به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، بازنگری اندیشه و رفتارهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در دو مرحله قبل و بعد از انقلاب اسلامی نشان میدهد حیات سازمان در ابعاد فکری، آموزشی، سیاسی، اجتماعی، سازماندهی، اطلاعاتی، عملیاتی و نظامی با پیچیدگی و فراز و نشیبهای بسیار گسترده و عمیقی روبهرو بوده است که بدون بررسیهای عمیق، کارشناسانه و همهجانبه نمیتوان به دریافت و درک صحیحی از آنها دست یافت.
به مناسبت سالروز عملیات مرصاد (سوم تا ششم مرداد سال ۶۷) که منجر به شکست منافقان شد، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در گزارشی به روند فعالیت منافقین در قبل و بعد از انقلاب پرداخته است که آن را در ادامه میخوانید:
همواره سه عنصر اساسی در ادراک سازمان مجاهدین خلق از مفهوم قدرت نقش داشتهاند:
۱-توان، قابلیت و قدرت اندیشه و عمل سازمان
۲-عنصر اجتماعی و مردم
۳-عامل خارجی
توجه سازمان سازمان مجاهدین خلق به مفهوم قدرت و عناصر آن، تدریجاً شکلگرفته و تکامل یافته است، به همین دلیل عوامل و روند شکلگیری این مفهوم در یک بستر تاریخی قابل بررسی است. آنچه روشن است اینکه مفهوم قدرت در کانون و مرکز ثقل هدف اصلی سازمان، یعنی مبارزه نهفته است.
قبل از انقلاب؛ چرا امام سازمان مجاهدین را قبول نداشت؟
قبل از انقلاب، سازمان مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه به روش مسلحانه را آغاز کرد. بنبست و شکستهای پیدرپی در روند مبارزه، سازمان را از درون دچار گسیختگی کرد. زیرا علاوه بر دستگیری نیروها توسط ساواک، تغییر مواضع ایدئولوژیک نیز موجب سرخوردگی و ترور اعضا شد.
برخلاف سازمان که به مبارزه و سازمان (تشکیلات) تأکید داشت، امام، اسلام و مردم را مورد توجه قرار داد و به این موضوع کاملاً واقف و وفادار بود؛ به همین دلیل امام معتقد بود، سازمان به اسلام اعتقاد ندارد و اسلام را ملعبه کرده است و لذا در ملاقات در شهر نجف، به اعضای سازمان توصیه کردند؛ خطمشی مسلحانه را رها کنند، زیرا آنها را هلاک خواهد کرد. ولی سازمان به دلیل جزمیت و تصلب فکری و عملی همراه با ذهنی بودن، توهم قدرتمندی و فاصله گرفتن از مردم، به نظرات امام (ره) توجهی نکرد.
بعد از انقلاب؛ تغییر شیوه و نقشه راه
برخلاف مفهوم براندازی که قبل از انقلاب مورد توجه سازمان قرار گرفته بود، مفهوم جانشینی با عبارت آلترناتیو، پس از انقلاب و ابتدا در ایران شکل گرفت و استقرار سازمان در فرانسه، در گسترش و تعمیق این مفهوم، نقش مهمی داشته است.
بعد از اعلام فاز نظامی و حرکت مسلحانه در سال ۱۳۶۰ و خروج بنیصدر و رجوی از کشور، سازمان سه هدف اساسی را دنبال میکرد:
۱- هماهنگی مستقیم و نزدیک با غرب در جهت مقابله با نظام جمهوری اسلامی
۲- حفاظت از مرکزیت سازمان
۳-تبلیغ و جا انداختن سازمان در خارج از کشور.
سازمان با تشکیل شورای ملی مقاومت جهت ارتباط با دولتها و محافل غربی، سه هدف عمده را پیگیری میکرد:
۱-معرفی شورا به عنوان آلترناتیو
۲- جلب کمکهای تبلیغاتی، مالی کشورها و نیروهای خارجی
۳-تضعیف اعتبار جمهوری اسلامی و تخریب چهره آن در صحنه بینالملل
نشان دادن چهره واقعی در سال ۱۳۶۰ با قیام مسلحانه
استراتژی سازمان در خردادماه سال ۱۳۶۰، برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، با مبارزه مسلحانه آغاز شد. تصور سازمان این بود که نظام قادر نیست خودش را جمعوجور کند و ضربه اول را پاسخ گوید. در تحلیل سازمان، افکار عمومی آماده قیام علیه نظام بود و از بعد نظامی هم به دلیل اشغال کشور توسط عراق، در اوج استیصال بود.
در واقع نمایش ۳۰ خرداد با برگزاری راهپیمایی که از مدتها قبل، از ستاد واقع در خیابان انزلی، سازماندهی آن در حال انجام بود، دریچه ورود به فاز نظامی و استراتژی سرنگونی بر اساس «خط ضربهای» تشخیص داده شد.
همچنین تأکید شده بود، بلافاصله بعد از نخستین ضربه نظامی و سلب ثبات و بیآینده کردن رژیم، میبایست در زمینه سیاسی همه کارمان را متعادل و متوازن میکردیم و آلترناتیو دموکراتیک خودمان را ارائه میدادیم. بر اساس همین طرح، بلافاصله بعد از فرار بنیصدر و رجوی از ایران به فرانسه، شورای ملی مقاومت تأسیس شد.
چنین پیشبینیشده بود؛ سازمان با راهپیمایی به سوی جماران و حمله به امام و همچنین تصرف مجلس شورای اسلامی و مرکز صداوسیما، قیام مسلحانه را آغاز خواهد کرد.
هوشیاری و درایت امام
امام با ادراکی که از شرایط جدید، به ویژه ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ (تجمع و درگیری هواداران منافقین) و تشکیل جبهه متحد ضدانقلاب در داخل داشت، ضمن ایجاد آمادگی ذهنی در مردم، نسبت به شرایط حساس کشور در زمان جنگ، در اردیبهشت سال ۱۳۶۰ طی سخنانی به همه گروهها برای خلع سلاح هشدار دادند.
پس از صحبت امام، سازمان به امام نامه نوشت و درخواست راهپیمایی به سمت جماران را طرح کرد. امام در پاسخ به این نامه در سخنرانی ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۶۰ فرمودند: مادامیکه شما تفنگها را در مقابل ملت کشیدهاید، یعنی مقابل اسلام با اسلحه قیام کردهاید، نمیتوانیم صحبت کنیم. شما اسلحهها را زمین بگذارید، من هم که یک طلبه هستم، با شما حاضرم، نه در یک جلسه، در دهها جلسه، با شما بنشینم و صحبت کنم.
سازمان بر اثر برخورد امام به بنبست رسید و به گفته یکی از اعضای کادر مرکزی، رجوی در جمع اعضا و در حالی که پریشان بود و مرتب قدم میزد، گفت: امام توپ را در زمین ما انداخت.
امام در تداوم مقابله با حرکتهای منافقین و بنیصدر در داخل کشور، روز پنجشنبه ۲۸ خرداد سال ۱۳۶۰ طی پیامی، ضمن دعوت مردم به هوشیاری و آرامش فرمودند: با حضور دائمی خود، هرجومرج طلبان را خنثی کنید.
با فراخوانی مردم به صحنه، سازمان در شرایطی حرکت مسلحانه خود را در ۳۰ خرداد شروع کرد که تصور میکرد جمعیتی بالغبر ۵۰۰ هزار نفر از هواداران و مردم، به دعوت سازمان به خیابانها خواهند آمد. حال آنکه تنها سه هزار نفر به خیابان آمدند و از ساعت چهار بعدازظهر درگیری را شروع کردند و تا قبل از نیمهشب، دستگیر و یا متواری شدند.
ردپای ترورهای کور
سازمان ضمن ادامه ترور و انفجار حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر و نخستوزیری در هشتم شهریور و فرار بنیصدر و رجوی به فرانسه، در تحلیل ناکامی «استراتژی ضربهای» تأکید میکرد؛ نوک هرم حاکمیت ضربه خورده و حال باید با ضربههای پیاپی به بدنه هرم، جلوی ترمیم ضربه هفتم تیر و هشتم شهریور را گرفت.
در چارچوب این تحلیل، ترور مردم در کوچه و خیابان، تحت عنوان سرانگشتان رژیم شدت گرفت. در اواخر شهریور سال ۱۳۶۰ خط و تاکتیک تظاهرات گسترده، در داخل سازمان طرح شد.
قرار بود تظاهرات اول مهر برگزار شود، ولی به تاریخ پنجم مهر موکول شد. در روز پنجم مهر با شلیک هوایی و آتش زدن مقداری لاستیک اتومبیل و اتوبوس شرکت واحد، تظاهرات آغاز شد، ولی همانند ۳۰ خرداد نتیجهای نداشت. ضمن اینکه در همین روز، عملیات شکست حصر آبادان (ثامنالائمه (ع)) آغاز شد و مارش پیروزی نظامی در جبهههای جنگ، فضای جامعه را تحت تأثیر قرار داد.
در این مرحله نیز سازمان در ارزیابی شرایط اجتماعی، موقعیت نظام و توان سازمان اشتباه کرد و نتیجهای جز شکست نداشت، در حالی که امام (ره) با فراخوانی مردم به صحنه و تبیین شرایط حساس برای انقلاب و وابستگی حرکت ضدانقلاب داخلی با دشمن خارجی، نه تنها این جریان را با شکست و اضمحلال روبرو کرد، بلکه زمینه انسجام اجتماعی و آزادسازی مناطق اشغالی را فراهم کرد.
وقتی که فرانسه پاتوق منافقین شد
استقرار سازمان در فرانسه و تشکیل شورای ملی مقاومت با هدف طرح سازمان به عنوان آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی ایران، نقطه آغاز دور جدیدی از فعالیتهای سازمان برای براندازی بود.
قطعاً فرانسویها با توجه به استقرار سوسیالیستها (فرانسوا میتران) نقش مهمی در توافق جدید عراق و سازمان و در نتیجه فراهمسازی استراتژی جدید سازمان برای براندازی با تکیهبر ارتش آزادیبخش در عراق داشتند.
سازمان نیز به این نتیجه رسیده بود که عراق در جنگ با ایران، مورد حمایت آمریکا و اروپاست و قرار گرفتن در کنار عراق، نهتنها به ضرر رجوی و سازمان نیست، بلکه میتواند موجب پذیرش سازمان بهعنوان آلترناتیو و جایگزین نظام جمهوری اسلامی شود. رجوی پیرو این توافقات و مقدماتی که فراهم شد، ۱۷ خرداد سال ۱۳۶۵ وارد عراق شد.
توجه سازمان به عنصر خارجی در معادله جانشینی در مقایسه با سایر عوامل در این مرحله افزایش یافت. در واقع شکستهای قبلی سازمان و محاسبه غلط از توان سازمان و عنصر اجتماعی، نقش مهمی در این گزینش داشت.
تماس آنها با قدرتهای بزرگ این توهم را در آنها تقویت کرد که دیگر کار تمام شده و نیازی به متحدین ایرانی ندارد. پس از بررسیهایی که انجام شد؛ سازمان ضمن پذیرش شکست استراتژی جنگ چریک شهری، استراتژی جنگ جبههای، یا به تعبیر خود، جنگ آزادیبخش را انتخاب کرد.
سازمان مجاهدین به خاطر کسب سریع قدرت از طریق عملیات نظامی جبههای، همه نیروهای خود را بسیج و به عراق اعزام کرد تا از نعمت جنگ ایران و عراق برای بسط قدرت نظامی خود بهره جوید. رجوی در نشست خصوصی درباره تغییر استراتژی، به این موضوع اشاره میکند که چشمانداز سرنگونی وجود دارد و در مرحله نهایی خیز اول برای تسخیر تهران، خیز آخر هم هست.
سازمان معتقد بود باید با استفاده از فرصت جنگ ایران و عراق، با استقرار در عراق و تشکیل ارتش، جنگ جبههای را با هدف سرنگونی آغاز کند. در این روند، سازمان، ارتش آزادیبخش را تشکیل و رجوی با صدور اطلاعیه آن را اعلام کرد و دو هفته بعد در ملاقات صدام و رجوی، صدام تشکیل ارتش را به رجوی تبریک گفت.
امروز مهران، فردا تهران
سازمان در همکاری جدید با عراق، ضمن گرفتن تجهیزات و امکانات و کمکهای مالی و آموزش زرهی و خلبانی، تلاش گستردهای را برای جمعآوری اطلاعات از ایران آغاز کرد. علاوه بر این، عملیاتهای محدود را برای ارزیابی توان سازمان، تدریجاً تحت نظر عراقیها و با کمک دیدهبانی و توپخانه ارتش عراق آغاز کرد.
در این روند سازمان، عملیات موسوم به آفتاب را در فکه همزمان با حمله گسترده عراق برای بازپسگیری فاو آغاز کرد. سازمان از پیروزیهای اولیه به این نتیجه رسید که توان یک یگان ما با سه یا چهار یگان ارتش ایران برابر است. بر پایه ارزیابی جدید سازمان از اوضاع نظامی جبهه، سازمان پس از حمله به مهران (تحت عنوان عملیات چلچراغ) شعار «امروز مهران، فردا تهران» را سر داد.
سازمان در مرحله جدید در حالی که عملیاتهای خود را در هر مرحله نسبت به گذشته گستردهتر میکرد و در اندیشه خیز نهایی به سمت تهران بود، تصور میکرد با وجود تحولات نظامی بر اثر پیشرویهای عراق و فشار به ایران برای اتمام جنگ، ایران از پذیرش قطعنامه امتناع خواهد کرد.
سازمان معتقد بود، ایران به دلیل بسته بودن همه راهها با عراق، صلح نخواهد کرد و ادامه جنگ به معنای کاهش توان نظامی و اقتصادی ایران خواهد شد و این روند تا شکست ایران ادامه خواهد یافت و سازمان در این مسیر فرصت خواهد داشت تا در ادامه عملیاتهای خود، خیز بلند به سمت ایران بردارد. با اعلام خبر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران، تمامی نقشه و طرحهای سازمان با بنبست مواجه شد.
تصمیم برای حمله به ایران با طراحی عملیات فروغ جاویدان
اولین واکنش سازمان در مورد پذیرش قطعنامه از سوی ایران، برگزاری نشست رجوی با اعضا در عصر روز جمعه ۳۱ تیر سال ۱۳۶۷ در سالن عمومی قرارگاه اشرف بود. رجوی در این نشست با یادآوری شعار اول مهران، بعداً تهران گفت: دیگر وقت آن رسیده به ایران برویم. وی نام عملیات را فروغ جاویدان اعلام و تأکید کرد باید در عرض دو، یا سه روز انجام شود. رجوی به خیال خودش طی ۴۸ ساعت میتوانست تهران را فتح کند.
او در آن سخنرانی درباره توجیه عملیات فروغ جاویدان مطرح کرد: رژیم دیگر نیروی جنگی لازم ندارد و نمیتواند نیروی جبهه را تأمین کند و از لحاظ نظامی، تعادل خود را از دستداده است و هم از لحاظ سیاسی در انزوای بینالمللی قرار دارد. همچنین رجوی درباره واکنش مردم گفت: در این عملیات مردم به حمایت از ما برمیخیزند و اگر در این عملیات شکست هم بخوریم، تأثیرش آن قدر هست که باعث برپایی قیام توسط مردم شود.
به همین خاطر برای این عملیات، حدود ۳۰ تیپ رزمی برای تهاجم خود به خاک ایران تشکیل داده بودند. هر تیپ ۱۷۰ تن نیروی رزمی (۲۰ زن و ۱۵۰ مرد) در اختیار داشت که به همراه نیروهای پشتیبانی به ۲۸۰ تن میرسید و دارای دو گردان پیاده، یک گردان تانک، یک گردان ادوات و یک گردان ارکان و پشتیبانی رزم بود. تعداد کل نیروی رزمنده نیز حدود پنج هزار و ۲۰۰ نفر و نیروی در صحنه به حدود هفت هزار نفر رسید؛ و این گونه بود که منافقین در روز چهارم مرداد از ساعت ۱۶ یگانهای خود را از مرز عبور دادند و در آن مقطع زمانی، چون بیشتر نیروهای ایرانی در جبهه جنوب مستقر بودند، منافقین با کمترین درگیری توانستند پیشروی کنند و شهرهایی نظیر قصر شیرین، سرپل ذهاب، کرند غرب و اسلامآباد غرب را به اشغال خود درآورند و سپس از طریق جاده خود را به ۳۴ کیلومتری کرمانشاه در منطقه تنگه چهارزبر برسانند تا اینکه صبح روز پنجم مرداد ماه عملیات مرصاد با رمز «یا علی» آغاز شد و در نهایت عملیات فروغ جاویدان با وجود پشتیبانی هوایی و توپخانهای عراق شکست خورد و سازمان با برجا گذاشتن بیش از چهار هزار کشته و زخمی، مجدداً در برابر یک شکست استراتژیک قرار گرفت.
سازمان منافقین بعد از شکست در مرصاد
رجوی پس از شکست در عملیات مرصاد گفت: اگر پیشبینیها و خواستهها به وقوع نپیوست، به علت حضور شخص امام بوده و در صورت فوت ایشان، دیگر کسی نیست که بتواند ثبات کشور را تأمین کند و تشتتها گسترش مییابد و نظام از درون میپوسد و در نتیجه، سقوط جمهوری اسلامی حتمی است.
در واقع سازمان برای سرپوش گذاشتن بر شکست استراتژی سرنگونی، با تکیه بر تشکیل ارتش آزادیبخش در عراق، مجدداً تحلیلهای جدیدی را برای گذار از پیامدهای این شکست، دستاویز قرار داد. سازمان برای بعد از پیامدهای شکست با توجه به یکی شدن سرنوشتش با صدام و رژیم بعثی، تلاشهای گستردهای را انجام داد که مشارکت در قتل عام مردم عراق در انتفاضه، یکی از آنها بود.
بعد از سقوط صدام
سازمان بعد از سقوط صدام، در کنار نیروهای آمریکا، انگلیس و اسرائیل، هدف سرنگونی جمهوری اسلامی را دنبال میکند.
چنانچه روشن است؛ تجربیات گذشته سازمان و تجزیه و تحلیل غلط از عناصر قدرت و شرایط اجتماعی با تفکر التقاطی، هیچگونه تأییدی در اصلاح خطمشی آن نداشته و منافقین را بیش از گذشته به سمت وابستگی و رفتار در چارچوب معادلات قدرتهای خارجی سوق داده است.
درباره عملیات مرصاد
با پاتک سازمان یافته و هجوم منافقین (سازمان مجاهدین خلق) به خاک جمهوری اسلامی ایران در سوم مرداد ماه سال ۶۷ که با حمایت توپخانه و نیروی هوایی ارتش بعثی عراق همراه بود، منافقین اسم عملیاتشان را «فروغ جاویدان» گذاشتند، بعد از این حمله در حد فاصل جاده باختران (کرمانشاه) به اسلام آباد غرب از تنگه چهارزبر تا اسلام آباد غرب و قصرشیرین نیروی زمینی سپاه همراه با هوانیروز و نیروی هوایی ارتش وارد عمل شدند که در نهایت موفق به انهدام و دفع حمله منافقین به غرب کرمانشاه و همچنین عقب راندن دشمن از خاک ایران اسلامی شدند.
خسارت دشمن بیش از دو هزار کشته، یک هزار و صد زخمی و ۲۵۰ اسیر همراه با انهدام ۹۳ دستگاه تانک و نفربر، ۶۱۲ دستگاه خودرو و ۵۱ تفنگ ۱۰۶ مم بود، همچنین رزمندگان اسلام موفق شدند دهها دستگاه تانک و نفربر، دهها دستگاه خودرو، هزار قبضه آر. پی. جی۷، ۷۰۰ قبضه تیربار کلاشینکف و تعدادی تجهیزات پیشرفته الکترونیکی و مخابراتی را به غنیمت بگیرند.
انتهای پیام/ 118
منبع خبر