مجله فارس پلاس؛ فیلم شیشلیک آخرین ساخته محمدحسین مهدویان را می توان یک شوک در کارنامه هنری این کارگردان محسوب کرد. مهدویان که با ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز توانسته بود در عرصه هنر خودی نشان دهد این بار با چرخشی ناگهانی نتوانست مسیری که پیشتر آغاز کرده بود را ادامه دهد. منتقدان زیادی شیشلیک را نا امید کننده توصیف کردند و حتی حضور بازیگران به نام و مشهور نیز نتوانست محصول زوج هنری مهدویان-ژوله را نجات دهد و شیشلیک را برای مخاطبان جذاب و دیدنی کند.
میکائیل دیانی درباره این فیلم نوشت: ” فیلم شیشلیک را پیش از آنکه بخواهند بخاطر محتوایش در جشنواره فیلم فجر رد کنند؛ باید بخاطر فرم مردودش می کردند.
سینمایی تا این حد ابتدایی در قاب ها و نماها؛ حرکت دوربین غیرسینمایی؛ زووم های بی معنی بدریخت؛ دکوپاژی دم دستی و ناهمگون با لحظه و موقعیت داستانی و بازی هایی یکی از دیگری بدتر همه به اندازه کافی برای آنکه این فیلم حائز حضور در جمع فیلم های منتخب جشنواره نباشد کافی بود.
فیلم ترکیبی از چند بازیگر کمدی خوب است که کارگردان نتوانسته حتی یک موقعیت کمیک در آن خلق بکند! این خود هنری است که رضا عطاران، پژمان جمشیدی و ژاله صامتی را در اختیار داشته باشی و نتوانی حتی یک لبخند از مخاطبانت بگیری!
تصویرسازی از ایران آنقدر بد است که حتی مخاطب حاشیه نشین با همه فقر و تنگدستی اش هم نمی تواند آن را بپذیرد؛ اساسا موضوع نادارایی نیست چرا که فقیر هم می تواند با شرافت زندگی کند اما فیلم تلاش دارد ایرانی بی شرافت و مفلوک را به تصویر بکشد و از این حیث فیلم کمدی تلخ نیست؛ بلکه کمدی کثیف است!
فیلمنامه بیشتر به یک شعارنامه سیاسی میماند تا یک متن نمادپردازانه و منتقدانه؛ که ایرانی عقب مانده؛ مفلوک و متحدی برای ادامه بدبختی را نشان می دهد. فیلم را می توان شمایلی از کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول دانست همچنان که پوستر فیلم از آن کپی برداری شده است.
۱۹۸۴ کتاب مشهوری است که در سال ۱۹۴۹ منتشر شده و بیانیهٔ سیاسی شاخصی در توصیف نظامهای توتالیتر است.
جرج اورول در این کتاب، آیندهای را برای جامعه به تصویر میکشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به ناظر کبیر(رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری) وجود دارد.
در جامعهٔ تصویر شده گناهکاران به راحتی اعدام میشوند و آزادیهای فردی و حریم خصوصی افراد بهشدت توسط قوانین حکومتی پایمال میشوند، به نحوی که حتی صفحات نمایش در خانهها از شهروندان جاسوسی میکنند و شهروندان مجبورند همیشه با چهرهای سرشار از خوشبینی و لبخند به این صفحات نمایش نگاه کنند؛ تا کوچکترین شک و تصور نادرستی که نشاندهندهٔ هرگونه نارضایتی فرد باشد، برای نمایندگان حکمرانان پشت صفحات نمایش ایجاد نشود، چرا که در غیر اینصورت مورد غضب حکمرانان قرار میگیرند.
محمدحسین مهدویان بیشتر تلاش کرده فقر و فلاکت را برای مردم شوآف کند؛ آن هم با سرمایه اول مارکت! “
مسعود فراستی نیز در انتقادی تند این فیلم را توهین آمیز خواند و گفت: این فیلم به حدی توهینآمیز است که فقط ضد کارگر و کار نیست بلکه ضد انسان است و برخلاف ظاهر انتقادی فیلم، طرفدار وضع موجود و لمپن بورژواها و دلالان است. من با اجازه دوستان میخواهم بگویم کسانی که به این فیلم میخندند باید فکری برای خودشان کنند چون وضع شان خیلی خراب است! فقط شکمسیران میتوانند به این فیلم بخندند، شکمسیرانی که با پول دلالی و کثیف میتوانند سرپا باشند. فرم در این فیلم جایی ندارد.
محمدتقی فهیم دیگر منتقد سینمایی هم درباره این فیلم گفت: پله سقوط آقای مهدویان در «لاتاری» است اما من امشب( شب اکران شیشلیک) برایش گریه کردم، برای فیلمسازی که کارش تمام شده است و از این به بعد فقط زندگی میکند. فیلم خواهد ساخت تا زندگی کند مگر اینکه اتفاق دیگری برایش بیفتد.
آنچه در دیدگاه منتقدان مطرح شده بود خود را در توزیع جوایز نیز نشان داد. این فیلم از سوی تماشاگران هم مورد توجه قرار نگرفت و در نهایت محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم شیشلیک عنوان سوم آرای مردمی در جشنواره فجر را از آن خود کرد.
اما آنچه جالب بود واکنش مهدویان به این سقوط در جذب مخاطب است. مهدویان در صفحه شخصی خود نوشت: ” ماجرای دستکاری در آرای مردمی جشنواره در سه روز آخر رایگیری، بعد از پیگیری عوامل فیلمها و رسانهها، با یک توضیح غیرشفاف از سوی ستاد جشنواره و ابطال شبانهی تعدادی از آراء، سرهمبندی شد.
استفادهی بیدلیل و فکر نشده از سامانهی فروش (سمفا) و کنار گذاشتن نظارت صنفی خانهی سینما بر روند رایگیری مردمی، نتیجهای جز بیاعتبار کردن مهمترین سیمرغ جشنواره نداشت. امید که این تجربه ناموفق برای دورههای بعدی جشنواره تکرار نشود.”
این واکنش از سوی رسانه های اصلاح طلب نیز مورد استقبال واقع شد و به سرعت به عنوان سرخط خبری مورد پرداخت قرار گرفت. ظاهرا برای اصلاح طلبان نوستالوژی “ادعای تقلب” چنان شیرین است که چندان به این فکر نمیکنند “ادعای تقلب” زمانی کارساز است که طرف مقابلشان برگزار کننده یک انتخابات یا رای گیری باشد. باید برای این جریان یادآوری کرد که اکنون کارگردان و برگزار کننده رای گیری و دولت و وزارت ارشاد و همه دست اندرکاران جشنواره چندان تفاوتی در اندیشه فرهنگی و نگاه سیاسی ندارند. این جریان چنان بر جشنواره فیلم فجر امسال سایه افکنده است که فیلم های جذابی چون «منصور» و «مصلحت» از سوی داوران جشنواره مورد توجه قرار نگرفتند.
اکنون دیگر میتوان گفت ادعای تقلب تبدیل به سندروم مزمن برای اصلاح طلبان شده است که هر زمان دچار یک باخت مردمی می شوند عود میکند و بی توجه به ابعاد ماجرا طلبکارانه مدعی تقلب میشوند.
افکار عمومی هنوز جمله معروف عفت هاشمی را از یاد نبرده است: اگر ما رای نیاوردیم مردم بریزند به خیابان ها! ظاهرا این جمله تبدیل به مانیفست فکری و انتخاباتی اصلاح طلبان شده است.
انتهای پیام/م
منبع خبر