«پسر خندان»؛ لقب همسایه‌ها برای شهید کاظمی/ کنایه شیرینی که به وقوع پیوست

دلم گواهی شهادت برادرم را می‌داد


دلم گواهی شهادت برادرم را می‌دادبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، خواهر شهید ارتش محمدابراهیم کاظمی که در اردیبهشت سال ۱۳۹۹ در ناوچه کنارک به شهادت رسید، در گفت‌‌وگویی کوتاه با گروه دوستان شهدایی به بیان ویژگی‌های برادرش پرداخت.

وی اظهار داشت: محمدابراهیم متولد ۱۴ تیر ۱۳۷۰ در شهر درق خراسان شمالی بود. سه برادر و سه خواهر هستیم و برادرم در زمان شهادت عقدکرده بود. تحصیلات مدرسه را در شهر درق گذراند. کاردانی را در دانشکده فنی مهندسی کرمان خواند و کارشناسی را در دانشکده فنی و مهندسی نیشابور به پایان رساند.

وی افزود: برادرم خودش حضور در ارتش را انتخاب کرد و خانواده با کمال میل به تصمیمش احترام گذاشت. مدتی هم برای دفاع از حرم عمه سادات بی بی زینب (س) به سوریه رفت. در یک سال پایان عمرش به عنوان آشپز در نیروی دریایی مشغول به خدمت بود.

خواهر شهید کاظمی اضافه کرد: تمام زندگی محمد برای من خاطره است چرا که فاصله سنی کمی با او داشتم. ما اغلب با هم بودیم. خیلی مهربان بود، به بزرگتر‌هایش احترام خاصی می‌گذاشت، روی عمل به فرائض دینی مقید بود. بعد از شهادت به پسر خندان کوچه شهید کاظمی در بین همسایه‌ها لقب گرفت. کوچه به نام عموی شهیدمان است که در دفاع مقدس شهید شد.

کاظمی تصریح کرد: چون راه دور بود و شهید وابستگی زیادی به خانواده داشت، اغلب خودش تماس می‌گرفت. وقتی قرار بود ناو حرکت کند به همه خواهر و برادر‌ها زنگ می‌زد و می‌گفت دلواپسم نباشید به محض پهلو گرفتن ناو خودم تماس می‌گیرم ولی بار آخر بر خلاف همیشه تماسی نگرفت. چتد شب قبل از شهادت که خواهر بزرگترم و دامادمان با ایشان صحبت کردند، به او گفته بودند محمد مثل شهدا شدی و محمد خندیده بود.

این خواهر شهید در ادامه گفت: ما ایشان را در خانه شهید صدا می‌زدیم. همیشه به شوخی می‌گفتیم تو اگر بروی سوریه حتما شهید می‌شوی، با حسرت می‌گفت یعنی میشه؟!

وی به آخرین دیدار با برادرش اشاره کرد و بیان داشت: آخرین دیدار ما به هشت یا ۹ ماه قبل از شهادت بر می‌گشت. با توجه به شیوع بیماری کرونا پرواز‌ها و مرخصی‌ها لغو شده بود. ماه رمضان هم بود و کلاس‌های درس آنلاین برگزار می‌شد. ساعت ۲ ظهر کلاس آنلاین دخترم بود. گفتم تا معلم لیست حضور و غیاب را بگذارد نگاهی به گروه خانوادگی کنم. زن داداش بزرگم پیام گذاشته بود ناوچه کنارک دچار حادثه شده و یک شهید و ۱۹ زخمی دارد. سریع با برادرم تماس گرفتم دیدم خاموش است. از خواهر بزرگترم سوال کردم که از محمد خبر داری؟ او هم گفت نه، در حین صحبت بودیم که خواهرزاده‌ام گفت در گروه کلاسی خبر داده‌اند دایی شهید شده. دلم گواه می‌داد محمدابراهیم در بین شهدا باشد، اما نمی‌خواستم باور کنم.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید