سرویس جهان مشرق – میلیونها مسیحی در سراسر جهان، هر سال روز ۱۴ فوریه (۲۵ یا ۲۶ بهمن) را در قالب «روز ولنتاین [۱] »، «روز سنتولنتاین» یا «جشن سنتولنتاین» به بزرگداشت عشق و محبت، یا به عبارت دقیقتر، «عشق رمانتیک» اختصاص میدهند. اگرچه گرامیداشت عشق و محبت با اهدای رز سرخ، کارت تبریک، و مرغ عشق، به خودی خود خالی از اِشکال است، اما اطلاع از ریشههای این آیین ظاهراً مسیحی نیز در جای خود قابلتوجه است. بررسیهای تاریخی نشان میدهد، ولنتاین نیز ممکن است مانند کریسمس (گزارش مشرق) و هالووین (گزارش مشرق) ریشه در آیینهای پاگانیستی (به معنای بیخدایی یا چندخدایی) داشته باشد. در ادامه این گزارش، ریشه جشن ولنتاین و سنتهای رایج آن را بررسی خواهیم کرد.
۱۴ فوریه چگونه به روز عشق تبدیل شد
درباره ریشه جشن ولنتاین، روایتهای مختلفی وجود دارد که هر کدام به نوعی ارتباط این روز با عشق را توصیف میکنند [۲] . در میان این روایتها، دو روایت از همه قویتر هستند: اول ارتباط ۱۴ فوریه با «شهادت» قدیسی به نام «والنتینوس [۳] »، و دوم ارتباط این روز با جشن پاگانیستی «لوپرکالیا [۴] » در روم باستان.
در تاریخ سدههای اول پس از میلاد حضرت مسیح (ع)، شرح حال چندین قدیس با نام «والنتینوس» (در لاتین) یا «والنتینو» (در ایتالیایی) ذکر شده است، اما به نظر میرسد ۱۴ فوریه روز بزرگداشت دو قدیسی بوده که هر دو در قرن سوم بعد از میلاد در ایتالیا زندگی میکردهاند و توسط امپراتوری روم کشته شدهاند. یکی از این دو قدیس، «والنتینوی رم» بوده و دیگری «والنتینوی اینترامنا».
تاریخنگاران ارتباط ۱۴ فوریه با عشق را برگرفته از زندگی والنتینوی رم میدانند و نوشتهاند که وی به دو دلیل خشم امپراتوری روم را برانگیخت: اولاً به دلیل اجرای مراسم عقد و ازدواج برای سربازانی که طبق قوانین و مقررات، ازدواج آنها ممنوع بود [۵] ، و دوماً به دلیل اجرای آیینهای مذهبی برای مسیحیانی که توسط امپراتوری روم به مرگ محکوم شده بودند.
در افسانهها آمده است زمانی که والنتینو در زندان بود، دختر نابینای زندانبان به او علاقه پیدا کرد و والنتینو نیز بینایی را به چشمان آن دختر برگرداند. این قدیس مسیحی همچنین پیش از اجرای حکم اعدامش نامهای برای خداحافظی خطاب به دختر زندانبان نوشت و نامهاش را اینگونه امضا کرد: «از طرف ولنتاین تو». با همه اینها گفته میشود ۱۴ فوریه را «جفری چاسر» شاعر نامدار انگلیسی، در قرن چهاردهم به طور رسمی با عشق و به خصوص «عشق درباری» پیوند زد.
روایت اول درباره تاریخ ولنتاین که آن را برگرفته از زندگی قدیسهای مسیحی میداند
ارتباط جشن پاگانیستی لوپرکالیا با جشن ولنتاین
از سوی دیگر، رومیان باستان، ۱۵ فوریه هر سال (طبق برخی روایتها از ۱۳ تا ۱۵ فوریه) مراسمی به نام لوپرکالیا را در شهر رم برگزار میکردند و معتقد بودند این مراسم، علاوه بر دور کردن ارواح خبیثه و مُنزه کردن شهر از آلودگیها و آلایشها، سلامت و باروری را برای آنها به ارمغان میآورد.
آیین پاگانیستی لوپرکالیا در دل خود، جشن قدیمیتر «فبروا» را نیز داشت که در همین تاریخ ۱۵ فوریه برگزار میشد و نام ماه «فوریه» نیز از همین جشن برگرفته شده است. در همین رابطه، تقویم باستانی آتنیها از میانه ماه ژانویه تا میانه ماه فوریه را ماه «گاملیون» مینامیدند و این ماه را به خاطر ازدواج «زئوس» (خدای خدایان) با خواهرش «هِرا» (الهه زنانگی و ازدواج) در آن، جشن میگرفتند. معادل «هرا» در اساطیر رومی «جونو» بود و به همین خاطر، رومیان باستان جشن فبروا را «جونو فبروا» (به معنای «جونوی منزهکننده») مینامیدند.
آیینهای مرسوم در این جشنهای پاگانیستی، ارتباط آنها با روز ولنتاین را بهتر مشخص میکند. در آیین لوپرکالیا بعد از قربانی کردن یک یا چند بُز (نماد گله) و یک سگ (نماد محافظ گله) برای «لوپرکس»، خدای چوپانها، از پوست آن بزها چندین شلاق (موسوم به «فبروا») درست میکردند. سپس هیأتی از مقامات مذهبی، به تقلید از لوپرکس این شلاقها را به کمر میبستند، و در حالی که تقریباً هیچ لباسی نداشتند، در طول مسیری معین میدویدند.
همچنین بسیاری از پسران جوان خانوادههای درباری نیز برهنه و با شلاقهای مشابه در شهر میدویدند و هر کس را که سر راهشان بود به آرامی با شلاق میزدند. بسیاری از زنان درباری نیز تعمداً در مسیر این جوانها قرار میگرفتند و دستشان را برای ضربه شلاق جلو میآوردند، چراکه معتقد بودند اگر باردار هستند، وضع حمل سادهتری خواهند داشت و اگر نازا هستند، درمان میشوند.
ارتباط جشن ولنتاین با آیین پاگانیستی «لوپرکالیا»
یکی دیگر از سنتهایی که برای لوپرکالیا برشمردهاند، جمع شدن دختران و پسران جوان و انجام نوعی قرعهکشی است [۶] . در این سنت، پسران جوان نام دختران جوان را از یک شیشه بیرون میکشیدند و این زوج تا انتهای مراسم جشن، و اگر از یکدیگر راضی بودند تا مدتی بیشتر، با هم زندگی میکردند.
وجود روزی برای بزرگداشت عشق (چه از جنبه جنسی و چه از جنبه عاطفی) در میان برخی اقوام دیگر هم رواج داشته است. به عنوان مثال، در همان زمانها و در آیینی مشابه، نورمانها هم جشنی به نام «روز گالاتین» را برگزار میکردند. واژه «گالاتین» به معنای «عاشق زن» است و انتخاب این واژه ممکن است به علت شباهت لغوی به کلمه «ولنتاین» به نوعی مغلطهآلود و نتیجه نوعی سردرگمی هم بوده باشد.
سنتهای ولنتاین و ریشههای پاگانیستی آنها
نشانه دیگری که میتواند حکایت از پاگانیستی بودن ریشههای جشن ولنتاین داشته باشد، شباهت و ارتباط سنتهای امروزی این جشن با سنتها و مفاهیم پاگانیستی است [۷] . انگلیسیها از قرن ۱۸ پس از میلاد به این سو، برای ابراز علاقه به معشوقها و معشوقههای خود، به آنها گل و شیرینی اهدا میکردند و (به تبعیت از نامه ولنتاین به دختر زندانبانش) برای آنها کارتها یا نامههای دستنویس (موسوم به «ولنتاین») با مضامین عاشقانه میفرستادند. در برخی کشورهای دیگر اروپا، هدیه دادن «کلیدهای سنتولنتاین» در میان عشاق به عنوان «نماد عشق و دعوت از معشوق به گشودن قفل دل عاشق» رواج داشت.
ماجرای سنتولنتاین و نامه او به دختر زندانبان
امروزه شیرینیها و اقلام دیگری به شکل قلب و همچنین رز سرخ، کبوتر و عروسکهای «کیوپید» در روز ولنتاین میان عشاق رد و بدل میشود. شکی نیست که برخی از سنتهای امروزی ولنتاین نتیجه خلاقیت افرادی هستند که سنتهای این جشن را اجرا میکنند. با این حال، برخی از نمادهای اصلی روز ولنتاین، شباهتهای انکارناشدنی با عقاید پاگانیستی دارند.
به عنوان نمونه، گلی که به شکل مرسوم در روز ولنتاین اهدا میشود، گل رز سرخ است. در اساطیر رومی، از رز سرخ به عنوان گل محبوب «ونوس» (الهه عشق) یاد شده است. از طرف دیگر، کیوپید به عنوان نماد عشق، در اساطیر کلاسیک، خدای شهوت، عشق جنسی، جاذبه و عاطفه است که هر کس هدف تیر و کمان او قرار بگیرد، دچار شهوتی غیرقابلکنترل میشود.
جالب است بدانید حتی نماد رایج امروزی هم که به عنوان نماد قلب از آن استفاده میشود، ریشه در قرن هفتم پیش از میلاد حضرت عیسی (ع) دارد، زمانی که مردم در شهر «سایرینی» (یا «قیروانی») از شهرهای یونان و روم باستان (در نزدیکی شهر «شحات» امروزی در کشور لیبی) از گیاهی نادر، و اکنون منقرضشده، به نام «سیلفیوم» به عنوان نوعی داروی ضدبارداری استفاده میکردند [۸] .
سیلفیوم آنقدر برای اقتصاد شهر سایرینی مهم بود که تصویر دانههای آن را روی سکههای خود حکاکی میکردند؛ این تصویر همان تصویری است که امروزه نماد قلب شده است. به این ترتیب، نماد قلب امروزی، در ابتدا نماد رابطه جنسی بوده است، اما امروزه و با گذر زمان، تبدیل به نماد عشق و محبت شده است.
جشنی چند میلیارد دلاری برای ابراز علاقه به حیوانات؟
در حالی که بسیاری از محافل مسیحی تلاش دارند تا آیینهای پاگانیستی نظیر کریسمس، هالووین و ولنتاین را از حافظه تاریخی و تقویم معاصر کشورهای خود حذف کنند، این آیینها به لطف تبلیغات دستگاههای قدرتمند رسانهای، رفتهرفته در میان غیرمسیحیان هم طرفدار پیدا میکنند. ولنتاین امروزه علاوه بر آمریکا و اروپا در بسیاری از کشورهای آسیایی و حتی برخی کشورهای اسلامی، نه به عنوان آیینی مسیحی، اما به عنوان سنتی فرهنگی جشن گرفته میشود.
آخرین آمارها نشان میدهد تنها آمریکاییها در روز ولنتاین سال ۲۰۱۷، رقمی معادل ۱۸/۲ میلیارد دلار، یا به عبارت دیگر، هر آمریکایی ۱۳۶/۵۷ دلار، را هزینه خرید شیرینی، کارتهای هدیه، گل و سایر هدیههای مرسوم در این روز کردهاند [۹] . اگر این آمار از نظر شما هم تعجبآور است باید بدانید که سال ۲۰۱۶ در این زمینه رکورددار بوده است. در این سال، ۱۹/۷ میلیارد دلار در روز ولنتاین صرف خرید هدیه شد و به طور متوسط هر آمریکایی ۱۴۶/۸۴ دلار برای ابراز محبت به همسر، اعضای خانواده، دوست، معلم یا حتی حیوان خانگی خود صرف کرد.
در جوامعی که تعریف عشق و محبت در آنها گسترش پیدا کرده، ابراز علاقه به حیوانات خانگی در روز ولنتاین نیز موضوع تحقیقات متعددی قرار میگیرد. به عنوان نمونه، «هلن فیشر» انسانشناس آمریکایی و نویسنده کتاب «چرا ما عشق میورزیم: ماهیت و شیمیِ عشق رمانتیک» از دیدگاه غربی، عشق را متشکل از سه «نظام مغزی» توصیف میکند که نتیجه آنها «جفتگیری» و «تولید مثل» است: جاذبه جنسی، عشق رمانتیک (تمرکز فکری، علاقه و شیفتگی)، و تعلق خاطر (آرامش و امنیت در کنار یک شریک بلندمدت) [۱۰] .
فیشر توضیح میدهد که انسانها در یک عشق ایدهآل، به دنبال تحقق هر سه این عوامل هستند: «من فکر میکنم، جاذبه جنسی موجب میشود شما به دنبال طیفی از شرکا [ی جنسی] برای خود بگردید. عشق رمانتیک شما را قادر میسازد تا انرژی جفتگیری خود را در آنِ واحد تنها روی یک نفر متمرکز کنید. تعلق خاطر هم به شما این امکان را میدهد تا آن فرد را دستکم آنقدری تحمل کنید که بتوانید با هم به عنوان یک تیم، فرزندی را بزرگ کنید.»
به عقیده فیشر، جشن ولنتاین به طور سنتی صرفاً دو عامل از سه عامل بالا را در خود داشت: جاذبه جنسی و عشق رمانتیک. این در حالی است که (از دیدگاه انسانشناسی فیشر) «وقتی به سگ خود یک [هدیه] ولنتاین میدهید، یعنی به او هم ابراز تعلق خاطر واقعی و هم ابراز عشق رمانتیک کردهاید.»
سرویس جهان مشرق – «نادر طالبزاده» یکی از آن اکتیویستهای حقیقتاً انقلابی [۱] است که با استفاده از حداقل امکاناتی که در اختیارش گذاشته میشود [۲] (اگر گذاشته شود)، اقداماتی با حداکثر تأثیرگذاری را برای اعتلای نام و اعتبار بینالمللی جمهوری اسلامی انجام داده است. نویسنده این گزارش، شخصاً افتخار کار کردن در کنار آقای طالبزاده برای مدت کوتاهی را داشته و از نزدیک شاهد دلسوزی بیهمانند او برای انقلاب اسلامی بوده است. «استاد طالبزاده» (چنانکه برخی از اطرافیان، او را خطاب قرار میدهند) که داستان زندگیاش بیمانند به یک فیلمنامه سینمایی نیست [۳] ، برای رشد درخت انقلاب فقط از جان و دل مایه نگذاشته، بلکه آنهایی که از وضعیت جسمانی او خبر دارند، به خوبی میدانند که وی جانش را فدای صدور پیام انقلاب کرده است. جای افسوس دارد؛ کاش طالبزاده «نادر» نبود [۴] .
نبوغ طالبزاده در اجرای برنامه «عصر [۵] »، دغدغهمندی و پردهبرداری از «راز [۶] » فقر در کشور [۷] ، «جشنواره مردمی فیلم عمار [۸] » یا «پیادهروی فیلسوف روس [۹] و خوانندههای رپ آمریکا [۱۰] در اربعین [۱۱] » خلاصه نمیشود. کنفرانس «افق نو» که توسط نهادی با همین نام، یا به طور رسمی «مؤسسه بینالمللی اندیشمندان و هنرمندان مستقل [۱۲] » و با مدیریت طالبزاده برگزار میشود یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین اقدامات متعدد آقای طالبزاده [۱۳] در عرصه فعالیتهای اجتماعی-سیاسی-بینالمللی است. این کنفرانس که هر ساله دهها شخصیت برجسته و شناختهشده بینالمللی از آمریکا، اروپا و نقاط دیگر سراسر جهان را در راستای اهداف و آرمانهای مشترک انسانی گردهم میآورد، نه تنها به خودی خود پدیدهای منحصربهفرد و فراتر از زمان خودش است، بلکه شبکهای ملی را از گروهها و تشکلهای دلسوز ایران گردهم آورده است تا جریانِ جریانساز حضور اندیشمندان بینالمللی و آشنایی آنها با جغرافیا و جفرافیای سیاسی ایران را در سرتاسر کشورمان جاری کند. تورهای ایرانگردی متفکرانی که بسیاری از آنها برای اولین بار به دعوت طالبزاده به ایران میآیند، نه تنها دانشجویان، خبرنگاران و سایر ایرانیها را با مهمانان افق نو آشنا میکند، بلکه بلافاصله پس از پایان کنفرانس، این اندیشگران را مانند مبلغانی راهی کشورهایشان میکند که با نوشتن مقاله در شناختهشدهترین خبرگزاریهای دنیا، پیام جمهوری اسلامی را به مردم دنیا مخابره میکنند [۱۴] .
در همان سالهایی که عدهای متأسفانه به دنبال آشتی با آمریکا و کنار آمدن با واشینگتن بودند، طالبزاده چهره کریه دولت آمریکا را توسط متفکرانی از خود آمریکا به دنیا نشان میداد. و همزمان با تلاشهای چند سال اخیر برای ترسیم افقی نو مقابل روابط سیاسی تهران و واشینگتن، «افق نو» با تشخیص درست، روابط عمیق فرهنگی میان ایران و کشورهای سراسر دنیا از شرق گرفته تا غرب برقرار میکرد. در حالی که طالبزاده تا همین الآن هم بیشتر از هر سفیر و وزیری به پیشبرد منافع واقعی جمهوری اسلامی در دنیا کمک کرده، متأسفانه سهم او از حمایتهای دولت طی سالهای گذشته فقط سنگاندازی و مزاحمت بوده است. (برای امتحان، تلاش کنید عکسی از بعضی از مقامات دولت آقای روحانی با نادر طالبزاده پیدا کنید؛ موفق باشید!)
هفتههای اخیر برای نادر طالبزاده هفتههای شلوغی بودهاند. وی کمکم دارد نتیجه زحماتش را میبیند و به آنچه که حقش است میرسد. اول از همه، دولت دونالد ترامپ ۱۳ فوریه ۲۰۱۹ (چهارشنبه، ۲۴ بهمنماه ۱۳۹۷) مؤسسه افق نو و نادر طالبزاده را به همراه برخی دیگر از عوامل افق نو تحریم کرد [۱۵] . دریافت نشان ارزشمند «تحریم» از دولت آمریکا به خودی خود تأثیرگذاری فعالیتهای طالبزاده را تأیید میکند، اگرچه بهانههای توهمآلودی برای این تحریم آورده شده که در ادامه درباره آنها بیشتر خواهید خواند. اما ماجرا به همینجا هم ختم نمیشود. پس از تحریم کنفرانس و سازمان افق نو، عدهای از فعالان آمریکایی (که عمدتاً مهمانان و سخنرانان سابق این کنفرانس هستند) اکنون به حمایت از این کنفرانس و شخص نادر طالبزاده اقدام کردهاند و به نوعی میتوان گفت، تحریم طالبزاده در حقیقت به رسوایی دولت خود ترامپ منجر شده است. در ادامه، دو مورد از حمایتهای فعالان سیاسی آمریکایی از کنفرانس افق نو و استاد طالبزاده پس از تحریم آمریکا را مشاهده میکنید.
نامه «مایکل اسپرینگمن» وکیل، حقوقدان و دیپلمات سابق آمریکا به یکی از اعضای «دفتر کنترل داراییهای خارجی» نهادی که هم مغز متفکر و هم بازوی اجرای تحریمهای وزارت خزانهداری آمریکایی، از جمله اتاق جنگ دولت آمریکا علیه جمهوری اسلامی، محسوب میشود [جزئیات بیشتر]:
موضوع: تحریمهای «دفتر کنترل داراییهای خارجی» (OFAC) و آنچه که باید در مورد آنها انجام شود
آقای پرایس،
همانطور که صبح امروز، ۲۱ فوریه ۲۰۱۹، در تلهکنفرانسمان عرض کردم، من به دنبال توصیه و مشاوره درباره تحریمهای OFAC هستم که علیه سازمان ایرانی «کنفرانس افق نو» و مدیریت آن «نادر طالبزاده» و همسرش «زینب مهنا» و برخی افراد دیگر اِعمال شدهاند. من به طور خاص علاقهمند به لغو این تحریمها هستم، هم تحریمها علیه ایرانیها و هم تحریمها علیه افرادی که ممکن است در کنفرانس بعدی شرکت کنند. (چراکه به گفته یکی از مرتبطین در OFAC، هر فردی به این مراسم برود، به شکل بالقوه قابلتحریم است.)
من تمامیت این مسئله را حملهای فاحش به آزادی بیان، آزادی انجمن [۱۶] و آزادی سفر میدانم.
من یک وکیل هستم و یک دوره عضو «کانون ملی وکلای مدافع کیفری» (NACDL) هستم. من همچنین دیپلمات سابق وزارت امور خارجه ایالات متحده هستم که در آلمان، هند و عربستان سعودی مأموریت داشتهام. من در مورد مسائل امنیت بینالملل نوشته و صحبت کردهام. یکی از کتابهایم «ویزا برای القاعده: هدیههای سازمان سیا که جهان را تکان دادند [۱۷] » ماجرای چگونگی ایجاد تروریسم اسلامگرایانه به دست آمریکا را روایت میکند. من همچنین مکرراً به عنوان کارشناس در سرویس خبری ایرانی «پرستیوی» (PressTV) حاضر میشوم. (و همینطور در شبکه «المیادین» در بیروت، و شبکه قطری «العربیه».)
اصل مطلب این است:
۱۳ فوریه ۲۰۱۹، دفتر کنترل داراییهای خارجی (OFAC) وزارت خزانهداری آمریکا، کنفرانس افق نو و مدیریت آن را به خاطر حمایت از نیروی قدس سپاه پاسداران ایران و تلاش برای استخدام و جمعآوری اطلاعات از شرکتکنندگان در این کنفرانس تحریم کرد. OFAC همچنین ادعا کرد که این کنفرانس، «سامیستیز [Anti-Semitic یا یهودستیز] و ترویجکننده انکار هولوکاست» هم هست.
من از آنجایی که در کنفرانس ماه می سال گذشته در مشهد حضور داشتم، میتوانم بگویم که این اتهامات هیچ مبنایی در واقعیت ندارند. آمریکاییهای دیگر حاضر در کنفرانس هم همین را میگویند. هیچکس سعی نکرد ما را استخدام کند. کنفرانس نشانهای از سامیستیزی هم نداشت، چراکه هم چندین عرب در آن حضور داشتند (افرادی که از نژاد سامی هستند) و هم خاخام «[یسرائیل] داوید ویس [۱۸] » اهل نیویورک یکی از سخنرانان مراسم بود.
سایر شرکتکنندگان، جمعی از خبرنگاران، اکتیویستها، سیاستمداران و متفکران اروپا و شمال آفریقا بودند. تعداد کل مهمانها و سخنرانان حدود ۵۰ نفر بود. کنفرانس برای ششمین دوره بود که برگزار میشد. وبسایت آن هم newhorizon.ir است.
دولت [آمریکا] ظاهراً تحریمها را به «مونیکا ویت [۱۹] » [افسر سابق دایره ضدجاسوسی نیروی هوایی آمریکا که به جاسوسی برای ایران متهم شده است] گره زده است که در یکی از دورههای قبلی کنفرانس، پیش از آنکه نادر طالبزاده مدیریت آن را به عهده بگیرد، شرکت کرده بود. مرضیه هاشمی، خبرنگار و مجری پرستیوی، ظاهراً یک هدفیاب بوده و ویت را استخدام کرده است [جزئیات بیشتر].
اتاق جنگ آمریکا علیه ایران، وزارت خزانهداری این کشور است [دانلود]
هاشمی زمانی یکی از دوستان خوب «زینب مهنا» بود. با این حال، خانم مهنا در حال حاضر ارتباط خود با خانم هاشمی را قطع کرده است.
تحریمهای OFAC به دیپلماسی و روابط آمریکا با ایران آسیب جدی وارد میکنند. جلسهای که من در آن حضور داشتم، میزبان گفتوگویی کامل و رُک در مورد طیف وسیعی از موضوعات توسط طیف وسیعی از افراد و دیدگاهها بود. علاوه بر این، قرار بود دعوتشدگان به کنفرانس که یکی از آنها نامزد انتخابات کنگره آمریکا بود، مصاحبههای متعددی با سرویسهای خبری ایرانی و غیرایرانی انجام دهند. همچنین مصاحبههای «کمین» هم با خبرنگارانی از سراسر [جهان] انجام میدادیم: زمانی که برای صرف چای یا ناهار میرفتیم خبرنگاران ما را گیر میآوردند و چند دقیقهای در مورد موضوعات مختلف با ما مصاحبه ضبطشده میکردند. خبرنگاران دیگر هم این صحنه را که میدیدند، از ما درخواست مصاحبه میکردند.
پس از نشست در مشهد، شرکتکنندگان به چندین شهر دیگر فرستاده شدند تا با اعضای پارلمان، خبرنگاران دیگر (مرد و زن) و دانشجویان دیدار کنند.
پس از این مراسم، بسیاری از ما در مورد تجربههایمان نوشتیم و مقالاتی را در رویترز، امریکنهرالدتریبیون، گلوبالریسرچ کانادا و نشریات دیگر منتشر کردهایم.
همانطور که میبینید، این کنفرانسها منحصربهفرد هستند و کمک بزرگی به گردهم آوردن افراد مختلف از کشورهای مختلف و وصل کردن آنها به ایرانیها و بالعکس میکنند. آنها در مواردی موفق میشوند که دیپلماسی شکست میخورد. و دلیل واقعی اینکه دولت آمریکا میخواهد این کنفرانسها را متوقف کند نیز همین است.
من در ایران، بر خلاف عربستان، شاهد زنانی بودم که با مردان غیرمرتبط [نامحرم] غذا میخوردند. بر خلاف عربستان، زنان ایرانیای را دیدم که با مردان غیرمرتبط بیلیارد و بولینگ بازی میکردند.
اقتصاد ایران داشت کارش را انجام میداد؛ کالا در مغازهها بود، ترافیکهای وحشتناک بود، بزرگراهها با باجههای عوارض بود، و قطارهای شهری دوطبقه هم بود. اینها اطلاعاتی است که آمریکا در تلاش است تا آنها را پنهان کند، چون با روایت رسمی «تغییر رژیم» تناقض دارند.
بنابراین، من پیشاپیش از معرفی هر فردی که بتواند به پاک کردن این لکه ننگ از دامن اعتبار آمریکا و مردمش کمک کند، سپاسگزارم.
ایمیل کاری من، به دلایل نامشخصی، خوب کار نمیکند، بنابراین لطفاً از آدرس ایمیل………. استفاده کنید. تلفن همراهم بهترین راه برای تماس با من است (پای من شکسته و هنوز نمیتوانم حرکت کنم). شماره همراه من………. است.
کنفرانس ویدیویی برنامهریزیشده برای روز دوشنبه، ۶ اسفندماه ۱۳۹۷، جهت اعتراض به تحریم کنفرانس افق نو:
«شهروند-دیپلماتهای آمریکایی برای ایران» اعلام میکند:
«دفاع از افقهای نو» [منظور «افق نو» بوده است]
بیایید درباره تحریمهای اخیر علیه کنفرانس «افقهای نو» در تهران و آنچه که میتوان در اینباره انجام داد، گفتوگو کنیم. من [«ساندر هیکس» فعال ضدجنگ و نامزد سابق کنگره آمریکا] روز دوشنبه ساعت ۴ بعدازظهر به وقت منطقه زمانی شرقی یک کنفرانس ویدیویی «زوم» برگزار خواهم کرد، و شما هم به این کنفرانس دعوتید. به خواندن ادامه دهید!
دفاع از افقهای نو
چرا وزارت خزانهداری آمریکا کنفرانس افقهای نو را برای تحریمهای جدیدش انتخاب کرد؟ این، اقدامی در جهت سانسور و علیه آزادی تفکر است و میخواهد مخالفت ایران علیه ماشین جنگی امپریالیستی آمریکایی / اسرائیلی را خاموش کند.
اگر شما یکی از افرادی هستید که من شما را در کنفرانس افقهای نو ملاقات کردهام، آیا میدانید اکنون شرکت شما در تمامی کنفرانسهای افقهای نو در آینده از نظر قانونی ممنوع است؟ به گفته وزارت خزانهداری، تمام شهروندان آمریکایی «از تاریخ وضع تحریم، از فعالیت با نهاد تحریمشده ممنوع» هستند. از نظر حقوقی چگونه ممکن است دولت فدرال آمریکا فکر کند اختیار عمل [و اِعمال ممنوعیت] در کشورهای دیگر را دارد؟ آیا ما در بیان و انجمن آزاد نیستیم؟
نظر سخنگوی امور تبعیت و ارزیابی تحریمها در دفتر کنترل داراییهای خارجی (OFAC) در وزارت خزانهداری این است. وی همین امروز این پیام را به من داد: «زمانی که یک طرف مورد تحریم قرار میگیرد یا نامش در فهرست ویژه خارجیها (SDN) ثبت میشود، شهروندان آمریکایی از تاریخ تحریم یا ثبت نام در فهرست ویژه خارجیها از فعالیت با آن طرف ممنوع هستند، مگر با مجوز عمومی یا ویژه.»
پیشنهاد [برای موضوع کنفرانس ویدیویی]:
بیایید در زمینه تأسیسات گروه جدیدی به نام «شهروند-دیپلماتهای آمریکایی برای ایران» جهت اعتراض به تحریم افقهای نو و کارمندانش کار کنیم.
اگر به تهران سفر کردیم تا با مقامات ایرانی و برای هماهنگ کردن یک مقاومت بینالمللی علیه حمله [احتمالی] آمریکا به ایران نشست برگزار کنیم [تکلیف تحریمهای دولت آمریکا علیه ما] چه میشود؟
میتوانیم استدلال کنیم که این تحریمها و ممنوعیت ارتباط با کارمندان افقهای نو، نقض فاحش حقوق ما به موجب متمم اول [قانون اساسی آمریکا] درباره بیان و تجمع مسالمتآمیز است.
ما میتوانیم در مورد مزیتهای کنفرانس افقهای نو صحبت کنیم. اینکه چگونه ما در گفتوگوهایی با موضوع همکاری جهانی برای رسیدن به یک «دنیای چندقطبی» جدید شرکت کردیم. چگونه ما صدایی کمنظیر در مخالفت علیه تصرف شهر بینالمللی اورشلیم [بیتالمقدس] به عنوان پایتخت اسرائیل بودیم. چگونه کنفرانس ما در ماه می مصادف با سرکوب وحشیانه و کشتار معترضان مسالمتآمیز فلسطینی توسط تکتیراندازها شد.
من فکر میکنم زمان مناسب برای اتخاذ موضع فرا رسیده است. باید در اینباره پروندهای تشکیل شود. باید به دفاع از افقهای نو برخیزیم. یک اقدام کوچک در حال حاضر به مقاومت در برابر درگیری [احتمالی نظامی در] آینده با ایران کمک خواهد کرد. من خواستار نافرمانی مدنی مسالمتآمیز علیه این تحریمها و به نفع صلح و دیپلماسی هستم.
هرگز نسلکشی یک میلیون نفر در عراق و تهدیدات مداوم درباره عملیات مستقیم نظامی علیه ایران از زمان دیک چنی را فراموش نکنید. میتوانیم زنگ هشدار را با اشاره به چاپلوسی جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ، از گروه تروریستی ضدایرانی مجاهدین خلق به صدا دربیاوریم. میتوانیم امکان اجرای عملیاتهای پرچم دروغین در آینده برای فریب دادن کشور [و مردم آمریکا] جهت ورود به جنگ با ایران را یادآوری کنیم.
من همچنین سرهنگ «لارنس ویلکرسون» را هم دعوت کردهام. وی یک دوست جدید است که همراه با من در یک ویدیوی یوتیوبی حضور پیدا کرد. وی رئیس سابق ستاد کارکنان «کالین پاول» [وزیر خارجه، رئیس ستاد مشترک ارتش، و مشاور سابق امنیت ملی در دولت آمریکا] است.
من میخواهم روز دوشنبه، ۲۵ فوریه، ساعت ۴ بعدازظهر به وقت منطقه زمانی شرقی، ۱ بعد از ظهر به وقت منطقه زمانی اقیانوس آرام، یک کنفرانس «زوم» را با شما در مورد این موضوع برگزار کنم. لطفاً برای پذیرش به من پاسخ دهید و لطفاً این را به تقویم خود اضافه کنید:
نشست آنلاین «شهروند-دیپلماتهای آمریکایی برای ایران»
دوشنبه، ۲۵ فوریه، ۴:۰۰ تا ۴:۳۰ بعد از ظهر به وقت منطقه زمانی شرقی
پیام فوق به «کوین بارِت [۲۰] » تاریخدان، اسلامشناس و کارشناس و منتقد برجسته سیاست خارجی آمریکا ارسال شده و بارت (که اخیراً مسلمان شده) اینگونه به این پیام پاسخ داده است: «کوین بارت از این [کنفرانس ویدیویی] حمایت و در آن شرکت میکند. سایر اعضای «جنبش واقعیت ۱۱ سپتامبر آمریکا» نیز در آن شرکت خواهند کرد.»
[۱] عکس / تجلیل از هنرمند انقلابی «نادرطالب زاده» لینک
[۲] برای جنگیدن در سنگرهای خالی آمدیم / تا نفس دارم برنامهسازی را ادامه میدهم لینک
سرویس جهان مشرق – روز جمعه، ۳ اسفندماه ۱۳۹۷، «کارگروه اقدام مالی» موسوم به FATF با قدردانی از اقدامات ایران در راستای تبعیت از دستورات و مقررات این نهاد مالی بیندولتی و البته اظهار ناامیدی از باقی ماندن برخی بندها در «طرح اقدام» توافقشده با تهران در سال ۲۰۱۶، اعلام کرد تصمیم گرفته تا تعلیق اقدامات مقابلهای علیه ایران را تا ماه ژوئن ۲۰۱۹، یعنی چهار ماه دیگر، تمدید کند [۱] . ماه ژوئن سال جاری میلادی، علاوه بر انقضای احتمالی تعلیق محدودیتهای کارگروه اقدام مالی علیه ایران، ریاست دورهای آمریکا بر این نهاد بینالمللی نیز پایان خواهد یافت. از این رو به نظر میرسد تصمیم کارگروه اقدام مالی برای ادامه همکاری با ایران، نه از روی دلسوزی و مدارا، بلکه از ترس این بوده که نکند اتخاذ رویکردی تقابلی موجب شود تا ایران تصمیم درست را بگیرد و قید تبعیت از استانداردهای کارگروه اقدام مالی را بزند. در گزارش پیش رو برای مشخصتر شدن اهداف کارگروه اقدام مالی از «مدارا» با ایران به معرفی «مارشال بیلینگزلی» رئیس فعلی این نهاد خواهیم پرداخت.
«مارشال بیلینگزلی» کیست؟
«مارشال بیلینگزلی [۲] » تحلیلگر تجاری، سیاستمدار آمریکایی و در حال حاضر دستیار وزیر خزانهداری آمریکا در امور تأمین مالی تروریسم است. این مقام وزارت خزانهداری آمریکا که مانند بسیاری از اعضای دولت کنونی آمریکا، نشانه علاقه ترامپ [۳] به تیم مشاوران و دستیاران دولت جورج بوش پسر است [۴] ، سِمتهای متعددی را در دولت بوش (بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹) تصدی کرده بود. وی در وزارت دفاع آمریکا، معاون نایب وزیر وقت در امور «عملیاتهای ویژه و درگیری شدت کم» و معاون دستیار وزیر در امور «سیاست مذاکرهای» بود. این مقام آمریکایی پس از حوادث ۱۱ سپتامبر عهده دار نظارت بر عملیاتهای ویژه وزارت دفاع آمریکا علیه القاعده شد و در این سِمت ضمن افزایش ۴۷ درصدی بودجه فرماندهی عملیاتهای ویژه آمریکا و افزایش شمار نیروهای ویژه و نیروهای «سیل» (کماندوهای جنگ چریکی) ارتش، اقدام به مهندسی اقدامات جهانی وزارت دفاع علیه سازمانهای تروریستی در قالب بهاصطلاح «جنگ جهانی علیه تروریسم» کرد.
بیلینگزلی به عنوان معاون نایب وزیر نیروی دریایی مسئولیت سیاستگذاری و برنامهریزی دفاعی نیروی دریایی و نیروی تفنگداران دریایی آمریکا را به عهده داشت و همزمان در سِمت مشاور اول وزیر نیروی دریایی در امور سیاست خارجی و همچنین مسئول نظارت بر برنامههای اطلاعاتی و حساس نیروی دریایی و نیروی تفنگداران دریایی نیز خدمت میکرد. وی طی همین سالها دستیار دبیرکل ناتو در امور سرمایهگذاری دفاعی نیز بود و در این سِمت نقش نماینده ارشد غیرنظامی آمریکا در این ائتلاف بینالمللی را ایفا میکرد. بیلینگزلی به عنوان ناظر برنامههای سرمایهگذاری نظامی و بودجه زیرساختی ناتو از طریق همکاری نزدیک با وزرای دفاع و اقتصاد کشورهای عضو این سازمان نقش مهمی در تقویت قدرت تدارکات هوایی، عملیاتهای ویژه، پدافند موشکی، آزمایش میدانی و برنامههای سرمایهگذاری ناتو برای مقابله با تروریسم داشت. سایر سِمتهای قبلی بیلینگزلی در دولت آمریکا شامل عضویت در تیم کارمندان متخصص ارشد امور امنیت ملی در کمیته روابط خارجی مجلس سنا میشود، جایی که وی مسئول نظارت بر تمامی فعالیتهایی اطلاعاتی و دفاعیای بود که در دستورکار این کمیته قرار میگرفتند و ارزیابی تمام قراردادهای فروش تسلیحاتی را به عهده داشت که نیازمند تأیید کمیته روابط خارجی سنا بودند. بیلینگزلی در حال حاضر نامزد پیشنهادی ترامپ برای به عهده گرفتن دستیاری وزیر خارجه در امور امنیت غیرنظامی، دموکراسی و حقوق بشر است [۵] .
این سیاستمدار آمریکایی اهل ویرجینیا بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ مدیر برنامهریزی خدمات مشاورهای کمپانی «دیلویت توش توماتسو» (بزرگترین کمپانی خدماتی-مشاورهای جهان) بود [۶] و ریاست گروه «خدمات اطلاعات تجاری فدرال» این کمپانی را به عهده داشت. شرح وظایف بیلینگزلی در دیلویت شامل ارائه خدمات مشاورهای به نهادهای فدرال آمریکا و کمپانیهای بزرگ جهان در خصوص ریسکهای حقوقی و مقرراتی در تراکنشهای شخص ثالث به خصوص در بازارهای خارج از آمریکا با تمرکز خاص روی تأمین مالی اقدامات غیرقانونی بود [۷] . وی در این سِمت، مشاور فراسازمانی شماری از کمپانیهای دفاعی، امنیتی و هوافضا نیز بود.
بیلینگزلی مدرک کارشناسی خود را از کالج شناختهشده «دارتموث» و کارشناسی ارشد خود را از دانشکده حقوق و دیپلماسی «فلچر» دانشگاه «تافتس» اخذ کرده است [۸] . وی مدالهایی را از دولتهای لهستان، جمهوری چک و استونی و همچنین دو مدال «خدمت عمومی برجسته» را از وزارت دفاع و وزارت نیروی دریایی آمریکا دریافت کرده است.
اهداف بیلینگزلی در کارگروه اقدام مالی
علاوه بر سِمتهای گذشته بیلینگزلی در خصوص مدیریت سرمایه و بودجه و مبارزه با تأمین مالی تروریسم، قطعاً آنچه مهمترین نقش را در انتخاب وی به عنوان رئیس دورهای کارگروه اقدام مالی ایفا کرد، مسئولیت او در وزارت خزانهداری آمریکاست. بیلینگزلی از ۲۲ ژوئن ۲۰۱۷ تا کنون به لطف رأی نسبتاً ضعیف مجلس سنا (۶۵ موافق و ۳۵ مخالف [۹] )، دستیار وزیر خزانهداری در امور تأمین مالی تروریسم و مدیر «دفتر [مقابله با] تأمین مالی تروریسم و جرائم مالی» بوده است. شرح وظایف وی در این سِمت (که همپوشانی زیادی با سِمت او به عنوان رئیس کارگروه اقدام مالی دارد) از این قرار است: همکاری با اعضای جامعه امنیت ملی در سراسر دولت آمریکا و همچنین با دولتهای خارجی و نهادهای بخش خصوصی به منظور شناسایی و حلوفصل تهدیدهایی که ایجاد و تشدید آنها نتیجه تأمین مالی فعالیتهای غیرقانونی است. تمرکز بیلینگزلی در وزارت خزانهداری آمریکا نیز معطوف به پولشویی، تأمین مالی تروریسم، اشاعه سلاحهای کشتار جمعی و سایر فعالیتهای مجرمانه و غیرقانونی چه در داخل و چه خارج از آمریکاست.
بیلینگزلی از تاریخ ۱ جولای ۲۰۱۸ (۹ تیرماه ۱۳۹۷)، یک سال بعد از تصدی سِمت دستیاری وزیر خزانهداری آمریکا، به اتفاق آرای ۳۷ کشور عضو کارگروه پاریسنشین اقدام مالی (که اکنون ۳۸ عضو دارد [۱۰] )، کار خود را به عنوان رئیس دورهای این نهاد تا ۳۰ ژوئن ۲۰۱۹ (۹ تیرماه ۱۳۹۸) آغاز کرد [۱۱] . این مقام آمریکایی همزمان با به عهده گرفتن رسمی ریاست کارگروه اقدام مالی، ضمن نوشتن مقالهای، اهداف و اولویتهای FATF تحت ریاست آمریکا را برشمرد [۱۲] . این اولویتها و خلاصهای از اهداف مدنظر بیلینگزلی درباره آنها از این قرارند:
◄ مبارزه با تأمین مالی اشاعه سلاحهای کشتار جمعی: تقویت تلاشها برای جبران عقبماندگی کارگروه اقدام مالی در حوزه مبارزه با تأمین مالی اشاعه سلاحهای کشتار جمعی به نسبت تلاشها در زمینه مقابله با پولشویی و تأمین مالی تروریسم؛ تضمین تمرکز نهادهای عمومی و خصوصی و تدوین سیاستها و محدودیتهایی در خصوص خطرات تأمین مالی اشاعه سلاحهای کشتار جمعی؛ تقویت گزارشدهی و دریافت گزارشهای اطلاعات مالی مربوط به تأمین مالی اشاعه سلاحهای کشتار جمعی؛ اِعمال استانداردهای جرماِنگاری مشابه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم در مورد اقدامات در زمینه تأمین مالی اشاعه سلاحهای کشتار جمعی.
◄ مبارزه با تأمین مالی تروریسم: تقویت هماهنگی و اشتراک اطلاعاتی کارآمد میان نهادهای ذیصلاح و کشف راههایی برای توسعه ابزارهای عملی مانند کارگروههای عملیاتی؛ تضمین اقدامات کافی در زمینه جرمانگاری تأمین مالی تروریسم و همکاری با کشورها به منظور تقویت ظرفیتهای آنها در پیگرد قانونی پروندههای تأمین مالی تروریسم؛ برگزاری یک کارگاه جهانی در زمینه بهبود تأثیرگذاری اقدامات در زمینه حلوفصل چالشهای مشترک و همچنین تجربیات برتر در حوزه پیگرد قانونی پروندههای تأمین مالی تروریسم که تحت ریاست قبلی کارگروه شناسایی شدهاند.
◄ ارزهای مجازی: اولویتبخشی به تعیین نحوه تعمیم استانداردهای کارگروه اقدام مالی به ارائهدهندگان و سایر مشاغل مرتبط با ارزهای مجازی به عنوان ارزهایی که اگرچه به شکل روزافزونی برای پولشویی مورد استفاده قرار میگیرند، اما در پیشنهادات کارگروه اقدام مالی صراحتاً مورد اشاره قرار نگرفتهاند؛ آغاز پروژهای به منظور تمرکز روی تحقیقات درباره تجربیات برتر در خصوص پیگرد قانونی ارزهای مجازی با هدف شناسایی ابزارهای انجام تحقیقات جنایی درباره محصولات و خدمات پرداخت با ارز مجازی و شناسایی محدودیتهای فنی و غیرفنی تحقیقات در اینباره.
◄ سایر طرحها: ادامه کار روی فناوریهای مالی و مقرراتی و نحوه استفاده از آنها برای مبارزه با تأمین مالی غیرقانونی؛ حمایت جدی از تلاشها برای تعمیم استانداردهای کارگروه اقدام مالی در حوزه هویت دیجیتال؛ کشف راههایی برای تقویت تعامل کارگروه اقدام مالی با بخش خصوصی، حمایت از تلاشها برای تقویت ظرفیتهای نهادهای منطقهای مشابه کارگروه اقدام مالی، و بررسی نقش کارگروه اقدام مالی در ارائه کمکهای فنی.
◄ نشست وزرا در بهار ۲۰۱۹: پیشنهاد میزبانی آمریکا از نشستی در سطح وزرا در حاشیه نشستهای بهار سال ۲۰۱۹ صندوق بینالمللی پول / بانک جهانی در واشینگتن به منظور تصویب دستورکار جدید کارگروه اقدام مالی و تشویق شرکتکنندگان به تمرکز بیشتر روی مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم و مقابله با تأمین مالی اشاعه سلاحهای کشتار جمعی؛ بحث درباره تلاشها در خصوص رفع نواقص در ساختارهای ملی مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم، بروزرسانی طرفها درباره تحریمها و سایر اقدامات کشورها برای مقابله با تأمین مالی غیرقانونی، و بررسی اقدامات انجامشده برای وادار کردن کشورها به پذیرش مسئولیت عدم رفع نواقص داخلی در زمینه مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم؛ برگزاری مراسم سیامین سالگرد تأسیس کارگروه اقدام مالی و نقش مهم آن در حفاظت از نظام مالی بینالمللی.
مواضع بیلینگزلی درباره ایران
اگرچه ممکن است نام مارشال بیلینگزلی برای بسیاری از ایرانیها آشنا نباشد، اما این سیاستمدار آمریکایی بارها در سیاست داخلی و خارجی آمریکا جنجالآفرینی کرده است. اواخر ماه اکتبر سال ۲۰۱۸ حدود سه ماه پیش از آغاز بحران کنونی در ونزوئلا [۱۳] ، بیلینگزلی «نیکولاس مادورو» رئیسجمهور این کشور را به غارت ونزوئلا و تلاش برای انتقال ۲۱ تُن طلا به خارج از کشور متهم کرد [۱۴] . اگرچه قطعاً نمیتوان گفت بحران ونزوئلا تقصیر بیلینگزلی است، اما وی دستکم در نقش سخنگوی دولت آمریکا برای آغاز بحران در ونزوئلا از ماهها پیش ظاهر شد. یک ماه بعد، وقتی ترامپ بیلینگزلی را به عنوان نامزد دستیاری وزیر خارجه در امور امنیت غیرنظامی، دموکراسی و حقوق بشر پیشنهاد کرد، ۲۱ گروه [۱۵] و سازمان حقوق بشری [۱۶] نامهای سرگشاده را خطاب به سناتورهای کنگره امضا کردند که در آن بخشی از سابقه دفاع بیلینگزلی از شکنجه و سایر اعمال ناقض حقوق بشر آمده بود [۱۷] . این نهادهای حقوق بشری یادآور شدند کسی که بارها از شکنجه [۱۸] حمایت کرده است [۱۹] ، نمیتواند به پیشبرد امنیت غیرنظامیان، دموکراسی و حقوق بشر کمک کند و نباید صلاحیتش در کنگره تصویب شود.
بخشی از شهادت «مارشال بیلینگزلی» در کنگره آمریکا درباره تحریمهای ضدایرانی [دانلود]
اما مهمترین مواضع بیلینگزلی با توجه به موضوع گزارش حاضر، اظهارات او درباره ایران هستند. این مقام آمریکایی طبیعتاً به فراخور موقعیتش، بارها ایران را به حمایت از تروریسم متهم کرده است. در اینجا به دو مورد از موضعگیریهای بیلینگزلی درباره ایران اشاره میکنیم، یکی در سالهای دور دوران ریاستجمهوری جورج بوش پسر و دیگری یکی از آخرین اظهارات وی درباره ایران در سفر به ترکیه. بیلینگزلی ۲۹ جولای ۲۰۰۲ (۷ مردادماه ۱۳۸۱) به عنوان معاون دستیار وزیر دفاع در شهادت خود مقابل کمیته امور دولتی مجلس سنا درباره موضوع اشاعه سلاحهای کشتار جمعی مدعی میشود:
هر کشوری که «حامی دولتی تروریسم» باشد، به دنبال تولید سلاحهای کشتار جمعی و برنامه موشکی در سطح ملی و برای خودش هم هست. به عبارت دیگر، هر کشوری که در قالب سیاستهای دولتی، گروههای تروریستی را پناه میدهد، تأمین مالی میکند یا به روشهای دیگر کمک مینماید، در قالب سیاستهای دولتی به دنبال سلاحهای هستهای، شیمیایی یا بیولوژیکی و سیستمهای موشکی قادر به حمل آنها نیز هست. چنانکه ارزیابی سالانه «الگوهای تروریسم جهانی» در وزارت خارجه در سال ۲۰۰۱ نشان میدهد، کشورهایی نظیر ایران و سوریه همچنان از گروههای تروریستی مانند حماس، حزبالله و جهاد اسلامی فلسطین و گروههای دیگر نظیر «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین – فرماندهی کل» حمایت میکنند. بعضی از این گروهها مانند حماس در حال بررسی راههایی برای استفاده از سلاحهای کشتار جمعی هستند… در عین حال، هم ایران و هم سوریه خودشان هم برنامههای قدرتمندی برای تولید سلاحهای شیمیایی دارند و هر دو دارند تولید سلاحهای بیولوژیک را بررسی میکنند. هر دوی این کشورها میتوانند این سلاحها را به روشهای مختلفی مانند استفاده از سیستمهای موشکی کوتاهبرد مانند اسکاد یا مهمات توپخانه حمل کنند، و ایران دارد گامهایی را برای تولید موشک «شهاب ۳» و موشکهایی با برد بلندتر نیز برمیدارد. ما همچنین معتقدیم ایران قویاً به دنبال سلاح هستهای است و نگران هستیم که پروژه انرژی اتمی بوشهر در واقع بهانهای برای ایجاد زیرساختی باشد که طراحی شده تا به تهران در دستیابی به سلاح اتمی کمک کند. به عنوان یک نکته جانبی میخواهم اشاره کنم که ایران شش برابرِ هر کشور دیگری گاز طبیعی میسوزاند. میزان گازی که آنها هدر میدهند حاوی سه برابرِ مقدار انرژی رآکتور بوشهر است (۳۰۰۰ مگاوات در برابر ۱۰۰۰ مگاوات). اگر دستورکار تهران واقعاً بهبود ذخایر انرژیاش بود، کافی بود کسری از هزینهای را که صرف [نیروگاه] بوشهر میکند [برای جلوگیری از هدررفت گاز طبیعی] صرف کند تا با ذخیره گازی که دارد هدر میدهد، سه برابر انرژی نیروگاه بوشهر را تولید کند [۲۰] .
این مقام آمریکایی ۲۰ جولای ۲۰۱۸ (۲۹ تیرماه ۱۳۹۷)، یعنی تنها ۲۰ روز پس از به عهده گرفتن ریاست کارگروه اقدام مالی، در سِمت دستیار وزیر خزانهداری در امور تأمین مالی تروریسم در سفر به آنکارا برای متقاعد کردن ترکیه به تبعیت از تحریمهای آمریکا علیه تهران گفت:
یکی از ویژگیهای مهم دیدار ما بحث در مورد بدترین حامی تروریسم در جهان بود، که ایران است؛ و در مورد ارزیابی آمریکا درباره فعالیتهای مختلفی که رژیم ایران انجام میدهد، فعالیتهایی که تهدیدی مستقیم هم علیه ما در آمریکا و هم علیه ترکیه و دیگر متحدان ما در ناتو است. من در اینجا به طور خاص در مورد حمایت ایرانیها از حزبالله، حماس، طالبان، و القاعده صحبت میکنم. [بیلینگزلی دو ماه قبل در گفتوگو با روزنامه «النهار» لبنان، حزبالله را به «سرطانی» تشبیه کرده بود که دولت لبنان باید آن را از بین ببرد [۲۱] .] هر گروه تروریستیای که شما فکرش را کنید، این احتمال وجود دارد که ایرانیها در حال همکاری با آن باشند. علاوه بر اینها، شاهد هستیم که ایرانیها دارند در سراسر خاورمیانه بیثباتی ایجاد میکنند. در یمن با ارسال موشکهای بالستیک به شورشیان حوثی که این موشکها را به ریاض در عربستان شلیک میکنند. در عراق شبهنظامیان را مسلح میکنند تا جمعیتها [ی غیرنظامی] را در این کشور مورد هدف قرار دهند. اقدامات آنها در لبنان، اقدامات آنها در قبال حکومت خودگردان فلسطین، و غیره. ما درباره همه این مسائل با هم گفتوگو کردیم. ما [به مقامات ترکیه] توضیح دادیم که چرا با توجه به رفتارهای رژیم ایران و با توجه به مشکلات عمده در توافق هستهای [برجام] و مفاد این موافقتنامه، رئیسجمهور [ترامپ] تصمیم به خروج از این توافق گرفت و بنابراین به وزارت خزانهداری دستور داد تحریمها علیه ایران مجدداً اِعمال شوند تا شرایط لازم برای یک سری مذاکرات مجدد به منظور حلوفصل تمام مشکلاتی فراهم گردد که توسط رژیم تهران ایجاد شدهاند. این چیزی است که ما برای انجام آن اینجا [در ترکیه] هستیم… ایران شاید همسایه ترکیه باشد، اما دوست یا متحد ترکیه نیست. نباید [اینگونه تصور کرد و] این اشتباه را مرتکب شد. اما آمریکا خودش را هم یک دوست و هم یک متحد برای ترکیه میداند، و ما روابط اقتصادی بسیار عمیقی با ترکیه داریم که مهم هستند. به طور خاص روابط بانکی ما بسیار بسیار مهم هستند [۲۲] .
رهبر انقلاب: «اقتصاد کشور را به بسته اروپایی موکول نکنید» [دانلود]
رئیس کارگروه اقدام مالی، عضو اتاق جنگ آمریکا علیه ایران
چنانکه رهبر انقلاب نیز تأکید کردهاند، وزارت خزانهداری آمریکا طی سالهای گذشته به اتاق جنگ این کشور علیه جمهوری اسلامی تبدیل شده است و حضور یکی از اعضای این اتاق جنگ در نقش ریاست کارگروه اقدام مالی به خوبی نشان میدهد اهداف این کارگروه از تشویق ایران به تبعیت از استانداردها و مقرراتش چیست. چند نکته در انتهای این گزارش لازم به یادآوری و تذکر است که بیش از پیش توطئههای پشت پرده کارگروه اقدام مالی را مشخص میکنند.
◄ نگاه دوباره به اهداف تعیینشده برای کارگروه اقدام مالی تحت ریاست دورهای آمریکا نشان میدهد این اهداف اگرچه در راستای دستورکار تعریفشده برای این نهاد بیندولتی هستند، اما به طرز مشکوکی با سیاست خصمانه دولت ترامپ علیه ایران و همچنین تلاشهای اخیر تهران برای دور زدن تحریمهای آمریکا همخوانی دارند. به عنوان نمونه، تأکید بیلینگزلی بر مقابل با تأمین مالی اشاعه سلاحهای کشتار جمعی مستقیماً مرتبط با اتهامات وی علیه ایران مبنی بر ارسال سلاح به انصارالله و گروههای دیگر محور مقاومت است. تمرکز رئیس کارگروه اقدام مالی بر تعمیم استانداردها و مقررات این کارگروه به حوزه ارزهای رمزی همزمان با تشدید تلاشهای ایران برای دور زدن تحریمهای ظالمانه و یکجانبه واشینگتن از طریق استفاده از ارزهای دیجیتال است (جزئیات بیشتر).
تاریخچه کارگروه اقدام مالی و نقش آن در تحریمهای ایران [دانلود]
◄ آمریکاییها بهوضوح سیاست یک بام و دو هوا را در مورد کارگروه اقدام مالی اتخاذ کردهاند. از یک طرف میگویند ایران «بزرگترین حامی دولتی تروریسم» است و از طرف دیگر پشت سر هم [۲۳] به بزرگترین حامی دولتی تروریسم فرصت میدهند [۲۴] و اصرار میکنند تا قوانین کارگروه اقدام مالی درباره مبارزه با تأمین مالی تروریسم را بپذیرد. حتی شخص بیلینگزلی به عنوان رئیس کارگروه اقدام مالی نیز از اقدامات ایران در خصوص اجرای تعهداتش در رابطه به طرح اقدام توافقی با این کارگروه استقبال کرده است. این تناقضها نشان میدهد هدف از متقاعد کردن ایران به پذیرش استانداردهای کارگروه اقدام مالی به هیچ عنوان مبارزه با پولشویی یا تأمین مالی تروریسم نیست، بلکه تحمیل بایدها و نبایدهای غرب به جمهوری اسلامی و سردرآوردن از روابط ایران با متحدان و نیروهای نیابتی منطقهایش است.
◄ اروپاییها با گره زدن بهرهمندی ایران از بهاصطلاح «سامانه حمایت از تبادلات تجاری» موسوم به «اینستکس» به پذیرش مقررات کارگروه اقدام مالی، عملاً مهره بازی آمریکا هستند و میگویند «دور زدن تحریمهای آمریکا تنها با ارسال اطلاعات مالی و تراکنشهای بانکی و غیربانکی ایران به سازمانی ممکن خواهد بود که آمریکا در حال حاضر رئیس آن و در غیر این صورت نیز مهمترین عضو آن است.» بنابراین به نظر میرسد، اینستکس چماق اروپا برای پیوستن ایران به کارگروه اقدام مالی است و کارگروه اقدام مالی چماق آمریکا برای تحریم ایران و جلوگیری از همکاری کشورهای دیگر با تهران.
توضیحاتی درباره «اینستکس»؛ سازوکار مدنظر اروپا برای دور زدن تحریمهای ضدایرانی آمریکا [دانلود]
در این میان، بیلینگزلی بازیگری است که هم در وزارت خزانهداری آمریکا به دنبال تحریم ایران است و هم در کارگروه اقدام مالی به دنبال دستیابی به اطلاعات مالی تهران. به این ترتیب، این مقام آمریکایی رابط وزارت خزانهداری آمریکا و کارگروه اقدام مالی است و هیچ بعید نیست در صورت پیوستن ایران به این کارگروه، هر گزارشی که درباره تهران به این نهاد بیندولتی ارسال شود، به اتاق جنگ واشینگتن علیه جمهوری اسلامی نیز رونوشت بخورد.
مشرق پیش از این در گزارشهای متعددی به خطرات پذیرش مقررات کارگروه اقدام مالی پرداخته است که بخشی از آنها را میتوانید از این صفحه بخوانید و بخش دیگری از آنها در زیر فهرست شدهاند:
[۱۸] Inquiry into the Treatment of Detainees in U.S. Custody Link
[۱۹] Marshall Billingslea, Nominee for Under Secretary of State for Civilian Security, Democracy, and Human Rights, Linked to Torture Link
[۲۰] Prepared Testimony by Deputy Assistant Secretary of Defense Marshall Billingslea Before the Senate Governmental Affairs Committee Hearing: Multilateral Nonproliferation Regimes Link
[۲۱] U.S ramps up effort to isolate Hezbollah, more sanctions to follow Link
[۲۲] Press Briefing – Assistant Secretary of the Treasury for Terrorist Financing Marshall Billingslea Link
[۲۳] Iran Gets February Deadline To Fix Terror Financing: Watchdog Link
[۲۴] Global Watchdog Gives Iran Until June to Adopt Anti-Money Laundering Rules Link
سرویس جهان مشرق – روز پنجشنبه، ۱۱ بهمن ۱۳۹۷، پس از ماهها تعلل بالأخره از ابزار ویژه مالی اروپا برای دور زدن تحریمهای آمریکا علیه ایران رونمایی شد. این ابزار، به اختصار «اینستکس» نامیده میشود و نام کاملش «سامانه حمایت از تبادلات تجاری» است. مشرق پیش از این در گزارشهایی مفصل به ارزیابی عملکرد اروپاییها در راهاندازی اینستکس و آینده احتمالی پیش روی این سازوکار مالی پرداخته است (جزئیات بیشتر در گزارشهای مشرق، اینجا و اینجا). اتفاقاتی که همزمان با اعلام رسمی آغازبهکار اینستکس و پس از آن رخ داد، در نوع خود جالب توجه است. سه کشور اروپایی عضو برجام یعنی انگلیس، فرانسه و آلمان در بیانیه مشترک خود در همینباره، بر «انتظار» خود از ایران برای اجرای الزامات کارگروه اقدام مالی (FATF) تأکید کردند و به طور تقریباً مستقیم تهدید کردند که اگر ایران به اعضای این کارگروه نپیوندد و به قوانین آن پایبند نباشد، امکان استفاده از اینستکس را نیز نخواهد داشت.
سه کشور اروپایی عضو برجام، در بیانیه خود، رسماً اینستکس را به کارگروه اقدام مالی گره زدند [دانلود]
بعد از آنکه مقامات اروپایی به نوبه خود از انجام تعهدات قطعیشان در برجام سر باز زدند، ظاهراً کارشناسان آمریکایی هم تحریک و تشویق شدهاند تا طرحهای خود برای یک توافق جدید با ایران به جای برجام یا در کنار آن را ارائه کنند. البته اندیشکدههای آمریکایی از مدتها قبل موضوع «توافق بهتر» با ایران را مطرح کردهاند [۱] (جزئیات بیشتر). به عنوان نمونه، اندیشکده آمریکایی «پروژه ویسکانسین» (با نام کامل «پروژه ویسکانسین برای کنترل تسلیحات هستهای») اوایل سال ۲۰۱۸ طی گزارشی خواهان اتفاقنظر اروپا و آمریکا در زمینه تحریم ایران به بهانه فعالیتهای موشکی و به عبارت دیگر امضای «برجام موشکی» شده بود. با این حال، اینگونه که از شواهد برمیآید ناتوانی اروپاییها در دفاع از برجام که یکی از نمودهای آن رونمایی از سازوکار ناامیدکننده اینستکس (و حتی باجخواهی از ایران بابت همین ابزار ناقص) بود، محافل تحلیلی آمریکا را مجاب کرده است که باید نقشههای خود برای امضای یک برجام دیگر با ایران را هرچه سریعتر رو کنند.
اتحادیه اروپا نه تنها کمکی به دور زدن تحریمهای آمریکا نمیکند، بلکه اخیراً خودش هم ایران را تحریم کرده است [دانلود]
در همین راستا، «شورای آتلانتیک» از شناختهشدهترین اندیشکدههای آمریکا، اخیراً گزارشی تحت عنوان «یک سیاست جدید غیرمنفعلانه در قبال ایران [۲] » به قلم «باربارا اسلاوین» مدیر «برنامه آینده ایران» در این اندیشکده را منتشر و در آن چشمانداز خودش از یک توافق دیگر میان آمریکا و اروپا با ایران را ترسیم کرده است. اسلاوین که از باتجربهترین کارشناسان امور ایران در آمریکا به شمار میرود با شناختی که از حساسیتهای فضای سیاسی داخل ایران دارد، برای توصیف آنچه که به عنوان دنباله توافق هستهای مدنظرش است، آگاهانه و عامدانه از عبارت «برجام ۲» استفاده میکند. وی در گزارش خود با جزئیات به تشریح مسیر واشینگتن تا رسیدن به میز مذاکره با ایران و سپس پیشنهادات و خواستههایی پرداخته است که دولت آمریکا باید روی میز مقابل تهران بگذارد.
«فرمول مذاکراتی آمریکاییها»؛ چرا مذاکره با آمریکا ممنوع است؟ [دانلود]
کارشناس اندیشکده شورای آتلانتیک در همان ابتدای گزارش، دولت ترامپ یا دستکم دوره اول ریاستجمهوری وی را عملاً یک فرصت ازدسترفته میپندارد و از انتخابات بعدی ریاستجمهوری در آمریکا و دولتی مینویسد که قرار است سال ۲۰۲۱ قدرت را در واشینگتن به دست بگیرد. وی در اشاره به سیاستمدارانی که تا کنون رسماً وارد کارزار رقابت برای انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۰ شدهاند [۳] ، مینویسد: «با آغاز یک دوره دیگر از رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا، بسیاری از سیاستمداران و صاحبنظران سیاسی آمریکایی و خارجی، پیشاپیش دارند به توصیههایی فکر میکنند که برای ساکن بعدی کاخ سفید ارائه خواهند داد.» اسلاوین با انتقاد از سیاستهای دولت ترامپ، توضیح میدهد: «چه در امور داخلی و چه در مسائل خارجی، صرفاً «بازبینی» تصمیماتی که توسط پرزیدنت دونالد ترامپ اتخاذ شدهاند کافی نخواهد بود، بلکه باید دستورکاری غیرمنفعلانه برای رئیسجمهور جدید، یا برای دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ، تدوین شود.»
برخی از سیاستمداران دموکراتی که نامزدی خود در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا را اعلام کردهاند [دانلود]
نویسنده درباره سیاستهای ترامپ در قبال ایران، تأکید میکند که خروج واشینگتن از برجام اشتباه بوده است و کمپین «فشار حداکثری» دولت آمریکا علیه تهران نیز احتمالاً نتیجهبخش نخواهد بود. اسلاوین بر همین اساس، بازگشت به برجام را اولین گام در مسیر اصلاح سیاستهای دو سال اخیر در قبال جمهوری اسلامی میداند:
در رابطه با ایران، تا سال ۲۰۲۱ کاملاً مشخص خواهد شد که آیا کمپین «فشار حداکثری» که توسط پرزیدنت ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش آغاز شد، موفقیتآمیز بوده یا شکست خورده است. اگر جمهوری اسلامی تا آن زمان بر اثر تحریمها تسلیم نشده و تن به بازگشت به مذاکرات برای رسیدن به یک برنامه جامع اقدام مشترکِ جدید و «بهتر» [چنانکه مدنظر ترامپ است [۴] ] نداده باشد (و یا اینکه سیاستهایش در مقابل واشینگتن را به شکل چشمگیری تغییر نداده باشد)، آنگاه مؤکداً توصیه میشود که دولت بعدی آمریکا این استراتژی را بازبینی و رویکردی دیگر را اتخاذ نماید. واضح است که دولت وقت آمریکا در اولین گام باید با صدور یک بسته فرمانهای اجرایی [دستورات تحت اختیار رئیسجمهور به بخشهای مختلف دولت]، علاوه بر بازگشتن به جاده تبعیت از تعهدات خود در برجام، همچنین دیگر اقدامات ضدسازنده را نیز متوقف کند؛ مثلاً ممنوعیت سفر «مسلمانان» که ایرانیها و ایرانیآمریکاییها را به شکلی نامتناسب [و بیش از مردم سایر کشورها] تحت تأثیر قرار میدهد [۵] .
سخنرانی «مایک پمپئو» درباره سیاست ضدایرانی آمریکا پس از برجام و اِعمال «شدیدترین تحریمهای تاریخ» علیه ایران [دانلود]
هر دم از این «باغ» برجامی میرسد
مدیر برنامه آینده ایران در شورای آتلانتیک معتقد است در کوتاهمدت بازگشت آمریکا به برجام ضرورت دارد، اما برای بلندمدت باید فکر دیگری کرد: برجام ۲. وی البته معتقد است مقدمهچینی برای چنین توافقی با ایران با قهر و زور امکانپذیر نیست، بلکه باید دوباره به ترفند «دیپلماسی» روی آورد:
در بلندمدت، آمریکا باید به دنبال برگزاری مذاکرات زودهنگام با ایران و شرکای واشینگتن در ۱+۵ برای دستیابی به یک «برجام ۲/۰» باشد؛ توافقی که بتواند بنیان مستحکمتری برای عدم اشاعه و حلوفصل منازعات در خاورمیانه ایجاد کند. واشینگتن برای جلب رضایت ایرانیها به منظور شرکت در مذاکرات، مجبور خواهد بود تا لحن همیشه خصومتآمیز خود نسبت به تهران را تغییر دهد. بدگوییهای بیش از اندازه ترامپ، [مایک پمپئو] وزیر خارجه وی، و سایر مشاورانش درباره جمهوری اسلامی [۶] ، زمینه را برای دیپلماسی فراهم نمیکند، بلکه مقایسه این مواضع با اظهارات آنها درباره حکومتهایی مانند عربستان و کره شمالی که به اندازه حکومت ایران یا حتی بیشتر بیرحم هستند، سیاست یک بام و دو هوای مقامات آمریکایی را نشان میدهد. ایرانیها هم مانند مردم دیگر در همه جای دنیا به توهین واکنش مثبتی نشان نمیدهند. آنها به عنوان وارثان یک فرهنگ چندین هزار ساله، نسبت به انتقاد از جانب قدرتهای خارجی، به طور ویژهای حساس هستند. از طرف دیگر، وزارت خارجه باید اجازه راهاندازی مجدد تبادلات میانمردمی [۷] را با ایران پیدا کند؛ تبادلاتی که نشاندهنده احترام به دستآوردهای ایران هستند و کمک قابلتوجهی به گسترش روابط حسنه و پیشرفتهای دوجانبه در حوزههای ورزش، هنر و علم کردهاند.
اظهارات وقیحانه ترامپ علیه ایرانیها: آنها «ملتی تروریست، و از این نظر، کمنظیر» هستند [دانلود]
شورای آتلانتیک البته تنها برقراری ارتباط با ایران را نیز راهحل پیشرفت به سوی برجام ۲ نمیداند، بلکه ایجاد ائتلافی برای مشورت و نقشه کشیدن علیه ایران را نیز ضروری توصیف میکند. این اندیشکده مینویسد: «یکی از پیششرطهای دیگر برای رسیدن به نتیجه بهتر در مقابل ایران، ایجاد ائتلافی حقیقتاً چندجانبه است که فراتر از حمایتهای محدود منطقهای از سیاستهای کنونی آمریکا باشد. اگرچه باید با اسرائیل، عربستان و امارات در مورد مسائل مربوط به امنیت ملیشان مشورت کرد، اما این سه نباید در خصوص دیپلماسی آمریکا مقابل ایران حق وتو داشته باشند. به علاوه، ساختار ۱+۵ که موفق به دستیابی به برجام شد و این توافقنامه را با تصویب یک قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل نیز رسمیت بخشید، میتواند برای مذاکرات بعدی نیز احیا شود و ساختارهای دیگری را نیز به فراخور موقعیت میتوان به وجود آورد.»
اسلاوین همچنین اشاره میکند که دولت بعدی آمریکا به منظور متقاعد کردن ایران به نشستن پشت میز مذاکره، باید سازوکار مستحکمتری را برای تضمین منافع ایران در توافق جدید در نظر بگیرد. وی با توضیح اینکه برجام ۱ از همان ابتدا به خاطر تقابل قدرت میان اوبامای دموکرات و کنگره جمهوریخواه، متزلزل بود، مینویسد: «اگر مشوقهایی که دولت بعدی آمریکا به ایران میدهد، کمتر [از تعهدات دولت اوباما در برجام] در معرض خطر تغییر موضعهای ناگهانی ساکنان پیاپی کاخ سفید [مانند تصمیم ناعاقلانه ترامپ] نباشند، واشینگتن نمیتواند به دستیابی به توافقی بهتر از برجام امیدوار باشد. اگرچه با توجه به کنترل جمهوریخواهان بر کنگره، قابلدرک است که چرا باراک اوباما برای تعلیق تحریمها علیه ایران بر اختیارات اجرایی خود [و نه اختیارات قانونی کنگره] تکیه کرد، اما همین اقدام او موجب شد تا بندهای مربوط به تعهدات آمریکا ذاتاً شکننده باشند. لازم نیست توافق جدید را به عنوان یک معاهده به کنگره ارائه داد. شاید سادهتر این باشد که در ازای امتیازاتی که ایران میدهد، لوایحی ارائه شود که برخی تحریمهای خاص علیه تهران را حذف کند. به این ترتیب صرفاً رأی اکثریت در هر دو مجلس [نمایندگان و سنا در] کنگره نیاز خواهد بود، نه رأی دوسوم در مجلس سنا.»
کارشناس امور ایران در اندیشکده شورای آتلانتیک در انتهای گزارش خود، برخی از مواردی را برمیشمارد که میتوان در برجام ۲ آنها را گنجاند. این موارد از قرار زیر است:
◄ تمدید ۱۰ ساله تعهد ایران به محدودیت در غنیسازی به صورت غنیسازی اورانیوم ۲۳۵ تا غنای ۵ درصد؛ بندی که در حال حاضر، سال ۲۰۳۰ منقضی خواهد شد. به این ترتیب امکان اینکه ایران بتواند سلاح هستهای بسازد تقریباً به صفر خواهد رسید.
◄ التزام ایران تا ابد به عدم بازفرآوری پلوتونیوم، یکی دیگر از سوختهای قابلاستفاده برای ساخت بمب.
◄ التزام ایران به عدم غنیسازی اورانیوم در تأسیسات زیرزمینی فردو که در مقابل حمله نظامی نسبتاً مقاوم است.
◄ مشارکت ایران در یک تأسیسات چندجانبه غنیسازی اورانیوم در خارج از قلمرو جمهوری اسلامی، شاید در قزاقستان. از این تأسیسات میتوان به منظور تولید سوخت با غنای بالاتر برای ایزوتوپهای پزشکی و سایر اهداف غیرنظامی استفاده کرد.
◄ مشارکت ایرانیها در کنفرانسهای تحت حمایت سازمان ملل درباره حلوفصل سیاسی مسائل در سوریه و یمن.
◄ مشارکت ایرانیها در یک انجمن چندملیتی با موضوع موشکهای بالستیک؛ انجمنی که تحت حمایت سازمان ملل و با ریاست مشترک آمریکا، روسیه و چین اداره شود. اتحادیه اروپا، شورای همکاری خلیج [فارس] و اسرائیل نیز باید در این انجمن حضور داشته باشند.
◄ تخفیف جامع تحریمی شامل لغو تدریجی تحریمهای اولیه واشینگتن علیه جمهوری اسلامی و حذف نام ایران از فهرست کشورهای حامی تروریسم در وزارت خارجه آمریکا، در ازای دریافت امتیازات عینی از تهران در موضوعاتی که در بالا به آنها اشاره شد.
◄ علاوه بر اینها، آمریکا و ایران باید در مورد آزادی شهروندان زندانی مذاکره کنند و هدف نهاییشان پایان دادن به دستگیری افراد بیگناه به عنوان برگهای چانهزنی باشد.
نویسنده گزارش البته اذعان میکند که برجام ۲ مدنظر او به نسبت سابقه دیپلماسی میان ایران و آمریکا، «بلندپروازانه» است، اما مینویسد: «چهل سال خصومت، در کنار صرفاً برخی مواقع همکاری و مسامحه، نشان داده است که صلح و امنیت در خاورمیانه بدون بهبود روابط آمریکا و ایران به دست نخواهد آمد. هر دو کشور از این آشتی و عادیسازی روابط سود هنگفتی خواهند برد؛ ایرانیها از مزایای پیوستن به اقتصاد بینالمللی برخوردار خواهند شد و آمریکا نیز امکان کاهش حضور نظامی در مرزهای ایران را پیدا خواهد کرد.» اسلاوین گزارش خود را با اذعان به این واقعیت به پایان میبرد که برجام ۲ بیش از هر کشوری به سود آمریکا تمام خواهد شد:
حتی اگر [به جای یک برجام ۲] تنها یک توافق جزئی دیگر [مانند برجام ۱] هم به دست آید، باز هم بهتر از وضعیت کنونی است که در آن آمریکا در مقابل اتفاقنظر بینالمللی در حمایت از برجام، منزوی شده است و متحدان منطقهای واشینگتن نیز نگران «غروب» [و انقضای مدت] محدودیتهای برنامه هستهای ایران و همچنین خروج نیروهای نظامی آمریکا [از منطقه خاورمیانه و به ویژه کشورهایی مانند سوریه و افغانستان] هستند. اگرچه آمریکا و ایران ممکن است [در نتیجه امضای برجام ۲] به روابط نزدیکی برنگردند که تا قبل از انقلاب سال ۱۹۷۹ [و سرنگونی رژیم شاه در ایران] با یکدیگر داشتند، اما تهران و واشینگتن میتوانند یاد بگیرند چگونه به شیوههایی با یکدیگر تعامل کنند که آثار مخرب کمتری روی شهروندان دو کشور، خاورمیانه و جامعه بینالمللی داشته باشد.