سهشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۸ – ۱۲:۳۵ ذوالقدر: نیاز امروز کشور اعتماد اجتماعی است
نماینده مردم تهران در مجلس گفت: نیاز امروز کشور به ارتقاء سرمایهها و اعتماد اجتماعی است تا به پشتوانه این سرمایهها اهداف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی محقق شود.
به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، سیده فاطمه ذوالقدر در نطق میان دستور خود در نشست علنی امروز مجلس (سهشنبه ۲۴ دی ۹۸) گفت: نیاز امروز کشور به ارتقاء سرمایهها و اعتماد اجتماعی است تا به پشتوانه این سرمایهها اهداف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی محقق شود. یقینا باور دارید که افزایش این سرمایهها در خلاء و معجزه گونه رخ نمیدهد و زیرساختهای آن بر مدار شفافیت وعملگرایی صادقانه و صالحانه مهیا خواهد شد.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی اظهار داشت:همانطور که شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی توصیه کرد "آن دختر باحجاب یا کم حجاب هم فرزند ماست،جامعه و خانواده ماست. اینها همه مردم ما هستند، بچههای ما هستند"، لذا همگان و به ویژه کسانی که تریبونی به دست میآورند توجه داشته باشند که به گونهای سخن نگویند موجب تفرقه و انشقاق در جامعه شوند و به قول شهید حاج قاسم "خب پس چه کسی را میخواهید حفظ کنید".
وی افزود: در مجلس دهم در تصویب طرحها و لوایح نیازهای کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت جامعه مدنظر بوده است. از این رو در فراکسیون زنان، برای حوزه زنان خانواده سیاستهای کاهش فقر مطلق را به کار بستهایم و در این خصوص افزایش اعتبارات بیمه زنان سرپرست خانوار و بدسرپرست را مصوب کردیم و آنها را در برخورداری از اعتبارات پرداختی برای دیه محکومان معسر جرائم غیرعمد و اخذ وامهای اشتغالزایی و کارآفرینی در اولویت قرار داریم.
ذوالقدر خاطرنشان کرد: سیاست عدالت جنسیتی از دیگر موضوعات مورد پیگیری در فراکسیون زنان بود که ماحصل آن حضور بیشتر زنان توانمند در پستهای مدیریتی کشور بود.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی اظهار داشت:توسعه بر مدار سرمایههای انسانی حرکت میکند. از این رو خواستهها و انتظارات کودکان و نوجوانان به عنوان آینده سازان این مرز و بوم مورد توجه جدی قرار گرفت و لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان تصویب شد.
وی افزود: عدهای از کودکان جامعه به دلیل نداشتن شناسنامه از بیهویتی در رنج بوده و از فرایند تحصیل، آموزش و بهداشت محروم بودهاند که در فراکسیون زنان تلاشهای بسیاری برای تصویب لایحه اعطای تابعیت به فرزندان متولد از ازدواج زن ایرانی با مردان خارجی صورت پذیرفت که امیدواریم با اجرای آن مشکلات این قشر تا حد زیادی مرتفع شود.
ذوالقدر در پایان گفت: فشارهای اقتصادی و افزایش نرخ تورم باعث کاهش تمایل جوانان به ازدواج شده است. از این رو تلاش داشتیم با رویکرد حمایتی برای تشکیل خانواده تسهیلات وام ازدواج را هر ساله متناسب با نرخ رشد تورم افزایش دهیم و اجرای قانون تسهیل ازدواج رااز طریق ابزارهای نظارتی پیگیری و مطالبه کنیم که این قانون شامل تامین مسکن ارزان هم میشود.
سهشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۸ – ۱۲:۳۵ رضایی: فعالیت جبهه مقاومت تا اخراج آمریکا از منطقه ادامه دارد
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه ملت های محور مقاومت بیش از گذشته به یکدیگر نزدیک شدهاند، گفت: تا اخراج سربازان و نظامیان آمریکا از منطقه فعالیتهای جبهه مقاومت اسلامی همچنان ادامه خواهد داشت.
به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام صبح امروز (سهشنبه) در حاشیه مراسم پاسداشت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و همرزمان شهید او در حسینیه حضرت فاطمه الزهرا (س) برگزار شد در جمع خبرنگاران با اشاره به شهادت رسیدن این شهیدان در عراق، خاطر نشان کرد: یکبار دیگر واقعه کربلا در عراق تکرار شد و وفاداران به امام حسین (ع) از عراق و ایران در کنار یکدیگر شهید شدند.
وی ادامه داد: مسیری که شهیدان سلیمانی و ابومهدی پیمودند ادامه همان مسیر امام حسین(ع) بود. همانطور که در اربعین ملت های ایران و عراق در کنار یکدیگر این مراسم با شکوه را برگزار میکنند، این بار نیز شهادت دو قهرمان مبارزه با تروریسم و مدافع اسلام و قرآن پیوند ملت های ایران و عراق را مستحکم تر کرد. این موضوع اثبات می کند رابطه ما با عراق رابطه دخالت در امور یک دیگر نبوده و بر اساس دوستی و برادر است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام خاطر نشان کرد: این واقعه نشان داد که برخلاف ادعای برخی مبنی بر دخالت ایران در امور عراق، ما خواهان استقلال و عزت عراق هستیم و به دنبال آن هستیم که ملت عراق از سرافراز ترین ملتهای منطقه باشد و این را با خون شهید عزیزمان به اثبات رساندیم.
رضایی گفت: جبهه مقاومت امروز بیش از گذشته تقویت شده است زیرا امروز ملت های محور مقاومت بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شدهاند و در انتقام گرفتن هم اقداماتی خواهند کرد و تا اخراج سربازان و نظامیان آمریکا از منطقه فعالیتهای جبهه مقاومت اسلامی همچنان ادامه خواهد داشت.
انتهای پیام/
اخبار مرتبط پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار
سهشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۸ – ۱۲:۳۵ سردار فدوی: جلوه قدرت جمهوری اسلامی در سیمای جبهه مقاومت نمایان شده است
جانشین فرمانده کل سپاه با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران قدرتمند است و این قدرت قابل مقایسه با قدرت های باطل دنیا نیست، گفت: امروز جلوه خاصی از قدرت جمهوری اسلامی در سیمای جبهه مقاومت نمایان شده است.
به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، دریادار علی فدوی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صبح امروز (سه شنبه) در حاشیه مراسم پاسداشت سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و همرزمان شهیدش در حسینیه حضرت فاطمه الزهرا (س) سپاه محمدرسول الله تهران بزرگ و در جمع خبرنگاران با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران قدرتمند است و این قدرت قابل مقایسه با قدرت های باطل دنیا نیست، اظهار کرد: امروز جلوه خاصی از قدرت جمهوری اسلامی در سیمای جبهه مقاومت نمایان شده است.
فدوی تاکید کرد: در یک نمونه مشاهده کردید که یمنی ها به چه سرعتی به این قدرت رسیدند.
جانشین فرمانده کل سپاه با بیان اینکه دعوای میان جبهه حق و باطل تمام شدنی نیست، گفت: خدا وعده داده است که در این بین پشتیبان جبهه حق است.
انتهای پیام/
اخبار مرتبط پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار
برکت خون شهید، چنان تکانی به جامعه داده بود که هرکسی از هر خط و خطوط و مشی و طریقت و سیاستی، بدل شده بود به میهن پرستی که حاج قاسم برایش با همه فرق داشت.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، حسین شرفخانلو، فرزند شهید شرفخانلو در مطلبی نوشت:
خبر حاجی را صبح جمعه شنیدم. مثل همه. مثل همهی نمازخوانها و نماز نخوانها که صبحها قبل یا بعدِ طلوع، چشم که از هم باز میکنند، در کش و قوس و خماری بین انتقال از نشئهی خواب به حال بیداری، اول کاری که میکنند – میکنیم- یافتن گوشی و باز کردن مجرای اینترنت و چک کردن پیامهایی است که از دیشب تا حالا رسیده و در این چند ساعته، خواب ما را از آنها غافل کرده است.
قبلِ اینکه اتصال اینترنت را راه بیاندازم، پیامکی که یکی دو ساعتِ قبل آمده بود از دوستی که سالهاست دیگر نمیبینمش و نوشته بود «شهادت سرباز فداکار اسلام… » نظرم را جلب کرد. پیام را باز کردم و خواندم پشتِ عنوانِ سرباز فداکار اسلام، اسم حاج قاسم سلیمانی نوشته شده. در منگیِ بین خواب و بیداری، گفتم لابد اینهم از آن پیامهائی است که هر از گاهی میآیند و عین دروغ سیزده بدر، یکی دو ساعت بعد تکذیب میشوند. و مگر الکی است که حاج قاسم شهید شده باشد؟
نت را باز کردم و تلگرام و واتساپ و سروش و اینستاگرام را. شایعه انگار خبر شده بود و انگار همه را گرفتار کرده بود. همه گُر گرفته بودند… . هنوز اما باورم نشده بود. از آن وقتهائی بود که با حقیقتی مواجهی و چارهای جز قبولش نداری اما قبول نداری که همه چیز تمام شده است… . مثل خیلی خبرهای بد دیگری که آدم هیچ دلش نمیخواهد باور کند راستند. رفتم در صفحهی خبرگزاری. اطلاعیهی سپاه را منتشر کرده بود که تائید میکرد حاج قاسم نیمههای شب گذشته، حین خروج از فرودگاه بغداد به همراه معاون حشدالشعبیِ عراق مورد حملهی موشکی آمریکا قرار گرفته و به شهادت رسیدهاند. دستم کرخت شد. وا رفتم. ذهنم بلد نبود برای خبری که خوانده بودم، تصویر بسازد. اصلا مگر حاج قاسم میتوانست با مرگ با رفتن با نبودن، همسایه شود؟ فکر کردم چه فرشتهی قَدَر قدرتی بوده آنکه توانسته روحی به بزرگی روح حاج قاسم را قبض کند و با خود به اعلی علیین ببرد؟ و چه سنگین بوده کارش و چه سنگینتر بوده بارش… .
زمان از تک و تا افتاده بود و چنان درهم ریختم که نای بلند شدن هم نداشتم. شب قبل، وقتی داشتم میخوابیدم، با خودم قرار گذاشته بودم بعد نماز صبح نخوابم و جزوهی امتحانی که ظهر باید در ارومیه بدهم را مرور کنم.
شوک خبر اما چنان بود که نه صبری ماند و نه طاقتی و نه هوشی… . عین خواب نما شدهها، شال و کلاه کردم و آفتاب نزده زدم بیرون. دیشبش که داشتم توی دلم برای صبح جمعهام برنامه میچیدم، پیش خودم گفتم «وقتی قرارست بعدِ چند وقت، صبح جمعه را نخوابی، بهترست یک تُک پا بروی دعای ندبه و صبحانهی سنتیِ سادهی “مسجد بالا” را که خوردی بیائی بنشینی سر درس و مشق و امتحانت.»
چه خیالی! همهشان رشته نشده، پنبه شدند. آفتاب داشت بالا میآمد و پَهن میشد و سایه میساخت از آدمها، دیوارها، کوهها در دنیای بیحاج قاسم. چه جای بالا آمدن و روشنی ساختن بود روی شهری که غرق بغض و بهت بود با غرور و غیرتِ جریحهدار شده… . نمیدانستم چه کنم… . نه من، که هیچ کس نمیدانست.
بماند که تا ظهر برسد و دنده و کلاج کنم تا ارومیه و در هشتاد دقیقه، صد سوال تستی را با مداد نرم در بیضیهای چهار گزینهایِ پاسخنامه جواب بدهم و در گرگ و میش غروب برگردم، چه بر من گذشت. مدام پیِ خبری بودم از زمان انتقال پیکرها به ایران و وقتِ تشییع و نماز و خاکسپاری. و دلم پر بود از انتقام. از زخم کهنهی کینهای که سر باز کرده بود. هی داشتم مرور میکردم جملات پیام تسلیت آقا را و تسلی مییافتم از تصور اینکه از دیشب تا حالا چه جشنی به پا شده در آن بالا بالاهای بهشت و چه آغوشهائی گشوده شده در آن اوجهای فرودس بخاطر عروج و ورود سردار به جنت. به جمعِ جمعیت ارباب وفا. و هی مرور میکردم عبارت انتقام سختِ پیام تسلیت را و میدانستم دستِ آقا پُرتر از اینهاست که مشت نشود به دهان یانکیِ قمازباز و دندانهایش را خرد نکند؛ مرتیکهی فراری از جنگ ویتنام را.
پیِ خبری بودم از زمان تشییع و دل دل میکردم که نیفتاده باشد روی روزی که وسط هفتهی آتی، امتحان دارم. شب که خبر رفتن آقا به منزل شهید منتشر شد، لابلای حرفهای تسلی شنیدم که آقا به همسر حاج قاسم گفت که خواهید دید چه قیامتی به پا میشود از قدردانی مردم در روز تشییع و پیدا بود که دلِ قرص و روشنِ آقا انرژیای را که از شهادت حاجی و یارانش در جان جامعه وارده شده را دیده و دریافت کرده و دانسته و دارد میگوید که ما هم بدانیم قرارست محشری کبری به پا شود از تجلیل یک عمر جهاد و صبرِ سرداری که سالها در پشت دروازههای بهشت ایستاد تا علامتِ راهجویان باشد… .
تشییع در تهران، صبح دوشنبه بود؛ ۱۶ دی. از محل دانشگاه تهران به سمت میدان آزادی. قبلش اما، باقی تنِ هزار چاک حاجی و یارانش را که خون و گوشتشان به هم آمیخته بود را دوره چرخانده بودند دور سر حضرات معصومین در عتبات عراق و مشهد خراسان و بعدش بنا بود ببرند قم و دست آخر در محلی که خودش به وصیت معین کرده بود در گلزار شهدای کرمان، کنار شهید حسین آقا یوسفِ الاهی، در آغوش خاک وطن، آرام گیرد.
به هر دری زدم که شب یکشنبه با ماشین خودم یا اتوبوس یا طیاره یا هر وسیلهی دیگری که شد، خودم را تا صبح تشییع برسانم تهران. اسباب نقلیه همه فراهم و به کار بودند. حتا یکی دو تا از دوستان هم پای رفتن داشتند و هی قول و قرار معین میکردیم برای وقت رفتن و هی نمیشد و نمیشد و نمیشد تا اینکه بالاخره شب از نیمه گذشت و رفتنمان نشد و تا ابد، بغضِ جا ماندن از بدرقهی سردار ماند توی دلهای حاج محمد و هادی و من.
به دوستی که ساکن تهران است، گله میکردم از تقدیرِ نرسیدنم به بدرقهی سردار تا بهشت و منقلب بودم. کریمانه گفت که ثواب قدمهائی که پشت سر تابوت برمیدارد و تکبیرهائی که پشت سر آقا بر پیکرها میگوید؛ مال تو! اصلا شهادت حاجی شوق و شور و ایثار دهه ۶۰ را دوباره تابانده بود در تنِ روزمرگیها. هی در استوریهای اینستا و کانالهای تلگرام پیام پشت پیام میآمد که درهای فلان مسجد تهران و فلان خانه و فلان حسینیه، بروی تشییع کنندگان غیرتهرانی بازست و قدم رنجه کنند غیرتهرانیها به شبمانی در آن خانه و حسینیه و مسجد… . و من در تمامِ تصویرهائی که از تشییع و نماز و سوگ و سرود بر پیکر حاجی میدیدم، جای خالیم بزرگتر و پررنگتر و بغضتر میشد و میبارید. انگار که دیگر گریستنِ کسی در قوارهی من، جلوی چشم خلائق، زشت نباشد!
دوست دیگری میگفت که تا خود کرمان میخواهد برود و حالا صبح دوشنبه بود و تلویزیون داشت تکبیرهای همراهِ اشکِ رهبر را نشان میداد و همهی ایران داشتند هقهق میکردند در رثای شهیدی که چهل سال، حق حق از کلام و جهاد و عمل و قدم و اقدامش باریده بود.
حال کسی خوب نبود. کسی حالِ حرف زدن نداشت. انگار که همه در بهت فرو رفته باشند. در آن واویلای عظیم، بدترین ارباب رجوعی که در همهی سالهای خدمتم داشتهام، آوار شد روی سرم. آدمی که نه میفهمد و نه میفهماند. نه راضی میشود و نه رضایت میدهد. استخوانی که سالهاست گیر کرده در گلوی سازمان و نه فرو میرود و نه میشود پسش داد… . کم مانده بود همهی خشم فروخوردهام را ببارم روی سر آن بخت برگشته. فرو خوردمش. عین بغضی که از جمعه صبح هی ترکیده بود و باریده بود و هی قلمبهتر شده بود در انسداد مسیر نفسی که باید میآمد و نمیآمد.
برکت خون شهید، چنان تکانی به جامعه داده بود که هرکسی از هر خط و خطوط و مشی و طریقت و سیاستی، بدل شده بود به میهن پرستی که حاج قاسم برایش با همه فرق داشت. بارها و بارها شنیدم این جمله را از مادران شهدا که میگفتند «داغ حاج قاسم، سختتر از خبر پسرم بود.» بیآنکه خبر از حال و جملهی هم داشته باشند… .
یا آن پدر مُردهای که میگفت «دردِ رفتن حاجی، تلختر از مرگ پدرم بود.» و هزار هزار جملهی اینگونهی دیگر. انگار انقلابی نو شده باشد. فکر کن، حتا توی کابین آسانسور مجمتعهائی که سالی به دوازده ماه، همسایه از همسایه بیخبرست و کسی کاری به کار کسی ندارد، کسی بیاورد عکس حاجی را بزند و آن دیگری عیبش نکند که «این کارها و این شعارها مال دهه شصت است! و مردم از این تبلیغات خستهاند… .» و نه فقط عیبش نکنند که آن دیگری چسب بیاورد از خانه برای محکمکاری پوستر روی آئینهی آسانسور و آن دیگری، با آئینه و پوستر و پسرش سلفی بگیرد و استوری کند!
و این بود تا بامداد چهارشنبه. که صدای سیلی سپاه، خواب از چشم دشمن و دوست گرفت. و عین الاسد آمریکائی را عینِ جسدِ تکهپاره کرد. وقتی که دیگر خواب نبودم و از شوق و غرور، تا صبح نخوابیدم… . و این، هنوز اول ماجرا بود.
سهشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۸ – ۱۱:۵۲ امدادرسانی نیروی دریایی سپاه به سیلزدگان جنوبشرق کشور+فیلم و تصاویر
نیروی دریایی سپاه با اعزام بالگرد و نیروهای امدادی به یاری سیلزدگان استان سیستان و بلوچستان و هرمزگان پیوست.
به گزارش گروه دفاعی خبرگزاری فارس، در پی بارندگی شدید و وقوع سیل در بخشهایی از جنوب شرق کشور و استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان ، نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اعزام بالگرد و و تجهیزات امدادی به مناطق سیل زده، نسبت به امدادرسانی به این مناطق اقدام کرد.
بالگردهای Mi-17 نیروی دریایی سپاه نیز با انجام چندین سورتی پرواز در مناطق جنوبی استان سیستان و بلوچستان و شهرستان چابهار، اقلام امدادی و تجهیزات لازم را به این مناطق ارسال کردند.
انتهای پیام/
اخبار مرتبط پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار