به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، آزاده سرافراز پرویز یعقوبی در گفتوگویی کوتاه و صمیمی، خاطراتی از روزهای اسارت خود نقل کرد که شرح آن در ادامه آمده است:
«سال ۶۳ در تیپ نبی اکرم (ص) کرمانشاه بودم، عملیاتی در ارتفاعات ایلام یعنی منطقه میمک صورت گرفت که بین نیروهای ما با نیروهای بعثی بود. من در آن عملیات بر اثر برخورد ترکش از ناحیه سینه سمت چپ دچار آسیب شدم و به اسارت نیروهای بعثی در آمدم.
بعد از اسارت ما را به اردوگاه موصل یک بردند که بعدها به موصل ۲ تغیر نام یافت. از زمان اسیری تا ورود به اردوگاه هیچ مداوایی بر روی من صورت نگرفت، با گذشت زمان زخمهایم چرک کرده بود و با شکنجهها و قطع کردن آب و غذا از طرف بعثیها بر روی اسرا هر روز بدنم ضعیفتر شد، به گونهای که گاهی فشار درد گذر زمان را برایم طاقت فرسا میکرد.
ما در اسارت، محدود بودیم، اما این محدویت باعث نمیشد که از یاد خدا غافل باشیم و همواره نماز و روزه هایمان به جا بود. در اسارت حال و هوای معنوی بیشتری بود گویا دلها بیشتر به خدا وصل بود، چیزی که این روزها در زندگی ما کمتر شده و فشار مشکلات اقتصادی ما را در خود غرق کرده است؛ ولی ما در همان زمان به دور از چشم بعثیها کلاسهای قرآن، نهجالبلاغه و درس برگزار میکردیم، گرچه اسیر بودیم و محدود، ولی در تلاش بودیم تا بتوانیم از حال اسرای اردوگاههای دیگر باخبر شویم و به دنبال دیگر گمشدگان خود در اردوگاههای دیگر بودیم.
در شهر موصل، چهار اردوگاه وجود داشت. موصل ۳ کوچکترین و موصل ۱ بزرگترین آنها بودند. تعداد آسایشگاههای کل این اردوگاهها حدود ۶۲ تا بود که تعداد نفرات هر آسایشگاه از ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر بودند. راه ارتباطی ما و مطلع شدن از اخبار اردوگاههای دیگر از طریق بیمارستان صورت میگرفت. اسرای اردوگاههای موصل توسط صلیب سرخ شناسایی شده بودند و هر چند ماه به اردوگاهها میآمدند آنها گروهی از اسرا که مجروحیت آنها نسبت به بقیه شدیدتر بود را شناسایی کردند که از قضا نام من هم در این لیست بود، و بعد از آتش بس ما را به عنوان اولین اسرای رها شده از بند به عنوان مجروح جنگی به وطن فرستادند و در سال ۶۷ از بند اسارت رها شدم.»
انتهای پیام/ ۱۴۱
منبع خبر