نظام، اَندَرونی و بیرونی ندارد/ صداقت و عدم صداقت در نظر مردم پوشیده نمی‌ماند

دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۸ – ۰۸:۱۵ نظام، اَندَرونی و بیرونی ندارد/ صداقت و عدم صداقت در نظر مردم پوشیده نمی‌ماند

اگرچه مطابق سیاست‌ورزی‌های رایج، اعلام اینکه اِسقاط هواپیمای مسافربری، کار نیروهای خودی بوده، خودزَنی محسوب می‌شود، امّا در نظام دینی، اعتماد مردم، با هیچ موضوعی قابل معاوضه نیست.

گروه سیاسی خبرگزاری فارس ــ در امر حکومتداری، پذیرش خطایی که دشمن، بمباران رسانه‌ای خود را معطوف آن کرده، ساده نیست.

با این حال، ظهر جمعه وقتی به رهبر انقلاب اطّلاع داده می‌شود که سقوط هواپیمای اوکراینی، اشتباه نیروی خودی بوده، ایشان دستور می‌دهند تا واقعیت هر آنچه هست، صریح و صادقانه به مردم گزارش داده شود. صبح روز بعد، ستاد کل نیروهای مسلّح نیز در پیامی، رسماً علّت سقوط هواپیمای اوکراینی را خطای پدافند هوایی کشور اعلام می‌کند.

در مرحله بعد، سردار امیرعلی حاجی‌زاده، فرمانده هوافضای سپاه پاسداران در نشست خبری خود، تمام مسئولیت سقوط هواپیما را برعهده می‌گیرد و با شجاعت اعلام می‌کند که مسئولین هواپیمایی کشور، هیچ تقصیری ندارند.

هرچند ابهاماتی مبنی بر چرایی تأخیر سه روزه در اعلام علّت حادثه در افکار عمومی وجود دارد که پاسخگویی مسئولین ذی‌ربط را می‌طلبد، با این حال، توصیه رهبر انقلاب به در پیش گرفتن صداقت و صراحت و متعاقب آن سخنان تحسین‌برانگیز فرمانده هوافضای سپاه، بیانگر برجستگی و تمایز مدیریت عالی جمهوری اسلامی ایران نسبت به الگوهای رایج حکومت‌داری در دنیا است که باید آن را ترجمانِ راهبرد کلیدی «سیاست ما عین دیانت ماست» دانست.

بر این اساس، اگر چه مطابق سیاست‌ورزی‌های رایج، اعلام این موضوع که اسقاط هواپیمای مسافربری، کار نیروهای خودی بوده، نوعی خودزنی سیاسی محسوب می‌شود، امّا در نظام مبتنی بر مردم‌سالاری دینی، اعتماد مردم سرمایه‌ای است که با هیچ موضوعی قابل معاوضه نیست. در نظام دینی، حکومت‌داری بدون مردم، معنا و مفهومی ندارد.

حال بازخوانی بیانات رهبر انقلاب درباره لزوم صداقت کارگزاران نظام با مردم، عدم پنهان‌کاری، شفافیت، پاسخگویی و مفاهیمی از این دست، از دو منظر قابل توجه است. نخست اینکه بدانیم تأکید روز جمعه رهبر انقلاب مبنی بر صراحت و صداقت، منحصر به یک مورد خاص نیست و مسبوق به سابقه است، دوم اینکه مسئولینی که روز چهارشنبه و پس از وقوع خطای انسانی در اسقاط هواپیمای مسافربری، کتمان‌کاری ـ ولو اولیه ـ را به اطّلاع‌رسانی به‌موقع ترجیح دادند، فراموش نکنند که چشم‌پوشی از بایسته‌ها و الزامات حکمرانی در نظام دینی و ولایی، خسارت‌بار است و ارمغانی جز کاهش سرمایه اجتماعی نظام اسلامی ندارد.

**هر کاری می‌شود باید اوّل مردم در جریان قرار داده بشوند

«جمهوری اسلامی، انقلاب و نظام و کارش مردمی است و مردم از ریزترین کارها مطلع میشوند؛ مگر آن چیزهایی که گفتنش مفسده‌یی بار بیاورد.

در دوران جنگ، چیزهایی بود که گفتنش مفسده داشت؛ لیکن در غیر این امور، هر چیزی که اتفاق بیفتد، اول بایستی مردم در جریان قرار داده بشوند.

در زمان امام (رضوان‌اللَّه تعالی‌علیه) همین‌طور بود. هر وقت بنا بود کاری انجام بگیرد، با ایشان مشورت می‌شد.

از مطالبی که ایشان مکرراً میفرمودند، این بود که کاری که میکنید، طوری باشد که بتوانید به مردم بگویید؛ یعنی قابل طرح برای مردم باشد.

معیارها، فهم و درک مردم از انقلاب است. نظام ما، نظام مردمی است؛ نه نظام حزبی که ریسمانهایش به نقطه‌یی وصل است و در آن نقطه، یک حزب نشسته و هر کاری که میخواهد، انجام می‌دهد. نخیر، این‌جا اجزای اصلی نظام، در تمام کشور ـ حتّی در روستاها و شهرهای دورافتاده و در بخشها ـ پراکنده‌اند.

این مردمی که در هر شهری هستند، اجزای اصلی نظام و تعیین‌کننده میباشند. اگر خدای نکرده جنگی بشود، اینها هستند که باید بیایند دفاع کنند.

اگر سازندگی باشد، اینها هستند که در سازندگی باید شرکت کنند.

اگر حمایت از حرکتی باشد، به وسیله‌ی اینها باید انجام بگیرد.

اگر خنثی کردن توطئه‌ی دشمن باشد، به وسیله‌ی اینها باید انجام بگیرد.

دشمن هم که می‌خواهد کاری انجام بدهد، چون از کودتای نظامی و تهاجم خارجی مأیوس است، به فکر کار کردن روی ذهن همین مردم می‌افتد». ۱۳۶۹/۰۳/۰۷

** نظام، اندرونی و بیرونی ندارد

«در این مناظره‌ها و در این گفتگوها و در این گفتارهای تلویزیونی، همه شفاف و راحت حرف زدند، حرف دلشان را بر زبان آوردند، یک سیلابی از نقد و انتقاد به راه افتاد و همه مجبور شدند پاسخگوئی کنند. به آنها انتقاد شد، آنها در مقام پاسخگوئی برآمدند و از خودشان دفاع کردند.

مواضع افراد و مواضع گروه‌ها بدون ابهام، بدون پیچیده‌گوئی، عریان، در مقابل چشم مردم قرار گرفت؛ سیاستهایشان چیست، برنامه‌هایشان چیست، پابندی‌هایشان کدام است، تا چه حد است؛ اینها در مقابل چشم مردم قرار گرفت و مردم توانستند قضاوت کنند.

مردم احساس کردند که در نظام اسلامی بیگانه به حساب نمی‌آیند، نظام کشور اندرونی و بیرونی ندارد». ۱۳۸۸/۰۳/۲۹

**نسبت به کارهای انجام شده و نشده پاسخگو باشید

«نظام پاسخگویی را برای خودتان متحتم بدانید… یعنی هم در برابر خطایی که انجام می‌گیرد، واقعا پاسخگو باشند؛ هم در برابر کار لازمی که باید انجام می‌گرفته و انجام نمی‌گیرد، پاسخگو باشند». ۱۳۸۴/۰۶/۰۸

**پاسخگوی مسئولیت‌های بزرگ خود باشید

«همیشه نگاه این کشور و این ملت به عدالت و رفتار عادلانه‌ علوی است و باید باشد؛ این را ما نباید فراموش کنیم. همیشه این ملت نیاز دارد به مسابقه‌ خدمت‌رسانی میان مسؤولان؛ همیشه این ملت نیاز دارد به این‌که مسؤولان او پاسخگوی مسؤولیتهای بزرگ خودشان در مقابل ملت باشند و روح پرسشگری در مردم وجود داشته باشد و همیشه زنده بماند. اینها شعارهای گذرا نیست؛ ابعاد و جوانب گوناگون وظایف ما مسؤولان و همچنین مطالبات ملت را برای ما روشن می‌کند». ۱۳۸۴/۰۱/۰۱

**صداقت و عدم صداقت از نظر مردم پوشیده نخواهد ماند

«من قبلا به آقای رئیس جمهور هم این مطلب را گفته‌ام. دو ستون درست کنید: کارها و خدماتی که انجام داده‌اید، کارهایی که انجام نداده‌اید، یا ناکام مانده‌اید در انجامش؛ اینها را با مردم در میان بگذارید و بدانید که مردم قدر خدمت و قدر تلاش را می‌دانند.

ما باید هم کارهای کرده‌ خودمان و هم کارهای نکرده‌ی خودمان، یا درست نکرده‌ خودمان را با صداقت در میان بگذاریم.

مطمئنا آن تلاش و همت و اهتمامی که انجام گرفته برای ستون مثبتها، عذر خواهد بود برای ما نسبت به ستون ناکرده‌ها؛ چون ناکرده‌ها از روی تعمد، ناکرده نمانده، بلکه به خاطر کمبود امکان، کمبود منابع و گاهی به خاطر دیر رسیدن فکر به ذهن انسان و مسائلی از این قبیل، ناکرده مانده است.

این مسائل را برای مردم بیان کنید؛ من بر این معنا اصرار دارم.

عملکرد شما از عملکرد نظام جدا نیست؛ نمی‌شود گفت ما نظام خوبی داریم؛ اما دولت بدی داریم؛ بالاخره دولت برخاسته‌ از همین نظام است.

هر کاری که شما کرده باشید و خوب کرده باشید، برای نظام است و اگر کاری نکرده باشید، یا بد کرده باشید، باز هم متعلق به نظام است.

ما اصرار داریم که آنچه انجام گرفته و اهتمام به کار رفته، صادقانه، درست و روشن به مردم بیان شود … نباید تصور کرد که صداقت و عدم صداقت از نظر مردم پوشیده خواهد ماند؛ بالاخره توجه می‌کنند». ۱۳۸۳/۰۶/۰۴

**همه باید پاسخگو باشیم

«پاسخگویی یک مفهوم غربی نیست؛ یک مفهوم اسلامی است.

بعضی‌ها از هر چیزی خوششان بیاید، سعی می‌کنند آن را به‌گونه‌یی به فراورده‌های افکار و مدنیت غربی منسوب کنند. نه، پاسخگویی یک حقیقت اسلامی است؛ این همان مسؤولیت است.

مسؤولیت، یعنی هر انسانی در هر مرتبه‌‌ای که هست، در درجه‌ اول از خود سؤال کند، ببیند رفتار و گفتار و تصمیم‌گیری او تحت‌تأثیر چه بود؛ عاقلانه و بر اساس پرهیزگاری بود، یا خودخواهانه و برای شهوات و اغراض شخصی بود.

اگر انسان توانست وجدان خود را آرام کند و به ندای اندرون خود پاسخ گوید، خواهد توانست به دیگران هم پاسخگو باشد.

«ان السمع والبصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا». همین چشمی که شما دارید ـ که می‌تواند ببیند، بشناسد و تشخیص دهد – همین گوشی که دارید – که می‌تواند سخن حق را بشنود و به دل شما منتقل کند و جوارح شما را تحت تأثیر قرار دهد – همین قلبی که دارید ـ که می‌تواند احساس کند، تصمیم بگیرد و راه را انتخاب کند (که از هویت واقعی انسان به «قلب» تعبیر می‌شود) – وسیله‌‌ای است که خدای متعال شما را در مقابل اینها پاسخگو می‌داند.

همه‌ی ما باید جواب دهیم با چشم خود چه دیدیم؛ آیا دیدیم؟ آیا دقت کردیم؟ آیا خواستیم ببینیم؟ خواستیم بشنویم؟ خواستیم تصمیم بگیریم و عمل کنیم؟ این همان پاسخگویی است.

فرمود: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته»؛ همه‌ی شما مسئولید، البته کسی که حیطه‌ی وسیعی از زندگی انسانها با قلم و زبان و تصمیم او تحت تأثیر قرار می‌گیرد، مسؤولیتش به همان نسبت بیشتر است؛ لذا من گفتم مسؤولان بلند پایه‌ی کشور، قوای سه‌گانه، از خود رهبری تا آحاد مأموران و مدیران، همه باید پاسخگو باشند؛ پاسخگوی کار خود، پاسخگوی تصمیم خود، پاسخگوی سخنی که بر زبان آورده‌اند و تصمیمی که گرفته‌اند؛ این معنای پاسخگویی است؛ این یک حقیقت اسلامی است و همه باید به آن پایبند باشیم. هر انسان وقتی می‌خواهد حرفی بزند، اگر بداند در مقابل این حرف باید پاسخگو باشد، یک‌طور حرف خواهد زد؛ اما اگر بداند مطلق‌العنان است و پاسخگو نیست، طور دیگری حرف خواهد زد.

انسان وقتی می‌خواهد تصمیم بگیرد و عمل کند، اگر بداند در مقابل اقدام خود پاسخگو خواهد بود، یک‌طور عمل می‌کند؛ اما اگر احساس کند نه، مطلق‌العنان است و از او سؤال نمی‌شود و او را به بازخواست نمی‌کشند، طور دیگری عمل می‌کند.

ما مسؤولان خیلی باید مراقب حرف زدن و تصمیم‌گیری خود باشیم. مسؤولیت به همین علت محترم است و به همین جهت است که مردم برای مسؤول احترام قائلند؛ چون پشت سر کار و تصمیم‌گیری او دنیایی از مسؤولیت وجود دارد که او قبول می‌کند. اگر این شخص خود را مسؤول دانست، واقعا شایسته‌ی این تکریم و احترام هم هست؛ اما اگر مسؤول ندانست، همه چیز مشکل می‌شود». ۱۳۸۳/۰۱/۲۶

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

نظام، اَندَرونی و بیرونی ندارد/ صداقت و عدم صداقت در نظر مردم پوشیده نمی‌ماند بیشتر بخوانید »

پدر شهید سانحه هواپیما: نباید به شایعات دشمن توجه کرد

پدر یکی از شهدای حادثه سقوط هواپیما به شایعات پیرامون این حادثه واکنش نشان داد و گفت: ما در حال حاضر زخم خورده‌ایم و نباید به شایعات توجه کرد و به آنها دامن زد.

به گزارش مشرق، پدر امیرحسین سعیدنیا از شهدای حادثه سقوط هواپیما در دیدار با آیت‌الله حسینی‌همدانی نماینده ولی‌فقیه در استان البرز اظهار داشت: ملت ایران ملتی بسیار خوب و نجیبی هستند و بنده این موضوع را همیشه گفته‌ام.

شمخانی: هیچ قصدی برای کتمان دلایل سقوط هواپیمای اوکراینی وجود نداشت

وی افزود: این وابستگی و این احساساتی که در این مردم ایران به هم دارند در هیچ کشوری وجود ندارد.

پدر مرحوم امیر حسین سعیدنیا با اشاره به جوسازی رسانه‌های معاند در مورد این حادثه و ابعاد آن، بیان کرد: آن افرادی که مطالبی را می‌بینند و می‌خوانند نباید هر حرف و مطلبی را قبول کنند، خبر باید از منابع رسمی و موثق پیگیری شود و شایعه‌سازی برای چه!

وی ادامه داد: ما در حال حاضر زخم خورده‌ایم و نباید این شایعه‌سازی‌ها ادامه یابد.

منبع: تسنیم

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام

منبع خبر

پدر شهید سانحه هواپیما: نباید به شایعات دشمن توجه کرد بیشتر بخوانید »

مطمئنم هیچ خانواده‌ای اجازه سوءاستفاده سیاسی از سانحه را ‌نخواهد داد

خواهر شهید حادثه سقوط هواپیما با بیان اینکه مطمئنم هیچ خانواده‌ای اجازه سوءاستفاده سیاسی از این حادثه را ‌نخواهد داد، گفت: همه ‌دوست دارند نتیجه مشخص و بهترین تصمیم برای این موضوع گرفته ‌شود.

به گزارش مشرق، خواهر مهدی اسحاقیان از شهدای حادثه سقوط هواپیما اظهار داشت: ‌در حال حاضر همه خانواده‌های این سانحه داغدارند، اما مطمئنم هیچ خانواده‌ای اجازه سوءاستفاده این حادثه را ‌نخواهند داد.

وی تاکید کرد: اینکه بخواهند برخی‌ها از این موضوع سوءاستفاده‌ کنند فکر نکنم هیچکدام از خانواده‌هایی که در این هواپیما عزیزانشان را از دست دادند اجازه بدهند که از این موضوع سوءاستفاده سیاسی ‌شود.

خواهر مهدی اسحاقی از شهدای حادثه سقوط هواپیما با بیان اینکه همه ‌خانواده‌ها اکنون داغدارند، تصریح کرد: در حال حاضر خانواده‌ها به این موضوع‌ فکر نمی‌کنند، اما همه ‌دوست دارند نتیجه مشخص و بهترین تصمیم برای این موضوع گرفته ‌شود.

منبع: تسنیم

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام

منبع خبر

مطمئنم هیچ خانواده‌ای اجازه سوءاستفاده سیاسی از سانحه را ‌نخواهد داد بیشتر بخوانید »

پدر یکی از شهدای سانحه هوایی: خودم را فرزند این انقلاب می‌دانم

پدر «آرش پورضرابی» از جانباختگان حادثه سقوط هواپیمای اوکراین،ضمن تاکید بر اینکه من خودم را فرزند این انقلاب می‌دانم گفت:از مسئولین می‌خواهم عملکرد خود را مرور کنند اگر خطا رفته‌اید به عقب برگردید و…

به گزارش مشرق، پدر «آرش پورضرابی» از جانباختگان حادثه سقوط هواپیمای اوکراین،ضمن تاکید بر اینکه من خودم را فرزند این انقلاب می‌دانم گفت: از مسئولین می‌خواهم عملکرد خود را مرور کنند اگر خطا رفته‌اید به عقب برگردید و به سمت مردم دست دراز کنید مردم دست شما را به گرمی فشار خواهند داد.

احمدرضا پورضرابی پدر شهید آرش پورضرابی که در سانحه سقوط هواپیمایی اوکراینی به جمع شهدای آسمانی پیوسته است در گفت‌وگو با خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری میزان، فقدان اطلاع رسانی درست و دیرهنگام مسئولین درباره این سانحه را متذکر شد و بیان داشت: این موضوع باعث بغض بیشتر ما در مصیبت از دست دادن فرزندمان شده است.

وی با اشاره به حوادث غم‌انگیر طی روزهای گذشته افزود: سردار سلیمانی سردار ملی برای وطن و همه ما بود و دل همگی برایش سوخت و زمانی که برای انتقام سخت او طوری موشک به پایگاه‌های آمریکا در عراق زدیم که خون از دماغ کسی نریزد باید در کشورمان نیز درست مدیریت می‌کردیم.

پدر شهید آرش پورضرابی ضمن تاکید بر اینکه من خودم را فرزند این انقلاب می‌دانم گفت: از مسئولین می‌خواهم عملکرد خود را مرور کنند اگر خطا رفته‌اید به عقب برگردید و به سمت مردم دست دراز کنید مردم دست شما را به گرمی فشار خواهند داد.

منبع: میزان

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام

منبع خبر

پدر یکی از شهدای سانحه هوایی: خودم را فرزند این انقلاب می‌دانم بیشتر بخوانید »

«حاج قاسم» در یک آلبوم خانوادگی!

بامداد جمعه ۱۳ دی ماه ۹۸ ساعت۱و۲۰ دقیقه، زلزله‌ای در خاورمیانه آمد که دستگاه های لرزه‌نگار از تخمین شدتش ناتوان هستند. کلمه‌هایی که در سطور پیش رو می‌آیند گزارش پس‌لرزه‌های این اتفاق عظیم است.

به گزارش مشرق، بامداد جمعه ۱۳ دی ماه ۹۸ ساعت۱و۲۰ دقیقه، زلزله‌ای در خاورمیانه آمد که دستگاه های لرزه‌نگار از تخمین شدتش ناتوان هستند. کلمه‌هایی که در سطور پیش رو می‌آیند گزارش پس‌لرزه‌های این اتفاق عظیم است که از سوی برخی شرکت‌کنندگان در مراسم تشییع پیکر حاج قاسم سلیمانی روایت شده‌اند. آنچه در این روایت‌ها بیش از همه به چشم می‌آید این است که شهید قاسم سلیمانی سردار دل همه بود؛ اهواز، قم، کرمان و تهران فرقی ندارد، عرب، کرد، لر، فارس و ترک. در حالی که هفت روز از آرام گرفتن پیکر سردار شهید قاسم سلیمانی در گلزار شهدای کرمان می‌گذرد دوستداران سردار هنوز آتش به دل دارند.

عزیزترین سردار در یک آلبوم خانوادگی

زینب خزایی/ تهران:

حورا از رشت آمده من از کرمانشاه.
دو تایی می‌رویم خانه دوستی در تهران. خدیجه و سمیه هم وقتی فهمیدند در راه هستم دعوت کردند.
صبح، هفت و نیم نشده از خانه می‌زنیم بیرون. دو ساعت طول می‌کشد تا به شادمان برسیم، مسیر ده دقیقه‌ای همیشه. راه می‌افتیم به سمت انقلاب. مثل تمام آدم‌های مسیر. سمت چپ خیابان موکب زده‌اند با دمنوش بهار نارنج و دارچین و چای ترش و آش. ما همچنان رو به جلو می‌رویم. همراه آدم‌هایی با هزار جور سن و جنسیت و پوشش و زبان و تفکر.

نفر اول مادر پیری است تنها که با واکر آمده و پوستر سردار در دستش «علمدار نیامد». عکس را که می‌گیرم بی حرفی از طرف من، خنده بر لب می‌گوید: «اومدم پسرم رو خوشحال کنم.» جلوتر می‌روم و می‌پرسم اسمشون چیه؟ نمی‌گذارد اشکش لبریز شود، با بغض می‌گوید: «سعید فامیل محمدی». حورا پیکسلی روی روسری‌اش می‌زند و می‌رویم لا به لای جمعیت.

از صبح تا حالا نقطه پر رنگ جماعت، حضور حداکثری بچه‌هاست حتی اگر شده با کالسکه اما پرانرژی و بیدار. لباس رزم بر تن یا گل و عکس سردار به دست. فرقی نمی‌کند مادرها محجبه باشند یا نه و پدرها با محاسن یا بدون آن. هر کس هر چه هست آمده با هر چه داشته. عکس بعدی پسرک سرتقی است نشسته بر مرکب آبی فیروزه‌ای و چفیه بر دوش که پدرش عکس سردار را بالای مرکبش نشانده. پسرک تا گوشی را می‌بیند چفیه را می‌کشد روی صورتش. میل به گمنامی دارد یا ویرش گرفته قایم باشک بازی کند؟ آخر هم بی که لبخندی حواله‌ام کند می‌گذارمش و می‌روم، همچنان رو به جلو. بعضی‌ها دارند برمی‌گردند. عده‌ای هم ایستاده‌اند به انتظار. لختی می‌ایستیم برای گرفتن خستگی. کوله‌ام را می‌گذارم زمین و سر پا می‌ایستم. زمین سرد است. چند زن که از قرار آشنایند دور هم حلقه زده‌اند. آن که بزرگ تر است دست‌ها را برده زیر بغل و با چشم‌های درشتش، حیران زل زده در صورت بقیه: «دیدید آقا سر نمازچقدر اشک ریخت؟» زهرا می‌گوید این دوتا خانم رو بگیر. دوقلواند. می‌گیرم؛ زهرا و نرگس ساداتند. هرچه پیشتر می‌رویم جمعیت فشرده‌تر می‌شود. جایش نیست وگرنه دلم می‌خواهد بایستم به گپ زدن با هر کرد، لر و لکی که صدایشان را می‌شنوم. آقایی به لهجه و زبان کفایت نکرده و چفیه‌ای به دوش انداخته با پس زمینه عکس سردار که زیرش نوشته دانشگاه آزاد اسدآباد.

خودرویی با عده‌ای سرباز که مارش عزا می‌نوازند می‌رسد. شوری در جمعیت می‌افتد به هوای رسیدن پیکر شهدا. دختر جوانی پوستر «یک جهان منتقمت خواهد بود» در یک دستش و اشک ریزان با دست دیگرش بر سینه می‌کوبد. پسر خوش سیمایی با تصویر خندان سردار و یک بیت شعر ترکی «حاج قاسم انتقامی که آلوب اشراریدن/ دشمنون کابوسیدور کمدور مگر مختاریدن». مرد میانسالی با پیراهن عزای سیاه و سر به زیر و مات «بدرود فرمانده»، ریش سفید کرده‌ای مبهوت، عکس سردار، ابو مهدی و شهید پورجعفری را میان بازوان چنان سفت به سینه چسبانده و خیره به جمعیت است، گویی تکه‌هایی از قلبش را گذاشته به تماشا. هر چه از شادمان به سمت توحید می‌رویم تقاطع‌مان با مردمی که دارند برمی‌گردند بیشتر است. زهرا هم که حکم تلوبیون دارد دقیق نمی‌داند تشییع کنندگان تا کجا آمده‌اند. تصمیم می‌گیریم برویم تا برسیم به شهدا! پیکسل‌های حورا در حال ته کشیدن‌اند. جلوتر همدیگر را گم می‌کنیم. نت کند است اما پیامک یاری می‌کند.

حورا عقب‌تر مانده تا پای یک بیانیه را امضا کند. تا برسد عکس می‌گیرم. از بنر بزرگ روی دیوار بانک سپه «با آتش، بازی کردید زمان نابودیتان نزدیک شد.» از مرد پرچم به دوشی که هم ذوق عکاسی دارد و هم سرِ سوژه شدن. از مادری که خود و کودکانش کفن پوش‌اند. حورا که می‌رسد نفسی چاق می‌کنیم لب جدول. خانم کناری‌مان که انگار باردار است همراه همسرش دارند از فلاسک کوچکشان چای می‌ریزند و با پیراشکی می‌خورند. حورا دوتا پیکسل قرمز رنگ هدیه‌شان می‌دهد و زن به پیراشکی مهمان‌مان می‌کند. برمی‌خیزیم. آنها رو به آزادی و ما به سوی انقلاب. نزدیکی‌های توحید مسیر کاملا قفل است. تا چشم می‌چرخانی، آدم است و آدم. گیر افتاده‌ایم. نه راه پیش هست نه پس. به خصوص برای منِ کوله به دوش. یکهو یک دسته از پشت سرمان عقبگرد می‌کنند. ما هم به دنبال‌شان. نباید در این شرایط باعث خطر شد.

دست هایم یخ زده. دستکش‌هایم را می‌پوشم و این یعنی عکاسی تعطیل. سراپا چشم می‌شوم به مرور دوباره بابا محمدهای نحیفی که با ویلچر آمده‌اند، مریم‌هایی با عصا و پوستر قرمز رنگ «یا لثارات الحسین» فاطمه-هایی با قاب چوبی قشنگی از سردار مقابل صورت، کارن‌های کوچک خندان، زهرا سادات‌هایی با چند شاخه گل داوودی و عکسی محکم در دست گرفته، مهدیار کوچولوهایی که گم شده‌اند لای جمعیت اما پرچم «عزیزترین سردار» شان بالای بالاست.

خونخواهی عشیره‌ها
معصومه توحیدی /اهواز :

صبح جمعه که خبر رسید، یاد اولین روزهای سیل ۹۸ افتادم. سردار همراه رفیقش ابومهدی آمده بودند و حالا مردم بی‌قرار آمدن دوباره‌شان.

صبح آفتاب نزده خیابان مملو از جمعیت بود. بچه‌ها را از سوز سرما لای پتو پیچانده بودند، بعضی نان‌پنیر وخرما تقسیم کردند. مردم بی روضه، میان اشک‌هایشان رجز می‌خواندند. عرب‌ها یزله خونخواهی می‌کردند و پرچم عشیره‌های گوناگون به نشان انتقام می‌چرخید. پشت نام حاج‌قاسم نام عشیره‌شان را می‌گفتند و این یعنی خونخواهی. زن‌های عرب هوسه می‌خواندند و لطم می‌زدند. بختیاری‌ها با دهل و سورنا نوای جوانِ رشید از دست داده می‌نواختند. صدای سنج و دمام می‌آمد. جمعیت فشرده به کارون رسید و حرکت سخت‌تر شد. خون‌ها به جوش آمده، وسط زمستان روی مردم آب می‌پاشیدند. آن روزآدم‌هایی را می‌دیدیم که در تمام این سال‌ها در هیچ مراسمی شبیه‌شان را ندیده بودم. همه‌مان اما همخون‌های همدردیم و مقاومت هدف مشترکمان. از تمام شهرهای خوزستان و استان‌های مجاور مهمان داشتیم، درهای مصلی تا صبح برای پذیرایی از مهمانان باز بود. اهواز آغازگر استقبال از حاج قاسم بود. بعد از پایان مراسم مردم تا ساعت‌ها هنوز در خیابان سرگردان بودند. مثل صاحبان عزا اما توگویی خون تازه‌ای در رگ‌هایشان دمیده بود. می‌گفتند همه‌مان با قبل از جمعه فرق می‌کنیم، سردار بیدارمان کرد، هنوز زبانشان نمی‌چرخد نام شهید را اول اسمش بگذارند. حاج قاسم هنوز هم زنده‌است.

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
فاطمه قاسمی/ مشهد:

قرارمان مترو بود. راحت ترین راه برای رسیدن به محل تشییع. خیال می‌کردم سه ساعت زودتر برای رسیدن به مراسم ساعت ۴ خوب است. می‌شود به زیارت رسید و بعد با خیال راحت رفت میدان بسیج. ذهن برنامه‌ریز ِ من، تا به حال اجتماعی بیش از صد نفر را تجربه نکرده بود.
پله‌های ایستگاه کوثر را که بالا آمدیم خوف کردم. این همه جمعیت! قطارها سریع می‌آمدند، آدم‌ها چسبیده بودند به در. ما از جمعیت لهیده درون قطار بهت زده بودیم و آنها از جمعیت خوش‌خیال منتظر.

آخر جوابمان کردند. یک ساعت و ۴۰ دقیقه زمان را از دست داده بودیم و ما فقط می‌دویدم. پراید زهوار دررفته‌ای روی شیشه‌های خاک گرفته‌اش یک عکس آشنا زده بود، ایستاد: کجا مِرِن آبجیا؟ «میدون ۱۵ خرداد»
– تشییع؟ بِپَرِن بالا که اینجه نمتِنوم واستوم!
این همه آدم‌ها از کجا روییده‌اند؟ آدم‌های رفته و آمده و هنوز نیامده.
ده بیست کیلومتر به محل تشییع، خودروها از حرکت ایستادند. چه کنیم؟ می‌دویم و دویدیم.
می‌دویدیم و ساعت باز جلوتر می‌دوید. مبهوت صحنه سوررئالی که می‌دیدم، جلو می‌رفتیم و تمام نمی‌شدند. خودم را می‌دیدم میان جمعیت که دارم حل می‌شوم. خودم را که فقط یک باردر کودکی چنین تجمعی را دیده بودم. گوشم به همه صداهای اطراف حساس شده بود. به دختر نارنجی‌پوش و کلاه به سری که چشم‌هایش سرخ بود و سیاه و به دوستش می‌گفت «اگه حاجی رو نبینمش چی؟» و آرام دست می‌کشید روی عکس خندان سردار. به ذکرهای آرام پسر تیشرت‌پوش زنجیر به گردنی که تند راه می‌رفت و تسبیح می‌انداخت. چقدر صدا بود که نشنیده بودم تا به حال. چرا عالم پر شده بود از صداهای مشابه؟ صدای عصاهای پیرزن توی پیاده رو. صدای گریه آن طفل توی کالسکه با عکسی از سردارسلیمانی بالای سرش. صدای پسر جوانی با صورت چند روز نتراشیده که با دوستش بحث سیاسی می‌کرد. همه‌شان،‌ در هم حل شده بود. و هرچه جمعیت بیشتر صداها محلول‌تر و با یک ماهیت. این را وسط جمعیت فهمیدم. درست در قلب میدان بسیج. چرا حالا چند صدا می‌شنیدمشان؟

من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش

*روزنامه جام جم

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام

منبع خبر

«حاج قاسم» در یک آلبوم خانوادگی! بیشتر بخوانید »