جشنواره فیلم فجر؛ از آبادان تا سردشت

در دهه ۹۰ سینمای ایران به لحاظ فرم و تکنیک رشد کرده است اما یکی از ویژگی‌های متمایز این دهه رجوعی دوباره به سینمای دفاع‌مقدس، این بار نه در متن جنگ، بلکه قصه‌هایی در حاشیه دفاع‌مقدس است.

به گزارش مشرق، اتفاقات بزرگ در جهان با خود پیوست‌های فرهنگی- اجتماعی‌ای به همراه دارند و سینمای دفاع‌مقدس را نیز می‌توان یکی از این پیوست‌ها دانست؛ سینمایی که پس از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران کم‌کم شکل گرفت و امروز یکی از گونه‌های مهم سینمای ایران را تشکیل می‌دهد؛ گونه‌ای که طی نزدیک به ۴ دهه شکل و ساختار یافته و به تنوع نیز رسیده است.

* سینمای دفاع مقدس، سینمای جنگ!

در سال‌های ابتدایی دهه ۶۰ و پس از شروع جنگ تحمیلی، سینما نیز شروع به واکنش کرد. آن سال‌ها هنوز چیزی به عنوان سینمای دفاع‌مقدس وجود نداشت و سینماگران با همان دست‌فرمان سینمای کلاسیک هالیوود و بر اساس ساختار «ژانر جنگی» شروع به تولید آثار سینمایی کردند. در آن دوران بیشتر قصه فیلم‌هایی که مربوط به دفاع‌مقدس بود، مانند همان سینمای ژانر جنگ بر اساس شخصیت قهرمان فیلم آموزش دیده و حرفه‌ای که با تکیه بر تجهیزات فنی و با بهره‌گیری از قدرت بدنی می‌تواند گره‌ها را بگشاید، جلو می‌رفت. هیجان و حادثه ۲ عنصر اصلی آن سینما بود که قهرمان داستان در بستر آن فیلم را جلو می‌برد. در آن سینما «جمشید هاشم‌پور» نیاز بود که یک تنه دمار از روزگار دشمن در بیاورد؛ فیلم‌هایی که با توجه به نیاز به حس پیروزی در جامعه، در گیشه هم با موفقیت همراه بودند. «عقاب‌ها»ی ساموئل خاچیکیان در سال ۱۳۶۴ نمونه بارز این سینماست که به پرمخاطب‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران هم تبدیل شد. در کنار عقاب‌ها می‌توان به «کانی‌مانگا» اثر سیف‌الله داد و «فرار مرگبار» تورج منصوری اشاره کرد که با همان نگاه جلو رفتند. اما تفاوت اصلی دفاع‌مقدس با جنگ، «مرگ» است. در نگاه فیلم‌های جنگی یا همان سینمای ضدجنگ، مرگ پایان و تباهی انسان است اما مرگ در سینمای دفاع‌مقدس «شهادت» و رستگاری بزرگ محسوب می‌شود. «کشتن» در سینمای جنگی برای انتقام و لذت‌های نفسانی است اما در نگاه دفاع مقدسی سلب حیات از دشمن فقط برای خدا و برای رضای او است، نه نفسانیات و لذات انسانی!

* ورود سینما به میدان دفاع مقدس

اما در کنار سینماگرانی که دفاع‌مقدس را با همان ساخت کلاسیک ژانر جنگی جلو می‌بردند، نسل جدیدی از سینماگران هم دوربین به دست شدند تا روایت دقیق‌تری از جنگ داشته باشند؛ روایتی که به «دفاع مقدس» نزدیک‌تر باشد. تفاوت اینها البته در این بود که عمدتا فیلمسازانی بودند که خود از بچه‌های جبهه و جنگ بودند. «رسول ملاقلی‌پور» و «ابراهیم حاتمی‌کیا» شاید شاخص‌ترین چهره‌هایی بودند که خود را متعلق به سینمای دفاع‌مقدس می‌دانستند. اینها تمام تلاش‌شان را می‌کردند که در بیان دفاع‌مقدس، مرزگذاری‌های دقیقی با جنگ‌های رایج جهان داشته باشند؛ گونه‌ای که مبتنی بر باورهای دینی و ملی جامعه انقلابی ایران است. حاتمی‌کیا در «مهاجر» قصه را بر اساس احوالات معنوی و الهامات خلبان پرنده بدون سرنشین جلو می‌برد و در «دیده‏بان» رزمنده‌ای را به تصویر می‌کشد که حاضر است برای جلو بردن دفاع‌مقدس خود را قربانی کند. رسول ملاقلی‌پور نیز در کنار حاتمی‌کیا دفاع‌مقدس را با همان حس دینی‌اش در «پرواز در شب»، «افق»، «بلمی به سوی ساحل» و دیگر فیلم‌هایش به تصویر کشید. در این دوران البته فیلم‌هایی هم بودند که نگاه سطحی به دفاع‌مقدس داشتند.

* «ضدجنگ»؛ در دوران عبور از آرمان‌ها

دوم خرداد فقط در سیاست تحول ایجاد نکرد؛ بی‌آرمانی در سیاست، به تغییر در سینما نیز انجامید. موج آثار ضدجنگ با محوریت مشکلات جنگ، ضایعات جنگ، فقر و مصائب جامعه بعد از جنگ به گونه اصیل دفاع‌مقدس حمله برد. «گیلانه» رخشان بنی‌اعتماد و «طبل بزرگ زیر پای چپ» کاظم معصومی در کنار فیلم «جایی دیگر» از مهدی کرم‌پور که با ارائه تصویری مجعول از رزمنده‌ها گاهی کلیت جنگ و شهادت را زیر سوال برده بود، حرکتی بود برای از یاد بردن سینمای دفاع‌مقدس و واقعیت آن!

* دهه ۹۰ و رجوع به سینمای دفاع مقدس، این بار از بیرون متن!

در دهه ۹۰ سینمای ایران به لحاظ فرم و تکنیک رشد کرده است اما یکی از ویژگی‌های متمایز این دهه رجوعی دوباره به سینمای دفاع‌مقدس، این بار نه در متن جنگ، بلکه قصه‌هایی در حاشیه دفاع‌مقدس است. «شیار ۱۴۳» شاید شاخص‌ترین اثر سینمایی دهه ۹۰ درباره جنگ تحمیلی است که داستانش نه پشت خاکریزهای دفاع‌مقدس، بلکه در خانه‌ای روستایی اتفاق می‌افتد. در این دوران سینمای ایران با «ویلایی‌ها» هم مواجه شد؛ داستان زنان پشت جبهه که کمتر به آنها پرداخته شده بود. قصه‌های حاشیه اما پراحساس و درگیرکننده است و کم از متن جنگ ندارد. حالا امسال نیز ۲ فیلم اصلی که نمایندگی سینمای دفاع‌مقدس را در جشنواره بر عهده دارند، درباره حاشیه دفاع‌مقدس هستند. «آبادان یازده ۶۰» داستان روزهای شروع جنگ در شهر آبادان و فعالیت‌های رادیو آبادان برای وحدت اجتماعی در برابر متجاوز است و «درخت گردو»ی محمدحسین مهدویان داستانی است که در بستر بمباران شیمیایی سردشت روایت می‌شود.

*وطن امروز

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

جشنواره فیلم فجر؛ از آبادان تا سردشت بیشتر بخوانید »

فرزندان افغانستانی بانوی دو عالم

لشکر فاطمیون که بسیاری از آنها را در میدان نبرد با داعش به انجام سخت‌ترین ماموریت‌ها می‌شناختند، خاطرات گفته و ناگفته بسیاری دارند؛ خاطراتی که هر کدام ارزش نگارش یک کتاب جداگانه را دارد.

به گزارش مشرق، در میان همه شهدای مدافع حرم شاید باید شهدای افغانستانی لشکر فاطمیون و شهدای پاکستانی لشکر زینبیون را از مظلوم‌ترین آنها دانست؛ شهدایی که علاوه بر تحمل رنج دوری از خانه و خانواده به واسطه هجمه‌های انبوه تبلیغاتی، همیشه در مظلومیت بیشتری به سر می‌بردند. نام مقدس «فاطمیون» برای این گروه به این دلیل انتخاب شد که شکل‌گیری این یگان نظامی در ایام شهادت حضرت زهرا(س) بود و از آنجایی که آن حضرت در دفاع از ولایت، صدمات زیادی را به جان خرید و در غربت شهید شد، آنان نیز فدایی ولایت بوده و غریبانه وارد این عرصه شدند.

لشکر فاطمیون که بسیاری از آنها را در میدان نبرد با داعش به انجام سخت‌ترین ماموریت‌ها می‌شناختند، خاطرات گفته و ناگفته بسیاری دارند؛ خاطراتی که هر کدام ارزش نگارش یک کتاب جداگانه را دارد. «فاطمیون» مجموعه‌ای از ۴۰ حکایت و خاطره شنیدنی از شهدای لشکر فاطمیون است که از زبان آنها و پیش از شهادت یا از زبان خانواده آنها گردآوری شده و به همراه تصاویری از این شهدا همراه شده است.

این کتاب که توسط انتشارات شهید ابراهیم هادی منتشر شده همچون اغلب کتاب‌های منتشر شده توسط این انتشارات در ارتباط با شهدا، مبتنی بر الگوی روان و ساده‌نویسی است. حکایت‌های موجود در این کتاب در نهایت سادگی و به دور از پیچیدگی‌های زبانی مرسوم در برخی از آثار ادبی مشابه روایت می‌شوند. اما آنچه این ۴۰ حکایت را خواندنی و دلنشین می‌کند جذابیت موجود در اصل روایت‌ها و رفتارهای مخلصانه این رزمندگان عزیز و مظلوم است. در بخشی از این کتاب در ارتباط با نگاه و تفکرات پدر شهید محمدحسین خداپناه یکی از شهدای مدافع حرم فاطمیون می‌خوانیم: «هرچند حضور فرزندش در تیپ فاطمیون در کنار دیگر مدافعان افغانی حرم برای او وجه تمایز بود اما وجه دیگری هم داشت، اینکه محمدحسین تک فرزند بود و خواهر و برادری نداشت و البته تنها ۲۱ سال از خدا عمر گرفته بود. پدر شهید خداپناه به عبارتی همه چیزش را در راه خدا داده بود؛ همه زندگیش را. با این حال چندین بار شنیده بودم که می‌خواست خودش هم به سوریه برود اما اجازه ندادند. ایشان مصاحبه را اینگونه آغاز کرد: «ما کوچک‌تر از آن هستیم که بخواهیم از شهدا حرف بزنیم. شهدای فاطمیون شهدای دفاع از اعتقادات بوده و هستند و اعتقاد و ایمان، هیچ مرز و محدودیتی نمی‌پذیرد. تمام کسانی که می‌گویند پول می‌دهند تا این فرزندان برای نبرد به سوریه اعزام شوند، به من بگویند که آدمی همچون من که تنها فرزندم و تنها پسرم را در این راه دادم چگونه می‌شود که یک مرد بعد از پنجاه و چند سال همه محصول زندگی خود را که تک فرزندش است برای مادیات بدهد؟!»

یکی دیگر از نکات جالب توجه در ارتباط با کتاب «فاطمیون» آن است که پیش از روایت هرکدام از خاطرات رزمندگان، بخش‌هایی از زندگینامه حضرت فاطمه زهرا(س) نقل شده است که در واقع این اثر را تبدیل به ۲ کتاب کرده است؛ یکی مجموعه خاطراتی از شهدا و دیگری که روایتگر زندگانی و روایات حضرت زهرا(س) است.

*وطن امروز

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

فرزندان افغانستانی بانوی دو عالم بیشتر بخوانید »

پرونده ویژه شهید مرتضی ابراهیمی در ماهنامه فکه

پرونده ویژه پاسدار مدافع امنیت شهید مرتضی ابراهیمی از مهمترین مطالب این شماره است.

به گزارش مشرق، شماره جدید ماهنامه فکه (۲۰۱) منتشر شد.

پرونده ویژه پاسدار مدافع امنیت شهید مرتضی ابراهیمی از مهمترین مطالب این شماره است.

در شماره ۲۰۱ ماهنامه فکه می خوانید:

– پاسدار امنیت… پرونده ویژه پاسدار مدافع امنیت شهید مرتضی ابراهیمی
-هم رفیق، هم پسر… مصاحبه با پدر پاسدار مدافع امنیت شهید مرتضی ابراهیمی
– شهادت دور نیست… گفت‌وگو با مادر پاسدار مدافع امنیت شهید مرتضی ابراهیمی
– بامعرفت… گفت‌وگو با زهرا بایرامی همسر پاسدار مدافع امنیت شهید مرتضی ابراهیمی
– مجلس در راس امور… بررسی اهمیت حضور پرشور در انتخابات پیش رو
– سلاح یا قلم؟… شهید دکتر سیدجواد صباغ به روایت خادمین شهدا فدک
– قهرمانان گمنام… روایتی از همسر سرباز شهید علی اوسطی

آثاری با عنوان:
#انتظاری که به سر رسید/ طلب ما از عراقی ها/ پاسداشت آزمون های بزرگ یک ملت/ تدافع فرهنگی و … نیز در انی شماره دیده می شود.

مشروح مطالب در سایت و اینستاگرام فکه قابل پیگیری است.
@jannatefakkeh
www.jannatefakkeh.com

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

پرونده ویژه شهید مرتضی ابراهیمی در ماهنامه فکه بیشتر بخوانید »

پنجمین موشک «خط مقدم» شلیک شد + عکس

سردار طهرانی مقدم در مصاحبه، بیش از آن که از خود بگویند از یاران شهیدشان گفته بودند و علاقه مند بودند که زحمات رزمندگان گمنام یگان موشکی در تاریخ ثبت و ضبط شود.

به گزارش مشرق، چاپ پنجم کتاب «خط مقدم» روایتی داستانی و مستند از میانه خط زندگی حسن طهرانی مقدم است که به دور از تخیل و رویاپردازی های نویسندگی به نگارش درآمده و از مرداد سال ۶۳ تا دی سال ۶۵ را شامل می شود. مقطعی که اتفاقا پر از حادثه و موانع پیچیده است. پر از «نمی توانی ها» و «دیگر نمی شودها»، پر از جمله «اینجا دیگر آخر خط است.»

یک معرفی درباره این کتاب بخوانیم:

چند دقیقه با کتاب «خط مقدم»؛ / ۵۶

مخالفت «امام» با زدن کاخ صدام + سند

خط زندگی حسن طهرانی مقدم پر از حادثه است. پر از بالا پایین های ناگهانی و حساس. پر از موانع پیچیده. پر از «نمی توانی» ها و «دیگر نمی شود»ها. پر از جمله «اینجا دیگر آخر خط است». پر از سنگ هایی که جلوی راهش افتاده و موانعی که جلوی پایش سبز شده. اما همه را گذرانده. هیچ وقت نایستاده و توقف نکرده است.

هیچ وقت «شیبَش» منفی نشده و هیچ وقت برای بالارفتن بر روی خط های دیگر سوار نشده. همین ها بوده که خدا هم انگار به خط زندگی اش برکت داده. هرچه به انتها نزدیک تر شده تابع زندگی اش نمایی تر شده و آخر خطش مثل موشک اوج گرفته و بالا رفته. آن قدر بالا که بیشترخط ها به گَردش نمی رسند. خط هایی که مثل زندگی های ما درگیر «محور افقی» شده اند و با «محور عمودی» قهرند.

این کتاب برشی است مستند از میانه خط زندگی حسن طهرانی مقدم به دور از تخیل و رویاپردازی های نویسندگی. از مرداد سال ۶۳ تا دی ماه سال ۶۵. مقطعی که اتفاقا پر است از حادثه و موانعپیچیده. پر از «نمی توانی» ها و «دیگرنمی شود»ها. پر از جمله «اینجا دیگر آخر خط است».

اولین گام های پژوهشی این اثر، پیش از انتشار در سال ۱۳۸۴ و با تشویق و حمایت های سردار شهید حسن طهرانی مقدم بوده است. آن زمان هدف جمع آوری خاطرات و مستندات دوران دفاع موشکی بود.

سردار طهرانی مقدم در مصاحبه، بیش از آن که از خود بگویند از یاران شهیدشان گفته بودند و علاقه مند بودند که زحمات رزمندگان گمنام یگان موشکی در تاریخ ثبت و ضبط شود و تاکید می کردند که این شهدا را برای مردم الگو کنید.

برای نگارش این کتاب با بیش از ۵۰ نفر مصاحبه های عمیق و مفصلی صورت گرفته که در مواردی برای تکمیل و رفع تناقضات و ابهامات، مصاحبه با برخی افراد بیش از ۲۰ بار تکرار شده است.

برشی از کتاب:
در این دو سال و اندی که سنگ بنای توپخانه را گذاشته بود، تلاش کرده بود تا توپخانه بتواند گوشه‌ای از بار جنگ را به دوش بکشد. حالا که گوشه‌ای از بار جنگ به دوش آن بود نمی‌توانست نسبت به ادامه کارش بی‌تفاوت باشد. اگر می‌خواست در مدتی که نیست کار توپخانه لنگ نشود، هرطور شده نباید شفیع‌زاده را از آن جدا می‌کرد.
– حاجی‌زاده چه طوره؟
– کدوم حاجی‌زاده؟
– امیر. رئیس ستادمون رو می‌گم .
آقا رحیم کمی فکر کرد و گفت:
– آره می‌شناسمش. به نظر پسر خوبیه. ان شاءالله که از پسش بربیاد. کار سختیه که باید کاملا محرمانه انجام بشه.
آقا رحیم ادامه داد:
– راستی به نظرت اسم گروه چی باشه؟
حسن‌آقا همین‌طور که فکر می‌کرد، گفت:
– هرچی شمابگین، آقارحیم .
هم زمان آقا رحیم هم شروع کرد به فکر کردن. چند اسم را روی کاغذی که جلویش بود نوشت و خط زد. عاقبت انگار یکی توجهش را جلب کرد.
– "حدید" خوبه؟
– آره. به نظرم خوبه.
– پس همین جا تشکیل "گروه حدید توپخانه سپاه" رو اعلام می‌کنم.

چاپ پنجم کتاب خط مقدم؛ روایتی مستند از تشکیل یگان موشکی ایران با محوریت زندگی شهید طهرانی مقدم به کوشش فائضه غفار حدادی در قطع رقعی و ۵۲۸ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی منتشرشده است.

علاقمندان جهت تهیۀ این کتاب می توانند از طریق سایت manvaketab.ir و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانۀ پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ آن را با پست رایگان دریافت نمایند.

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

پنجمین موشک «خط مقدم» شلیک شد + عکس بیشتر بخوانید »

سرداری که همچنان در میان کوچه و بازار است

نزدیک به یک ماه از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، می‌گذرد. اما این داغ بر دل مردم هنوز تازه است.

به گزارش مشرق، نزدیک به یک ماه از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، می‌گذرد. اما این داغ بر دل مردم هنوز تازه است. این را از رخت سیاه بر تن مردم و عکس حاج قاسم بر دیوارهای ساختمان‌ها و مغازه‌های شهر می‌توان فهمید. کافی است با مردم صحبت کنید تا بفهمید شهادت حاج قاسم اتفاقی نیست که به راحتی بتوانند فراموش کرد. حالا ما میان مردم رفتیم. مردمی که هنوز عکس حاج قاسم سر در محل زندگی و کسب‌وکارشان است.

مردم از ما توقع دارند
در خیابان فردوسی تعداد مغازه‌هایی که هنوز عکس سردار را پشت شیشه‌هایشان نگه داشته‌اند یکی، دو تا نیست. سراغ کتاب فروشی دور میدان می‌رویم. رضا سیم‌یاری، صاحب مغازه می‌گوید: «کار ما فرهنگ‌سازی است. زنده نگه داشتن یاد شهدا هم یک نوع فرهنگ‌سازی است. خیال هم نداریم به این زودی‌ها قاب مغازه را از تصویر سردار سلیمانی خالی کنیم.» او ادامه می‌دهد: «وقتی همه مردم به نوعی عزاداری خودشان را در از دست دادن شهید سلیمانی ابراز می‌کنند، مردم از ما نوع دیگری توقع دارند. به همین خاطر تصمیم داریم به‌زودی برای زنده نگهداشتن این اسطوره ملی در کتاب فروشی اقداماتی انجام دهیم.»

بنری از طرف بساطی‌های امام حسین
در میدان امام حسین(ع) یکی از بنرهایی که دیده می‌شود از طرف بساطی‌های این میدان است. بساطی‌هایی که خیلی‌ها فکرش را نمی‌کردند، پول روی هم بگذارند و برای شهادت حاج قاسم از طرف خود یک بنر تسلیت در این خیابان نصب کنند. روی بنر نوشته شده: «مالک اشتر علی، آسمانی شدنت مبارک، از طرف بساطی‌های میدان امام حسین (ع)» با یکی از آن‌ها صحبت می‌کنیم، می‌گوید: «چرا کسی از ما توقع نداشت. اتفاقاً شهدا به افرادی مثل ما لطف زیادی داشتند.» یکی دیگر از کاسبان میدان امام حسین(ع) که مغازه گیوه‌فروشی دارد هم عکسی از سردار سلیمانی روی شیشه مغازه‌اش نصب کرده است. می‌گوید: « عشق حاج قاسم در خون همه ماست.» کاسبی هم که عکسی پشت مغازه‌اش نگذاشته، دلیل این نیست که مثل ما عاشق شهید حاج قاسم سلیمانی نیست.» او ادامه می‌دهد: «روز تشییع پیکر سردار سلیمانی از خیابان آیت تا میدان آزادی غلغله بود. جلوی مغازه من یکی از جاهایی بود که جای سوزن انداختن نبود. پیش خودم می‌گفتم این جماعت از کجا آمده‌اند؟ چقدر عشق در دل‌شان است که در این ازدحام باز هم می‌آیند.»

عزیزم را از دست دادم
تاکسی‌اش در میدان هفت تیر معروف است. عکس سردار سلیمانی، شهید حججی و چند شهید دیگر روی شیشه پشت ماشینش چسبانده. هنوز لباس سیاه را از تنش در نیاورده است. مسافرها هم دیگر او را می‌شناسند. از روزی که حاج قاسم به شهادت رسیده است کمتر می‌خندد. خودش می‌گوید: «انگار یکی از عزیزانم را از دست داده‌ام.» او ادامه می‌دهد: « ۵ یا ۶‌سال در منطقه جنگی بودم. سردار سلیمانی را هم دیده بودم. نمی‌توانم بگویم چقدر انسان خوبی بود. فکر نمی‌کنم انسانی مثل او دیگر زاده شود.» او ادعا می‌کند از روزی که سردار به شهادت رسیده است مریض شده است. او می‌گوید: «هنوز هم مریض هستم چون واقعاً دوستش داشتم.»

سه بار ختم قرآن به نیت حاج قاسم
تک و توک راضی شده‌اند بعد از گذشت سه هفته عکس شهید حاج قاسم سلیمانی را از سر در مغازه‌هایشان بردارند. فرقی نمی‌کند پیر و جوان حس می‌کنند آرامش امروزشان را مدیون این شهید هستند. حالا با گذاشتن عکس او می‌خواهند دین‌شان را ادا کنند و یکصدا بگویند حاج قاسم سلیمانی در دل ما زنده است. به مسجد ثارالله در محله نارمک می‌رویم. مکانی که می‌دانیم سومین ختم قرآن را برای سردار سلیمانی برگزار کرده‌اند. عکس شهید بر در و دیوار مسجد نقش بسته است. خادم مسجد می‌گوید: «این هفته سومین ختم قرآن را برای حاج قاسم برگزار کردیم. تنها کاری است که از دستمان برمی آید. هفته اول مردم آنقدر از این مراسم استقبال کردند که ما باز هم ادامه دادیم. هفته‌ای یک ختم قرآن همراه با مردم می‌گیریم. حدود ۱۰۰‌نفر در این ختم قرآن شرکت می‌کنند.» او ادامه می‌دهد: «تا هفته اول هر شب مراسم عزاداری برگزار می‌شد اما مردم اصرار داشتند این مراسم را ادامه بدهیم. حالا هر پنج‌شنبه شب مراسم یادبود سردار سلیمانی را برگزار می‌کنیم. باورتان نمی‌شود بیشترین افرادی که در این یادبود شرکت می‌کنند جوان‌ها هستند.»

صحبت از حاج قاسم و انتقام سخت
قهوه‌خانه‌اش در خیابان دماوند است. داخل مغازه چند عکس سردار شهید حاج قاسم سلیمانی کنار عکس حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نقش بسته است. چند عکس هم پشت شیشه خودنمایی می‌کند. حاج رحیم، صاحب قهوه‌خانه است. از او می‌پرسیم چرا عکس حاج قاسم را به دیوار مغازه‌اش دارد. او می‌گوید: «بعد از شهادت حاج قاسم چند روزی مغازه را تعطیل کردم. دل و دماغ کار کردن نداشتم. بعد از آن تنها کاری که می‌توانستم برای زنده نگه داشتن یاد او انجام بدهم گذاشتن عکسش در قهوه‌خانه بود.» حاج رحیم به افرادی که داخل مغازه‌اش نشسته‌اند اشاره می‌کند و می‌گوید: « خیلی‌ها فکر می‌کنند این جوان‌ها چون اهل قهوه‌خانه هستند محبت‌شان به شهدا هم کم است. اما من خودم به چشم خودم دیدم تا مدت‌ها در این قهوه‌خانه و بین جوان‌ها صحبت از حاج قاسم و انتقام سخت بود.» او می‌گوید: « افرادی مثل حاج قاسم لطف زیادی به این مملکت کرده‌اند و حیف بود که به این زودی از بین ما بروند. اما تک‌تک ما می‌توانیم یک حاج قاسم باشیم.»

*صبح نو

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

سرداری که همچنان در میان کوچه و بازار است بیشتر بخوانید »