. یه روز که خیلی حال خرابی داشتم با دوستم به گلزار شهدا رفتیم روی صندلی که پایین مزار شهید…

.
یه روز که خیلی حال خرابی داشتم
با دوستم به گلزار شهدا رفتیم
روی صندلی که پایین مزار شهید…


.
یه روز که خیلی حال خرابی داشتم
با دوستم به گلزار شهدا رفتیم
روی صندلی که پایین مزار شهید مسلمی و شهید زهره وند هست نشستم
یک گره خیلی بدی تو زندگیم بود
همینطوری داشتم درد دل میکردم با شهید
بهش گفتم میشه از حضرت زهرا (س) بخوای مشکلم حل بشه ، نمی‌دونم دقیقا چند دقیقه گذشت تلفنم زنگ خورد و خبر از حل مشکلی که داشتم دادن
بعد از اون جریان دوباره رفتیم گلزار بارون شدیدی می‌آمد رفتیم مزار شهدای گمنام به اصرار دوستم رفتیم سر مزار شهید یه دوستی مشترکی داشتیم که اون هم اونجا بود قبلا قول داده بود که یه هدیه بهم بده دیدم توی دستش عکس شهید مسلمی تو یه قاب خوشگل هست اون عکس رو بهم هدیه داد
پیش خودم فکر میکردم که این شهید بزرگوار چقدر دوست داشتی و بزرگ هست و چقدر بهشون مدیون هستیم که اگر نبودن معلوم نبود چه اتفاقاتی قرار بود رقم بخوره
.
این عکس رو از سقاخانه کنار شهدای گمنام گرفتم
.
شادی روح شهداء صلوات بفرستید
.
.

.
.

.



منبع

reza.fallahzadehh@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید