نماد سایت مجاهدت

پخت سحری و افطار در سلول انفرادی

به گزارش مشرق، یک‌روز به گایسلِر گفتم:‏
ـ گایسلِر! تو می‌دونی من مسلمونم و روزه می‌گیرم، ‌دوـ‌سه‌روز دیگه هم رمضون شروع می‌شه.‏
ـ آره آره شنیده‌ام! خب؟
ـ من نباید در طول روز چیزی بخورم یا بیاشامم. باید غذایی رو که ظهر می‌گیرم، برای شب نگه‌دارم. خب سرد ‏می‌شه و بدن من حداقل به یک‌وعده غذای گرم نیاز داره.‏
ـ من چه کار می‌تونم برات بکنم؟
ـ خواهش می‌کنم بگو یه مأمور بیاید غذای مرا گرم کنه!‏
ـ ما چه‌جوری غذا را گرم کنیم؟

ـ در اتاق کناری اتاق وکلا یه میکرووله هست، که مأموران هم در اون‌ غذاشون رو گرم می‌کنند و می‌خورند. به ‏مأموری که شب اونجاست بگو، وقتی من می‌خوام افطار بکنم چراغ هشدار را می‌زنم، او که چراغ روشن را دید، بیاد ‏غذای منو بگیره و ببره، و پنج دقیقه بذاره توی اون میکرووله، گرمش کنه و بیاره.‏

ـ صحبت می‌کنم بهت خبر می‌دم. ‏
گایسلِر روز بعد آمد و گفت «باشه غذات رو گرم می‌کنیم»، خیلی ازش تشکر کردم.

خب ماه مبارک رسید؛ طبق قول‌وقرار، قبل از افطار چراغ را زدم. دو مأمور آمدند، غذایم را گرفته و بردند ‏برایم گرم کرده و آوردند. روز اول غذا جا نیفتاد. روز بعد خواهش کردم که مدت بیشتری آن را در ‏میکرووله بگذارند. از روزهای بعد دیگر غذای زندان را برای گرم کردن نمی‌دادم، بلکه خودم با موادی که ‏می‌خریدم غذا درست می‌کردم. مثلاً چهار تا تخم‌مرغ را ته کاسه می‌شکاندم،* بعد دوـ‌سه‌تا پیاز و گوجه ‏توش خرد و مقداری هم سوجوق اضافه می‌کردم، کمی هم نمک می‌زدم.

سوجوق از این سوسیس‌های ‏ترکی است که خیلی تند و البته حلال است. غذای خوش‌مزه و کاملی می‌شد. گاهی هم که غذای ظهر ‏ماهی بود، آن را با همین فر حسابی سوخاری می‌کردم. ‏

در ماه رمضان، برایم سرگرمی خوبی ایجاد شده بود، از روز قبل در فکر برنامه‌ریزی و تهیه مواد غذایی ‏برای افطار بودم، تا غذایی زودپز، کامل و آسان تهیه کنم. به این طریق وقتم حسابی پر می‌شد. تا نُه روز ‏به خوبی و خوشی این برنامه ادامه داشت، و زندان‌بان‌ها غذاهای افطار مرا گرم می‌کردند، یا اجازه ‏می‌دادند خودم این کار را بکنم. ‏تا اینکه…
آنچه خواندید، بخشی از کتاب نقاشی قهوه‌خانه، (ص ۱۸۹) خاطرات کاظم دارابی متهم دادگاه میکونوس، بود که تحقیق و تألیف آن بر عهده محسن کاظمی بوده و ‏انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است.

منبع خبر

خروج از نسخه موبایل