همسر و دو فرزند شهید حسین محرابی با سردار سلیمانی دیداری داشتند که به گفته خانواده شهید، صمیمیت، شیرینی این ملاقات را تکمیل کرده بود.
به گزارش مشرق، کم نیستند خانوادههای شهیدی که عزیزان خود را برای دفاع از اسلام و وطن فدا کرده و همیشه در معرض اتهام کسب مادیات بودهاند؛ اما شرایط این خانوادهها ثابت میکند که هنگام فدا کردن عزیز خود به منافع دنیوی چشمی نداشتند.
فراموش نشدن، کمترین حقی است که خانوادههای شهید دارند و این بار سرداری از جنس انقلاب است که این حق را به نحو احسن ادا میکند.
همسر شهید حسین محرابی در مورد چگونگی فراهم شدن این دیدار میگوید: هنگامی که ما در هتل استقلال تهران برای دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بودیم، دخترم زینب در صحبتی که آنجا با سردار داشتند، قول یک دیدار خصوصی در منزل را از ایشان میگیرد و سردار بدون هیچ حرفی قبول میکنند.
مرضیه بلدیه در مورد احساس خود از حضور این سردار در منزل شهید توضیح میدهد: ما انتظار دیدار و حضور چهرههای انقلابی مانند حاج قاسم سلیمانی را داشتیم و برای ما باعث افتخار بود که یک سردار سپاه آن هم سردار سلیمانی در منزل ما حضور پیدا کنند.
وی حال و هوای دیدار را اینگونه توصیف میکند: من و دخترانم حس نمیکردیم که یک مسؤول عالی رتبه با ما صحبت میکند؛ ذرهای احساس دوری یا رسمیت در برخوردهای سردار حس نمیشد و رابطهای که در همان زمان کوتاه بین سردارسلیمانی و دختران من ایجاد شده بود از جنس پدردختری و صمیمیت، چاشنی این دیدار بود.
همسر شهید محرابی ادامه میدهد: این دیدار فراموش نشدنی برای ما تداعی کننده دیداری بود که با مقام معظم رهبری داشتیم و سردار را که با رشادت و عملکرد خود در میدان جنگ، لرزه به تن دشمنان میاندازد، مانند عضوی از خانواده تصور میکردیم.
وی درباره حضور و تأثیر افرادی مانند حاج قاسم سلیمانی نیز اضافه میکند: وجود چهرههایی مانند سردار سلیمانی که در جریان انقلابی به اسطوره تبدیل شدهاند، میتواند برای نسل جوان کشور ما در ایثار و فداکاری برای اسلام و انقلاب اسلامی انگیزه ایجاد کند.
حفظ رابطه خالصانه با شهدا، توصیه سردار سلیمانی به دختر شهید
دختر شهید محرابی هم در ادامه از احساس خود نسبت به این دیدار میگوید: من هیچ احساس دوری از سردار نداشتم و از صمیم قلب مشتاق دیدار ایشان بودم؛ وقتی از ارادت قلبی خودم نسبت به سردار سلیمانی برای دوستانم میگفتم، من را با گفتن اینکه ”چهطور کسی را الگوی خودت قرار دادهای که حتی یکبار هم او به شما سر نزده؟” مسخره میکردند، اما اکنون با کمال افتخار میتوانم شیرینی این دیدار و رابطه پدر و دختری را به آنها یادآوری کنم.
زینب محرابی درباره نقلقول و توصیه سردار سلیمانی به خودش تشریح میکند: ” عمو قاسم” به من گفت که من از این به بعد دو دختر به اسم زینب دارم و من را هم دختر خودش دانست و به حفظ رابطه خصوصی و خالصانه با شهدا به من توصیه کردند.
وی با اشاره به اینکه موقع رفتن، سردار سلیمانی درخواست من را برای حضور در اتاقم قبول کردند، تصریح میکند: سردار از محافظان و عکاس خواست که بیرون بمانند و من و ” عمو قاسم” لحظاتی تنهایی صحبت کردیم و ایشان ضمن تحسین من از اینکه عکس شهید جهاد و عماد مغنیه را در اتاقم داشتم، از شخصیت این دو شهید نیز برایم تعریف کردند.
دختر شهید محرابی وقوع اتفاقی جالب در این دیدار را نیز اینگونه توضیح میدهد: خانواده دایی من که در این دیدار حضور داشتند از سردار درخواست کردند که به اختیار خودشان، نام دختردایی سادات من را که آرشیدا بود، تغییر بدهند و ” عمو قاسم” نام زینب را برای او انتخاب کردند.
واکنشهای عجولانه و برداشت سطحی رسانههای صهیونیستی و کارشناسان اسرائیلی نشان از میزان ترس آنان از نیروهای مقاومت علیالخصوص رزمندگان افغانستانی لشکر فاطمیون دارد.
به گزارش مشرق، چندی پیش تیزر یک مستند ساخته شده در مورد فاطمیون منتشر شد. در تیزر مستند «وقت بودن» لحظاتی از حضور سردار شهید ابوحامد فرمانده فاطمیون به همراه نیروهایش در فاصله چند کیلومتری ارتفاعات جولان(مرز سوریه و فلسطین اشغالی) نشان داده میشود که مربوط به دوران فرماندهی شهید ابوحامد است. «وقت بودن»، مستندی با موضوع هدف حضور فاطمیون در سوریه، به کارگردانی عباس وهاج و تهیهکنندگی ساسان فلاح فر تولید شده است.
بعد از انتشار این تیزر کارشناس شبکه خبری i24 متعلق به رژیم صهیونیستی، آن را در توئیتر خود منتشر کرد. او با کلیپی از تصاویر رزمندگان فاطمیون که به نزدیکی مرز فلسطین اشغالی رسیدهاند را در توئیتر خود منتشر کرد و نوشت:«لشکر فاطمیون ویدئویی را تهیه کرده است که نیروهای خود را در فاصله کوتاهی از ارتفاعات جولان نشان میدهد.»
این توئیت که بازدید زیادی به خصوص در میان رسانههای صهیونیستی داشته است، واکنش برخی از آنان را برانگیخته است.
«سث فرنتزمن» ستون نویس جروزالم پست ( The Jerusalem Post)، روزنامه اسرائیلی اورشلیم پست، نیز در واکنش به این موضوع، تصویری از تمرینات نیروهای فاطمیون در سوریه را بازنشر کرد و نوشت:«عکسی از نیروهای فاطمیون که گفته میشود در نزدیکی البوکمال تمرین میکنند؛ چالش جغرافیایی»
او در بخشی از گزارش خود در سایت روزنامه آورده است:«حساب کاربری توئیتر فاطمیون روز سهشنبه ویدئویی را منتشر کرد که نشان میداد نیروهای فاطمیون در نزدیکی ارتفاعات جولان هستند و ادعا میکنند که برای جنگ با “صهیونیستها” آمادهاند. آنها در برخی نبردها در نزدیکی پالمیرا نقش اساسی داشتهاند و اکنون به آموزش در سوریه ادامه میدهند.»
نویسنده جروزالم پست در واقع با اشاره به انتشار عکس تمرین نظامی رزمندگان فاطمیون در البوکمال، میخواهد حضور آنها در ارتفاعات جولان را زیر سوال ببرد.
سیموس ملک فضلی، تحلیلگر سایت اینترنشنال ریویو یکی دیگر از کارشناسان رسانهای صهیونیستی بود که نسبت به این موضوع واکنش داد و نوشت:یک شبه نظامی فاطمیون در سوریه، پیامی را از استان قنیطره با ارتفاعات جولان تحت اشغال اسرائیل در زیر دید ارسال میکند و میگوید که به شدت علاقه دارند با “ترسوها” بجنگند و اسرائیل شاهد “۲۵ سال آینده” نخواهد بود.
واکنشهای عجولانه و برداشت سطحی رسانههای صهیونیستی و کارشناسان اسرائیلی نشان از میزان ترس آنان از نیروهای مقاومت علیالخصوص رزمندگان افغانستانی فاطمیون دارد که به محض دیدن تصاویر نزدیکی آنان به مرزهای فلسطین اشغالی اینگونه برآشفتند و دست به قلم بردند تا تحرکات اخیر فاطمیون را تحلیل کنند. آنقدر این کار بدون تدبیر و با عجله از سوی آنان صورت گرفته که متوجه نشدهاند، تصاویر منتشر شده در این کلیپ متعلق به چند سال قبل است و برای بررسی بیشتر در یک مستند آورده شده و کلیپی که مشاهده کردهاند صرفا تیزر یک مستند از ده ها مستند ساخته شده درباره عملیاتهای فاطمیون است.
بخشی از این تفسیرهای توأم با ترس و وحشت این رسانهها به حضور فعال رزمندگان فاطمیون در آماده باش نظامی آنان در مناطق مختلف سوریه مربوط میشود. هرچند پایان حکومت داعش در سوریه اعلام شده است اما رزمندگان فاطمیون همچنان برای امنیت حریم اهل بیت(ع) در این کشور آماده رزم هستند و در راه پاکسازی شهرهای مختلف از لوث وجود تروریستها حضور دارند. این رزمندگان در سوریه به ورزیدگی، تمرینهای نظامی و گذراندن دورههای تخصصی رزمی مشغولند.
پرس تی وی نیز این موضوع پیش داوری رسانههای صهیونیستی را بازتاب داد و در گزارشی نوشت: «روزنامه اسرائیلی هاآرتص میگوید اسرائیل باید برای خنثی کردن تهدیدات ایران آماده شود. گفته میشود تلاشهای ایران برای پاسخ به حملات اسرائیل به سوریه رهبران تل آویو را ترغیب کرده است که استراتژی را تغییر دهند و منجر به تشدید تنشها در هفتههای اخیر شود. اما واکنش مقاومت چه میتواند باشد؟ از تاریخ ۱۲ مه ۲۰۱۳ که لشکر فاطمیون تشکیل شد، این مبارزان افغان حضور چشمگیری در خطوط مقدم محور مقاومت ثبت کردهاند. در این فرایند ، یک متخصص اسرائیلی در حساب توییتر خود نوشت: “لشکر فاطمیون ویدئویی منتشر کرده است که نشان دهنده حضور مبارزان خود در نزدیکی ارتفاعات جولان است.»
شبکه المنار هم گزارش پرس تی وی در این زمینه را بازنشر داد.
بلندیهای جولان کجاست؟
بلندیهای جولان فلات و منطقهای کوهستانی است که در جنوب باختریترین بخش خاک سوریه واقع است.این بلندیها در اشغال رژیم صهیونستی قرار دارد. آمارهای اسرائیل نشان میدهد که ۳۳ منطقه صهیونیست نشین در بلندیهای جولان احداث شده که ۱۸ هزار صهیونیست در آنها ساکن هستند. اطلاعات رسمی صهیونیستها نشان میدهد که دست کم ۲۰ هزار سوری در سال ۲۰۱۴ در بلندی های اشغالی جولان سکونت دارند، آنها در ۵ روستای سوری در این منطقه زندگی میکنند که مسعده و بقعاتا و عین قنیه و مجدل شمس و غجر نام دارد. ارتش اسرائیل در سال ۱۹۶۷ بالغ بر ۹۰ هزار نفر را از بلندی های جولان اخراج کرد، ۹ هزار نفر از این عده فلسطینی بودند.
عملیات فاطمیون در ۱۵ کیلومتری اسرائیل چگونه انجام گرفت؟
عملیاتی که در آن نیروهای فاطمیون نزدیکترین فاصله را با بلندیهای جولان داشتند، عملیات تل قرین بود. تل قرین به لحاظ هم جواری و اشراف به بلندیهای جولان در مرز اسرائیل از اهمیت ویژهای برخوردار بود. تل قرین منطقهای در سوریه است که موقعیت استراتژیک و حساسی دارد و این حساسیت به خاطر نزدیکی ۱۵ کیلومتری به مناطق اشغالی فلسطین است. این نزدیکی باعث شده بود که تروریستهای مورد حمایت رژیم صهیونیستی این نقطه را به عنوان مرکز ثقل دیدهبانی و برای اشراف بر سایر مناطق انتخاب کنند. همه اینها دلایلی بود که توجه و تمرکز بر تل قرین بیش از سایر مناطق قرار بگیرد.
وقتی تل قرین طی عملیاتی توسط رزمندگان فاطمیون آزاد شد، دشمن آشفته شد و تحمل این شکست برایش خیلی سنگین بود تا جایی که برای به دست آوردنش دست به عملیاتهای مختلفی زد. برخی فرماندهان مقاومت نقل کردند که وقتی تل قرین به تصرف رزمندگان مقاومت درآمد، شاهد بودیم که چگونه موشکها یکی پس از دیگری از سوی مناطق اشغالی فلسطین به تل قرین شلیک میشود و این یعنی اسرائیل مستقیما وارد جنگ شده بود. هرچند حدود ۱۷ شهید از رزمندگان فاطمیون برای حفظ این موقعیت منحصر به فرد جبهه مقاومت، جان خود را فدا کردند، اما اجازه ندادند دوباره این منطقه به چنگ تروریستها بیفتد. ابوحامد نخستین فرمانده فاطمیون و فاتح جانشین او در حال و هوای ایام فاطمیه سال ۹۳، در تل قرین؛ ۱۵ کیلومتری حائل مرز اسرائیل به شهادت رسیدند. ابوحامد میگفت: «آرزوی ما فاطمیون مقابله رودر رو با رژیم غاصب اسرائیل است…. فاطمیون در سوریه در حال تمرین است و قطعاً بعد از تمرین در سوریه ، نه تنها در افغانستان و هرکجای این کره خاکی بلکه سراغ اسرائیل هم خواهیم رفت… و آن وعده الهی حضرت روح الله را محقق خواهیم کرد. اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.»
احمددهقان از زیر چاپ رفتن اثری تازه از خود با عنوان «تک آخر» شامل روایتهایی بکر و ناشنیده از عملیات کربلای چهار و پنج از زبان شهید غلامرضا صالحی خبر داد.
به گزارش مشرق، همزمان با ایام سالگرد عملیات کربلای ۴، احمد دهقان از انتشار کتاب یادداشتهای روزانه شهید غلامرضا صالحی به عنوان مهمترین یادداشتهای روزانه هشت سال جنگ تحمیلی خبر داد.
این کتاب با عنوان تک آخر در ۲۰۰۰ صفحه آماده انتشار شده است. توسط نشر فاتحان در دست چاپ قرار گرفته است.
این نویسنده از سال ۱۳۹۳ در سکوت خبری آمادهسازی این کتاب را آغاز کرد و به گفته وی یکی از دلایل کمکاری وی در این سالها در عرضه رمان به این موضوع مربوط میشده است.
به گفته دهقان غلامرضا صالحی از فرماندهان قرارگاههای حمزه و نجف و همچنین قائممقام لشکر ۲۷ در دوران جنگ تحمیلی بوده که یادداشتنویسی را از سالهای آغازین حضورش در جنگ آغاز کرده است.
این فرمانده از سال ۱۳۶۴ در بسیاری از جلسات تصمیمگیری و سرنوشتساز شرکت داشته و یادداشتهای روزانه وی از منابع بکر و دست اول در تاریخ جنگ تحمیلی محسوب میشود که انتشار آن میتواند بسیاری از نکات مبهم در تاریخ جنگ را روشن کند و در بعضی موارد تاریخ جنگ هشت ساله را متحول سازد.
دهقان درباره این کتاب گفت: این کتاب در سال ۱۳۶۵ آماده انتشار شد اما بلافاصله بعضی نهادها با انتشار آن مخالف کردند و کتاب توقیف شد. طی این سالها، ناشر و نویسنده و خانواده شهید غلامرضا صالحی تلاش کردند تا کتاب تک آخر منتشر شود.
وی ادامه داد: در ابتدا این نهادهای غیرمسئول ولی قدرتمند مخالف انتشار تمامی کتاب بودند، به طوری که در یک مورد لپتاپ من و تمامی اسناد کتاب مفقود شد، اما در انتها با ۱۲۳ مورد ممیزی، با انتشار کتاب موافقت شد. این ممیزیها از یک کلمه تا دو صفحه را شامل میشود. با اینکه یقین دارم همه این ممیزیها نابجا هستند، اما یادداشتها چنان غنی و مهم است که میتواند روایت نو و غیرکلیشهای از تاریخ جنگ هشت ساله ارائه دهد.
این نویسنده درباره دلیل اهمیت این یادداشتها نیز گفت: امروزه خاطرات زیادی از تصمیمگیران جنگ منتشر میشود، اما این خاطرات مربوط به سه دهه پس از جنگ و با افکار و تمایلات امروزی هستند. به همین دلیل بسیاری از وقایع، با تفسیرهای امروزی و گاه تحریف شده همراه هستند. این در حالی است که شهید غلامرضا صالحی یادداشتهایش را همان روز و بدون اطلاع از وقایع روزهای بعد، برای خودش نوشته است. این یادداشتها روایتهای در صحنه و با ذکر تمام جزئیات هستند. به خصوص یادداشتهای سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ یک منبع کمنظیر در تاریخ جنگ محسوب میشوند که میتواند به رازگشایی بسیاری از موضوعات و اتفاقات جنگ تحمیلی منجر شود. جالب است بدانید که در پایان هر سال، این فرمانده سررسیدی را که یادداشتهایش را در آن مینوشته، به خانوادهاش میداده و تأکید میکرده که این نوشتهها بزرگترین میراث من هستند و خوب از آنها مراقبت کنید. گویی خداوند این فرمانده گمنام را فقط آفریده بود تا تاریخنگار و چشم بینای جنگ هشت ساله باشد، زیرا او در ۲۲ تیر ۱۳۶۷ به شهادت رسید و در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ و درست در روز قبول قطعنامه ۵۹۸ در نجفآباد اصفهان به خاک سپرده شد.
این یادداشتها به صورت روزانه نوشته شدهاند. در ادامه، برای نخستین بار یک روز از یادداشتهای این شهید درباره بررسی عملیات کربلای ۴ و تصمیمگیری برای عملیات کربلای ۵ منتشر میشود:
پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۶۵: ساعت ۹ صبح جلسه در حضور آقای [علیاکبر] هاشمی رفسنجانی در گلف ادامه یافت. ابتدا ایشان با لحنی جدی گوشزد کرد که دیگر تحمل بینظمیهای سپاه را ندارد، فرماندهان سپاه موظفند نظم را رعایت کنند و سر ساعت مقرر در جلسات حاضر شوند. سپس بحث در رابطه با منطقه شلمچه ادامه یافت، هر چند در نظرات فرماندهان تضاد زیادی مشاهده میشد. مجدداً بحث پیرامون اشکالات و دلایل عقبنشینی عملیات کربلای ۴ ادامه یافت. آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] با دقت هر چه تمامتر دست روی نکات خاصی میگذاشت که برادران تعدادی از آنها را نیز جوابگو نبودند. این بحث بالا گرفت، تا حدی که آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] با تندی خطاب به برادر محسن [رضایی] گفت که چرا شب عملیات [کربلای ۴] مرا لحظه به لحظه در جریان عملیات نمیگذاشتید و چرا پس از صرف این همه امکانات و تلفات زیاد، جای پاهایی را که گرفتید، حفظ نکردید و…
در جواب، برادر محسن [رضایی] با لحن بسیار هیجانزده جوابهای پراکندهای داد. این بحث بررسی اشکالات و دلایل عقبنشینی عملیات کربلای ۴ تا عصر ادامه داشت. بعد از نماز مغرب و عشاء و پس از جلسه کوتاهی که برادر محسن [رضایی] با عناصر قرارگاه در رابطه با عملیات شلمچه و زمانبندی آن تشکیل داد (مجموعاً معتقد بودند حداقل یک ماه زمان نیاز است)، بحث و تصمیمگیری شد. به دنبال آن مجدداً جلسه عمومی در حضور آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] ادامه یافت. ابتدا آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] نتیجهگیری کرد که طبق اطلاعات فرماندهان یگانها، عملیات در شلمچه در شرایط و زمان فعلی امکانپذیر نیست. بلافاصله برادر محسن [رضایی] کنار نقشه رفت و با صراحت گفت که نه اینطور نیست، ما هنوز از این منطقه ناامید نشدهایم و علت اینکه فرماندهان یگانها هر کدام نظری دارند، به این خاطر است که ما قبل از این جلسه جمعبندی و هماهنگی نداشتهایم. قطعاً برادران ما آماده مأموریت هستند. انشاءالله ما با قوت، خود را آماده اجرای عملیات در این منطقه خواهیم کرد. ضمناً برای غرب (نفتشهر) نیز آماده میشویم تا خدای ناکرده در صورت عدم موفقیت، بلافاصله به آنجا برویم.
پس از توضیحات برادر محسن [رضایی]، آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] با لحن جدی و ناراحت اظهار داشت که شما هیچگونه اطلاعی از وضع کشور و مشکلاتی که برای مردم به وجود آمده است، ندارید. مردم در این شرایط سخت تحت فشار هستند. وضع اقتصادی کشور به شدت خراب است. دشمن با بمبارانهای مداوم خود، فشار سختی به دولت و مردم آورده است. همه اینها را این ملت مظلوم تحمل کردهاند و در عوض منتظرند که شما در جبهه جواب آنها را خواهید داد. ولی متأسفانه شما در اینجا راحت منتظر امکانات نشستهاید و روز به روز زمان عملیات را به تأخیر میاندازید. خیلی پیش قرار بود که شما عملیات کنید ولی به دلایلی دائم به تأخیر انداختید. حالا هم همین را میگوئید. امام امت در جلسهای مطلبی را فرمودهاند که من در این جمع نمیتوانم بگویم ولی فقط همین را بدانید که امام از این وضع راضی نیست. ایشان فرمود که خیلی پیش تأکید کرده بودم که به دشمن فرصت ندهید، حتی ایذایی هم که شده. این عملیات کربلای ۴ را نیز قرار بود یک ماه قبل انجام دهند که نظر من هم بود، ولی نشد. خلاصه اینکه امام امت معتقدند به هیچ عنوان و در هر شرایطی نباید به دشمن فرصت داد.
(در اینجا برادر محسن [رضایی] گفت که ما پس از این پشت دست خود را داغ میکنیم که منتظر قولها نباشیم. دیگر مثل گذشته به امکانات و تدارکات چشم نبندیم. چرا که اگر تأخیری بوده، به همین علت بوده است.)
آقای [علیاکبر] هاشمی [فسنجانی] در اینجا خطاب به برادران فرمود که من از این پس اجازه نمیدهم اینطور پیش برود. خودم شخصاً در کارها دخالت خواهم کرد. حالا هم از موضع فرماندهی جنگ، علیرغم نظرات متضاد فرماندهان، ابلاغ میکنم که شما باید ظرف یک هفته آینده در شلمچه وارد عملیات شوید و ظرف یک ماه آینده در غرب در کنار برادران ارتش وارد عمل شوید و به هیچ دلیلی هم تأخیر در آن را نمیپذیرم. باید با تمام توان و جدیت خود را آماده سازید.
در اینجا جلسه با حالتی قاطع پایان یافت. بلافاصله برادر محسن [رضایی] با همه فرماندهان جلسه تشکیل داد و به دنبال دستورات آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی]، ابتدا گفت که این کشور و این انقلاب صاحب و سرپرستی دارد که او خود بهتر میداند چه باید بکند. حالا احساس میشود او از ما راضی نیست، لذا با تمام توان آمادهایم که رضایت او و خدا را جلب کنیم. سپس بحث چگونگی اجرای عملیات [کربلای ۵] را از نظر آمادهسازی عقبه، سازمان رزم، تعیین خط حد قرارگاهها و یگانها و… به بحث گذاشت که تا ساعت ۲ صبح ادامه داشت. در نتیجه مقرر شد که قرارگاه کربلا در این منطقه با ۸ یگان به عنوان موج اول وارد عمل شود و بلافاصله پس از موفقیت، قرارگاه قدس با ۶ یگان و قرارگاه نجف با ۹ یگان وارد عمل شوند.
مادر شهید امیر حسام ذوالعلی میگوید: ششماه بعد از شهادتش که جواب پزشک قانونی آمد، باورتان نمیشود من جزء به جزء جواب پزشک قانونی را برای خود میخواندم و معنی میکردم.
به گزارش مشرق، خیلیها طی روزهای سال ۸۸ و بعد از آن بارها و بارها فیلم کشته شدن ندا آقاسلطان را (که او هم بهطرز مشکوکی به قتل رسید) مرور و ماجرای زندگیاش را نقل محافل کردند، اما هیچگاه اسمی از هادی خیاطزاده، رامین رسولی و امیرحسام ذوالعلی و … نبردند. کسانی که در این کارزار و معرکه همه جان یا بخشی از جانشان را از دست دادند. اینها جورکش هوای شهوت و قدرت کسانی شدند که میخواستند کاستی در صندوقهای رأی را در خیابان جبران کنند؛ همه را به خیابان فراخواند و ماهها با مردمی که به او رأی نداده بودند رسماً جنگیدند. ۱۰ سال پیش بود که آشوبگران به خیابان ریختند و به بهانه اعتراض خود را لابلای معترضین گم کرده و حوادث فتنه ۸۸ را آفریدند.
پدر شهید امیر حسام ذوالعلی میگوید: روز ۹ دی سال۸۸ بعد از راهپیمایی امیرحسام که کفن پوش شده بود، به همراه یکی از دوستانش به بالای میدان تسلیحات میرود و در انباری که وسایل صوت و تصویر و پرچم است، میروند تا وسایل را آنجا بگذارند. موقع بازگشتن از انبار به آنها تیراندازی میکنند اما تیری اصابت نمیکند. افراد مسلح هم در ماشین در حال حرکت بوده و قابل شناسایی نبودند. فردای آن روز، یعنی ۱۰ دی ماه۸۸ امیرحسام را جلوی در دانشگاه وقتی راهی کلاس درس بود، به شهادت رساندند و آن دوستش یعنی آقای مرادی را در نارمک ۱۸ ضربه چاقو زده بودند
او ادامه میدهد: ضرب و شتم او در خیابان شیخ فضل الله نوری، یادگار امام(ره) اتفاق افتاد. در ضربات اول که او را میزنند و پایش را شکستند، باز هم بلند شد و از خود دفاع کرد؛ زیرا ورزشکار و خیلی قوی بود. اما ضربات بعدی و وخامت اوضاع جسمی او را از پای در میآورد. خانمی هم که شاهد جریان بود، میگفت ضاربین سوار یک پژو ۲۰۶ و دو پراید بودند. اما نتوانست چهرهشان را تشخیص دهد. در دادگاه هم حاضر شد و شهادت داد. همان خانم با اورژانس تماس گرفت و امیرحسام را به بیمارستان رساندند.
مادر شهید جزء به جزء گواهی پزشکی قانونیاش را از حفظ است. او میگوید: ششماه بعد از شهادتش که جواب پزشک قانونی آمد. باورتان نمیشود من جزء به جزء جواب پزشک قانونی را برای خود میخواندم و معنی میکردم که چه شده و چه نشده. آن موقع بود که فهمیدم چه بلایی سر فرزند من آمد که هیج جای بدنش سالم نمانده بود.
علت مرگ شهید امیرحسام ذوالعلی در گواهی پزشکی قانونی «صدمات متعدد بر اثر اصابت جسم سخت» عنوان شده است. در بخشی از این گزارش آمده است:
جسد متعلق به آقای ۲۳ ساله قوی جثه و بلند قامت میباشد…در ناحیه سر و صورت پارگی وسیع پوستی به طوری که از لابهلای پارگی مذکور استخوان پس سری سمت راست نمایان است. در اندامهام فوقانی آثار شکستگی در مفصل شانه راست ملموس بود… ساییدگی وسیع پشت ران چپ و راست و در ناحیه تحتانی داخلی ران چپ و زانوی چپ مشهود است. شکستگی استخوان ران راست ملموس است. پارگی وسیع عضلانی خلف ساق راست مشهود است. شکستگی مفصل لگن در سمت راست ملموس است… شکستگی و در رفتگی مفصل جناغی ترقوهای سمت راست ملموس است. تجمع حدود دو لیتر خون در فضای جنب سمت راست مشهود است. خونمردگی و لهشدگی و پارگی سطح خلفی و ناف ریه راست مشهود است. شکستگی دندههای اول تا ششم سمت راست از دو ناحیه در سطح جانبی و خلفی نزدیک ستون فقرات ملموس و مشهود است… له شدگی و خونمردگی وسیع عضله چهار سر ران راست و شکستگی خرد شده استخوان ران راست از دو ناحیه مشهود است… .
هادی خیاطزاده، جانباز قطع نخاعی ۷۰ درصد مقابله با فتنه ۸۸ است. او درباره آشوبها میگوید: عمده تجمعات در راسته خیابان انقلاب تا آزادی بود. اعتراض از همان خیابان و میدان آزادی شروع شد که متأسفانه افراد سوءاستفادهگری که بین مردم اجیر شده بودند، شروع کردند به اتفاقاتی که انتظارش را نداشتیم. به چشم خودمان دیدیم که عدهای به اسم اعتراض واقعاً سر و دست میشکستند و چاقو میزدند. اجیر و تحریک شده بودند. اتفاقاتی افتاد که هیچکس پیشبینی نمیکرد. اگر رهبری مقام معظم رهبری نبود، فکر نمیکنم که ماجرا هشت ماهه ختم میشد.
او ادامه میدهد: هیچ ارگانی در آن منطقه حق تیر نداشت، مردمی حضور داشتند که معلوم بود عموماً هیجانی شدند و فریبخورده هستند. میدانستیم معاند بینشان هست اما تفکیک کردنشان سخت بود؛ برای همین دستور داشتیم فقط دفاع کنیم. یکی از دلایلی که ما اسلحه حمل نمیکردیم هم همین بود که یک دفعه اگر در جمعی قرار میگرفتیم امکان خلع سلاح وجود داشت و مشکلساز میشد برای رسانههای بیگانه میشد یک سوژه که ببینید فشنگی که با آن مردم را میزنند متعلق به اسلحههای یگان خاصی است.
خیاطزاده میافزاید: مجروحیت من ظهر عاشورا اتفاق افتاد. در خیابان آذربایجان روز عاشورا مقابل مسجد ایستاده بودیم. بعد از آتش زدن مسجد لولاگر به خاطر اینکه به مسجد دیگری دوباره اهانت نشود، در همان منطقه مستقر شده بودیم. درگیری بالا گرفت. ما آنجا ایستاده بودیم و فقط مراقب بودیم کسی به مسجد حمله نکند. در میانه ازدحام و شلوغی احساس کردم چیزی به من اصابت کرد. از سمت چپ من را با گلوله زده بودند. گلوله از پشت بازوی سمت چپ ورود کرد و از پشت قلب به نخاع اصابت کرد و بعد ریه را مجروح کرد و بعد در بازوی سمت راستم گیر کرد. واقعا یک معجزه بود که گلوله در بازو گیر کند.
او ادامه میدهد: گلوله که خوردم، احساس کردم از قفسه سینه به پایین بدنم قطع شد. خوردم زمین تا چند لحظهای احساس میکردم یک خورشید توی صورتم میتابد؛ یعنی فقط سفیدی میدیدم و هیچ چیز دیگری نمیدیدم. بیمارستان شهریار نزدیکترین بیمارستانی بود که به آن محل نزدیک است، بچه ها سریع من را به آن بیمارستان رساندند و اگر این اتفاق نمیافتاد من زنده نمیماندم. چون تیر بالن ریه را به شدت مجروح کرده بود و ریه من پر خون شده بود. دو لیتر و نیم خون داخل ریه جمع شده بود. وقتی به هوش آمدم، دکتر گفت من در شما معجزهای دیدم که باور نکردنی است. زنده ماندن من به گفته تمام دکترهای بیمارستان، معجزه بود.
خیاطزاده باقی ماجرا را چنین روایت میکند: گلوله به پزشکی قانونی انتقال پیدا کرد و بررسی شد و متوجه شدیم که گلوله برای کلت با کالیبری بود که غیرمجاز بود و اسلحه سازمانی نبود. اتفاقی که روز عاشورا در آن منطقه افتاد، از همان پاترولی شروع شد که بعدها معروف شد که متعلق به نیروهای نظامی است و از روی مردم دارد رد میشود، اما بعدها مشخص شد که چنین چیزی نبوده ولی حقیقت ماجرا به اندازه این دروغ برجسته نشد و به چشم نیامد. پاترول دزدی بود. راننده را در فرمانداری با اسلحه زده و از ماشین بیرون انداخته بودند. خوشبختانه موفق نشدند کارشان را تکمیل کنند. پاترولی که در خیابان آزادی آتش گرفت و برای منافقین بود هم همین بود. خیلی از مردم عادی با همان ماشین زیر گرفته شدند و یک نفر از داخل همان پاترول به من شلیک کرد؛ چون شیشههای پاترول دودی بود ضارب را ندیدیم.
رامین رسولی مهربانی یکی دیگر از جانبازان ۷۰ درصد این معرکه بود. او که بیناییاش را توسط آشوبگران از دست داده است، میگوید: انتخابات که رخ داد و نتایج که بیرون آمد، اوضاع شروع کرد به ملتهب شدن. تا روز ۲۵ خرداد که روز راهپیمایی اصلی بود و همان روز هم برای من این حادثه رخ داد. مابین صادقیه و آزادی، جایی که من حضور داشتم قبل از اینکه بخواهد شلوغیها آغاز شود و همان ابتدای امر که سر و صدا میخواست بالا بگیرد و شلوغی آغاز شود، ضربه محکمی به صورت من خورد. سر ظهر بود که این حادثه پیش آمد و من هیچ چیز نفهمیدم تا شب که در بیمارستان به هوش آمدم.
او ادامه میدهد: بعد از انفجار همه ترسیدند و رفتند. دوستانم من را از داخل جوی آب در داخل خیابان پیدا کردند. این حادثه ظهر اتفاق افتاد، اما من را شب به بیمارستان بردند. بعد که پیگیری کردم، گفتند ایشان داخل جوی افتاده بوده که او را پیدا کردیم. سر و صورت و یک طرف بدنم مثل موتور سوارهایی که روی زمین سُر میخورند، انقدر روی زمین کشیده شده بود که بعد از حادثه تمام بدنم عفونت گرفت. یعنی روی زمین کشیده شده بودم و بعد گوشه خیابان داخل جوی افتاده بودم.
رسولی میافزاید: چون اوضاع من خیلی حاد بود، اورژانس من را به نزدیکترین بیمارستان محل حادثه یعنی بیمارستان پیامبران برد. آنجا گفته بودند که احتمال از بین رفتن من خیلی زیاد است اما من را پذیرش نکرده بودند. فکم شکسته بود. از سوی دیگر، در ناحیه گوش، سر و صورت و جمجمهام نیز شکستگی وجود داشت. من همان زمان چشم چپم را از دست داده بودم. چشم راستم ترکش خورده بود و به خاطر حرکت زیاد و تکانهای آمبولانس از جایش حرکت کرد و باعث شد تقریباً ۹۵ درصد از بینایی آن چشم نیز از دست برود.
من را به بیمارستان لبافینژاد بردند و آنجا پذیرش شدم. وقتی من را برای عمل بردند، گفتند دیر شده و کار از کار گذشته است. اگر همان بیمارستان پیامبران او راعمل میکردند، سلامتی شبکه چشم راست را میتوانستیم به او برگردانیم. بعد از آن ابتدا در یک جراحی، چشم چپم را تخلیه کردند و بعد یک جراحی زیبایی روی جمجمهام انجام شد. چون کاسه چشمم شکسته و ظاهر بدی پیدا کرده بود. کار اصلی تازه بعد از ۱۰ روز انجام شد که جراحی شبکیه چشم بود. این عمل هم تا حدی جواب داد. به اندازه اینکه یک تشخیص نور توسط چشم راست برایم باقی بماند. زمان حادثه هم فکم شکست و هم داخل فک و صورتم ترکش رفت. یکی از ترکشها روی یکی از عصبهای صورتم هست که اگر بخواهند آن را دربیاورند، عصب آسیب میبیند و بخشی از صورت آویزان میشود. ترکشی هم درون گوشم هست و میگویند روی عصب است و نمیتوانیم نه از داخل و نه از روی پوست دربیاوریم. سالهاست که صدای سوتی هم همیشه در گوشم هست.
در بیمارستان نتوانستند بگویند سرب و ترکشی که بر روی صورت من است، بر اثر چیست. فقط توانستند بگویند بر اثر انفجار است و احتمالاً چیزی در صورتم منفجر شده و ترکشهای آن به جا مانده است.
مهدی جهان تیغی: از هر منظر که به رزمایش دریایی ایران، چین و روسیه نگاهی بیاندازیم، این رزمایش ابعادی جهانی و راهبردی در درون خود دارد.
یک: طی سالهای اخیر و حتی در زمانه طرح دکترین چرخش به شرق در سطوح عالی نظام، این سوال راهبردی مطرح میشد که نهایت سطح همکاری ایران با دو کشور ابرقدرت شرقی یعنی روسیه و چین چه میزان هست؟ اینک رزمایش اخیر بخشی از پاسخ به این سوال مهم را به خوبی داده است. یعنی چرخش به شرق میتواند تا بالاترین سطوح همبستگی های امنیتی و نظامی افزایش پیدا کند.
دو: جغرافیای محل رزمایش – اقیانوس هند و دریای عمان- نشانه اعتماد به نفس ویژه ایران در حوزه دریایی و نظامی است. این رزمایش نشان می دهد که چشم انداز نظامی ایران به چه میزان بزرگ است. چشم اندازی که می گوید ایران مرزهای پدافند دریایی خود را فراتر از خلیج فارس و دریای عمان قرار داده است. رزمایش اخیر نشان میدهد که تحقق چشم انداز دریایی ایران کاملا در دسترس هست و عملا ایران گام های بزرگی را نیز در حال برداشتن هست و به تعبییر درست تر مدتهاست که این چشم انداز عملیاتی شده است. اما نکته راهبردی دیگر این است که این رزمایش تقویت امنیت و بنیادهای اینگونه همکاریهای نظامی در منطقه توسط ایران با همکاری و همراهی چین و روسیه است. یعنی این رزمایش از یک اتفاق بزرگتر خبر می دهد و خود این رزمایش گام اولی از آن اتفاق بزرگتر محسوب می شود. گامی که چشم انداز آن زیرساخت یک نظم جدید دریایی در منطقه با محوریت ایران و مشارکت کشورهای بزرگ نظامی مخالف آمریکا است.
سه: تا همین چند ماه گذشته نیز برای بسیاری سوال بود که چه کسی پوتین را به جنگ سوریه کشاند. حال برای همگان مشخص شده که این رهبر معظم انقلاب بود که زودتر از همه و محکمتر از بقیه صحنه جهانی سوریه را تشخیص دادند و تایید عالی ایشان برای حضور روسیه در جنگ با سوریه، قاسم سلیمانی را عازم مسکو کرد. از سوی دیگر اینک معلوم شده که تحولی که در ریاست ستاد کل نیروهای مسلح توسط رهبر معظم انقلاب اتفاق افتاده، فصل جدیدی از دیپلماسی نظامی در کشور را نیز بنا نهاده است. خروجی این دیپلماسی نیز اینک حضور چین و روسیه در یک رزمایش به فرماندهی و هدایت ایران درست در نقطه ای است که آمریکا ادعا میکرد با تشکیل یک ائتلاف جهانی میخواهد ایران را در دریا و خلیج فارس زمینگیر کند.
چهار: اما نقش راهبردی رهبری در وضعیت امروز دریایی ایران عمیقتر از آنچه گفته شد هست. برای درک این موضوع باید به بیش از دوازده سال قبل برگشت، درست به زمانی که رهبر معظم انقلاب فرمان حضور نیروی دریایی ارتش را در آب های آزاد و تبدیل شدن آن به نیروی راهبردی منطقه را صادر کردند. فرمانی که به سرعت محدوده دریانوردی و ماموریت نیروی دریایی ارتش را از محدوده ۳۰۰ هزار کیلومتری خلیج فارس به محدوده بالای ۲ میلیون کیلومتر مربع رساند. همین تفکر و طراحی استراتژیک در عقبه دریایی نظامی ایران بوده که اینک فرماندهان نیروی دریایی ارتش را در یک رزمایش با ابعاد جهانی در جایگاه فرماندهی و هدایت نیروهای چینی و روسی قرار داده است.
پنج: اما یک سوال اساسی این است که صنعت نظامی کشور که بیشتر از حوزه اقتصادی تحت تحریم و فشارها و مراقبت های شدید استکباری بوده چرا هیچ وقت منزوی و متوقف نشده و اینک از حوزه اقتصادی ایران بسیار جلوتر هست؟!