نتایج جست‌وجو برای: جنگ

اقدام «شهرستان ادب» برای روز غزه

شهرستان ادب در نوزدهمین پرونده به بهانۀ فرارسیدن روز غزه سراغ کتاب «من پناهنده نیستم» رفته است. کتابی که از ابتدای انتشار با استقبال خوانندگان حرفه‌ای ادبیات مواجه شده است.

به گزارش مشرق، رضوی عاشور رمان‌نویس و منتقد ادبی، استاد دانشگاه مصری و از چهره‌های مهم ادبیات عرب و ادبیات مقاومت امروز بود. برخی آثار این نویسنده به زبان‌های انگلیسی، اسپانیایی، ایتالیایی و اندونزیایی ترجمه شده و چند کتاب او برندۀ جایزه‌های متعدد ادبی از جمله بهترین کتاب نمایشگاه بین‌المللی کتاب قاهره و جایزۀ ادبی کنستانتین کاوافی شده‌اند. همسر رضوی عاشور، «مرید برغوثی» ادیب و شاعر فلسطینی است. این بانوی نویسنده سرانجام در سال ۲۰۱۴، در سن ۶۸ سالگی و در پی بیماری در قاهره درگذشت.

از مهم‌ترین آثار رضوی عاشور می‌توان به «سه‌گانۀ گرانادا»، «سراج» و «طنطوریه» اشاره کرد. سه‌گانۀ گرانادا که قصه‌اش در اسپانیا می‌گذرد، برگزیدۀ کتاب سال مصر و یکی از صد رمان برتر جهان عرب شده است. سراج، همان رمانی است که انقلاب یمن در آن پیش‌بینی شده است و طنطوریه رمان مهم او با موضوع مسئلۀ فلسطین است. رمانی که آخرین اثر این نویسندۀ بزرگ مصری است و تنها چهارسال پیش از درگذشت نابه‌هنگام او منتشر شد.

طنطوریه در سال ۱۳۹۷ با عنوان «من پناهنده نیستم» با ترجمۀ مترجم توانمند کشورمان، خانم اسما خواجه‌زاده توسط انتشاران شهرستان ادب راهی بازار نشر شد. «من پناهنده نیستم» زندگی یک خانوادۀ فلسطینی اهل طنطوره – روستایی ساحلی است که در ۴۹ کیلومتری حیفا در جنوب فلسطین واقع شده – را روایت می‌کند. اسماء خواجه‌زاده مترجم این کتاب در مقدمۀ اثر نوشته است: «این رمان روایت درد است؛ درد خانواده‌ای فلسطینی که زنی به نام رقیه راوی آن است و زندگی فلسطینیان را از نکبت سال ۱۹۴۸ تا آزادسازی جنوب لبنان به دست حزب‌الله در انعکاس آن به تماشا می‌گذارد. قصۀ از دست دادن، آوارگی، پناهندگی، برپایی دولت یهود، مقاومت مردم طنطوره در مقابل صهیونیست‌ها، استعمار انگلیس، ورود ارتش‌های عربی به فلسطین، رنج مهاجرت، جنگ داخلی لبنان، حملۀ اسرائیل، حمله به بیروت، قتل عام، کشتار صبرا و شتیلا، کشته شدن چهره‌های مطرح فکر و ادب و هنر فلسطین از غسان کنفانی (ادیب فلسطینی) تا کاریکاتوریست مشهور، ناجی علی (که در لندن کشته شد)، تلاش صهیونیست‌ها برای سرقت تاریخ و میراث فلسطین، غصه، دلتنگی، به یکدیگر نزدیک شدن، خوشبختی و عشق، جمع کردن اضداد در کنار هم برای بافتن تار و پود قصۀ آدم‌هایی که دور از وطن با عشق به وطن زندگی کرده و با عشق می‌میرند. قصه‌ای که آن‌چنان دقیق به بیان جزئیات می‌پردازد که به یکی از مهم‌ترین رمان‌های مربوط به واقعۀ سال ۱۹۴۸ فلسطین در ادبیات روایی عرب تبدیل شده است».

اسماء خواجه‌زاده از مترجمان توانمند کشورمان است که جدا از کتاب مهم من پناهنده نیستم، کتاب‌های خواندنی دیگری نیز با ترجمه او راهی بازار نشر شده‌اند؛ رمان «آن دختر یهودی» نوشتۀ خوله حمدی، «گزیده اشعار سیاسی نزار قبانی»، «سید حسن نصرالله انقلابی جنوبی» نوشتۀ رفعت سید احمد از جمله آثار ترجمه‌شده توسط خانم خواجه‌زاده هستند.

«پرونده‌های کتاب» عنوان یکی از ستون‌های سایت شهرستان ادب است که در هر صفحۀ خود به یکی از کتاب‌های امروز ادبیات خلاقه – اعم از شعر، مجموعه داستان و رمان – می‌پردازد. پیش از این هجده پرونده‌کتاب در سایت شهرستان ادب منتشر شده بود و اینک در نوزدهمین پرونده به بهانۀ فرارسیدن روز غزه سراغ کتاب «من پناهنده نیستم» می‌رویم. کتابی که از ابتدای انتشار با استقبال خوانندگان حرفه‌ای ادبیات مواجه شده است.

علاقمندان برای مطالعۀ مطالب پرونده‌کتاب «من پناهنده نیستم»، می توانند به صفحۀ اختصاصی این رمان در سایت شهرستان ادب مراجعه کنند:

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام

منبع خبر

اقدام «شهرستان ادب» برای روز غزه بیشتر بخوانید »

می‌خواهند وحدت ملت بعد از شهادت سردار سلیمانی را از بین ببرند

شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸ – ۱۶:۳۴ می‌خواهند وحدت ملت بعد از شهادت سردار سلیمانی را از بین ببرند

سخنگوی کانون دانشگاهیان گفت: برخی سال ۸۸ شیرینی حضور بالای مردم در انتخابات را تلخ کردند الان هم سعی دارند حماسه حضور میلیونی مردم و وفاق ایجاد شده در پی شهادت سردار سلیمانی را کمرنگ کنند.

قاسم جعفری سخنگوی کانون دانشگاهیان ایران اسلامی،‌ در گفت‌وگو با خبرنگار تشکل‌های دانشگاهی خبرگزاری فارس، با اشاره به حضور حماسی مردم در مراسم تشییع شهید سلیمانی، اظهار داشت: شهادت سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی، غم بزرگی را برای همه آزادیخواهان دنیا و جبهه مقاومت به وجود آورد اما حضور حماسی مردم در مراسم تشییع این شهید بزرگوار شیرینی‌هایی خاصی داشت و مردم ایران با حضور در این مراسم قیامت به پا کردند.

وی افزود: بعد از حضور میلیونی مردم تهران و سایر شهرها در تشییع سردار دلها، همه مردم یک شعار داشتند مبنی بر اینکه باید شاخ استکبار تروریسم شکسته شود و در نهایت باید انتقام بگیریم.

سخنگوی کانون دانشگاهیان ایران اسلامی تصریح کرد: زمانی که سپاه انتقام بزرگ را از دشمن گرفت، ما باید منتظر حرکتی از سوی دشمن می شدیم چراکه دشمن هم بیکار ننشسته بود، زیرا دشمن هیمنه‌اش در هم شکست.

وی ادامه داد:‌ برخی از کارشناسان دنیا عنوان کردند که پس از جنگ جهانی دوم یعنی حدود ۷۰ سال پیش، هیچ کشوری بطور رسمی جرأت نکرده تا سرباز آمریکایی را حتی تهدید و مورد حمله قرار دهد،‌ ولی ما یکی از اصلی ترین پایگاه نظامی آمریکا را مورد هدف قرار دادیم.

جعفری با بیان اینکه سیلی محکم سپاه به آمریکا نشان دهنده قدرت بالای ایران بود، اظهار داشت: آمریکایی‌ها در پایگاه نظامی‌شان در ژاپن، به راحتی نوامیس مردم ژاپن را مورد هتک حرمت قرار می‌دادند و آنها هیچ کاری در مقابل آنها نمی‌کردند، زیرا کشوری سلطه‌پذیر و تحت حمایت آمریکا محسوب می‌شدند.

این استاد دانشگاه گفت: مسلما زمانی که جمهوری اسلامی از آمریکا با این قدرت هژمونی که بر دنیا سیطره انداخته است، انتقام می گیرد، شرایط مان خاص می شود و در این شرایط خاص احتمال حمله دشمن وجود دارد؛ بنابراین تمام مراکز دفاعی ما باید آماده می شدند.

وی ادامه داد:‌ در چنین شرایطی خطای رخ داده سوگمندانه است و بعد از گزارش‌های احتمالی ممکن بود که حمله هوایی و حمله موشکی دشمن باشد اما در تصمیم گیری دچار اشتباه شده و شرایط به گونه‌ای پیش رفت که متأسفانه این اتفاق افتاد و همه سوگوار شدند؛ اما سوالی که پیش آمده این بود که چرا از لحظات اول این مسأله اعلام نشد.

سخنگوی کانون دانشگاهیان ایران اسلامی تصریح کرد: باید همه صاحب نظران و فرهیختگان به این موضوع توجه می کردند که در زمان خاص بحران و جنگ بودیم و عدم اعلام بسیاری از مسائل رخ داده در صحنه، باید تابع شرایطی باشد. اگر این اتفاق در زمان جنگ رخ می داد، اگر به مردم اعلام می شد، دل مردم و رزمندگان خالی می شد.

وی بیان کرد:‌ جنگ بر مبنای فریب دشمن است، ما در برخی مواقع نباید کاری کنیم که سبب تضعیف روحیه نیروهای خودی و مردم شود و در کنار آن هم دشمن از آن سوءاستفاده می‌کرد.

جعفری اظهار داشت:‌ عده ای نگران تأثیر معنوی خون شهید سلیمانی بودند و با برخی شبهه افکنی‌ها می خواهند آنچه که یک ما ه و نیم آینده اتفاق می افتد را تحت الشعاع قرار دهند.

وی تاکید کرد: مردم باید هوشمندی را حفظ کنند؛ چراکه افرادی می خواهند همچون سال ۸۸ که شیرینی بزرگ حضور بالای ۴۰ میلیونی مردم را با آن حوادث و فتنه ای که ایجاد کردند، تلخ کردند الان هم می خواهند حضور قیامت گونه مردم و وفاق ایجاد شده در پی شهادت غم انگیز سردار دل‌ها را کمرنگ کنند.

وی ادامه داد:‌ عده ای تلاش دارند تا اصطلاحا این دوقطبی سازی را در راستای همان دوقطبی سازی هایی را در هر ماجرایی ایجاد کنند. یعنی مردم به دو گروه تقسیم شوند و میان شان شبه هایی را ایجاد کنند.

سخنگوی کانون دانشگاهیان ایران اسلامی تصریح کرد:‌ معلوم است که آنها دنبال مخفی سازی نبودند و کار سردار حاجی زاده به نیابت از نظام بسیار ارزشمند است و مصداق بارز همان آیه قرآن است که می فرماید: خداوند مردمی را می آورد که دو ویژگی دارد؛ آنها در مقابل دشمنان بسیار مغرور و سربلند و در مقابل مومنین بسیار متواضع هستند.

وی یادآور شد: امثال حاجی زاده جهاد مال و جان را در میدان ثابت کردند و امروز هم آبروی خود را برای مردم، دین و نظام شان گذاشتند. به نظرم مردم ایران و خانواده های داغدار آنقدر بزرگ هستند که میان سرشت غم و اشک تمساح فرق بگذارند. برخی با این غم هایی که برای مردم پیش آمده بود، غیب شان زده بود و چیزی نگفتند اما با سانحه هواپیمای اوکراینی به یکباره خود را دلسوز نشان دادند.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

می‌خواهند وحدت ملت بعد از شهادت سردار سلیمانی را از بین ببرند بیشتر بخوانید »

روحانی در رسانه ملی حاضر شود و بپذیرد که محاسباتش درباره مذاکره اشتباه بود

شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸ – ۱۶:۳۵ روحانی در رسانه ملی حاضر شود و بپذیرد که محاسباتش درباره مذاکره اشتباه بود

دبیرکل حزب توسعه و عدالت ایران اسلامی گفت: رئیس جمهور در رسانه ملی حاضر شود و بپذیرد که محاسباتش درمورد مذاکره اشتباه بوده است.

مهدی وکیل‌پور دبیرکل حزب توسعه و عدالت ایران اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس، به پاسخ موشکی سپاه پس از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد و گفت: باید به آقای روحانی یادآوری کرد که جنابعالی در سال ۱۳۹۲ طی سخنرانی که در دانشگاه صنعتی شریف داشتید، عیناً عنوان کردید «هنر این است که ما تهدید را به آسیب و آسیب را به فرصت تبدیل کنیم از این رو مذاکره با آمریکا امکان‌پذیر و شدنی است اما سخت است هرچند بنده معتقدم مذاکره با آمریکا راحت‌تر از مذاکره با اروپاست چرا که اروپایی‌ها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند. از این رو دولت آینده باید بتواند رابطه ایران و آمریکا را از حالت تخاصم به مرحله تنش که یک مرحله پایین‌تر است برساند»و همچنین اضافه کردید که «آمریکایی‌ها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحت‌تر است».

وکیل‌پور خطاب به رئیس جمهور تصریح کرد: حال جناب آقای روحانی خود بگویید پس از جنگ جهانی دوم هیچ کشوری حتی یک تیر به سمت پایگاه و یا کشور آمریکا شلیک نکرده که صحت این ادعا را می‌توان با اشاره به کشور روسیه با داشتن بزرگترین زرادخانه موشکی خود در دنیا اثبات کرد که تاکنون حتی یک موشک با برد ۱۰۰ کیلومتر به سمت مواضع آمریکا شلیک نکرده؛ ولی توسط پاسداران جان بر کف انقلاب اسلامی بزرگترین پایگاه آمریکا در منطقه موشک باران می‌شود که پس از این حمله موشکی سوالات زیادی در ذهن متبادر می‌شود.

وی با طرح این سوال که آیا جمهوری اسلامی ایران کدخدای دنیاست و یا آمریکا؟ خاطرنشان کرد: آیا توانستید رابطه ایران و آمریکا را از حالت تخاصم به مرحله تنش برسانید؟ آیا توانستید کار را با کدخدا ببندید ؟ آیا مذاکره با آمریکا امکان پذیر و شدنی است؟

دبیرکل حزب توسعه و عدالت ایران اسلامی افزود: ای‌کاش که رئیس جمهور محترم در رسانه ملی حاضر شود و بپذیرد که محاسبات ایشان در مورد مذاکره اشتباه بوده و قطعاً ملت شریف ایران نیز عذرخواهی فرزند خود را قبول خواهند کرد و در ادامه کار شعار دولت خود را از تدبیر و امید به جهاد و شهادت تغییر دهند.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

روحانی در رسانه ملی حاضر شود و بپذیرد که محاسباتش درباره مذاکره اشتباه بود بیشتر بخوانید »

هدف قرار دادن پایگاه نظامی آمریکا یک تحول بزرگ تاریخی است

شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸ – ۱۵:۲۲ هدف قرار دادن پایگاه نظامی آمریکا یک تحول بزرگ تاریخی است

نماینده دوره نهم مجلس گفت: تشییع باشکوه شهید قاسم سلیمانی نه تنها باخت بزرگی برای آمریکایی‌ها بلکه برای کشورهای غربی بود و از طرفی پاسخ ایران به آمریکا و زدن پایگاه عین‌الاسد، یک تحول بزرگ تاریخی است.

بیژن نوباوه نماینده دوره نهم مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، با اشاره به دستاوردهای مراسم تشییع پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی و یاران باوفایش، اظهار داشت: ابتدا باید بررسی کنیم که چه اتفاقی افتاد و ما چه دستاوردی در این ماجرا داشتیم؛ شهادت سردار سلیمانی یک جنایت جنگی بود که آمریکایی‌ها مجبور به اعتراف آن شدند و این در ذهن آمریکایی‌ها خواهد ماند، چه در سازمان ملل و مجامع حقوق بشر و چه در میان افکار عمومی خود آمریکایی‌ها از ذهن‌ها نخواهد رفت.

وی افزود:‌ آمریکایی‌ها باخت بزرگی کردند، از طرفی تشییع پیکری که اصلا تصورش را نمی‌کردند که اینچنین با شکوه صورت بگیرد؛ آنها با تحلیلی که از شرایط ایران داشتند،‌ بر این تصور بودند که اگر این اتفاق بیفتد، مردم ایران هیچ عکس‌العملی نخواهند داشت، در حالی که همه معادلات آنها برهم خورد و این تشییع باشکوه و حضور حماسه‌ای مردم سبب شد تا آنها رو دست بزرگی بخورند که اگر فرمانده بزرگی را از صحنه خارج کردند، اما در کنارش مردم با یگدیکر متحد شدند و انگیزه های مبارزه با آمریکا بسیار افزایش یافت.

نماینده دوره هشتم مجلس شورای اسلامی تصریح کرد:‌ این باخت بزرگی نه تنها برای آمریکایی‌ها بلکه برای کشورهای غربی بود و از طرفی پاسخ ایران به آمریکا و زدن پایگاه عین الاسد، یک تحول بزرگ تاریخی است که از بعد از جنگ جهانی دوم سابقه نداشته است.

وی بیان کرد:‌ آمریکا شکست بزرگی خورد و هیمنه آمریکا شکسته شد و این نفوذ ناپذیری آمریکا و شکست ناپذیری آمریکا که سال ها آن ر ا از طریق رسانه ها و فضای فیلم ها و هالیوود و همه فضاهایی که در دنیا می‌ساختنند، جنگ مغلوبه را قبل از وقوع برای ملت ها رقم می زد، همه این ها شکسته شد.

نوباوه اظهار داشت: می توان گفت میلیارد ها میلیارد دلار آمریکا ضرر کرد، زیرا از همه سرمایه گذاری اش برای ترساندن دشمنان خود استفاده کرد و همه اینها باد فنا رفت و جمهوری اسلامی ایران نه تنها به عنوان قدرت برتر در منطقه بلکه به عنوان حداقل یک قدرت برابری که می تواند پاسخ تحرکات آمریکا را بدهد و از منطقه و کشورش دفاع کند، در دنیا مطرح شد.

وی ادامه داد:‌ این شکست بسیار بزرگ برای آمریکا این هزینه را توجیه می کند که علیه ایران در همه مجامع شروع به جریان سازی کند. بیش از هرچیز آمریکا تلاش می کند تا این جریان سازی را در داخل ایران و افکار عمومی مردم ایران داشته باشد و با دروغ پراکنی برای مردمی که جزئی از تاریخ انقلاب هستند، سعی می‌کند تا این ارزش‌ها را برای مردم کوچک کنند.

نماینده دوره نهم مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: آمریکایی ها می دانند که قدرت ایران چیست و این قدرت برابری که شاید سال ها در طول جنگ سرد بین امریکا و شوروی سابق، روسیه، چین و سایر قدرت های بزرگ در جریان است، ایران هم به آن جرگه پیوست و قدرت برابر در مقابله با آمریکا دارد که این بسیار دستاورد بزرگی است.

نوباوه اظهار داشت:‌ همانطور که شهید سلیمانی در دوران حیاتش بزرگترین ارمغان را برای بشریت آورد و مبارزه با تروریسم را به خوبی انجام داد و بزرگترین خطر برای منطقه و حتی جهان مثل داعش را از بین برد، شهادتش هم یک تحول بزرگ تاریخی بود، همچون انبیای الهی و اولیای الهی هم حیاتش و هم مماتش برای بشریت برکت داشت و این برای آمریکایی‌ها و غربی‌ها قابل تحمل بود.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

هدف قرار دادن پایگاه نظامی آمریکا یک تحول بزرگ تاریخی است بیشتر بخوانید »

به‌ نام همدردی با قربانیان هواپیما، به کام رئیس‌جمهور آمریکا

شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸ – ۱۴:۲۶ به‌ نام همدردی با قربانیان هواپیما، به کام رئیس‌جمهور آمریکا

حمله سپاه به پایگاه آمریکایی به شدت سران این کشور را تحقیر کرد ولی در زمانی که باید به نیروهای مسلح برای مقابله با دشمن کمک می‌کردیم؛ عده‌ای در داخل همان کار را کردند که دقیقا خواست دشمن بود.

گروه سیاسی خبرگزاری فارس ـ کامران شیرازی: هنوز چند روز بیشتر از ترور ناجوانمردانه و بزدلانه سردار سلیمانی فرمانده مقتدر نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نگذشته بود که یگان موشکی نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پایگاه آمریکایی عین‌الأسد را موشک‌باران کرد تا در همان روزهای اولیه سیلی محکمی به آمریکای جنایتکار بزند و کاری را انجام دهد که بعد از جنگ جهانی دوم سابقه نداشته توسط هیچ کشوری انجام شود.

* احساس غرور مردم از سیلی محکم سپاه به آمریکا

بعد از انتشار خبر انتقام ایران از ترور ناجوانمردانه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و یارانش مردمی که خشم و نفرت وجودشان را نسبت به جنایت آمریکا گرفته بود، مقداری آرام گرفتند و هر کسی در هر جایی از ایران خبر شلیک موشک‌های زمین به زمین ایران و اصابت دقیق آنها به پایگاهی که در ترور سپهبد سلیمانی مشارکت داشت، را می شنید ابراز خوشحالی می کرد.

ترامپ احساس می کرد با ترور سردار سلیمانی خوشحالی مردم در خیابان‌های ایران را خواهد دید ولی نه تنها چنین نشد بلکه زمانی خوشحالی مردم ایران را دید که مردم شنیدند پایگاه های آمریکایی در عراق با موشک های سپاه در هم کوبیده شده است. این شاید دومین اتفاقی بود که در چند روز اخیر ترامپ را نگران کرد، اولین اتفاق حضور میلیونی مردم در تشییع سردار سلیمانی بود و دوم هم حملات کوبنده ایران و احساس غرور مردم ما بعد از این پاسخ.

رئیس‌جمهور آمریکا در ابتدا وقتی خبر اصابت موشک‌های ایران به بزرگترین پایگاهش در عراق را شنید آنچنان وحشت کرد که حتی حاضر نشد پاسخ محکمی به اقدام ایران بدهد و تنها در توئیتی منفعلانه نوشت: « همه چیز خوب است! از ایران موشک‌هایی به دو پایگاه نظامی واقع در عراق شلیک شده است. ارزیابی تلفات و خسارات الان در جریان است.»

ترامپ وقتی این مطالب را منتشر کرد آنچنان که خودش در توئیتش اذعان کرده هنوز ارزیابی درست و دقیقی از تلفات و خسارات نداشته ولی آنچنان تحقیر شده بود که برای رهایی از احساس حقارت بیشتر می گوید تا الان همه چیز خوب بوده!

بعد از انتشار این توئیت با توجه به تهدیدات رئیس جمهور آمریکا قبل از حمله موشکی ایران برخی‌ها انتظار داشتند آمریکا یک بیانیه تند علیه ایران صادر کند و احساس می کردند ترامپ در اولین واکنشش به حمله موشکی ایران قاطعانه بایستد و ایران را به حمله نظامی تهدید کند! اما وقتی پشت تریبون قرار گرفت حرف‌هایی را بیان کرد که به شدت تعجب برخی تحلیل گران را برانگیخت! او در ابتدا سعی کرد با دروغگویی و با گفتن اینکه تلفات جانی نداشتیم از افتضاحی که برایش به بار آمده کم کند. بعد از آن هم از ترس اینکه مبادا مجددا موشک های ایرانی روی سرشان فرو بیاد حرفهایی را بیان کرد که اصلا رنگ و بویی از تهدید نظامی علیه ایران نداشته باشد.

بسیاری از تحلیل گران متصل به رسانه‌های معاند قبل از واکنش ترامپ با تحلیل‌های آبکی خود سعی می کردند به نوعی با ایجاد وحشت در دل مردم ایران، از خوشحالی آنها بابت سیلی محکم سپاه بکاهند ولی بعد از اظهارات ترامپ چاره‌ای نداشتند جز اینکه به ناتوانی و عقب نشینی ترامپ اقرار کنند.

ترامپ آنچنان در مقابل خبرنگاران حاضر شد که به راحتی می شد متوجه شد به شدت تحقیر شده و به شدت هم نگران روشن شدن واقعیت خسارات و تلفات حمله موشکی ایران است. او حتی حاضر نشد به سوالات خبرنگاران پاسخ دهد که البته مطمئنا این از پیش برنامه ریزی شده بوده تا بیش از این در مقابل رسانه ها و مردم آمریکا تحقیر نشود.

هنوز ثانیه‌هایی از عقب نشینی ترامپ نگذشته بود که اظهارات وی و نوع رفتارش در مقابل دوربین رسانه‌ها مورد تمسخر بسیاری از فعالان فضای مجازی قرار گرفت.

* چرا ترامپ دروغ گفت؟

اما چرا ترامپ اینقدر واضح درباره خسارات و تلفات حمله موشکی به پایگاه آمریکایی دروغ گفت؟ روی این موضوع که ترامپ دروغ گفته کمتر کسی شک دارد. ترامپ در گذشته هم نشان داده که زیاد دروغ می گوید و اساساً در میان بسیاری از آمریکایی ها با رئیس جمهور دروغگو مشهور است. تا جایی که روزنامه واشنگتن‌پست قبل از این مسائل، گزارش داده ترامپ در ۹۹۹ روز گذشته ۱۳۴۳۵ ادعای غیردقیق و خلاف‌واقع مطرح کرده که در این میان، ۲۷ مورد از ادعاهای او در دسته «پینوکیو تمام» جای گرفته‌اند.

قبلا هم محافل مطبوعاتی و رسانه‌های آمریکایی از رکورد جدید سونامی دروغ‌های ترامپ در صحنه سیاسی آمریکا خبر داده بودند. با توجه به این موضوع الان نه تنها در ایران بلکه بسیاری از سیاسمتدارن آمریکایی هم یقین دارند ترامپ درباره اینکه حمله موشکی ایران تلفات جانی نداشته دروغ گفته است.

نکته بعدی که نشان می دهد ترامپ دروغ می گوید این است که مدتها و تا پاک‌سازی این پایگاه به هیچ خبرنگار و فردی اجازه ورود به پایگاه عین الاسد داده نشد و در این میان مشخص شد آمریکایی‌ها به دور از چشم رسانه ها و مردم عراق در حال انتقال مجروحین و جنازه های نیروهای آمریکایی هستند و بعدا نیز بسیاری از رسانه‌ها پرده از این واقعیت برداشتند.

* انتقال مجروحان آمریکایی به اردن و فلسطین اشغالی

فرمانده نیروی هوافضای سپاه نیز در تشریح جزئیات عملیات موشکی هم از این موضوع پرده برداشته که پس از عملیات سپاه، حداقل ۹ سورتی پرواز سی۱۳۰ برای انتقال مجروحانشان به اردن و فلسطین اشغالی انجام شد و تعدادی بالگرد شینوک نیز مجروحان آنها را به بیمارستانی در بغداد منتقل کرد. این اتفاق را مدتی بعد رسانه‌های غربی براساس اطلاعیه آمریکایی‌ها اینگونه بیان کردند که یازده سرباز آمریکایی در حملات موشکی ایران دچار ضربه ملایم مغزی! شده است.

البته بسیاری از کارشناسان معتقدند این اطلاعیه که با تاخیر چندین روزه منتشر شد هم دروغ است و تلفات بیش از اینهاست.

* دست و پا زدن ترامپ در باتلاق

این روزها به نظر نمی رسد کسی با مسائل منطقه و سیاست خارجی آشنایی داشته باشد و بگوید ترامپ در ترور سردار سلیمانی اشتباه محاسباتی نداشته است. ترامپ با هر دلیلی که دست به این جنایت زد نتیجه‌اش برخلاف آنچه شد که می پنداشت و هم اکنون هم دست و پا می زند که تبعات این شکست را کمتر کند و برای این کار نه تنها دروغ می گوید بلکه مراقب است اشتباه دیگری نکند که در باتلاقی که خودش ایجاد کرده بیشتر فرو رود.

مسلما موارد بسیاری وجود دارد که نشان می دهد ترامپ برای چه درباره حمله موشکی ایران دروغ می گوید، امروز وظیفه همه ما برای زدن سیلی بعدی به آمریکا این است که با بیان این موارد دشمن را در رسیدن به آنچه در ذهن دارد ناکام کنیم.

* تلاش عناصر ضدانقلاب برای کمرنگ نشان دادن پاسخ کوبنده سپاه

در این میان عناصر ضدانقلاب هم که از حضور میلیونی ملت در تشییع سردار سلیمانی و اقدام کوبنده سپاه وحشت زده شده تلاش می کند تا بگوید اتفاقی رخ نداده و سعی دارد آنچه در این چند وقت اخیر رخ داد و باعث شد توطئه‌های آنها خنثی شود را کمرنگ جلوه دهند.

* موج‌سواری دشمن و عناصر داخلی‌اش در ماجرای سقوط هواپیما

بعد از اتفاقات رخ داده، ماجرای سانحه سقوط هواپیمای اوکراینی مردم را عزادار کرد. اتفاقی که براساس بیانات رهبر معظم انقلاب خوشحالی دشمنان را فراهم کرد.

اما آنچه در این ماجرا مهم است این است که عده‌ای در داخل درست در زمانی که ایران و آمریکا درگیر بودند، به‌جای اینکه به مردم و کشورشان کمک کنند بدون اینکه منافع ملی را درنظر بگیرند به کمک دشمن رفته و سوءاستفاده از سانحه تلخ سقوط هواپیما که بسیار دردناک هم بود تلاش کردند حمله سپاه به آمریکا را کم‌اهمیت جلوه دهند و از همه بدتر اینکه درست در زمانی که سپاه ما به کمک و روحیه نیاز داشت با سردادن شعارهایی سعی کردند به نیروهایی که ۴۰ سال است در مقابل دشمن سینه سپر کرده‌اند، بتازند و با برخی اقدامات ساختارشکنانه تمام تلاش‌های نیروهای سپاه در جبهه‌های نبرد با دشمن و در امدادرسانی به حادثه‌دیدگان در سیل و زلزله و صدها خدمات دیگر را نادیده گرفتند.

این افراد حتی به تصویر سردار سلیمانی هم اهانت کردند و دقیقا همان‌کارهایی را انجام دادند که خواست دشمن بود.

* مطالبه خروج آمریکا از منطقه از سوی مردم و دانشگاهیان

با این حال عناصر معاند و ضدانقلاب تلاش امروز تلاش دارند تا آنچه باعث موجب افتخار مردم به قدرت دفاعی و نظامی کشور می شود را کمرنگ کنند زیرا به خوبی می دانند این موضوع موجب همبستگی و اتحاد ملت و از بین رفتن توطئه های ضدانقلاب می شود.

در همین راستا فعالان فضای مجازی، رسانه‌ها، دانشگاهیان و همه کسانی که تریبونی دارند باید با تبیین دقیق مسائل و نشان دادن واقعیت در قدم اول دروغگویی های ترامپ و بعد نقشه‌های عناصر و گروه های معاند را برملا کنند و اجازه ندهند برخی شایعات که با هدف فریب مردم منتشر می شود واقعیت را بپوشاند.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

به‌ نام همدردی با قربانیان هواپیما، به کام رئیس‌جمهور آمریکا بیشتر بخوانید »

بیانیه اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان درباره شاخصه‌های نماینده اصلح

شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸ – ۱۰:۰۴ بیانیه اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان درباره شاخصه‌های نماینده اصلح

اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان طی بیانیه‌ای به مهمترین شاخصه‌های نماینده اصلح پرداخت و از کاندیداهای انقلابی انتخابات مجلس برای حضور در جمع دانشجویان برای ارئه برنامه‌ها دعوت کرد.

به گزارش حوزه تشکل‌های دانشگاهی خبرگزاری فارس، اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان طی بیانیه‌ای تاکید کرد: جنبش دانشجویی برخواسته از مردم و به عنوان یک قشر نخبگانی تمام تلاش خود را برای تبیین ویژگی‌های یک نماینده مطلوب و انقلابی به کار خواهد بست و همچنین اسامی مورد تائید را فارغ از لیست‌ها و ائتلاف‌ها با نگاه‌های رانتی و بالا به پایین که خود را برتر از مردم می‌بینند به عنوان یک تشکل ولایتمدار و انقلابی معرفی خواهد کرد.

در این بیانیه آمده است:

«انّ الله لا یُغیِّرُ ما بقوم حتّی یغیّرو ما بانفسهم»

خداوند سرنوشت کسی را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه خودش بخواهد. (سوره الرعد آیه ۱۱)

انقلاب اسلامی ایران همواره از همان ابتدای نهضت اسلامی، مردم را در تصمیم‌گیری‌ها دخیل و سکان هدایت کشور را به دست نمایندگان ملت سپرده است؛ به رای گذاری پذیرش یا عدم پذیرش جمهوری اسلامی ایران در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب از جمله موارد نادر در جهان بود که نشان داد انقلاب اسلامی به دنبال ایجاد نظامی دینی و مردم سالار است که در آن مردم بر اساس شرع مقدس اسلام مسیر حرکت کشور را انتخاب می‌کنند.

در کلام بنیانگذار انقلاب اسلامی نیز، انتخابات اهمیت فراوانی دارد، امام خمینی (ره) می‌فرمایند: «من متواضعانه از شما می‌خواهم که حتی‌الامکان در انتخاب اشخاص با هم موافقت نمایید و اشخاصی اسلامی، متعهد و غیر منحرف از صراط مستقیم الهی در نظر بگیرید و سرنوشت اسلام و کشور خود را به دست کسانی دهید که به اسلام و جمهوری اسلام و قانون اساسی معتقد و نسبت به احکام نورانی الهی متعهد باشند و منفعت خود را بر مصلحت کشور مقدم ندارند و حضور در عرصه انتخابات را وظیفه الهی و ملی می‌شمارد و همه جامعه را به انجام وظیفه فرا می‌خواند.»

دشمن با همه ظرفیت‌های سیاسی‌، اقتصادی و رسانه‌ای به دنبال کاهش مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم است تا مشارکت حداقلی را به پای ثمردهی درخت بی‌ریشه فشار حداکثری بگذارد. اما مشارکت حداکثری و آگاهانه مردم در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی می‌تواند تأثیر حداقلی راهبرد فشار حداکثری را بر مستأجران کاخ سفید نشان دهد.

از اهداف اصلی دشمن در راهبرد فشار حداکثری ایجاد دوگانه حاکمیت‌ و ملت با حربه تحریم اقتصادی است. به موازات تشدید تحریم‌ها، دشمن به دنبال خطای ادراکی و القای این انگاره ناصحیح است که بانی مشکلات اقتصادی حاکمیت اسلامی ایران است و مردم ایران می‌توانند با فاصله گرفتن از حاکمیت و نظام، شاهد کاهش تحریم‌ها و رفاه بیشتر باشند. مشارکت حداکثری موجب نمایش وحدت، همدلی، وفاق ملی و به رخ کشیدن عزت و اقتدار ملی به جهانیان خواهد بود. چنانچه مشارکت حداکثری با انتخاب نمایندگان اصلح و استکبارستیز همراه باشد، شاهد تغییر نه در خیابان‌های تهران، بلکه در سیاست‌های متوهمانه کاخ سفید خواهیم بود. در همین راستا زمانی می‌توانیم مشارکت بالایی داشته باشیم و از مجلسی انقلابی صحبت کنیم که قشر نخبگانی جامعه نسبت به تبیین جایگاه مجلس و ویژگی‌های یک نماینده مطلوب بپردازد.

بزرگترین اتحادیه دانشجویی ایران اسلامی بر اساس گفتمان مقام معظم رهبری ضمن توجه به مشکلات و دغدغه‌های مردم و جایگاه مجلس شورای اسلامی در نظام اسلامی موارد زیر را به عنوان شاخصه‌های اصلی انتخاب نماینده اصلح اعلام می دارد:

صلاحیت اخلاقی و ویژگی‌های فردی:

نماینده مردم در نظام اسلامی باید ضمن اعتقاد کامل به اسلام ناب محمدی و مخالفت با اسلام آمریکایی دارای ویژگی‌های شخصی از جمله، ولایت پذیر، احترام به قانون اساسی و ارکان نظام اسلامی، ساده زیست و غیره باشد. حضرت آقا در این باره فرموده‌اند: «در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است.» متاسفانه بسیار دیده شده‌اند افرادی که حتی بسیار به معنویات و اعتقادات اهمیت می‌دهند اما با قرار گرفتن در مسئولیت‌هایی درگیر رانت و فساد می­شوند، نماینده مطلوب باید فردی مستحکم از نظر ویژگی‌های اخلاقی و مورد تائید افراد و گروه‌های مختلف از نظر ولایت‌پذیری و پایبندی به قانون اساسی باشد؛ در غیر اینصورت نمی‌توان از افراد انتظار ایستادن بر یک اصول فکری و اعتقاداتی ثابت را داشت. همچنین بسیار مشاهده شده است که افراد با شعار انقلابی راهی مجلس شده اما در تصمیم گیری‌های مهم و تعیین کننده سرنوشت نظام اسلامی از جمله برجام به خطا رفته‌اند.

دانایی و کفایت سیاسی:

رهبر معظم انقلاب اخیراً در درس خارج خود درباره شرط پذیرش مسئولیت حدیثی نقل فرمودند که پیامبر (ص) به ابو‌ذر فرمودند: «من هر چه برای خودم دوست می‌دارم، برای تو هم دوست می‌دارم. من جنابعالی را در مدیریت، ضعیف می‌‎بینم. خیلی آدم خوبی هستی اما حالا که آدم ضعیفی هستی، مواظب باش بر دو نفر هم ریاست نکنی و تولیت مال یتیم را قبول نکنی.» معظم‌له در ادامه در شرح این حدیث فرمودند: «این، درس برای ماهاست. بعضی از ما به مجرّد اینکه یک مسندی یا خالی می‌شود یا ممکن است خالی بشود، فوراً چشم می‌دوزیم به آنجا! خب اوّل نگاه کن ببین میتوانی یا نمی‌توانی؟!!

بعد از نقل این حدیث در آستانه‌ انتخابات مجلس، افکار و قلم‌ها بیشتر به سمت کسانی هدایت شد که معمولاً بدون تخصص و توجه به ظرفیت خود فوراً برای ثبت نام در انتخابات احساس تکلیف می‌کنند. اما این همه ماجرا نیست و در حقیقت این سکه دو رو دارد!! بر اساس روایت پیامبر علاوه بر گروه مذکور، بر تک تک افراد جامعه اسلامی نیز لازم و تکلیف است تا دقیق و هوشمندانه ویژگی‌های افراد را بررسی نموده و بدون توجه به تبلیغات سوء از بین آنها اصلح‌ترین و شایسته‌ترین فرد را برای تصدی امور و کارگزاری نظام اسلامی انتخاب کنند. باید توجه داشت متخصص بودن یک بحث و موضوع دیگر توانایی قرار گرفتن در جایگاه نمایندگی مردم است.

ممکن است فردی استاندار، فرماندار و یا شهردار خوبی بوده باشد اما کار نماینده به عنوان قانون‌گذار و نظارت کننده بر حسن اجرای آن بسیار متفاوت از کارهای اجرایی است. در اینجا هم نگرش افراد برای نامزد شدن مهم است که تشخیص بدهند مناسب کار نمایندگی نبوده و اساساً با حضور و در صورت رای آوری کارآمدی مجلس را پایین نیاورند، همچنین مردم نیز ضمن توجه به سوابق صرفاً مسئولیت‌های اجرایی افراد را برای انتخاب خود در نظر نگیرند چرا که مجلس هم حقوقدان لازم دارد، هم اقتصاددان، هم استاد دانشگاه و خیلی تخصص‌های دیگر.

شجاعت و آزادگی:

از ویژگی‌های مهم یک نماینده مطلوب برای مجلس شورای اسلامی باتوجه به نوع وظایف، شجاعت و آزادگی در اظهار نظر، تصمیم گیری و رای دادن است. قطعاً در دوره ۴ ساله نمایندگی طرح‌ها و لوایح مختلفی در مجلس بررسی می‌شود که تعدادی از آن دارای خلاء یا تامین کننده منافع شخصی افراد یا گروه‌های رانتی است؛ در موقعیتی این چنینی یک نماینده انقلابی و مردمی باید بدون وابستگی به افراد، بدون محافظه‌کاری و با آزادگی تمام حرف مردم و منافع کشور را بزند. اگر نماینده شجاعت و جسارت نداشته باشد درگیر مافیای قدرت و ثروت شده و در اندک زمانی جایگاه نمایندگی را که باید مدافع حقوق مستضعفین باشد را تبدیل به رانت و بنگاه اقتصادی می‌کند.

دشمن شناسی:

مقام معظم رهبری فرموده‌اند: «مرز او با دشمن مرز مشخصى باشد. … بعضى، از دشمن رودربایستى دارند؛ بعضى، ملاحظه‌ دشمن را مى‏‌کنند. ملاحظه‌‏ ملت را باید کرد، ملاحظه‌ خدا را باید کرد، نه ملاحظه‏ دشمن را. دشمن، دشمن است؛ هرچه ملاحظه کنى، هرچه عقب بنشینى، او جلو مى‌‏آید.»

نماینده مردم در نظام اسلامی باید ضمن شناخت و تعیین مرز خود با دشمنان ۴۰ ساله انقلاب اسلامی نسبت به برائت از گروه و افراد وابسته به این جریانات غرب زده در کشور برآید. عدم توجه به این نگرش در نامزدها حتی افرادی که خود را انقلابی و پایبنده اصول اسلامی می ­دانند سرانجامش تصویب ۲۰ دقیقه‌ای برجام در مجلس نهم و یا رای به لوایح استعماری FATF در مجلس دهم است. تجربه ثابت کرده است هرچه ما عقب نشینی کنیم طرف غربی و استکبار جهانی نه تنها پایبند عهدنامه‌ها نیست بلکه فرای آن را طلب می‌کند و هر روز باید از دیگر دستاوردهای کشور عقب نشینی کنیم.

«در کربلا بی‌طرفان بی‌شرفانند» این جمله مصداق افرادی است که در زمان انتخابات خط و ربط خود را با دشمن مشخص نکرده و یا دو پهلو صحبت می‌کنند، اگر این افراد رای بیاورند فردا روزی در مجلس شورای اسلامی منافع کشور را به لبخندی از سوی دشمن و یا گرین کارتی برای اقامت خواهند فروخت.

توجه به معیشت مردم:

متاسفانه از سال گذشته با تشدید جنگ اقتصادی، بن بست برجام و بازگشت تحریم‌ها، شرایط معیشتی دشواری برای مردم ایجاد شده است. در ادامه عدم شفافیت و همراهی مسئولین با مردم خود استخوان لای زخم شده و هر روز درد مردم را دوچندان می‌نماید.

بیشترین دغدغه و پیگیری در این شرایط متوجه نمایندگان مجلس شورای اسلامی است چراکه برخواسته از مردم و برای مردم هستند و در جاهایی که دولت غفلت کرده باید با استفاده از ابزارهای تعریف شده حقوق تضعیف شده مردم را مطالبه کنند. متاسفانه می‌بینیم که در مجلس دهم تعداد قابل توجهی از نماینده‌ها وکیل مردم نیستند بلکه یا وکیل الدوله شده‌اند و یا درگیر منافع شخصی خود هستند در اینچنین شرایطی ضمن از دست رفتن جایگاه مجلس و کارآمدی آن، اعتماد مردم از دست رفته و نتیجه آن مشارکت پایین در انتخابات پیش رو خواهد بود.

توجه به ظرفیت‌های داخلی و اقتصاد مقاومتی گفتمانی است که حضرت آقا سال‌هاست به آن تاکید می‌نمایند. نامزد اصلح و مورد تائید جریان انقلابی باید در مسیر فعال شدن اقتصاد مردمی و واگذاری درست زنجیره‌های گوناگون اقتصاد به مردم تلاش کند تا شاهد تحولی در ابعاد اقتصادی کشور باشیم.

شفافیت و ارتباط با مردم:

نامزدهای انتخابات مجلس شورای اسلامی باید به دو سوال اساسی پیرامون شفافیت پاسخ دهند: اولاً اینکه آیا رسمی و علنی تمامی منابع مالی برای تبلیغات در انتخابات را بیان می‌کنند و در صورت رای آوری پیش از آغاز کار تمامی اموال خود و خانواده درجه یک را به مردم اعلام عمومی می‌کنند؟ دوم اینکه آیا با اعلام عمومی و شفاف آرا به لوایح، رای اعتمادها و دیگر موارد در کمیسیون‌ها و صحن علنی موافق هستند؟

فردی می‌تواند خود را نماینده‌ مردمی و انقلابی معرفی نماید که به این دو سوال پاسخ داده و با شفافیت در دو مورد ذکر شده موافق باشد. نماینده مردم جز در موارد امنیتی هیچ بحث پنهانی با موکلین خود ندارد و باید در تمام ابعاد شفاف سازی نماید.

در همین راستا اگر به شفافیت از ابتدای نامزد شدن تا پایان ۴ سال نمایندگی اعتقاد داشته باشند باید ارتباط مستمر با مردم سرلوحه کاری باشد. ارتباط با مردم یعنی حضور به موقع و بر اساس برنامه مجلس در صحن علنی و همچنین حضور تمام در حوزه انتخابیه و در میان مردم، حضور در میان مردم یعنی شرکت در نمازجمعه، شرکت در مراسمات مذهبی مردم، حضور منظم در روستاها و مناطق محروم شهری. نماینده مردم که اعتقاد به شفافیت و ارتباط مستمر دارد به مانند مردم زندگی کرده و از حمل و نقل گرفته تا سبک زندگی کاملاً مردمی و خاکی است. در غیر این صورت دم زدن از شفافیت جز شعار انتخاباتی و لافی بیش نیست که فردای رای‌آوری فراموش خواهد شد.

عدالتخواهی و فساد ستیزی:

رهبری نظام در دیدار با جمعی از دانشجویان در سال ۱۳۸۳ در ارتباط با گفتمان عدالت می‌فرمایند که گفتمان عدالت یک گفتمان اساسی است، همه‌چیز ماست، نیک مشخص است که عدالت چه جایگاه راهبردی در نظام اسلامی دارد که رهبری آن را همه‌چیز می‌داند، باید در نظر داشت که عدالت در گفتمان حضرت آقا یعنی کم کردن فاصله بین فقیر و غنی در کشور و مبارزه با فقر و تقسیم درست ثروت. در اینجا مشخص می‌گردد که تعریف ما از عدالت غیر از تفکرات مارکسیسمی، سوسیالیستی و کمونیسمی است.

چند صباحی است که در کشور افرادی تحت عنوان عدالت‌خواهی و با این شعار دست‌ به‌کارهایی می‌زنند که شأنیت گفتمان عدالت را زیر سؤال می‌برند. فریاد گفتمان عدالت با در نظر گرفتن امیال شخصی هرچند که مورد درستی باشد، ارزشی نخواهد داشت. باید در نظر داشت که شعار عدالتخواهی آن هم نزدیک انتخابات باعث فریب نشود. عدالتخواهی و فساد ستیزی را باید در سوابق افراد جستجو نمود و ببنیم فردی که خود را برای رای آوری به مردم عرضه کرده است در سال‌های گذشته نسبت به عدالت و مبارزه با فساد چه عملکردی داشته است.

دهه پنجم انقلاب اسلامی و مسیر رسیدن به تمدن نوین اسلامی در تحقق عدالت در تمام ابعاد شکل خواهد گرفت. نماینده مطلوب و انقلابی باید برای عدالت آموزشی، عدالت در توزیع منابع و ثروت، عدالت معیشتی، عدالت در سپردن مسئولیت و دیگر موارد و ابعاد تلاش نماید و این تلاش ریشه در سوابق و پذیرش گفتمان عدالتخواهی مدنظر رهبری دارد. طبیعی است افرادی که تاسیس مدارس خصوصی را عین عدالت آموزشی می‌دانند از این معیار نمره قبولی نخواهند گرفت.

پرهیز از خوی اشرافی و زندگی اعیانی باید در جزء به جزء زندگی یک نماینده اصلح دیده شده و کاملا حس شود. ضمناً مبارزه با این سبک زندگی که متاسفانه در بدنه مدیران کشور در حال گسترش است، ضروری بوده و تعهد یک نماینده به این مبارزه و حضور در صحنه قطعاً ملاکی مهم برای رای دادن است.

جوانگرایی:

تمامی موارد و ملاک‌های شرح داده شده را به خوبی می‌توان در نسل جدید و جوان انقلاب اسلامی دید. جسارت، شجاعت، روحیه عدالتخواهی و ساده زیستی، حضور در میان مردم، صداقت در گفتار و عمل به اعتقادات و ابتکار و تحول خواهی همه در جریان جوان حزب اللهی کشور دیده می‌شود. امروز و با شرایط کشور تقریباً می‌توان گفته تمام مسئولین و دلسوزان نظام اسلامی به این جمع بندی رسیده‌اند که راه حل اساسی برای برون رفت و تحولی عظیم در کشور جوانگرایی و سپردن مسئولیت‌ها به نسل جدید انقلاب اسلامی می‌باشد.

باید در نظر داشت تحقق دولت جوان حزب اللهی در راستای بیانیه گام دوم و عبور از ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی ما را به سمت حمایت از نامزدهای جوان و متخصص و شکل‌گیری اولین مجلس بعد از بیانیه گام دوم با رمز حضور جوانان حزب اللهی و حامی ولایت هدایت می‌نماید.

همانطور که امام خامنه‌ای در بیانیه گام دوم می فرمانید: « چشم امید به شما جوان‌هاست؛ و اگر زمام اداره‌ی بخش‌های گوناگون کشور به جوانان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان که بحمداللّه کم نیستند سپرده شود، این امید برآورده خواهد شد؛ ان‌شاءاللّه» تجربه ثابت کرده است که در این ۴۰ سال هر زمان به اندیشه و فکر و توان اجرایی جوانان اعتماد کردیم بن بست‌ها را پشت سر گذشته و اقتدار نظام اسلامی را به رخ جهانیان کشیده‌ایم.

در پایان اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان به عنوان بزرگترین اتحادیه دانشجویی کشور ضمن دعوت از تمامی نامزدهای جریان انقلابی برای حضور در جمع دانشجویان، ملاک‌ها و معیارهای فوق را در نظر گرفته و با گفتمان شفافیت، عدالتخواهی و توجه به معیشت مردم، جوانان دارای معیارهای فوق را بر اساس بیانیه گام دوم انقلاب به ملت شریف ایران در تهران و سایر استان‌های کشور معرفی خواهد نمود.

جنبش دانشجویی برخواسته از مردم و به عنوان یک قشر نخبگانی تمام تلاش خود را برای تبیین ویژگی‌های یک نماینده مطلوب و انقلابی به کار خواهد بست و همچنین اسامی مورد تائید را فارغ از لیست‌ها و ائتلاف‌ها با نگاه‌های رانتی و بالا به پایین که خود را برتر از مردم می‌بینند به عنوان یک تشکل ولایتمدار و انقلابی معرفی خواهد نمود.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

بیانیه اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان درباره شاخصه‌های نماینده اصلح بیشتر بخوانید »

نقش حاج قاسم و لشکر ۴۱ در عملیات کربلای ۵ چه بود؟

به گفته شهید سلیمانی رزمندگان هم‌قسم شده بودند که در عملیات کربلای ۵، انتقام خون شهدای کربلای ۴ را بگیرند و می‌گفتند تا زمانی که غرور و تکبر دشمن را در هم نشکنند از منطقه بیرون نخواهند رفت.

به گزارش مشرق، عملیات کربلای ۵ پس از عدم‌الفتح کربلای ۴، با تصمیم شجاعانه فرماندهان و دلاوری رزمندگان انجام شد و به یکی از موفق‌ترین عملیات‌های ایران در مقطع حساس دفاع مقدس تبدیل شد. کربلای ۵ موازنه قدرت در جنگ را تغییر داد و بلوک شرق و غرب را متوجه قدرت نظامی نیروهای ایرانی کرد. لشکر ۴۱ ثارالله (ع) به فرماندهی حاج‌قاسم سلیمانی یکی از لشکرهای تأثیرگذار در عملیات کربلای ۵ بود که توانست با مقاومتی مثال‌زدنی ادامه عملیات را میسر سازد.

عملیات کربلای ۴ که به اتمام رسید، فرماندهان خیلی زود تصمیم به انجام عملیات دیگری در همان منطقه گرفتند. نیروها باید در یک عملیات حساب شده دشمن سرمست از موفقیت در کربلای ۴ را غافلگیر می‌کردند. حاج‌قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله (ع) درباره شرایط تصمیم‌گیری درباره عملیات کربلای ۵ می‌گوید: «دشمن دچار یک غرور کاذب شده بود. از طرف دیگر با توجه به زحمت‌های زیادی که کشیده شده بود و نیروهای زیادی که جمع شده بودند و همچنین به خاطر وضعیت سیاسی و نظامی‌ای که در جنگ حاکم بود نمی‌شد این عملیات نیمه‌تمام گذاشته شود و نیروها برگردند. جمع‌بندی فرماندهان این بود بلافاصله در موقعیتی که نیروها حضور دارند و با استفاده از غرور دشمن و جشن پیروزی که گرفته عملیاتی انجام بگیرد تا جبران عدم موفقیت کربلای ۴ باشد. در همان جلسات جمع‌بندی به زمین کربلای ۵ رسید.»

به گفته شهید سلیمانی رزمندگان هم‌قسم شده بودند که در عملیات کربلای ۵، انتقام خون شهدای کربلای ۴ را بگیرند و می‌گفتند تا زمانی که غرور و تکبر دشمن را در هم نشکنند از منطقه بیرون نخواهند رفت. کربلای ۵ با این تصمیم‌گیری‌ها در ۱۹ دی ۱۳۶۵ انجام شد و نتایج موفقیت‌آمیزی را به همراه آورد.
در این عملیات لشکر ۴۱ ثارالله مأموریت داشت تا بعد از پاکسازی جاده و پل دشمن، یک سرپل در غرب کانال ماهی ایجاد کند. شهید سلیمانی زمین شلمچه و بوبیان و دریاچه ماهی را به یک غول نظامی و یک تابلوی گرگ‌مانند تشبیه می‌کرد. جایی که نیروهایی مثل کوه می‌توانستند در این منطقه به نبرد بپردازند. رزمندگان بدون هیچ هراسی از منطقه عملیاتی و موانع دشمن می‌گفتند: «ما برویم و ما نباشیم که امام خدای نکرده نگران و ناراحت باشد. آرزوی دنیوی‌شان این بود که ملت ایران شاد و خندان باشد، امام شاد باشد.»

لشکر ۲۵ کربلا پس از تأمین سرپل از سوی لشکر ۴۱ ثارالله می‌بایست با عبور یگان از یگان از داخل منطقه پنج‌ضلعی به سمت راست و پشت کانال ماهی رفته و سرپل را تأمین می‌کرد. با شروع عملیات، رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله از کانال ماهی عبور کردند، کاری که تصورش برای کارشناسان نظامی غیرممکن بود. لشکر ۴۱ ثارالله (ع) در عملیات کربلای ۵ یکی از سخت‌ترین محورها را برعهده داشت و با مقاومت فراوان نیروهایش توانست با سربلندی از این منطقه عبور کند. عملکرد نیروهای این لشکر به فرماندهی حاج‌ قاسم سلیمانی یکی از دلایل موفقیت رزمندگان در کربلای ۵ بود.

با وجود موفقیت‌های بزرگی که رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله به دست آوردند ولی تلخی شهادت نیروها بر دل فرمانده‌شان ماند. در این عملیات قاسم میرحسینی جانشین فرمانده لشکر ثارالله به شهادت رسید. او با خلق و خویی که بسیار پخته‌تر از سن و سالِ کمش بود، در مقامِ نفر دوم لشکر، تحسین فرماندهان و همرزمانش را برمی‌انگیخت. «قاسم میرحسینی» در مدت کمی به نقطه ثقلی غیرقابل جایگزین در لشکر تبدیل شد و حکمِ دست راست «حاج‌قاسم» را پیدا کرد. «قاسم میرحسینی» در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید، اما فقدانش همواره برای همرزمانش ملموس بود و حاج‌قاسم سلیمانی سال‌ها پس از شهادت او گفت: «سیدالشهدای همه شهدای استان سیستان و بلوچستان و بزرگ لشکر ثارالله که واقعاً من امروز در هر مأموریتی جای او را خالی می‌بینم شهید میرحسینی است.»

یونس زنگی‌آبادی و مهدی زندی‌نیا فرماندهان تیپ لشکر ۴۱ در کنار نیروهای دیگر لشکر در این عملیات به شهادت رسیدند تا یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای نظامی و سیاسی ایران در دفاع مقدس را رقم بزنند. لشکر ۴۱ ثارالله به فرماندهی شهید سلیمانی با جان‌فشانی فرماندهان و نیروهایش در عملیات کربلای ۵، ضمن گرفتن انتقام از دشمن، قدرتشان را به همگان دیکته کردند.

منبع: روزنامه جوان

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام

منبع خبر

نقش حاج قاسم و لشکر ۴۱ در عملیات کربلای ۵ چه بود؟ بیشتر بخوانید »

شکستن هیمنه پوشالی آمریکا توسط سپاه ارزشمند و تاثیرگذار است

شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸ – ۰۹:۰۶ شکستن هیمنه پوشالی آمریکا توسط سپاه ارزشمند و تاثیرگذار است

نماینده بهار و کبودرآهنگ در مجلس با بیان اینکه سپاه در انتقام سخت از آمریکا ده‌ها موشک به پایگاه عین‌الاسد شلیک کرد، گفت: شکستن هیمنه پوشالی آمریکا توسط سپاه ارزشمند و تاثیرگذار است.

محمدعلی پورمختار نماینده مردم بهار و کبودرآهنگ در مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، با اشاره به بیانات رهبر انقلاب در خطبه های نماز جمعه امروز تهران (۲۷دی‌ماه) اظهار داشت: حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پایگاه عین‌الاسد پاسخی به موقع، مقتدرانه‌ و دندان‌شکن به آمریکای جنایتکار بود.

پورمختار با اشاره به اقدام موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه داد: بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده بود که یک کشور بتواند به پایگاه نظامی آمریکا حمله نظامی کند؛ آمریکا قلدرمآبانه هر کاری که می‌خواست علیه کشورها انجام می‌داد و هیچ پاسخی هم دریافت نکرده بود؛ لذا این کار سپاه بسیار ارزشمند و تأثیرگذار است که توانست هیمنه پوشالی آمریکا را بشکند.

وی گفت: سپاه پاسداران در انتقام سخت از آمریکا ده‌ها موشک به پایگاه عین‌الاسد شلیک کرد که به اعتقاد من این اقدام سپاه عصر جدیدی را در تقابل و باز شدن باب پاسخگویی نظامی سایر کشورها یا گروه‌هایی که مورد تعرض آمریکا قرار می‌گیرند، خواهد بود.

نماینده مردم بهار و کبودرآهنگ در مجلس شورای اسلامی عنوان کرد:‌ ما در مواجهه با چنین رفتار خصمانه‌ای از سوی آمریکایی‌‌ها، نه تنها از خودمان با قدرت دفاع کردیم بلکه با سرعت و اقتدار پاسخ آنها را دادیم به نحوی که عین‌الاسد به عنوان بزرگترین پایگاه پشتیبانی-نظامی آمریکا با شناسایی نقاط حساس آن مورد اصابت ده‌‌ها موشک سپاه پاسداران قرار گرفت و اقتدار ظاهری آمریکا را فرو ریخت.

وی ادامه داد: مردم همچنان به دنبال انتقام و خونخواهی سردار شهید سلیمانی هستند، زیرا دیدند حاج قاسم در طول ۴۰ سال گذشته با جانفشانی‌ و حضور در دورترین نقاط از ایران و خانواده، ماه‌ها و سال‌ها شبانه روز از کشور و این نظام مقدس دفاع کرد؛ خصوصاً در مقابل داعشی‌ها همان بلایی که سر سوریه و عراق آوردند را می‌خواستند بر سر مردم ایران هم بیاورند، ایستاد و جلوگیری کرد؛ لذا مردم ایران همچنان قدردان رشادت‌ها و خدمت صادقانه سردار حاج قاسم سلیمانی هستند.

نماینده مردم بهار و کبودرآهنگ در مجلس درباره حضور میلیونی مردم در تشییع پیکر سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هم‌رزمان شهیدش اظهار داشت: حضور میلیونی و پرشکوه مردم در تجلیل از شهید حاج قاسم سلیمانی بسیار ماندگار و تاریخی بود ضمن اینکه نشان داد که اگر کسی با تلاش و ایثارگری از کشور در مقابل مخاطرات و دشمنان دفاع کند در دل و جان مردم جا دارد.

پورمختار تأکید کرد: مسئولین باید قدرشناس این مردم که بزرگترین پشتوانه نظام و کشور هستند باشند و بدانند مردم با قدردان مسئولین‌ صادق هستند.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

شکستن هیمنه پوشالی آمریکا توسط سپاه ارزشمند و تاثیرگذار است بیشتر بخوانید »

پاسخ‌های مفصل خانم نویسنده به ۴۰ سئوال انتقادی مشرق

انصاف حکم می کند شهادت بدهیم ما در مقام یک منتقد سفت و سخت با او گفتگو کردیم و او از پاسخ به هیچ سئوالی طفره نرفت و هیچ استدلالی را بی سند بیان نکرد. متن کامل این گفتگو حالا پیش روی قضاوت تاریخ است.

گروه جهاد و مقاومت مشرق – بعد از چاپ کتاب «یک محسن عزیز» کمتر کسی فکر می کرد کتابی که ۶۰۰۰۰ تومان قیمت دارد و نسبت به حجم سبد کتاب در بین علاقمندان کتاب های دفاع مقدس، رقم قابل توجهی است، اینگونه مورد استقبال قرار بگیرد که در عرض چند ماه به چاپ دوم برسد. حالا در آستانه چاپ دوم این کتاب، برخی انتقادهای پنهان و آشکار به روایت این کتاب، ما را بر آن داشت تا «فائضه غفارحدادی» را به دفتر مشرق دعوت کنیم و گفتگویی مفصل درباره همه انتقادهایی که این روزها به کتابش وارد می کنند، ترتیب دهیم. او با دقت سعی کرد به تک تک سئوالاتمان پاسخ بدهد و البته قضاوت نهایی را باید به مخاطبان کتاب سپرد اما انصاف حکم می کند شهادت بدهیم ما در مقام یک منتقد سفت و سخت با او گفتگو کردیم و او از پاسخ به هیچ سئوالی طفره نرفت و هیچ استدلالی را بی سند بیان نکرد. متن کامل و بی کم و کاست این گفتگو حالا پیش روی قضاوت شما و قضاوت تاریخ است…

❖ وقتی به کتاب‌تان انتقاد می‌شود چه حسی دارید؟

فائضه غفارحدادی: معمولاً از انتقاد ناراحت نمی‌شوم و آن را می‌پذیرم. انتقاد مثل تیغ جراحی است و باید باشد تا بتوانم در کارهای بعدی براساس انتقاداتی که به کتاب‌های قبلی شده، با دید بهتری قلم بزنم. وقتی ببینم منتقدی با دید دلسوزانه و منصفانه انتقاد کرده، خیلی بهتر می‌پذیرم.

❖ موقعی که می‌نوشتید احتمال می‌دادید که اینگونه انتقادات به شما و کتابتان مطرح شود؟

فائضه غفارحدادی: وقتی کتاب خط مقدم را می‌نوشتم، خیلی می‌ترسیدم؛ از این جهت که راوی‌های آن همه زنده بودند و تناقضات راوی‌ها هم وجود داشت اما با آقای پیکانی می نشستیم و بررسی های بیش تر می کردیم و مصاحبه های تکمیلی و مطابقت با اسناد و بالاخره به این نتیجه می‌رسیدیم که این روایت درست است.

❖ اما کتاب چاپ شده درباره شهید طهرانی مقدم وجود نداشت که مرجع اختلاف نظرها باشد…

فائضه غفارحدادی: بله نبود. ولی مثلا گاهی ما روایت بلندپایه ترین مسئول موشکی را رد می کردیم و روایت آن اپراتور جزء را در کتاب می آوردیم و خب سوال پیش می آمد و بالاخره دلهره و سختی خودش را داشت ولی الحمدالله هیچ مشکلی پیش نیامد و مخالفان با توضیحات سندی ما قانع می شدند. اما در مورد کتاب شهید وزوایی اینگونه نبود، کسی از ما توضیحی نخواست. به یکباره فقط نقدشان منتشر شد.

❖ الان به نظر شما وزن انتقادها بیشتر است یا تعریف و تمجیدها؟

فائضه غفارحدادی: با توجه به برایند همه بازخوردهایی که شنیده و خوانده ام، تعریف ها بیشترند. الحمدلله کتاب یک محسن عزیز توانسته اثر خودش را روی مخاطب عادی و حرفه ای بگذارد و آن احساس لزوم رشد و شبیه شدن به آقا محسن را در خواننده اش بیدار کند. همه هدف من از نوشتن کتاب همین بود ولی می دانید که تاثیر از خداست. من هیچ کاره بوده ام. اگر تمام سالهای آینده زندگی ام را صرف شکر کردن این لطف خدا کنم باز هم از پسش برنمی آیم. البته انتقاداتی هم نوشته شد بر کتاب که بیش تر از جانب کسانی بود که قبلاً کتابی در این زمینه ها نوشته اند. من نمی‌توانم وزن منتقدین را کم حساب کنم و آنها را نادیده بگیرم ولی واقعاً تعداد بسیار زیادی از آنهایی که کتاب را خواندند، از کتاب تعریف کردند. از افراد متخصص مثل استاد کمری که در زمینه مستند نگاری صاحب نظرند و آقای مختارپور رئیس نهاد کتابخانه ها که ذائقه مخاطب را بلدند و اساتید تاریخ هم بازخورد خوب داشته ام.

آقای کمری به من گفتند که از نظر مستندنگاری این کتاب درست نوشته شده است. حرف ایشان برای من واقعاً‌ سند بود و حس خوبی داشتم. قرار شده که جلسه‌ای هم با ایشان داشته باشیم و مفصل‌تر راجع‌به مصادیق انتقادات صحبت کنیم. افرادی هم که انتقاد کرده‌اند دلیل‌شان، عدم تطابق روایت‌ها با کتابهای پیشین بوده. که همه کتابهای پیشین هم در واقع بر اساس کتاب همپای صاعقه نوشته شده اند.

❖ قبول دارید که اگر عنوان داستان را یا زندگینامه داستانی را روی کتاب‌تان می‌گذاشتید، خیلی از این مشکلات حل می‌شد؟

فائضه غفارحدادی: اگر پیش‌بینی می‌کردم اینطوری می‌شود، با اینکه قبول ندارم ولی از همین عنوان ها استفاده می کردم. کتاب یک محسن عزیز «زندگینامه داستانی» است ولی به این دلیل که کتابهایی که از این عنوان استفاده می کنند خودشان را در تخیل آزاد می گذارند، ترسیدم از این عنوان. می‌خواستم به مخاطبم بگویم میزان تخیل در کتاب من خیلی کم است. ممکن است دیالوگی را به صورت تخیلی نوشته باشم، ولی آن دیالوگ را براساس احساس مستند آن واقعه نوشته ام. مثلاً‌ برای این که توصیف کنم که شهید موحد دانش با شهید محسن شوخی داشته اند. چون هر دوی آنها شهید شده اند، دیالوگی که از آن ها نمانده، من باید دوتا شوخی می آوردم تا مخاطبی که می‌خواند، بفهمد این دوتا رابطه‌شان با همدیگر چگونه بوده. هر جا که دیالوگم مستند به کلمات بوده با تغییر فونت مشخص کرده ام در بقیه موارد دیالوگ ها یا فضاسازی ها مستند به روح واقعه است. که همه این ها هم قابل تشخیص است. هرجا که حرف های شهید آقا محسن عینا آورده شده با فونت مجزاست. در جاهایی هم دقیقا در زیرنویس تاکید شده است که این حرف ها یا سخنرانی مستند نیست و نقل به مضمون آورده شده است.

❖ چند سال است که در حوزه دفاع مقدس می‌نویسید؟

فائضه غفارحدادی: از سال ۱۳۸۹ شروع کرده ام؛ ۹ سال است که می‌نویسم.

❖ ۹ سال برای اینکه بتوانید صحت چند روایت را از چند راوی تشخیص بدهید کافی است؟

فائضه غفارحدادی: واقعاً‌ کار مشکلی است. ممکن است که اشتباه کرده باشم. هر نویسنده‌ای در تشخیص اینکه کدام راوی درست می‌گوید ممکن است اشتباه کند ولی بالأخره سنجه‌هایی وجود دارد که وقتی دو تا روایت را کنار هم می‌گذارم باید بتوانم با یک ترازویی این دو تا را وزن کنم و بگویم که کدام به روایت صحیح نزدیک‌تر است و بالاخره یک روایت باید برگزیده و انتخاب شود. این کار، سلیقه‌ای نیست. برخی از کتاب های مستندنگاری، نه تنها انواع و اقسام روایت های متناقض را پشت سر هم نقل می کنند، بلکه پا را فراتر گذاشته و برای القای منظور خود به مخاطب از افزوده های غیرواقعی و تحریف در قالب مستند برای القای منظور خود به مخاطب استفاده می کنند و مخاطب هم ناگزیر همه را باور می کند.

❖ در مستندنگاری این کار، طبیعی است… نیست اگر این طور باشد که دیگر اسمش مستندنگاری نیست! مستندسازی است به نوعی

فائضه غفارحدادی: بله. در این شرایط هر کسی که کتاب را می خواند همه چیز را محکوم به صحت می داند و به انواع مختلف در ادامه تاریخ نگاری و کتابهای دیگر و فیلم های دیگر هم تحریف بیش تری ایجاد می کند که زاویه اش مدام بیش تر می شود. به عنوان مثال یک مستندساز بر اساس منبع پیشین، مستندی برای شهید محسن وزوایی ساخته بود. بدون اینکه به صحت روایت توجه کند؛ حتی نکرده بود روایت‌های محسن وزوایی را از یک راوی انتخاب کند! هر کدام که به دراماتیک کردن کار و تصویری بودن و سینمایی بودن کمک می‌کرد، انتخاب کرده بود. نتیجه اش یک کاریکاتور از محسن بود که هیچ چیزش شبیه آقا محسن نبود.

❖ شما دقیقاً‌ متهم به همین هستید که دوست داشته اید فلان راوی را انتخاب کنید چون به داستان شما بیشتر می‌خورده. باید برای انتخاب هایتان یک استدلال قوی و مصداقی بیاورید. از روند راستی‌آزمایی‌تان بگویید. چون در جاهایی از کتاب، فضای کارتان داستانی است و خودتان وارد متن می‌شوید، طبیعی است که منتقدان احتمال بیشتری می‌دهند که شما انتخابتان بین چند تا روایت متناقض، سلیقه‌ای باشد.

فائضه غفارحدادی: این اتهام را قبول ندارم. با حدس زدن که نمی شود کسی را متهم کرد. اگر مصداق ها را با خودم مطرح می کردند، طریقه انتخاب کردنم را برایشان توضیح می دادم. کمی شبیه علم رجال و انتخاب احادیث است. برای خودش اصولی دارد. مثلا سعی می کنم به مجموع روایت های راوی و صحت روایت های دیگرش هم توجه کنم. راوی ای که حرف های خودش همدیگر را نقض می کنند یا حرف هایش سند صوتی و مکتوب سال ۶۰ را نقض می کند، از نظر من از درجه اعتبار می افتد. همچنین در انتخاب روایت ها، هرچه تاریخ مصاحبه یا سند به زمان اتفاق نزدیک تر باشد، به صحت نزدیک تر است. نوار مصاحبه فردای عملیات یا صدای ضبط شده از داخل عملیات یا گزارش چاپ شده در همان ماه عملیات به نظرم با هیچ مصاحبه و خاطره ای که سال ها بعد تعریف شده هم ارزی ندارد و قطعا سندیتش بیش تر است.

❖ لطفا خیلی زود برویم سراغ مصادیق…

فائضه غفارحدادی: به عنوان مثال سه مصداق پرچالش را برای شما ذکر می کنم تا با نحوه انتخاب روایت های این کتاب آشنا شوید.

مصداق اول: روایت تمرد محسن وزوایی از حاج احمد در بلتا است. بدنه این ماجرا سه قسمت دارد. قسمت اول برخورد ماشین حاج احمد و محسن در مسیر بلتا به پادگان است که حاج احمد اعتراض می کند چرا نیروها را به جای ساعت ۱۸ ساعت ۱۶ داری برمی گردانی. قسمت دوم در بلتا رخ می دهد که حاج احمد به نیروها خیز می دهد و با محسن درگیر می شود. و قسمت سوم روبوسی و آشتی و صحبت حاج احمد برای نیروهاست. این ماجرا در همپای صاعقه از دو راوی نقل شده است. راوی اول عباس برقی و دوم حسین همدانی. عباس برقی ماجرا را تا جایی می آورد که حاج احمد و محسن دعوایشان می شود و حسین همدانی از آنجا به بعدش را تعریف می کند که دعوای حاج احمد و محسن به پادگان دوکوهه و فردای آن روز کشیده می شود. آقای خالقی ماجرا را با تفاوت هایی تعریف کرد. چرایی تفاوت را با آقای خالقی مطرح کردم. ایشان گفت همان موقع که این روایت را از زبان حسین همدانی خوانده به او زنگ زده و ماجرا را با او چک کرده و طبق ریز خاطراتی که حسین خالقی به یاد آقای همدانی انداخته، همدانی اذعان کرده که اشتباه کرده است و ماجرای دعوای محسن و حاج احمد همان روز در بلتا تمام شده است و به پادگان کشیده نشده است. پس من با سه روایت مواجه بودم. روایتی از عباس برقی که پایان ماجرا را نقل نکرده بود. روایتی از همدانی که ماجرایی با پایان موکول به فردا نقل کرده بود (و البته بعدش به گفته راوی سوم ما پشیمان شده. هرچند سند صوتی ای برای قسمت پشیمانی اش نداشتیم) و روایتی از خالقی که پایان ماجرا را همان روز فیصله داده بود.

اتهام من این است که از بین این سه روایت، روایتی شاذ و پرمتعارض را انتخاب کرده ام. سوال من این است که چه زمان می توانیم بگوییم یک روایت شاذ و پر متعارض است؟ آن زمان که اکثر راوی ها کلیات یک چیز را جوری تعریف کنند و یک راوی بیاید کلیات ماجرایی را کاملا متفاوت بیان کند. آن وقت روایت آن یک نفر شاذ است و باید کنار گذاشته شود. ولی مگر می شود چند نفر متفاوت واقعه ای را دقیقا و واو به واو مثل هم تعریف کنند؟ در بیان جزئیات، همه راوی ها با هم اختلافاتی دارند و این گریزناپذیر است. ماجرا از اینجا جالب شد که من به طور اتفاقی چاپ اول کتاب همپای صاعقه را یافتم و متوجه شدم که روایت آقای همدانی درباره این ماجرا در چاپ اول نیامده و روایت آقای برقی به طور کامل چاپ شده. در ادامه روایت آقای برقی که در چاپ های بعدی همپای صاعقه بدون دلیل مشخصی حذف شده، ماجرای دعوای محسن و حاج احمد در همان روز و در بلتا فیصله یافته است و حاج احمد همانجا در بلتا از آقامحسن عذرخواهی کرده و روبوسی کرده اند و بعد برای نیروها سخنرانی کرده است. در چاپ های بعدی این تکه پایانی روایت برقی حذف و به جایش روایت همدانی آورده شده است. (جالب این که این سخنرانی در بلتا عینا به پادگان منتقل شده است.) یعنی من با سه روایت مواجه شدم. دو راوی که کلیات ماجرا را مثل هم تعریف کرده اند (یعنی برقی و خالقی که ماجرای یک تمرد و فیصله یافتنش در همان مکان و زمان) و راوی پشیمانی که آخر داستان را رسانده به فردا. در اینجا پس کلیت داستان را بر یک تمرد و تمام شدنش در همان روز می پذیریم و روایت خالقی اصلا شاذ نیست. تنها در جزئیاتی با روایت همپای صاعقه چاپ اول اختلاف دارد. مخاطب حق دارد که حرف های او را هم بشنود. همان طور که روایت های دیگر را در کتابها و فیلم های سابق دیده و شنیده. (مثلا در ایستاده در غبار بر اساس روایت همدانی ماجرا ادامه می یابد و به پادگان کشیده می شود. که الان می دانیم اشتباه است) بماند این که افراد دیگری مثل آقای وحیدزاده که در آن صحنه حضور داشت هم ماجرا را مثل خالقی تعریف کرده اند. در مورد جزئیات هم حتی می شود بحث کرد. قسمت اول ماجرا که اشاره به ساعت برگشت و اینها دارد، فقط و فقط یک راوی دارد و آن هم برقی است. همدانی آن را تعریف نکرده است. آقای برقی با توجه به روایت های دیگرش که در حرف های خودش دچار تناقض است، برای من راوی قابل اعتمادی نیست. از طرفی خالقی اصرار داشت که درست است که گردان در حال برگشت به پادگان بود ولی من و محسن در بلتا مانده بودیم و با بچه های شناسایی جلسه داشتیم. شواهد دیگری از جمله اظهارات آقای جهروتی زاده هم وجود داشت که ماجرای برخورد در مسیر بلتا و ساعت به رخ کشیدن، با آن ها نمی خواند. آقای جهروتی زاده تعریف می کند که در کل، بردن نیروهای حبیب برای تمرینات بیش تر به بلتا تدبیر خود آقامحسن بوده و گردان های دیگر این کار را نمی کردند و مسلم است برای کار خودجوشی که فرمانده گردانی داوطلبانه انجام بدهد معنی ندارد که ساعت اتمام مشخصی گذاشته شود آن هم به حدی سرسختانه که اگر همان فرمانده گردان تشخیص بدهد که دو ساعت زودتر نیروهایش را آزاد کند مورد مواخذه قرار بگیرد، برای همین ترجیح دادم قسمت اول ماجرا را در یک محسن عزیز نیاورم. اما قسمت دوم ماجرا که ماجرای تمرد محسن از حاج احمد است، جلوی چشم یک گردان اتفاق افتاده است و قطعا شاهدان زیادی دارد. البته همین جا بگویم که من واژه «تمرد» که منتقدین به کار می برند را درست نمی دانم. واژه تمرد را که می شنویم انتظار یک سرپیچی قاطع و سرنوشت ساز در شرایط جنگی از فرمانده بالادستی داریم. در صورتی که اینجا یک دعوای ساده بر سر کیفیت آموزش نیروها بوده و اطلاق واژه تمرد بر آن زیبنده نیست. یا حتی اگر روایت آقای برقی درست باشد و ساعت پایان آموزش به جای ۱۸ به ۱۶ تقلیل یافته باشد هم تخلف از آن، تمرد نیست. یک خطای فرماندهی است. حاشیه نروم. جلد اول «همپای صاعقه» این ماجرای به اصطلاح تمرد را فقط از روایت آقای برقی آورده و دیالوگ ها و اتفاقات همه از زبان ایشان است. این که حاج احمد به نیروها خیز داده و آنها درست فرمان را اجرا نکرده اند و او به آقا محسن گفته خودت خیز برو و آقامحسن گفته نمی روم و او گفته پس تفنگش را بگیرید و بازداشتش کنید و این حرف ها… سوال این است که چرا از کسان دیگری که در آنجا حضور داشته اند تحقیق صورت نگرفته و روایت یک نفر از ماجرای به آن مهمی، سند شمرده شده است. در کتاب «ققنوس فاتح» هم بر اساس جلد اول همپای صاعقه همه این ماجرا فقط و فقط از زبان آقای برقی روایت شده است. جالب است که در چاپ های بعدی همپای صاعقه از روایت آقای همدانی هم استفاده شده است ولی بدین شکل که انتهای روایت آقای برقی بدون دلیل روشنی حذف شده و روایت جناب همدانی آمده که حتی آن هم به صورت کامل نیست. چرا که در فایل صوتی مصاحبه آقای همدانی هست که: نیروهای محسن دستور خیز را به درستی اجرا کردند اما احمد می خواست نشون بده چرا شما زود می خواستید برید بر حرفش پافشاری کرد. که در کتاب نیامده و ادامه اش آمده از آنجایی که نیروهای گردان حبیب ضعیف تر از بقیه بودند، مشخص شد که تاکید حاج احمد به آموزش به درستی بوده و نوشته که محسن وزوایی هم به این ضعف اذعان کرده ولی سندی بر این که آقا محسن هم به این ضعف اذعان کرده، نیاورده. یعنی بداجرا کردن دستور حاج احمد را فقط آقای برقی آن طور تعریف کرده. جناب همدانی هم نگفته. جناب خالقی هم نگفته. جناب وحیدزاده هم نگفته. بعد همین روایت می شود منبع خدشه ناپذیر و در فیلم ها و مستندها می آید که بچه های گردان حبیب دستور خیز حاج احمد را اشتباه اجرا می کنند و می پرند روی هم. در واقع روایت همپای صاعقه از این ماجرا یک ملغمه ای درآمده که هیچ چی اش به هیچی اش نمی خورد. مثلا در همان قسمت اول که ماشین آقامحسن و حاج احمد با هم برخورد می کنند و فیلم ایستاده در غبار بر اساس آن ساخته شده است. آقا محسن از ماشین با ژسه پیاده می شود! وسط عملیات نیست که تفنگ چسبیده باشد به دستشان. تازه سلاح سازمانی آن زمان کلاش بوده. حتی تفنگ داشتن آقامحسن در حین آموزش نیروها هم به گفته خالقی و بقیه افراد گردان موضوعیت نداشته. چون آقا محسن شخصا که آموزش نمی داده. فرمانده گردان بوده و با کلاشینکف نمی گشته در بلتا. که در روایت آقای برقی هست که حاج احمد می گه تفنگشو بگیرید بازداشتش کنید. اصلا مگر جناب برقی چه سمتی داشته که برود محسن را بازداشت کند؟ راننده حاج احمد بوده. محسن فرمانده گردان بوده. کی به راننده می گوید برو فرمانده گردان را بازداشت کن؟! حداقلش این بود که باید به برادر همدانی چنین چیزی می گفت که ایشان چنین چیزی تعریف نکرده. جناب خالقی هم می گوید به بازداشت و اینها نرسید. حاج احمد گفت: برادر محسن تحویل بگیر! محسن هم گفت: به نظر من آموزششون کافی بوده.

❖ آقای خالقی سال‌ها سکوت کرده و حضور ایشان در واقع یکی از پاشنه‌ آشیل‌های کار شماست. به راحتی می‌شود به حافظه ایشان اطمینان کرد؟

فائضه غفارحدادی: آقای خالقی در این سالها سکوت نکرده. همان اوایل دهه هفتاد با عده‌ای از خبرنگاران صحبت کرده و بعد با تحریف و تقطیع صحبت‌هایش مواجه شده. آقای خالقی نگاه منتقدانه و واقع بینانه ای دارد و این نگاه با روحیه "همه چیز و همه کس در دفاع مقدس خوب بوده اند" دهه هفتاد نمی خوانده. و به دلیل مواجه شدن با تقطیع و تحریف صحبت‌هایش، به نوعی با اهالی رسانه و کتاب قهر کرده. بر اهل تحقیق و حقیقت پوشیده نیست که راضی کردن راوی و شاهدی که حاضر به حرف زدن نیست، مزیت و حسنی برای محقق است و این که چرا خالقی پیش از این مصاحبه نکرده است، به محقق مربوط نمی شود و به این دلیل نیست که مثلا خالقی، زبلیِ مصاحبه کنندگان قبلی را می دانسته و ترسیده که دروغ هایش را دربیاورند و آبرویش برود و حالا که مصاحبه کننده ای ضعیف را دیده ذوق زده شده و مصاحبه کرده است!!! من فقط به او اطمینان دادم که حرف هایش را تحریف و یا تقطیع نکنم و قبل از چاپ نشانش بدهم. ولی تا از درست بودن کلیاتش مطمئن نشدم روایت هایش را در کتابم وارد نکردم.

❖در این بیست سال آقایان همدانی و برقی، چندین بار در نشست‌های مختلف این خاطره را تعریف کرده اند. چرا هنوز هم این تندواتابهام وجود دارد؟

فائضه غفارحدادی: برای اینکه فقط از همین دو نفر خواسته شده که تعریف کنند. پس بقیه چی؟ در انتخاب راوی ها باید به نزدیکی و دوری اش به شخصیت های ماجرا هم توجه کرد. آقای خالقی نزدیک ترین کس است به آقا محسن. آن ها با هم دوقلو بودند یعنی همه جا باهم بودند. از پادگان ابوذر تا لحظه شهادت، جایی نبوده که از هم دور باشند. از لحاظ روحی هم علاقه شدیدی به هم داشتند. تصور کنید آقای خالقی می‌گوید که در پادگان دوکوهه بودیم و پوتین، پای محسن را زخم کرده بود؛ یکی آمد عکس بگیرد؛ گفتم: صبر کن تا یک دستمال کاغذی روی پایم بگذارم تا مشخص شود شست پای من هم زخم شده و بعد عکس بگیر! یعنی در این حد می خواسته شبیه آقا محسن باشد. باید بدانیم که خاطرات دوست صمیمی از یاد نمی‌رود. در واقع دارد خاطره جگرگوشه‌ و رفیق صمیمی‌اش را تعریف می‌کند. آقای خالقی وقتی در مورد شخص آقا محسن حرف می‌زند، با ریزترین مسائل خاطراتش را تعریف می‌کند.

❖ و یک چالش دیگر؛ همین علاقه به محسن باعث نمی‌شود که به قول معروف روایتش یک روایت تحریف‌گونه و دور از واقعیت بشود؟

فائضه غفارحدادی: این آفت وجود دارد و آن را رد نمی‌کنم. نویسنده باید مواظب باشد و تشخیص بدهد که باعث تحریف در روایت نشود.

❖ شما حواستان بوده که این مسائل به متن وارد نشود؟

فائضه غفارحدادی:آقای خالقی "شاید" بخاطر علاقه شدیدش به آقا محسن، دیالوگ حاج احمد متوسلیان که گفته «دستگیرش کنید» و یا «اسلحه‌اش را بگیرید» را ناخودآگاه از ذهنش حذف کرده باشد ولی در آن حد نیست که برگشتن به پادگان را یادش رفته باشد. در آن حد نیست که بخواهد نکات مهم را تحریف کند. حذف یک دیالوگ باعث نمی‌شود که من کل روایت آن فرد را کنار بگذارم. در اکثر موارد زیر روایت ها ننوشته ام که این روایت برای چه کسی است. چرا که روایت‌های افراد مختلف با هم مخلوط شده اند و برای هر سطرش هم سند هست. ولی در جاهایی مشخصا گفته ام که این روایت را از آقای خالقی نقل کرده ام. در کتاب «همپای صاعقه» هم گاهی با اینکه روایت با حقیقت زاویه دارد ولی می‌گویند که این روایت برای فلانی است و دقیقاً همان لحن و دیالوگ‌های راوی را می‌آورند. گاهی روایت واقعاً درست است ولی با روایت یک نفر دیگر تفاوت‌هایی دارد که خیلی شاز و پرت نیست. مثلا اصل این که آقا محسن و حاج احمد با هم دعوا کرده اند و بعد باهم آشتی کرده اند، واقعیت هایی است که اتفاق افتاده. حالا در جزئیات با هم فرق دارند. چه اشکال دارد؟ من روایت خالقی را آورده ام که در کلیات درست است و اسم راوی را هم در زیرنویس آورده ام.

❖ شما با توانایی در قلم‌تان به نحوی از آن روایت‌ها استفاده نکردید که این مشکل پیش نیاید؟ یعنی می‌شد ردی از آن روایت متناقض که در کتاب‌های زیادی آمده و معروف‌تر و مشهورتر است بیاورید و خیلی راحت ضمن اینکه دوتا روایت را آوردید، هنرمندانه وزنه روایتی را که خودتان به آن رسیدید را بیشتر کنید. قلم شما این توان را دارد که این دو روایت را ارائه بدهد و بعد هوشمندانه ذهن مخاطب را هدایت کند به سمت روایت درست.

فائضه غفارحدادی: ببینید همه آن کتابهای زیادی که می فرمایید، ختم می شوند به همپای صاعقه یعنی مستقیم یا غیر مستقیم از روی آن برداشته شده اند و کسی تحقیق بیش تری نکرده است. خب برای این کتاب تحقیق بیش تری صورت گرفته و روایات جدیدتری یافته شده. مخاطب روایت های قبلی را در کتابهای مختلف خوانده است. حالا یک بار هم این روایت را بخواند. نمی شد که به خاطر خوشایند نویسندگان کتابهای سابق چیزی را که درست تر به نظر می رسید، آورده نمی شد. این روایت این کتاب است از آقا محسن بر اساس مستنداتی که قابل ارائه اند. روایت کتابهای دیگر هم موجود است. مخاطب حق دارد روایت خالقی را هم که درست بغل دست آقا محسن ایستاده بشنود. چرا باید بترسیم از روایت های متفاوت؟ اصل ماجرا عوض نشده است. البته این را هم بگویم که فکر نمی‌کردم مشکلی پیش بیاید. چرا که قبل از چاپ کتاب با آقای گلعلی بابایی راجع به تناقضات صحبت کردم و ایشان گفتند شما روایتی که خودتان به آن رسیده‌اید را بیاورید و ما هم روایت خودمان را می آوریم.

❖ یک مورد دیگر از آن مصداق‌های اختلافی را برای ‌ما می‌گویید؟

فائضه غفارحدادی: مصداق دیگر در ماجرای گم شدن و پیدا شدن گردان حبیب در جریان عملیات فتح المبین است. شهید محسن وزوایی فرمانده گردان حبیب تیپ ۲۷ رسول‌الله(ص) بوده. به هزار و یک دلیل مستندی که دارم، در عملیات فتح‌المبین به این گردان یک مأموریت ویژه برای تسخیر توپخانه دشمن داده می‌شود. برخی تشکیک کرده اند که قرار بوده سه گردان، توپخانه را بگیرند ولی این مأموریت ویژه، مخصوص گردان حبیب بوده. یعنی سه گردان در محور علی گره زد ماموریت داشته اند که بخش اولش تا جاده اندیمشک-دهلران به عمق ۸ کیلومتر از نقطه رهایی و بخش دومش فتح توپخانه به عمق ۱۲ کیلومتر بعد از همان جاده (مجموعا ۲۰ کیلومتر در عمق دشمن) است. ماموریت گردان های این محور به این صورت بوده که سه گردان حبیب، سلمان و حمزه تا عمق ۸ کیلومتری یعنی جاده اندیمشک دهلران با هم عملیات می کرده اند و در این نقطه، دو گردان سلمان و حمزه مستقر و درگیر با دشمن می شدند و از این نقطه به بعد صرفا گردان حبیب ماموریت داشته است که به سمت توپخانه دشمن تا عمق ۲۰ کیلومتری نفوذ کرده و توپخانه را فتح کند. لذا ماموریت تصرف توپخانه صرفا و صرفا چه در ابلاغ ماموریت قبل از عملیات و چه در آنچه که به وقوع پیوست توسط گردان حبیب صورت گرفته است و برای اثبات این امر سرشار از روایات و منابع دست اول ارزشمند و خدشه ناپذیر و حتی مکالمات بی سیم و تماس های فرماندهان رده بالای سپاه و ارتش در این زمینه هستیم. شامل نوار شب عملیات، مصاحبه با نیروهای گردان در همان فروردین ۶۱، تحلیل خود محسن وزوایی و مصاحبه آقای همدانی، گزارش چاپ شده امید انقلاب توسط راوی ای که همراه گردان بوده، مصاحبه با افراد مختلف از جمله آقایان ضمیریان، نقیب، وحیدزاده، حبیب اللهی و… در این زمینه وجود دارد. در همه کتاب هایی که قبل از «همپای صاعقه» چاپ شده اند هم این ماموریت فقط مختص گردان حبیب است. از جمله در کتاب «عقابان بازی دراز» که مال خود جناب آقای گلعلی بابایی است. یا مقاله «دو رکعت حضور» جناب آقای حسین بهزاد که در سال ۷۴ در روزنامه کیهان چاپ شده است. اولین باری که به نقش مساوی سه گردان در تصرف عملیات اشاره شده، کتاب «همپای صاعقه» است که همان مقاله آقای بهزاد را کلمه به کلمه آورده و بسیار ناشیانه دقیقا اسم دو گردان حمزه و سلمان را در کنار گردان حبیب اضافه کرده است و این کار را لابد به اعتبار یکی دو مصاحبه ای که از اعضای گردان سلمان و حمزه گرفته، انجام داده اند، که بیش از هجده سال بعد از عملیات ادعا کرده اند گردان ما هم در عملیات حضور داشته است و آیا صحت و اصالت مصاحبه دو نفر بعد از ۱۸ سال از یک واقعه، تاب مقاومت در مقابل اسناد دست اول صوتی و مکالمات بی سیم و روایت راوی ویژه سپاه از این عملیات که در روز بعد از عملیات چاپ شده است و ده ها بینه دیگر را می تواند داشته باشد؟!

❖ پس گردان سلمان و حمزه در فتح توپخانه هیچ نقشی نداشته اند؟

در خوشبینانه ترین حالت به قول آقای شیبانی این است که بعضی از نفرات بعد از فتح توپخانه توسط گردان حبیب، به توپخانه آمده باشند، چنان چه شهید صیاد شیرازی هم آمده بود. اما این دلیلی بر نقش آن نفرات به صورت اشتراکی در فتح توپخانه نمی شود.

در خصوص گم شدن گردان هم توضیحی بدهم. گردان سلمان و گردان حمزه قرار بوده که در تپه تانک و تپه پیاده که هشت کیلومتر بعد از خط مقدم است، بایستند و پشتیبانی کنند که گردان حبیب از وسط‌شان رد شود و به توپخانه برسد. منطقه کور بوده و بدون بلدچی نمی شده رفت. بلدچی هم کم داشته اند. برای همین گردان حبیب پشت گردان حمزه و سلمان حرکت می‌کند که بلدچی ابتدا آنها را برساند به محل ماموریتشان و بعد برگردد پیش گردان حبیب. اما به دلیل اینکه بلدچی (کریم چوپان) نمی‌آید و به اینها نمی‌رسد، راه را گم می کنند. آنقدر مسیرها و شیارها شبیه هم بوده که چند کیلومتر از راه خودشان دور می‌افتند و بعد، جایی متوجه می‌شوند که کلاً دارند به سمت اشتباه می‌روند. این را هم بگویم که منتقدان گرامی در نقدشان گم شدن آقا محسن را به اذعان مصاحبه شهید عباس کریمی اشتباه فاحش آقا محسن نام می برند ولی این کاش ایشان فقط به نقل یک جمله از پاراگرافی که در تمام پاراگراف شهید کریمی از درایت آقا محسن در پیدا کردن راه صحبت می کند، اکتفا نمی کرد و به روایت های دیگری که اذعان داشتند اصلا بدون بلدچی "ممکن" نبود کسی بتواند راه را پیدا کند، هم توجه می کردند. آقا محسن متوجه می‌شود که گم شده وهیچ دسترسی هم به بی سیم نبوده. فقط یک بی سیم داخلی داشتند که آقا محسن با گروهان هایش ارتباط داشته. حاج‌احمد هم هیچ اطلاعی نداشته که این گردان گم شده است. این را هم با دلایل متقن می‌گویم. در روایتی که خود آقا محسن تعریف می‌کند می‌شنویم که: من فهمیدم که گم شده ایم؛ از نیروهایم فاصله گرفتم و به همه گفتم که صبر کنند. یک لحظه با خدا خلوت کردم و گفتم اگر این نیروها اینجا قتل عام بشوند دیگر کسی نیست که شکرگزار تو باشد؛ تو خودت ما را راهنمایی کن. بعدش یک نیرویی به من گفت که از این طرف برویم. فوقش اگر نرسیدیم آنجا درگیر می شویم… آقا محسن ادامه می دهد: حتی اگر بلدچی هم داشتیم امکان اینکه ما درست به همان شیاری برسیم که باید می رسیدیم، وجود نداشت. ولی ما طوری آمدیم که رسیدیم به شیاری که قرار بود از آنجا به سر جاده برسیم… این مسیرِ به اشتباه طی شده ۲۰ کیلومتر بوده.

در کتاب «همپای صاعقه» روایت این است که آقا محسن گم شد و بی سیم زد و با حاج احمد صحبت کرد و گفت: ما دیگر توان راه رفتن نداریم! حاج احمد می‌گوید: چرا نمی‌توانید؟ ابداً مفهموم نشد! چرا نمی‌توانید؟

آقا محسن می گوید: برای اینکه نمی‌دانیم به کجا برویم؟ حاج احمد هم نقل به مضمون می‌گوید: برادر محسن! به خودت مسلط باش. تو نگاه کن تا از روی عارضه‌ ها یا سمت و سوی درگیری ها راه را پیدا کن. من هم الان یکی را پیش تو می‌فرستم…

در «همپای صاعقه» این مکالمه بی سیم را آورده اند و بعدش حاج احمد به نصرت الله قریب توی بی سیم می‌گوید برو دست محسن را بگیر و بیارش سر خط. آن برادر می‌گوید: در تاریکی من رفتم وگوشم را روی زمین گذاشتم و یک سیاهی دیدم. گردان حبیب بود. رفتم دستشان را گرفتم و بردم سر خط. بعد در همان کتاب روایت آقای شیبانی هم با قریب فرق می‌کند. ایشان می‌گویند من و کریم چوپان (بلدچی) رفتیم و محسن را آوردیم. همه اینها هم با اطمینان صد در صد می‌گویند.

اوایل آذرماه ۱۳۹۸، نشستی در نقد کتاب یک محسن عزیز در کتابخانه مرکزی پارک شهر تهران برگزار شد

❖ و چنان با انرژی صحبت می‌کنند که انگار همین دیروز اتفاق افتاده…

فائضه غفارحدادی: ما آقای شیبانی را دعوت کردیم و فایل مصاحبه آقا محسن را به سمعشان رساندیم و گفتیم آقا محسن اینطوری تعریف می‌کند و شما اینطوری می‌گویید؛ ما چطور می‌توانیم هر دو این ها را قبول کنیم؟ ما با کریم چوپان هم تماس گرفتیم. آقایان کریم و شیبانی با همدیگر حرف زدند و به این نتیجه رسیدند که در همان تپه مورد نظر که در واقع همان حدود هفتصد متری جاده بوده و هدف اصلی شان بوده، آقا محسن را پیدا کرده اند. یعنی آن بیست کیلومتر اصلی که گم کرده و از مسیر منحرف شده بودند را آقا محسن خودش با عنایت الهی پیدا کرده و آمده و مستقر شده بودند. کریم می‌گفت: کم مانده بود به جاده برسیم و محسن و نیروهایش را پیدا کردیم.

❖ بالأخره بی سیم بوده یا نه؟

فائضه غفارحدادی: بی سیم در کل عملیات بوده. اما در ماجرای گم شدن آقا محسن بر ما یقین شد که بی سیمی دخالت نداشته. قبلا در مصاحبه ای که با بی سیم چی آقا محسن داشتیم ابراز کرده بود که بی سیم مان قطع بوده. ولی چون در همپای صاعقه مکالمه بی‌سیم در زمان گم شدن آقا محسن ثبت شده بود و این مکالمه به حدی به شکل مستند بود که مثلا جایی سه نقطه گذاشته شده و زیرش نوشته این کلمه خوب شنیده نشده و اینها، من حرف بی سیم چی آقا محسن را باور نکرده بودم. تا این که در نوار مصاحبه ای که از آقا محسن به دست آمده بود، تفاوتی در روایت آقا محسن از گم شدنش با آن بی سیم درج شده در کتاب مشاهده کردم. فکر کردم شاید بی سیم اشتباه پیاده شده و می خواستم دوباره خودِ صوت ها را گوش کنم. درخواستم از تیم تحقیق همپای صاعقه این بود که اگر ممکن است صوت مکالمه فتح‌المبین را به من بدهند. که پاسخ و واکنش مناسبی دریافت نکردم. الان هم اگر چنین بی سیمی وجود دارد من با اشتیاق حاضرم بشنوم اما با توجه به تحقیقات من اصلاً در کل عملیات فتح المبین موضوع بی سیم ها مشکل داشته و در صوتی که از یک جلسه بعد از عملیات فتح المبین داریم این اعتراض مطرح می شود که: این چه بی سیمی بود؟! بی سیم اصلاً‌ به درد ما نخورد؛ اصلاً وصل نبود و… اولین خبری که از آقا محسن توی بی سیم ها هست از اپراتور گردان حمزه است که می گوید گردان وزوایی از جاده رد شده داره می ره سمت توپخانه. یک جا هم سروان برزگر فرمانده گردان ۱۴۱ ارتش که ادغامی گردان حبیب بوده به یکی از فرماندهان ستادی تیپ می گوید که ما توپخانه را محاصره کرده ایم. و بعد بی سیم سرهنگ سنجری پور به حسن باقری وجود دارد که می گوید وزوایی با دو دسته توپخانه را محاصره کرده.

❖ بعد از گرفتن توپخانه است یا قبل از آن؟

فائضه غفارحدادی: قبل و در حین آن است. در خصوص فتح توپخانه هم منتقدان تشکیکاتی وارد کرده اند. منتقدی که فقط بر مبنای خواندن فصل «فتح المبین» کتابِ یک محسن عزیز، نوار مصاحبه خود آقا محسن را زیر سوال برده که چه طور ممکن است فرمانده ای فقط با چند نفر بتواند توپخانه ای به طول ۹ کیلومتر را تصرف کند و با این عبارات آقا محسن را به بزرگ جلوه دادن خود محکوم کرده است، و متاسفانه آنچه از «شهید محسن وزوایی» در ذهن دارد همان فرمانده متمرد و ضعیفی است که کتابها و فیلمهای سابق ساخته اند، باید هم این ماجرا را باور نکند. اگر فصل های مربوط به بازی دراز را با دقت خوانده بود که برای هر کدام از روایت های آن فصل هم سند موجود است، تصور این صحنه آن قدرها هم برایش دور از ذهن و خارج از باور نبود. تصرف توپخانه با چند دسته سخت تر از تصرف بازی دراز با ۶ نفر نیست. متاسفانه کتاب «یک محسن عزیز» محکوم شده است به قهرمان سازی در صورتی که تاکید کتاب با توجه به حرف های خود آقامحسن توجه دادن مخاطب به امدادهای غیبی و کمک های الهی در دفاع مقدس است. در فصل «بازی دراز» هم که محسن با ۶ نفر توانسته قله ای را بگیرد و عده زیادی را اسیر کند خودش در مصاحبه خودش می گوید اصلا امکان نداشت چنین چیزی بتواند اتفاق بیفتد و یکی یک چک به ما می زدند، ما می افتادیم ولی به لطف و امداد الهی میسر شد. همان زمان بنی صدر در ستون کارنامه رئیس جمهور روزنامه اش این حرف های آقا محسن را مسخره کرد. و جالب است که امروز منتقدین هم با لحنی نامناسب، آقامحسن وزوایی را به خاطر همان حرف ها مورد سوال قرار داده اند و می گویند نویسنده محسن را قهرمان کارهای نکرده اش کرده است. اتفاقا تمام تلاش من این بوده که آقامحسن را یک انسان معمولی نشان بدهم و از خودم چیزی بهش اضافه نکنم. مثلا در مقدمه کتاب «ققنوس فاتح» که درباره شهید محسن است جناب آقای گلعلی بابایی از آقا محسن با عنوان یک فرمانده افسانه ای نام برده و اصلا شان نامگذاری کتاب را هم اسطوره بودن آقامحسن و نامیرایی اش مثل ققنوس عنوان کرده است. من اما حتی یک بار از چنین الفاظی در کتابم برای شهید محسن استفاده نکرده ام و تمام قهرمانی های آقا محسن را مثل خودش به درست بودن وعده های الهی و نصرت خداوند به بندگان مجاهد و مخلصش ربط داده ام. قصد این کتاب بزرگ کردن یک فرمانده و خدایی ناکرده کوچک کردن فرمانده دیگری نیست. ای کاش منتقدین همه کتاب را می خواندند و روح کلی کتاب را درک می کردند.

❖ البته بهتر این بود که کل کتاب را می خواندند و بعد نقد می کردند، اما این مسئولیت شما را کم نمی کند و باید در مورد تک تک موارد مطرح شده، پاسخ های مستدل و کامل بدهید. مصداق سوم را هم بفرمایید لطفا.

فائضه غفارحدادی: بله؛ مصداق سوم هم که خیلی هم برای ما چالش داشت، بحث ورود به پادگان دوکوهه است. موضوع این است که طبق روایت آقای همدانی (که نمی‌دانم چرا در کتاب «همپای صاعقه» نیامده و اساسا خیلی از روایت های آقای همدانی درباره آقا محسن در آن کتاب نیست) وقتی قرار می شود که تیپ ۲۷ رسول‌الله(ص) شکل بگیرد، اول قرار بوده محسن وزوایی به جای زنده یاد احمد متوسلیان فرمانده تیپ شود. بعدها به دلایلی که ما نمی‌دانیم، حکم را به اسم حاج احمد زدند و حاج احمد با هشت گردان به پادگان دوکوهه رفتند و مستقر شدند. تقریباً سه گردان و حدود هزار نفر نیرو با یک قطار راهی جنوب می‌شوند. اینها از طرح دو پنجم پرسنلی سپاه بودند، یعنی افرادی که نیروی اداری بودند و آموزش‌های سپاه را گذرانده و جذب سپاه شده بودند. تجربه نظامی و جنگ هم نداشتند. دو پنجم این نیروها را آزاد می‌کنند تا در عملیات قریب الوقوعی شرکت کنند و فرماندهی شان را هم می‌دهند به شهید محسن و می‌گویند: خودت را به گلف اهواز معرفی کن. این روایت آقای داودکریمی است که می‌گوید: این نیروها را ببرید گلف اهواز و ببینید کجا لازم است تا شما را تقسیم‌بندی کنند.

❖ گلف اهواز که امکان استقرار هزار نفر نیرو را ندارد. طبیعی است که برادر آقا محسن نمی توانسته آنها را به اهواز ببرد و تعیین تکلیف کند و دوباره برگرداند به اندیمشک و دوکوهه. بالاخره نیروها در دوکوهه می‌مانند؟ یا نامه را به همراه هزار نیرو می‌برد؟

فائضه غفارحدادی: البته ظاهراً همه هزار نفر داخل قطار نبوده اند. این همان مسأله‌ای هست که با آقای شیبانی داشتیم، چون ما با چند نفر از فرماندهان گردان‌ها از جمله آقای محسن حسن که صحبت کردیم، گفتند که آن «شلخته بودن» و «پیاده شدن نیروها» اتفاق افتاد ولی «محسن» با ما نبود. احتمالاً آقا محسن زودتر رفته بوده. این در حالی است که در همپای صاعقه از قول آقای شیبانی آمده: من رفتم پا درمیانی و پیاده شدیم؛ حاج احمد گفت: من این نیروها را نمی‌خواهم… من چون سنم بالاتر بود رفتم ریش گرو گذاشتم گفتم: زشت است؛ بگذار بیایند و حاج‌احمد قبول کرد که بیایند. که آقای شیبانی می گوید امکان نداشته اگر محسن باشد من بروم جلو و پادرمیانی کنم. من اصلا حاج احمد را نمی شناختم ولی محسن و حاج احمد همدیگر را می شناختند. مهم تر از همه روایت آقای همدانی است که متاسفانه در همپای صاعقه نیامده است و ایشان می گوید: وقتی که خبر دادند محسن وزوایی دارند از تهران می یان من با حاج احمد و محمود شهبازی رفتیم به استقبالشون. حاج احمد از ایشون استقبال خوبی کردند و آوردند داخل پادگان.

❖ یادمان نرود داستان این است که وقتی اینها پیاده شدند به لحاظ ظاهری مناسب نبودند و حاج‌احمد ناراحت می‌شود که این چه وضع رزمنده‌ است؟ من این نیروها را نمی‌خواهم و برگردید… این روایت عامی است که وجود دارد. کتاب شما چه می‌گوید؟ چرا به این روایت رسیدید؟

فائضه غفارحدادی: ببینید در ادامه توضیح فرایند انتخاب راوی به اینجا رسیدیم که راویان آن ماجرا گفتند که محسن با ما نبوده. پس ما باید به دنبال روایت هایی می رفتیم که با محسن بوده اند. چون دوربین روایت کتاب ما روی محسن است. اولش فقط آن روایت کلی از شهید همدانی را داشتیم و افسوس از این که دیگر بهش دسترسی نداریم ولی بعد از مصاحبه با آقای خالقی روایت نزدیک به واقعه را از زبان ایشان شنیدیم. کتاب یک محسن عزیز در این زمینه به روایت آقای خالقی است. ایشان می‌گوید که ما داشتیم می‌رفتیم گلف اهواز. قرار نبوده دوکوهه برویم. قطار اشتباه جلوی دوکوهه نگه داشت. ممکن است بعضی کلمات آقای خالقی طبق مواضعی که نسبت به آقا محسن دارد، صد در صد درست نباشد ولی من در اینجای کتاب دارم می‌گویم که روایت برای آقای خالقی است. ما با چشم آقای خالقی این موضوع را نگاه می‌کنیم. قطار اشتباهاً جلوی پادگان دوکوهه نگه می‌دارد. آقا محسن که مسئول کل نیروها بوده و خالقی که معاونش بوده، پیاده می‌شوند. اولین بارشان بوده که به جنوب می‌رفتند چون تا قبل از آن در غرب بودند. آقا محسن و خالقی پیاده می‌شوند و به سمت پادگان می‌آیند و از آن طرف حاج احمد و شهید شهبازی بیرون می‌آیند تا ببینند چه خبر است. حاج احمد و آقا محسن همدیگر را کاملاً می‌شناختند. همدیگر را بغل کرده و روبوسی و حال و احوال می کنند. حاج‌احمد می گوید: اینجا کلی کمبود نیرو داریم؛ و از آقا محسن می خواهد که نیروها را به پادگان دوکوهه ببرد و آقا محسن هم قبول می‌کند…خب با توجه به اینکه هر دو راوی ای که ماجرا را در همپای صاعقه نقل کرده اند اذعان کردند که آقا محسن با آن ها نبوده و این روایت خالقی با روایت همدانی مطابقت می کند پس روایت خالقی می شود روایتی که برای شرح این قسمت از کتاب انتخاب شود. البته با توجه به شواهد دیگر و از طریق عقلی هم روایت آقای خالقی تایید می شود. با عقل جور در نمی‌آید که با سابقه ارتباط حاج‌احمد و آقا محسن در غرب که یکی فرمانده سپاه پاوه و دیگری فرمانده سپاه گیلان غرب بوده، چنین اتفاق و برخوردی رخ بدهد و حاج احمد بگوید نیروهاتو برگردان و چقدر شما نامنظمید و این حرف ها. حاج‌احمد تا آن موقع عملیات مرزی با صدام نداشته و فقط در تصرف دزلی و عملیات محمد رسول‌الله(ص) شرکت داشته ولی آقا محسن وزوایی فرماندهی‌ دو عملیات بزرگ «بازی دراز» را بر عهده داشته و موفق هم بوده. بعداً در مصاحبه حاج‌احمد خواندم که می‌گوید: محسن مرد خدا بود. حماسه‌ای که در بازی‌دراز آفرید واقعاً هیچکس دیگری نمی‌توانست بیافریند…

اگر چه نیروهای آقا محسن نیروهای ستادی هستند، ولی بالأخره دوره‌های آموزشی سپاه را گذرانده اند و مسلماً آمادگی‌شان از آن بسیجیانی که بار اولشان است داخل پادگان و مناطق جنگی می‌شوند، بیشتر بوده. چطور ممکن است حاج‌احمد در برخورد اول بگوید که اینها چه کسانی هستند که پیاده شدند؟! انگار اصلاً آقا محسن را نمی‌شناسد! باید بدانیم شب بوده و قطار هم اشتباهی نگه داشته و قرار نبوده پیاده بشوند اما گفته اند پیاده شوید و در این حال، حاج احمد بگوید اینها کی هستند و برگردند بروند و… اینها با توجه به مستندات پیشین با عقل جور در نمی‌آید.

آقای شیبانی هم گفتند: من کی باشم که بروم به حاج‌احمد بگویم تا محسن وزوایی را شفاعت کند؟! او فرمانده من است؛ بعد نمی‌گویند که تو قاشق نشسته برای چه آمدی؟! مگه من با حاج‌احمد نسبتی داشتم؟ اگر حاج‌احمد عقیده داشت که این نیروها شلخته و بی‌کفایت هستند چطور مهم‌ترین مأموریت تیپ ۲۷ در عملیات فتح المبین را به این گردان داده؟ فاصله خیلی زیادی بین این دو ماجرا نیست. چیزی در حدود ۱۸ روز.

❖ افرادی مخالف کتاب شما و شما هستند که «یک محسن عزیز» را اصلاً نخواندند یا بخش هایی از آن را خوانده اند؛ به نظر شما چه چیزی باعث می‌شود که این طیف وسیع از هجمه‌کنندگان به سمت شما بیایند ؟ خانم غفار حدادی! چه کردید که منتقدین دوست دارند شما را بنوازند؟

فائضه غفارحدادی: راستش طیف وسیعی از هجمه کنندگان نمی بینم. به نظرم تعدادشان زیاد نیست. با بعضی شان هم پیش از این ماجرا ارتباط و همکاری داشتیم و بعدها هم شاید داشته باشیم. خوشبختانه با کسی مشکلی ندارم. ولی واقعا درست نیست که کتابی را نخوانده جزو لیست سیاه بگذاریم یا با خواندن چند فصل از آن نقدهای سریالی بنویسیم و به خبرگزاری های مختلف بدهیم. از بعضی شان پرسیده ام که به چه دلیلی می گویید این کتاب خوب نیست، می‌گویند همین که شما در جنگ نبودید، نمی‌توانید از جنگ «درست» بنویسید.

❖ آقای قاسمی‌پور که احتمالاً در جنگ بوده و سال‌هاست در مورد جنگ می‌خواند و می‌نویسد، چقدر با دقت کار شما را خواند و نظارت کرد؟

فائضه غفارحدادی: ایشان مشاور تألیف من بودند و کتاب از تولیدات دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری مراکز استانی حوزه هنری است. به جز آقای قاسمی پور کارشناسان آن دفتر در مراحل مختلف، کار را خوانده اند و از فیلترهای مختلف عبور داده اند.

آقای محمد قاسمی پور (نفر اول از سمت چپ) ناظر محتوایی کتاب بوده اند

❖ این کارشناسی چه سیستم و مکانیسمی دارد؟

فائضه غفارحدادی: چند نفر خبره که سال‌هاست هر روز کتاب های دفاع مقدسی را می‌خوانند و کارشناسی می کنند، باید کتاب را بخوانند. خودِ آقای قاسمی پور سالهاست استاد این حوزه اند و به طور حرفه ای کارشناس تخصصی ادبیات دفاع مقدس اند. نمی شود گفت که این کتاب حداقل حد نصاب جنگی‌نویسی یا دفاع‌مقدس نویسی را کسب نکرده است. حالا چقدر به اوج و کمال خودش نزدیک شده یا نشده را گذر زمان نشان می‌دهد.

❖ هیچکدام از این انتقادها به چشم این کارشناسان نیامده بود؟

فائضه غفارحدادی: در بخش کارشناسی تنها چیزی که ما درباره آن بحث کردیم و چالش شده بود، این بود که آن «اگر» و «باید» و «شاید»های نویسنده در متن‌های مستند بیاید یا نیاید؟ آنجایی که در مورد آقا محسن وارد شده ام و بیشتر توضیح داده ام، بیاید یا نیاید؟ خانم صدیقی عقیده داشتند که حجم این ورودها زیاد است، اما آقای قاسمی پور می‌گفتند باید بیاید و اتفاقاً ورود نویسنده به متن سبک جدیدی به کتاب داده و به نظر من خواننده را همراه می‌کند.

نظر من هم این بود که این مداخله ها در کتاب باشد و احساس می‌کردم مخاطبی که اولین بار است کتاب دفاع مقدسی می‌خواند اگر آقا محسن را فقط در جنگ ببیند، خسته می‌شود. در نهایت آقای قاسمی پور گفتند که مقداری از این جملات را زیرنویس کنم. بعضی از آنها را هم حذف کردیم که البته تعدادشان کم بود. ولی مثلا یک پاراگراف را نگه داشتیم و بقیه را بردیم زیرنویس.

❖ احتمالا اگر کسی قدری اهل کتاب خواندن باشد، خیلی راحت می‌تواند تشخیص دهد که اینجا حرف نویسنده است یا مستندنگاری است.

فائضه غفارحدادی: اینکه شما گفتید که ممکن است کسانی با کتاب یک محسن عزیز خوب نباشند یک دلیل خارجی هم دارد. دلیل خارجی آن هم من نیستم. دلیل خارجی آن این است که کسی در این ۳۷ سالی که از شهادت محسن وزوایی می‌گذرد تاکنون به محسن وزوایی نزدیک نشده بود و این سوژه کاملاً بکر و دست‌نخورده باقی مانده بود. آن روایت‌هایی که در افواه [۱] از محسن وزوایی وجود داشته روایتی نبوده که براساس آن بشود مستند نوشت. مثلا محسن وزوایی بله قربان‌گوی فرماندهان مافوق نبوده مثلا در عملیات مطلع الفجر هم مقاومت می کنند و کارشان به جاهای باریک می کشد. و از همان موقع می‌گویند که اینها با فرمانده شان زاویه دارند. سال‌ها بعد از جنگ، روایت شهدا دست حامیان این فرماندهان بوده و اینها هر کسی را که دوست داشتند بها می دادند و هر کسی که توجه نمی کردند مغفول می ماند. برخی افرادی که با آن ها مصاحبه می‌کردم، به شوخی می‌گفتند که تا چند سال پیش، محسن وزوایی ممنوع‌التصویر بوده! یعنی از موقع شهادت تا الان یک تصویر از محسن وزوایی در تلویزیون نمی‌بینید!

بازمعرفی کتاب یک محسن عزیز در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد و تعدادی از همرزمان محسن وزوایی در آن حضور داشتند

❖ این حرف بزرگی است؛ یعنی واقعاً ممنوع بوده؟

فائضه غفارحدادی: نه که رسمی. یعنی برخی افراد برای چاپلوسی و حفظ خودشان هم که شده نزدیک این شهدا نمی‌شدند. یکی از همان افرادی که منتقد بود می‌گفت: این کتاب، محسن را اشتباهی نشان داده. چون من بیست سال است با بچه‌های سپاه تهران دمخورم و تصویری که از محسن وزوایی در ذهن من نقش بسته با تصویر این کتاب متفاوت است!… چون این روایت با روایتی که شنیده شده مختلف است دلیل نمی شود این کتاب اشتباه باشد. شاید شنیده‌ها اشتباهند. این کتاب در واقع روایت آنها را نقض می‌کند و دلیل مخالفت‌شان همین است. ولی بحث این است که کتاب خود آنها تا حالا کارشناسی نشده، یعنی خودشان، هم نوشته اند و هم کارشناسش بوده اند! اگرکسانی غیر از خودشان کتاب‌شان را کارشناسی کند و معلوم شودکه کتاب‌شان از لحاظ سندی کاملاً درست است، آنوقت می‌توانند بگویند که این کتاب (یک محسن عزیز) مستند نیست. یعنی این بزرگواران انتظار داشتند که هیچ قسمتی از کتاب یک محسن عزیز، روایات همپای صاعقه را نقض نکند. اولا اگر قرار بود عینا روایات همپای صاعقه تکرار شود، چه نیازی به کتاب جدید وجود داشت؟ وثانیا اگر بنده به حقیقت هایی رسیده ام، چگونه حاضرشوم تکلیف پاسداشت حقیقت بودن خویش به عنون یک مستندنگار راکنار بگذارم و هم به تاریخ و هم به ساحت مقدس شهید وزوایی وهم به نسل های حاضر وآینده خیانت کنم؟

❖ به غیر از کارشناسان سوره کسانی دیگر هم کار شما را قبل از چاپ خواندند ؟

فائضه غفارحدادی: بله. به ۱۳ نفر کتاب را دادم که اکثرشان خواندند. آقای ابراهیم شفیعی کتاب را خواندند و ریز به ریز و کلمه به کلمه اشکال گرفتند و در ویرایش‌های قبل از چاپ آن ها را اعمال کردم. آقای ابوترابی و هیأت علمی لشگر سیدالشهداء که یک تیم چهار پنج نفره بودند و همچنین سردار اسدی هم کتاب را خواندند و موارد آنها را هم اصلاح کردم. آقای خالقی هم که کتاب را به طورکامل خواند. آقای حمیدرضا وزوایی، هم به عنوان برادر شهید و هم به عنوان رزمنده ای که در جبهه بودند قسمت‌های عملیاتی را خواندند و اصلاح کردند. اکثر این افراد زمانه و زیست آقا محسن را از نزدیک تجربه کرده بودند. شاخصی که برایم مهم بود این است که حتی یک مورد هم اعتراض نداشتند که سیمای کلی محسن اشتباه ترسیم شده یا احساس های اشتباه به ما داده. اشکالات جزئی و موردی گرفتند. در صورتی که همه این ها با تصویری که از آقا محسن پیش از این در کتاب و فیلم ها بود مشکل داشتند.

❖ در حوزه ادبیات چطور؟

فائضه غفارحدادی: در حوزه ادبیات که آقای قاسمی پور برای من کافی بود. خواهر شهید هم به دلیل مسائل احساسی، کتاب را خواندند. برای یک عده هم کتاب را فرستادم که نخواندند! حتی به آقای گلعلی بابایی گفتم شما بیایید و روایت‌ها را باهم سبک سنگین کنیم، گفتند: نه، شما روایت خودتان را بنویسید. ما روایت خودمان را نوشته ایم.

❖ چیزی که برای ما منتقدان عجیب بود، تمجید خانواده وزوایی از این کتاب است. خصوصاً متنی که در مراسم رونمایی خواندند. چرا خانواده وزوایی از کتاب شما راضی‌اند؟

فائضه غفارحدادی: احساس می کنم علتش این است که تمام تلاشم را کرده ام که حقیقت آقا محسن را نشان بدهم. حمیده خانم (خواهر شهید) به شدت عاشق برادرش است ولی حساس است چیزی که درست است، نوشته شود. این ریزبینی را همه اعضای خانواده دارند. مثلاً من نوشتم در مراسم ختم آقا محسن هسته خرما را می‌گرفتند؛ اما خواهرشان گفتند: این قرتی‌بازی‌ها نبود! ما هسته خرما را نمی‌گرفتیم. در این حد روی جزئیات حساس بودند. دوست داشتند حس و حال آقا محسن در کتاب دربیاید. مثلا در مورد فیلم «ایستاده در غبار» هر کسی که آقا محسن را می‌شناخت می‌گفت این چه تصویری بود از محسن؟ این که محسن نبود! احساسی که محسنِ کتاب به خانواده داده، برای آنها خوشایند بود. مثلاً شوخی‌هایی که آقا محسن با خواهر و برادرانش می‌کند همه واقعی هستند و همه را برگرفته از خاطرات خودشان نوشته ام.

برادر شهید وزوایی، لوح تقدیر خانواده وزوایی را در مراسم رونمایی به خانم غفارحدادی داد

❖ ما نویسندگان درحوزه دفاع مقدس در ساحت واقعیت کتاب دنبال این هستیم که آن راوی یا خانواده اش از کار راضی باشند. چون آنها زنده هستند و از عواید کتاب نصیب می‌برند. موقع نوشتن چقدر توجه‌تان به این قضیه بود که خانواده محسن از شما راضی باشند؟

فائضه غفارحدادی: به نظرم این هم یک دام است و باعث می‌شود که ناخوداگاه روایتش یک روایت چاپلوسانه و متملقانه بشود. سعی کرده ام که به این دام نیفتم و حتی در موارد پیشنهادهای خانواده برای اضافه یا حذف موضوعی اگر با سیاست کتاب یا با اسناد موجود مغایر بود ایستادگی کرده ام و گفتم این را حتماً می‌آورم یا این را حتماً حذف می‌کنم. البته شکر خدا این موارد خیلی زیاد نبودند و خانواده خیلی معقول و منطقی با مسائلی که حتی به ضرر محسن بود و من در کتاب آورده ام یا مطالبی که به نفع محسن در کتابهای گذشته بود و من چون بهشان نرسیدم، در کتابم نیاورده ام، برخورد کردند.

❖ یعنی جاهایی که اختلاف سلیقه بوده و برداشت ایشان با برداشت شما متفاوت بوده. می‌شود مصداقی از آن بگویید؟

فائضه غفارحدادی: مثلاً در کتابهای قبل همه جا آمده که محسن شاگرد اول کنکور بوده یا فعال ترین فرد انجمن اسلامی و اینها که هیچ کدام بر من مسجل نشد و نیاوردم. یا جاهایی می‌دانستم که خانواده را ناراحت می‌کند ولی با این حال، می نوشتم. مثلاً یکی از نیروهای گردان ۹ تعریف کرده بود که بار اولی که رفتیم برای شناسایی، من تپه‌ها را می‌دویدم و محسن هم با من می‌دوید. من می‌گفتم این چه فرمانده گردانی است که نفس نفس می‌زند؟ خانواده مثلا با شوخی می گفت که حالا شاید با کس دیگری اشتباه گرفته است؟ من گفتم به نظر من بد نیست و نشان می‌دهد که محسن، اولش هرکول نبوده و خودش را به مرور درست کرده که شش روز یا ۹ روز توانسته تحمل کند. ضمن اینکه یک نفر این را تعریف کرده و من این را از خودم نمی‌گویم.

یا مثلاً آنجایی که شهید بروجردی آقا محسن را به اعدام محکوم می‌کنند این را از خودم اضافه کردم که: کسی نمی‌دانست چه می‌گذرد در دل فرمانده مهربانی که بعدها به مسیح کردستان معروف شد از این که دوستانش را به اعدام محکوم می‌کند… خب این جمله در اینجا به نحوی شهید بروجردی را تطهیر می‌کند چون عقیده دارم برای او هم این کار سخت بوده. خب خانواده نظرش این بود که این جمله نیاید. سندی هم برایش موجود نبود. ولی خب روح حاکم بر کتابم طوری بود که این جمله باید می آمد و آمد!

خدا را شکر در کتاب‌های دیگرم هم خانواده ها از کتاب شهیدشان خیلی راضی بودند. یعنی بازخوردی که از خانواده گرفتم به صمیمیت بیشتری منجر شد.

❖ فشارهایی که در این کتاب به شما وارد شد، احیاناً باعث نشده نوشتن برای جنگ را رها کنید؟

فائضه غفارحدادی: هم می‌شود صادقانه جواب داد و هم می‌شود شعار داد. در حال حاضر نمی‌خواهم دوباره زندگینامه سنگینی مثل آقا محسن را قبول کنم و قبول نمی‌کنم. پیشنهادهای زیاد داده می شود ولی فکر می‌کنم هنوز از فشارش رها و آزاد نشده ام. مثل درد زایمان است. بعید می دانی دلت بخواهد دیگر تجربه اش کنی اما چند سال بعد دوباره خودت را مبتلایش می کنی. خدا بخواهد بالاخره یک روزی دوباره چنین کتابی خواهم نوشت. اما فعلاً در مرخصی زایمانم!

❖ کدام کتاب‌تان را بیشتر دوست دارید؟

فائضه غفارحدادی: کتاب‌های من مثل بچه‌هایم هستند و نمی‌توانم بگویم که کدام را بیشتر دوست دارم. ولی این را می‌توانم بگویم که سر کتاب آقا محسن بیشتر از بقیه کتاب‌هایم اذیت شدم و زحمت کشیدم. حالا از باب اینکه چیزی که بیشتر زحمت کشیده باشی بیشتر دوستش داری؛ می‌شود گفت که «یک محسن عزیز» برایم عزیزتر است. ولی واقعا خط مقدم را هم خیلی دوست دارم.

❖ قبول دارید که این سختی‌ها تمام نشده و نمی‌شود؟

فائضه غفارحدادی: الان قبول دارم؛ قبل از آن فکر می‌کردم نوشتن کتاب که تمام شد، فردای آن روز سختی ها تمام می‌شود. مثل این است که مثلاً بچه که به دنیا آمد سختی آن تمام می‌شود ولی انگار که سختی‌ها تازه شروع می‌شود. مثل بچه داری می ماند!

❖ به هر حال به همان نسبتی که کتاب پرمخاطب می‌شود و مخاطبان جدید حساس می‌شوند که این کتاب را بخوانند، یک تعدادی هم منتقدند.

فائضه غفارحدادی: ولی واقعاً لذت می‌برم از کسانی که هیچ آشنایی با محسن وزوایی نداشته اند ولی وقتی کتاب این شهید را می‌خوانند، او را یک طور خاصی دوست دارند. این خیلی لذتبخش است چون خودم چنین حسی را نسبت به محسن تجربه کردم. وقتی می‌خوانند و چنین احساسی به آنها دست می‌دهد احساس می‌کنم در انتخابم که اشتباه نکرده ام.

❖ از جلدهای دیگر خط مقدم خبری نیست؟

فائضه غفارحدادی: اگر این حاشیه‌ها بگذارند ما آن را هم شروع می‌کنیم ولی هنوز کاری را شروع نکرده ام. این کتاب به نظرم تحقیقات تکمیلی دیگری لازم دارد و تا زمانی که آن تحقیقات انجام نگیرد، من تصمیم به نوشتن نمی‌گیرم. یک وسواسی باید داشته باشیم. وقتی کتاب اولم را می‌نوشتم هیچ استرس و اضطرابی نداشتم چون کار قبلی ای وجود نداشت که با آن مقایسه شود. ولی الان تا به نتیجه نرسم که «خط مقدم۲» بهتر از «خط مقدم ۱» خواهد بود، آن را شروع نمی‌کنم. مگر اینکه در کتاب دوم به رگه‌های ناب جدیدی برسم که احساس کنم هم ارزش روایت کردن دارد و هم روایت خوبی می‌شود. به این نتیجه که رسیدم ان شالله حتماً سریع شروع می‌کنم چون شدیداً‌ احساس دین و تعلق و تکلیف می‌کنم و هم دوستش دارم.

❖ از چاپ دوم « یک محسن عزیز» چه خبر؟

فائضه غفارحدادی: کتاب در شرف چاپ دوم است.

❖ و کلام آخر…

فائضه غفارحدادی: ان شا الله در آینده نزدیک و در نشستی تخصصی، مستندات این کتاب را رونمایی می‌کنیم.

* میثم رشیدی مهرآبادی

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام

منبع خبر

پاسخ‌های مفصل خانم نویسنده به ۴۰ سئوال انتقادی مشرق بیشتر بخوانید »

محسن رضایی: وارد سومین جبهه حق و باطل شده‌ایم

جمعه ۲۷ دی ۱۳۹۸ – ۱۹:۳۷ محسن رضایی: وارد سومین جبهه حق و باطل شده‌ایم

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی وارد سومین جبهه حق و باطل شده است،‌ گفت: آمریکایی‌ها در مقابله با ایران کم آوردند و دست به دامان سه کشور اروپایی شده‌اند.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، اداره کل روابط عمومی مجمع، دکتر محسن رضایی، عصر روز جمعه ۲۷دیماه پس از اقامه نماز جمعه در مصلی تهران به امامت رهبر معظم انقلاب، در استودیو شبکه سوم سیما حضور یافت و با مردم مسلمان، صبور و شکور ایران به گفتگو نشست.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در ابتدای این برنامه با عرض تسلیت ایام شهادت دخت نبی مکرم اسلام، حضرت فاطمه الزهرا (س) گفت: حقیقتا اجتماع باشکوهی بود. مدتی طول کشید تا به محل برگزاری نمازجمعه برسیم. آنچه مشاهده شد این بود که روحیه ها بسیار زنده بود و یک راهپیمایی با شکوهی به سوی مصلی شکل گرفته بود. مردم ایران زندگی خودشان را با حاج قاسم پیوند دادند و دلشان نمی خواهد از این عشق و علاقه ای که به این سردار بزرگ پیدا کرده اند، جدا شوند.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به موضوع یوم الله تشییع حاج قاسم سلیمانی و یوم الله انتقام سخت گفت: تعبیر خیلی زیبایی را رهبر انقلاب به کار بردند. هیچ لحظه ای نیست که از اراده خدای متعال خارج باشد. همه حوادث با اراده ی خداست، اما برخی از روزها تمام قدرت های زمینی مقهور قدرت خداوند متعال می شود.

وی افزود: در روز ۲۲ بهمن ۵۷رژیم شاه که کسی فکر نمی کرد ساقط شود، سرنگون شد. در سوم خرداد ۶۱ خرمشهر را به تعبیر امام خدا آزاد کرد. بزرگترین بدرقه و تشییع پیکر جهان برای حاج قاسم سلیمانی از اراده انسانها خارج و معجزه گونه بود. وقتی معجزه ای صورت می گیرد، یوم الله رخ می دهد یا اینکه ایران در میان بهت و شگفتی دنیا اعلام کرد که من آمریکا را می زنم و حیثیت و ابهت آمریکا موشک باران شد. عده ای تا سه چهار روز بعد قدرت تحلیل نداشتند. آقای ترامپ بعد از ۲۰ ساعت آمد و سخنرانی کرد.

رضایی گفت: یک موشک ما را هم نتوانستند بزنند و همه به اهداف برخورد کرد. این دست پرقدرت خدای متعال بود که در این یوم الله نشان داده شد.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد مواضع راهبردی مقام معظم رهبری برای کشورهای منطقه افزود: ما وارد سومین جبهه حق و باطل در چهل و چندسال اخیر شدیم. در اولین جبهه حق و باطل، نظام شاهنشاهی را سرنگون کردیم. دومین بار در دفاع مقدس، ارتش بعثی عراق که با حمایت کشورهای عربی و حمایت های بی دریغ اروپا و آمریکا به ایران حمله کرد و هشت سال این جبهه برقرار بود شکست سختی خوردند و الان بیش از یکسال است که سومین جبهه حق و باطل رخ داده است امروز آمریکا که نمی تواند از جنگ های نیابتی استفاده کند، خودش به صحنه آمده است.

وی ادامه داد: تا دیروز عربستان و اسرائیل جنگ های نیابتی را پی می گرفتند و ما در جبهه مقاومت در پی شکست این استکبار بودیم اما نایبین نتوانستند و آمریکا مستقیم وارد شد. یکسال ما صبر و حوصله به خرج دادیم. آنها از برجام خارج شدند و از اردیبهشت سال گذشته شدیدترین تحریم ها را علیه ما اجرایی کرد و اخیرا وارد فاز نظامی شد و رسما عزیز ما را ترور کردند و ما هم رسما وارد مقابله به مثل شدیم و بزرگترین پایگاه آنها را زدیم.

رضایی گفت: این رویارویی با آمریکا اهمیت دارد چون در این جبهه سوم حق وباطل باید آمریکا را از منطقه خارج کنیم. نبرد ما بیشتر در بیرون از مرزهای ایران است و با جبهه ملت ها که همان جبهه مقاومت است کار را پیش می بریم.

وی خاطرنشان کرد: آغوش جمهوری اسلامی برای اینکه دولت ها به ما بپوندند و امنیت خلیج فارس و منطقه را خودمان تامین کنیم باز است. آمریکایی ها نفت منطقه را ارزان می برند و سلاح های از رده خارج شده خودشان را به آنها می فروشند.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: ما اگر آمریکا را از منطقه بیرون کنیم خلا آمریکا را با کمک یکدیگر پر خواهیم کرد و آن روزی که ملت ایران با کمک دولت ها و ملت های دیگر آمریکا را اخراج کنیم، پیروزی دیگری رقم خواهد خورد.

رضایی درباره فلسفه تشکیل نیروی قدس گفت: نیروی قدس یک اندیشه و تفکر است. تفکر آزادی و استقلال است و به دنبال آزادی منطقه از آمریکا و اسرائیل است. آن زمان که من فرمانده سپاه بودم. نیروی قدس را که به مقام معظم رهبری پیشنهاد دادم. ایشان گفتند من موافقم اما آقای هاشمی می گویند که ممکن است تبعاتی داشته باشد. گفتم اگر بخواهیم امنیت را در منطقه پیگیری کنیم مسلما کارهای ما افشا خواهد شد و این اسم گذاری برای همین است که کسی گمان نکند ما پنهانکاری می کنیم.

وی ادامه داد: رهبر انقلاب این تدبیر را به خرج دادند و تشکیل نیروی قدس را تصویب کردند و با این فرمان مکتب آزادی و استقلال کشورها از استکبار جهانی را تجویز کردند. مکتب قدس یعنی برادری، صلح، آزادی و استقلال. تا کنون هم همین طور بوده است.

رضایی تصریح کرد: از زمانی که ملت بزرگوار ما این انقلاب را آغاز کرده و تا امروز که با شور و هیجان در صحنه بوده است ملت دارد تاریخ معاصر را می نویسد. ما با انقلابمان نسخه کلیه انقلاب های قدیم را کنار زده ایم . نه انقلاب چگوارایی و نه انقلاب های دیگر و نه نهضتهای لیبرالی! بیداری اسلامی، حماس، جهاد اسلامی، حزب الله و جبهه مقاومت از دل انقلاب ما بیرون آمدند و تاریخ انقلابات نوینی را رقم زدند.

وی عنوان داشت: جنگ ایران و عراق هم مبدا جدیدی را در نبردها رقم زد. در سوی دیگر اما جنگ بی نتیجه آمریکا در عراق و افغانستان نشان داد که تاریخ جنگ های تمام عیار به پایان رسیده است و امیدوارم ملت بزرگوار ایران مسیر تغییر تاریخ بشر را که با خون خودش وبا اقتدار خود نوشته، به پیش ببرد و حتما به پیش خواهد برد. ما با شهادت و اقتدار داریم تاریخ می نویسیم. مظلومانه شهید می دهیم و با صلابت خود تحول ایجاد می کنیم.

فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس مواضع دلقکانه ترامپ و پیروی اروپایی ها از او افزود: ملت ما وقایع این دوساله را کاملا می دانند. تعهدات زیادی در برجام به ما داده شد. آمریکا از برجام بیرون رفت و اروپایی ها حرف زدند و عمل نکردند. اینتکس را ساختند که بیشتر به یک جوک شبیه بود. سه کشور اروپایی منفعل بودند که چه کنند.

وی بیان داشت: آمریکایی ها در مقابله با ایران کم آوردند و دست به دامان این سه کشور شده تا بلکه بتوانند پرونده ما را به شورای امنیت ببرند. اگر خیال محاصره اقتصادی را هم داشته باشند همین الان هم سخت ترین تحریم ها را انجام داده اند. در حمله نظامی هم دست ما پر است و دنبال بهانه هستیم تا قدرت خودمان را به جهانیان نشان بدهیم و اگر اقداماتی دیگر بکنند و تنگه هرمز بسته شود، گلوی انها فشرده می شود، اما ما معتقدیم تهدیدهای آنها توخالی است.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: اصل مساله کم آوردن آمریکایی ها در مقابل ایران است و این سه کشور تا جایی جلو می روند، اما در نهایت آمریکا را تنها می گذارند و آقای ترامپ را وسط زمین و آسمان رها خواهند کرد.

استاد دانشگاه جامع امام حسین(ع) در مورد تهدیدهای آمریکا گفت: آقای ترامپ ملت ایران را نمی شناسد ولی ملت ما آمریکایی ها را خوب می شناسند. مقداری تقصیر انگلیس مکار است که آمریکایی ها را جلو می فرستند. اینها آمدند از طریق فضای مجازی از اعتراضات مردم بهره برداری کنند. در سال ۹۶ مالباختگان و در آبان ماه مردم به خاطر بنزین اعتراضاتی داشتند.

وی افزود: دولت باید مردم را از خودشان بدانند و مردم را صاحب حق بدانند. اگر در موضوع بنزین اطلاع رسانی می شد، اعتراضات شکل نمی گرفت. در موضوع هواپیما هم برخی دانشگاهی ها حرف داشتند. که با همدلی و بصیرت خیلی زود حادثه جمع شد. چون مردم فهمیدند که آمریکا می خواهد سو استفاده کند. به محض اینکه چهره آمریکا در حوادث آشکار می شود، معترضین کنار می روند. چون شناخت مردم ما از خباثت های آمریکا قوی است. می خواهند از مردم علیه مردم استفاده کنند.

رضایی گفت: آنهایی که عکس حاج قاسم را پاره می کنند، جزو مردم نیستند که در برابر مردم قرار گیرند. این سناریو شکست می خورد چون مردم ما علیه خودشان وارد درگیری نخواهند شد.

وی در خصوص تاکید رهبر انقلاب بر قدرتمند شدن اقتصاد ایران افزود: من ۲۲ سال است که در مجمع مشاور رهبری هستم. این دغدغه رهبری را تبدیل به سیاست کرده ایم و از قوای سه گانه خواسته شده که برنامه ریزی بر اساس سیاست های اقتصادی شکل بگیرد و در ابعاد مختلف زیر نظر رهبر معظم انقلاب سیاستگذاری کرده ایم وبه قوای سه گانه ابلاغ شده است . اما تلاش لازم در زمینه اقتصاد رخ نداده است.

رضایی گفت: اندیشه وابستگی و لیبرالی تردید ایجاد می کند و تردیدها کارها را متوقف می کند. ۷۰-۸۰ سال است که لیبرالها کشور را معطل کرده اند. ما در دفاع و امنیت تردید نداریم و هر روز هم یک فناوری جدید در دفاع به دست می آوریم. اما در اقتصاد و کشاورزی و صنعت همچنان با اندیشه های مردد و سنتی پیش می رویم. بزرگترین افتخار اندیشه وابستگی، همین برجام بود که معامله ای صورت گرفت اما آمریکا واروپا به تعهدات خود عمل نکردند. طرفداران این اندیشه باید به مردم ایران بگویند که اشتباه کردیم و با صداقت با مردم گفتگو کنند. همانطور که سپاه اشتباه خود را به مردم گفت.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: باید جبهه کفار و دشمنان مشخص شود و آنگاه حرف اصلی را در اقتصاد بزنیم. روزی که با کشورهای منطقه بازار مشترکی شکل بدهیم و با اروپا و ژاپن و چین رقابت کنیم و آن روز که دیر هم نیست در اقتصاد هم با افتخار سرمان را مانند دفاع مقدس بالا خواهیم گرفت.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

محسن رضایی: وارد سومین جبهه حق و باطل شده‌ایم بیشتر بخوانید »