به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، امیر سرتیپ «امیر حاتمی» وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با حضور در دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش (دافوس) در جمع دانشجویان این دانشگاه با اشاره به بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر اینکه ما ناگزیر هستیم که توان رزمی اعم از توان دفاعی و تهاجمی را حفظ کنیم و ارتقا دهیم، اظهار داشت: در دنیا کشورها به چند دسته قابل تقسیم هستند؛ گروه اول کشورهای بزرگ که تعیینکننده بازی، بازیسازی و روابط هستند و در این کار، منافع خود را حفظ میکنند و ارتقا میدهند. وی با بیان اینکه گروه دیگر در این موقعیت نیستند و نمیتوانند این نوع نقش را ایفا کنند و تبعیت میکنند از کشورهای بزرگ و استقلالی ندارند و دیگران برای آنها تعیین میکنند چه نقشی را ایفا کنند، گفت: گروه دیگری هستند که چه بخواهند و چه نخواهند در میدان روابط بین الملل هستند و نسبت به شرایط واکنش نشان میدهند، این کشورهای دارای شرایط راهبری هستند.
وزیر دفاع با اشاره به اینکه کشور ما دارای موقعیت راهبری است، گفت: در جنگ جهانی اول ما اعلام بیطرفی و موضع خودمان را اعلام کردیم، اما به دلیل نداشتن قدرت مورد تهاجم قرار گرفتیم؛ در جنگ جهانی دوم هم کشور ما مورد تهاجم قرار گرفت و آسیب زیادی به مردم وارد شد. امیر حاتمی با بیان اینکه ما در حوزه موشکی پیشرفتهای زیادی داشتیم، گفت: ما از لحاظ برد مشکلی نداشتیم و در دو سال گذشته در حوزه دقت، سرعت، مانور و قدرت انفجاری کارهای زیادی انجام شد. ادامه دارد. وزیر دفاع گفت: امروز تمامی موشکهای ما نقطهزن هستند و با توجه به قدرت انفجاری موشکها، اثربخشی آنها افزایش یافته است.
گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، زهرا بختیاری: وقتی از کوچه پس کوچه های محله خزانه بخارایی بگذری جایی در میان خانه های قدیمی و آپارتمان های جدید منزل پدر و مادری است که فرزند ارشدشان اولین شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) در سوریه شد.
محرم ترک شهیدی است که شهادتش از چند جهت مظلومانه است. اول اینکه جایی دور از دیار و کاشانه خودش بود و دیگر اینکه زمانی به شهادت رسید که به دلایل مختلفی نمی شد حرف از شهادتش زد و یا مراسم با شکوهی در خور مقامش برگزار کرد.
حتی یادم می آید ما که خبرنگار حوزه مقاومت بودیم هم با دیدن سنگ مزار جدیدی به نام شهید محرم ترک در قطعه شهدای بهشت زهرا تعجب کردیم و زمانی که مکان شهادت را دمشق خواندیم تعجبمان چند برابر شد. زمزمههای جنگ به گوش می رسید اما اینکه یک نظامی ایرانی آنجا شهید شود عجیب بود.
حالا پس از حدود 8 سالی که از شهادت محرم می گذرد به دیدار مادرش رفتیم تا دقایقی از پسر برایمان بگوید و اینکه در وانفسای عصر جدید هزار رنگ چطور توانست فرزندی تربیت کند به رنگ آب؛ فارغ از همه تعلقات.
گلنار خانم حدود 60 سال سن دارد. سر ظهر است و بوی عطر غذا فضای خانه را پر کرده. خانه ای مرتب که از چیدمان آن کاملا مشخص است یک زن آن را چیده است. در میان همه وسایل خانه آنچه نظر را در ابتدای ورود جلب می کند تصویری بزرگ از شهید محرم ترک است.
* از کودکی شرعیات را با جملاتی قابل فهم به یاد دادند
مادر صحبت را اینطور شروع میکند: اصالتا ترک هستیم اما چون سالها اقواممان در لرستان ساکن شدند خودمان را لر هم می دانیم. (میخندد) خانواده ما مذهبی بودند و از همان کودکی بچه را با شرعیات و محرمات آشنا میکردند آن هم با جملاتی که برای بچه قابل فهم باشد. مثلا یادم می آید یکبار نور از پنجره اتاق می تابید و من همانطور که دراز کشیده بودم ذره های معلق گردو غبار نظرم را به خود جلب کرد. از مادربزرگم پرسیدم اینها چیست؟ گفت: ذره المثقال. دوباره پرسیدم خب یعنی چه؟ گفت: وقتی کار بدی انجام بدی، یعنی پول کسی را بخوری یا در امانتش خیانت کنی آن دنیا چند برابر هر ذره با آتش جهنم بدنت را می سوزانند.
*هفت سالم بود به تهران مهاجرت کردیم
هفت سالم بود که همراه پدر و مادر و برادران و دو خواهرم به نام های گلی و گل آفتاب از لرستان به تهران مهاجرت کردیم و در خانه ای اجاره ای در دروازه غار ساکن شدیم. اینکه دقیق می گویم هفت سالگی، چون یادم هست چند روزی از رسیدنمان نمی گذشت که دندانم افتاد. پدرم گفت این دندان شیری ات بود. همه به هفت سالگی که برسند دندان های شیریشان می افتد. برای همین به خوبی این موضوع در ذهنم ماند.
*برادرم میگفت: نه سوادشان را خواستیم نه بی حجابی را
وقتی به تهران آمدیم برادر بزرگم اجازه نداد برویم مدرسه. می گفت دخترها باید بدون حجاب و با دامن های کوتاه بروند. نه سوادشان را خواستیم نه بی حجابی را. برای همین دخترها را زود شوهر می دادند. معمولا هم ازدواج ها فامیلی بود و هر دو طرف شناس هم بودند.
*گلنار عروس من است
منهم زن پسر عمویم شدم. موقع حرکت به تهران عمویم، پدرم را صدا کرد و گفت یک وقت نشنوم دخترت را به غریبه شوهر دادی. گلنار عروس من است. همان هم شد. 12 ساله شده بودم آمدند خواستگاری. دکتر ژنتیک هم نبود مثل حالاها که تکان می خوری هزار تا آزمایش بگیرند و آخر هم معلوم نیست کارشان درست باشد یا نه؟ 15 سالگی یعنی سه سال بعد عروسی محرم را به دنیا آوردم و بعد از او 4 پسر دیگر خدا به ما داد، الحمدالله همه شان هم سالم بودند.
*نامش را محرم گذاشتیم
زمان ما اینطور نبود که کوچکتر روی حرف بزرگتر حرف بزند. برای همین وقتی برادر شوهرم که پسر عمویم هم می شد نام محرم را انتخاب کرد حرفی نزدم. می گفت چون بچه ات در دهه اول متولد شده نامش را می گذاریم محرم، البته خودم هم نظر دیگری ندارم که حالا بگویم نام دیگری مورد پسند بود.
*خانه کوچک ما
شوهرم شغلش آزاد بود و می توانم بگویم زندگی مان را از صفر شروع کرده بودیم. بعد از چند سال یک خانه در همین محله خزانه بخارایی خریدیم. خانه کوچکی بود، دو اتاق بالا دست مستاجر بود و دو اتاق دیگر دست خانواده هفت نفری خودمان. آشپزخانه مان هم در حیات بود. همه پسرهایم انصافاً خوب بودند اما هیچ کدام برایم محرم نمی شوند. خب به نظر من بچه اول چه دختر باشد چه پسر، برای پدر مادر یک جایگاه دیگری دارد. علاوه بر این محرم بچه با اذیت کنی نبود.
*این بچه مومن و با خدا می شود
با اینکه سن کمی داشتم اما او هم بی قراری نمی کرد. حتی یادم هست یکبار رفتم شهرستان به مادر بزرگم گفتم: مادر بزرگ وقتی به محرم شیر می دهم می خوابد دیگر باید به زور بیدارش کنم. مادر بزرگم خندید و گفت عیبی نداره عوضش زود تپل می شود. وقتی می خواستم بیدارش کنم باید کنار گوشش را ماساژ می دادم تا بیدار می شد.
وقتی شروع کرد چهار دست و پا رفتن، خورده نانهای روی زمین را بر می داشت و می خورد. خانم های فامیل روی اعتقادی که داشتند می گفتند: این بچه مومن و با خدا می شود.
محرم متولد سال 57 بود و زمان جنگ کودکی خردسال بود. وقتی تیتراژ اخبار پخش می شد سریع می نشست جلوی تلویزیون با زبان کودکی دستش را مشت می کرد و می گفت: انجز انجز. فقط همین کلمه را می توانست ادا کند.
*مکتب خانه مادر شوهرم
مادر شوهرم 25 سال با ما زندگی کرد. زن مومنی بود که همیشه رو به قبله می نشست. سواد خواندن نوشتن نداشت و لی بچه ها را دور خودش جمع می کرد و وضو گرفتن و ادابش را یادشان میداد. کمک میکرد سوره های کوچک را یاد حفظ کنند. نماز خواندن را هم پسرها از او یاد گرفتند.
*کاش من هم جای آنها بودم
آن روزها در کوچه های محل هر روز شهیدی را می آوردند و روی دست مردم تشییع می شد. تا متوجه می شدم سریع دست پسرها را می گرفتم و در مراسم شرکت می کردیم. در دلم میگفتم خوش به سعادت مادرهایشان چه حال خوبی دارند کاش من هم جای آنها بودم.
رحیم ترک پسر اول برادر شوهرم هم 19 سالش بود که در عملیات کربلای 6 شهید شد. از آن به بعد هر وقت منزلشانمی رفتم دست جاری ام را می بوسیدم و سرم را می گذاشتم روی قلبش. محرم هم وقتی نوجوان شده بود هر وقت منزل عمویش می رفتیم دست می کشید روی عکس پسر عمویش و می گفت: خوش به سعادتت ما لیاقت شهادت نداریم.
*شیطنتهای محرم بی سر و صدا بود
محرم اصلا بچه پر سر و صدایی نبود، مخصوصا وقتی یک غریبه می دید آرام می نشست کنار فقط نگاه می کرد. بچه ای هم بود که خیلی عقلش می رسید، وقتی می دانست دستمان تنگ است در خرج هایش مراعات می کرد. به تبع شیطنتهایش هم بی سر و صدا بود. یکبار تازه ماشین لباسشویی خریده بودیم و گذاشته بودم داخل زیرزمین. رفته بود یک کبریت کشیده بود گوشه ماشین و پوسته اش را سیاه کرده بود. شانس آورد آتش سوزی نشد. تا فهمیدم یک کشیده زدم توی صورتش سرش خورد به دیوار ورم کرد. این کشیده اولین و آخرین کتکی بود که به بچه هایم زدم. هزار بار هم تا زن گرفت بهش می گفتم محرم جان من را حلال می کنی؟ می گفت آخه این چه حرفیه؟ گفتم مادر هم حق ندارد بچه را کتک بزند. می گفت شما حواستان نبود.
*میگفتم من آمدم طرفتان فرار کنید!
وقتی هم با برادرهایش جور می شدند شیطانی میکردند. تا می رفتم دعوایشان کنم تقصیر را گردن همدیگر می انداختند. عصبانی که میشدم می دویدم سمتشان که مثلا کتک بزنم اما قبلش سفارش میکردم اگر دنبالتان کردم فرار کنید کتک نخورید. محرم همیشه می ایستاد سرجایش. می گفتم بچه مگر نگفتم فرار کن؟ بعد برای اینکه بهانه ای پیدا کنم می گفتم یا همه تان را می زنم یا هیچ کدام. اهل زدن حرف های بی ادبی هم نبودم و از همین جهت مقابل خدای خودم رو سفیدم. این نصیحت را همیشه به عروس هایم هم می کنم.
*حواسم شش دانگ به تربیت پسرها بود
حواسم شش دانگ به تربیت پسرها بود. برایشان ساعت گذاشته بودم که از فلان ساعت نباید دیرتر از مدرسه برسید خانه. یا تابستان ها که تعطیل بودند تنها از ساعت 6 تا 7 حق داشتند بیرون با بچه ها بازی کنند.
موقع درس خواندنشان که می شد محمد را می فرستم زیر زمین، محرم را می فرستادم یکی از اتاقها، هادی را می فرستادم آشپزخانه، مهدی را هم می گذاشتم داخل یک اتاق دیگر، محسن را هم می فرستادم حیات. نمی گذاشتم کنار هم باشند که حواسشان پرت شود.
شما توجه کن پنج پسر داشتن یعنی پنج کتونی میخی، پنج شلوار لی و پنج کیف مدرسه. هر روز بدون اینکه بفهمند داخل کیف هایشان را نگاه می کردم مبادا چیز نامربوطی پیدا کنم. بهشان سفارش کرده بودم مسیر مدرسه را از همین راهی که می روید از همان برگردید. اگر اتفاقی افتاد من بیایم مدرسه.تا کمی دیر میکردند سریع می رفتم مدرسه.
*پدرش مجبورشان کرد برگردند
یک روز محرم و برادرهایش آمدند خانه یک جک ماشین دستشان هست. پدرش پرسید: این چیه؟ محرم گفت در شهرک بعثت یک ماشین وسیله خالی کرد هر کسی یک چیزی برای خودش برداشت و برد ما هم این را آوردیم. پدرش به شدت ناراحت شد و گفت همین الان برمیگردانید سر جایش. گفتند الان شب شده ما می ترسیم، گفت: خودم هم می آیم. دست پنج تا را گرفت و رفتند گذاشتند سر جایش. پدرش گفت: این کار حرام است، دزدی است! هر کسی هم ببرد شما نباید ببرید. شوهرم به شدت حواسش به نان حلال آوردن بود و من هم از داخل خانه مواظب بودم تا محرم و بقیه بچه ها درست بزرگ شود.
*هدیه ای که از خاطر محرم نرفت
من معتقدم بچه را باید همین قدر که تنبیه میکنی همانقدر هم تشویق کنی. برای همین اگر کار خوبی می کردند، مثل اینکه نماز میخواندند یا نمره 20 میگرفتند برایشان هدیه می گرفتم. هدیه کوچکی مثل مداد تراش.
محرم در کلاس اول، اولین نمره 20 را که آورد برایش تراش نوشابه ای گرفتم. تا دخترش رفت آمادگی برایش این خاطره را تعریف میکرد، هرچند دیگر بچه ام خودش نماند کلاس اول رفتن دخترش را ببیند.
*خدایا یعنی بچه های من هم بزرگ می شوند سینه بزنند
همیشه دست پسرها را میگرفتم با خودم می بردم تکیه. می گفتم خدایا یعنی بچه های من هم بزرگ می شوند بروند وسط سینه بزنند آرزوی من براورده شود؟ کمی که بزرگتر شدند با پدرشان می رفتند هیئت بعثت. دلم می خواست بچههایم خودشان یک هیئت کوچک دست و پا کنند. یکبار محرم کلاس دوم راهنمایی بود، آمد گفت با دوستم می خواهم بروم هیئت. گفتم: مادر جان آدم مطمئنی است؟ گفت: بله همشهری خودمان است در ثانی هیئت رفتن دیگر مطمئنی نمی خواهد که. بزرگتر که شد هیئت فاطمیون را سر خیابان علی آباد راه انداخت که هنوز هم خط تلفن و آب و برقش به نام محرم است. اتفاق همسرش را هم در همان هیئت پیدا کردم.
*آوردن ویدئو در خانه ما قدغن بود
همیشه حواسم بود پسرهایم با چه کسانی رفت و آمد می کنند. زمان نوجوانی آنها ویدئو تازه آمده بود، خیلی مد بود اما اجازه ندادم بخرند تا زمانی که دو عروس آوردم. خرید ویدئو تا قبل از آن در خانه ما قدغن بود. وقتی هم خریدیم پدرش وقتی خانه نبود دستگاهش را میگذاشت داخل کمد قفل می کرد کلید را هم با خودش می برد. در خانه یک تلویزیون داشتیم یک رادیو، والسلام.
*انگشترم را فروختم برای پسرم چکمه بخرم
پسرم مدرسه دانش قوت می رفت. سالی که می خواست دیپلم بگیرد از مدرسه مرا خواستند. تا خود اتاق مدیر گریه میکردم. تا مدیرشان مرا دید با تعجب پرسید چرا گریه میکنی خانم ترک؟ گفتم برای اینکه محرم یکبار من را سر درس خواندن اذیت نکرد. واقعا نمی توانستم جلوی گریه ام را بگیرم.
دانشگاه در یکی از شهرستانهای شمال قبول شد. همه اش نگران بودم خدایا نکند یکی معتادش کند؟ دوست بد گیرش بیاید. بالاخره بچه ام جوان است. این شد که برایش خوابگاه نگرفتیم. پدرش برایش خانه ای اجاره کرد و من هم اندازه یک دختر برایش جهاز خریدم. دو ساک هم گذاشتم، یکی برای لباس کثیف یکی هم برای لباس تمیز. دو هفته درمیان می آمد و لباس ها را می آورد. یکبار رفتم شمال بهش سر بزنم ببینم بچه ام چطور آنجا زندگی می کند. حواسم دائم به او بود.
یکبار زنگ زد پرسید پولی دارم که به او بدهم؟ گفت میخواهد چکمه بخرد چون زمستان مجبور است مسیری را از داخل آب برود. گفتم: بله مادر پول هست بیا بگیر. فورا رفتم انگشترم را فروختم پول چکمه را جور کردم.
*محرم اینگونه وارد سپاه شد
سال دوم دانشگاه یکروز آمد گفت: مامان سعید همکلاسی ام میگوید دایی من در دانشگاه امام حسین(ع) است، تو هم برو دانشگاه امام حسین(ع) امتحان بده. آخه مامان دلم می خواهد بروم سپاه. پدرش می گفت تو قبول نمی شوی. اما من گفتم باشه بیا برو شاید قبول شدی مادر. امتحان داد و اتفاقا قبول شد. محرم اینگونه وارد سپاه شد.
وقتی وارد سپاه شد می دانستم مأموریت زیاد میرود اما برایمان توضیح نمی داد کجا می رود و چطور؟ ما هم سوال نمیکردیم. اما آخرین باری که میخواست برود متوجه شدیم می رود سوریه. پدرش گفت نمی دانم چرا حس میکنم این بار دفعه آخری بود که او را دیدیم. تا این را گفت بند دلم پاره شد و گفتم حاجی اگر مطمئنی اجازه نده برود. گفت: چرا اجازه ندهم؟ او خیلی وقته این راه را انتخاب کرده حالا بعد از این همه مدت مانعش شوم؟ خدامیخواست که برود و برای حضرت زینب(س) به شهادت برسد. *پسرم راهش را انتخاب کرده بود
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) و در آستانه ۱۳ آبان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی در دیدار هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجویان سراسر کشور، نسل جوان پرتوان، پر نشاط و پر انگیزه را نعمتی بزرگ و ذخیره ای ارزشمند برای ایران خواندند و با اشاره به استمرار خصومت عمیق امریکا با ملت ایران از کودتای ۱۳۳۲ تاکنون تأکید کردند: امریکای گرگصفت البته ضعیفتر اما وحشیتر و وقیحتر شده است و در مقابل، جمهوری اسلامی ایران با دفاع مقتدرانه و منع مستدل مذاکره، راه نفوذ و ورود مجدد امریکا به کشور را سد کرده است. رهبر انقلاب اسلامی همچنین «رونق تولید» را کلید حل مشکلات اقتصادی مردم از جمله گرانی، تورم و کم شدن ارزش پول ملی خواندند و افزودند: نباید همچنان که مدتی بیهوده منتظر برجام ماندیم حالا در انتظار اقدامات اروپاییها یا مسائل دیگر معطل بمانیم بلکه باید به داخل دل ببندیم و همه توان را برای رونق تولید بهکار گیریم. حضرت آیت الله خامنه ای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را سرآغاز دشمنی آشکار شیطان بزرگ با ملت ایران خواندند و افزودند: امریکاییها با آن کودتا، حتی به دولت مصدق که به آنها اعتماد کرده بود رحم نکردند و با ساقط کردن دولت ملی، دولتی وابسته، فاسد و دیکتاتور را روی کار آوردند و به این شکل بزرگترین دشمنیِ ممکن را در حق ملت ایران انجام دادند. ایشان افزودند: دولتی که با کودتا سرنگون شد، در واقع چوب اعتماد به شیطان بزرگ را خورد و امریکایی ها بهواسطه رژیم پهلوی بر نیروهای مسلح، نفت، سیاست، فرهنگ، اقتصاد و همه عرصه های کشور تسلط کامل یافتند. رهبر انقلاب با اشاره به اینکه برخی از جمله امریکاییها در تلاشند با تحریف تاریخ، آغاز خصومت امریکا با ایران را به تسخیر لانه جاسوسی ربط دهند، خاطرنشان کردند: امریکاییها از ابتدای روابط با ایران، با طرح های به ظاهر دوستانه، باطناً با ملت ایران دشمنی می کردند که این دشمنی با کودتای ۲۸ مرداد علنی شد و این مقطع آغاز خصومت علنی امریکا با ایران است. ایشان کودتای مرداد ۱۳۳۲ را موجب آگاهی بیشتر ملت خواندند و افزودند: ده سال بعد در سال ۱۳۴۲ که مبارزات اسلامی و مردمی شروع شد، امام خمینی با درک موضع حقیقی و قلبی مردم، این واقعیت را بیان کردند که امروز در اذهان ملت ایران هیچ فردی منفورتر از رئیس جمهور امریکا نیست. حضرت آیت الله خامنه ای با بیان این واقعیت که امریکا از آن روز تا امروز هیچ تغییری نکرده است، گفتند: همان شرارت، همان گرگ صفتی، همان تلاش برای ایجاد دیکتاتوری بین المللی و همان سلطه طلبیِ بی حد، امروز نیز در امریکا وجود دارد البته با وحشی گری و وقاحت بیشتر. ایشان با یادآوری فشار و خفقان حاکم بر ایران در دوران رژیم دیکتاتوری وابسته به امریکا گفتند: انقلاب اسلامی اساساً علیه امریکا و آن رژیم وابسته بود و عامه مردم به رهبری امام خمینی، بساط پادشاهی فاسد و وابسته را جمع کردند و جمهوری اسلامی را بر سر کار آوردند. رهبر انقلاب با یادآوری برخی اقدامات امریکاییها در ۴۱ سال گذشته از جمله تهدید، کودتا، تحریم، تحریک قومیتها، تجزیه طلبی، آشوب طلبی، محاصره اقتصادی، نفوذ و روشهای دیگر تأکید کردند: آنها در این مدت هرچه بلد بودند و می توانستند علیه نهادهای برخاسته از انقلاب بهویژه اصل جمهوری اسلامی توطئه و اقدام کردند که البته ما هم در مقابل هر کاری توانستیم کردیم و در موارد زیادی حریف را به گوشه رینگ بردیم. حضرت آیت الله خامنه ای «سد کردن راه نفوذ مجدد سیاسی و تسلط دوباره امریکاییها بر ایران» را مهمترین پاسخ جمهوری اسلامی در مقابل توطئه های حاکمان واشنگتن برشمردند و تأکید کردند: منع مکرر مذاکره با امریکا یکی از ابزارهای مهم بستن راه ورود آنان به ایران عزیز است. ایشان مخالفت جمهوری اسلامی با امریکاییها را دارای منطقی مستحکم خواندند و افزودند: این روش عقلانی، راه نفوذ مجدد امریکاییها را می بندد، ابهت حقیقی و اقتدار ایران را به جهانیان ثابت می کند و ابهت پوشالی طرف مقابل را در دنیا فرو می ریزد. حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به تکبر و خوی استکباری امریکا خاطرنشان کردند: امریکاییها که برای مذاکره با سران کشورها بر سر آنها منت می گذارند، سالهاست برای گفتگو با مقامات ایران اصرار می کنند اما جمهوری اسلامی امتناع می کند که تحمل این مسئله برای دشمنان ملت خیلی سخت است، زیرا به جهانیان ثابت می کند در دنیا حکومتی وجود دارد که قدرت غاصبانه و دیکتاتوری بین المللی امریکا را قبول ندارد و زیر بار حرف زور نمی رود. رهبر انقلاب مذاکره با امریکا را حقیقتاً بی نتیجه برشمردند و تأکید کردند: برخی که مذاکره با امریکا را حلّال مشکلات می دانند، صددرصد اشتباه می کنند و هیچ نتیجه ای از گفتگو با امریکایی ها حاصل نخواهد شد، چرا که آنها یقیناً و قطعاً هیچ امتیازی نخواهند داد.
ایشان در همین زمینه این واقعیت را یادآوری کردند که طرف مقابل، نشستن مقامات ایرانی پشت میز مذاکره را به معنای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی می داند و از اصرار بر مذاکره این هدف را دارد که به جهانیان بگوید فشار حداکثری و تحریم ها سرانجام نتیجه داد و ایرانی ها به زانو درآمدند. حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: اگر مسئولان جمهوری اسلامی ساده لوحی می کردند و به مذاکره می رفتند، از فشارها و تحریم ها هیچ چیزی کم نمی شد، بلکه راه برای طرح رسمی توقعات و تحمیل های جدید امریکایی ها باز می شد. رهبر انقلاب با اشاره به تلاشهای بی نتیجه امریکا برای حذف یا محدود کردن قدرت دفاع موشکی ایران افزودند: امروز به فضل الهی و همت جوانان میهن، دارای موشکهای دقیق با بُرد دو هزار کیلومتر هستیم که می تواند به هر هدفی با خطای فقط یک متر اصابت کند. ایشان گفتند: اگر به مذاکره می رفتیم، امریکایی های متوقع پای موشکها را به میان می کشیدند و مثلاً می گفتند باید موشکهای ایران حداکثر ۱۵۰ کیلومتر بُرد داشته باشد که اگر مسئولان ما این را می پذیرفتند، پدر کشور در می آمد و اگر نمی پذیرفتند همین آش و همین کاسه تکرار می شد. حضرت آیت الله خامنه ای تجربه هایی نظیر مذاکرات بی نتیجه کوبا و کره شمالی با امریکا را درس آموز خواندند و گفتند: مسئولان امریکا و کره شمالی متقابلاً قربان صدقه یکدیگر هم رفتند اما در نهایت امریکاییها براساس روال خود در مذاکرات، یک ذره از تحریم ها کم نکردند و هیچ امتیازی ندادند. ایشان با اشاره به اصرار دولت فرانسه به واسطهگری گفتند: رئیس جمهور فرانسه یک ملاقات با ترامپ را حلّال همه مشکلات ایران دانسته بود که باید بگوییم این شخص یا خیلی ساده است و یا همدست امریکاییها است. رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اخیراً نیز با این که می دانستم نمیشود، اما برای امتحان و به منظور روشن شدن موضوع برای همگان، گفتم با وجود خطایی که امریکاییها با خروج از برجام مرتکب شدند، اگر همه تحریم ها را بردارند، می توانند در مجموعه برجام شرکت کنند اگرچه میدانستم که قبول نمی کنند و به همین صورت هم شد. ایشان با طرح این سؤال که حدّ توقف خواسته ها و توقعات امریکا از ایران کجا است، گفتند: آنها فعلاً می گویند در منطقه فعال نباشید، به جبهه مقاومت کمک نکنید، در برخی کشورها حضور نداشته باشید و توان دفاعی و تولید موشک خود را متوقف کنید و بعد از این خواستهها خواهند گفت از قوانین و حدود دینی دست بردارید و بر موضوع حجاب اسلامی نیز تأکید نکنید، بنابراین خواستههای امریکا هیچگاه تمامی ندارد. رهبر انقلاب اسلامی افزودند: من چند سال قبل در دیدار با مسئولان در همین حسینیه گفتم آنجایی که امریکا متوقف خواهد شد و دیگر توقع جدیدی مطرح نخواهد کرد، کجاست؟ توقعات امریکا حدّ یقف ندارد. حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به اینکه امریکاییها به دنبال بازگرداندن ایران به شرایط پیش از انقلاب هستند، تأکید کردند: انقلاب اسلامی محکم تر از این حرف ها است و اراده پولادین و عزم راسخ جمهوری اسلامی هیچگاه اجازه نخواهد داد که امریکا با چنین ترفندهایی بار دیگر به ایران بازگردد. ایشان در ادامه سخنان خود به مسائل داخلی کشور و موضوع رونق تولید اشاره کردند و گفتند: هشت ماه از اعلام شعار سال گذشت. البته در این هشت ماه برخی کارهای خوب انجام گرفته است اما بخش هایی هم وجود دارند که همچنان به کار و تلاش بیشتر نیاز دارند. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه کلید حل مشکلات اقتصادی کشور در گرو رونق تولید است، افزودند: من اقتصاددان نیستم اما اقتصاددانها بهصورت اجماعی، در سخنان و اظهارنظرهای خود شعار سال را تأیید کردند زیرا اشتغال، ثروت ملی، رفاه عمومی و حتی پیشرفت علمی بهواسطه رونق تولید بهوجود می آید. حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: کاهش فشار به مردم و حل مشکلاتی همچون گرانی، تورم و کم ارزش شدن پول ملی تنها با اهتمام به موضوع تولید ملی امکان پذیر خواهد بود. ایشان با اشاره به سخنان چندی پیش وزیر صنعت مبنی بر اینکه هر جا یک واحد صنعتی در آستانه تعطیلی قرار بگیرد، به کمک آن می رویم، گفتند: این سخنان، عالی و خرسند کننده است و حالا باید پای این قول بایستند و دیگر مسئولان نیز همینگونه عمل کنند. حضرت آیت الله خامنه ای با انتقاد از رویکرد «منتظر خارجیها ماندن» گفتند: یک مدت معطل برجام بودیم، یک مدت دیگر هم معطل دستور رئیس جمهور امریکا برای تمدید مهلتهای سهماههای بودیم که متأسفانه در برجام گذاشتهاند، و یک مدت هم معطل بمانیم برای رئیسجمهور فرانسه و برنامه های فرانسویها، در حالی که این انتظارها، سرمایه گذار و فعال اقتصادی را دچار بلاتکلیفی می کند و کشور را به رکود و عقبماندگی می کشاند. ایشان تأکید کردند: این انتظارها را رها کنید. البته نمی گویم رابطه ها را قطع کنید بلکه میگویم به خارجی ها دل نبندید و فقط به داخل دل ببندید. حضرت آیت الله خامنه ای به سخنان یکی از استانداران درباره انعقاد ۹۰ هزار میلیارد تومان قرارداد در استان طی چند ماه اشاره کردند و گفتند: این نشان دهنده بخش کوچکی از ظرفیتهای بی شمار استانها است که باید برروی همین ظرفیتها متمرکز شد و آنها را پیگیری کرد. ایشان یکی دیگر از راههای رونق تولید را جلوگیری از واردات کالاهای دارای تولید داخل دانستند و افزودند: عده ای هستند که حیات و ثروت بادآوردهشان وابسته به واردات است اما واردات زائد و بی رویه موجب ورشکستگی تولید داخل و بیکار ماندن جوانان خواهد شد، بنابراین علاج واقعی مشکلات این است که دولت و مجلس، برای عملیاتی و اجرایی شدن سیاستهای صحیح ابلاغی، برنامه ریزی کنند. حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنانشان، با تمجید از خصوصیات نسل جوان از جمله انگیزه، انرژی و آمادگی برای انجام دادن وظایف گفتند: کشور به معنای حقیقی کلمه به این نسل احتیاج دارد چرا که این جوانان متدین هستند که با احساس مسئولیت و در صراط مستقیم ایران را می سازند و به پیش خواهند برد. ایشان با انتقاد مجدد از موضوع محدود کردن نسل افزودند: آثار چنین اقدامات خطرناکی دو دهه بعد آشکار خواهد شد که ایران دیگر از نسل جوان متراکم برخوردار نیست. رهبر انقلاب با اشاره به قول مسئولان برای برطرف کردن مشکلات موجود و مقابله با تحدید نسل تأکید کردند: این موضوع باید با جدیت دنبال شود. حضرت آیت الله خامنه ای در پایان سخنان خود گفتند: ظرفیت های کشور بسیار زیاد است و جمهوری اسلامی به حول و قوه الهی و به کوری چشم آنهایی که نمی توانند ببینند، از همه مشکلات، سرافراز بیرون خواهد رفت.
در گفتگو با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی مطرح شد:
ناگفتههای جنگ ۳۳روزه به روایت سرلشکر سلیمانی
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اولین گفتگوی رسانهای خود از زمان تصدی این مسئولیت به تشریح جزئیاتی از جنگ ۳۳روزهی مقاومت لبنان با رژیم صهیونیستی و زمینههای شکلگیری این جنگ و دلایل پیروزی حزبالله لبنان پرداخت.
سردار سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی در ابتدای گفتگو با دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای، به شرایط منطقه پیش از جنگ ۳۳روزه و زمینههای آن اشاره کرد و گفت: آمریکا با توجه به حادثهی یازده سپتامبر به یک توسعهی فوقالعاده در حضور نیروهای مسلح خودش در منطقهی ما رسیده بود که تقریباً مشابه آن، در بُعد کمّی فقط در جنگ جهانی دوم وجود داشت و در بُعد کیفی، حتی در آن جنگ هم وجود نداشت.
وی در ادامه به جزئیاتی از حضور نیروهای آمریکایی و متحدین آن در عراق و افغانستان اشاره کرد و افزود: طبیعتاً این حضور نظامی آمریکا در منطقه به رژیم صهیونیستی فرصت میداد که از این موضوع بهرهبرداری کند و اقدامی را انجام بدهد؛ به این معنا که این هیمنه، در ترساندن ایران و در توقف و ترساندن سوریه اثر بگذارد تا این دو نظام، اقدامی را انجام ندهند.
فرمانده نیروی قدس سپاه بر این اساس ریشهی اصلی وقوع جنگ ۳۳روزه را «بهرهبرداری رژیم صهیونیستی از حضور نظامی آمریکا در منطقه» و بهرهگیری این رژیم از «سقوط صدام» و «پیروزی اولیهی آمریکا در افغانستان» و «ایجاد رعب» سنگینی دانست که آمریکا در منطقه ایجاد کرده بود. فرمانده نیروی قدس سپاه در ادامهی تحلیل این جنگ، طراحی آن را از سوی رژیم صهیونیستی نهتنها بهمنظور مقابله با حزبالله لبنان بلکه جنگی با هدف خلاصی از بخش مهمی از مردم لبنان خواند.
سردار سلیمانی ضمن اشاره به رضایت و حمایتهای برخی کشورهای عربی از جنگ با حزبالله لبنان تصریح کرد: رژیم صهیونیستی در عالیترین سطح خودش یعنی اولمرت رئیس این رژیم، این مسئله را اعلام کرد و گفت که برای اولین بار کشورهای عربی، اسرائیل را در جنگ علیه یک سازمان عربی حمایت کردند. سرلشکر سلیمانی در جمعبندی این بخش از سخنانش سه هدف پنهان برای آغاز جنگ ۳۳روزه را اینگونه تشریح کرد: اول، فرصت حضور آمریکا در عراق و ایجاد رعب و وحشتی که آمریکا در منطقه در اثر حضور گستردهی خود ایجاد کرده بود. دوم، آمادگی کشورهای عربی و اعلام پنهان همکاری این کشورها با رژیم صهیونیستی برای ریشهکنی حزبالله و تغییر دموگرافی در جنوب لبنان؛ و سوم، اهداف خود رژیم برای بهرهگیری از این فرصت جهت خلاص شدن از حزبالله برای همیشه.
سرلشکر سلیمانی در پاسخ به سؤالی دربارهی دلایل آشکار و بهانهی آغاز جنگ ۳۳روزه، به طراحی یک عملیات برای تبادل اسرای لبنانی در بند رژیم صهیونستی اشاره کرد که بر اساس آن جریان مقاومت توانست در داخل سرزمینهای اشغالی، دو نظامی صهیونیست را به اسارت بگیرد.
وی بهمناسبت اینکه فرماندهی این عملیات مهم بر عهدهی شهید عماد مغنیه گذاشته شده بود، به تجلیل از این فرمانده شهید مقاومت پرداخت و گفت: او حقیقتاً یک سردار به معنای واقعی بود؛ یک سرداری که شاید بتوانم بگویم شبیهترین صفات را در صحنهی جنگ به مالک اشتر داشت. فرمانده نیروی قدس سپاه در ادامه با بیان اینکه حزبالله پیوسته در یک آمادگی صددرصد به سر میبرد، گفت: بهدلیل اقدامات و ابتکاراتی که حزبالله قبل از شروع عملیات خودش، در پیشبینیِ عکسالعمل دشمن انجام داده بود، همهی آنچه اسرائیل در مقابل عملیات حزبالله انجام داد، خلاف تصوراتش شد.
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در بخش دیگری از این گفتگو به تشریح جلسهی مقامات عالی نظام در حضور رهبر معظم انقلاب پس از گذشت یک هفته از حملات رژیم صهیونیستی به لبنان پرداخت و گفت: آقا در پایان این جلسه و پس از شنیدن گزارش تلخ بنده، فرمودند «من تصورم این است که پیروزی این جنگ، همانند پیروزی جنگ خندق خواهد بود.»
سردار سلیمانی به بازگشت خود به لبنان و انتقال توصیهها و دیدگاههای رهبر معظم انقلاب به حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله اشاره کرد و تأکید کرد: این پیام خون تازهای در وجود حزبالله دمید تا حزبالله با یک امید و اعتمادبهنفس جدیدی وارد معرکه با دشمن شود و حزبالله اطمینان یافت که پیروز این جنگ است.
وی در پاسخ به سؤالی دربارهی نظر دیگر مسئولان وقت جمهوری اسلامی نسبت به همراهی با جریان مقاومت در آن مقطع زمانی، تصریح کرد: هیچ نگرانی از این ناحیه وجود نداشت و به معنای کامل کلمه، یک وحدت کامل در حمایت از حزبالله و تلاش برای پیروزی حزبالله در جمهوری اسلامی ایران وجود داشت.
فرمانده نیروی قدس سپاه در بخش دیگری از گفتگو با دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای، به ذکر خاطراتی از حضور میدانی خود در جنگ ۳۳روزه پرداخت و گفت: حزبالله در این جنگ، در هر مرحلهای با یک ابزار جدید و یک اقدام جدید، دشمن را در غافلگیری و بهت قرار میداد، یعنی همهی ابزارهایش را یکمرتبه رو نمیکرد.
وی در تشریح برخی تاکتیکهای حزبالله در جریان جنگ ۳۳روزه نیز گفت: برخلاف دیگر جنگها که یک خاکریز مقدم در آن وجود دارد، این جنگ هیچ خاکریز مقدمی نداشت، هر نقطهاش یک خاکریز بود، یعنی از نقطهی تماس که تقاطع مرز فلسطین اشغالی با لبنان بود، حداقل تا نهر لیتانی، هر نقطه از آنجا اعم از تپهها، قریهها، خانهها یک خط مقدم و یک خاکریز بود.
این مقام ارشد نظامی کشورمان درخصوص ضربات حزبالله به صهیونستها، خاطرهای را از شلیک اولین موشک دریایی مقاومت به ناوچهی اسرائیلی همزمان با سخنرانی سیدحسن نصرالله و از دُور خارج کردن نیروی دریایی این رژیم با این عملیات ذکر کرد.
سردار سلیمانی دربارهی نحوهی پایان جنگ نیز به بیان خاطرهای از ملاقات سفیر اسرائیل و جان بولتون با وزیر خارجهی وقت قطر اشاره کرد و به نقل از او تصریح کرد: آنها گفتند اگر جنگ متوقف نشود، ارتش اسرائیل از هم میپاشد و متلاشی میشود.
وی افزود: اسرائیلیها همهی شروط قبلی خودشان را نادیده گرفتند و از آنها عبور کردند و مجبور شدند شروط حزبالله را قبول بکنند و آتشبس را بپذیرند و این پیروزی بسیار بزرگ برای حزبالله رقم خورد.
فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس در پایان این گفتگو با تأکید بر اینکه دفاع مقدس ما نسبت به همهی دفاع مقدسهای دیگر یک حالت مادر دارد، افزود: نسبت دفاع مقدس به همهی این دفاعها، نسبت قلهی دماوند به این سلسله جبال طولانی البرز است. دفاع مقدس یک ارتفاعی دارد که مرتفعتر از همهی اینها است و اینها دامنههای آن و سلسله قلل آن هستند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR فیلم این گفتگو را برای استفاده عموم مخاطبان منتشر کرده است.
با توجه به افزایش غیر منتظره تعداد زائرین اربعین سیدالشهداء در ایام اربعین و نبود امکانات تغذیه کافی در خدمت رسانی به زائرین اربعین در مرز مهران، عزیزانی که توانایی دارند نذورات و هدایای خودشان را برای پذیرایی از زائرین پیاده روی اربعین را به کارت بانکی به شماره
6037-6916-2656-5543
بنام “موکب رهپویان ولایت”بامجوز رسمی از ستاد عتبات وعالیات نزد بانک صادرات واریز نمایند.
شما هم میزبان زائرین اربعین باشید.
#موکب_رهپویان_ولایت با مجوز رسمی کانال موکب رهپویان ولایت در پیامرسان سروش @rahpuyanvelayat