•
چند وقت از شهادت علےجاݩ❤مےگذشت ساعت ۱۰ شب یکدفعہ امیر محمد اومد و گفت :
بابا اومده ، بابا اومده ، بابا اومده ?
بیاید دنبالم ?
همه با تعجب به امیر محمد نگاه مےکردیم
با هم رفتیم داخل اتاق خواب گفت: ببین بابا اینجاست ?
پیراهن بابا را گرفت?
وبااشک و خنده بو مےکرد و
مےگفت بوے بابا میده ، بوی بابا میده?
و آن شب پیراهن بابا را پوشید و بعد از مدتها با آرامش خوابید.
•
•
منبع
shahid_ali_abedini@
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.