به گزارش مشرق، رموز فرماندهی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بعنوان یک سبک مدیریت اسلامی، از موضوعات مهم و قابل توجه افکارعمومی و نخبگان جهان اسلام است. اخیرا کتابی شامل مجموعه ای از مقالات به قلم جمعی از اساتید دانشگاه و کارشناسان علوم دفاعی و فرماندهی نظامی توسط دانشگاه جامع امام حسین (ع) تدوین و از سردار سرلشکر محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرمانده کل سپاه در دوران دفاع مقدس خواسته شد مقدمه ای بر این کتاب بنویسند. این کتاب در آینده نزدیک روانه بازار نشر خواهد شد. در اینجا پیشگفتار کتاب به قلم محسن رضایی که ابتدا به زبان عربی در سایت حزب الله لبنان منتشر شده است تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد:
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا (سوره عنکبوت، آیه ۶۹)
قاسم سلیمانی، نبرد نظامی، مدیریت و فرماندهی را از دوران جوانی و در جبهه های دفاع مقدس آغاز کرد. قبل از آن در هیچ دانشکدۀ نظامی تحصیل نکرده و هیچ دورۀ فرماندهیِ نظامی را نگذرانده بود. غالب فرماندهانِ یگانهای سپاه در دوران دفاع مقدس، همچون حاج قاسم، نبرد نظامی، مدیریت و فرماندهی را در جبهه های دفاع مقدس فراگرفته و به فرماندهان بزرگی تبدیل شدند که مجهزترین و پرهزینهترین ارتشهای استکباریِ اشغالگر جهان و پیچیدهترین سازمانهای مخوف مهاجم را در غرب آسیا، وادار به اظهار عجز کردند.
در جبهه مقابل، ژنرالهایی از ارتشهای مجهز و مدرنِ جهان در تکاپو و تلاش بودند که بر یونیفورم نظامی شان، مدالهای رنگارنگ میدرخشید و دانش و مهارت نظامی را در یک بازۀ زمانی بیست ساله و با گذراندن دورههای تخصصی در با سابقهترین دانشگاههای نظامی، کسب کرده و به آخرین تکنولوژی و بالاترین بودجه های دهها میلیارد دلاری متکی بودند، اما همین ژنرالها، در میدان عمل و در مقابل قاسم سلیمانیها، توانایی بسیار نازل خود را به نمایش گذاشته و به عقب رانده شدند. چرا؟ رمز این پیروزی چه بود؟
برادرم سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی معتقد بود علاوه بر خاطره گویی از شهدا و عملیاتهای دفاع مقدس، باید به ذکر نکات آموزندۀ مدیریتی و فرماندهی دفاع مقدس بپردازیم و این مهم را یکبار در مراسم افطاری فرماندهان که همه ساله افتخار میزبانی آن را دارم، مطرح کرد و تأکید نمود خوبست علاوه بر یادآوری خاطرات جبهه ها، این جلسات را به بحث درباره اصول مدیریت جهادی دفاع مقدس ارتقا دهیم، که متعاقب آن برادرم سردار سرلشکر رشید، سخنان عمیق، متین و مشروحی را در این زمینه در مراسم افطار فرماندهان ارائه کرد که در جای خود خواندنی است. در اینجا با استفاده از فرصت، بحثی را پیرامون رابطه متقابل قاسم سلیمانی و دفاع مقدس مطرح میکنم؛ بدان امید که روح آن شهید والا مقام نظارهگر این بحث باشد و مکمل آن.
بخش عمدهای از موفقیتِ روزافزون دفاعی و امنیتی انقلاب اسلامی و نظام مقدس و مردمی جمهوری اسلامی ایران، مرهون رهیافت خاص مدیریت سرمایه انسانی در دفاع مقدس است. قاسم سلیمانی بارها میگفت: "هر چه دارم از دوران دفاع مقدس است" و میدانیم که دوران دفاع مقدس هم، هر چه دارد از قاسم سلیمانیها است و رمز موفقیت، دقیقاً در همین ارتباط دو طرفه است.
در مکتب مدیریتی انقلاب و دفاع مقدس، "یادگیری جمعی هوشمند" توأم با "آموزش دوجانبه یا آموزش متقابل"، سبب شد تا جبهه های دفاع مقدس به یک دانشگاه جامع، تبدیل شود. امام خمینی و امام خامنهای، بارها این ویژگیِ تربیتی جبهه ها را مورد تأکید قرار دادهاند و لازم است توجه پژوهشگران و محققان دانشگاههای مختلف و بویژه دانشگاه جامع امام حسین(ع) به این مهم معطوف شود و مطالعات عمیقی در این حوزه صورت گیرد.
منظور از "یادگیری جمعی هوشمند" در دفاع مقدس، عبور از یاددهی به یادگیری، عبور از آموزش انفرادی به آموزش جمعی، عبور از آموزش یکسویه به آموزش دوجانبه یا متقابل، عبور از آموزش مقطعی به آموزش مستمر و عبور از آموزش ایستا به آموزش پویا، منعطف و مولد است.
در واقع آن پدیده شگفتانگیز و معجزۀ الهی – انسانی و موهبت الهام گونه که در سایه ولایت و برکت جهاد و شهادت در جبهه ها شکل گرفت و ما آن را "یادگیری جمعی هوشمند" یا به تعبیر قرآنی در سورۀ مبارکۀ عصر،" تواصی" مینامیم، یک طیف متنوع از رویکردها و فعالیتهایی است که انواع انگیزههای رقابتی را به تعاون و همکاری تبدیل نموده و این تعاون و همکاری را در مسیر رشد و بالندگی و مهارتهای فردی و جمعی، تکامل داده و بکار میگیرد.
"یادگیری متقابل" در دفاع مقدس، عمدتا در دو قالب دیده می شود:
۱- یادگیری متقابل بین رده های پایین و بالا:
در این نوع یادگیری، فرمانده گردان با فرمانده لشکر، فرمانده لشکر با فرمانده قرارگاه، فرماندهان قرارگاهها با فرمانده کل سپاه در پیوند متقابل بودند و از یکدیگر می آموختند و دانش و تجربه خود را به یکدیگر منتقل می کردند. در سپاه، سلسله مراتب فرماندهی، یک جاده یکطرفه نبود. هیچ عملیاتی نبوده که بعنوان فرمانده کل سپاه با فرمانده گردان های لشگرها جلسه نگذاشته باشم و یاد نداده و یاد نگرفته باشم و هیچ عملیاتی نبوده که قاسم سلیمانی و دیگر فرماندهان لشگرها تا آخرین رده یعنی فرمانده گروهان و حتی فرمانده دسته یادگیری متقابل را دنبال نکرده باشند.
۲- یادگیری متقابل بین رده های همعرض:
در این نوع یادگیری، فرماندهان همعرض مثلا فرماندهان قرارگاهها با یکدیگر و یا فرماندهان لشگرها با یکدیگر، نظام یادگیری متقابل را به کار می گرفتند.
در مجموع، "یادگیری جمعی هوشمند"، با بکارگیری نظاممند و خلاقانۀ مجموعهای از رویهها، مناسک، فرایندها و دستورالعملهای فردی و گروهی تحقق مییابد به گونهای که در عین حفظ سلسله مراتب فرماندهی، همه از یکدیگر میآموزند و به این ترتیب "تدریس معلم محور و کلاس محور" کنار رفته و در این دانشگاه جامع، همۀ افراد در هر زمان و مکان، هم، معلم هستند هم متعلم؛ هم مدرس هستند و هم جوینده دانش.
گام بعدی و مهمتر از تحقق "یادگیری جمعی هوشمند" در دفاع مقدس، فراتر رفتن این یادگیری از یک زمان خاص به یک واقعیت مستمر و معطوف به آینده (با توانایی تولید تغییر، انعطاف و ساختن آینده) است و دقیقاً در همین نقطه است که قدرت نرم تولید میشود. قدرت نرم انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران در ابعاد نظامی و امنیتی، همین توان انعطاف و تولید تغییر است که توانسته خود را در معادلات آسیای جنوب غربی، ثابت کند. برخی صاحبنظران، انسانها را در برابر تغییر، به چهار گروه تقسیم میکنند: ۱- تغییر را میسازند، ۲- تغییر را پیشبینی میکنند، ۳- با تغییر، تغییر میکنند، ۴- در برابر تغییر، مقاومت میکنند. قدرت نرمِ دانش آموختگان مکتب دفاع مقدس، که منطقه را تحت تاثیر اراده و عمل خود قرار دادهاند، همین فراتر رفتن از گزینه ۳ به ۲ و صعود از گزینه ۲ به ۱ و دستیابی به تواناییِ تولید تغییر و مدیریت آن و بالنتیجه، ساختن آینده است.
یادگیری جمعی در دفاع مقدس، از دو ویژگی مهم برخوردار است: "انسان تجربه پذیر" و "سیستم آموزشی تغییر پذیر". به این ترتیب، یک انعطافِ خلاقانه در فرد و گروه، نهادینه میشود بطوری که به سرعت و دقت میتواند خود را در تجربههای متفاوت بعدی، بازتولید نموده، نه تنها کیفیت خود را حفظ کند بلکه کیفیت را بصورت مستمر و جهشی، ارتقاء بخشد و به یک "توانایی جهش" دست یابد که این "توانایی جهش" از پیشنیازهای تمدن سازی است.
در اینجا مناسب است به ذکر نمونهای از مصادیق فراوان در این خصوص، اشاره کنم:
پاییز سال ۱۳۶۳ و در بحبوحۀ دفاع مقدس، ایران با بحران هواپیماربایی مواجه بود، شبی در دیماه ۱۳۶۳، حاج احمد آقا، تلفنی تماس گرفتند. اینجانب و فرماندهان عملیاتی در منطقه جنوب و در حال آماده سازی عملیات بدر بودیم. ایشان گفتند امام فرمودند: سپاه، سریعاً در فرودگاهها و هواپیماها مستقر شود و امنیت پروازها را برقرار کند.
طبیعی است که سپاه، فاقد هر گونه تجربه در خصوص استقرار نیروی مسلح در پروازها بود و این در حالیست که حفاظت و امنیت پرواز، مستلزم آموزش، تخصص دقیق و پیچیدهای در صنعت هوانوردی است.
اما انعطاف سازمان سپاه و تواناییِ فرزندان انقلاب، بگونهای بود که بلافاصله سپاه این مأموریت را به اجرا گذاشت و با سرعت و دقت، خود را با این محیط و مأموریت جدید و متفاوت، منطبق کرد و با استقرار نیرو در فرودگاهها و پروازها با نازلترین امکانات و کمترین زمان ممکن، به چنان موفقیتی دست یافت که تا کنون دهها عملیات هواپیماربائی را خنثی کرده و طی این ۳۶ سال، در این مأموریت، صد در صد موفق بوده است.
به هر حال، در نتیجۀ همین "فرهنگ یادگیری جمعی هوشمند" است که ظرفیت و کارآیی قاسم سلیمانیها در عملیات فتحالمبین، فراتر از طریقالقدس ظهور مییابد و در عملیات بیتالمقدس، فراتر از فتحالمبین به فعلیت میرسد و در والفجر ۸ و کربلای ۵، شاهد بروز عینی توانمندی تکامل یافتۀ آنان هستیم. قاسم عزیز ما پس از پایان جنگ، در فرماندهی قرارگاه جنوب شرق کشور، ناامنی و شرارت که از سیستان و بلوچستان تا نزدیکی سیرجان رسیده بود را با کمترین هزینه و با بکارگیری بهینۀ نیروها و مشارکت مردم منطقه، حل میکند، در جنگ ۳۳ روزه با رژیم صهیونیستی در کنار فرماندهان غیور و شجاع حزب ا… و با بکارگیری خلاقانه تجارب دفاع مقدس میدرخشد و در نبرد با داعش، برپایه به کارگیری هوشمندانه و جهش زای تجربههای دفاع مقدس به پیروزی میرسد. این واقعیات، مصداق بارزی از بیان ماندگار جملۀ امام خمینی است که فرمود: "ما در جنگ، انقلابمان را به جهان صادر کردیم" و نیز درکی از راز جملات امام خامنهای در "بیانیه گام دوم انقلاب" مبنیبر "تلاش در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی" است.
این "اثر متقابل" که خمیر مایۀ "رشد متقابل" یا "سازندگی متقابل" در فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس است، نه فقط بین رزمندگان و صحنۀ جهاد و بلکه در تعاملات بین دو یا چند نفر از فرماندهان با یکدیگر نیز تأثیری بسزا داشته است.
هر یک از فرماندهان دفاع مقدس به دلیل مشارکت فعال و ابتکاری در صحنه جهاد، ضمن برخورداری از "اصول مشترک مکتب مدیریت جهادی" از ویژگیهای اختصاصی متفاوتی نیز برخوردار بودند. در واقع، مکتب مدیریت جهادی دفاع مقدس، در هر یک از فرماندهان برجستۀ صحنۀ جنگ، متناسب با ویژگیِ هر فرمانده، ظهور و بروز مییافت. مدیریت جهادیِ حاج قاسم، یکی از الگوهای موفق مکتب مدیریت جهادی دفاع مقدس است که بیشترین ویژگیهای مثبت مدیریت جهادی در آن هویداست. قاسم سلیمانی علاوه بر پیروزی در صحنههای جهاد نظامی که مستلزم اقناع نیروهای تحت امر و ایجاد هماهنگی در جبهۀ خودی است، در فرصتی که برای او پدید میآید در جهاد سیاسی و گفتگوهای سیاسی، نظامی که مستلزم اقناع و نمایش همگرایی و جلب همراستایی رهبران سیاسی جهان است نیز توانایی خود را نشان میدهد و میبینیم که در گفتگو با رهبرانی همچون پوتین، اردوغان، بشار اسد و …، توفیق مییابد.
با بررسی اثر متقابل قاسم سلیمانیها و دفاع مقدس، به نظر میرسد دفاع هشت سالۀ ما، تابلوی زیبائی از فرمایش پیامبر اسلام(ص) است که فرمود: "کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته"؛ ما به یکدیگر میآموختیم و از یکدیگر یاد میگرفتیم؛ در حقیقت، ما یکدیگر را میساختیم. این چنین است که میگوئیم قاسم سلیمانی، هم تربیت شدۀ دفاع مقدس و هم یکی از مربیان دفاع مقدس است. او در دفاع مقدس از طرفی، ایفای نقش میکند و از سوی دیگر، به طراحی نقش می پردازد. حاج قاسم، بارها آرزوی شهادت میکرد و حقّاً خداوند، مجاهدات او را با شهادتش، ارج نهاد.
در پایان به ارواح تابناک قاطبه شهدای جهان اسلام بویژه شهدای دفاع مقدس و جبهه مقاومت و علی الخصوص سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید والامقام ابومهدی المهندس و همراهانشان درود می فرستم. و امیدوارم نسل جوان ما، با مطالعۀ این کتاب ارزشمند که به کوششِ شایان تقدیر برادرانم در دانشگاه امام حسین(ع) تهیه شده، با رمز و راز مجاهدات و توفیقات حاج قاسم آشنا شوند و آن را در عمل به کار گیرند.
و من ا… التوفیق
محسن رضایی