ماههاست کشور درگیر حوادثی شده که نمونه اخیر آن، مسمومیتها ی دانش آموزان در مدارس دخترانه است، مدیریت اینگونه حوادث سریالی، با رویکردهای دوریالی یا به تعبیری حداقلی و جزئینگر تناسبی ندارد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، مهدی عسگری در یادداشتی درباره مسمومیت در مدارس نوشت:
ماههاست که کشور درگیر حوادث زنجیرهای شدهاست که نمونه اخیر آن، مسمومیتهای سریالی در مدارس دخترانه است. مدیریت اینگونه حوادث سریالی، با رویکردهای دوریالی یا به تعبیری حداقلی و جزئینگر تناسبی ندارد.
این حوادث را باید در چارچوب جنگ هوشمند و ترکیبی، تحلیل کرد تا با یک نگاه جامعالاطراف تمام ابعاد ماجرا لحاظ شده و بهموقع برای آن تدبیر شود و پیشاز آنکه اذهان مردم، انباشته از شبهات و ابهامات گردد، شفافسازی و آگاهیبخشی بهطور مستند، مستمر و اطمینانبخش انجام شود.
از تاریخ نهم آذرماه که اولین حادثه مسمومیت برای دانشآموزان مدرسهای در قم رخ داد، تاکنون بیش از ۳ماه میگذرد و در این مدت تعداد دیگری از مدارس در شهرهای مختلف نیز درگیر شدهاند ولی نحوه رسیدگی و اطلاعرسانی در طول این زمان، تناسبی با اهمیت موضوع نداشته و باعث گسترش دامنه و تشدید نگرانیها شدهاست.
نباید اجازه داد تا چالشها تبدیل به بحران و التهاب اجتماعی شوند سپس دستگاههای ذیربط به فکر چاره بیفتند.
آنچه در حوادث زنجیرهای ماههای اخیر، عنصر ثابت به شمار میرود «نبرد شناختی» است که به نظر میرسد در این عرصه چه در سطح مسئولین و چه در سطح سیستم اطلاعرسانی و نهادهای مربوطه با اخلال و تأخیر و تعلل مواجهیم.
جنگ هیبریدی، زمین، زمان و ابزار مشخصی ندارد بنابراین مجهز شدن به عناصر شناختی همچون تحلیل جامع، تصمیم صحیح و اقدام به موقع در برابر آن، بسیار حیاتی و تعیینکننده است.
در این جنگ فرسایشی، با یک طراحی پیچیده، چندلایه و مزمن مواجهیم، که عبور از آن، شاید دشوار و پرهزینه باشد اما با تدبیر صحیح، شدنی و هزینهها قابل مدیریت است. این مقابله یکی از سختترین مراحل تقابل تمدنی ما با نظام چپاول جهانی است که عبور از آن، همچون دوران دفاع مقدس، تا سالیانی، مصونیت ایران از گزند توطئههایی ازین دست را در پی خواهد داشت.
هیچ کشوری بدون ثبات و آرامش، بدون انسجام و یکپارچگی امکان پیشرفت و حل مشکلاتش را نداشته و نخواهد داشت.
هدف از جنگ ترکیبی با ایجاد حوادث پیاپی و چالشهای زنجیرهای، ایجاد پریشانی، کلافگی و از همگسیختگی اجتماعی است چه در بین مسئولین و چه در میان مردم، و چه در بین مردم با مسئولین؛ همه باید نسبت به هم بدبین شوند، اذهان به جای تمرکز بر حل مشکلات اساسی، به حوادث روزمره مشغول شود و انرژیها و ظرفیتهای کشور، پراکنده و خنثی یا کماثر شوند.
جریان معارض، علیرغم اختلافات درونی، تا حد زیادی تلاش میکند به صورت همافزا و در قالب یک جبهه منسجم عمل کند اما در مقابل، تلاش میکند جامعهی ایران را چندپارچه و از همگسیخته ساخته، تا کشور از درون، دچار سایش و فرسایش شود.
یک سئوال مهم در ماجراهای اخیر این است که چرا بر روی دختران نوجوان تمرکز کردهاند؟ پاسخ را با اندکی تأمل میتوان یافت:
خانواده و جامعهی ایرانی، بر روی دختران نوجوان بسیار حساس، زودرنج و تأثیرپذیر است.
طیفی که مظهر نشاط و سرزندگی است و با نوع افکار و رفتارش، اثرگذاری بالایی در اجتماع و خانواده دارد. اگر این نسل، مورد تهدید و صدمه واقع شود، جامعه را نیز همراه خود به سرعت دچار التهاب، سرخوردگی و پریشانی میکند.
امیدها، باورها و احساسات این نسل به شدت در ساخت آیندهی کشور تعیینکننده است. آنها بر روی زلالترین، عاطفیترین و حساسترین بخش جامعه متمرکز شدهاند که کوچکترین آسیب به آنها، تبعات بزرگی را میتواند در پی داشته باشد.
ایتدا با کروناهراسی این نسل را به گوشهنشینی و زیست تمام عیار مجازی وادار کردند تا در آن محیط، مدها، هنجارها و سبک زندگی مجازی تقویت گردد؛ سپس هیجانات انباشته و اشباع شده او را جهتدهی کردند و اینک برای تجدید و تداوم فضای پرآشوب و فرسایشی، بار دیگر این نسل مظلوم اما پرانرژی را آماج حملات کور خود قرار دادهاند.
اما چه باید کرد؟
نکته مهم این است: هوشیار باشیم؛ اما نترسیم و نترسانیم. هراس و اضطراب، پازل ایرانستیزان را که به شکل بسیار دقیق و تحسینبرانگیزی طراحی شده است، تکمیل میکند. پازلی که برای هرکدام از ما نیز در آن نقشی تعریف شده است!
اگر دچار تزلزل و عقبنشینی شویم، ابعاد جدید و اصلی ماجرا تازه آغاز میشود، چرا که جریان مقابل، احساس میکند روی نقطه حساس و در عین حال مؤثری ایستاده است.
نگرانی اما لازم است، جدی گرفتن ماجرا ضروری است، هشدار و نقد سازنده، کمککننده است. نباید به این دلیل که عوامل شیمیایی یا فیزیکی یا انسانی ماجرا تاکنون نامرئی و ناشناخته بوده است، آن را دستکم گرفت یا به قدر اهمیت و حساسیت، به آن توجه نکرد.
اتفاقاً چنین مواردی نشان میدهد که با یک عملیات تروریستی پنهان ولی کاملا حسابشده و دارای سازماندهی شبکهای مواجهیم که ممکن است از درون سیستم نیز به اشکال مختلف دست به اغفال و یارگیری بزند. لذا موضوع، باحساسیت بالا و بدون تساهل و اغماض باید دنبال و پیگیری شود.
در چنین شرایطی، ارائه روایتهای دقیق، مستند و بهموقع از ماجرا یک ضرورت است که همچنان در این بخش با ضعف و تأخیر مواجهیم، تجربه نشان داده است که این مهم با تمرکز بر روی رسانههای رسمی مقدور نخواهد بود.
از سوی دیگر، به جای تعطیلی مدارس، که یکی از اهداف آنها برای بهمریختگی ذهنی و روانی فرد و جامعه محسوب میشود، باید با هوشمندی، آگاهسازی و توجه به ظرایف، از ظرفیت معلمین، دانشآموزان و اولیاء برای آرامسازی و ایمنی بخشی به محیط مدرسه استفاده کرد.
آنها، محیط امن مدرسه را هدفگذاری کردهاند، ما نیز باید ضمن صیانت از این فضا، محیط را برایشان ناامن کنیم. باتوجه به گستردگی، پراکندگی و حساسیت بالایی که در مراقبت از مدارس وجود دارد، استفاده از روشهای *مردمپایه* به شکل محسوس و نامحسوس برای محافظت از دختران پاک و معصوم این سرزمین یک ضرورت است. والدین و تمامی جوانان غیرتمند، برای این مهم پای کار خواهند بود. مراقبتهای انتظامی و امنیتی نیز باید به عنوان نقش مکمل، حضور جدی و اطمینانبخش داشته باشند.
این دومینوی فرسایشی اگر شکسته و قطع نشود ،به اشکال مختلف بازیابی و تداوم خواهد داشت، ایستادگی جمعی، شرط لازم برای عبور از این گردنههاست.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است