افکار عمومی همواره به عنوان هدف عملیاتهای روانی، در معرض بمباران تبلیغاتی رسانههایی قرار دارند که به مثابه ابزارهای نوین جنگی عمل میکنند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه ایران نوشت: در اوایل دهه ۷۰، معدود خانوادههای ایرانی، شاید بنا بر خصلت تنوعطلبی و سرگرمیخواهی، با امکان به لحاظ قانونی ممنوعهای همچون ماهواره رسیور و نصاب آشنا شدند. دیشها بیشتر به سمت فرکانس ترکست بود و تبعاً چیزی جز رقص و آواز نیز دریافت نمیشد؛ شاید میل نغمهدوستی ایرانی! به رغم آنکه سر درنیاوردن از زبان ترکی استانبولی نیز در این امر مؤثر بود. کمی بعدتر اما گستره شبکههای ماهوارهای فارسیزبان سربرآورده از لسآنجلس بود که به فهرست مطلوب بینندگان داخلی اضافه میشد.
حضور سلبریتیهای سینما و آواز پیش از انقلاب که در طول دهه ۶۰ به زحمت، شاید نوروز به نوروز در قالب نوارهای وی اچ اس تصویر خود را به ایران میرساندند، تنور این شبکهها را به رغم محتوای نازل یا قریب به هیچشان گرم میکرد. در میانه دهه ۷۰، برخی عناصر سیاسی یا سیاسی شده لسآنجلسی فعالیت کانالهای ماهوارهای با سمتگیری سیاسی را کلید زدند.
این روند در حال حاضر همچنان تداوم داشته و ابعاد جدیدی پیدا کرده به گونهای که گردانندگان آنها، تلاش میکنند با استفاده از حربههای حرفهای، ببینندگان بیشتری را از داخل کشور جذب کنند. این نوشتار سعی دارد به این موضوع بپردازد که شبکه ماهوارههای ایران اینترنشنال در عرصه شبکههای ماهوارهای با چه انگیزههایی شکل گرفته است.
تلویزیون صدای امریکا؛ نخستین مواجهه بیننده ایرانی
بیننده ایرانی در تجربهای نو، از روز جمعه ۲۷ مهر ۱۳۷۵ با یک ساعت پخش زنده تلویزیونی برنامه خبری فارسی تحت عنوان شبکه صدای امریکا از واشنگتن مواجه شد. البته بخش فارسی صدای امریکا نخستین بار از روز اول آذر ۱۳۵۸ خورشیدی با روزانه نیم ساعت پخش رادیویی آغاز به کار کرده بود. عناصر سیاسی و فرهنگی شناخته شدهای چون احمدرضا بهارلو، جمشید چالنگی و ستاره درخشش از مدیران و برنامهسازان اصلی این شبکه تلویزیونی بودند. به رغم تعداد مخاطبین اندکی که صدای امریکا در دهه ۷۰ داشت، این شبکه تمام توان خود را برای دمیدن در فضای اغتشاشات سال ۱۳۷۸ و بعدتر اشاعه هراس ناشی از تحریمهای داماتو و هلمز- برتون به کار گرفت. همچنین در قبال برخی شاعران همچون سیمین بهبهانی و احمد شاملو عملکرد مزورانهای را در پیش گرفت و با اینکه آنان در ایران میزیستند، کتابشان به چاپ رسیده، با مجلات گفتوگو کرده و حقالتألیف خود را دریافت میکردند اما از سوی صدای امریکا صداهای فروخورده معرفی میشدند. صدای امریکا از آغاز فعالیت تاکنون با سندرمی جدی و فزاینده روبهرو بوده است.
این شبکه با وجود حضور در امریکا و بهره بردن از امکانات مالی و رسمی دولتی ایالات متحده، هرگز از طیف گسترده عناصر ناراضی سیاسی و فرهنگی مقیم امریکا بهره نبرده و فضای خبری اعلامیهای و رسمی و ارتباط یخ زده و بیان آمرانه آن تغییری نیافته است. حتی گرافیک و دکور آن از ۲۰ سال پیش تاکنون تقریباً بیتغییر باقی مانده؛ چنان که میتوان گفت در مواجهه دیداری با برنامههای صدای امریکا، با صورت بیانعطاف و بوتاکسشده کارمندهایی مواجه هستیم که کارت ورود خود را کشیده، برنامه روزانه خود را اجرا کرده و پس از کشیدن کارت خروج، به دنبال کار خود میروند. صدای امریکا نه با جمهوری اسلامی بلکه با هر آنچه در ایران است، همواره برخوردی تهاجمی و عصبانی داشته است. گویی که در پی ارائه خبر از وضعیت ایران، انتظار عذرخواهی و شرمندگی از بیننده خود را دارد. این شبکه ماهوارهای در سالهای اخیر به رغم بارها تغییر گسترده در میان عناصر و مدیران خود، به سبب کمی بیننده و فقدان مخاطب، مدتی است از فرط رخوت حتی به احتضار افتاده است. شاهد اینکه صدای امریکا در شب نوروز ۱۳۹۷ حتی ویژهبرنامهای را نیز تدارک ندید و در ساعت مقرر از بینندگان به آسودگی خداحافظی کرد.
بیبیسی فارسی؛ ظهور در شرایط تنشآلود
۲۵ دی ۱۳۸۷، کمتر از شش ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی در لندن با پخش هفت ساعت برنامه زنده تلویزیونی آغاز به کار کرد. البته رادیوی فارسی بیبیسی، سالها پیشتر، در هشتم دی ۱۳۱۹ خورشیدی و اوایل جنگ جهانی دوم با هدف رقابت با رادیو برلین راهاندازی شد تا برنامههای خود را به سود بریتانیا و ضد حکومت نازی آلمان ارائه نماید. رادیویی که در برهه زوال حکومت رضاخانی فعالیت نمود، برهه اشغال ایران توسط متفقین را گزارش کرده، در مقاطعی همچون ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی نقشآفرینی نمود و پس از انقلاب هر شب ساعت هشت از لندن خبرپراکنی کرد. تلویزیون بیبیسی فارسی را میبایست وامدار مکر و تیزبینی بریتانیایی دانست. آنگاه که هنگام تولد خود را با مهاجرت طیفی از روزنامهنگارانی همراه نمود که پس از فعالیت در روزنامههای دوره اصلاحات، از ایران خارج شده و چند سالی بود که در اروپا سرگردان بودند.
تقدیر الهی چنان بود که بیبیسی فارسی بهگونهای افسارگسیخته تنها چند ماه پس از راهاندازی، در حالی که بشدت محافظه کارانه، آغاز مسیرنموده بود و نیمنگاهی استراتژیک به حفظ دفتر خود در تهران و اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای فعالیت مستقیم و قانونی در ایران داشت، در مواجهه با فتنه ۱۳۸۸، «دامن از دست فروهشته» و میان فعالیت خبری یا پیوستن به صف اپوزیسیون منتظر فروپاشی نظام اسلامی، گزینه دوم را انتخاب نماید. فروافتادن نقاب از چهره بیبیسی، آثار جبرانناپذیری برای وی داشت و باوجود تلاش فریبکارانه برای عدول از موضع اپوزیسیون در سالهای بعد، هرگز آن خاطره و کارنامه از خاطره ها زدوده نشد. «درخشش تیره» بیبیسی فارسی در فتنه ۱۳۸۸، چه بسیار عناصر مردد سیاسی را که به وادی معارضه با نظام اسلامی در غلتاند و چه معارضینی را که به اتخاذ مواضع ابلهانه واداشت.
نکته مهمی که در اینجا شایسته توجه است اینکه الزامات تبعیت بیبیسی فارسی از سیاستهای بیبیسی جهانی همواره برای این شبکه کاهنده بوده و اغلب دستاندرکاران آن از محافظه کاری القایی از سوی وزارت خارجه انگلیس ناخرسند بودند. بیبیسی فارسی از زمان تشکیل همواره این نیروی گریز از مرکز را میان دستاندرکارانش با سیاست کلی بیبیسی جهانی داشته است. مواردی از این دست نهایتاً در دو سال اخیر زمینه جدایی و ریزش برخی از اصلیترین همراهان بیبیسی چون صادق صبا، علیاصغر رمضانپور، نادر سلطانپور، فرداد فرحزاد، محمد منظرپور و… را فراهم آورد که برای توجیه شرایط از آن با عناوینی چون قهر و دلخوری نیز یاد شده است. به هر رو شرایط به گونهای رقم خورد که مخاطب ایرانی در آستانه مواجهه با شبکه ایران اینترنشنال قرار بگیرد. به مثابه تأملی هشدارآمیز این واقعیت را نباید از نظر دور داشت که بیبیسی جهانی بهعنوان مالک و سیاستگذار بیبیسی فارسی حتی پس از کارنامه مملو از معارضه خود همچنان نیم نگاهی به روزنههای نفوذ به داخل کشور داشته، تا بدان جا که امکان دارد سعی در قانونمند نمودن فعالیت خود در داخل کشور ولو با اعزام تیم خبری یا حتی تلاش برای بازگشایی دفتر بنماید.
شبکه ایران اینترنشنال: شکلگیری و ویژگیها
ایران اینترنشنال؛ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۶، در آستانه انتخابات ریاستجمهوری در ایران، پخش برنامههای خود را بهصورت زنده آغاز کرد. برخی از چهرهها و کارمندان سابق شبکههای «من و تو»، «بیبیسی فارسی»، «صدای امریکا» و «یورونیوز» در این شبکه حضور دارند. در ابتدا صادق صبا، محمد منظرپور، سیما ثابت، علیاصغر رمضانپور و حسین رسام از بیبیسی فارسی، الناز کیانی، ماهمنیر رحیمی، نگار مرتضوی و پریسا فرهادی از صدای امریکا و پانتهآ مدیری، طناز خامه، آرمین خامنه، شراره عزیزی و آرام بلندپز از منوتو به این شبکه پیوستند. طرح این سؤال ضروری است که ایران اینترنشنال برای اثرگذاری برجامعه ایرانی چه اموری را در دستور کار قرار داده است.
نحوه عمل ایران اینترنشنال
برخی تفاوتها در نحوه عمل ایران اینترنشنال نسبت به دیگر شبکههای ماهوارهای معاند با ایران از این قرار است:
ایران اینترنشنال به ظاهر خصوصی است. از این رو حداقل الزامات و رعایت بیبی سی و صدای امریکا را نداشته و به دیگر کلام، به تشکیلات اداری یا دولتی خاصی پاسخگو نبوده و الزامی به تنظیم سیاستهایش با آنها ندارد.
ایران اینترنشنال تبلیغات پخش نمیکند و اسپانسر ندارد. چنان که گفته شد سرمایهگذاری ۲۵۰ میلیون دلاری ابتدایی صورت گرفته در این شبکه تا مدتها وجوه مالی آن را تضمین نموده است.
ایران اینترنشنال به صورت اچ دی و با کیفیت بالا به آنتن میرود. دکورهای آن متفاوت با سایر شبکهها بوده و رنگآمیزی مدرنی دارد.
عناصر خبری و مجریان ایران اینترنشنال متفاوت از اسلاف خود در بیبیسی و صدای امریکا، انگیزه روحی و مالی دوچندان و جدیدی دارند، هنگام پخش خبرهای ایران دچار دیاسپورا نشده و غم غربت در چهرهشان موج نمیزند، (چرا که برخلاف عناصر بیبیسی که همچنان پدر و مادر یا بستگان درجه اولی در ایران دارند، اغلب زاده خارج از ایرانند. از سوی دیگر دنبالکنندگان حرفهای مسائل ایران در دوره تحصیلی و خبرنگاری خود بوده و برخلاف عناصر خبری صدای امریکا تمرکز مناسبی بر مناسبات ایران دارند.) در ظاهر آرام و مهربانند و با وجود اختلاف سه ساعت و نیم لندن با تهران، در هر ساعتی از شبانهروز شاداب، مسلط و متمرکزند. مجریان ایران اینترنشنال به سبب بهکارگیری نسلی متفاوت از مجریان بیبیسی، نسبت به وقایع و عناصر سیاسی و فرهنگی ایران دلبستگی خاصی ندارد.
ایران اینترنشنال، ۲۴ ساعته است. این ویژگی قابل اعتنا به نحوی در این شبکه اجرا میشود که تمام شبکههای خارجی و حتی شبکه داخلی خبر صدا و سیما را به هماوردی میطلبد. به عنوان مثال از آنجا که نیمه شب ایران با آغاز روز در امریکای شمالی همزمان است، بارها این ایران اینترنشنال بوده که تحولات رخ داده در امریکا پیرامون ایران و جهان را برای بار نخست در ساعات نیمه شب منعکس مینماید.
این شبکه تحولات رخ داده درخصوص ایران اعم از همایشها، سخنرانیها، میزگردها و نشستها را به صورت زنده پخش نموده و با خبرنگار مخصوص اعزام مینماید. به سبب سمتگیری خصوصی، شبکه ایران اینترنشنال حداقل در ظاهر ملاحظه سیاسی ننموده و به شرط معارضه با ایران، تمام طیفها را پوشش میدهد. پخش زنده گردهمایی سالانه منافقین در ویلپنت پاریس از جمله وقایعی بود که حکایت از تلاش عملیاتی این شبکه نسبت به دیگر رقبای خود دارد.
زنان در ایران اینترنشنال در پیشانی مجریگری هستند. کاراکتر زن در عملکرد ایران اینترنشنال از غلظت خاصی برخوردار است و کیفیت و موضوع مستندهای ایران اینترنشنال حتی از بیبیسی فارسی نیز فراتر رفته است. بیبیسی «چون لب تشنهای کنار آب» همواره به این دلیل که مجبور بود مستندهای خود را از بیبیسی جهانی بخرد، در زحمت بود اما ایران اینترنشنال براحتی جدیدترین مستندها را از شبکههای مختلف همچون بیبیسی خریده و پخش مینماید. همچنین ایران اینترنشنال به گونهای نظاممند مستندهای مدنظر خود را از عناصر داخلی و خارجی خریده، ساخته یا سفارش میدهد. ایران اینترنشنال کنداکتور خود را دربست در اختیار افراد قرار نمیدهد. برخلاف منوتو و بیبیسی که براحتی میتوان حدس زد در هر موضوع احتمالاً به صورت سنتی سراغ چه کسانی خواهد رفت، اغلب مسائل را در تحریریه خود منقح مینماید تا مسئولیت اظهارات دیگران به پای وی نوشته نشود.
مسائل فرهنگی همچون فیلم، موزهها و نمایشگاهها، کتاب و موسیقی بویژه درگذشتگان و کارنامه ایشان؛ چه ایرانی و غیرایرانی توسط ایران اینترنشنال انعکاس یافته و دنبال میشود. اینکه رئیس پیشین بیبیسی فارسی؛ صادق صبا برنامه فرهنگی آخر هفته ایران اینترنشنال را مجریگری میکند، نشان از اهمیت این مسأله دارد.
ایجاد ارتباط میان برخی آرایشهای سیاسی منطقهای و تغییرات بینالمللی درخصوص جمهوری اسلامی ایران با عنایت به تولد ایران اینترنشنال، تأملبرانگیز است. زمانی که ترامپ در ایالات متحده روی کار آمده بود، مدعی بود که امریکا به قدر کفایت برای حمایت از متحدان خود پول خرج کرده است. به باور وی، در آن زمان هر کس باید خود هزینه منازعه خود را بپردازد؛ پس هنگام آن فرا رسیده که اگر عربستان سودای دشمنی با ایران را در سر میپروراند؛ به صحنه بیاید و از سلاح تا رسانه را خود تهیه و مدیریت نماید. از سوی دیگر پس از چند انتصاب و تعویض، جان بولتون نیز به سمت مشاوره ترامپ در امور امنیت ملی رسیده است. فردی که در معارضه کینهتوزانه وی با ایران شکی نبوده و در سالهای اخیر جناح سلطنتطلب و منافقین در دو سوی او ایستادهاند.
به حاشیه رفتن صدای امریکا، ناکارآمدی بیبیسی فارسی و به میان آمدن عربستان برای معارضه رسانهای با جمهوری اسلامی ایران، شرایطی چون جنگ احزاب در صدر اسلام را فراهم و به یاد آورده است. چنان که جنگ احزاب، صفآرایی جنگاوران مشرکین از تمامی قبایل در مقابل نظام اسلامی رسول مکرم اسلام (ص) بود، این بار نیز فراخوان از سوی شبکه وابسته به عربستان به سوی تمامی عناصر رسانهای است که از لکنت، ضعف و فقدان بیننده یا ملاحظه و محافظهکاری شبکههای پیشین خود ناراضیاند و قصد دارند با آزادی عمل و به گونهای برنده و قاطع به معارضه رسانهای با نظام اسلامی بپردازد. از این رو در ایران اینترنشنال کمترین مسأله نظیر رخداد در یک مدرسه، تجمع و اعتراض صنفی و کارگری تا تحریمهای جدید امریکا با بیشترین توان برای انعکاس رسانهای همراه خواهد بود. شاید بتوان عملکرد ایران اینترنشنال را در گزارشهای لحظه به لحظه خود از افزایش نرخ دلار با سمتگیری القای فروپاشی اقتصادی در اذهان جامعه ایرانی، نقطه تأملی فراموش نشدنی دانست.
سخن پایانی
تأکید بر منابع مالی عربی و تبعاً صهیونیستی ایران اینترنشنال ضرورتی روشن است که همچون امری واجب میبایست در دستور کار سیاست رسانهای داخلی قرار گیرد و باید آن را در اذهان جامعه ایرانی برای به زیر کشیدن اعتبار این رسانه مزدور دشمن یادآوری نمود. افکار عمومی همواره به عنوان هدف عملیاتهای روانی، در معرض بمباران تبلیغاتی رسانههایی قرار دارند که به مثابه ابزارهای نوین جنگی عمل میکنند؛ حرکت در برابر این جنگ نوین، نیازمند شناخت دقیق ماهیت، ابزارها و شیوههای پیشبرد این نوع از جنگها است.
به نظر میرسد نخستین گام در مقابله با جنگ رسانهای تمام عیاری که از سوی دشمنان علیه جمهوری اسلامی ایران در جریان است، شناخت دقیق جنگ رسانهای، شیوههای پیشبرد آن ازسوی معاندان و ارتقای آگاهی عمومی در حوزه سواد رسانهای باشد. با توجه به اینکه مهمترین عامل مؤثر واقع شدن عملیات روانی، بهرهگیری از مؤلفه ناآگاهی و کمسوادی رسانهای در جامعه هدف است، ارتقای سواد رسانهای میتواند ضریب آسیبپذیری و اثرپذیری افکار عمومی را کاهش دهد.
از آنجا که بدون سواد رسانهای نمیتوان گزینشهای صحیح از پیامهای رسانهای داشت، نهادهای آموزشی، مدنی و رسانهای در ایران باید به این امر کمک کنند. نهادهای آموزشی مثل مدارس، دانشکدهها، دانشگاهها و آموزشگاههای مختلف میتوانند مفهوم سواد رسانهای را در کتب درسی ارائه کنند. نهادهای مدنی و صنفی که هر یک جمعی تخصصی را نمایندگی میکنند نیز میتوانند اعضای خود را تحت آموزش مستمر در زمینه سواد رسانهای قرار دهند و بالاخره نهادهای رسانهای و انتشاراتی هم میتوانند مفاهیم سادهشدهای از این بحث را در دستور کار خود قرار دهند.
رسانههای جمعی درایران بر اساس یکی از کارویژههای خود که ارتقای آگاهی عمومی است، برای مقابله با این جنگ ترکیبی، باید در راستای ارتقای سطح سواد رسانهای عمومی تلاش کنند تا مردم بتوانند اخبار درست، دقیق و منسجم را تشخیص داده، اسیر جنگ روانی رسانههای خارجی نشوند و درک و شناخت کاملی از عرصههای مختلف این جنگ هدفمند داشته باشند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است