الگوی سازماندهی، ظرفیت‌سازی و طراحی افق های راهبردی در جنگ تحمیلی

الگوی سازماندهی، ظرفیت‌سازی و طراحی افق های راهبردی در جنگ تحمیلی


الگوی سازماندهی، ظرفیت‌سازی و طراحی افق های راهبردی در جنگ تحمیلی

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، بیست و هشتم دی 1365 در یکی از روزهای عملیات «کربلای 5» سپاه نور، یکی از پرچمداران پیروزی‌آفرین خود را از دست داد. سردار سرلشکر پاسدار شهید «اسماعیل دقایقی» یکی از چهره های تابناک مدیریت نظامی و راهبردی و عملیاتی دوران دفاع مقدس و فرماندهی سپاه، در چنین روزی به شهادت رسید و نامش در شمار ماندگارترین و اثرگذارترین فرماندهان جنگ، در سازماندهی ساختار رزم و دفاع و در تثبیت و تکامل فرهنگ جهاد و شهادت با سلوک عملی و معنوی خود، جاودانه شد. سرداری که ثمرات و برکات تدبیر و هوشمندی و دید فرانگر او همچنان باقی است.

 

شاگرد نخبه هنرستان ملی نفت

اسماعیل دقایقی درسال ‌۱۳۳۳ هجری شمسی در بهبهان به دنیا آمد. خانواده او با توجه به مشکلاتی که داشتند، مجبور شدند به «آغاجاری» مهاجرت کنند. اسماعیل نیز تمامی ارزش‌های وجودی خود را که از کودکی به آنها پایبند بود از خانواده خود فراگرفت. او که از هوش و ذکاوت سرشاری برخوردار بود، مورد توجه خانواده قرار گرفت و پس از ورود به دبستان و پشت سر گذاشتن این مرحله و اتمام دبیرستان، در سال ‌۱۳۴۹ در کنکور هنرستان شرکت ملی نفت (که تنها شاگردان ممتاز و باهوش و نمونه را می‌پذیرفت) شرکت کرد و پس از قبولی، به ادامه تحصیل در آن هنرستان پرداخت. او یکی از شاگردان نخبه، مستعد و موفق این هنرستان بود و بالاترین نمره‌ها را می‌گرفت.

 

از زندانی شدن و اخراج تا نقش موثر در اعتصاب صنعت نفت

 

 اسماعیل در سال ۱۳۵۳ همراه با «محسن رضایی» که بعدها فرمانده او در سپاه شد، بجرم عضویت در گروه سیاسی و مبارزاتی «منصورون»، دو بار به زندان رژیم پهلوی افتاد و هربار پس از چند ماه که همراه با شکنجه شدید بود، از زندان آزاد شد. پس از آزادی از زندان، از هنرستان هم اخراج شد، اما در همان سال در رشته آبیاری دانشکده کشاورزی «دانشگاه اهواز» قبول شد و پس از دو سال تحصیل در این رشته، دوباره در کنکور شرکت کرد و به دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران که از لحاظ فضای مذهبی، سیاسی و علمی برای او مناسب‌تر از دیگر مراکز علمی و آموزشی بود، وارد شد. در دانشگاه تهران برای مقابله با جریانات التقاطی و غیراسلامی موضع قاطعی داشت و در بحث‌های آنان از مواضع اصلی اسلام دفاع می‌کرد و در جهت ملموس و عینی ساختن حقایق اسلامی برای همگان بسیار تلاش می‌کرد. اسماعیل در سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و با اوج‌گیری نهضت انقلابی ملت به رهبری حضرت امام (ره) فعالیت پیگیر و حضوری همه جانبه در عرصه مبارزات از خود نشان داد و از جمله، در اعتصاب سراسری کارگران شرکت نفت، نقش مؤثر و مهمی داشت.

الگوی سازماندهی، ظرفیت‌سازی و طراحی افق های راهبردی در جنگ تحمیلی

مشارکت در فتح پادگان ها در 22 بهمن 57 و تاسیس «جهاد» و «سپاه پاسداران» در «آغاجری»

 

اسماعیل دقایقی قبل از ۲۲ بهمن به اتفاق یکی از دوستانش طبق برنامه‌ای که داشتند به تهران آمد و با حضور در هسته‌های مقاومت مردمی، در فتح پادگانها نقش مؤثری داشت. پس از آن نیز با تلاش و جدیت تمام، در جلوگیری از غارتگری گروهک‌ها و هدر رفتن سلاح‌ها تلاش کرد. او با آنکه علاقه زیادی به ادامه تحصیل داشت، اما با توجه به ضرورتی که در عرصه انقلاب و دفاع از کشور احساس می‌کرد، دانشگاه و درس و تحصیل را رها کرد و در سال ۱۳۵۸ با یک نسخه از اساسنامه جهاد سازندگی، به «آغاجری» رفت و به اتفاق عده‌ای از دوستانش، جهاد سازندگی را راه‌اندازی کرد.

هنوز چند ماه از فعالیت و تلاش همه جانبه او در این ارگان نگذشته بود که طی حکمی (در اوایل مردادماه ۱۳۵۸) مسئول تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه «آغاجری» شد.

یک سال از فرماندهی‌اش در این منطقه می‌گذشت که به دلیل لیاقت و شایستگی و کارآمدی زیاد، برای تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خوزستان به کمک سردار شمخانی و سایرین رفت و با عهده‌دار شدن مسئولیت دفتر هماهنگی استان، شروع به تشکیل و راه‌اندازی سپاه در شهرستان‌های استان کرد. قبل از تجاوز نظامی عراق، زمانی که از درگیری خرمشهر باخبر شد، بسرعت خود را به آنجا رساند و با انتقال سلاح و مهمات به اتفاق شهید «محمد جهان آرا» نقش اساسی در آمادگی رزمی مردم منطقه بعهده گرفت.

 

سنگربان «خوزستان»، مدافع «هویزه»، خورشید «خیبر»

با آغاز جنگ تحمیلی، به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ «لشکر ۹۲ زرهی اهواز» حضور یافت و در سازماندهی نیروها و تجهیز آنها تلاش گسترده‌ای را آغاز کرد. در جریان محاصره شهر سوسنگرد توسط متجاوزان بعثی، با مشکلات زیادی از محاصره خارج شد. بعدها به همراه شهید «سیدحسین علم‌الهدی» در شکستن محاصره سوسنگرد، دلیرانه جنگید. در عملیات «فتح‌المبین» نیز در قرارگاه لشکر فجر با سردار شهید «مجید بقایی» که در آن زمان، فرماندهی قرارگاه فجر را به‌عهده داشت، همکاری کرد. در زمان اجرای طرح مالک اشتر، عملیات خیبر در منطقه عملیاتی جزایر مجنون انجام شد و شهید دقایقی نیز با حضور در این نبرد فراموش نشدنی، فرماندهی یکی از گردان‌های خط مقدم را به‌عهده داشت.
بعد از عملیات خیبر، به پشت جبهه بازگشت و دوره یاد شده را در تابستان ۱۳۶۳ به پایان رسانید پس از مدتی در لشکر ۱۷ علی‌بن ابیطالب (ع) در کنار شهید دلاور «مهدی زین‌الدین» قرار گرفت و در نظم بخشیدن و سازماندهی لشکر، یار دیرینه خود را یاری و همراهی کرد و با پذیرش مسئولیت طرح و عملیات لشکر، خدمات ارزنده‌ای به جنگ نمود.

 

تاسیس «یگان حفاظت از شخصیت ها»

بعد از عملیات بیت‌المقدس، از آنجا که جنگ، حالت فرسایشی به خود گرفت و تحرک جبهه‌ها کم شد، منافقین و ضدانقلاب در راستای اهداف استکبار جهانی، دست به ترور شخصیت‌ها و افراد مؤثر نظام و حزب‌اللهی‌ها می‌زدند تا نظام را از داخل تضعیف کرده و عقبه جنگ را دچار تزلزل کنند. دقایقی در اول تیرماه 61 به «سپاه منطقه ۱ » مامور شد و مسئولیت مهم یگان حفاظت شخصیت‌ها را در قم و استان مرکزی بر عهده گرفت و با تدبیر و درایت خاص خود به گونه‌ای عمل کرد که در دوران تصدی فرماندهی وی در این مسئولیت، هیچگونه ترور و سوءقصدی از جانب منافقین و ضدانقلاب در حوزه، مسئولیتی او پیش نیامد.

 

بنیانگذار «سپاه بدر»

یکی از بزرگترین و ماندگارترین کارهای سردار شهید دقایقی، بر اساس همان نگاه مدیریتی راهبردی و ظرفیت ساز و فرصت‌آفرین، پایه گذاری «تیپ مستقل بدر» بود که بعدها تبدیل به سپاه بزرگ بدر و از ارکان مهم محور مقاومت منطقه و جهان اسلام در برابر نظام سلطه استکباری و صهیونی شد. در عملیات بدر، این تیپ، منطقه «الترابه» در هور‌الهویزه را آزاد کرد. تیپ بدر در عملیات‌های عاشورا، قدس ۴،  کربلای ۲،  کربلای ۴ و کربلای ۵ نیز نقش تعیین‌کننده و پر‌رنگی داشت. تیپ بدر همچنین در عملیات مرصاد نیز حضوری فعال داشت. دقایقی این تیپ را متشکل از مجاهدان رزمنده عراقی و اسرای آزاد شده داوطلب جنگ با حزب بعث، ساماندهی کرد و این تیپ، توانست با فرماندهی بزرگمردانی چون شهید مجاهد «ابومهدی المهندس» تبدیل به یکی از پشتوانه ها و پشتیبانهای رزمندگان ایرانی در جبهه و بعدها یکی از سنگرهای مقابله با اشغالگری آمریکا و جریانهای سلفی و تکفیری و تروریستی همچون القاعده و داعش در عراق و یکی از کانون‌های جریان ساز مقاومت اسلامی شود.

 

گرد و غبار که خوابید، دیدم «اسماعیل» آرام گرفته است…

اسماعیل دقایقی در تاریخ ۲۸ دی ۱۳۶۵ در زمان انجام عملیات شناسایی پیش از عملیات کربلای ۵، در منطقه شلمچه، توسط هواپیما‌های جنگنده نیروی هوایی عراق مورد اصابت موشک قرار گرفت و در ٣١ سالگی به آرزوی همیشگی‌اش: شهادت در راه خدا نائل گردید. یکی از همراهان او، واقعه را اینچنین شرح می‌دهد:

«پس از این که مأموریت اجرای عملیات کربلای ۵ به فرماندهی لشکر ۹ بدر ابلاغ شد، برادر اسماعیل به پادگان آمد تا گردان‌ها را آماده کند. صبح یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۶۵ به من گفت یک دستگاه موتورسیکلت آماده کنید تا به خط برویم. بلافاصله آماده شدیم و با موتورسیکلت به طرف خط حرکت کردیم، تا او خط را شناسایی کند. در مسیر راه تا خطِ مقدم، متوجه شدیم که هواپیمای دشمن در نزدیکی ما در حال پرواز است. به ناچار موتور را متوقف کرده، پیاده شدیم و به طرف کانالی که در نزدیکی ما بود به راه افتادیم. آقای دقایقی چند قدم جلوتر از من حرکت می‌کرد، که ناگهان بمب‌های خوشه‌ای دشمن به زمین اصابت کرد و ما هر دو زخمی شدیم. اسماعیل از ناحیه پا جراحت برداشت، ولی به هر زحمتی بود وارد کانال شدیم. چند متر جلوتر از کانال، سنگری را مشاهده کردیم و به سمت آن حرکت کردیم که ناگهان صدای سوت راکتی، ما را به خود متوجه کرد و به سرعت به حالتِ خیز درآمدیم. با انفجار راکت، کانال به شدت تکان خورد و هر کدام از ما به سویی پرتاب شدیم، من احساس کردم سقفی بر سر ما فرو ریخت. اسماعیل را صدا کردم، ولی جوابی نشنیدم، گرد و خاک که کمتر شد، دقت کردم، دیدم اسماعیل آرام گرفته است.

     

در راه «حسین(ع)» رفتن، «حسینی» شدن می خواهد!

و فرازهایی از وصیتنامه این شهید:

«ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین

خدایا از تو می‌خواهم در هنگامی که شیطان به سراغم می‌آید، تو او را دور سازی و مرا قوّت و آرامش عطا فرمایی که «لا حول و لا قوة الا باللَّه العلیّ العظیم

پدر و مادر گرامی

 در مقابل شما شرمنده‌ام که توفیق خدمت به شما و اجرای حقوق شما خیلی کم نصیبم گشت. بدانید که «انّا للَّه و انّا الیه راجعون» انشاءاللَّه خداوند به شما صبر عطا فرماید و شما از جمله کسانی باشید که مردم و خصوصاً خانواده شهدا، اسرا و معلولین را دلداری بدهید و من هم دعاگوی شما هستم.

همسر محترمه! در این حدود ۵ سال زندگی از خصوصیات خوب تو بهره بردم و مرا بسیار احترام کردی که لایق آن نبودم. پیوند من و تو با شعار اسلام و ایمان شروع شد و بعد سعی نمودیم هر روزمان با روز دیگر متفاوت باشد و احکام اسلام را پیاده کنیم و خوب می‌دانی که راه من در ادامه این زندگی و سیر به عمل در آوردن عقیده به اسلام بوده است. چطور می‌توانستم در خانه راحت باشم و کاری نکنم، در صورتی که جان و مال امت مسلمان ایران به سوی جبهه سرازیر است. انسان در برخورد با مصائب و مشکلات است که لذّت ایمان و توجّه به خدا را درک می‌کند و اگر رفتن من مصیبتی برائت باشد می‌دانی که «الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انّا للَّه و انا الیه راجعون». انشاءاللَّه اگر بهشت نصیبم شد، یکدیگر را در آنجا ملاقات کنیم. انشاءاللَّه با صبر و استقامت خود که خدا بیشتر به تو دهد، اسوه‌ا‏ی در جامعه خود باشی.

برادران گرامی‌ و خواهران محترمه‌ام

جهانی که امروز پر از فسق و فجور و خیانت ابرقدرتهاست، تلاش و ایثار می‏‌خواهد. در راه سیدالشهداء حسین (ع) رفتن، حسینی شدن می‌خواهد. انشاءاللَّه در پیروی از راه امام امت خمینی کبیر که همان راه خدا و قرآن و اهل بیت (ع) است، موفّق باشید. دیدن برادران رزمنده در خط اول که با آرامش مشغول نماز هستند و با متانت، نیروهای دشمن و تانک‌های او را می‌بینند و با سلاح مختصر با آنان مقابله می‌کنند، از تجلّیّات حسینی شدن این امت است که مرا به وجد آورده است.

از همه شما التماس دعا دارم.

پاسدار اسماعیل دقایقی

سوم جمادی‏الثانی ۱۴۰۴ روز وفات حضرت فاطمه زهرا (س) اولین منادی حق ولایت و وصایت اهل بیت عصمت و طهارت (ع)

 



منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید