پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۸ – ۱۲:۱۹ معاون عملیات سپاه: عملیات موشکی خواست میلیونها ایرانی بود
سردار نیلفروشان عملیات موشکی سردار سلیمانی را «وعده صادق» سپاه به خواست میلیونها ایرانی در گرفتن انتقام ترور سردار سلیمانی توصیف کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از سپاه نیوز در پی اقدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حمله موشکی به پایگاه متجاوزین امریکایی، در انتقام از ترور ناجوانمردانه سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش، سردار سرتیپ پاسدار عباس نیلفروشان معاون عملیات سپاه در گفتوگویی به تشریح ابعاد این عملیات موفقیت آمیز و مقتدرانه پرداخت و گفت: پس از حماقت نیروهای جنایتکار و تروریست آمریکا در منطقه در ترور سردار رشید سپاه اسلام سپهبد پاسدار حاج قاسم سلیمانی و همرزمان شهیدش، فرزندان امامخامنهای(مد ظله العالی) به فرمان رهبر و درخواست امت شهید پرور و وفادار ایران اسلامی لبیک گفته و انتقام سختی از جنایتکاران گرفتند.
سردار نیلفروشان با بیان اینکه پس از ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی، رزمندگان اسلام با اشراف و تسلط کامل اطلاعاتی، پایگاههای آمریکا در منطقه را رصد کردند، گفت: باتوجه به حجم تجهیزات، امکانات و نیروی انسانی نهایتاً پایگاه عین الاسد بهعنوان چشم فتنه و جایی که عملیاتهای تروریستی آمریکا در منطقه از جمله ترور شهید سلیمانی از آنجا طراحی و اجرا شده بود، برای تنبیه متجاوزان انتخاب شد و در همان ساعتی که شهیدان عزیز ما به معراج رفتند رزمندگان نیروی هوافضای سپاه با شلیک دهها فروند موشک بالستیک زمین به زمین این پایگاه را منهدم کردند.
وی با تاکید بر اینکه عملیات موشکی موفقیت آمیز «شهید سلیمانی» در همان لحظات اول نقاط ضعف بزرگ نظامی استکبار را در دفاع از خود نشان داد، اظهار کرد: بهرغم آمادگی کامل نیروهای متجاوز آمریکایی در این پایگاه، تمامی موشک های شلیک شده به اهداف مورد نظر اصابت کرد و دشمنان قادر به دفاع از خود برابر موشک های سپاه نبودند.
سردار نیلفروشان در پایان عملیات موشکی سردار سلیمانی را "وعده صادق" سپاه به خواست میلیون ها ایرانی در گرفتن انتقام از متجاوزان امریکایی و عاملان ترور ناجوانمردانه سردار دل ها توصیف و تاکید کرد: قصد برپایی جنگ تمام عیار نداریم ، اما در دفاع از آرمان های انقلاب مصمم هستیم و چنانچه متجاوزین دست به شرارت جدیدی بزنند ، پاسخ بعدی ما کوبنده تر، پرحجم تر و پشیمان کننده ترخواهد بود.
وی افزود: دشمن باید بداند بازدارندگی حق مسلم ما است و ما شروع کننده نبودهایم برای جبران هرگونه ضربهای تا حد بازدارندگی که در شأن ملت انقلابی ایران است ایستادهایم و در صورت ادامه شرارت آمریکا پاسخ ما تا رسیدن به موازنه در شأن ملت ایران ادامه خواهد داشت.
معاون عملیات سپاه با تاکید بر اینکه اگر سرزمین یا پایگاهی در منطقه مورد استفاده متجاوزین قرار گیرد ، به طور قطع در دایره هدف ما قرار دارد، گفت: در حال بررسی دقیق میزان نقش صهیونیست ها در جنایات اخیر هستیم و سران این رژیم جعلی و منحوس باید بدانند هیچیک از توطئه ها و خباثت های آنان از دید ما پنهان نمیماند و در پاسخ تجاوزهای محتمل بعدی سهم شرکای متجاوزین قطعاً سهم ویژهای است.
انتهای پیام/
اخبار مرتبط پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار
سرویس سیاست مشرق – احمد کاظمی ( ١ تیر ۱۳۳۷ نجف آباد)فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران بود، که در طول جنگ ایران و عراق بهعنوان فرمانده لشکر ۸ نجف در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فعالیت میکرد و در اغلب عملیاتهای نظامی، حضوری فعال داشت، وی از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ فرمانده قرارگاه حمزه بود و از ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ فرماندهی لشکر ۱۴ امامحسین را برعهده داشت.
شهید کاظمی در فاصله سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۴ بعنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران فعالیت میکرد و در سال ۱۳۸۴ به فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران منصوب شد. وی در دیماه ۱۳۸۴ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی ارومیه، به همراه شماری از فرماندهان سپاه، به شهادت رسیدند.
در ادامه ویدئویی از گریه و بیتابی سردار سلیمانی در آغوش همرزماش محمدباقر قالیباف، در فراق شهید احمد کاظمی را مشاهده میکنید.
پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۸ – ۱۱:۳۳ ترامپ با عقبنشینی از مواضع قبلی خود، پوشالی بودن تهدیدهای آمریکا را نشان داد
عضو فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس با تاکید بر اینکه ترامپ با عقب نشینی از مواضع قبلیخود پوشالی بودن آمریکا را نشان داد گفت: آنها میدانند کوچکترین اقدامی منجر به واکنش قاطع و سریع ایران خواهد شد.
حجتالاسلام علیرضا سلیمی عضو فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، گفت: رئیسجمهور آمریکا فردی دروغگوست و مجلس سنای این کشور اعلام کرده که وی تاکنون ۱۵ هزار دروغ گفته شده است.
وی افزود: رئیسجمهور آمریکا به شدت اهل بلوف زدن است و او هیاهوی زیادی داشته و در حقیقت یک شیر پیر است که فقط نعره میزند و توان هیچ گونه اقدامی ندارد؛ اگر با قدرت در برابر آن بایستیم او نمیتواند در برابر ملت بزرگ ایران ایستادگی کند.
عضو فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس خاطرنشان کرد: ترامپ دیگران را میترساند و با ایجاد هیاهو و وحشت و رعب، ملتهای دنیا را میترساند اما اگر هر ملت و دولتی نهراسیده و در برابر آمریکا مقاومت کند، آمریکاییها را به عقب میراند.
سلیمی تصریح کرد: سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بارها اعلام میکرد که آمریکا بسیار پوشالی و ضعیفتر از آن چیزی است که تصور میشود.
وی ادامه داد: حاج قاسم سلیمانی تمامی نقاط ضعف آمریکاییها را در منطقه غرب آسیا نشان داد و بر اساس همین تحلیلهای شهید سلیمانی بود که آمریکاییها وارد جنگ یمن نشدند. این در حالی است که آمریکاییها به صورت مستقیم در عراق وارد شدند.
سلیمی گفت: انسجام ملی را در روزهای استقبال از پیکر مطهر شهدای مقاومت در کل کشور مشاهده کردیم که بسیار ارزشمند است.
وی خطاب به دولتمردان آمریکایی گفت: ایالات متحده نمیتواند از تواناییهای فوقالعاده جمهوری اسلامی ایران در منطقه چشمپوشی کند؛ چراکه این توانمندیها منحصر به فرد بوده و قطعا کمر استکبار جهانی را میشکند.
عضو فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس اظهار داشت: آمریکا به خوبی میداند که امکان مقابله با جمهوری اسلامی و پتانسیلهای فراوان آن را ندارد و به همین دلیل ترامپ در سخنرانی شب گذشتهاش از مواضع قبلی خود عقبنشینی کرد.
سلیمی با تاکید بر اینکه آمریکاییها اگر توانایی داشتند هیچ گاه دست به ترور نمیزدند، افزود: فقط بزدلان در دنیا اقدام به ترور میکنند.
وی گفت: ترور حاج قاسم سلیمانی نشان داد که توان آمریکاییها در چه حد و قوارهای است و در چه عرصهای میتوانند عرض اندام کنند و اگر آنها جرات روبرو شدن مستقیم با حاج قاسم را داشتند این کار را میکنند، لذا ضعف آنها با ترور شهدای مقاومت برای همه دنیا مشهود شد و به همین دلیل اعتراضات مختلفی در اقصا نقاط دنیا علیه این اقدام آمریکا اعلام شد.
عضو فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس اظهار داشت: اینکه یک فرد را از پشت سر مورد اصابت قرار دهند و ترور کنند که هنر نیست.
سلیمی افزود: آمریکاییها به خوبی میدانند که ایران، عربستان سعودی نیست که بتوانند آن را بدوشند و به خوبی میدانند که جمهوری اسلامی بسیار قدرتمندتر از آن است که هیچ گونه خدشهای به ان وارد نمیشود، در حالی که ایالات متحده آمریکا در یک کاخ شیشهای و لرزان است که به زودی خواهد شکست.
وی ادامه داد: ترامپ اگر عقل و استراتژی داشت هیچ گاه اعلام نمیکرد بنا دارد به ۵۲ نقطه فرهنگی و تمدنی ایران در صورت واکنش جمهوری اسلامی به ترور حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس حمله کند.
عضو فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس اظهار داشت: حمله موشکی نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پایگاه آمریکاییها در عراق تنها بخشی از توانمندیها و ظرفیتهای جمهوری اسلامی ایران است و آنها باید بدانند که ۱۰۴ نقطه دیگر نیز در دسترس است و بر همین اساس هم هدفگذاری شده است.
سلیمی افزود: کوچکترین اقدامی از سوی آمریکاییها با واکنش قاطع و سریع جمهوری اسلامی مواجه خواهد شد و آنها هم این موضوع را به خوبی میدانند.
وی اضافه کرد:امروز همه ملت حامی و پشتوانه مقاومت و آرمانها و ارزشهای آن شدهاند.
عضو فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس با بیان اینکه افرادی که میگفتند عصر حاضر، عصر مذاکره است و نه موشک، خاطرنشان کرد: باید چشمانشان را باز کنند و بدانند اگر موشک نداشته باشیم میتواند مصیبتی برای کشور به وجود آید اما ما با هزینههای سنگینی مانند شهادت حاج حسن تهرانیها و حاج قاسم سلیمانیها دادهایم تا اهداف و آرمانهای مقدس نظام جمهوری اسلامی ایران را پیش ببریم، لذا امروز عصر موشک است و مذاکره نمیتواند پاسخ نیازهای ما را بدهد.
سلیمی افزود: مذاکره با آمریکای جنایتکار و بدعهد و چموش معنا ندارد.
وی ادامه داد: آمریکاییها باید هر چه سریعتر از منطقه غرب آسیا خارج شوند که این موضوع دقیقا همان خواسته حاج قاسم سلیمانی بود؛ چراکه آمریکاییها منشا فتنه هستند.
عضو فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس تصریح کرد: به زودی منطقه شاهد خالی شدن از لوث وجود آمریکاییها شده و انشاءالله فساد از این منطقه پاک خواهد شد و باید هر چه سریعتر دست و پای نحس آنها از منطقه قطع شود.
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۸ – ۲۲:۰۰ حمله موشکی سپاه به پایگاه نظامی آمریکا جلوه کوچکی از توان نظامی ایران بود
یک نماینده مجلس گفت: حمله موشکی سپاه به پایگاه نظامی آمریکا، جلوه کوچکی از توان نظامی ما بود و این گونه نیست که توان و واکنش ما به این اندازه محدود باشد.
ضیاءالله اعزازی نماینده مردم بناب در مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، با اشاره به حمله موشکی سپاه به پایگاه نظامی آمریکا گفت: این اقدام جلوه کوچکی از توان نظامی ما بود و این گونه نیست که توان و واکنش ما به این اندازه محدود باشد.
وی افزود: پاسخ ما به آمریکا در قبال شهادت شهید سپهبد قاسم سلیمانی پشیمانکننده است و حمله موشکی شب گذشته یک سیلی محکم بیشتر نبود.
نماینده مردم بناب در مجلس اظهار داشت: هم پالکیهای آمریکا در منطقه نیز باید بدانند که وقتی پایگاههای نظامی آمریکا که از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون مورد حمله واقع نشده از حمله موشکی ما در امان نیست آنها نیز اگر دست از پا خطا کنند پاسخ لازم را دریافت خواهند کرد.
اعزازی خاطرنشان کرد: شهید سلیمانی متعلق به جبهه مقاومت است و علاوه بر ایران گروههای مقاومت در کشورهای مختلف منطقه حق انتقامگیری از آمریکا را برای خود محفوظ میدانند.
وی افزود: بعضیها سعی دارند این گونه وانمود کنند که حمله موشکی سپاه به پایگاه نظامی آمریکا خسارتی در پی نداشته که باید گفت این قبیل اظهارات در حد یک دروغ شاخدار و جوک خندهدار است.
نماینده مردم بناب در پایان گفت: طبیعی است که آمریکا نپذیرد و اگر هم بپذیرد اعلام نکند که چه میزان خسارت به پایگاههای نظامیاش وارد شده و البته اینها همه در حالی است که طبق اطلاعات واصله خسارات قابل توجهی به دو پایگاه نظامی آمریکا در حمله موشکی سپاه وارد شده است .
انتهای پیام/
اخبار مرتبط پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۸ – ۲۲:۰۰ فرود آمدن ۸ تن ماده منفجره بر سر «عینالأسد»/ غلبه موشکهای ایرانی بر آمریکایی
حجم بالای شلیک موشکهای بالستیک به سوی پایگاه عینالأسد و غلبه این موشکها بر سامانههای دفاع هوایی این پایگاه از جمله نکات بارز عملیات «شهید سلیمانی» به شمار میرود.
گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس: عملیات «شهید سلیمانی» و حمله موشکی نیروی هوافضای سپاه به پایگاه عینالأسد بامداد امروز و دقیقا در همان ساعتی که نیروهای ارتش تروریستی آمریکا سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی و همرزمانش را به شهادت رسانده بودند، انجام شد.
** مختصات هدف
آنچه را میتوان بعنوان نکات بارز این عملیات برشمرد، حجم بالای آتش و شلیک تعداد بالای موشکهای بالستیک نقطهزن به سوی پایگاه عینالأسد بود به طوریکه به گفته یک مقام آگاه در سازمان اطلاعات سپاه ۱۵ موشک به ۲۰ نقطه حساس این پایگاه اصابت کرده است. با توجه به شواهد و تصاویر هنگام شلیک موشکهای بالستیک نیروی هوافضای سپاه به سمت این پایگاه به احتمال میرود که موشکها از نوع فاتح-۳۱۳ و قیام بوده باشند که در این صورت بیش از ۸ تن مواد منفجره روی نیروهای آمریکایی فرود آمده است و به همین دلیل چند هدف حیاتی تنها با یک موشک منهدم شده.
** تابویی که شکسته شد
گرچه ایالات متحده آمریکا در طول ۴۰ سال گذشته همواره در تقابل و رویارویی با کشورمان قرار داشته و در موارد متعددی با سیلیهای دردناکی مواجه شده است که آخرین نمونه آن سرنگونی پهپاد ۲۰۰ میلیون دلاری آن بود، اما این نخستین بار است که در این رویارویی چهل ساله، جمهوری اسلامی ایران به وسیله موشکهای بالستیک نقطهزن خود یک پایگاه آمریکایی را مورد اصابت قرار میدهد. اما نکته قابل توجه این است که پیش از این آخرین سابقه رویارویی یک دولت با ایالات متحده آمریکا به بیش از ۷۰ سال پیش یعنی دسامبر ۱۹۴۱ میلادی برمیگردد. در آن زمان جنگندههای ژاپنی به پایگاه دریایی ایالات متحده در پرل هاربر حملهای سریع را انجام دادند که به «حمله پرل هاربر» معروف است.
آنچه در عملیات شهید سلیمانی انجام شد، باز شدن باب واکنش سخت در رویارویی مستقیم با آمریکا است و این پیام را به سردمداران کاخ سفید منتقل میکند که اگر بزنند، قطعا میخورند.
** غلبه موشکهای ایرانی بر آمریکایی
پایگاه عینالأسد مهمترین مقر و محل نیروهای آمریکایی و ائتلاف در عراق است؛ از این رو از سامانههای دفاع هوایی پیشرفته به منظور مقابله با انواع پرتابههای هوایی برخوردار است.
نگاهی به استحکامات پدافندی در این پایگاه نشان میدهد که ۱۵ موشک بالستیک نیروی هوافضای سپاه توانستهاند سد دفاع هوایی عینالأسد را بشکنند و بر روی اهداف فرود آیند.
چیدمان استحکامات دفاعی پایگاه عینالأسد شامل سامانه پدافندی پاتریوت
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۸ – ۲۲:۰۰ ۲۰ راههکار برای کارآمدسازی اقتصاد ایران
یک استاد دانشگاه تاکید کرد: هر کجا دخالتهای استعماری، غارتگری، مداخله گری در امور داخلی کشورها، زورگویی، نا امنی، جنگ، خونریزی و …. مشاهده شده به طور مستقیم یا غیرمستقیم دست حکومتهای انگلیسی و آمریکایی در کار بوده است.
به گزارش خبرنگار تشکلهای دانشگاهی خبرگزاری فارس، علی شماعی عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی طی یادداشتی در پی سخنان امروز مقام معظم رهبری نوشت: با توجه به اینکه در اقصی نقاط دنیا هر کجا دخالت های استعماری، غارتگری، تفرقه افکنی، مداخله گری در امور داخلی کشورها، زورگویی، چپاول و دزدی منابع کشورها، ترویج دین و آئین های قلابی، ایجاد حکومت های دست نشانده، توسعه سلاحهای اتمی و مخرب، نا امنی، جنگ، خونریزی، تروریسم و …. مشاهده شده است به طور مستقیم یا غیرمستقیم دست حکومتهای انگلیسی و آمریکایی و برخی دیگر از این نظامهای سرمایهداری بیقید و بند و زیاده خواه در کار بوده است، بر این اساس: ۱- تجارب بین المللی از جمله برجام و سایر تجارب تاریخی مشخص می سازد توافق ها و عهدنامه هایی که پای غرب و آمریکا در میان است قابل اعتماد نیستند. ۲- آمریکا و غرب با FATF به دنبال پیروزی در جنگ اقتصادی با ایران هستند چون با پیوستن ایران به FATF به اطلاعات اقتصادی کشور ما دست پیدا میکنند و با دست خودمان گوشت را داده ایم دست گربه.! یا پول و طلا را دادیم دست دزد! . ۳- مجمع تشخیص مصلحت نظام و مسولین نظام نباید منافع ملی را نادیده بگیرند و به خاطر برخی فشارها لوایح FATF را تصویب کنند. ۴- چه تضمینی وجود دارد بعد از اینکه ما این لوایح را تصویب کردیم مشکلات اقتصادی مردم حل شود؟ مگر با برجام چنین اتفاقی افتاده که حالا به دنبال تصویب FATF هستند؟! مگر مصر، مکزیک، پرو و بسیاری از کشورهای امریکای مرکزی و جنوبی و سایر کشورها که کار گزار آمریکا و روابط خوب و حیاط خلوت آمریکا هستند فقر و مشکلات اقتصادی ندارند؟ بر طرف کردن فقر و حل مشکلات اقتصادی را باید از طریق برنامه ریزی دقیق و راهکار های توسعه اقتصادی در درون کشور جستجو کرد. برای توسعه اقتصادی با این لوایح و کنوانسیونها به جایی نمی رسیم. با نگاهی هوشمندانه می توان گفت این لوایح در مورد ایران در این اوضاع ناعادلانه جهانی و پایبند نبودن به اصول همکاری از طرف آمریکا و انگلیس یک نقشه و ترفند انگلیسی، آمریکایی برای فلج کردن کامل اقتصاد نیمه فلج ایران است. مهمترین عوامل اقتصاد نا کارآمد ایران ناشی از مدیریت نا کارآمد و بی توجهی به این موارد زیر است: به نظر من بر مبنای اقتصاد ناب اسلامی مسئولین نظام به اتکای قانون گذاران (مجلس قوی) ، مجریان (دولت کارآمد )، پتانسیل ها و سرمایه های مادی و معنوی عظیم مردم و منابع طبیعی ایران می توانند اقتصاد کشور توسعه و پیشرفت می یابد . مجلس و دولت روی این ۲۰ موارد زیر متمرکز و کار کنند: ۱- حکمروایی خوب از طریق اجماع محوری، مشارکت، قانونمداری، تخصص و کارایی، اثربخشی، عدالت محوری مسئولیتپذیری، شفافیت در سیاست گذاری ها، برنامهریزی، اجرا و نظارت . ۲- جلوگیری از دو قطبی کردن جامعه،…و ایجاد وفاق احزاب سیاسی و وحدت ملی، دو قطبی کردن یکی از شگردهای رسانهای برای برهم زدن قواعد تعاملات اجتماعی ، مخدوش سازی افکار عمومی، تضعیف سرمایههای اجتماعی برای به حاشیه راندن مسائل اصلی جامعه است. جلوگیری از انحصار طلبی در کلیه فعالیت های اقتصادی و اجتماعی و غیره. ۳ – به روز رسانی، متناسب سازی قوانین و مقررات برای تولید و بستر سازی کسب کار ، مهیا ساختن و توسعه زیرساختهای تولید و برداشتن موانع با بهرهگیری از الگوهای بهینه بینالمللی و بومی سازی آنها به منظور توسعه اشتغال و تولید در تمام سطح کشور بویژه در روستاها و شهرهای کوچک و متوسط . ۴ – اصلاح و گسترش عرضه مستقیم کالا و خدمات و نظارت هوشمندانه بر سیستم عرضه کالا و خدمات و کاهش دست واسطه ها و دلالان از جمله عرضه مستقیم کالا از طرق میادین و نمایشگاههای عرضه مستقیم کالا و خدمات، جلوگیری از گرانفروشی و سوءاستفادهکنندگان سلفخر و واسطهها. ۵ – ارتقاء و گسترش دیپلماسی متعادل و متوازن با جهان به ویژه دیپلماسی خوب و پایدار با کشورهای همسایه و منطقهای از طریق سفرا و رایزنهای متخصص و کارآمد برای مراوباید علمی و فرهنگی، تکنولوژی، تجاری و سیاسی و… ۶ – اصلاح نظام مالی و بانکی مناسب در خدمت تولید و جلوگیری از اختلاس، دزدی و فرار مالیاتی و بایکوت و احتکار سرمایه، املاک، دلالی زمین و مسکن توسط بانکها، بویژه پیگیری بدهکاران بانکی و سوءاستفاده کنندگان . ۷ – حفاظت و صیانت از منابع طبیعی و جلوگیری از تخریب محیط زیست به منظور جلوگیری از آلودگیهای زیست محیطی از جمله آلودگی هوا، آب، خاک و توسعه پایدار. ۸ – نظام بهرهبرداری بهینه و پایدار از منابع و ذخایر معدنی, جلوگیری از خامفروشی نفت، گاز و سایر منابع و ذخایر معدنی. ۹ – عرضه مناسب و به اندازه زمین با توجه رشد جمعیت و نیاز برای توسعه فعالیت های اقتصادی و اجتماعی در سطح کشور به ویژه در روستاها و شهرهای کوچک برای ساخت و توسعه مسکن و پیشرفت تولیدات کشاورزی، صنعتی و سایر فعالیتهای خدماتی.
۱۰- ارتباط تنگاتنگ دانشگاهها و مراکز آموزشی و پژوهشی با محیطهای تولید و کار ضروری است. تخصصی کردن نیروها در هر کار و فعالیتی و به کارگیری فقط نیروهای متخصص و آموزش دیده در هر رشته کاری و…. ۱۱- نظام کارآمد و موثر برای مبارزه با فقر و جلوگیری از نابرابری و گسترش حاشیهنشینی که ناشی از بیعدالتی و نابرابری است. با ایجاد فرصتهای اشتغال و درآمد برای همه مردم و در تمام سطوح مختلف روستایی و شهری می توان با بیکاری و فقر مبارزه کرد. ۱۲- یکپارچهسازی زمینهای کشاورزی در قالب شرکتها و تعاونیها و اتحادیههای تولید و تجمیع اراضی به منظور کاهش هزینههای تولید و ارتقاء تولید ضروری است. ۱۳- بهرهبرداری از انرژیهای نو، تجدیدپذیر و سالم مثل بهرهگیری از انرژی خورشید، باد، آب، امواج و… و کاهش مصرف بیرویه انرژی و بطور کلی جلوگیری از اسراف و تبذیر در همه امور جاری زندگی. ۱۴- توسعه حمل و نقل و زیرساخت های حمل و نقل ریلی توسعه بزرگراهها با سرمایهگذاری بخش خصوصی، داخلی و خارجی.
۱۵- صادراتمحور شدن تولید در کشور برای کشورهای همسایگان و منطقه آسیا و سایر کشورهای جهان از طریق آمایش سرزمین برای تولید مناسب با بهرهبرداری بهینه در هر منطقه جغرافیایی. ۱۶- توسعه و گسترش صنایع مناسب، بومی و هوشمند در سطح کشور بر اساس توانهای محیطی و برطرف کردن موانع تولیدات صنعتی در شهرکهای صنعتی. ۱۷- طرح جامع توسعه سیستمهای تامین آب برای مناطق مختلف کشور از طریق انتقال آب، تصفیه و نمکزدایی و کمک به چرخه آب در بستر جغرافیایی ایران به منظور توسعه کشاورزی، صنعت و گردشگری.
۱۸- رشد و توسعه گردشگری از طریق برنامه ریزی زیرساخت های گردشگری و جذب گردشگری در اشکال و حوزه های مختلف گردشگری.
۱۹- شفاف سازی نظام مالی و سرمایه ای مالیات, درآمد و هزینه کردن سرمایه ها و نظارت دقیق برهزینه کردن بودجه کشور و هوشمند سازی سیستم های مالی و مالیاتی تمام فعالیت های گروه ها و دستگاه ها و افراد جامعه بویژه مسئولین و مدیران کشور.
۲۰- بازآفرینی و بازیافت سرمایه ها از جمله بافت های فرسوده شهری و روستایی در همه ابعاد کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، نهادی و زیست محیطی، از جمله ساختمان، زمین، مواد و کالا ها و بهره ور کردن و پر بازده کردن تولید و خلاصه بهره برداری بهینه از کلیه سرمایه های راکد کشور.
شایعه شهادت سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی تکذیب شد.
به گزارش مشرق، یک مقام آگاه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد: شایعه شهادت سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی از فرماندهان برجسته دفاع مقدس وفرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) صحت ندارد و تکذیب میشود. سردار فضلی پس از انجام یک دوره شیمیدرمانی، روز نوزدهم آذر امسال در یکی از بیمارستانهای تهران مورد عمل پیوند مغز استخوان قرار گرفت. جراحات و صدماتی که سردار علی فضلی در دوران دفاع مقدس متحمل شد، باعث شد که ۲۱ سال پس از پایان جنگ سرانجام عمل پیوند مغز استخوان بر روی این شهید زنده دفاع مقدس انجام شود. منبع: خبرگزاری صدا و سیما
ادامه حرف های زینب فکرم را پاره کرد که «مامان چنان حرف بزنم که ترامپ به لرزه بیفتد!» و من زیرلب گفتم که از چنین پدری، چنین دختری هم باید…
گروه جهاد و مقاومت مشرق – فائضه غفارحدادی، نویسنده به همراه همسر شهید حاج حسن طهرانی مقدم و چندنویسنده دیگر به منزل شهید حاج قاسم سلیمانی رفته و با همسر و فرزندان این شهید دیدار کرد. آنچه در ادامه می خوانید، روایتی است از این دیدار…
جمعه شب در گروه دوستانه مجازی مان از حال خرابمان می گفتیم و دنبال التیام بودیم. یکی گفت راستی خانواده شهید ابومهدی المهندس هم ایران هستند. آن ها اینجا غریبند. برویم دیدنشان. برای شنبه صبح قرار گذاشتیم. یکی را هم فرستادیم دنبال آدرس و پرس و جو بابت این که آیا می شود ملاقاتشان کرد یا نه. منابع مطلع گفته بودند حالشان مساعد نیست و رفت و آمد هر چه کمتر باشد، برایشان بهتر است. ما هم نخواستیم مزاحمشان بشویم. برنامه را به هم زدیم. اما شوق دیدن خانواده شهید و بعد به هم خوردنش پکرم کرد.
سرماخوردگی لعنتیِ خوب نشو هم نفسم را تنگ کرده بود. همان ساعتی که قرار بود برویم خانه شهید، رفتم دکتر. گفت پنی سیلین لازمی. چه طور انتظار داشتی خود به خود خوب بشوی؟ همه آن ساعتی که قرار بود با همسر شهید ابومهدی زیر یک سقف نفس بکشیم را توی اورژانس درمانگاه به سرمی که قطره هایش تند می رفت، اما تمام نمی شد نگاه کردم و آه کشیدم و به خودم دلداری دادم که حتی خانواده شهید دیدن، هم رزق است و باید قسمتت شود. شاید مزد همان آه هایم بود که شام پختنی حاج خانم طهرانی مقدم زنگ زد که صبح می روم خانه حاج قاسم. می آیی؟ گفتم با سر! و هنوز جمله ام منعقد نشده بود که با پررویی گفتم البته با اجازه شما دو تا نویسنده دیگر را هم می آورم و آن لحظه اصلا نمی دانستم منظورم به کدامشان است. فقط خواستم از فرصتی که پیش آمده بهترین استفاده را بکنم. طفلک حاج خانم هم که چه بگوید؟ گفت بیار!
تا من شام بدهم و فکر کنم که به کی بگویم و چه کسی صبحش خالی است و الان می شود بهش پیام داد، ساعت ۱۱ شب شد. برای منصوره مصطفی زاده و سارا عرفانی پیام فرستادم و با توجه به ساعت، انتظار جواب نداشتم. منصوره همان لحظه نوشت با سر! و چند دقیقه بعد طرح هایی از حاج قاسم را که محمدرضا دوست محمدی طراحی کرده بود را فرستاد و گفت که یکی را انتخاب کن فردا تابلو کنیم و ببریم. برایش نوشتم. تابلوسازی شبانه روزی می شناسی مگر؟ چون صبح ساعت ۹ باید آنجا باشیم. ولی جرقه ای در ذهنم خورد که نویسنده باید هنر خودش را هدیه ببرد و نه هنر طراحان را. برای همین تازه بعد از این که همه را خواباندم نشستم و نامه کوتاهی خطاب به همسر حاج قاسم نوشتم و اگر بیدار نبودم نمی دیدم که سارا ساعت دو و نیم شب تازه پیام را دیده و نوشته «حتما. ساعت چند کجا باشم؟»
***
صبح باید کمی زودتر درمی آمدم تا نامه ام را روی کاغذ ابرو باد پرینت می گرفتم. اما تا صبحانه پسرچه را بدهم و با جزئیات تمامش بسپارمش به همسرجان و بگویم که من نمی رسم و او سر راه بگذاردش مهد، دیر شد و دمارم درآمدم. هرچه کردم ریموت پارکینگ کار نکرد. دوباره ماشین را برگرداندم سرجایش و گفتم با اسنپ می روم. ولی قبلش باید می رفتم کار پرینت را انجام می دادم. به محض این که از خانه درآمدم تگرگ گرفت. مقادیری پیاده رفتم تا لوازم التحریری. یک محسن عزیز و خط مقدم را هم گذاشته بودم توی کیفم و حسابی سنگین شده بود. پرینت را گرفتم و خواستم اسنپ را خبر کنم که دیدم موبایلم را توی ماشین جا گذاشته ام. همان مسیر را زیر تگرگ و طوفان پیاده برگشتم. موبایل را برداشتم و اسنپ را گرفتم و پراید بژ آمد و داشت حرکت می کرد که همسایه مان به آسانی با ریموتش در پارکینگ را زد و بیرون آمد.
آی سوختم ها! بگذریم. با نیم ساعت تاخیر رسیدم جلوی منزل حاج خانم مقدم. سارا عرفانی یخ زده بود. رویش هم نشده بود در بزند. اما منصوره خوشبختانه روی من را هم سفید کرد و چند دقیقه بعد از من رسید. سوار ماشین حاج خانم شدیم و رفتیم خانه حاج قاسم. تمام راه حاج خانم برایمان از رابطه بین دو شهید گفت و از نجابت خانواده شهید و این که چقدر از دیده شدن فراری اند و آن فایل صوتی هم که به اسم ایشان هی این روزها پخش می شود صدای همسر شهید نیست و این حرفها.
رسیدیم شهرک. جایی که سالها خانواده شهید طهرانی مقدم را هم میزبانی می کرد و آن روزها که مصاحبه های کتاب خط مقدم را می گرفتم برای حرف زدن با حاج خانم هر هفته می آمدم همین جا و بارها بی آنکه بدانم از جلوی خانه حاج قاسم رد شده بودم. اما این بار نمی شد خانه شان را ندید. بس که شلوغ بود جلویش.
دوربین و خبرنگار و رفت و آمد تابلوهای مختلف. تگرگ، برف شده بود. می خورد توی صورتمان. پیاده شدیم و با رمز عبور حاج خانم راهمان دادند داخل. خانه از همان خانه های ساده ای بود که حاج حسن هم سالها در یکی از همان ها زندگی کرده بود. می شناختم جنس ساختمان را. اصلا زرق و برق بهش نمی آمد و کاملا برایم همه چیز ساده و معمولی خانه قابل باور بود. یعنی بزرگترین و محبوبترین فرمانده سپاه شب ها دیروقت درِ همین خانه را می زده و خستگی اش را چند ساعت هم که شده در می کرده که جان داشته باشد برای فردا صبح زود؟ از همین راهرویی می گذشته که ما می گذریم؟ یعنی چیزی اگر توی خانه خراب می شده خودش درست می کرده یا نمی رسیده به این کارها. جلوی هجمه سوالها را نمی گرفتم تمرکزم را به هم می ریخت.
وارد پذیرایی کوچکی شدیم که درِ اتاق ها و آشپزخانه هم به آن جا باز می شد. یک سری راحتی معمولی و چند تا تابلو، تنها تزئین پذیرایی بودند. به جز سرپایی ها که به استقبالمان آمدند، کسی نبود. چند قدم جلوتر یک خانم بی سیم به دست نزدیک مان شد و با احترام خواست از موبایل هایمان استفاده نکنیم، حاج خانم جلو رفت و با همسر شهید که تک و تنها روی یکی از راحتی ها نشسته بود معانقه کرد. انتظار داشتم گریه کنند. اما حال و هوایشان اشک نبود. صلابت بود. اندیشیدم که به راستی چه کسی بهتر از همسر شهید طهرانی مقدم حالِ الانِ همسر حاج قاسم را می فهمد؟ و لابد می داند که نباید گریه کند. انتظار نداشتید که ما بعد از دیدن این صحنه برویم و در بغل همسر شهید زار زار گریه کنیم؟ ما هم بغلش کردیم و توی گوشش تبریک و تسلیت گفتیم و حاج خانم قبلش معرفی مان کرد که نویسنده اند و همسر شهید «موفق باشند و الهی خوب بنویسند» و این حرف ها نثارمان کرد.
حاج خانم روی همان راحتی کنار همسر حاج قاسم نشست ولی ما مانده بودیم کجا بنشینیم. همان خانم بی سیم به دست آمد و یک متریِ جلوی پای همسر شهید را نشان داد وگفت از همین جا روی زمین بنشینید. الان تعداد مهمان ها زیاد می شود. جا باشد برای همه. فکرش را هم نمی کردم. من و این همه خوشبختی. خیال می کردم می رویم خانه شان و در ازدحام تسلیت گوها گم می شویم و به چند کلمه سلام و خداحافظی بسنده می شویم. اما ما، دقیقا ما سه نفر، نشستیم یک متری زانوهای همسر شهید و او برایمان حرف زد و ما هم برایش حرف زدیم. بی اشک. بی ناله. حماسی. محکم. استوار.
گفت: تنها ناراحتی ام و غصه ای که می کُشدم این است که دشمن شاد شدیم. حاج قاسم هیچ وقت دوست نداشت دشمن شاد شویم. ولی آن ها شادند. چون نمی دانند که نمی توانند ما را بکشند. حاج قاسم را اگر بکشی زنده تر می شود. الان هم زنده تر از همیشه است. این را احساس می کنم. ولی دلم فشرده است. آقا که آمدند خانه ما گفتند: برای شما سخت است. برای من سخت تر. و من از پریروز برای این جمله می سوزم که کاش دل آقا این قدر مثل دل من فشرده نباشد و اگر فشرده تر باشد که خیلی بد است و خدا نکند.
گفت: برای خودم ناراحتم که دیگر نمی توانم به حاج قاسم خدمت کنم. دیگر لایقش نبودم. گفتیم: حاج خانم تمام جوانی و میانسالی تان را به حاج قاسم خدمت کرده اید. حالا نوبت ایشان است. از این به بعد بنشینید و ببینید که حاج قاسم چه می کند و چه طور به شما خدمت خواهد کرد. خم شدم و همان طور نشسته لوح حامل پرینت نامه ام را به طرفش دراز کردم و گفتم این به نیابت از همه نویسنده هایی است که دلشان برای حاج قاسم می تپید و همزمان نامه ای است شخصی از طرف من به شما که امیدوارم بخوانیدش. پریروز که برای حاج قاسم نامه می نوشتم فکر نمی کردم به این زودی نامه ای هم دست همسرش بدهم. با احترام گرفت و قول داد که حتما می خواندش.
کم کم مهمان های دیگری هم آمدند و به ردیف پشت ما نشستند. سینی چای و خرما تعارف کردند. و البته حلوا. حزب قرآن خواستیم. پخش کردند. حاج خانم را از بیرون صدا زدند و بلند شد رفت. احتمالا مهمان مهمی از سمت آقایان می خواسته خداحافظی کند. حزب را که می خواندم یادم افتاد به همسر شهید بگویم که فقط فالوورهای صفحه من برای التیام دلشان و دل رهبر و شادی روح حاج قاسم، بیش از ۴۰۰ جزء قرآن و ۴۰۰ تا زیارت عاشورا خوانده اند.
تا همسر شهید برگردد، مهمان های دیگری هم آمدند. گفتیم تا شلوغ تر نشده حرف هایم را بگوییم و کتابهایمان را هم بدهیم. ماجرای ختم قرآن و زیارت عاشورا را گفتم. فقط رویم نشد بگویم فالوورهایم، گفتم دوستانم! و خواستم که همه شان را مخصوص دعا کند و او هم گفت که من که چیزی ندارم دعایم مستجاب باشد اما دلم را نشکست و دست هایش را بلند کرد و برای همه شان سلامتی و عاقبت به خیری خواست. بعد رسید به مراسم اهدای کتاب. اول منصوره بلند شد و آن کتاب “چه طور از شر گرگ خلاص شویم” را تقدیم کرد و گفت برای نوه تان آورده ام البته اگر داشته باشید! همسر شهید با خنده گفت بله چهار نوه دارم. البته از روی نقاشی هایی که به در اتاق ها چسبانده بودند مشخص بود که این خانه نوه دارد. و منصوره موضوع کتاب را توضیح داد که درباره گله ای است که تا وقتی قهرمان نداشتند، طعمه گرگ می شدند و بعد هم نشست. چقدر توی ماشین منصوره را بابت این که کتاب ببعی می برد خانه حاج قاسم مسخره اش کرده بودیم. اما انگار بد هم نشد. نوه های حاج قاسم این چیزها را بهتر از بچه های دیگر می فهمند.
نوبت سارا عرفانی شد. از بین کتابهایش پنجشنبه فیروزه ای و دختر ماه و هدیه ولنتاین را آورده بود و تقدیم کرد و حرف هایی آرام توی گوش همسر شهید گفت و جوابهایی محبت آمیز شنید و نشست. حالا نوبت من بود که یک محسن عزیز و خط مقدم را به بانوی عزیزی بدهم که همه سالهای زندگی اش را ایثار کرده بود که همسرش در خط مقدم جهاد باشد و امنیت، همیشگی باشد بر سر مردم این مرز و بوم.
جالب بود. پریروز نامه حاج قاسم را به محسن دادم که به نمایندگی به دستش برساند و امروز کتاب محسن را می دادم به دست نماینده حاج قاسم! قبل ترها فکر می کردم چه دنیای کوچکی است. همه به هم می رسند. اما این روزها مرز زمین و آسمان هم به هم ریخته و واقعا همه دارند به هم می رسند. حاج قاسم رسیده بود به حاج احمد و حاج حسن و امام. ختم ها و نامه های ما رسیده بودند آسمان، سلام فالوورها رسیده بود به همسر شهید، دعای او رسیده بود به آن ها. ما رسیده بودیم خانه یک مرد آسمانی، آسمان تگرگ و برف می بارید بر سر ما زمینیانی که بعد از آن مرد آسمانی انگار خاک بر سرمان شده بود و اصلا چه می گفتم. حواسم نبود که همسر شهید را معطل کرده بودم. نشستم سر جایم. سبک شده بودم. شاید چون همه را به هم رسانده بودم. نماینده حاج قاسم، حاج حسن و محسن را گذاشت کنار دستش و به دیدن همسر یکی از شهدای مدافع حرم اشک هایش آمد روی صورتش. همسر مدافع حرم جلو آمد و توی بغل همسر حاج قاسم گریه کرد و این همسر حاج قاسم بود که او را دلداری می داد. بعد یکهو انگار گروهی از فرزندان شهدا آمدند و زینب دختر کوچک حاج قاسم همراه آنها وارد شد و خطاب به بابایش گفت: «بیا بابا ببین دخترشهیدا اومدن! اگه بودی چقدر خوشحال می شدی» و یک لحظه انگار متوجه اشک های روی صورت مادرش شد و خودش هم به گریه افتاد.
_ مامان گریه می کنی؟ مامان بابامو دشمن شاد نکن. دشمن نباید اشک ما رو ببینه. من می خوام الان با صدا و سیما حرف بزنم. تو گریه کنی روحیه ام خراب می شه.
همسر شهید اشک هایش را پاک کرد و آرام و با طمانینه گفت: «زینب جان من راضی نیستم مصاحبه کنی.» زینب مستاصل به مادرش نگاه کرد و گفت: مامان! سید ازم خواسته. و مادر بلافاصله لب ورچید و گفت: «خب اگر سید خواسته حرفی ندارم!» و من اندیشیدم که منظور از “سید” چه کسی می تواند باشد و نکند همان سید حسن نصرالله خودمان است که ادامه حرف های زینب فکرم را پاره کرد که «مامان چنان حرف بزنم که ترامپ به لرزه بیفتد!» و من زیرلب گفتم که از چنین پدری، چنین دختری هم باید و کم کم با ازدحام جمعیت باید بلند می شدیم تا جا برای بقیه که می آمدند باز شود و همزمان که زینب رفت برای مصاحبه، همسر شهید هم احضار شد برای دیدار با مهمانانی که از مقامات خارجی بودند و این را بعدها از ماشین های تشریفات دیپلمات های خارجی که جلوی در بود فهمیدیم.
دل کندن از آن خانه و از آن فضا خیلی سخت بود. اما چاره ای هم نبود. بلند شدیم و من تازه تابلوی پشت سرم را دیدم که به دیوار زده بودند و احتمالا تنهای تابلویی است که اهدایی نیست و حاج قاسم خودش با عشق سفارشش داده و جایش را روی دیوار مشخص کرده و میخ کوبیده و فیکس کرده و هر روز با دیدنش غرق عشق شده. عکسی از خودش و مادرش در حالیکه دستش را انداخته دور گردنش و یادم افتاد به حرف همسر شهید که به حاج خانم می گفت خیلی خوشحالم که مادرش زودتر رفت و شهادت حاج قاسم را ندید. چون بند دلش پاره می شد. بس که دوستش داشت این پسرش را و من به رسیدن حاج قاسم و مادرش به همدیگر هم فکر می کنم و این بار افکارم را یک جوان رشید توپر که مظلومانه و آماده به رکاب درست جلوی در زنانه ایستاده به هم زد که قیافه بسیار آشنایی داشت. آن قدر آشنا که بدون این که قبلا دیده باشیمش تشخیص دادیم که پسر حاج احمد کاظمی است. بس که چهره اش شبیه بود به پدرش.
حاج خانم برایمان تعریف کرد که حاج احمد و حاج قاسم سالها همسایه دیوار به دیوار بوده اند و پسر حاج احمد بعد از شهادت پدرش همه اش زیر دست و بال حاج قاسم بزرگ شده و پریروز تا من را دید برایم تعریف کرد که شبی که حاج حسن شهید شد، من آنقدر جلوی در پلکیدم که حاج قاسم آمد و با هم پیاده آمدیم تا در خانه تان. تو نیامدیم. دیروقت بود. همان جا جلوی در نشستیم و گریه کردیم. حاج قاسم همه اش می گفت کمر سپاه شکست. و من قبلا از حاج خانم شنیده بودم که حاج حسن همیشه می گفته روزی اگر از موشکی بروم می روم پیش حاج قاسم و مستقیم با خود اسرائیل می جنگم. و من دوباره اندیشیدم که اگر حاج حسن شهید نشده بود پریشب پیاده می رفته درِ خانه حاج قاسم و سیر که گریه هایش را می کرده، دستی به زانوهایش می گرفته و بلند می شده و برمی گشته پادگان ملارد و مقدمات پرتاب موشک به اسرائیل را آماده می کرده و از هیچ چیز نمی ترسیده.
همراه حاج خانم پیاده رفتیم تا در خانه قبلی شان که حالا منزل آیت الله موحدی کرمانی است و حاج خانم خاطره ای را تعریف کرد که یکبار بعد از چند ماه که از رفتنشان از شهرک می گذشته، آمده بوده اینجا به کسی سر بزند و همسر آیت الله او را به اصرار برده خانه که خاطراتش زنده شود و آنجا حاج خانم متوجه شده که شیر آبی که در حیاط بوده و خیلی به درد می خورده خراب است و پرسیده که حیف است چرا خراب مانده و همسر آیت الله شکایت کرده که همسرش دست به آچار نیست و هر چیزی خراب شود خیلی طول می کشد تا درست شود و حاج خانم گفته برعکس حاج حسن که نمی گذاشت چیزی خراب بماند. الان هم بود می گفتم خودش می آمد برایتان درست می کرد. و همان شب همسر آیت الله در خواب دیده که حاج حسن آیفون را زده و همراه چند جوان قبراق و خنده رو آمده اند در حیاط شیر را درست کرده اند و رفته اند و در کمال حیرت همسر آیت الله شیر آب از همان فردایش راه افتاده بوده و دیگر به تعمیر احتیاج نداشته!
این ها را که می گفت من دوباره از حرف ها عقب می افتادم. کسی که این قدر دستش باز است که برای تعمیر شیری قدیمی خودش بیاید و دست به آچار شود، نمی تواند بیاید و موشک ما را طوری پرتاب کند که ترامپ به غلط کردن بیفتد؟ برگشتیم سمت ماشین. مهمانان تشریفات هم سوار ماشین هایشان شدند. ماشین ما افتاد بین ماشین های دودی و نگهبانان در ورودی تا سر شهرک برای آنها احترام نظامی کردند و نتوانستند در فاصله ای که ما رد می شدیم، ژستشان را خراب کنند و ما هی از توی ماشین بهشان آزاد باش گفتیم و سر شهرک که رسیدیم از دیدن پلاکاردی که ساکنان شهرک زده بودند غرق لذت شدیم. “کاش آن دنیا هم همسایه ات باشیم” و به همسایگان آن دنیای حاج قاسم فکر کردم. که جمعشان حسابی جمع شده. حاج احمد و حاج حسن و حاج قاسم. همسایگان این دنیایی، آن جا هم حتما همسایه شده اند و حالا تیم شان کامل است. دستشان هم باز است. ما هم که روی پیچ تاریخ ایستاده ایم. داریم بیخودی تامل می کنیم که کدام طرفی بچرخانیمش. شاید بلد نیستیم. شاید هم پیچ خراب است و اشکال از ما نیست. اما آنها که دستشان باز است. جمعشان هم که جمع است. می شود بخواهیم در پیچاندن این پیچ کمکمان کنند؟ نکند اشتباه بچرخانیم.
دبیرکل جنبش نجباء با تاکید براینکه آمریکا از حماقت خود در ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس پشیمان خواهد شد، گفت: درد و حسرت ما از این واقعه به شور و خشم علیه دشمنان تبدیل میشود.
به گزارش «تابناک»، شیخ اکرم الکعبی دبیرکل مقاومت نجباء عراق در بیانیهای شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ابومهدی المهندس نایب رییس الحشد الشعبی عراق را تسلیت گفت.
در ادامه متن این بیانیه را میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی. صدق الله العلی العظیم. إنا لله وإنا الیه راجعون.
ای فرماندهان دلاور! ای صاحبان وعده صادق! (حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی المهندس) ما از گذشته تا کنون شما را مشتاق شهادت میدیدیم به گونهای که طی سالهای گذشته در خط مقدم هرگاه آتش جنگ برافروخته میشد شما آنجا حضور داشتید. با این وجود شهادت در گریز بود تا اینکه امروز مشتاقانه به شما رو کرد.
حاج قاسم سلیمانی عزیز و محبوب دل ما! آسوده بخواب. همانگونه که در نبرد با داعش در موصل و تکریت و سامرا هنگام شهادت یکی از مجاهدان میفرمودی: “ضروری است که برای دستیابی به اهداف مقدسی که برای آن گردهم جمع آمدیم ثابت قدم باشیم و در سخت ترین وضعیت هم در هم نشکنیم زیرا اگر این اتفاق رخ دهد شکست خواهیم خورد.” از این رو برادرانت در هم نخواهند شکست و راه را گم نمیکنند تا در نبرد پیروز شوند. ما بر عهد خود خواهیم ماند تا در در دل هرکداممان یک سلیمانی جوانه بزند. خون شما انقلاب و سیلابی خواهد بود که غرور و نخوت آنها و مزدورانشان را از میان برمیدارد؛ به گونه ای که عراقِ مقدسات و پایتخت عدل الهی را از لوث آنها پاکسازی میکند.
آمریکای شرور بداند مرتکب حماقتی شد که بابت آن پشیمان میشود. قلب ما مملو از درد و حسرت از دست دادن این شهید صادق و همراهان او است و این حسرت به شور و خشم و انقلاب تبدیل خواهد شد که در میدان نمود پیدا میکند. آینده گواه این ادعاست.
همسر و دو فرزند شهید حسین محرابی با سردار سلیمانی دیداری داشتند که به گفته خانواده شهید، صمیمیت، شیرینی این ملاقات را تکمیل کرده بود.
به گزارش مشرق، کم نیستند خانوادههای شهیدی که عزیزان خود را برای دفاع از اسلام و وطن فدا کرده و همیشه در معرض اتهام کسب مادیات بودهاند؛ اما شرایط این خانوادهها ثابت میکند که هنگام فدا کردن عزیز خود به منافع دنیوی چشمی نداشتند.
فراموش نشدن، کمترین حقی است که خانوادههای شهید دارند و این بار سرداری از جنس انقلاب است که این حق را به نحو احسن ادا میکند.
همسر شهید حسین محرابی در مورد چگونگی فراهم شدن این دیدار میگوید: هنگامی که ما در هتل استقلال تهران برای دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بودیم، دخترم زینب در صحبتی که آنجا با سردار داشتند، قول یک دیدار خصوصی در منزل را از ایشان میگیرد و سردار بدون هیچ حرفی قبول میکنند.
مرضیه بلدیه در مورد احساس خود از حضور این سردار در منزل شهید توضیح میدهد: ما انتظار دیدار و حضور چهرههای انقلابی مانند حاج قاسم سلیمانی را داشتیم و برای ما باعث افتخار بود که یک سردار سپاه آن هم سردار سلیمانی در منزل ما حضور پیدا کنند.
وی حال و هوای دیدار را اینگونه توصیف میکند: من و دخترانم حس نمیکردیم که یک مسؤول عالی رتبه با ما صحبت میکند؛ ذرهای احساس دوری یا رسمیت در برخوردهای سردار حس نمیشد و رابطهای که در همان زمان کوتاه بین سردارسلیمانی و دختران من ایجاد شده بود از جنس پدردختری و صمیمیت، چاشنی این دیدار بود.
همسر شهید محرابی ادامه میدهد: این دیدار فراموش نشدنی برای ما تداعی کننده دیداری بود که با مقام معظم رهبری داشتیم و سردار را که با رشادت و عملکرد خود در میدان جنگ، لرزه به تن دشمنان میاندازد، مانند عضوی از خانواده تصور میکردیم.
وی درباره حضور و تأثیر افرادی مانند حاج قاسم سلیمانی نیز اضافه میکند: وجود چهرههایی مانند سردار سلیمانی که در جریان انقلابی به اسطوره تبدیل شدهاند، میتواند برای نسل جوان کشور ما در ایثار و فداکاری برای اسلام و انقلاب اسلامی انگیزه ایجاد کند.
حفظ رابطه خالصانه با شهدا، توصیه سردار سلیمانی به دختر شهید
دختر شهید محرابی هم در ادامه از احساس خود نسبت به این دیدار میگوید: من هیچ احساس دوری از سردار نداشتم و از صمیم قلب مشتاق دیدار ایشان بودم؛ وقتی از ارادت قلبی خودم نسبت به سردار سلیمانی برای دوستانم میگفتم، من را با گفتن اینکه ”چهطور کسی را الگوی خودت قرار دادهای که حتی یکبار هم او به شما سر نزده؟” مسخره میکردند، اما اکنون با کمال افتخار میتوانم شیرینی این دیدار و رابطه پدر و دختری را به آنها یادآوری کنم.
زینب محرابی درباره نقلقول و توصیه سردار سلیمانی به خودش تشریح میکند: ” عمو قاسم” به من گفت که من از این به بعد دو دختر به اسم زینب دارم و من را هم دختر خودش دانست و به حفظ رابطه خصوصی و خالصانه با شهدا به من توصیه کردند.
وی با اشاره به اینکه موقع رفتن، سردار سلیمانی درخواست من را برای حضور در اتاقم قبول کردند، تصریح میکند: سردار از محافظان و عکاس خواست که بیرون بمانند و من و ” عمو قاسم” لحظاتی تنهایی صحبت کردیم و ایشان ضمن تحسین من از اینکه عکس شهید جهاد و عماد مغنیه را در اتاقم داشتم، از شخصیت این دو شهید نیز برایم تعریف کردند.
دختر شهید محرابی وقوع اتفاقی جالب در این دیدار را نیز اینگونه توضیح میدهد: خانواده دایی من که در این دیدار حضور داشتند از سردار درخواست کردند که به اختیار خودشان، نام دختردایی سادات من را که آرشیدا بود، تغییر بدهند و ” عمو قاسم” نام زینب را برای او انتخاب کردند.