پیام تسلیت مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس آذربایجان‌شرقی مناسبت درگذشت همسر شهید «ابراهیم وکیل زاده»

پیام تسلیت مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس آذربایجان‌شرقی مناسبت درگذشت همسر سردار شهید «ابراهیم وکیل زاده»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، سردار سرتیپ پاسدار “مسعود باقری نژاد” مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان‌شرقی با صدور پیامی درگذشت همسر شهید والامقام «ابراهیم وکیل زاده‌» را به خانواده محترم ایشان و مردم شریف استان آذربایجان‌شرقی تسلیت گفت.

دفاع مقدس آذربایجان‌شرقی مناسبت درگذشت همسر سردار شهید «ابراهیم وکیل زاده»” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۳/۱۲/۲۴/۲۸۵۸۲۰۴_۳۰۹.jpg” alt=”پیام تسلیت مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس آذربایجان‌شرقی مناسبت درگذشت همسر سردار شهید «ابراهیم وکیل زاده»” width=”۶۰۰″ height=”۴۰۰″ align=”middle”>

متن پیام به شرح زیر هست:

(إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ)

صلابت و شکیبایی همسران شهدای معزز که همسران خویش را در راه رضای پروردگار و سربلندی نظام مقدس جمهوری اسلامی همراهی نموده‌اند، در وصف نمی‌گنجد و کلمات قادر به ستودن صبر جمیل این بانوان والا مقام نیست.

اینجانب درگذشت بانوی ماجده و مؤمنه، همسر شهید والامقام «ابراهیم وکیل زاده» را به خانواده محترم ایشان و مردم شریف استان آذربایجان‌شرقی تسلیت عرض می‌نمایم.

از منظر ادب و ارادت بر ساحت ایمان و مقام صبرشان ادای احترام نموده و از درگاه پروردگار متعال علو مرتبه ربانی برای آن مرحومه مغفوره و بردباری برای بازماندگان مسألت دارم. امید آن که به فضل الهی قرین رحمت ربوبی گردند.

دفاع مقدس آذربایجان‌شرقی مناسبت درگذشت همسر سردار شهید «ابراهیم وکیل زاده»” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۳/۱۲/۲۴/۲۸۵۸۲۰۵_۱۰۰.jpg” alt=”پیام تسلیت مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس آذربایجان‌شرقی مناسبت درگذشت همسر سردار شهید «ابراهیم وکیل زاده»” width=”۳۳۶″ height=”۴۰۰″ align=”middle”>

شهید والامقام «ابراهیم وکیل‌زاده» فرزند محمدعلی در اسفند سال ۱۳۳۹ در قريه‌‌ی ديزج شهرستان اسكو در خانواده‌ای مذهبی كه سرمايه‌ای جز ايمان به الله و عشق به امام حسين (علیه السلام) و ائمه‌ی اطهار نداشتند، چشم به جهان گشود.

از كودكی به نماز اهميت می‌‌داد و هوش و متانت خاص همواره با تقيدش به احكام اسلام از خصوصيات بارز او در كودكی بود. در سال ۱۳۴۴ جهت سكونت به همراه خانواده به تبريز هجرت کردند و در هفت سالگی وارد دبستان شيخ محمد خيابانی شد. دوره‌ی ابتدايی را در اين دبستان به پايان رساند و وارد مدرسه‌ی راهنمايی تحصيلی پناهی شد.

تحصيل وی در دوره‌ی راهنمايی مصادف با آغاز انقلاب شكوهمند ملت ايران بود. وی از اواخر سال ۱۳۵۶ فعاليت خود را با ديگر دوستان بر عليه رژيم ستم شاهی با پخش كردن اعلاميه حضرت امام خمینی (رضوان الله) شروع كرد و مدرسه را ناتمام گذاشته و در اكثر اعتصابات و راهپيمايی‌ها عليه رژيم ظالم شركت می‌كرد. پس از پيروزی انقلاب اسلامي، با تلاش زياد و با همياری شهيد «ستار داداشی»، انجمن توحيدی مسجد غريبلر و كتابخانه‌ی مسجد مذكور را تشكيل دادند. با تشكيل كميته‌ی انقلاب اسلامی به عضويت كميته درآمد و چند ماه از خدمت وی در آن نگذشته بود كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تشكيل شد و از اين رو در سال ۱۳۵۸ با علاقه‌‌ی زايد الوصفی به عضويت آن درآمد.

او در دوره سوم سپاه شرکت و با شهید مرتضی یاغچیان و همرزمان انقلابی در پادگان سعیدآباد ۱۵ روز دوره آموزشی را گذراند. در اسفند ۱۳۵۸ بنا به وظيفه‌ی شرعی ازدواج كرد و در اواسط سال ۱۳۵۹ به سپاه قائم شهر انتقال يافت و در آنجا مسئوليت سپاه تعاون را بر عهده گرفت.

وی خود را شبانه روز وقف ديدار از خانواده‌های شهدا و رزمندگان كرده بود و از موسسین بنیاد شهید شهرستان بودند. در بیشتر عملیات‌‍‌ها از طرف لشکر ۲۵ کربلا به منطقه دعوت می‌شد و مسئولیت تعاون لشکر را عهده دار بود.

قبل از شروع عملیات کربلای ۱۰ ایشان را به لشکر فراخوانده بودند و چون بچه‌هایش مریض بودند منتظر بهبودی آنان بود. شهيد بزرگوار شب ۲۸ فروردين سال ۱۳۶۶ در خواب صفر روحی که يكی از رفقايش بود را مي‌بيند كه به ابراهیم مي‌گويد: «تا رمضان پيش ما بيا» ابراهيم در جواب مي‌گويد: «صفر جان، سه بچه‌ام مريض هستند، حالا نمی‌توانم بيايم.» بعد شهيد روحي تأكيد می‌كند: «ميل با خودت هست، ما می‌گوييم بيا كه خواهی آمد.»

صبح هنگام، شهيد بزرگوار از خواب بيدار و خوابش را تعريف می‌كند و بعد به گلزار شهدا می‌رود و در کنار مزار شهید روحی می‌نشیند و به خانواده‌اش اظهار می‌كند كه شهدا دعوتم كرده‌اند و بايد بروم. در تاريخ ۲۹ فروردين ماه سال ۶۶ با رفقايش از قایمشهر به تهران حركت می‌كنند و در تهران جهت خداحافظی به منزل خواهرش می‌رود و در آنجا با خنده می‌گويد: «خواهرم، بيا خداحافظی كنيم كه شهدا مرا دعوت كرده‌اند.».

تا آن روز از این سخنان خبری نبود. عصر به منطقه جنوب حرکت و از آنجا به منطقه عملیاتی ماووت عزیمت می‌‌کند. عملیات روزهای حساسی را سپری می‌کرد. در دهم اردیبهشت ۱۳۶۶ که با دوم ماه مبارک رمضان مصادف بود در جمع بچه‌های تعاون در ماووت بودند که هواپیماهای دشمن با بمب‌های خوشه‌ای به آنان حمله‌ور شدند و ابراهیم که از بمب‌ها آتش گرفته بود چند قدمی می‌دود و همرزمش برادر روستا که شاهد آتش گرفتن ابراهیم بود، او را به داخل آبی می‌اندازد ولی جسم نحیف ابراهیم در آتش نمرودیان زمان سوخت و در عمليات كربلای ۱۰ در ارتفاعات مشرف بر شهرك ماووت عراق دعوت حق را لبيك گفته و به فيض شهادت نايل گرديد.

پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه در شهرستان قایمشهر طیق وصیتش به تبریز منتقل و پدر و مادرش به شکرانه نعمت شهادت گوسفندی را قربانی کردند. مردم شهیدپرور هم پیکر سوخته ابراهیم را تشییع کردند و او در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز کنار برادرزاده شهیدش حسن آرام گرفت.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید