گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس_ علیالله سلیم، انتشارات سوره مهر با آغاز فصل زیبای پاییز در حال برگزاری پویش ترویجی کتاب «پاییز آمد» است. کتابی که یکی از پرفروشهای چند سال اخیر در حوزه دفاع مقدس بوده و با رویکرد متفاوت گلستان جعفریان (نویسنده)، اثری جذاب تقدیم مخاطب کتابخوان میکند.
این تغییر رویکرد را میتوان انتخاب شجاعانه جعفریان نامگذاری کرد، جایی که تصمیم میگیرد روابط عاشقانه فخرالسادات موسوی با همسرش شهید احمد یوسفی را به نمایش بگذارد.
علیالله سلیمی از فعالان حوزه کتاب یادداشتی درباره کتاب «پاییز آمد» نوشته است که با هم میخوانیم.
در دلِ جنگهای بزرگ، زندگیهای پرشور و لبریز از احساس و عواطف انسانی هم میتواند جریان داشته باشد و بسیاری از افرادی که با وقوع جنگ پایشان به میدان نبرد باز میشود یا عضوی از خانوادهشان درگیر جنگ است، در کنار دلهرهها و دلنگرانیهای مرسوم، سازِ زندگی را هم همواره کوک میکنند تا در دلِ بحران، جریان زندگی هم همچنان تداوم داشته باشد. نمونه بارز این وضعیت و رویکرد به آن، در کتاب «پاییز آمد»؛ خاطرات فخرالسادات موسوی، همسر سردار شهید احمد یوسفی به قلم گلستان جعفریان دیده میشود که شکلگیری زندگی مشترک این زوج در اوج روزهای جنگ اتفاق میافتد و آنها همپیمان میشوند در سختترین شرایط هم کنار هم باشند.
کتاب با روایت زندگی فخرالسادات موسوی در دوران کودکی آغاز میشود که او همراه خانواده در شهر مشهد زندگی میکند اما به خاطر شغل پدر که ارتشی است و معمولاً محل زندگی ثابتی ندارند، به شهر زنجان، که زادگاه و محل سکونت اولیه او و خانوادهاش بوده منتقل میشود. رشد و بالندگی فخرالسادات نوجوان در این شهر تداوم مییابد و در آستانه وقوع انقلاب اسلام، برادرش، علاءالدین درگیر مبارزات انقلابی شده و بیشتر از طریق او، پای فخرالسادات هم به نوعی به فعالیتهای انقلاب باز میشود. مرحله بعدی و سرنوشتساز زندگی فخرالسادات با وقوع جنگ تحمیلی رقم میخود که او به واسطه فعالیتهای مذهبی و انقلابی که در مسجد امیرالمونین(ع) دارد، با گروههای فعال در زمینه شکلگیری بسیج بیست میلیونی آشنا میشود و در این مسیر با احمد یوسفی، یکی از فرماندهان سپاه زنجان هم آشنا میشود که همین آشنایی به خواستگار احمد از وی میانجامد و به این شکل، آن دو با تشکیل زندگی مشترک، مرحله تازهای را در پیش میگیرند که منجر به رشد و بلوغ آنها در مسیر زندگی و فعالیتهای اجتماعی میشود.
کتاب حاضر نثر و زبان ساده و صمیمی دارد و راوی بدون آنکه بخواهد به طور گزینشی به مجموعه خاطرات خود با همسر شهید خود بپردازد، میکوشد همه واقعیت این زندگی کوتاه اما پربار را بدون کم و کاست برای مخاطب روایت کند. از نگاه فخرالسادات، احمد یوسفی یک انسان معمولی با آرمانهای خاص نسل خود است که پایبندی به اصول انقلاب اسلامی و تبعیت از بیانات بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) را سرلوحه همه امور زندگی خود و خانوادهاش قرار داده است. او هم مانند بسیاری از رزمندگان همدوره خود، اولویت زندگیاش را به پیشبرد اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی اختصاص میدهد و با شروع جنگ تحمیلی تقریبا همه توان و انرژی خود را صرف فعالیت در این زمینه میکند.
با این حال، هوای خانوادهاش را هم دارد و از هر فرصتی برای رسیدگی به امور خانواده استفاده کرده و سعی میکند فضای شاد و دلنشینی برای همسر و فرزندان خردسال خود فراهم کند. البته سختیهای دوران جنگ هم در این زندگی جای دارد. احمد، علاوه بر خانوادهاش، علاقهمند و دلبسته دوستان همرزم خود هم هست و هنگامی که یکی از همسنگرانش به شهادت میرسد، از درد این جدایی از رفیقان ناله میکند و اتفاقاً در چنین مواقعی است که برای کاستن از اندوه دوری از یاران سفرکرده به خانواده پناه میآورد و از همسر خود میخواهد در این لحظات سخت و جانگاه در کنارش باشد تا بتواند غم رفتنِ دوستان همرزمش را تاب بیاورد. فخرالسادت در چنین لحظاتی، همسر ایدهآل برای احمد است و با همه توان خود به دلداری و تسکین دردهای همسفر زندگیاش اقدام میکند. آن دو زندگی مشترک و عاشقانهای دارند که در سختترین شرایط زندگی که همانا دوران پرالتهات سالهای جنگ تحمیلی است در کنار هم میمانند اما جنگ چهره نامهربان خود را همواره در آستین دارد که نمیگذارد چنین زندگیهای عاشقانه و بردبارانهای تداوم بیشتری بیابد. احمد یوسفی یک پایش در سپاه زنجان است در شهر محل اقامت خانوادهاش است و یک پایش در عملیاتهای جنگی که از پی هم در جبهههای مختلف در جریان است.
دوری فخرالسادات و احمد رفتهرفته بیشتر میشود اما اینجا هم لحظههای عاشقانه آنها با نامهنگاریهای پیوسته بین این دو تداوم مییابد. فصلهای پایانی کتاب که به مرور برخی از این نامههای دو سویه اختصاص یافته از بخشهای زیبا و خواندنی کتاب «پاییز آمد» است که نشان میدهد فخرالسادات و احمد در آن روزها و لحظههای سخت دوری از هم چگونه با نوشتن نامههای ساده و صمیمی که بوی رفاقت و عشق میدهد، همواره هوای همدیگر را داشتهاند تا ناملایمات زندگی، کانون گرم خانواده آنها را سرد و ویران نکند. سرانجام با شهادت احمد یوسفی در ششم مهر ماه 1365 در ارتفاعات لری (استان سلیمانیه عراق)، پرونده این عشق صادقانه در ظاهر بسته میشود اما در دلِ فخرالسادات برای همیشه گرم و زنده باقی میماند.
انتهای پیام/ 111
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است