۳۱ شهریور ۵۹ آغاز جنگ نبود!

۳۱ شهریور ۵۹ آغاز جنگ نبود!

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، حمید بناء، ‌نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس در یادداشتی برای مشرق نوشت:

دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ جنگ ایران و عراق وارد مرحلۀ تازه‌ای شد. جنگ خیلی پیش‌تر آغاز شده بود. بعثی‌ها در شش ماهۀ نخست سال بیش از ۵۵۰ مرتبه به خاک ما تجاوز کردند. همۀ نیروهای نظامی، خبرنگارها و مدیران مملکت به غیر از مسئولین سیاسی یقین داشتند که صدام خواب بدی برای کشورمان دیده است اما تدابیر لازم برای مقابله با دشمن اندیشیده نشد.

در آن‌سوی میدان جنگ، ژنرال خونخوار ارتش عراق به‌دنبال رهبری جهان عرب بود. آمریکا هم تا توانست بر آتش دیوانگی‌اش دمید. نقشۀ جنگی صدام تیرماه ۵۹ توسط برژینسکی تأیید و حمایت شد. عربستان هم با چاه‌های نفت و خزانه‌اش به صحنه آمد. و در این طرف یک بنی‌صدر داشتیم که پیش از ۳۱ شهریور می‌گفت شلوغش نکنید، خبری نیست. از اول سال چندین گزارش از صف‌کشی نیروهای عراقی به دستش رسید که به هیچ کدام توجه نکرد. بعد از آن‌هم اقدام قابل ذکری برای سد کردن راه متجاوزین انجام نداد. مردم ایران در آن ماه‌ها، بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس منتظر تعیین نخست‌وزیر و چیدن کابینه بودند. در واقع ساختار اداری نظام تازه می‌خواست پا بگیرد. به این شرایط شرارت ضدانقلاب و سهم‌خواهی احزاب داخلی و فعالیت منافقین را هم باید اضافه کنیم که توان لجستیکی و عملیاتی ارتش و سپاه را مشغول خودش کرده بود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای امام جمعۀ وقت تهران در نخستین نماز شهریورماه به صراحت از جنگ حرف زدند و به مسئولین امر توصیه کردند که آمادگی مردم و خودتان را بالا ببرید.

اوضاع در جبهۀ وسیع نبرد، خوب پیش نمی‌رفت. غفلت سیاسیون کار را برای نظامی‌ها سخت کرده بود. عراق از تمام ۱۶۱۰ کیلومتر مرز مشترکمان برای هجوم سراسری‌اش بهره گرفت. تا مردم و دولتمردان ایران به خودشان بیایند قصرشیرین اشغال و با خاک یکسان شد. کمی بعد خرمشهر به دست بعثی‌ها افتاد. خیلی‌ها جان دادند برای حفظ خرمشهر ولی زورشان به متجاوزین نرسید. لشکرهای پیاده و زرهی‌شان تا نزدیکی‌های اهواز جلو آمدند. سوسنگرد و بستان و هویزه را هم گرفتند.

یک‌سال و نیم بعد ورق جنگ برگشت؛ خاکمان را از صدام پس گرفتیم، در بسیاری از جبهه‌ها ابتکار عمل به دست نیروهای نظامی ما افتاد اما به‌قیمت سنگین آوارگی ده‌ها هزار نفر و شهادت هزاران جوان عزیز میهن.

رهبر معظم انقلاب سال ۱۳۹۰ در جمع خانواده‌های شهدا و ایثارگران کرمانشاه فرمودند: « دشمن را از دور باید دید، از دور باید شناخت؛ این غفلتی بود که آن روز آن کسانی که باید می‌دیدند، ندیدند.

در تهران هی گفته می‌شد و خبر می‌رسید که در منطقه‌ی کرمانشاه، در منطقه‌ی ایلام – بیشتر در این مناطق – دشمن مشغول آرایش نظامی است. آنجا که گفته می‌شد، سیاسیونی که مسئول کار بودند، انکار می‌کردند؛ می‌گفتند نه، چنین خبری نیست. تا وقتی تهران را بمباران کردند. در روز ۳۱ شهریور ۵۹ جنگ در واقع آغاز نشد – آن روز تهران بمباران شد – جنگ از پیش شروع شده بود. اگر مسئولانی که آن روز در رأس کار بودند – همان کسانی که بعد هم نشان دادند لیاقت اداره‌ی کشور را ندارند – می‌فهمیدند، تشخیص می‌دادند و آمادگی خود را بالا می‌بردند، نه خرمشهر آنجور می‌شد، نه قصرشیرین آنجور می‌شد، نه برخی از مناطق دیگر مرزی. آن غفلت اولیه موجب شد که بر این منطقه و منطقه‌ی خوزستان، آنطوری که من در برهه‌ی کوتاهی از نزدیک مشاهده کردم، آنچنان فضای غم‌آلودی حاکم شود که بعضی از مناظر آن را که من از نزدیک دیدم، نمی‌توانم فراموش کنم.»

غفلت تبعات و آفات سنگینی دارد. اگر مسئولین سیاسی کشور در روزهای متلاطم اوایل انقلاب دشمن را خوب شناخته بودند و کار دفاع از وطن و انقلاب را به مردم می‌سپردند تمام مشکلات ریز و درشت کشور بسادگی حل می‌شد. کار جنگ از وقتی خوب پیش‌رفت که مردم آمدند پای‌کار. مردها سلاح برداشتند و رخت رزم پوشیدند و زن‌ها در پشت جبهه و کسوت پرستاری حماسه‌ها ساختند. بسیاری از نیازهای جنگ توسط خود مردم تأمین می‌شد؛ از پول و خوراک و پوشاک گرفته تا خودرو و موتورسیکلت.

حالا چهل‌سال از آن دوران می‌گذرد. خیلی چیزها تغییر کرده اما رمز موفقیت همان است که بود؛ دشمن‌شناسی و سپردن کارها به مردم.

منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید