چگونه ازدواج اعتماد به نفس را بالا می‌برد؟

چگونه ازدواج اعتماد به نفس را بالا می‌برد؟



سیما فردوسی روانشناس و مشاور خانواده گفت: وقتی کسی در زندگی قرار می‌گیرد، خیلی مهارت‌ها کسب می‌کند. و داشتن مهارت به بالا رفتن اعتماد به نفس می‌انجامد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «نرخ ازدواج در کشور دوباره مثبت شد» تیتر خبری امیدوارکننده‌ای که هفته قبل معاونت جوانان وزارت ورزش و جوانان اعلام کرد و می‌توان گفت اگر دوسال سخت کرونایی کشور پر از اخبار بد بود. خبر مثبت شدن نرخ ازدواج در دوران کرونا را می‌توان جزو اخبار خوب دوسال اخیر اعلام کرد اما می‌توان این نگرانی داشت که اگر سهم کرونا در این مثبت شدن زیاد بوده‌است آیا ممکن است با فروکش‌کردن کرونا از ابتدای سال ۱۴۰۱ دوباره به نرخ منفی گذشته بازگردیم؟ کرونا چه آورده‌ها و عواملی در موضوع ازدواج داشته که توانسته تعداد ازدواج‌های بیشتری را در دوران خود ثبت کند. چطور می‌شود این روند را ادامه داد؟ آیا مشاوران ازدواج می‌توانند به بهبود وضعیت ازدواج کشور کمک کنند؟

همه این‌ها سوالاتی بود که به بهانه هفته ازدواج از دکتر سیما فردوسی روانشناس و از چهره‌های شناخته شده حوزه خانواده پرسیدیم.

در دوسال اخیر نرخ ازدواج بعد از سال‌ها نرخ ازدواج کشور مثبت شد. یعنی دقیقا دوسالی که ما درگیر شیوع ویروس کرونا بودیم. به نظر شما می‌توان گفت که این نرخ مثبت را مدیون کرونا هستیم؟

اگر ما بخواهیم علت‌ها را بررسی کنیم باید بنشینیم و تمام عواملی که باعث بالا رفتن نرخ ازدواج می‌شود را با توجه به فرهنگ و جامعه و همه مسائل بومی‌مان بررسی کنیم. سپس همه آن‌ها را به شکل مقایسه‌ای نسبت به سال‌های دیگر در نظر بگیریم و ببینیم که هرکدام در این مثبت شدن چه سهمی داشته‌اند. در رابطه با دو سال اخیر ما درگیری با کرونا را داشتیم خیلی چیزها تغییر کرد و می‌توانیم بگوییم که یکی از عوامل افزایش نرخ ازدواج، کرونا و محدودیت‌هایی که به وجود آورد بود. چون به مساله اقتصادی مرتبط می‌شد. اما باید بررسی کنید که آیا این می‌تواند تنها علت باشد. به نظرم جای بحث و تخقیق دارد. چون یک علت این اتفاق کروناست اما نمی‌شود آن را تک عاملی بررسی کنیم و بگوییم همین مساله کرونا باعث بالا رفتن نرخ ازدواج شده‌است. شاید عوامل دیگر هم باشد. هنوز بررسی و تحقیق دقیقی نشده است. اگر آدم بخواهد مستند و با استدلال صحبت کند، باید بگوید من یک سری از عوامل را بررسی کردم که در میانشان کرونا هم بود و درصد بالایی از آن به کرونا مربوط می‌شد. اما بررسی نشده و ما فقط می‌دانیم در دو سال اخیر کرونا وجود داشته است!

یک بحثی که مطرح می‌شود این است که در سال‌های کرونا تشریفات کرونا کمتر شد و همین مساله بسیاری از جوانان را که فکر می‌کردند به دلایل اقتصادی نمی‌توانند ازدواج کنند ترغیب به ازدواج کرد. شاید از این جهت کرونا توانسته کمک کند.

بله این مسئله وجود داشت اما تنها راه‌حل نبود و به نظر من باید بررسی کرد که جز این دیگر چه عوامل دیگری دخیل بوده‌اند. چون در همین سال‌های کرونا هم برخی می‌گفتند ما صبر می‌کنیم تا شرایط بهتر شود و عروسی بگیریم. من حیث المجموع اگر بخواهیم صحبت کنیم، کرونا و آن مسائل اقتصادی خانواده‌ها را مقداری مطمئن‌تر کرد که می‌توانند با هزینه‌های کمتر، بدون تشریفات و چشم و هم‌چشمی و رقابت مراسم عروسی را برگزار کنند و همین موضوع سهم بزرگی در بالارفتن این نرخ دارد.

به این نکته هم اشاره کنم که در ازدواج مسئله مهمی که وجود دارد، بحث انتخاب است. اینکه افراد به آن درجه از بلوغ فکری برسند که انتخاب درستی بکنند که منجر به طلاق نشود و نرخ طلاق بالا نرود. این را هم باید در نظر بگیریم.

شاید بتوانیم بگوییم به غیر از مسئله اقتصاد که خیلی هم مهم است و باعث شد خانواده‌ها بدون صرف هزینه‌های بالا ازدواج کنند، بحث نگرش، تفکر و اندیشه آدم‌ها به زندگی، فلسفه فکری انسان‌ها به زندگی و این دست مسائل تحت تأثیر کرونا قرار گرفت. شاید این بیماری باعث شد آدم‌ها طور دیگری فکر کنند و سبک زندگی‌شان را تغییر دهند. شاید به این فکر کردند که عمر چقدر می‌تواند کوتاه باشد! یک ویروس می‌تواند باعث این همه مرگ و میر شود. آدم‌ها ممکن است امروز خانواده‌شان را داشته باشند و فردا نداشته باشند. در کل می‌خواهم بگویم کرونا به جز مسائل اقتصادی بر اندیشه آدم‌ها نیز تأثیر گذاشت و باعث شد طور دیگری فکر و حتی ازدواج کنند. این مسئله می‌تواند ابعاد مختلفی داشته باشد که به نظرم یک موردش تغییر اندیشه آدم‌ها و بعد از آن برای خیلی‌ها مسئله اقتصاد بود و زندگی را برایشان راحت‌تر کرد. اینکه آدم‌ها دیگر مجبور نبودند در این دو سال گذشته تشریفات زیادی داشته باشند یا حتی خودشان را زیر بار قرض ببرند. برخی هم حالت رقابتی داشتند که عروسی فلان افراد فامیل چنین بوده و ما نباید کمتر بگیریم و… که بحث کرونا باعث شد این‌ها را حذف کنند.

یک عده هم واقعاً استقبال کردند و گفتند خیلی خوب است که زندگی این‌طور شروع شود و کلاً آدم از هزینه‌های اضافی صرف نظر کند؛ نه فقط در مراسم عروسی بلکه در همه مسائل زندگی نیازی نیست این همه تشریفات وجود داشته باشد و این همه استرس به خودشان وارد کنند.

چگونه ازدواج اعتماد به نفس را بالا می‌برد؟

به نظر شما با فروکش کردن کرونا باز به همان آمار گذشته باز خواهیم گشت؟ یا کرونا این درس را به مردم داده که دیگر به آن سبک گذشته باز نگردند؟

برای عده‌ای همان سبک پیشین وجود خواهد داشت ولی این نیازمند آموزش و تبلیغات هم دارد تا آدم‌ها یادشان نرود. رسانه‌ها در این مسئله یک نقش مهم دارند که چطور این سبک زندگی و برگزاری مراسمات را به افراد آموزش بدهند. تبلیغات خوب و مثبتی باید انجام بگیرد و نشان بدهند که برگزاری این‌طور مراسم‌ها و ازدواج‌های ساده‌تر، پیامدهای مثبتی دارد. نباید این موضوع رها شود و برای اینکه نتیجه خوبی بگیریم لازم است آموزش‌های مستمر داشته باشیم که اینجا رسانه‌ها بسیار می‌توانند موثر باشند.

یکی از شعارهای هفته ازدواج امسال «ازدواج آسان، ازدواج پایدار» است. آیا واقعا ازدواج‌های آسان پایدارتری هستند؟

کلمه «آسان» باید تعریف شود. چون منظور از آسان‌تر این نیست که با هرکسی که شد ازدواج کنیم و راحت بگیریم! منظور همان تشریفات و سخت نگرفتن و گیر ندادن به میزان مهریه  و… است. حتی برخی اوقات شاهدیم ازدواج‌هایی صورت می‌گیرد که خانواده داماد برای جهیزیه عروس سخت‌گیری و مداخله می‌کنند. این‌ کار را برای خانواده عروس سخت می‌کند. من فکر می‌کنم باز همان بحث آموزش اگر باشد و جوانان و خانواده‌هایشان یاد بگیرند که این آسان بودن به معنای راحت گرفتن و از بین بردن قوانین دست و پا گیر است وگرنه برای انتخاب باید خیلی خیلی دقت کنیم که با چه شاخص‌هایی همسر آینده‌مان را انتخاب کنیم و چه مؤلفه‌هایی را باید در نظر بگیریم؟ ولی این مراسم‌هایی که چه چیزی بخریم و کجا عروسی بگیریم و چند نفر مهمان داشته باشیم و حتماً شام چند نوع غذا باشد و جهیزیه این‌طور باشد و…، این‌ها را باید آسان گرفت.

چگونه ازدواج اعتماد به نفس را بالا می‌برد؟

شما «ازدواج پایدار» را چطور تعریف می‌کنید؟ ازدواج پایدار چطور ازدواجی است؟

ازدواج پایدار ازدواجی است که از اولی که به وجود می‌آید، مسیر رشد و ترقی را طی کند و استحکام خانواده در آن مطرح باشد. یعنی این دو نفر همین‌طور که سال‌های زندگی‌شان می‌گذرد، یک حالت همگرایی پیدا کنند، بیشتر به سمت هم بروند، نوع تفکرشان یکی باشد، سعی در استحکام خانواده داشته باشند، از مسائلی که باعث تفرقه می‌شود و خدای نکرده به فروپاشی خانواده می‌انجامد، پیشگیری کنند. این می‌شود خانواده پایدار

در یکی دو دهه اخیر بحث مشاوره‌های پیش از ازدواج مطرح شده‌است. اما به دلیل هزینه‌های بالای آن بسیاری از جوان‌ها از آن صرف‌نظر می‌کنند و ممکن است آن را خرج اضافی بدانند. چون ممکن است به خودشان بگویند اگر از هزینه و مخارج و خریدهای ازدواج بزنم بقیه متوجه می‌شوند و حتی ممکن است آبرویم برود. ولی اگر مشاوره حذف کنم کسی نمی‌فهمد و به روند ازدواجم لطمه‌ای نمی‌زند. نظر شما به عنوان یکی از قدیمی‌ترین مشاوران ازدواج کشور و اهمیتش درباره مشاوره‌های پیش از ازدواج چیست؟

به نظر من مشاوره پیش از ازدواج یک امر ضروری است. چون می‌بینیم که دختر و پسرهایی که می‌خواهند ازدواج کنند معمولاً یک بعدی پیش می‌روند و به داشتن علاقه اکتفا می‌کنند. می‌گویند من که او را دوست دارم او هم که به من علاقه دارد، پس چیز دیگری مهم نیست. یا اینکه معتقدند اگر هم مشکلی در رفتار و اخلاق و نگرش وجود داشته باشد، سعی می‌کنیم بعد از ازدواج این را حل کنیم. این تک بعدی پیش رفتن است.

خیلی وقت‌ها آن دختر و پسر و خانواده‌هایشان باید بیدار شوند. در واقع تلنگری به آن‌ها زده شود که اگر مشکلی چیزی وجود دارد و مشاور این مساله را می‌بیند، متوجه شوند. مثلاً در شخصیت یا نگرش فرد مشکل وجود دارد، بدینی‌ها، سوءتعبیرها، افسردگی‌ها، وسواس‌ها، خشم‌ها و ترس‌هایی وجود دارد که مشاور می‌بیند و باید به خانواده‌ها و دختر و پسر گوشزد کند. مثلاً اینکه این‌طور تو را محدود می‌کند، این‌طور صحبت می‌کند، تو را به کار نکرده متهم می‌کند، این‌ها بدبینی است و تبدیل به سوءظن می‌شود. تو باید چشم‌هایت را روی این مساله باز کنی.

یا مثلاً ازدواج‌هایی که از دو فرهنگ متفاوت دارد صورت می‌گیرد، شناخت کامل فرهنگ نفر مقابل برای این فرد لازم است. آیا می‌دانی اگر با این شخص ازدواج کنی باید خودت را در شاکله فرهنگ او قرار بدهی و او هم همین‌طور. آیا می‌دانی باید به فرهنگ طرف مقابلت احترام بگذاری؟

به نظرم آموزش‌های خیلی گسترده به صورت مشاوره‌های پیش از ازدواج گروهی باید داشته باشیم. زیرا هم ممکن است همه استطاعت مالی برای رفتن نزد مشاور نداشته باشند، هم اینکه ممکن است ضرورتش را متوجه نباشند.

مشاوره گروهی یعنی کارشناسان راجع به موضوعاتی که عرض کردم برای یک گروه از جوانان یا عموم صحبت کنند. اینکه آگاهشان کنند و بگویند ازدواج چه ابعادی دارد، کجاها باید دقت بیشتری کنید، معیارهای همسرگزینی چیست و…

متاسفانه یک تصوری وجود دارد که مشاور ممکن است سبب جدایی شود. چه قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج. برای همین از ترس این موضوع برخی از رفتن پیش مشاور هراس دارند. اما آیا می‌شود گفت اتفاقا برعکس مشاور می‌تواند با توانایی و علمی که دارد موجب شناخت بیشتر زوجین نسبت به هم و در نتیجه صمیمیت بیشتر آن‌ها شود؟

ببینید ما باید نگاهمان این‌طور باشد که مشاور یک آدمی است که می‌آید شخصیت‌شناسی و رفتارشناسی می‌کند، اگر مشکلی وجود داشته باشد مشکلات را شفاف بیان می‌کند و راه حل‌ها را ارائه می‌دهد. بنابراین شما دو نفری که می‌خواهید ازدواج کنید و الان یک مقدار هم در بعضی جاها گره دارید، به جای اینکه این را مثل آتشی زیر خاکستر نگه دارید، بفهمید راه حل‌هایش چیست و رفتارها را اصلاح کنید، سپس ازدواج کنید. این بهتر از این است که زیر یک سقف بروید و تازه بخواهید مشکلاتتان را حل کنید.

انتخاب کردن مشاور خوب هم برای برخی سخت است و همین ممکن است از رفتن پیش مشاور منصرف شوند. اگر شما بخواهید چندمعیار برای انتخاب یک مشاور خوب معرفی کنید چه می‌گویید؟

از نظر من خود مشاور باید با زوجین در زمینه ازدواج کار کرده باشد، موردهای زیادی دیده باشد و تخصصش این باشد. همان‌طور که شما برای بیماری‌های جسمی پیش یک دکتری می‌روید که متخصص آن کار است. در زمینه مشاوره هم باید سراغ کسی بروند که متخصص ازدواج است و در این زمینه کار کرده است.

زوجین باید با حسن نیت پیش مشاور بروند. قرار نیست حتماً مشکلی داشته باشند. فکر نکنیم هرکس پیش مشاور می‌رود الزاماً مشکل دارد. می‌توان این‌طوری هم فکر کرد که پیش مشاور می‌رویم تا کارهایی برای اصلاح این پیوند به ما پیشنهاد بدهد. مثلاً اینکه اصلاً این پیوند درست است یا نه، آیا ما به هم می‌خوریم یا نه، آیا چیزهایی هست که باید در نظر بگیریم اما خودمان نمی‌دانستیم یا بلد نبودیم؟ چیزهایی که لازم باشد ما بیشتر چشمانمان را باز کنیم. اینکه برایمان درس باشد و ببینیم مشاور چه توصیه‌هایی می‌کند که به زندگی‌مان استحکام ببخشد. مدام در جهت مثبت پیش برویم نه اینکه بگوییم ما که مشکلی نداریم، چرا پیش مشاور برویم؟ باید نگاهمان به مشاور تغییر کند.

چگونه ازدواج اعتماد به نفس را بالا می‌برد؟

بیشتر زوج‌هایی که برای مشاوره به شما مراجعه می‌کنند بیشتر مشکلاتشان در چه زمینه‌ای‌ست؟ آیا می‌شود این مشت را نمونه خروار گرفت؟

چیزهای متفاوتی هست ولی کلاً احساس می‌کنم جوانان ما وقتی دارند ازدواج می‌کنند، همه‌شان به آن پختگی لازم و به آن بلوغ لازم برای ازدواج نرسیده‌اند. بسیاری از آن‌ها اصلاً در وادی ازدواج و تشکیل خانواده و مسئولیت‌پذیری و خارج شدن از حالات و فضای مجردی نیستند و نمی‌دانند باید الان نگاهشان به زندگی متفاوت باشد، شکیبا باشند، صبر و حوصله زیادی داشته باشند، خیلی چیزها را باید بتوانند بپذیرند، سهم خود را در زندگی باید حفظ کند، و بگویند من هم در این زندگی سهمی دارم. سهمی مثل ارائه و خدمت رسانی به خانواده‌ام. من نمی‌توانم در زندگی صرفاً یک مصرف‌کننده باشم. من در این زندگی سهم ارائه خدمت دارم و باید در غم، شادی، داشتن، نداشتن، حل مسئله، تصمیم‌گیری و همه این موارد شریک باشم. من هم باید سهم خودم را ارائه بدهم. دیگر زمانی که یک دختر ۱۴ یا ۱۸ ساله بودم، گذشت، زمانی که غذا و امکانات فراهم بود، جلویم می‌گذاشتند، من هم دست به سیاه و سفید نمی‌زدم و آن‌ها هم چیزی نمی‌گفتند. الان من مسوولیت دارم. فردا روزی می‌خواهم مادر یا پدر شوم. برای این مسئولیت سنگین از کجا باید یاد بگیرم که چه کنم؟ نمی‌شود دختری که تا دیروز دانش‌آموز بوده و در کلاس‌های درس نشسته بوده، یک دفعه ازدواج می‌کند و سال بعدش هم مادر می‌شود. بدون تعلیم و آموزش، بدون اینکه بداند چه می‌خواهد بکند و بدون آن حس مسئولیت‌پذیری. حتی نمی‌داند با خانواده همسر باید چگونه رفتار کند. بلد نیست با همسر خودش چگونه رفتار کند. فکر می‌کند یک نفر از راه رسیده که قرار است تمام آرزوها، خواسته‌ها و امیال برآورده نشده‌اش را آن یک نفر که شوهرش است، برآورده کند. خب حالا تو خودت چه نقشی در این زمینه داری؟ درباره آقا هم همین‌طور! او هم فکر نکند که حالا شده مرد یک خانواده و همه باید از او اطاعت کنند و خودش هیچ کاری نکند. نه! مسئولیت خطیری است. من فکر می‌کنم جوانانمان باید برای تشکیل زندگی آمادگی بیشتری داشته باشند.

برای بهبود وضعیت ازدواج در کشور شما به عنوان مشاور چه نظری دارید؟ چون طبق آمار هنوز میزان ازدواج در کشور ما پایین است و برخی از افراد اصلا تمایلی به ازدواج ندارند و متاسفانه برخی هم‌خانگی را به ازدواج ترجیح می‌دهند.

به نظرم باید از خانواده‌ها شروع کرد. این بحث عدم ازدواج و هم‌خانگی هم یک فرهنگ غربی است که با وجود فضای مجازی و ماهواره و سایت‌ها و شبکه‌های متفاوت غربی وارد شده است. این هم‌خانگی خودش یک نوع عدم مسئولیت‌پذیری و عدم تعهد است. یعنی از تعهد می‌ترسند! یک مقدار هم به نظرم لجام‌گسیختگی و سهل‌انگاری در زندگی است. طرف نمی‌خواهد تعهد بدهد و خودش را در چارچوب ببرد. در حالی که ازدواج آدم‌ها را در یک چارچوبی می‌برد که باید خیلی چیزها را رعایت کنند.

چگونه ازدواج اعتماد به نفس را بالا می‌برد؟

شما می‌گویید از خانواده شروع می شود. این فرد کجای تربیتش لنگ می‌زند که اینطور شده است؟

شاید پدر و مادرش الگوهای خوبی برایش نبوده‌اند و یک جاهایی خطا کرده‌اند. یک جاهایی اقتداری باید نشان می‌دادند که ندادند. به بچه‌هایشان باید این‌ها را یاد می‌دادند که ندادند. یک جاهایی خیلی راحت گرفته‌اند، یعنی زیادی سهل و آسان گرفته‌اند. خودشان را رها و سلب مسئولیت کرده‌اند و فقط با این حرف که «خب جوانان امروزی این‌طوری هستند دیگر و ما هم باید کنار بیاییم» اهمیتی ندادند. این اشتباه است. باید فرهنگ خودشان را خوب بشناسند و اقتدار پدرانه خودشان را حفظ کنند. خودشان هم الگوهای خوبی برای بچه‌هایشان باشند. از بچگی هم آن‌ها را نسبت به داشتن تعهد در زندگی تشویق کنند.

شاید آموزش و پرورش ما هم نقش دارد. با اینکه خانواده‌ها در وهله اول است ولی نقش آموزش و پرورش را هم نباید نادیده بگیریم. کتاب‌های درسی بچه‌ها از همان ابتدا باید به بحث ازدواج، تعهد، مسئولیت‌پذیری و وظیفه‌شناسی بپردازد. اینکه بگویند چقدر آدم‌ها اگر مجرد بمانند به معنای تنها بودن، آسیب می‌بینند. چرا تحقیقات می‌گوید آدم‌هایی که تنها می‌مانند بیشتر در معرض بیماری‌ها هستند؟ ازدواج چگونه آدم‌ها را حفظ می‌کند؟ چگونه به آدم‌ها امنیت می‌بخشد؟ امنیت روانی در ازدواج چگونه به وجود می‌آید؟ این‌ها را در کتاب درسی برای بچه‌ها توضیح بدهند تا این‌ها اهمیت و ضرورت ازدواج را اصلاً درک کنند. الان دختر ۳۰_۳۵ ساله که ازدواج هم نکرده تازه می‌پرسد خب اگر آدم ازدواج نکند مگر چه می‌شود؟ مگر حتماً باید آدم‌ها ازدواج کنند؟ نه این حتماً که می‌گوییم به معنی یک اجبار نیست، بلکه بعد روانشناختی قضیه است که مهم است. آدم‌ها با ازدواج امنیت بیشتری احساس می‌کنند، اعتماد به نفس بالاتری پیدا می‌کنند، از عزت و قربت بیشتری در اجتماع برخوردار هستند، بعداً با ناملایمات، سختی‌ها و استرس‌های زندگی بهتر می‌توانند کنار بیایند. همه این موارد را باید برای جوانان روشن کنند. شاید لازم باشد یک دوره پیش از ازدواج برای جوانان بگذارند. یک دوره که به شکل اجباری باشد، مثل آزمایش خونی که می‌دهند.

شما می‌گویید ازدواج اعتماد به نفس را بالا می‌برد. این اعتماد به نفس برای برخی خیلی مهم است. می‌شود بگویید ازدواج چطور آن را بالا می‌برد؟

وقتی کسی در زندگی قرار می‌گیرد، خیلی مهارت‌ها کسب می‌کند. و داشتن مهارت به بالا رفتن اعتماد به نفس می‌انجامد. از طرفی وقتی مورد تأیید همسر و خانواده همسرش قرار می‌گیرد، باعث بالا رفتن اعتماد به نفس در زندگی‌اش می‌شود، مثل مهارت خانه‌داری، همسرداری، مهارت فرزندپروری، مهارت تعلیم و تربیت به فرزند و خیلی چیزهای دیگر در زندگی. وقتی این مهارت‌ها قابل تأیید و قابل تشویق قرار می‌گیرد، اعتماد به نفس بالا می‌رود. ولی وقتی یک نفر مجرد است و سنش هم بالا رفته، هیچ چیز هم بلد نیست، حتی پختن یک نیمرو برای خودش یا دم کردن یک قوری چای، پذیرایی از مهمان‌هایش را نمی‌تواند به عهده بگیرد، اصلاً در تعاملات اجتماعی‌اش مشکل دارد، این چطور می‌تواند اعتماد به نفس داشته باشد؟

بسیاری از زوج‌های تازه ازدواج کرده از تکراری شدن می‌ترسند و یکی از سوالاتی که می‌پرسند این است که آیا زن و شوهر برای هم تکراری می‌شوند؟ چطور می‌شود جلوی این تکراری شدن را گرفت؟

ازدواج اتفاقاً این‌گونه است که هرچه سال‌های با هم بودن زوجین بیشتر باشد، انس و الفت بیشتر می‌شود. مثلاً شما یک دوست قدیمی دارید که خیلی با او راحتید و دوستش دارید، بعد حالا یک دوست جدید هم پیدا کرده‌اید. بیشتر رغبت داری با کدام یک باشی؟ احساس می‌کنید حرف دوست قدیمی‌تان را بیشتر می‌فهمید و او هم حرف شما را بهتر می‌فهمد و به هم نزدیک‌ترید. یعنی انس، علاقه و الفت در اثر مجاورت بیشتر به وجود می‌آید. این عادی شدن که برخی از آن حرف می‌زنند، دست خود آدم است که چکار کنیم تا در زندگی این عادی بودن به وجود نیاید؟

چگونه ازدواج اعتماد به نفس را بالا می‌برد؟

توصیه شما به عنوان یک مشاور به صورت مصداقی برای این عادی نشدن چیست؟

باید زن و شوهر از همان چیزهای ظاهری مثل رسیدگی به بهداشت و ظاهرشان تا نحوه ارتباطشان با هم حواسشان باشد. به اصطلاح خودشان را در زندگی رها نکنند. اگر می‌خواهی برای زندگی‌ات آن حالت عادی شدن پیش نیاید، باید جاذبه‌ ایجاد کنی داخل خانه برای همسرت هم باید لباس خوب بپوشی یا مدیریتی در زمینه برنامه‌های خانوادگی ایجاد کنی. خانه را ترتمیز و مرتب نگه داری. از رنگ‌های خوب در خانه استفاده کنی و دکور خانه را مرتب نگه داری. غذاهای خوشمزه بپزی. مهمانان خوب که مورد توجه خودت و همسرت هستند، دعوت کنی. در زندگی هیجان ایجاد کنی. وگرنه اگر قرار باشد بگویی خب ازدواج که دیگر انجام شد، تمام شد و رفت! حالا هرطور دوست دارم در خانه بگردم و هرطور هم می‌خواهم حرف بزنم و یک چیزی هم سر ظهر درست می‌کنیم می‌خوریم دیگر! این هیجانی در زندگی تولید نمی‌کند. برای زندگی باید زحمت کشید و وقتی دو طرف این موارد را رعایت کنند چرا باید زندگی تکراری شود؟

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید