پناهیان: از جریان لیبرال، انتظارِ تخریب بیش‌تر داریم، اما از نیروهای انقلابی انتظار دقت بیش‌تر

پناهیان: از جریان لیبرال، انتظارِ تخریب بیش‌تر داریم، اما از نیروهای انقلابی انتظار دقت بیش‌تر


فرهنگ

/


مسجد و هیئت

http://fna.ir/eziln2

۰

پناهیان: از جریان لیبرال، انتظارِ تخریب بیش‌تر داریم، اما از نیروهای انقلابی انتظار دقت بیش‌تر

حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان گفت: در چنین شرایطی که می‌خواهند «جریان لیبرالی مرده» را دوباره زنده کنند، آیا درست است امثال ما طلبه‌ها در مقابل اینها ساکت باشیم؟ معلوم است که این حرف‌های ما هزینه دارد و بالاخره تخریب می‌کنند!

پناهیان: از جریان لیبرال، انتظارِ تخریب بیش‌تر داریم، اما از نیروهای انقلابی انتظار دقت بیش‌تر

به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، حجت الاسلام پناهیان شب گذشته ۱۷ شهریورماه در جلسه عزاداری هیأت هنر، طی سخنانی به انتقادات و حواشی اخیر صورت گرفته علیه‌اش پاسخ داد.

متن کامل سخنان این خطیب کشورمان به شرح زیر است:

مهم‌ترین عامل غربت علی (ع) در مدینه، «رودربایستیِ» افراد در دفاع از حق بود

در یک جمع‌بندی می‌توان گفت مهم‌ترین عامل غربت امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) در مدینه، «رودربایستی» بود. در مدینه، کسی دشمنی آنچنانی با أمیرالمؤمنین (ع) نداشت، بله أمیرالمؤمنین (ع) قتال‌العرب لقب گرفته بودند، ولی مگر چند نفر از مردم مدینه را کشته بودند؟ انصار که تعهد کرده بودند از اهل‌بیت (ع) پیامبر (ص) دفاع کنند، چرا کنار کشیدند و سکوت کردند؟ آنها دشمنی خاصی با علی (ع) نداشتند، جهالت هم نبود، عدم تحلیل سیاسی هم نبود، بلکه اکثرش رودروابایستی بود.

حضرت زهرا اطهر (س) چهل شبانه‌روز درِ خانه مهاجر و انصار را می‌زدند، آخرین کسی که حضرت زهرا اطهر (س) بعد از چهل روز درِ خانه‌اش رفت «سعد» بود. او گفت: یا فاطمه شما که داری من را دعوت می‌کنی کمک‌تان کنم، تا حالا در این مدت کسی جوابت را داده است؟ فرمود: «ما اجابَنی احدٌ» هیچ‌کسی جوابم را نداد. سعد هم گفت: من چه‌کار کنم وقتی کسی به تو جواب نداده من بلند شوم بیایم؟ یعنی سعد، پشت حرف همه‌گیر کرد.

برخی فکر می‌کنند بنده هزینه حرف‌هایی را که زده‌ام، نمی‌دانم!

منِ طلبه هم اگر همیشه بخواهم به دوستان طلبه دیگر نگاه کنم و بگویم آیا «کسی فلان حرف را زده است، که من هم بگویم؟» در این‌صورت، شبیه همان مردمی خواهم بود که حضرت زهرا (س) را تنها گذاشتند. اگر حرفی درست است، باید بگوییم.

بعضی‌ها فکر می‌کنند بنده هزینه برخی از حرف‌هایی را که زده‌ام، نمی‌دانم. اتفاقاً انتظار خیلی بیشتر از این را دارم. این توهین‌هایی که در رسانه‌های منسوب به خط این دولت و هواداران این دولت که دروغ‌پردازی و رذالت را از حد گذرانده‌اند و رسانه‌های خودمان هم، کم پراشتباه نیستند.

بنده یا هرکسی که احیاناً یک حرف حقی را علیه مسئولین بزند، کم‌کاری‌های‌شان را رسوا کند و آنها را جهنم بفرستد، آدرس ویلاهای‌شان را بالای منبر بگوید و … شما فکر می‌کنید مشکلات و هزینه این حرف‌ها فقط همین چهارتا حرفی است که علیه او می‌زنند؟!

رهبر انقلاب: شرط مهم ایجاد تحوّل، نترسیدن از دشمنی‌هاست / هر اقدام مثبتی، ممکن است مخالف داشته باشد، از مخالفت‌ها نباید ترسید!

یکی از مهم‌ترین جایگاه‌های امتحان خدا و یکی از مهم‌ترین موانع تحول، ترس است، ترس از هزینه‌های تحول‌خواهی. بگذارید من مستقیم یکی از کلمات مقام معظم رهبری را بخوانم برای شما تا خیلی روشن‌تر این بخش را با این کلمات نورانی جلو ببریم: «یک شرط مهم برای ایجاد تحوّل، نترسیدن از دشمن و دشمنی‌ها است. خدای متعال به پیغمبرش می‌فرماید که «وَ تَخشَى النّاسَ وَاللهُ أَحَقُّ أَن تَخشاهُ»؛(۱۷) از مردم نباید بترسی؛ از حرف این و آن نباید بترسی. بالاخره هر اقدام مثبتی، هر کار مهمّی ممکن است یک عدّه‌ای مخالف داشته باشد؛ مخالف، مخالفت می‌کند. امروز با حضور فضای مجازی، نوع مخالفت ها هم غالباً نوع برخورد‌کننده و تیز و آزار‌دهنده است؛ اگر چنانچه یک حرکت مهمّ صحیحِ متقنِ محاسبه‌شده‌ای انجام می‌گیرد، باید ملاحظه‌ این ها را نکنند. ملاحظه‌ دشمن خارجی را هم نباید بکنند؛ هر گونه حرکتی را که در کشور به سمت صلاح انجام بگیرد، یک جبهه‌ وسیعی از دشمن وجود دارد که اینها نشسته‌اند دارند، دائم فکر می‌کنند که ضربه‌ها بزنند، هم در زمینه‌های سخت‌افزاری، هم در زمینه‌های نرم‌افزاری؛ نرم‌افزاری‌شان همین است که این‌ها تصمیم‌های مهم و درست و منطقی را که در کشور گرفته می‌شود، با تبلیغات وسیعی که دارند، زیر سؤال ببرند و با این امپراتوری تبلیغاتی‌ که دست صهیونیست‌ها هست، این را بکوبند و نابود کنند و از بین [ببرند]. باید از این‌ها نترسید، باید حرکت کرد…» (۱۳۹۹/۰۳/۱۴)

۱۵ سال در اطلاعیه‌های هیأت‌مان اسم سخنران را نمی‌نوشتیم

بنده ۱۵ سال در قم به‌صورت هفتگی سخنرانی می‌کردم. جمعیت از چند صدتا شروع شد تا دو هزار نفر هم رسید. اما در اطلاعیه‌های هیأت‌مان این نبود که سخنران کیست! کسی حق ضبط یا تکثیر نوار جلسه را نداشت. برای اینکه دنبال مطرح کردن نبودم که بیایم در جامعه خودم را مطرح بکنم. ۱۵ سال فعالیت تبلیغی من در شهر قم که همه علما از آن خبر دارند، به این صورت بود که نه اسمی روی پلاکارد زدیم، نه نوار جلسات را می‌گذاشتیم تکثیر بشود.

گاهی سکوت در برابر انحرافات، چیزی جز جنایت و خیانت به دین نیست!

این توضیحات را دارم عرض می‌کنم به‌دلیل بعضی از تخریب‌هایی که می‌کنند، بیان این مسائل برای ثبت در تاریخ بد نیست. پارسال برخی از نمایندگان بی‌ادب را دیدید ـ که اکثرشان هم رد صلاحیت شدند؛ به‌خاطر تخلفات مختلفی که انجام داده بودند ـ می‌گفتند: این روضه‌خوان یا منبری پاکتی و …! خیال کرده بود ما همین دیروز پریروز به منبر رسیده‌ایم!

یا بعضی‌ها خبیثانه می‌گفتند: «این تلویزیون بود که صحبت‌های او را پخش کرد و او را بزرگ کرد!» ابداً این‌طور نبود، اصلاً ما بعد از تلویزیونی شدن، خیلی از کارها را دیگر نتوانستیم انجام بدهیم. قبل از تلویزیونی شدن، آیت‌الله خوشبخت (ره) به بنده فرمودند «تو دیگر با صوت، روضه نخوان» گفتم «چرا؟ من عشق روضه خواندن به این صورت را دارم …»، فرمود: «چون تو حرف‌های مهمی می‌زنی، اما وقتی این روضه را می‌خوانی، فکر می‌کنند تو روضه‌خوان هستی و حرفت را گوش نمی‌دهند!» ایشان ۲۰ سال پیش این را به من فرمودند.

بعضی‌ها هرچه دل‌شان می‌خواهد همین‌جوری چارواداری بار می‌کنند و در واقع به شما مردمی که بنده را با همه نقص‌هایم تحمل می‌کنید، توهین می‌کنند. من اصلاً بدم می‌آید که به دفاع از خود بپردازم، اما بعضی‌ها تصور می‌کنند که ما شوق و ذوق منبر داریم و دوست داریم سر و صدا کنیم و… ابداً این‌طور نیست! اما چه‌کار کنیم که این‌قدر غلط می‌کنند و بر خلاف دین و منافع مردم اقدام می‌کنند که سکوت ما در قبال این انحرافات، هیچ چیزی جز جنایت و خیانت به دین نیست.

آن زمانی که در قم، جلسات هفتگی داشتیم، بعضی از علما که می‌دیدند این جلسات، با استقبال جوانان روبه‌رو شده است، خودشان می‌آمدند یا اینکه جسته و گریخته، فرزندان‌شان را می‌فرستادند که ببینند این جلسه کیست که این‌قدر شلوغ است. یک‌بار اخوی آقای قرائتی با آن حالت شوخ‌طبعی خودش به جلسه ما آمد. گفت: این‌ها چرا اینجا می‌آیند؟ مگر شما شام می‌دهید؟ گفتم نه، گفت: پس چه خبر است؟ مگر تو چه می‌گویی به اینها؟

مسئول امور مساجد قم که یک روحانی موقری بود، یک‌بار به هیأت ما آمد. آخر جلسه گفت: من می‌خواهم با شما صحبت کنم. (آن زمان یک دانه محاسن‌مان هم سفید نشده بود چه‌بسا حتی صورت‌مان پر نشده بود.) گفتم بفرمایید ما در خدمت هستیم؛ گفت من پسر اولم را اینجا فرستادم و گفتم برو ببین در این جلسه‌ای که می‌گویند شلوغ می‌شود چه می‌گوید؟ یک وقت خبط و ربط نادرستی نداشته باشد! پسر اول‌مان جذب شد و گفت بابا چه جلسه‌ای است! گفتم دیگر تو جذب شدی و داوری‌هایت به درد نمی‌خورد. پسر دوم را فرستادیم، پسر سوم فرستادیم، دامادمان طلبه بود، او را فرستادیم، او هم جذب شد، امشب آمدم ببینم اینجا چه خبر است؟ همچنین برخی علمای بزرگ، پسرهای‌شان آمده بودند و بالاخره انگیزه پیدا کرده بودند که بروند طلبه بشوند…

زمانی در دولت اصلاحات مدعی آزادی، بنده را ممنوع‌المنبر کرده بودند

همان جلسات قم، وقتی رونق زیادی پیدا کرد، دولت اصلاحات وزارت اطلاعاتش را فرستاد تا مکان جلسه ما را پلمب کردند! گفتند دیگر در اینجا حق برگزاری جلسه ندارید. دوستان هیأت ما با آن‌همه جمعیت، همه آواره شدیم! این‌هایی که دم از آزادی می‌زنند این کار را کردند، در حالی‌که اصلاً من خیلی حرف‌های سیاسی را نمی‌زدم.

بعد از اینکه جلسه ما را پلمب کردند، یک بار قرار شد در ساختمانی که مربوط به آموزش و پرورش بود، برای تجمعی از دانش‌آموزها به مناسبت میلاد امام رضا (ع) سخنرانی کنم. دیگر قمی‌ها که ما را می‌شناختند، با اینکه بچه تهران بودیم ولی در قم درس طلبگی می‌خواندیم و همان‌جا هم منبر می‌رفتیم.

از حراست استانداری آمدند و گفتند «ما از حراست استانداری آمده‌ایم، سخنرانی شما ممنوع است!» برای چه ممنوع است؟ یاد قبل از انقلاب افتادم که پدرم امام جماعت یکی از مساجد جنوب شهر تهران بود و ممنوع‌المنبرش کرده بودند و از کلانتری می‌آمدند و ایشان را می‌بردند.

به مأمور حراست گفتم برای چه ممنوع است؟ گفت: ممنوع است دیگر! بعد رفتند و پشت بلندگو گفتند که جلسه تعطیل است و فلانی هم نیامده است! در حالی ‌که من آمده بودم و توی اتاق منتظر بودم که بروم سخنرانی کنم. آن مسئولی هم که ما را دعوت کرده بود، از آموزش و پرورش عزلش کردند!

در همان اوایلی که تلویزیون هم یک چیزهایی از بحث‌های ما را پخش می‌کرد، بنده می‌خواستم در بعضی از شهرهای دیگر صحبت کنم. رسماً می‌گفتند «استانداری مخالفت کرده است!» به همین سادگی! بعد، من پرس و جو کردم که ببینم دلیل این مخالفت‌ها چیست. می‌گفتند «دو ماه مانده به انتخابات، شما سخنرانی می‌کنی…» می‌گفتم من اصلاً انتخاباتی بحث نمی‌کنم. می‌گفتند: «تو هر بحثی را مطرح کنی، اثر انتخاباتی دارد» آن‌وقت انتظار دارید این‌ها الان فحش ندهند؟ می‌خواهید تهمت نزنند؟ می‌خواهید دروغ نگویند؟

یکی از دروغ‌هایی که درباره خانه بنده گفتند

دروغ‌های رذیلانه‌ای گفته‌اند که من اصلاً کسر شأن جلسات امام حسین (ع) می‌دانم که بنشینم وقت شما را بگیرم و به دروغ‌های اینها درباره زندگی شخصی خودم جواب بدهم. خانه‌ای را ـ حدود سال ۱۳۸۵ ـ پنج سال بود که ما با شریکی می‌خواستیم بسازیم. چرا پنج سال طول کشیده؟ چون من پول نداشتم و او یک‌ذره پول گذاشت. آخرش گفت: «من می‌خواهم بفروشم» گفتم: حالا تو یک‌مقدار صبر کن، من پول جور می‌کنم. پشت تلفن گفت: «آقا کمیته امداد که باز نکرده‌ایم!» … گفتم: خب صبر کن من یک مشتری گیر می‌آورم بیاید از شما بخرد و شما برو دنبال کار خودت.

شرایط‌ ما هم مناسب نبود، بچه‌مان داشت ویلچری می‌شد و نمی‌توانستیم هرجایی برویم. بنده به این آقای محترمی که اسمش را کنار اسم من زدند ـ تا مثلاً ما را با ایشان خراب کنند یا ایشان را با ما خراب کنند ـ گفتم: شما می‌آیید این خانه را بخرید؟ یک زمین ۲۲۵ متری است که هر طبقه‌اش حدوداً ۱۲۰ متر می‌شد. گفتم بیایید سهم این بنده خدا را بخرید چون او پولش را لازم دارد. ایشان آمد و سهم آن فرد را خرید و خانه را تمام کردیم، در سند پایان‌کار، اسم این بنده خدا آمده است.

فیلم این بخش سخنان پناهیان را اینجا ببینید:

حالا یک‌جوری رذیلانه مطلب را منتشر کردند که «شراکت فلانی با صاحب فلان کارخانه‌ها و فلان انسان پولدار…» که برخی از رفقای ما زنگ می‌زنند و می‌گویند: پس یک برج صد میلیاردی نیست؟ می‌گویم: «نه بابا، یک خانه مسکونی است که ما هم یک واحدش را داشتیم.»

همین الان هم من یک واحد خانه بیشتر در تهران ندارم، آن هم رفقا جمع شدند و هدیه‌ای، این کار را کردند…. ما که هیچ‌وقت دنبال پول درآوردن نبودیم.

دروغ‌پردازی‌ خبررسانی‌های طرفدار دولت و ماجرای خانه ۳۰ ‌میلیاردی!

یک خبرنگار اصلاح‌طلب رفته از توی آن کوچه گزارش گرفته و گفته که الان این خانه ۳۰ میلیارد قیمتش است! ما دو سال حدوداً آنجا زندگی کردیم ـ حدود سال ۹۱ و ۹۲ ـ جالب است آن رفیق‌مان که می‌گویند صاحب تک‌ماکارون هست، من تا همین قبل از این مسائل اخیر، نمی‌دانستم ایشان مثلاً کارخانه‌ای دارد به نام تک‌ماکارون. البته می‌دانستم آدم پولداری است. واسطه آشنایی ما هم حضرت آیت‌الله حق‌شناس بود که من اخیراً به ایشان گفتم: می‌خواهم توضیحاتی در مورد شما بدهم. اما ایشان گفت: نه به هیچ‌وجه در مورد من هیچ چیزی نگو، بگذار هرچه می‌‌خواهند بگویند. لذا من در مورد ایشان هیچ چیزی نمی‌گویم، ولی اینکه می‌گویند «این‌ها در ساخت و ساز، با هم مشارکت مالی دارند!» این چه معنایی دارد؟

کسانی که از این رانت‌ها برخوردار هستند می‌توانند بروند این‌جور اطلاعات را جمع کنند. می‌دانند من دو سال بعد، آنجا را فروختم و می‌دانند من در آن شهرکی که به دلایل شرایط خانوادگی مجبور بودم بروم آنجا زندگی کنم، من چندسال قبل از آن، آنجا مستأجری کشیدم و چند سال هم بعد از آن مستأجری کشیدم. اصلاً نمی‌شود اینها را گفت.

حتی آن بنده خدا گفت: «این سه طبقه دیگرش را هم بگذار برای شما باشد. بعداً بچه‌هایت بزرگ می‌شوند و ازدواج می‌کنند …» گفتم: نه، من نمی‌خواهم، شما از آن آقا خریدی، ما می‌فروشیم و شما پولت را بردار، ما هم پول‌مان را برمی‌داریم. ما هم پول‌مان را برداشتیم و دیگر نتوانستیم جایی بخریم، لذا رفتیم مستأجری، با افتخار!

من تعجب می‌کنم از آن دوستانی که به من زنگ می‌زنند و می‌گویند «این خانه، ماجرایش چیست؟». خبررسانی‌های دروغ‌پردازِ طرفدار دولتی که سرشار از دروغ است، آیا حرف اینها را باید کسی باور کند؟ یا آن کسی که تقوا را سر کشیده و یک لیوان آب هم رویش، ادعای عدالت‌خواهی هم دارد. اینها را باید کسی حرف‌شان را باور کند؟

البته اینکه افتخار نیست که ما الان پول نداریم، امکانات زیاد نداریم. هرچند باید بگوییم الحمدلله یک امکانات حداقلی داریم که متاسفانه ممکن است خیلی از اقشار فقیر جامعه همین امکانات را هم نداشته باشند. این امکاناتی که الان ما داریم، من اگر مسئول بشوم همین را هم نباید داشته بشوم و بروم مستأجری.

من اصلاً قبول ندارم به تمام نمایندگان محترم مجلس ۲۰۰ میلیون تومان پول رهن بدهند که بروند رهن بنشینند، من نظراتم را در این زمینه‌ها قبلا گفته‌ام. البته این نظراتم را هم از جیبم در نیاورده‌ام و گفته‌ام اصلاً قانون کنند و بگویند «هرکسی آمد مسئول شد، اگر مال دارد، اموال دارد از اموال خودش استفاده کند…»

ما طلبه‌ها عیبی ندارد اگر مال و اموال داشته باشیم، باغ داشته باشیم و… در این‌صورت تازه یک‌ذره از نظر اموال، شبیه امام صادق (ع) و ائمه هدی می‌شویم، ولی ما وقت نکردیم، اولش توی جنگ بودیم و بعدش هم این‌قدر کار و این‌قدر فعالیت‌های روی زمین مانده‌ای بود که… شاید هم خودمان را الکی زیاد مشغول کردیم. یک نفر از علما این‌قدر من را توبیخ می‌کرد که «تو چرا این‌قدر ندار هستی و …» گفتم: ما وقت نداشتیم برویم پول دربیاوریم که عزت خود را حفظ کنیم.

انتظار برخوردهایی از این بدتر را هم علیه خودم دارم

من چرا حرف حق را نزنم، وقتی می‌دانم اینها از چه رانت‌هایی استفاده می‌کنند، چقدرشان به کدام نهادهای امنیتی و غیر امنیتی وابسته هستند و پول‌های‌شان را از کجا می‌گیرند؟ بعد، طبیعتاً اینها می‌‌روند علیه بنده کلیپ می‌سازند! از این بدترش را من انتظار دارم و از این بدترش را از اینها در پشت صحنه‌ها می‌بینم. من از قم ـ مضیقه‌های دوران اصلاحات ـ اگر حرف زدم، به‌خاطر این بود که بگویم اینها اگر بتوانند آدم را سربه نیست می‌کنند. ولی شاید فکر می‌کنند اگر ما را سر به نیست بکنند، با این ۲۰ هزار ساعت‌ نوار سخنرانی چه‌کار کنند؟ لذا بهترش این است که ما را یک‌جور دیگری حذف کنند.

حالا نتیجه این کارشان چه می‌شود؟ خیلی که ما را تخریب کنند، مخاطبان ما چقدر کمتر می‌شوند؟ هرچه کمتر بهتر؛ مسئولیت ما کمتر! ما که دنبال مخاطب نبودیم. همان‌طور که عرض کردم، اگر ما می‌خواستیم دنبال مخاطب باشیم، ۱۵ سال بدون عنوان و تیتر، بدون اجازه دادن برای تکثیر نوار در قم سخنرانی نمی‌کردیم.

اگر هوس انتخابات دارید، الهی در انتخابات بعدی هم شما ببرید تا دیگر سطل آشغال‌ها را آتش نزنید!

بله اگر شما هوس انتخابات دارید، الهی که در انتخابات بعدی هم شما ببرید! برای چه؟ برای اینکه هرکس دیگری غیر از شما بیاید، غیر از این مافیای لیبرالیزمی که این ۴۰ ساله یا در بدنه بوده یا در رأس ـ و اکثراً در رأس بودند ـ هرکسی دیگر غیر از شما بیاید، سطل آشغال‌های خیابان را آتش می‌زنید و جنایت‌ها می‌کنید در رسانه‌ها!

همین‌هایی که امروزه لال شده‌اند نسبت به اینکه قدرت اقتصادی مردم مثلاً یک بیستم شده، و در بازار دلار و ارز و…، وضعیت این‌گونه شده است، همین‌ها که الان سکوت کرده‌اند و بعضی‌هایشان هم اگر یک ناله‌ای می‌زنند برای این است که از قافله عقب نمانند. همین‌ها اگر دولت دست‌شان نبود، نمی‌دانید چه می‌کردند! بهتر است اصلاً همین‌ها باشند و ما منتقد باشیم، مگر اینکه واقعاً یک دولت خیلی قوی سر کار بیاید و مشکلات را واقعاً باقی نگذارد.

ترفند تکراری بی‌بی‌سی‌چی‌های خبیث برای خراب کردن افراد

با انواع تهمت‌ها، با منتقدان دولت برخورد می‌کنند. قبلاً حضرت آیت‌الله علامه مصباح را خراب کردند و حالا می‌گویند: شاگرد آیت‌الله مصباح در شب عاشورا یا شام غریبان، به آقای هاشمی رفسنجانی و بازرگان حمله کرد!

اولاً من یک روز هم شاگرد حضرت‌ آیت‌الله مصباح نبودم. اگر می‌خواهید با من آقای مصباح را خراب کنید این کار را نکنید؛ چون بنده شاگرد ایشان نبوده‌ام. اگر می‌خواهید با آقای مصباح بنده را خراب کنید، این حالا اشکال ندارد، شاید در مظلومیت ایشان شریک بشویم. چون ایشان را قبلا خیلی ناجوانمردانه خراب کردید و حالا فکر می‌کنید هرکسی را به ایشان بچسبانید او هم راحت خراب می‌شود.

اینها روش‌های خبیث بی‌بی‌سی است، اینها همه بی‌بی‌سی‌چی هستند. اول یک‌نفر را خراب می‌کنند، بعد آن یکی را که می‌خواهند خراب کنند، نزدیک او قرار می‌دهند. این‌ها همین ترفند‌های بی‌بی‌سی‌چی‌های خبیث است. عین آب خوردن، این روش‌های خبیثانه را انجام می‌دهند.

ثانیا چه حمله‌ای به آقای هاشمی کردم؛ جز اینکه گفتم ایشان هم عدالت اجتماعی را مطرح می‌کرد و ما روش تحقق عدالت اجتماعی ایشان را قبول نداشتیم و چه حمله‌ای به بازرگان کردیم، جز اینکه نامه امام را درباره ایشان خواندیم؟

از جریان لیبرال انتظارِ تخریب بیشتر هم داریم، اما از نیروهای انقلابی انتظار داریم بیشتر دقت کنند!

در چنین شرایطی که می‌خواهند «جریان لیبرالی مرده» را دوباره زنده کنند، آیا درست است امثال ما طلبه‌ها در مقابل اینها بخواهیم ساکت باشیم؟! خب معلوم است که این حرف‌های ما هزینه دارد؛ بالاخره تخریب می‌کنند!

از آنها انتظار نداریم، اما از بی‌دقتی نیروهای انقلابی یک‌مقدار گله داریم. واقعاً از آنها انتظار داریم که دقت کنند، حرفی از ما می‌شنوند که براساس یک تیتر دقیق تنظیم نشده است و می‌روند مصاحبه می‌گیرند، نظرسازی می‌کنند مقابل یک نظر دیگر، این چه کاری است؟ همین خبرگزاری‌های مربوط به نهادهای انقلابی، مثلاً می‌گویند: «درباره این دوگانه‌سازی مواسات و عدالت، نظر شما چیست؟»

اگر کسی «راه‌حل» رسیدن به «عدالت» را روی دست گرفت، آیا دوگانه‌سازی کرده؟!

هر گردی که گردو نیست، هر دویی که دوگانه‌سازی نیست! در عرصه تبلیغ باید اولویت‌ها را بدانید، وقتی در یک جایی اصل عدالت مورد غفلت است، آدم اصل عدالت را در تبلیغات خودش بیان می‌کند و جلو می‌رود و پرچمش را بالا می‌گیرد. اما وقتی همه دنبال «راه‌حل برای اجرای عدالت» می‌گردند، آدم‌ راه‌حل‌های رسیدن به عدالت را روی دست می‌گیرد. اولین کسی که در این زمینه فریاد زد مقام معظم رهبری بود که «بروید دنبال راه‌حل‌های تحقق عدالت!» حالا اگر کسی راه‌حل رسیدن به عدالت را روی دست گرفت، آیا دوگانه‌سازی است؟ این حرف‌ها یعنی چه؟!

نود درصد مسئولین مملکت، «از کجا آورده‌اید؟» را پاسخ نداده‌اند/ بنده هیچ‌وقت مسئول مملکتی نبودم

برخی از رفقا به بنده می‌گفتند: «درباره این تخریب‌ها یک توضیحی بده که ما این توضیح را ببریم این‌طرف‌ و آن‌طرف مطرح کنیم» زندگی شخصی من هرچقدر هم خراب باشد، مردم عاقل‌تر و باهوش‌تر از این‌ حرف‌ها هستند، حرف را می‌شنوند، قدرت تحلیل دارند و اگر حرف درست باشد می‌گیرند.

بنده هم هیچ‌وقت مسئول مملکتی نبودم که بیایم درباره اینکه «از کجا آورده‌اید؟» پاسخ بدهم، غیر از یک واحد مسکونی هم ندارم. ضمن اینکه مسئولین مملکتی هم نود درصدشان این «از کجا آورده‌اید؟» را پاسخ ندادند. با اینکه همیشه زندگی کارمندی و مدیریتی داشته‌اند. مگر یک مدیر چقدر حقوق می‌گیرد که بتواند این همه ثروتمند بشود؟ درحالی‌که بنده می‌توانم بگویم فعالیت‌های آزادی داشتم؛ مثل همین منبر رفتن. البته من خیلی از دعوت‌ها را رد می‌کنم؛ دعوت‌هایی را که رسماً علاقه‌‌مندان به أباعبدالله‌الحسین (ع) چه پول‌هایی پیشنهاد می‌دهند، از سر علاقه به امام حسین و روضۀ أباعبدالله‌الحسین (ع). هیچوقت دنبال این جور منبرها نبوده‌ام و نخواسته ام از راه منبر پولدار بشوم.

با اینکه بنده قبل از دهه هفتاد، در تهران وقتی در مناسبت‌ها منبر می‌رفتم، محل منبرم بازار تهران بود و خیابان ایران. بعداً خودم تصمیم گرفتم که بروم در محیط‌های جوان و دانشجویی. چون می‌گفتم «این بازاری‌ها که اگر من هم به هیأت‌شان نروم، هیأت‌شان اداره می‌شود، پس بهتر است بروم در محیط‌ها و محله‌های دیگر» بعد رفتیم در یک محله‌ای که یک مسجدی داشت و به‌حدی خلوت بود که مگس پر نمی‌زد! بعد از چند سال فعالیت ما، آنجا دو سال پی در پی مسجد نمونه استان تهران شد.

الان در همین جلسه‌ای که دارم با شما صحبت می‌کنم، خودم بنیان‌گذارش بوده‌ام، این بچه‌های دانشگاه هنر دیگر شاهد هستند. در آن سال‌های ابتدایی، اول می‌رفتیم دنبال پول برای هیأت که مثلاً پول از کجا بیاوریم؟ امکانات از کجا بیاوریم که هیأت اداره بشود؟

بنده این‌جور درددل‌ها را خیلی بد می‌دانم که مطرح بشود، ولی از بس بعضی از رفقا اصرار کردند، گفتیم شما را یک‌مقدار رنج بدهیم و درد دل‌های ما را تحمل کنید و سهمی از این رنج‌هایی که ما می‌کشیم، شما هم ببرید. خودم از زدن این حرف‌ها، خیلی کامم تلخ شد، اصلاً چه اهمیتی دارد؟ بگذار هر چه می‌خواهند بگویند.

انتهای پیام/


علیرضا پناهیان


ماه محرم


هیأت هنر


عدالت‌خواهی

اخبار مرتبط

منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید