به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید موسی موگویی در بیستم شهریور سال ۱۳۴۶ در فریدونشهر متولد شد. هشتمین فرزند از خانوده زحمتکش روستایی بود که تا مقطع راهنمایی تحصیل کرد و در حین تحصیل نیز به پدر در امر کشاورزی کمک میرساند.
پس از آنکه پدرش مغازهای باز کرد موسی در کارهای مغازه نیز کمک حال و یار پدر بود. خدمت سربازیاش را در ارتش گذراند و از همین طریق بود که به جبهه اعزام شد. اواخر خدمت سربازیاش را میگذارند که در عملیات مرصاد در منطقه کرمانشاه حضور یافت و دلیرانه در مقابل منافقین خودفروش ایستاد.
موسی در تاریخ نوزدهم تیر ماه سال ۱۳۶۷ به آرزویش که شهادت بود رسید تا سبکبال از دنیای دون به سوی پروردگار خود بال بگشاید و در کنار شهدا عند ربهم یرزقون باشد.
مادر شهید در خاطرهای از فرزندش اظهار داشت: هنوز بهبودی نسبیاش را به دست نیاورده بود که مصمّمتر از قبل عزم رفتن به جبهه را کرد. من که توانایی مخالفت با او را نداشتم قرآن آوردم تا او را بدرقه کنم. وقتی از زیر قرآن رد شد، گفت: «مادر جان من تصمیم خود را گرفتهام، انشاءاله این بار شهید خواهم شد. این کارهای شما فایده ندارد.» پاسخ دادم: «این حرفها را نزن. میروی و پیروز بر میگردی.» گفت: «مادر جان میخواهم در راه حق کشته شوم. این خود پیروزی است.» رو به او کردم و پرسیدم: «چون پاهای شما آسیب دیده شاید معافت کنند. بهتر نیست اقدام کنی؟!» قاطعانه پاسخ داد: «به خدا و قرآن سوگند که میروم تا به هدفم برسم.»
خواهر شهید درباره برادرش نیز چنین گفته است: علاوه بر اخلاق نیکی که داشت مهماننواز هم بود. یادم است، گاهی اوقات که با بچههای محله بازی میکرد به خانه میآمد و از مادرم میپرسید: «غذا چه داریم؟ میخواهم دوستانم را به خانۀمان دعوت کنم.» مادرم هم غذا را آماده میکرد و به آنها میداد.
روزی عشایر به شهر ما آمدند و آن جا مستقر شدند. در همان حین موسی به خانه آمد و گفت: «مادر جان لباس یا خوارکی اضافی اگر داریم بدهید تا برای آنها ببرم. مادرم نیز مقداری خوراکی و لباس آماده کرد و به ایشان داد.»
انتهای پیام/ ۱۴۱
منبع خبر