چرا اقلیم کردستان با جریانهای معاند پیوند خورده است؟

 چرا اقلیم کردستان با جریانهای معاند پیوند خورده است؟



اسرائیل، اقلیم کردستان عراق را به عنوان اهرمی امنیتی بر شمرده که می‌تواند از طریق آن، جبهه جدیدی را در مقابل کشورهای ایران، عراق و سوریه باز کند!

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از کمیته رسانه و ارتباطات شورای ائتلاف نیروهای انقلاب، اقلیم کردستان منطقه‌ای در شمال و شمال شرقی عراق شامل سه استان از ۱۸ استان عراق است. این سه استان جمعیتی در حدود پنج میلیون جمعیت و ۳۸۰۰۰ کیلومتر مربع وسعت دارد. شمال عراق بیش از ۱۷ درصد خاک عراق را شامل می‌شود که ذیل عنوان خودمختاری از دولت و پارلمان و ارتش مستقل برخوردار و در هیبت یک دولت مستقل در بخش سیاست داخلی و خارجی تدبیر امور می‌کند. رهبران اقلیم که به پشت گرمی قدرتهای فرامنطقه ای و متحدان منطقه‌ای آمریکا احساس قدرت مطلق می‌کنند در دو دهه اخیر حتی تمامی اصول دولت فدرال را نقض کرده و خارج از سیطره دولت مرکزی اقدام به تصمیمات و اقدامات فراخودمختاری می‌کند. ضرب پول، پرچم مستقل، سیاست خارجه مستقل، تشکیل ارتش مستقل و عدم تبعیت از مصوبات پارلمان عراق در رابطه با خروج نیروهای آمریکایی و برقراری رابط با رژیم صهیونیستی و حمایت از تروریسم و گروه‌های تروریستی ازمهمترین موارد نقض اصول فدرالیسم از سوی دولت اقلیم کردستان است. پناه دادن به گروهک‌های تروریستی مانند کومله، دموکرات، پژاک، حزب پاک و جریان پ. ک. ک از سوی دولتمردان اقلیم کردستان نیز درهمین راستا قابل توصیف و تحلیل است.

جریان‌های کرد تاثیرگذار در حکمرانی اقلیم کرستان عراق

بازیگران پرشماری در اقلیم کردستان عراق فعال هستند. نیروهای تاثیرگذار برسیاست ها و رویکردهای دولت اقلیم کردستان، باتوجه به استعدادهای سخت افزاری و نرم افزاری آنها، درچند دسته قابل تقسیم هستند:

۱-۱- حزب دموکرات کردستان با رهبری مسعودبارزانی که محل اصلی آن در اربیل است بیش از دو دهه است رهبری دولت اقلیم را بر عهده دارد؛ احزاب و گروههای فعال سیاسی احزاب سیاسی عمده در اقلیم کردستان؛ ازنظرگرایش فکر و گفتمان سیاسی و هویتی جریان بارزانی به دلیل برخورداری از تفکرات سنتی قوم گرایانه همواره بر تجزیه مناطق کردی از کشورهای برخوردار از اقلیت کردی تاکید داشته و برتشکیل کردستان بزرگ تمرکز کرده است. دلیل گستردن چترحمایتی اقلیم برسرجریانهای تجزیه طلب ایران، ترکیه و سوریه از سوی مسعود بارزانی به همین طرز تفکر و منظومه فکری واگرایان برمی گردد. تصلب هویتی و عصبیت قومی منفی درمیان طیف بارزانی موج می زند. از همین رو تلاش دارد رهبری خود را برتمامی جریان‌های «قوگرای کردی» درسراسرمنطقه تضمین کند و انگیزه بالای برگزاری همه پرسی دردوران حیات مسعود بارزانی برای یکسره کردن تجزیه کردستان از عراق درمرحله اول و تشکیل کردستان بزرگ درمنطقه است. حمایت معنوی و مالی رهبری اقلیم از جریانهای تروریستی مانند کومله، دموکرات، پژاک و حزب «پاک» و «پ ک. ک» ترکیه درهمین راستا قابل تحلیل و ارزیابی است.

۲-۱- حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق که محل اصلی آن در سلیمانیه است. جریان اتحادیه میهنی به عنوان دومین حزب با نفوذ و ذی قدرت دراقلیم شمال عراق به دلیل گرایش‌های روشنفکر و مدرن هم دموکراتیک‌تر از بارزانی به حساب می‌آیند و هم تصلب هویتی و عصبیت قومی منفی کمتری درآن دیده می‌شود یکی از دلایل منازعه تاریخ میان این دوجریان علاوه بر رقابت برسرکسب لیدری قوم کُرد به تفاوت دیدگاه و تفاوت نگرش این دو حزب قدرتمند به سیاست، قدرت و حاکمیت برمی گردد. درشرایط کنونی نیز این منازعات به شکل عینی تاثیراتش مشهود و ملموس است، انتخاب اربیل به عنوان مرکزیت قدرت بارزانی و سلیمانیه به عنوان مرکزیت اتحادیه میهنی به همین تفاوت منظومه فکری برمی گردد. دراندیشه اتحادیه میهنی تمایل به خودمختاری و تقید به ساختار فدرالی قوی است و برعکس بارزانی تمایل قدرتمند و پر رنگی برای استقلال و جدایی از عراق دراین جریان دیده نمی‌شود.

۳-۱- حزب گوران یا جنبش تغییر که محل اصلی آن در سلیمانیه است. این حزب یک حزب سیاسی با مشی انتقادی در کردستان عراق است. این جریان در سال ۲۰۰۶ با انشعاب نوشیروان مصطفی از بنیان‌گذاران و رهبران اتحادیه میهنی کردستان، در اعتراض به آن‌چه که «فساد اصلاح‌ناپذیر» در این حزب خوانده می‌شد و تأسیس شرکت رسانه‌ای «ووشا» پدید آمد. این جریان خود را مدافع «آزادی و دمکراسی» و «مخالف فساد و قبیله‌گرایی» می‌داند. پس از مرگ نوشیروان مصطفی ماجدعلوان سالار به ریاست حزب برگزیده شد.

۴-۱-همچنین احزاب و گروههای اسلامی در کردستان عراق شامل حزب حرکت وحدت اسلامی کردستان عراق به رهبری صلاح الدین بهاءالدینی مستقر در اربیل عراق است.

۵-۱-حزب نهضت اسلامی کردستان عراق به رهبری شیخ صدیق عبدالعزیز که از طریق عربستان و قطر حمایت می‌شود، می‌باشند. این جریان دارای گرایش‌های رادیکال اسلامی است و نگاه آن به سیاست و قدرت و حاکمیت به گفتمان جریان افراطی درمنطقه نزدیک است. ولی در تصمیم گیریها و سیاست گذاری‌های راهبردی نقش چندانی ندارد.

در بین همه احزاب، سه حزب دموکرات، اتحادیه میهنی و گوران از وزن و تاثیرگذاری بسیار بالاتری در ساختار اقلیم کردستان برخوردار هستند که اغلب مناصب حکومتی در اختیار آنها است. جریان بارزانی قدرتمندترین جریان درحکمرانی اقلیم محسوب می‌شود که بیشترین مناصب دولتی را دراختیار دارد و طراحی راهبردها در حوزه سیاست داخلی و خارجی و بویژه در حوزه اطلاعاتی و امنیتی برمحوریت این جریان انجام می‌شود.

جایگاه اقلیم درراهبرد سیاسی و امنیتی آمریکا

آمریکا به عنوان بازیگر قدرتمند فرامنطقه ای نقش مهمی در ساختارسیاسی و امنیتی اقلیم ایفا کرده‌اند ونقش تعیین کنندگی در راهبرد سیاست خارجی و تدوین راهبردهای اطلاعاتی و امنیتی آنها دارد. آمریکا به عنوان طراح و بنیانگذار «مدل فدرالیسم در عراق» و «اقلیم کردستان»، آگاهی و تسلط همه جانبه ای بر ساختار و سازمانها و نهادهای سیاسی و امنیتی اقلیم دارد. پرسش کلیدی دراین رابطه این است که؛ کردستان عراق در سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا در غرب آسیا از چه جایگاهی برخوردار است؟ فرضیهٔ اصلی اثبات شده این است که کردستان عراق در طول تاریخ در سیاست‌های آمریکا در غرب آسیا همواره جنبه صرف ابزاری داشته و از آن به‌منظور ایجاد تغییرات ژئوپلتیکی مورد نظر در منطقه در راستای اجرای توطئه «خاورمیانه جدید»، تحدید نفوذ فزاینده منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران و تأمین امنیت رژیم صهیونیستی اسرائیل استفاده کرده است. برهمین اساس آمریکا با وجود اتخاذ راهبرد تغییر در دوران ریاست جمهوری «اوباما» و اعلام بازبینی سیاست خارجی خود را در برابر عراق انجام داد، اما این به معنای تغییر اهداف اساسی آمریکا در عراق نبود. حفظ موقعیت آمریکا در غرب آسیا و عراق، حمایت از امنیت رژیم صهیونیستی، حفظ تداوم جریان صدور نفت، پوشش دادن گروه‌های تروریستی اپوزیسیون عراق و ایران و … هم چنان در سیاست خارجی آمریکا همچنان درردیف اولویت راهبردی این کشور باقی ماند؛ و انتقال نیروهای آمریکا بعد از مصوبه پارلمان عراق به شمال این کشور و استقرار در پایگاههای این منطقه موید خوبی برای عدم تغییر راهبرد آمریکا در برابر عراق است.

دردوران پسا داعش و شکل گیری فضای ضد آمریکایی درعراق بویژه مصوبه پارلمان این کشور برای خروج آمریکا از عراق، این کشور سیاستهای جدید را دردستورکارقرارداد. درسی است جدید شیوه و اولویت آمریکا از یکجانبه گرایی و قدرت نظامی به سوی بهره‌گیری از «قدرت نرم» و «چند جانبه گرایی» تغییرمسیر داد تا با هزینه مادی و معنوی کمتری مسیر رسیدن به اهداف و منافع حیاتی‌اش دراین کشور را هموار کند.

درشرایط فعلی رویکرد آمریکا در عراق رویکرد کمتر نظامی و بیشتر چند جانبه گرایانه و با تأکید بیشتر بر حقوق بشر و دموکراسی است. این مأموریت باید با مشارکت همه اقوام و گروهها و با حمایت آمریکا درحال اجرا است. دولت اقلیم در این میان نقش محوری دارد و زمین اصلی بازی آمریکا و متحدان آن محسوب می‌شود.

جنبه دیگر سیاست دولت آمریکا در عراق، بهبود روابط جهان عرب با دولت جدید عراق بود که با گسترش «ایران هراسی و برجسته سازی» قدرت و نفوذ ایران در عراق و تهدیدات ناشی از فعالیت‌های هسته‌ای ایران همراه بود.

آمریکابا استفاده از تنش دولت مرکزی عراق با اقلیم کردستان بعد از جدی شدن بحث خروج از عراق به شمال عراق کوچ سیاسی و امنیتی کرد و موقعیت سیاسی و امنیتی خود را در این منطقه تثبیت کرد. آمریکا با بهره گیری از این فرصت تاریخی توانست از عراق و کلیه قومیت‌های آن از جمله «کردها» به عنوان نیروی مهار کننده دولت مرکزی عراق و جمهوری اسلامی ایران استفاده کند و توان خود را بر روی کار آوردن نیروهای ملی گرا و سکولار در عراق متمرکز کرد تا این کشور را از جمهوری اسلامی ایران دور کند و آن را به بازیگر معارض ایران درمنطقه تبدیل کند و از ظرفیت عراق و دولت اقلیم و جریانهای تروریستی ضد ایرانی در ائتلاف سازی منطقه علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده کند.

کردستان عراق درسیاست خارجی و راهبرد دفاعی و امنیتی این کشور نقش بازیگر موازنه کننده در برابرایران را ایفاء می‌کند. رابطه آمریکا و راهبرد آن درکردستان عراق همواره یکی از دغدغه‌های کشورهای پیرامونی عراق ازجمله ایران، سوریه وترکیه بوده و می‌باشد. البته هرگونه تصمیم‌گیری راهبردی آمریکا در خصوص اقلیم تابعی از علایق و منافع آمریکا در چهار حوزه بغداد، آنکارا، تهران و دمشق است. آمریکا با بهره گیری از ظرفیت موجود درجغرافیای اقلیم از جمله جریانهای اپوزیسیون کردی تلاش دارد. راهبرد جنگ هیبریدی (ترکیبی) را علیه جمهوری اسلامی و جریان مقاومت به اجر بگذارد. دربعد امنیتی و نظامی شاخه نظامی گروه‌های تروریستی برای آمریکا نقش کلیدی را در ایجاد بی ثباتی و تولید آشوبهای سیاسی و امنیتی دارد. از این رو سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا، اسرائیل و اقلیم به جریانهای تروریست مسلح ایرانی مستقر در خاک اقلیم به عنوان یک سرمایه سیاسی، اجتماعی و امنیتی برای نهادینه سازی بی ثباتی در ایران می‌نگرند. این گروهک‌ها ازجایگاه کلیدی درراهبردی های مشترک اقلیم، آمریکا و رژیم صهیونیستی برخور دارند.

میزبانی و پشتیبانی اقلیم از گروهک‌های تروریستی کُردی ایران

اپوزیسیون کُرد ایران که تحت حمایت همه جانبه دولت اقلیم کردستان عراق دراین منطقه مستقر می‌باشد به خاطر دسترسی به هزاران کُرد فارس زبان و غیر شیعه، جدیدترین و جدی‌ترین اطلاعات از ایران را در دسترس دارد و یک تهدید بالفعل برای منافع جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شوند.

دولت اقلیم با محوریت خاندان بارزانی قریب به سه دهه از شاخه نظامی و اطلاعاتی جریانهای تروریستی کردی مخالف ایران حمایت کرده است و بعد از اشغال عراق از سوی آمریکا و حضور رژیم صهیونیستی در قلمرو اقلیم این حمایت‌ها ذیل سه ضلعی آمریکا، رژیم صهیونیستی و اقلیم شکل جدید به خودگرفته است و اپوزیسیون، تحت حمایت مستقیم و غیرمستقیم رژیم صهیونیستی، آمریکا و اقلیم درچارچوب راهبرد تجزیه طلبانه، تحرکات تروریستی و تخریبی را پیشه کرده‌اند. با توجه به تمرکز همه جانبه دشمن بر اپوزیسیون تجزیه طلب مستقر در شمال عراق از یک سو و بی اعتنایی دولتمردان اقلیم به تهدیدات و هشدارهای جمهوری اسلامی در باره عواقب این مساله؛ برنامه ریزی درسطح راهبردی برای یکسره کردن این پروژه خطرناک از اهمیت امنیتی بسیار بالایی برخوردار است.

با مرور عملکرد اقلیم کردستان سه دهه اخیر، در می‌یابیم که دولت اقلیم همواره به مثابه حامی راهبردی جریانهای تروریستی و نیروی واسط و مزاحم برای اعمال سیاستهای کشورهای مخالف ایران عمل نموده است که در این راستا اسکان و حمایت از نیروهای مخالف کُردی در خاک اقلیم و تشویق و تجهیزآنها برای انجام عملیاتهای تروریستی در داخل ایران جای هیچ گونه توجیه و تعللی برای توقف این رویکرد مخاطره آمیز باقی نمی‌گذارد. درحال حاضر احزاب دموکرات، کومله، پژاک و پاک چهار گروه تروریستی ایرانی کردی هستند که درخاک اقلیم با آزادی کامل فعالیتهای سیاسی، رسانه‌ای و نظامی دارند و و اقلیم با قرار دادن امکانات مادی و معنوی به آنها زمینه مشارکت آنها در راهبردی‌های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل و آمریکا علیه ایران را فراهم کرده است؛ و این گروها به عنوان بازوان عملیاتی موساد، سیاه، آسایش و سازمان اطلاعاتی و امنیتی سعودی مأموریت اجرای عملیاتهای تروریستی و بی ثبات سازی در داخل ایران را به انجام می‌رسانند.

بعد از ورود عربستان سعودی به شمال عراق و تزریق پول به دولت اقلیم و به مجموعه اپوزیسیون ایرانی مستقر درخاک عراق راهبردی «بی ثباتی سازی پایدار» درمناطق کردنشین ایران ابعاد جدید به خود گرفته است. نقش کلیدی جریانهای کُردی در آشوب های اخیر با تکیه به شعارسنتی جریان‌های کمونیستی (زن، زندگی و آزادی) ایفا کردند و تلاش داشتند بعد از فراگیر شدن شورش‌های خیابانی، فاز عملیات نظامی را با هدف جنگ داخلی به اجرا بگذارند که با اقدام پیشدستانه سپاه این سناریو با شکست روبرو شد.

حمله موشکی سپاه به مقرهای مشترک موساد و حزب کومله و دموکرات و حمله به مقرهای نظامی آنها، یک اقدام مشروع و درچارچوب حق دفاع ازخود در مقابل عملیات تروریستی گروههای مستقر در خاک اقلیم بود که منطبق با موازین و مقرارات حقوقی موجود درارتباط با اصل دفاع مشروع می‌باشد که به منظوردفع تهدیدات راهبردی برنامه ریزی شده هدفمند، عیله تمامیت ارضی و کلیت نظام اسلامی به انجام رسیده است.

اتاق فکر مشترک آمریکا، صهیونیست‌ها و سعودیها دراقلیم با هدف جلوگیری ازبین بردن «عمق استراتژی ایران» و «عقبه راهبردی» کشورمان و درراستای کاهش نفوذ وتاثیرگذاری ایران در منطقه، بخش عمده بارمسئولیت بی ثبات سازی را بر شانه‌های، شاخه‌های نظامی گروهک‌های تروریستی قرارداده است. بازیگران ناکام درمیدان عراق و سوریه امروز با حمایت ازگروههای تروریست کُردی، با تکیه بر راهبرد «بی ثباتی و نا امن سازی پایدار» تلاش دارند، امنیت ملی ما را به چالش بکشند. درصورت غفلت از نقشه دشمن و مسامحه دربرابر خباثت‌های دولت اقلیم. باید منتظر شرایط چالش راهبردی درآینده بویژه در مناطق کردنشین باشیم. در این بازی سیاسی و امنیتی متهم ردیف اول دولتمردان اقلیم کردستان عراق هستند که تلاش دارند مقاصد تجزیه طلبانه خود را از طریق دشمنان جریان مقاومت و ایران و از طریق ایجاد بی ثباتی در کشورهای همسایه به پیش ببرند.

دولت اقلیم به عنوان مصداق روشن حکمرانی شکننده و نابسامان امروز برای تضمین بقای موجودیت خود و ایجاد حاشیه امن، با کمک اسرائیل تلاش دارد در چارچوب راهبرد ایجاد «حلقه‌های آتش» دولت مرکزی عراق و جمهوری اسلامی را با کمک گروه‌های تروریستی به فضای بی ثباتی پایدار هدایت کنند.

دولت اقلیم کردستان عراق و حکمرانی شکننده نابسامان

دولت اقلیم یک نمونه بسیار روشن از سیاستگذاری عمومی نابسامان و حکمرانی شکننده محسوب می‌شود. ریاست دولت اقلیم کردستان عراق که به شکل مورثی از ابتدا در اختیار خاندان بزرگ بارزانی بوده، نمونه‌ای از سیاستگذاری های نابسامان را را به نمایش گذاشته که مصداقی از یک حکمرانی شکننده و غیر قابل اعتماد را در این اقلیم تثبیت کرده است. تثبیت حکمرانی شکننده و نابسامان اقلیم کردستان که خود مدیون کمک‌های مالی فراوان غرب به‌خصوص آمریکا و درآمدهای نفتی، «دولتی رانتیر» با جلوه‌های موروثی در این منطقه ایجاد کرده است که برخی مؤلفه‌های رشد و توسعه آن را نمی‌توان مؤلفه‌های حکمرانی و سیاستگذاری مطلوب و کارآمد به حساب آورد.

مهم‌ترین شاخص‌های شکنندگی حکمرانی اقلیم کردستان درچند محور قابل احصاءاست:

الف: سیاست داخلی

نامشخص و ناپایدار بودن مرزهای جغرافیایی، سیاسی و اداری اقلیم در حوزه سیاسی و اداری کشور عراق
محدودیت بسیار شدید اقتصادی و نظامی اقلیم در مقابل دولت مرکزی عراق و بازیگران منطقه‌ای
وابستگی شدید بقای اقلیم به سیاست‌ها و سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و اسرائیل و انتخاب آنها به عنوان متحد راهبردی
عدم پایبندی به اصول و شاخصه‌های سیستم فدرالی و تلاش برای تجزیه سرزمین کشور عراق
حمایت مادی و معنوی از جریانها و گروههای مسلح تروریستی درحوزه حکمرانی شمال عراق بدون پذیرش مسئولیت عواقب تحرکات تروریستی آنها علیه کشورهای همسایه
ناتوانی در یکپارچه سازی دولت مرکزی و رویه دموکراتیک در مشارکت دادن احزاب دیگر در حکمرانی
اختلاف و چنددستگی شدید میان احزاب و گروههای سیاسی اقلیم کردستان برای اداره حکومت تبدیل قلمرواقلیم به یک سرزمین چندپاره باحکمرانی متعدد
طراحی سیاست‌های خاص و چالش‌برانگیز با دولت مرکزی عراق و همسایگان که نتیجه آن تبدیل اقلیم به مرکز تنش‌آفرین و مولد بی ثباتی در منطقه (اسرائیل دوم)
اعمال دیکتاتوری فردی از سوی مسعود بارزانی و خاندان او و تشدید نابسامانی سیاسی به دلیل اتخاذ رویکردسلطنتی مورثی از سوی خاندان بارزانی

ب: سیاست خارجی

دولت اقلیم کردستان را می‌توان نمونه عینی حکمرانی پریشان و غیرسازنده درحوزه سیاستگذاری خارجی توصیف کرد. سیاستگذاری خارجی اقلیم کردستان به عنوان یکی از اصلی‌ترین حوزه‌های سیاستگذاری عمومی این منطقه نیز دچار بیماری فراگیر آشفتگی بوده است. بطوریکه ضمن خدشه بر پرستیژ منطقه‌ای و جهانی اقلیم کردستان عراق و انزوای بین‌المللی آن، سبب بدبینی و نفی هرگونه سیاست فدرالی یا خودمختاری محدود درمنطقه شده است.

سیاست خارجی اقلیم کردستان عراق، هرگز نتوانسته است تعادل نسبی در معادلات منطقه‌ای داشته باشد. این عدم تعادل سیاستگذاری سبب شده است تا نقش موازنه‌گری اقلیم کردستان عراق برای کشورهای همسایه مانند ایران، ترکیه، سوریه و بلکه خود عراق نیز کم‌رنگ شده و به بازیگری منزوی و حاشیه‌ای بدل شود.

برهمین اساس متهم ردیف اول همکاری با گروه‌های تروریستی تولید کننده بی ثباتی درمنطقه باهمکاری با اسرائیل است، از سویی سیاستگذاری خارجی اقلیم توان برقراری یک موازنه یا تعامل میان جمع بازیگران متضاد را نداشته و به یک بازیگر سرگردان و پریشان در سیاست منطقه‌ای بدل شده که با توجه به نیات و اهداف سایر بازیگران، به عنوان یک کارت خاص مورد بهره‌برداری یا سوءاستفاده قرار می‌گیرد.

این وضعیت نابسامان درحکمرانی اقلیم باعث شده است که هدایت و مدیریت سازمانها و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی به شکل کامل دراختیار سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی «موساد»، سیا و سازمان اطلاعات سعودی قرار بگیرد و منطقه تبدیل به کانون تولید و صدور بی ثباتی، ترانزیت سلاح و تروریسم به داخل مرزهای کشورهای همسایه بویژه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود. تحرکات گروه‌های تروریستی کُرد ایران مستقر در قلمرو اقلیم امروز به شکل کامل تبدیل به شاخه نظامی موساد و سیاه شده‌اند و سناریویی که در آشوبهای اخیر درمناطق کردی به اجرا درآمد نتیجه همین اشتراک مساعی بود. اقدام سپاه درحمله به مرکز موساد در اربیل و حمله به مقرتروریستها نیز عکس العملی به این مساله بود.

رابطه راهبردی اقلیم با رژیم صهیونیستی

مقامات رژیم صهیونیستی درچارچوب «راهبرد پیرامون» بن گورین، همواره به دنبال ائتلاف با بازیگران غیرعرب، ترک‌ها وکُردها بوده‌اند. خودمختاری اقلیم کردستان عراق، صهیونیست‌ها را ترغیب به همسویی راهبردی با اقلیم نموده است. رابطه اقلیم کردستان با رژیم صهیونیستی به دهه ۱۹۳۰ بازمی‌گردد. قبل از تشکیل رژیم صهیونیستی، «آژانس یهود» در زمینه مهاجرت یهودیان کردستان عراق فعالیت می‌کرد و تعداد زیادی به رژیم صهیونیستها مهاجرت نمودند. بعد از سفر ملامصطفی بارزانی در سال ۱۹۶۸، افسران رژیم صهیونیستیی برای آموزش نیروهای کُرد به کردستان آمدند و مقادیر زیادی سلاح و مهمات در اختیار بارزانی قرار دادند. (عبدالله پور، ۱۳۹۰: ۳).

حضوراسرائیل درشمال عراق، حاصل یک رابطه دیرپا میان اسراییل و کردهاست. پس از تأسیس دولت اسراییل در سال ۱۹۴۸، کردهای بسیاری مهاجرت به اراضی اشغالی را آغاز کردند و هم اکنون جمعیت آنان در اسراییل به سیصدهزار نفر می‌رسد. در میانه دهه ۱۹۶۰، اسراییل ژنرال «تزوری ساگی» را به ایران فرستاد تا کارزاری را علیه عراق سامان دهد، چرا که نیروهای عراقی در طول جنگ ۱۹۴۸، ضربات مرگباری بر نیروهای اسراییلی وارد کرده بودند. مأموریت ژنرال ساگی، همچنین دربردارنده تقویت جنگ برای یک «کردستان مستقل» در عراق بود و وی به ایجاد و آموزش یک «ارتش کردی» کمک کرد. در گذر مبارزه کردها برای استقلال در عراق، اسراییل مقادیر چشمگیری سلاح در اختیار آنان گذاشت. «ساگی» یک بار گفت که وی چنان پیوند نزدیکی با کردها برقرار کرده بود که به عنوان یک میهن پرست کرد» شناخته می‌شد.

پس از انقلاب ۱۹۷۹ در ایران، کردها اهمیتی راهبردی برای اسراییل یافتند چرا که اسرائیل به جریانهای کردی به عنوان یک وزنه متقابل در برابر حکومت ایران نگاه می‌کرد که ظرفیت بی ثبات سازی راهبردی درداخل ایران ومنطقه را دارند. برهمین اساس اسراییل دنبال یک جای پای مطمئن دراین منطقه بود. درهمین راستا از سال ۲۰۰۵ کماندوهای پیشین اسراییلی آموزش نیروهای کردی را با تکنیک‌های ضدتروریستی» آغاز کردند وموساد، شبکه‌ای از جاسوسان را در منطقه کردستان عراق و نیز جمهوری آذربایجان و دیگر نقاط مرزی ایران راباهدف انجام عملیات پنهانی در داخل مناطق «کردی ایران و سوریه»، بوجود آورد. این روند با اشغال عراق توسط آمریکا روند تصاعدی یافت و ماموران موساد و عناصراطلاعاتی و امنیتی صهیونیستی در پوشش مهندس، کشاورز، تاجر و شرکتهای مختلف حضور خود را افزایش دادند. کردستان عراق نیز با انگیزه شکستن حصار سه کشورمخالف استقلال منطقه کردی (» ترکیه، ایران و سوریه به اسرائیل به عنوان یک متحد راهبردی نگاه می‌کرد و می‌کند. رژیم صهیونیستی و اقلیم کردستان ارتباطات اقتصادی و اطلاعاتی زیادی بایکدیگر دارند و شرکتهای اقتصادی زیادی در اقلیم کردستان وجود دارد که به عنوان نمونه می‌توان به شرکت خدمات امنیتی «بیروت» در کرکوک، شرکت (علاج و دواء) که امور مربوط به اعزام بیماران به خارج را انجام می‌دهد، شرکت «کودو» که در زمینه فنی و الکترونیکی فعالیت دارد و دهها شرکت دیگر را نام برد. از طرف دیگر این ارتباط دوسویه به حدی است که در همه‌پرسی اقلیم کردستان در سال ۱۳۹۶ در برخی صندوق‌ها پرچم رژیم صهیونیستی بالا برده شد؛ و تنها کشوری که از برگزاری همه‌پرسی به صورت رسمی حمایت کرد، رژیم صهیونیستی بود. یکی از رویکردهای این رژیم برای حضور در اقلیم اشراف اطلاعاتی و کنترل بیشتر ایران است و از این طریق می‌خواهد با کمک نیروهای نیابتی (گروهک‌های تروریستی مخالف ایران) درحوزه نظامی و امنیتی و بی ثبات سازی پایدار و ناامنی پایدار در ایران راهبری کند و با شکل دادن به حلقه‌های آتش درپیرامون ایران، راهبرد تاریخی «تجزیه ایران» را به مرحله اجرا بگذارد.

دراین میان دولت اقلیم کردستان برخلاف تمامی موازین سیاسی، امنیتی و حقوقی و حسن همجواری و برخلاف مصوبه پارلمان عراق مبنی برخروج نیروهای آمریکایی از عراق، درست درمجاورت مرزهای ایران پایگاه امنیت و اطلاعاتی دراختیار آن‌ها قرار داده است و برغم ممنوعیت رابطه با رژیم اشغالگرقدس اقدام به رابطه راهبردی با این رژیم کرده و با دراختیارقراردادن پایگاه اطلاعاتی و امنیتی و آموزشی زمینه نا امنی را برای ایران به وجود آورده است. علاوه برموارد ذکر شده دولتمردان اقلیم شمال عراق با حمایت همه جانبه از جریانهای تروریستی تجزیه طلب مخالف جمهوری اسلامی ایران و فراهم سازی سازوکارها و امکانات برای وصل کردن اپوزیسیون ایرانی با ماموران اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونسیت در عمل مسیر جنگ علنی با جمهوری اسلامی ایران را در دستورکار (مشترک با آمریکایی‌ها- صهیونیست‌ها) قرارداده است.

درواقع برقراری رابطه همه جانبه اقتصادی و اطلاعاتی، امنیت و سیاسی با این رژیم و فراهم کردن تمهیدات لازم برای آنها برای استقرار درنقاط مرزی ایران و تجهیز (سلاح و آموزش) و هدایت جریانهای تجزیه طلب نوعی اعلام جنگ با کشور همسایه یعنی ایران است که نقض آشکار کلیه اصول و مبانی حسن همجواری و مشارکت درتوطئه اطلاعاتی و امنیتی علیه کشورمان به حساب می‌آید. اتخاذ این رویکرد خصمانه از سوی دولتمردان اقلیم کردستان، از نظرحقوق بین الملل حق دفاع مشروع را برای ایران تضمین می‌کند. از این منظر ایران حق دارد برای دفاعی از تمامیت ارضی، صیانت از امنیت ملی و منافع ملی دست به هرگونه اقدام بازدارنده و دفاعی بزند.

بررسی و تبیین اهداف و منافع حیاتی رژیم صهیونیستی از ایجاد یک اتحاد استراتژیک با کردستان عراق و حمایت وتلاش برای دستیابی آنان به استقلال حکایت دارد.

به اختصار اهداف رژیم صهیونیستی از حضوردرشمال عراق عبارتند از:

ایجاد عقبه امنیتی در برابر تهدیدات جبهه شرقی (محور مقاومت) : در واقع اسرائیل، اقلیم کردستان عراق را به عنوان اهرمی امنیتی بر شمرده که می‌تواند از طریق آن، جبهه جدیدی را در مقابل کشورهای ایران، عراق و سوریه باز کند و آنها را با بحران‌های جدی قومیتی و ارضی دچار ساخته و برای خود یک عقبه امنیتی ایجاد کند و در نهایت در ترتیبات سیاسی و امنیتی مختلف از آن به عنوان یک مؤلفه تأثیرگذار بهره ببرد.
ایجادتوازن قوا در منطقه و سناریوی ژئوپلیتیک نوین خاورمیانه: براساس راهبرد پیرامونی اسرائیل، تقویت کردها و ایجاد کردستان بزرگ در منطقه سبب برقراری موازنه قوا میان محور مقاومت به رهبری ایران و رژیم صهیونیستی و حتی توازن قوا در درون عراق خواهد شد. به باورصهیونیستها تقویت کردها و هدایت گروه‌های کردمخالف ایران، سبب ایجاد منطقه حائلی میان ایران و رژیم صهیونیستی یا خاکریزی علیه ایران در کردستان خواهد شد و امکان جنگ نیابتی را در مرزهای ایران به وجود خواهدآورد وتوازن و تعادل را میان جریان شیعی، جبهه مقاومت با کردها را رقم خواهد زد.
دستیابی به نفت کردستان و نقش آفرینی در امنیت نفتی منطقه: وجود ذخایر نفتی قابل توجه کردستان عراق (۴۵ میلیارد بشکه)، طمع رژیم صهیونیستی را برانگیخته است. از این رو اسرائیل با ایجاد روابط نزدیک با کردها و سرمایه‌گذاری در میادین نفتی این منطقه به ویژه کرکوک، خود را در برنامه طرح توسعه شرکت نفت شمال عراق» سهیم کرده و امکان بهره‌برداری از میادین نفتی کردستان عراق را برای خود فراهم ساخته است. از سوی دیگر، صهیونیست‌ها امیدوارند تا با ایجاد ارتباط با کردها و استفاده از اختیارات دولت محلی کردستان جایگاه قابل توجهی در ترتیبات امنیت انرژی منطقه برای خود ایجاد کنند.
جلوگیری از گسترش نفوذ ایران در عراق و از بین بردن عمق استراتژی جمهوری اسلامی ایران در منطقه؛ (راهبرد دست‌های کوتاه)

ائتلاف غرب و اسرائیل وکردی بر مبنای استراتژی همه چیز در منطقه بدون حضور ایران (سیاست دست‌های کوتاه)، تلاش دارد تابا طرح اتهاماتی سیاسی، امنیتی و… ازنظر فیزیکی و هم به لحاظ نرم افزاری (اقتصادی، سیاسی و فرهنگی) نفوذ و حضور ایران را در منطقه به حداقل برساند. بر این اساس، حضور اسرائیل در کردستان عراق زمینه تحدید نفوذ ایران در عراق و در نتیجه کاهش امنیت و تقلیل منافع ملی ایران را فراهم خواهد ساخت؛ چرا که اقلیم کردستان عراق این پتانسیل را خواهد داشت تا به مثابه پایگاهی امن برای گسترش «نفوذ رژیم صهیونیستی» به کل عراق باشد که از طریق آن می‌تواند با ارتقای حضور نظامی، امنیتی و اقتصادی در عراق و نیز اعطای کمک‌های مالی و نفوذ در احزاب و نخبگان سیاسی واگرا با جمهوری اسلامی ایران، در راستای قدرت افزایی و اعمال سیاستگذاری در پازل سیاسی این کشور گام بردارد.

افزایش ظرفیت‌های بازدارندگی در برابر ایران: پس از سرنگونی رژیم بعثی صدام به عنوان مهم‌ترین تهدید جبهه شرقی رژیم صهیونیستی، اسرائیلی‌ها چالش‌های پیش روی خود را در دوران پس از حمله به عراق، بطور مستقیم با سه عامل ایران، سوریه و حزب الله مرتبط ساختند. روابط راهبردی حزب الله با جمهوری اسلامی ایران در ابعاد مختلف به ویژه باورهای اعتقادی از یک سو و مهم‌تر از آن موقعیت مکانی حزب الله لبنان در جنوب این کشور و هم مرزی با فلسطین اشغالی، موجب شده تا این جنبش به یکی از تهدیدات مهم و استراتژیک رژیم صهیونیستی تبدیل شود. بدین ترتیب، یکی از راهبردهای اساسی و استراتژیک اسرائیل، ایجاد اهرمی بازدارنده و هم وزن حزب الله در مقابل ایران دراقلیم کردستان عراق است؛ لذا اعزام مأموران و عوامل اطلاعاتی صهیونیستی در پوشش تجار و اساتید علمی به شمال عراق، آموزش و تقویت گروه‌های مسلح کردمخالف ایران و اطلاق نام مبارزان آزادی» به آنان و همچنین افزایش توان نظامی، عملیاتی و اطلاعاتی گروه‌هایی چون پژاک، همگی در راستای شبیه سازی مدل حزب‌اله لبنان در منطقه کردستان عراق علیه ایران است، موفقیت این طرح می‌تواند هزینه‌های امنیتی قابل توجهی را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کند.
افزایش برد اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل: رژیم صهیونیستی با اتکاء بر عقبه فعالیت‌های اطلاعاتی و جاسوسی خود در کردستان عراق (در سایه همکاری‌های امنیتی شاه با این رژیم علیه صدام) و نیز ایجاد پایگاه‌های متعدد شنود در طول خط مرزی ایران، تلاش کرده تا ضمن امکان جمع‌آوری اطلاعات از محیط امنیتی و درونی ایران، بسترهای اثرگذاری امنیتی و اطلاعاتی بر جمهوری اسلامی ایران را فراهم سازد. از این رو می‌توان گفت که حضور اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در کردستان عراق و نزدیکی با مرزهای غربی و شمال غربی ایران، بستر رصد و کنترل ایران را برای رژیم صهیونیستی میسر ساخته و فرصت مناسبی را برای این رژیم فراهم کرده تا فعالیت‌ها و اقدامات اطلاعاتی و امنیتی خود را علیه جمهوری اسلامی ایران سازماندهی کند؛ و از طریق گروهک‌های تروریستی به اجرا بگذارد و بی ثباتی درداخل ایران را سازماندهی، هدایت و مدیریت نماید.

۵. آموزش نظامی و همکاری در زمینهٔ تسلیحات با اقلیم و گروهای تروریستی مخالف ایران: اقلیم هزینه‌های هنگفتی را برای تقویت ارتش کردی و زیرساختهای نظامی اختصاص داده است. رهبران اقلیم باتوسل به آمریکا و اسرائیل، برای خاندان بارزانی جاذبهٔ خاصی دارد. تاریخ روابط نظامی اقلیم با اسرائیل نیز تقریباً با گشایش روابط سیاسی- اقتصادی آغاز گردیده است. این روابط شامل نخست، «آموزش نیروهای نظامی اقلیم و نیروهای آسایش» از سوی اسرائیلی‌ها؛ دوم، همکاری‌های امنیتی میان آسایش و موساد و بخش اطلاعات و امنیت گروهک‌های مخالف ایران مستقر درشمال عراق؛ سوم، خرید تسلیحات از اسرائیل و تجهیز گروه‌های تروریستی مخالف ایران چهارم، عملیات مشترک نظامی- امنیتی و اطلاعات میان اقلیم، اسرائیل، آمریکا و گروه‌های تروریستی مخالف ایران.

محدود سازی فضا برای فعالیت‌های اقتصادی ایران در عراق: توانمندی‌های رژیم صهیونیستی در حوزه‌های صنعتی، کشاورزی، عمرانی و گردشگری از یک سو و نیاز حکومت اقلیم کردستان به بهره‌گیری از روش‌های علمی و سرمایه‌گذاری خارجی ازسوی دیگر، به فاکتوری تعیین کننده در افزایش همکاریهای متقابل آنها در حوزه‌های اقتصادی تبدیل شده است. از طرفی دیگر، بالا بودن سطح فناوری‌های رژیم صهیونیستی در صنایع مخابرتی – ارتباطاتی، امور زیربنایی و پائین دستی و حوزه انرژی و نیروگاهی، سطح همکاریهای اقتصادی اسرائیل با اقلیم کردستان را توسعه داده است. حضور بالای صهیونیست‌ها در بخش‌های مختلف اقتصاد کردستان عراق علاوه براینکه زمینه همکاریهای طرفین را ارتقاء داده است، بلکه موجب شده تحت شعاع قرار گرفته ومحدودشدن سطح همکاریهای ایران در این حوزه‌ها و نفوذ اقتصادی ایران در اقلیم کردستان شده است و باعث شده که بعد اقتصادی امنیت ملی ایران با چالش جدی رو به رو شود.
شکستن حلقه محاصره و دیوار انزوا سیاسی و امنیتی اسرائیل؛ در این میان نقش اقلیم کردستان با توجه به واقع شدن در کشور عراق و همچنین درمجاورت جمهوری اسلامی از جهت ژئوپولتیکی جهت شکستن دیوار انزوا و هم از جهت دموگرافیکی به عنوان ایفاگر نقش سر پل ارتباط با یهودیت جهانی بسیار پررنگ است؛ با حضور اسرائیل درکردستان عراق و نهادینه شدن نفوذ آن در ساختار سیاستگذاری و تصمیم گیری اقلیم، این منطقه امروزتبدیل به منبع تولید تهدیات راهبردی برای ایران اسلامی شده است.

عوامل مولد تهدید از سوی اقلیم کردستان علیه امنیت ملی ایران

اقلیم کردستان عراق با توجه به حضور دشمنان راهبردی جمهوری اسلامی درآن و سناریو ائتلاف سازی از اپوزیسیون مستقر در این منطقه از یکسو و اتخاذ رویکردهای امنیتی و سیاسی بی ثباتی سازی پایدار برای کشورمان، درشرایط فعلی و درآینده منبع تهدید فعال، شدید و فوری علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود. این تهدیدات به شکل مستقیم و غیر مستقیم می‌تواند از ناحیه گروهک‌های تروریستی و دشمنان راهبردی ایران (آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان) که در قلمرو اقلیم، حضور و نفوذ راهبردی نهادینه شده دارند، متصادر می‌شود.

مهم‌ترین تهدیدات بالفعل علیه امنیت ملی ایران از ناحیه اقلیم کردستان عراق به شرح ذیل می‌باشد:

میزبانی پنهان و آشکار دولت اقلیم ازسرویس های اطلاعاتی دشمنان راهبردی ایران به عنوان عامل عمده درتولیدناامنی و بی ثباتی پایدار علیه تمامیت ارضی ایران محسوب می‌شود؛
تبدیل شدن دولت اقلیم به متحد راهبردی رژیم صهیونیستی و استقرار این رژیم درمجاورت مرزی ایران، تهدیدی بالفعل برای تمامیت ارضی و امنیت ملی کشورمان محسوب می‌شود؛
حضور و نفوذ فراگیرآمریکا و اسرائیل به عنوان دشمنان راهبردی ایران درقلمرو اقلیم با توجه به نقش هدایتگری آن برای جریانهای اپوزیسیون و اشتراک منافع با «موساد و سیا» بزرگ‌ترین تهدید برای منافع حیاتی ایران به حساب می‌آید؛
استقرار شاخه‌های نظامی گروههای تروریستی کردی مخالف ایران در خاک اقلیم که تبدیل به بازوان نظامی دشمنان راهبردی جمهوری اسلامی ایران شده‌اند و تحت هدایت آمریکا و رژیم صهیونیستی اقدام به عملیات‌های تروریستی، تخریب و انفجاری درداخل ایران می‌کنند، یک تهدید بالفعل برای هویت ملی و یکپارچگی جغرافیایی و انسجام ملی محسوب می‌شوند؛
غلبه جریان متمایل به غرب و رژیم صهیونیستی در ساختارحکمرانی اقلیم و تشدیدرویکردهای ضد ایرانی درآینده و تقویت جریانهای تروریستی درمجاورت مرزهای غربی ایران به دنبال خواهد داشت؛
شکل گیری شبکه رسانه‌ای و تبلیغی مشترک اقلیم و بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه ضد ایران و ساماندهی یک جنگ هیبرید روانی و رسانه‌ای علیه ایران و نظام اسلامی، عامل بسیار تاثیرگذار درتولید بی ثباتی‌های سیاسی و اجتماعی و گرایش‌های واگرایانه در مناطق کردنشین خواهد بود؛
شکل گیری شبکه‌های دولتی و خصوصی مافیای ترانزیت سلاح در قلمرو اقلیم به داخل ایران با هدایت و مدیریت کشورهای اسرائیل، آمریکا و عربستان و با سکانداری جریان‌های تروریستی تجزیه طلب یک تهدید موجودیتی برای کلیت کشور و نظام اسلامی محسوب می‌شود؛
پروژه ایجاد ائتلاف میان جریانهای مذهبی و جریانهای قوم گرا با محوریت دشمن مشتری به نام جمهوری اسلامی ایران درآینده باعث تشویق رفتارهای براندازانه و ستیزه جویانه خواهد شد و تکرار تحرکات نظامی و تروریستی مانند آنچه در شهرهای مهاباد و جوانرود، کامیاران و… در اثنای آشوب های مهر و آبان رخ داد را به دنبال خواهد داشت؛
عادی سازی پروژه راهبردی برگزاری همه پرسی و رفراندوم برای تعیین سرنوشت و حقوق اقلیتهای قومی مذهبی در ایران، موضوعی که در اثنای اغتشاشات اخیر از ناحیه رسانه‌ها و چهره‌های قوم گرا و برخی ماموستاها شاهد آن بودیم، درآینده درحوزه سیاسی و گفتمان می‌تواند به چالشی راهبردی برای سازوکارهای دموکراتیک موجود درنظام اسلامی بویژدر شرایط انتخابات مبدل شود؛

ملاحظه:

با وجود اینکه اقلیم به تنهایی تهدیدی برای ایران محسوب نمی‌شود ولی به دلیل نقض قوانین حسن همجواری و حمایت مادی و معنوی از گروه‌های نظامی تروریستی ضد ایرانی و فراهم آوردن زمینه‌های حضور دشمنان راهبردی درنقطه صفرمرزی با ایران، تشویق و ترویج حس استقلال طلبی و تجزیه طلبی به شکل آشکار، همچنین زمینه سازی برای شکل گیری مافیای ترانزیت سلاح به داخل ایران، ایجاد شبکه‌های نرم افزاری و رسانه‌ای برای مدیریت جنگ هیبریدی علیه کشورمان، تهدید راهبردی برای امنیت ملی، تمامیت ارضی و وحدت ملی ایران به حساب می‌آید؛ بروزاین وضعیت عامل اساسی در ایجاد بی ثباتی سیاسی و اقتصادی برای کشورمان محسوب می‌شود. کلام آخر این که اقلیم کردستان عراق به عنوان بخشی از معادله پیچیده مدل حکمرانی فدرالی درعراق که هیچگونه تقید و تعهدی نسبت به مراعات اصول آن ندارد و درقامت یک دولت مستقل مسیر نافرمانی از دولت مرکزی را پیشه کرده است و همواره بر جدایی از عراق و تشکیل کردستان بزرگ تاکید دارد. به شکل بالذات نوعی «تهدید ماهیتی و وجودی» برای دولتهای همسایه ازجمله ایران به حساب می‌آید. از این روکشورهای همسایه درچارچوب دفاع مشروع حق دارند هرگونه تهدید را به شکل متوازن پاسخ دهند و عقبه استراتژی و عمق استراتژی عاملان مولد تهدید را با هر ابزار ممکن از بین ببرند و زمینه تکرار آن را نابود سازند.

رویکرد دوگانه درحکمرانی اقلیم

سیاستگذاری خاص حزب دموکرات به رهبری مسعود بارزانی در اقلیم کردستان عراق علاوه برمحدودیتها و نواقضی که درحوزه حکمرانی دارد درحوزه طراحی راهبردها نیز سؤالات و پرسش‌ها بسیاری را به دنبال داشته است.

از این رو سیاست اقلیم به رهبری بارزانی را می‌توان در چارچوب چند سؤال راهبردی جست وجو کرد:

۱-۷- چرا اقلیم کردستان عراق تنها به عنوان پایگاه و مقرهای نظامی و آموزشی ستیزه‌جویانه گروه‌های کرد مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد و از رویکردهای مسالمت‌آمیز و سیاسی این احزاب و گروه‌های کردی نسبت به دولت‌های مقابل خبری نیست؟

۲-۷- حزب دموکرات کردستان عراق به‌ویژه خاندان بارزانی که بیشتر بزرگان آن پیشینه زندگی، فعالیت و تحصیل در ایران را دارند، چرا ازگروه های مسلح تروریستی که علناً از براندازی جمهوری اسلامی ایران سخن می گویند و دست به اقدامات تروریستی می‌زنند، حمایت می‌کنند و پادگان نظامی دراختیارآنها قرار داده و زمینه اتصال آنها با دشمنان را بردی ایران برای آن را فراهم کرده‌اند؟

۳-۷- چرا دولت اقلیم کردستان عراق که خود را نماد آزادی، آرمان استقلال و آزادی جامعه در جهان معرفی می‌کند، تنها به حمایت از رویکرد، تنش‌آفرین گروه‌ها و احزاب مسلح معارض کرد ایران در اقلیم بسنده و آنها را مورد حمایت همه جانبه قرارمی دهند؟ اما آنان را در قدرت و اداره اقلیم کردستان شریک نمی‌کند؟

۴-۷- چرا رهبران اقلیم که ادعا می‌کنند به دلیل جنبه بشردوستانه به گروهک‌های تروریستی درخاک اقلیم پناه داده‌اند، با پیشنهاد ایران برای خلع سلاح این گروههای تروریستی موافقت نمی‌کنند تا در یک پروسه کاملاً مسالمت آمیز زمینه خلع سلاح شاخه‌های نظامی آنها فراهم می‌شود و امنیت مناطق کردنشین ایران تأمین و تضمین می‌شود؟

۵-۷- از سویی، سکوت و سیاست سازش دولت اقلیم کردستان به رهبری خاندان بارزانی در مقابل گروه‌ها و احزاب ستیزه‌جوی معارض کُرد ایرانی و مماشات با حملات تروریستی آنها به پاسگاه‌ها و نقاط مرزی ایران را نمی‌توان یک سیاست ساده قلمداد کرد. این رویکرد اقلیم در مقابل حملات مکررگروه های تروریستی را می‌توان بخشی از یک سیاست درازمدت در اقلیم کردستان برای تجزیه مناطق کردنشین درکشورهای همسایه قلمداد کرد. شاید چاپ نقشه کردستان بزرگ و نصب آن دراتاق کار مسعود بارزانی و فرماندهان پیشمرگه اقلیم موید این نقشه شوم است.

حمله سپاه به مقر گروهک‌های تروریستی مستقر در اقلیم عراق

جمهوری اسلامی ایران با رعایت تمامی موازین حقوقی، دیپلماسی و معیارهای موجود در حسن همجواری بارها در باره آزادی عمل تحریکات تروریستی و تخریبی گروههای تروریستی مسلح کرد مستقر در اقلیم کردستان عراق به مقامات و رهبران اقلیم شفاهاً و کتباً هشدار داده بود و از آنها برای مهار و کنترل این گروهک‌ها استمدادجویی کرده بود اما متاسفانه رهبران اقلیم هیچگاه به تذکرات و مطالبات به حق جمهوری اسلامی توجه نکردند. متعاقب بی توجهی مقامات اقلیم به درخواستهای ایران و همچنین تشدید تحرکات و اقدامات میدانی این گروه‌ها در اثنای آشوبهای اخیر و میدان داری آنها در به آشوب کشاندن مناطق کردنشین ایران، جمهوری اسلامی ایران در چارچوب اصل دفاع مشروع به شکل مستقیم علیه مقرهای این گروهک‌ها که اقلیم دراختیارآنها قرارداده است، اقدام مقابله به مثل کند.

حمله سپاه پاسداران به مقرگروهک های تروریستی برغم ادعای رسانه‌های بیگانه و مقامات اقلیم به هیچ عنوان جنبه فرافکنی نداشته، بلکه یک اقدام مشروع دفاعی در برابر شرارتهای گروه‌های تروریستی در طول اغتشاشات اخیر بود.

به رغم ادعاهای جریانهای تروریستی و حامیان منطقه‌ای و بین الملل آن‌ها در باره انگیزه و دلایل اقدام سپاه پاسداران علیه گروه‌های تروریستی وتوجیهات مقامات اقلیم مبنی بر اینکه سیاستهای اقلیم در پناه دادن به این گروهک‌ها جنبه حقوق بشری و انسان دوستانه دارد و حمایتها و میزبان دولت اقلیم ازآنها تنها بخش مدیریتی و بوروکراتیک را شامل می‌شود، با آنچه اطلاعات میدانی از داخل پادگان این گروه‌ها و تعاملات نظامی و امنیتی اقلیم با این گروه‌ها نشان می‌دهد، همخوانی ندارد. طبق اسناد و اعترافات برخی از لیدرهای دستگیرشده دراغتشاشات اخیر، حمایت و میدان داری آنها در اغتشاشات نیز دراتاق مشترک ماموران اطلاعاتی اسرائیلی مستقر در اقلیم، آمریکایی‌ها، سعودی‌ها و با حضورنمایندگان اقلیم طراحی شده است. مقامات اقلیم با علم به ماهیت طرح اقدام علیه جمهوری اسلامی، اجازه فعالیت نظامی به این گروهک‌ها را داده است.

ترانزیت سلاح نیز بدون اطلاع و مجوز رهبران و فرماندهان نظامی اقلیم به داخل ایران نیز مقدور نیست. علاوه براین بسیج شبکه اطلاع رسانه‌ای و تلویزیونی مرتبط با اقلیم برای پوشش تحولات مناطق کردنشین ایران و حمایت از آشوبگران در ایران نیز تائید می‌کند که مقامات اقلیم با یک طرح از پیش طراحی شده تحت مدیریت و نظارت نمایندگان «موساد و سیا» مستقر در عراق، پروژه حمایت همه جانبه از گروهک‌های تروریستی و آشوبگران در داخل ایران رادردستورکارقرارداده اند.

از این رو سیاستها و اقدامات مقامات اقلیم درحمایت و تجهیز گروهک‌های تروریستی برای اقدام نظامی و امنیتی در داخل ایران، نقض کامل تمامیت ارضی و نقض کامل حقوق و مقرارات مرتبط با حسن همجواری محسوب می‌شود. جمهوری اسلامی ایران برپایه حق دفاع مشروع و تأمین و صیانت از تمامیت ارضی، تأمین و تضمین امنیت مناطق کردنشین دست به اقدام متقابل علیه گروهک‌های تروریستی مستقر درخاک اقلیم زد؛ بنابراین جمهوری اسلامی ایران بر اساس قواعد حقوق بین الملل و مفاد منشور ملل متحد، حق خود برای دفاع از امنیت ملی در برابر اقدامات تجاوز کارانه از مبدأ هر قلمرویی را محفوظ می‌دارد و قاطعانه با هر گونه اقدامات تروریستی مقابله می‌کند. جمهوری اسلامی ایران بر تعهدات و تلاشهای بین المللی خود در راستای پیشگیری و مبارزه مؤثر با تروریسم ثابت قدم است. به رغم تذکرات و هشدارهای متعدد به مقامات اقلیم در خصوص جلوگیری از استقرار و فعالیت گروهک‌ها و تروریست‌های مزدور و اجیر شده ضد انقلاب علیه جمهوری اسلامی و قصور و بی توجهی آنان نسبت به اقدامات در خور و پیشگیرانه وحمله پیشدستانه است.

پیشنهادات راهبردی:

به نظر می‌رسد با توجه به اینکه امروزه به لطف مسعود بارزانی حکمرانی اقلیم کاملاً دراختیار سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و اسرائیل قرارگرفته است: نظام اسلامی بعد از اقدامات دفاعی و بازدارنده برای نیل به امنیت پایدار و بازدارندگی پایدار باید چند اقدام راهبردی را در دستور کار قرار دهد:

برگزاری نشست سه جانبه میان ایران با دولت مرکزی عراق و نماینده اقلیم برای ملتزم کردن دولت اقلیم به رعایت مقررات و الزامات دولت فدرال و مسئولیت پذیری در برابر دولت مرکزی و همسایگان از جمله ایران؛
درخواست رسمی مکتوب به دولت مرکزی عراق همراه با استنادات مرتبط با اقدامات تروریستی گروه‌های معارض ایران مستقر درخاک اقلیم، برای انحلال شاخه‌های نظامی آنها و خلع سلاح تروریستها و محدودسازی فعالیت آنها به گروه‌های سیاسی؛
تعطیلی اردوگاه‌ها و پادگانهای نظامی دراختیار گروهک‌ها و تعطیلی کلیه برنامه‌های آموزش‌های نظامی و تروریستی؛
تحویل رهبران و فرماندهان گروه‌های تروریستی که درعملیات های تروریستی علیه ملت ایران و مردم کُرد مرتکب اقدامات تروریستی شده‌اند؛
درخواست مکتوب از پلیس اینترپل برای دستگیری و تحویل عوامل دخیل در اقدامات تروریست‌ها دراثنای اغتشاشات مهرماه و آبان ۱۴۰۱؛
تخصیص بودجه ویژه، فوری و محسوس به منظور توسعه معنی دار مناطق کردی ایران؛ هرگونه سیاستگذاری در توسعه مناطق کردنشین ایران باید به نحوی باشد که این مناطق از نظرر رفاه و امنیت و آسایش از مناطق کردنشین عراق بهتر باشد؛
جمهوری اسلامی با شراکت مؤثر و حضور در پروژه‌های اقتصادی و زیرساختی اقلیم کردستان ضمن استفاده از منافع اقتصادی، وابستگی اقتصادی اقلیم در این زمنیه رابه ایران افزایش می‌دهد؛

۸. تنظیم و ارائه طرحی برای استقرار مجدد نیروهای عراقی به منظور در اختیار گرفتن خط صفر مرزی در طول مرزهای ایران و ترکیه.

۹. ارائه طرح مدون به طور همزمان از سوی پارلمانهای دولت مرکزی ایران عراق برای معرفی گروه‌های تروریستی ایران مستقردر اقلیم به عنوان گروه‌های تروریستی و درخواست اخراج آنها از خاک عراق و انتقال آنها به کمپ‌های خارج از عراق؛

بالابردن هزینه میزبانی از اپوزیسیون ضدایرانی فعال در خاک اقلیم کردستان عراق از طریق تدوین یک راهبردبلند مدت همه جانبه میان ایران، عراق و ترکیه؛
تصویب بند مکمل به مصوبه پارلمان عراق درارتباط با عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی و ملزم کردن دولت اقلیم به اخراج شرکتهای اسرائیل و نمایندگان آن از قلمرو اقلیم و تعیین ضرب الاجل کوتاه مدت برای آن؛

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید