چرا محمدرضا پهلوی شیفته آمریکایی‌ها بود؟

چرا محمدرضا پهلوی شیفته آمریکایی‌ها بود؟



در حالی که شاه به دلیل رژیم استبدادیش فاقد یک پایگاه مستحکم مردمی بود و نسبت به اطرافیان خود نیز چندان اطمینان‌خاطر نداشت، طبیعتاً به سوی پدرخوانده خود یعنی آمریکا متمایل شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، یکی از اصول ثابت سیاست منطقه‌ای دولت آمریکا در قبال کشورهای غرب آسیا، دوگانهٔ سردادن شعار توسعه دموکراسی و حمایت عملی از رژیم‌های دیکتاتوری است، همچنانکه رژیم سعودی به عنوان یکی از بدوی‌ترین حکومتهای منطقه مورد پشتیبانی مقامات کاخ سفید بوده است. مرور اسناد لانه جاسوسی نشان می‌دهد که همین سیاست عیناً در مورد رژیم استبدادی پهلوی نیز اجرا می‌شده است.

شاه همان حکومت است و حکومت همان شاه است

در سندی با طبقه‌بندی سّری مربوط به اردیبهشت ۱۳۵۲ که در آن قید شده که “نباید منتشر و یا در اختیار نمایندگان هیچ دولت خارجی و یا هیئت بین‌المللی قرار گیرد”، آمده است: «شاه با انحصاری کردن قدرت سیاسی در واقع همان حکومت است و به تنهایی در مورد جهت و کیفیت سیاست‌های ملی تصمیم می‌گیرد. شاه برای اجرای جنبه‌های عملی حکومت عده‌ای از هم مسلکان خود را در قالب افراد کابینه، کارمندان غیرنظامی سطح بالا، مقامات نظامی بلندپایه، رهبران پارلمانی، متخصصین، تجار و اعضای خانواده سلطنتی، درباریان و افراد مورد اعتماد، گرد خود جمع نموده است. شاه عده‌ای دیگر را نیز برای خدمت به خود به عنوان عوامل سیاسی‌اش در استان‌ها در قالب سطح دومی از کارمندان دولتی و مقامات محلی که در درجات پایین‌تری قرار دارند به کار گماشته است» (ج ۶: ۶۸۸).

رژیمی که به یک نفر بند است

هر چند این وضعیت – حکمرانی مستبدانه محمدرضا شاه- برای مقامات آمریکایی یک فرصت طلایی بود تا در مسیر راهبردها و برنامه‌های خود بدون گذر از مسیرهای چندلایه نظارت‌های دمکراتیک و مردم‌سالارانه، به واسطه شاه اقدامات‌شان را عملیاتی کنند اما آمریکایی‌ها به این امر واقف بودند که تکیه بر یک شخص و پیوند همه مسائل با او می‌توان ناپایدار و بی‌ثبات باشد. به همین علت در گزارش بررسی کلی ایران که مربوط به اردیبهشت ۱۳۵۲ علی‌رغم اینکه بیان می‌شود که هیچ خطری موقعیت شاه را تهدید نمی‌کند و موقعیت وی امن است اما اضافه می‌کند که «ضعف عمده سیستم شاه از نظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که هنوز به قوت خود باقی است این است که این سیستم هنوز به صورت نهادی در نیامده است. و چنین به نظر می‌رسد که در رابطه با انگیزه‌ها، جهت‌ها و نظرها تنها به او وابسته است.

اگرچه برای اجرا پروژه‌ها و طرح‌های وی دستگاه اجرائی دست اندرکار است، ولی فقط جزء کوچکی از تصمیمات وجود دارد که اشخاص دیگری جز شاه در اتخاذ آنها دخالت دارند…ولی از آنجایی که سیستم فعلی به این صورت تک قطبی شده و ابزارهای سیاسی تنها در دست یک نفر که در رأس سیاست قرار دارد می‌باشد، برای آزمایش کامل قدرت دوام ایران باید منتظر از بین رفتن وی باشیم».

می‌خواهم مستبد شوم همچون پدرم!

سازمان مرکزی اطلاعات جاسوسی در فوریه ۱۹۷۶ گزارش جامعی با عنوان «نخبگان و تقسیم قدرت در ایران» به قلم “ارنست آر. اونی” تهیه کرد.

در این گزارش به تلاش محمدرضا شاه برای الگوبرداری از رضاخان اشاره می‌شود؛ سفارت آمریکا در تهران ۴/۱۱/۱۹۷۵ در گزارشی با نام “تحویل اخیر قدرت در ایران” می‌نویسد: «رضا شاه … خود را الگویی قرار داد که ولیعهد از آن زمان سعی در برابری با آن داشته است». (ج ۱: ۲۴۶) در واقع همین امر – تلاش محمدرضا شاه برای الگوبرداری از رضاخان- نقطه کانونی در ساخت رژیم پهلوی دوم بود؛ سفارت آمریکا در تهران ۴/۱۱/۱۹۷۵ در گزارشی با نام “تحویل اخیر قدرت در ایران” به این رویکرد اشاره دارد و می‌نویسد: «ساخت قدرت در ایران طی دهه اخیر شاهد سلطنتی بوده است که روزبه‌روز محکم‌تر، مطمئن‌تر و خودکامه‌تر شده است…سیاست شاه این است که به تنهایی تصمیم بگیرد»

در ارزیابی‌های اطلاعاتی آمریکایی‌ها تأکید شده که «در حال حاضر کسانی که شاه آنها را برای کابینه انتخاب می‌کند در مجلس مورد تردید قرار نمی‌گیرند و اگر وزیری رأی عدم اعتماد گرفت بدان جهت خواهد بود که شاه آن را خواسته است»

واهمه دیکتاتور از اطرافیانش

همچنین در اسناد لانه جاسوسی به این واقعیت اشاره شده که محمدرضا پهلوی به هیچ کدام از اطرافیانش اطمینان ندارد و برای مهار سیاست خاصی را در پیش گرفته است. در این سند سری آمده است که «شاه برای اطمینان از ادامه سلطنت خود و اطمینان از اینکه هیچ کس بر علیه وی قیام نخواهد کرد به هیچ فرد یا گروهی فرصت ایجاد پایگاه قدرت مستقلی نمی‌دهد. معمولاً کسی که مظنون به داشتن چنین تمایلی است از موقعیت خود به حوزه نامربوطی انتقال داده می‌شود»

در این شرایط پهلوی دوم ناگزیر بود تا برای تقویت بنیان استبدادی حکومت خود و استمرار رژیمش به حلقه محدودی از افراد اعتماد کند و یا در مورد تحولات و اتفاقات پیرامونش از آنها کسب خبر نماید؛ اسناد لانه جاسوسی، این فضا را چنین ترسیم می‌نماید که «او تنها به گروه کوچکی تکیه داشته باشد. شاید در حدود ۱۲ نفر که به آنها اطمینان خاصی داشته و برای کسب اطلاعات از آنها استفاده می‌کند و همچنین از آنها برای ارتباط با دیگر گروه‌های جامعه استفاده می‌کند. به طور کلی این اشخاص با وجوداینکه مقام رسمی دارند ولی صرف نظر از مقامشان روابط خیلی نزدیک با شاه دارند».

وقتی آمریکایی‌ها جای مردم را برای شاه گرفتند؛

در حالی که شاه به دلیل رژیم استبدادیش فاقد یک پایگاه مستحکم مردمی بود و نسبت به اطرافیان خود نیز چندان اطمینان‌خاطر نداشت، طبیعتاً به سوی پدرخوانده خود یعنی آمریکا متمایل شد و با حمایت مادی و معنوی مقامات کاخ سفید این ساختار استبدادی را در طول ۳۷ سال سرپا نگه داشت؛ مسأله‌ای که در اسناد لانه جاسوسی به آن اعتراف شده و آمده است: “روابط نزدیک ما با شاه و پشتیبانی زیاد ما از رژیم شاه فراموش نشده است و به زودی هم فراموش نخواهد شد”.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید