نتایج جست‌وجو برای: جنگ

عکس و مکث روزهای کرونایی

اجتماعی / سلامت ۰۱:۳۸ – ۱۳۹۹/۱/۱۲ http://fna.ir/ewi۴n۹ ۰ عکس و مکث روزهای کرونایی

دیدن آلبوم عکس در دورهمی خانواده و شنیدن شرح تصاویر در گذشته برای خودش عالمی داشت. «عکس و مکث» ایده ماست تا در روزهای کرونایی عکس هایی از آلبوم قهرمانان سلامت را ورق بزنیم و روایتش را بشنویم.

گروه سلامت خبرگزاری فارس – نعیمه جاویدی: پزشکان و پرستاران ما دنیا را بهم ریخته اند، دست کم دنیای مجازی را. تا دیروز اگر هشتک تراز کلمه پرستار، #پرستار_زیبا، #پرستار_مهربان یا #پرستار_خانگی و برای پزشکان، #پزشک_پنجه_طلا، #دکتر_پولدار، #دکتر_لاکچری بود حالا اما حق مقام والا و شأنشان بهتر ادا می شود. حماسه و فداکاری آن ها که این روزهای سخت کرونایی را برای ما آسان تر کرده، عیار هشتک ها را هم بالاتر برده است. #قهرمان_سلامت، #پرستار_توانمند، #پزشک_فداکار، #پزشک_جهادی و… هشتک های شایع و شایسته تری است. متن و عکس از حال و هوای این روزهای بیمارستان ها، پزشکان و پرستاران بسیار است. ما اما جستجوی مفصلی داشتیم تا عکس های کمتر دیده شده را در آلبوم این گزارش تصویری بیاوریم. اگر شما هم دوست و آشنایی دارید که از قهرمانان سلامت این روزهاست این آلبوم؛ لینک این گزارش را برایش ارسال کنید.

نوشته های مهم ما

"نوشتن" در انقلاب ما مهم است. مردم ما اصلی ترین شعارهایشان در بهمن ۵۷ را روی دیوار و پلاکارد نوشتند. روی دیوارها نوشتند #انتقام_سخت و #سردار_دلها. حالا لباس پرستارها پر از جمله و شعر و کارشان از روحیه دادن به بیمار فراتر رفته است. بلوغ جامعه و اصناف را در این نوشته ها می توان دید. شعرهایی که می گوید حالا در دهه پنجم انقلاب هم دفاع برای ما مقدس و امروز جبهه، جبهه سلامت است.

مأموریت عکاس

گاهی وقت ها مأموریت یک عکاس در یک گزارش تصویری فقط یک فریم است مثل این عکس از بیمارستان بقیة الله (عج). در جبهه ما مرد و زن یکی است. سردار، دلش می خواهد سرباز باشد و سرباز در رکاب سردار. یک روز مدافع وطن، یک روز مدافع سلامت و روزی دیگر مدافع امنیت. اینجا در عکس این بانو و سردار شهید جبهه یکی است؛ رزمنده ها یکی تر.

در خانه بمانید

سرکار مانده اند تا بیمار و بیکار نشویم، دست به کار شویم و در خانه بمانیم. یک روز جهاد، رفتن بود و امروز ماندن. بیمارستان خط مقدم است و خانه ها خاکریزهای خط حمله. هر دشمنی را یک جور باید از پا درآورد. یکجا با حضور دیگر جا با عدم حضور. در خانه می مانیم برای کمک و حمایت واقعی از قهرمانان سلامت. این واقعی ترین هشتک دنیاست نه تعارف مجازی #خسته_نباشی_قهرمان.

پرستار پلاستیکی

کرونا هرچه نداشت یک خوبی داشت. دریافتیم برخی پست ها و چهره های فضای مجازی فیک، زرد و متقلب هستند. مثل ماجرای اشک های دروغین این خانم مثلاً پرستار. به قول یک کاربر فضای مجازی: فریب پست پلاستیکی، اشک پلاستیکی و پرستار پلاستیکی را نخورید. سمت راست این عکس اما چهره این مرد جوان سرخ و پر از رد ماسک است. خسته و خیس عرق اما مردانه خیره شده به دوربین، تقلب و فریب در نگاهش نیست.

چشم سرخم را ببین

چشمان خون افتاده را اگر تا دیروز شنیده بودیم، امروز دیدیم. چشمان این کمک پرستار بیمارستان کرمان را. چه کسی گفته پرستارها گریه نمی کنند؛ گریه می کنند وقتی می بینند نبض بیماری که برای ماندنش بال بال زده اند، زیر انگشتانشان یخ می زند. وقتی قرار است ملحفه سفید را روی چشم های بسته مسافر آخرت بکشند. پرستارها هم خسته می شوند، چشم هایشان زودتر.

کاش کرونا بمیرد

ببین کرونا با ما چه کرده؟ حالا وقتش بود دورهم باشیم. روز عروسی انقدر بدو، بدو داشتیم و خسته شدیم که نه من متوجه شدم چه گذشت نه تو همسر عزیزم. شاید معنای مفصل نوشته در دست این پرستار این جمله ها باشد. این نوشته را شاید باید گذاشت کنار اشک های پرستار خوش بیان بیمارستان «ولایت» قزوین: «روزهاست پسر ۴ ساله ام را ندیده ام. او را به پدر و مادرم سپرده ام. بچه است، درکی از کرونا ندارد. مدام می گوید دلم برایت تنگ شده مامان. کاش کرونا بمیرد.» اشکش اشک ما را در آورد، اشک های دوری.

خواب شیرین ببین

کاش خوابت شیرین باشد مدافع سلامت بیمارستان امام علی(ع) کرج، سانتر کرونا. شاید دست کم کمی از تلخی و سختی های این روزهای کرونا زده ات را بشوید و ببرد. مثلی می گوید: گرسنه سنگ را با لذت می خورد و خسته واقعی هم روی سنگ، شیرین تر از پرقو می خوابد. این روزها مردم شما را با این عنوان هم صدا می زنند؛ فرشته. حالا یک سئوال؛ در خوابت هم خبری از کرونا هست؟ کاش نباشد.

زور بازویم را ببین!

اینجا پرستاری برای کرونا فیگور گرفته است، «محمد رحمانی»، بیمارستان ولی عصر(عج) خرمشهر. مردی که می خواهد بگویم قوی هستیم در روزهای سخت. مردی که می خواهد کرونا را بترساند.

شقایق، صدایت بزنیم؟

دکتر«نیلوفر نیسی» پزشک ویروس شناس و نخبه خوزستانی، عقل می گوید باید دور از کرونا بمانیم. شما اما به فرمان قلب هر روز ساعت ها را در آزمایشگاه درست در نیم قدمی ویروس کرونا سپری می کنید تا سر از کار منحوسش دربیاورید. صورت شما کبود است بگذارید «شقایق» صدایتان کنیم تا یادمان بماند صورت گل بانویی این روزها کبود بود و چشمانش خون تا ما سالم و آسوده بمانیم.

هفت سین با سرم و …

روی دستش نشانه گذاشته تا هر بیمار بتواند دستش را بخواند و بوی نوروز در مشامش بپیچد. هفت سین مدافعان سلامت بیمارستان شفا، هفت سین جالبی است. سرم، سرنگ، سر سرنگ و… نوشته عید ما بعد از کرونا اما بهار را نمی توان انکار کرد؛ پشت همین دست ها سبز شده و شکوفه داده است.

ایستاده با عشق

نوشته از حس و حالش از انتخابات عاشقانه ای که داشته و پای رأی اش ایستاده در بخش انکولوژی بیمارستان ۵ آذر گرگان. بانوی پرستار خطه شمال، عاشقانه پای کارش ایستاده است. یکی نوشته بود اگر قرار بود برای این عکس یک نام سرخپوستی انتخاب کنیم، «ایستاده با عشق» نام قشنگی بود.

به استقبال می آییم

کاش دستانشان را می دیدیم. دست های همان خانواده قشنگی که تو این طور برایشان دلتنگی، پرستار بیمارستان شهید «صدوقی» یزد. دستانی که پاسخ دلتنگی ات را داده اند: «دختر قشنگ مان کرونا که تمام بشود با حلقه گل به استقبالت می آییم، قهرمان! طوری که دوری، خستگی و دلتنگی روزهای کرونایی ات از جان و روحت برود.»

چشم دنیا کور نیست

یک گوشه دنیا گفته بودند اگر جوانان به دستگاه اکسیژن ساز نیاز داشته باشند، سالمندان در اولویت درمان نیستند. در وطن ما اما اولویت نجات جان انسان است، شکرخدا. مریض نورچشم است و سالمند نورچشمی. باور نمی کنی؟ این عکس را نگاه کن که این چهار پروانه چطور دور این بانوی سالمند هستند. ما اهل تفاخر و طعنه نیستیم، چشم جهان این حقیقت را خوب می بیند.

دنیا کوچک شده

در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد، حالتی رفت که محراب به فریاد آمد… این عکست تداعی این شعر دیوان لسان الغیب بود برای ما پرستار نمازگزار ایزوله پوش بیمارستان شهید مدرس ساوه. قنوت تو را می بینیم و حس می کنیم دنیای چرک، کوچک شده. از میان دستانت سر خورده و افتاده زیرپایت.

اول بیاید سراغ شما

هیچ کس مثل شما نمی توانست ما را صبور کند. حتی در این روزها که از همه خسته و درگیرترید، صبر تزریق می کنید و امید حاصل. برای ما با خطی خوش و پر از انرژی می نویسید یک روز خوب میاد. راستش روز خوب آمده، نگاه کنید پشت دستان شما نشسته است در همین جملات.

این پیام را ببرید خط مقدم

احتمالاً پرستار یا دکتربعد از این باشد. این را از روپوش سپیدی که به تن پوشیده می توان فهمید. شاید هم پدر و مادرش پرستار یا پزشک باشند. این شایدها اما مهم نیست. دست خط شاکرانه وکودکانه اش اصل ماجراست. دختری که خوب می داند با چند جمله ساده اما از ته قلب چطور می توان به سربازهای شجاع خط مقدم خداقوت گفت.

ارتباط زنده با یاسوج

به بیمارستان دکتر شهید جلیل یاسوج می رویم و ارتباط زنده با «فرهاد بهمنش». چه ایرادی دارد کمی هم قواعد دنیای رسانه را تغییر دهیم. همیشه ارتباط های زنده خبری باید ویدئویی باشد و همان دم و در لحظه، نه! اینجا زنده ترین حالت ممکن زندگی است. قهرمان سلامتی با خط خوش نوشته اینجاست تا به دردمندان آرامش هدیه دهد.

این عکس منفجر شد

این قاب کم مانده منفجر شود. پای امید و شادی به «آی.سی.یو» بیمارستان شهید صیاد شیرازی گرگان باز شده و قرار است بیماری که دوره فاز حاد کرونا را پشت سر گذاشته به بخش منتقل شود. این یعنی تلاش این جمع نتیجه داده است و عنایت خدا به عمر دوباره این بیمار و شادی گروه درمان بوده.

دلگیری یا خسته؟

یکی ذوق به خرج داده بود. عکست را دیده بود، ذهنش درگیر و دست به قلم شده و نقاشی ات را کشیده بود و کنارش این نوشته: همه توی خانه می مانیم تا فرشته ها بیشتر از این خسته نشن. به گمان من اما خسته نبودی. همان چهره ناپیدایت که بین زانوهایت پنهان شده بود بیشتر می گفت به دلگیرها شبیه تر هستی تا خسته ها. دلگیر از آن ها که به جاده زدند و سفر کردند. عکست همه جا چرخید، خبر داری؟

حقت ادا می شود؟

خلاصه گفتی اما ما چقدر باید بنویسیم که حق این جمله تمام عیارت ادا شود یعنی جمله ها می تواند دین این نگاه و نفس های خسته ات را ادا کند که نوشته ای تا آخرین نفس پای ما می مانی. چهره ات زخم حماسه برداشته، نفست برقرار پرستار فداکار بیمارستان بهارلوی تهران.

مهمان نمی خواهید؟

این روزها که آداموس ها و پیشگو مسلک های بی رحم، ترس مردم از کرونا را نادیده می گیرند و مدام از برخوردشهاب سنگ به زمین در اردیبهشت ماه می گویند و پست سیاه، راهی فضای مجازی می کنند، جمله شما را هورا! می کشیم. کاش ۲۰ اردیبهشت در شیراز مست از عطر بهارنارنج و گلاب باشیم، مهمان شما در بیمارستان «مرکزی» شیراز. شما ۳ نفر را از نزدیک ببینیم و شمع های کیک شکست کرونا را فوت کنیم.

کدام بهتر است؟

دهانش را با ماسک پوشانده اما چشم های خسته، بیخواب و نگرانش حرف می زند: در خانه بمانید مردم تا ما هم زود بتوانیم به خانه برگردیم. کار سختی است؟ فکر کنید کار دنیا برعکس بود و می گفتند علاج بیماری این است که دو هفته بیرون و دور از خانه بمانید. کلافه نمی شدید از این آوارگی؟ پس در خانه بمانید.

از این سپیدی تا آن سیاهی

پرستار بیمارستان امام رضا(ع) خوش، آب پاکی ریخته روی دست ما. سفیدپوشند تا سیاهپوش نشویم. حالا که خوب نگاه می کنم لباس رزمنده های این جنگ، سفید است. یکی می جنگد که ما کمتر عزادار شویم.

زنده شدم، سمیرا جان

مادر نیستم که اگر بودم خوشا بحالم با این دختر. بدون شک، این بهترین هدیه ای بود که «سمیرا خسرو» دخترم، پرستار شهر ساری می توانست در تمام عمرش به من هدیه دهد. دختری که در این نامه با کلمات مادرش را در آغوش گرفته، بوسیده وبه خانه برگشته است.

من و کودک اوتیسمم

نوشته این روزها پرستارتر است از دیروز. مادر پسربچه مبتلا به اوتیسم. مادری که با وجود شرایط خاص فرزندش به میدان آمده تا بگوید: سلامتی همه چیز است و همدلی و مهر مردم جهان را نشان گرفته است. به انگلیسی روی لباسش نوشته، مادر یک فرزند مبتلا به اوتیسمم. مدافع سلامتی که از این جبهه جا نمانده است.

انتهای پیام/

پرستار سلامت بیمارستان کرونا اخبار مرتبط

منبع خبر

عکس و مکث روزهای کرونایی بیشتر بخوانید »

انصارالله: پاسخ دردناکی به حملات ائتلاف سعودی به صنعاء خواهیم داد

بین الملل / غرب آسیا ۱۸:۳۵ – ۱۳۹۹/۱/۱۱ http://fna.ir/ewhxf۹ ۰ انصارالله: پاسخ دردناکی به حملات ائتلاف سعودی به صنعاء خواهیم داد

یکی از رهبران جنبش انصارالله یمن به حملات امروز ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی به صنعاء پایتخت یمن واکنش نشان داد.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، «محمد البخیتی» از رهبران جنبش انصارالله یمن گفت که پاسخ دردناکی به تجاوزات ائتلاف سعودی به صنعاء خواهیم داد.

البخیتی در مصاحبه با شبکه الجزیره تأکید کرد که ما توان پاسخگویی به این حملات در عمق خاک عربستان را داریم.

ائتلاف متجاوز سعودی امروز دوشنبه در چند نوبت نقاطی از صنعاء از جمله دانشکده نظامی را بمباران کرد.

در همین ارتباط شبکه سعودی «العربیه» گزارش کرد که ائتلاف سعودی «عملیات نظامی بی‌سابقه‌ای را برای نابودی اهداف نظامی حوثی‌ها» را آغاز کرد.

بر اساس این گزارش، هدف از این عملیات نابودی آنچه «تهدیدات موشک‌‌های بالستیک و توانمندی حوثی‌ها» خوانده شد، است.

رسانه‌های سعودی شنبه شب گزارش دادند که پدافند هوایی این کشور دو موشک بالستیک را بر فراز ریاض هدف گرفته است. از سوی دیگر همین رسانه‌ها از رهگیری یک موشک بر فراز جازان خبر دادند.

«یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح یمن روز یکشنبه (دیروز) در بیانیه‌ای اعلام کرد که یگان موشکی و پهپادی یمن بزرگترین حمله موشکی و پهپادی به مواضع دولت سعودی را از ابتدای آغاز جنگ یمن، انجام داده است.

وی افزود که اهداف حساسی در ریاض در عربستان با موشک‌های «ذوالفقار» و پهپادهای «صماد۳» هدف قرار گرفته است.(جزئیات بیشتر)

انتهای پیام/.

ائتلاف سعودی یمن محمد البخیتی انصارالله اخبار مرتبط

منبع خبر

انصارالله: پاسخ دردناکی به حملات ائتلاف سعودی به صنعاء خواهیم داد بیشتر بخوانید »

مقصد بعدی، یادمان شهدای هویزه

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، حمید بناء، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس در پی تعطیلی اعزام کاروان های راهیان نور در یادداشتی نوشت:

خورشید که بالا آمد راه افتادم به سمت هویزه. نگاهی به نقشه انداختم. چذابه – بستان – سوسنگرد – هویزه. به این منطقه از استان خوزستان دشت¬آزادگان گفته میشود. راستش را بخواهید می¬خواستم یادداشت پنجم سفر خیالی‌ام را از هویزه شروع کنم اما دلم نیامد. قدم به قدم دشت آزادگان تاریخ جنگ است.

بیشتر بخوانید:

یاد علی آقا بخیر!

شانزده-هفده کیلومتر بعد از یادمان چذابه رسیدم به شهر بستان. شهری که دوبار توسط عراقی‌ها اشغال شد. دفعۀ اول چهارم مهرماه پنجاه و نه و بار دوم بیست و سوم همان ماه. بستان را رد کردم به سمت سوسنگرد. هنوز از شهر خارج نشده بودم که «علی غیوراصلی» صدایم زد. برگشتم به سمت صدا. علی آقا و جوانان اهواز را دیدم که بعد از فرمایش امام خمینی (ره) کاری کردند کارستان.

چیزی نمانده بود که کار اهواز تمام شود. پیاده نظام عراق از محور «چذابه-سوسنگرد-اهواز» جلو می¬آمد. یگان پیش قراول شان فاصلۀ چندانی تا مرکز استان خوزستان نداشت. خبر به امام(ره) رسید. «ایشان فرمودند مگر جوانان اهواز مرده اند.» غیوراصلی این جمله را که شنید رگ غیرتش باد کرد. آن روز بچه ها دشمن را کیلومترها پس زدند؛ تا آن طرف بستان. حیف که سازمان رزم دفاع مقدس هنوز آمادگی لازم برای پشتیبانی از این عملیات افتخارآمیز را نداشت.

دو هفتۀ بعد عراق دوباره بستان را گرفت. این شهر مرزی آذرماه سال ۶۰ با تلاش رزمندگانِ عملیات طریق¬القدس، آزاد شد. حماسۀ غیوراصلی غرورم را زنده کرد. اینکه می¬گوییم حماسه، زیاده¬گویی و بزرگ-نمایی نیست. بعثی¬ها بعد از این شکست، دست به عصا شدند. ترس عجیبی به جانشان افتاده بود. روحیۀ جبهۀ خودی هم بالا رفت. بچه¬ها فهمیدند که با تمام کاستی¬ها و کمبودها عقب راندن دشمن نشدنی نیست. غیوراصلی غیرت جوان انقلابی ایران را به دنیا نشان داد. حاصل به راهم ادامه دادم. نرسیده به سوسنگرد، حوالی روستای دهلاویه یادمان پرصلابت و با شکوه شهید چمران یخۀ احساسم را گرفت. من قصد ماندن نداشتم و پایم میل آمدن. چند لحظۀ بعد روی سقف یادمان ایستاده بودم؛ خیره به پهن¬دشت جنگ¬زده. مصطفی چمران هم نخبۀ علمی بود و هم نخبۀ سیاسی. در سازمان¬دهی نیروهای رزمی و کارهای هنری هم نظیر و همتا نداشت.

مناجات‌های عارفانه‌اش بدون واسطه آدم را به خدا می‌رساند. به قول قدیمی‌ها همه چی تمام. آخرین روز بهار سال ۱۳۶۰ چمران به دهلاویه آمد برای معرفی فرماندۀ جدید. ایرج رستمی دیروزش شهید شده بود. همان موقع دشمن دهلاویه را گرفت زیر آتش. خبر شهادت دکتر مصطفی چمران ضربۀ سنگینی به روحیۀ رزمنده¬ها وارد کرد. وزیردفاع آن¬روزهای ایران محبوب همه بود؛ از ارتشی‌ها و سپاهی¬ها گرفته تا نیروهای مردمی و ساکنین مناطق جنگ‌زده. موقع ترک یادمان چشمم افتاد به یکی از مناجاتهای شهید … «خدایا از تو می¬خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب‌های ما را تیره و تار ننماید. خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم. خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم.»

حمید بناء: از دهلاویه تا سوسنگرد راهی نبود. سوسنگرد هم خاطرات تلخ و شیرین زیادی از روزهای جنگ دارد. نام مرکز دشت‌آزادگان در سیل سال ۹۸ بارها شنیده شد. بچه‌های جهادی برای کمک به مردم سیلزده خودشان را به سوسنگرد رساندند. درست مثل همان روزهای دفاع¬مقدس. حماسه شکست حصر و آزادسازی سوسنگرد مردان شاخص و قهرمان زیادی دارد. از خود دکتر چمران گرفته تا علی تجلایی و بچه¬های تبریز. اما نمی¬دانم چه شد که دلم رفت پیش سرباز شهید محمدرضا سبحانی. محمدرضا یک تنه دشمن را زمین¬گیر کرد. مجبور نبود که بماند اما حکم عشق همیشه چیز دیگری است. اگر سبحانی آمریکایی بود الان همۀ دنیا او را می-شناختند. هالیوود از تخیلات خودش با تکنیکهای رسانه‌ای-سینمایی اسطوره می‌سازد.

عراقی‌ها از دست محمدرضا عصبانی شده بودند. آنقدر که وقتی به دستشان افتاد پیکر زخمی¬اش را روی زمین کشاندند. بعد هم این جوان قهرمان سوسنگردی را به نخل خرما بستند و آتش زدند. مردم بعد از چند روز بدن سوختۀ فرزند شهرشان را مخفیانه ولی با عزت و احترام به خاک سپردند. سبحانی عزت و غرور مردم سوسنگرد را زنده نگهداشت. بعد از محمدرضا ایستادن در برابر متجاوز به یک ارزش برای مردم منطقه تبدیل شد. آدم تا وارد حریم خاطره¬ها نشود معنای فرمایش سال ۷۹ حضرت آقا را درک نمی¬کند … «این هشت سال دوره دفاع-مقدس، شامل هزاران هزار حادثه است. من می¬خواهم این را از جامعه فرهنگی و هنری کشور مطالبه کنم که از این هزاران هزار حادثه، لااقل یک فهرست تهیه کنند. بنشینند فکر کنند و در حوادث جنگ، دقّتِ نظر هنرمندانه به خرج دهند؛ یک فهرست از این حوادث به وجود آورند»

نمیدانم در این بیست سالی که از فرمایش ایشان گذشته کسی به دنبال تهیۀ فهرست هنرمندانه از آن هشت¬سال بوده یا نه. بگذریم! سر حرف به آنجا نکشد بهتر است.

حمید بناء: مقصد بعدی‌ام را روی نقشه پیدا کردم؛ یادمان شهدای هویزه. البته یادمان شهدا با خود شهر هویزه فاصلۀ زیادی دارد. چیزی در حدود ۲۵ کیلومتر. اینجا هم اولین منطقۀ تفحص شهداست و هم نخستین یادمان شهدای دوران دفاع¬مقدس. وقتی سیدحسین علم‌الهدی و یارانش در همینجا به شهادت رسیدند، دشمن بر منطقه مسلط شد. برگرداندن پیکرها ممکن نبود. عراقی¬ها کل شهر هویزه را به قول گوینده¬های خبر با خاک یکسان کردند. هویزه و مناطق اطرافش در عملیات بیت‌المقدس آزاد شد. جستجوی پیکر شهدا مهمترین برنامۀ پاسدارها بعد از آزادسازی بود. شهدای پیدا شده را در همین محل شهادتشان به خاک سپردند. تاریخِ ساخت بنای یادمان هم برمی¬گردد به سال ۱۳۶۲. زندگینامۀ سیدحسین علم‌الهدی پر از نکته¬های ناب است. سید پیش از هجوم سراسری صدام به خوزستان رفت تا مردم را نسبت به وقایع پیش¬رو آگاه و آماده کند. نقش موثری هم در اتحاد عشایر عرب دشت آزادگان داشت. به گمانم بصیرت یعنی همین. ایمان ایشان هم مثال¬زدنی است. امام خامنه¬ای سال ۷۵ با حضور در گلزار شهدای هویزه دربارۀ سیدحسین فرمودند: «من در همین‌جا، از شهید علم‌الهدی پرسیدم: شما از سلاح و تجهیزات چه دارید که این‌گونه مصمّم به جنگ دشمن می‌روید؟ دیدم اینها دلهایشان آن‌چنان به نور ایمان و توکّل به خدا محکم است که از خالی بودن دست خود هیچ باکی ندارند. حرکت کردند و رفتند.»

همین دو نکتۀ زندگی شهید علم¬الهدی گره¬های کور روزگار ما را باز می¬کند. اینکه آینده¬نگر و دشمن شناس باشیم و دست پر دشمن ما را نترساند. روایت هور و طلائیه بماند برای یادداشت بعدی. بدر و خیبر آنقدر معجزه و شاهکار دارند که دلم نمی¬آید ساده از کنارشان رد شوم.
ادامه دارد …

منبع خبر

مقصد بعدی، یادمان شهدای هویزه بیشتر بخوانید »

آمریکا دچار زوال فرهنگی و مدیریتی شده و دیگر شایستگی رهبری جهان را ندارد/ جهان پساکرونا به سمت چین متمایل خواهد شد

سرویس جنگ نرم مشرق – فارین پالیسی در مقاله‌ای به نوشته «استیون والت» استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه هاروارد به بررسی عملکرد دولت آمریکا در برابر کووید-۱۹ و پیامدهای منفی آن برای این کشور در عرصه داخلی و بین‌المللی پرداخت و نوشت: صرف‌نظر از نحوه پاسخ حکومت فدرال، ایالات متحده هیچ‌گاه نمی‌توانست تماماً از مواجهه با کووید-۱۹ فرار کند. حتی سنگاپور، که به نظر می‌رسد واکنش آن به ویروس کرونا تاکنون استاندارد طلایی باشد، چندصد مورد تأییدشده دارد.

با این همه، واکنش دیرهنگام، خودخواهانه، نامنظم و سهل‌انگارانه دولت رئیس‌جمهور دونالد ترامپ، نهایتاً هزینه چند هزار میلیارد دلاری برای آمریکایی‌ها و هزاران مرگ غیرقابل‌اجتناب را در پی خواهد داشت. رویکرد کلی ترامپ در قبال حکمرانی و واکنش حساب‌نشده دولت سبب متزلزل‌شدن اعتماد عمومی شد و واکنشی سنجیده‌تر را غیرقابل‌دفاع ساخت. علی‌رغم انکارهای ترامپ، وی همچنان مسئول وضعیت فعلی کشور است. اما این تنها آسیبی نیست که ایالات متحده متحمل خواهد شد. این شکست تاریخی در سیاست‌گذاری، صرف‌نظر از این‌که «آمریکا را دوباره عظمت» ببخشد، سبب کم‌رنگ‌تر شدن شهرت ایالات متحده به‌عنوان کشوری که می‌داند چگونه کارها را به نحوی کارآمد انجام دهد، خواهد شد.

خوانندگان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرح‌شده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاه‌های اندیشکده‌های غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید مشرق نیست.

این نشریه آمریکایی می‌نویسد: به مدت یک قرن، نفوذ چشمگیر ایالات متحده در سراسر جهان متکی بر سه رکن بود.

رکن نخست عبارت بود از ترکیب بی‌نظیر قدرت اقتصادی و نظامی این کشور. ایالات متحده دارای بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین اقتصاد جهان، بهترین دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی جهان، و قلمرویی سرشار از منابع طبیعی بود. این ویژگی‌ها نهایتاً ایالات متحده را قادر ساخت تا موفق به ساخت و حفظ نیروهای نظامی‌ای شود که هیچ‌یک از رقبای آن نمی‌توانستند با آن برابری کنند. روی‌هم‌رفته، مجموع این دارایی‌ها بلندترین صدا روی کره زمین را برای ایالات متحده به ارمغان آورد.

رکن دوم عبارت بود از حمایت طیفی از هم‌پیمانان. هیچ کشوری هرگز با همه آنچه واشنگتن قصد داشت انجام دهد بود موافقت نکرد، و برخی از دولت‌ها تقریباً با همه خواسته‌ها یا آرمان‌های ایالات متحده مخالفت کردند، اما کشورهای بسیاری درک می‌کردند که از رهبری ایالات متحده منتفع خواهند شد و معمولاً مایل به همراهی با آن بودند. اگرچه ایالات متحده تقریباً همواره بر اساس منفعت-شخصی خود عمل می‌کرد، اما این واقعیت که دیگران هم منافع مشابهی داشتند قانع‌کردن آن‌ها برای همراهی را ساده‌تر می‌کرد.

با این وجود، رکن سوم عبارتست از اطمینان خاطر زیاد به شایستگی ایالات متحده. زمانی‌که دیگر کشورها قدرت ایالات متحده را درک کنند، از اهداف آن حمایت کنند و باور داشته باشند که مقامات ایالات متحده می‌دانند که چه می‌کنند، آنگاه احتمال این‌که از رهبری ایالات متحده پیروی کنند بیشتر خواهد بود. اگر آن‌ها به قدرت، بینش، یا توانایی اقدام مؤثر ایالات متحده تردید داشته باشند، نفوذ جهانی آن به‌گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر از بین خواهد رفت. این واکنش کاملاً قابل‌درک است: اگر رهبران ایالات متحده، خود را افرادی بی‌دست‌وپا و نالایق نشان دهند، آنگاه قدرت‌های خارجی به چه دلیل باید به مشاوره آن‌ها گوش دهند؟ به بیان موجز، شهره‌بودن به شایستگی، می‌تواند یک عامل حیاتی برای چندبرابر کردنِ نیروی کشور شود.

شهرت درخشانی که آمریکایی‌ها از آن بهره‌مند بوده‌اند طی دهه‌های بسیاری ساخته و پرداخته شد. این شهرت تا حدودی بازتاب قدرت صنعتی ایالات متحده و زیرساخت‌های کلاس-جهانی آن بود: شبکه بزرگراه‌ها، جاده‌ها، پل‌ها، آسمان‌خراش‌ها، سدها، بندرگاه‌ها، و فرودگاه‌هایی که چشمان خارجی‌ها را در بدو ورودشان به آمریکا خیره می‌کرد. پیروزی در جنگ جهانی دوم، ایجاد نهادهای اقتصادی برتون وودز، اقدامات مبتکرانه نظیر برنامه مارشال، و … همگی مقوم تصویری از ایالات متحده به‌عنوان مکانی بودند که در آن مردم می‌دانند چگونه هدف‌های جاه‌طلبانه را تعیین و با موفقیت آن‌ها را محقق کنند.

به‌علاوه، باید به جریان مداوم نوآوری‌های تکنولوژیک توجه کرد – رایانه‌های شخصی، گوشی‌های هوشمند، و همه آن سلاح‌های مسحورکننده – و می‌توان درک کرد که چرا هنوز مردم در سراسر جهان، ایالات متحده را به‌عنوان یک کشور شایسته‌سالار، لایق، و مهم‌تر از همه، یک کشور شایسته تلقی می‌کنند. کارشناسان حیرت‌زده کوچکی نظیر تام فریدمن، تصویری از ایالات متحده به‌عنوان تنها مدل پایدار برای جهانی بیش از پیش جهانی‌شده ترسیم کردند، و به کشورهای مشتاق می‌گفتند که اگر خواهان موفقیت هستید، باید کمربندها را محکم ببندید و بیشتر شبیه ایالات متحده شوید.

استاد دانشگاه هاروارد در ادامه مقاله خود عنوان می‌کند: با این وجود، طی ۲۵ سال اخیر، ایالات متحده به بهترین نحو باعث تزلزل شهرت آمریکا برای رهبری مسئولیت‌پذیر شده است. فهرستی طولانی از اشتباهات وجود دارد: رابطه نامشروع بیل کلینتون با یکی از کارآموزان کاخ سفید، شکست دولت جورج بوش در توجه به هشدارهای مربوط به یک حمله تروریستی قبل از ۱۱ سپتامبر، پاسخ‌های حساب‌نشده به طوفان کاترینا در سال ۲۰۰۵ و طوفان ماریا در سال ۲۰۱۷، ناتوانایی در پیروز شدن یا خاتمه دادن به جنگ‌ها در افغانستان و عراق و مداخلات نسنجیده در لیبی، یمن، سوریه، و جاهای دیگر، سقوط وال‌استریت در سال ۲۰۰۸، سقوط هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ مکس و موارد دیگر. به‌علاوه، خلاف‌های مجرمانه هاروی واینستاین (و افراد بسیار دیگری) که برای مدت‌های طولانی پنهان شدند و داستان کثیف جفری اپستین که مرگ مشکوک وی در زندانی در نیویورک ممکن است ما را برای همیشه از جزئیات خطاهای وی – و دیگران – محروم سازد، را نباید فراموش کنیم.

و در تمام این مدت، ایالات متحده به خود می‌گفت که بزرگ‌ترین کشور در جهان است، با تواناترین مقامات، بهترین کسب‌وکارها، برجسته‌ترین شرکت‌های مالی، و بافصیلت‌ترین رهبران. در مقابل، توصیف نیکلای ریژکوف نخست‌وزیر اسبق جماهیر شوروی در باب زندگی در شوروی ممکن است توصیف دقیق‌تری از زندگی آمریکایی باشد در مقایسه با آنچه خود آمریکایی‌ها مایلند تصدیق کنند: «[ما] از خودمان دزدی می‌کنیم، رشوه می‌دهیم و رشوه می‌گیریم، در گزارش‌ها دروغ می‌گوییم، در روزنامه‌ها و از بالای جایگاه‌های ویژه دروغ می‌گوییم، در دروغ‌های خودمان غوطه‌وریم، به یکدیگر مدال می‌دهیم. و همه این‌ها، از بالا تا پایین و پایین تا بالا روی می‌دهد».

فارین پالیسی بحران کرونا را میخی بر تابوت شهرت و اعتبار آمریکا می‌داند و می‌نویسد: و نهایتاً کووید-۱۹ از راه رسید. مدیریت بحران توسط ترامپ از همان ابتدا افتضاح بود و علی‌رغم هشدارهای مکرر اما این امر کاملاً قابل پیش‌بینی بود. سابقه تجاری طولانی وی نشان داده است که وی بیشتر یک آدم اهل نمایش دادن است تا یک رهبر، و مهارت بیشتری در فریب دادن مردم با پول و فرار از مسئولیت دارد تا در مدیریت عملیات‌های تجاری پیچیده. زندگی شخصی پر زرق و برق وی نیز به‌اندازه کافی گویاست. ترامپ از زمانی که به قدرت رسیده، دروغ‌گویی را به کمال رسانده است، درحالی‌که به‌تدریج کابینه‌اش را از افراد متخصص تهی می‌کند و در عوض، بر افراد نالایق درجه دو، متملقان، و داماد بی‌لیاقت خودش تکیه می‌کند. وقتی‌که ناگهان زمان مواجهه با یک مشکل پیچیده فرا رسید که نیازمند رهبری عاقلانه بود، مدیریت نادرست ترامپ و سپس انکار مسئولیت از جانب وی گریزناپذیر بود. این نمونه‌ای از شکستِ شخصیتی است که در تاریخ ایالات متحده بی‌سابقه است، و در بدترین زمان ممکن پدیدار شده است. نکته جالب‌توجه این است که همه، حتی در دورترین نقاط جهان، شگفت‌زده شده‌اند.

والت در ادامه با طرح دو سوال، اینگونه ادامه می‌دهد: ایالات متحده چگونه به اینجا رسید؟ چگونه شهرتش به این‌که می‌داند چه کاری انجام دهد، و می‌تواند بهترین کارها را بهتر از هرکس دیگری انجام دهد، را متزلزل ساخت؟ من مطمئن نیستم، اما اجازه دهید حدس‌هایی را در این رابطه مطرح کنم.

استیون والت ادامه داد: بخشی از مشکل، غروری است که برآمده از تاریخ برجسته ایالات متحده است. آمریکا تاکنون خوش‌اقبال‌ترین کشور در جهان مدرن بوده است، و آمریکایی‌ها گمان کردند که موفقیت، حق مادرزادی آنان است و نه چیزی اکتسابی که باید تقویت و محافظت شود. و این خشنودی منجر شد به تمایل به قمار بر سر رهبری آشکارا ناآزموده، علی‌رغم وجود همه علائم هشداردهنده‌ای که در بالا ذکر شد.

به گمان من، یک مشکل دیگر در همین راستا عبارت بوده است از استانداردهای سهل‌گیرانه‌تر و امتناع از پاسخگو نگه‌داشتن افراد. این امر را در بسیاری از دانشگاه‌ها می‌توان ملاحظه کرد، جایی که کسب نمره‌های بالا به‌راحتی میسر است، اساتید انگیزه چندانی برای داوری جدی در مورد کارهای ضعیف ندارند، و بیشتر به تیم‌های ورزشی توجه می‌شود تا به دستاوردهای اصیل دانشگاهی. رسوایی اخیر در آزمون ورودی کالج، نشان داد که والدین ثروتمند تا چه حد در پی آنند که فرزندان خود را به کالج‌هایی بفرستند که لیاقت آن را ندارند، اما دانشگاه‌ها نیز عملکرد مشابهی داشته‌اند و راه را برای ورود افراد نالایق به دانشگاه باز گذاشته‌اند.

من روی تحصیلات عالیه تمرکز کرده‌ام چون از امورات آن مطلعم، اما این مشکل فقط به حوزه مذکور محدود نمی‌شود. در ایالات متحده فعلی، مدیرعاملان، شرکت‌هایی نظیر بوئینگ را به درستی مدیریت نمی‌کنند و سپس با چترهای طلایی چند میلیون دلاری پست خود را ترک می‌کنند. مقامات ارشد در دولت جورج دبلیو. بوش و گروهی از متملقان بیرونی خودشان و کشور را فریب می‌دهند و آمریکا را درگیر جنگی احمقانه در خاورمیانه می‌کنند، هیچ‌یک از آن‌ها با توبیخ یا پیامدهای شخصی مواجه نمی‌شوند. شرکت‌های وال‌استریت می‌توانند اقتصاد را از طریق ترکیبی از حرص و آز، بی‌تفاوتی، و کلاهبرداری به ورطه سقوط بکشانند، و با این وجود هیچ‌کس مورد بازخواست قرار نمی‌گیرد، حال تعقیب قضایی به کنار. ژنرال‌های برجسته به «تداوم روند» نبردهای دوردست رأی می‌دهند، به پیروزی نمی‌رسند، و سپس بازنشسته می‌شوند تا به‌عنوان کارشناسان محترم به عضویت هیئت‌مدیره شرکت‌ها درآیند و به پست‌های پرنفوذ دست یابند. در عین حال، افشاگران فساد و کارمندانی که خود را وقف وظایف عمومی کرده‌اند به جد برای انجام تعهدات خود می‌کوشند، صرفاً برای این‌که نهایتاً بدنام شوند، اخراج شوند یا به سرنوشت بدتری دچار گردند. وقتی انسجام و پشتکار، بدون پاداش بماند و ناکامی هیچ جریمه‌ای نداشته باشد، شایستگی به کنار رانده می‌شود.

والت در ادامه می نویسد: من بر این باورم که یک جریان فرهنگی گسترده‌تر که مروج خودپرستی است نیز وجود دارد. جان کندی رئیس‌جمهور اسبق، معصوم نبود اما زندگی خود را وقف خدمات عمومی کرد و به آمریکایی‌ها گفت «نپرسید کشورتان چه کاری می‌تواند برای شما انجام دهد، بلکه بپرسید شما چه کاری برای کشورتان می‌توانید انجام دهید». با این وجود، زمانی‌که رونالد ریگان به ریاست جمهوری رسید، به آمریکایی‌ها گفته می‌شد که حکومت دشمن است و این‌که (به نقل از وال‌استریت) «حرص و آز، خوب است». بازار، از همه چیز مهم‌تر بود، خدمات عمومی بی‌ارزش تلقی شد، و مالیات برای احمق‌ها تلقی شد. آمریکایی‌ها که بسیاری از نهادهای عمومی خود را طی دهه‌ها از معنا تهی کرده بودند، اکنون ناگهان متوجه شدند که برای یک امر عمومی واقعی آمادگی ندارند. اوج این گرایش، خودِ ترامپ است: چطور ممکن است که یک کشور جدی، یک رهبر خودشیفته، آشکارا نالایق و خودخواه با سابقه طولانی شکست و تقلب را به‌عنوان رهبر خود انتخاب کند؟

استاد دانشگاه هاروارد در بخش دیگری از یادداشت خود در فارین پالیسی آورده است: آیا من در این ‌باره اغراق می‌کنم؟ شاید اما به هر حال زوال آمریکا همچنان گسترده است. در صورتی که این روند رو به زوال معکوس نشود، نفوذ جهانی ایالات متحده کاهش خواهد یافت. نه به دلیل استقبال از راهبرد «اول آمریکا» و انتخاب عامدانه بی‌تفاوتی، بلکه به دلیل این‌که مردم سراسر جهان، دیگر ایده‌ها و مشاوره‌های آمریکا را مثل سابق جدی نخواهند گرفت. شاید گهگاهی به آن گوش دهند و با آن موافقت کنند، اما تفاوتی که رهبران ایالات متحده سابقاً می‌توانستند روی آن حساب کنند محو خواهد شد. وقتی بحران کووید-۱۹ تمام شود، آمریکایی‌ها احتمالاً با آزردگی درمی‌یابند که دیگر صداها همچون پکن یا دیگر کشورها، احترام بیشتری را به خود جلب می‌کنند. این نشانه یک مصیبت قریب‌الوقوع نیست، اما حاکی از ظهور جهانی متفاوت با جهانی است که آمریکایی‌ها به آن عادت کرده بودند. حداقل چارچوب کلی جهان سیاست و برخی از جنبه‌های مهم اقتصاد جهانی، دیگر به شدت سابق به نفع ایالات متحده نخواهد بود.

آیا می‌توان این وضعیت را چاره کرد؟ من نمی‌دانم. زوال فرهنگی را نمی‌توان توسط قانون‌گذاری، فرمان‌های اجرایی، یا حتی مرثیه‌هایی نظیر نوشتار حاضر، ترمیم کرد. شاید امید آن باشد که بحران فعلی به آمریکایی‌ها یادآور شود که دارا بودنِ افراد شایسته و قابل‌اتکا در پست‌های رهبری کلیدی واقعاً مهم است، و پاسخگوتر نگه‌داشتن افراد برای فساد، خویشاوندسالاری، یا بی‌لیاقتی محض، در رابطه با اثربخشی سیاست‌های عمومی دارای اهمیت اساسی است. خواه طرفدار یک دولت رفاه بزرگ باشید یا یک دولت آزادی‌خواه کوچک، باید فراتر از همه خواهان آن باشید که این دولت به شایستگی هدایت شود و متخصصان خبره و ساعی را به خدمت بگیرد. رئیس‌جمهور هر که باشد، باید کارمندان خود را از میان افرادی انتخاب کند که لیاقت خود برای مشاغل مربوطه را نشان داده باشند، و نه این‌که به خاطر وفاداری شخصی یا استعدادشان برای تملق‌گویی انتخاب شوند.

فارین پالیسی در پایان مقاله خود می‌نویسد: آمریکایی‌ها باید به بازاندیشی در مورد نظام سیاسی‌ای بپردازند که افرادی را به خدمت می‌گیرد و تشویق می‌کند که حاضرند که خود را به بالاترین قیمت پیشنهادی بفروشند. و مسلماً یک مشکل جدی در نظام سیاسی‌ای وجود دارد که ماه‌ها زمان و میلیاردها دلار پول را صرف آمادگی برای انتخابات ۲۰۲۰ می‌کند و نهایتاً انتخاب بین سه پیرمرد سفیدپوست را پیش روی ملت می‌گذارد. به همین دلیل، آمریکایی‌ها باید در مورد این امر بازاندیشی کنند که آیا اصلاً یک سالِ تمام وقت گذاشتن برای انتخاب یک نفر برای یک دوره چهار ساله، منطقی است یا نه. هیچ دموکراسی پیشرفته دیگری چنین کاری نمی‌کند. و حال که بحث به اینجا کشید، اجازه دهید روش الکتورال کالج را نیز نکوهش کنیم؛ یک یادگار عتیقه غیرقابل‌دفاع که به‌گونه‌ای سیستماتیک، نقش رأی‌دهندگان در بخش عمده کشور را بی‌اثر می‌سازد.

در چشم‌انداز پیش رو، امکان تغییر سیاسی بنیادی، تنهاترین گزینه مطلوبی است که اکنون برای من قابل‌تصور است. آمریکا از زمان دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ تاکنون، با بحرانی مشابه بحران فعلی مواجه نشده است، و در آن زمان‌ها در مقایسه با وضعیت فعلی، در شرایط بهتری برای برطرف کردن چالش‌ها قرار داشت.

منبع خبر

آمریکا دچار زوال فرهنگی و مدیریتی شده و دیگر شایستگی رهبری جهان را ندارد/ جهان پساکرونا به سمت چین متمایل خواهد شد بیشتر بخوانید »

ارزیابی اندیشکده آمریکایی از توازن قوا در خلیج فارس و قدرت ایران

بین الملل ۱۳:۳۴ – ۱۳۹۹/۱/۱۱ http://fna.ir/ewhx۲e ۰ ارزیابی اندیشکده آمریکایی از توازن قوا در خلیج فارس و قدرت ایران

یک اندیشکده آمریکایی در ارزیابی خود از توازن قوا در خلیج فارس نوشت، توان موشکی و ایجاد جنگ نامتقارن توسط ایران، موجب برتری آن نسبت به آمریکا و شرکایش در منطقه شده است.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، اندیشکده آمریکایی «مرکز مطالعات بین‌المللی و راهبردی» در کتابی که اخیراً منتشر کرده است به ارزیابی سیاسی و امنیتی نیروهای ایرانی، کشورهای عربی حوضه خلیج فارس و نقش آمریکا در این پیکره آبی راهبردی پرداخته است.

به نوشته پایگاه اینترنتی این اندیشکده، در این ارزیابی، نقش موارد زیر در شکل دادن به موازنه قدرت در خلیج فارس اشاره شده است:

  1. تغییر راهبردی روابط میان ایران و کشورهای عرب همسایه و عدم قطعیت نقش آینده آمریکا در خلیج فارس
  2. رشد قابلیت ایران در جنگ‌های نامتقارن در حوزه خلیج فارس
  3. تأثیر موفقیت ایران در ساخت موشک‌های دقیق هدایت شونده و پدافندهای هوایی مؤثرتر

این اندیشکده نوشت، با این حال فارغ از مخارج نظامی و قابلیت‌های طرفین، باید توجه داشت که شیوع ویروس کرونا تأثیر بسیار زیادی بر استقرار نیروهای آمریکایی در منطقه و مخارج نظامی این کشور خواهد داشت. همچنین این بیماری بر مخارج نظامی و واردات سلاح از سوی کشورهای حوزه خلیج فارس نیز مؤثر خواهد بود.

شیوع ویروس کرونا موجب شده آمریکا ۲۰۰۰ میلیارد دلار به مقابله با اثرات این بیماری اختصاص دهد. این در حالی است که از سال مالی ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹ هزینه حضور نظامی آمریکا در افغانستان، عراق و سوریه چیزی بین ۲۰۰۲.۴ تا ۲۱۰۶.۲ میلیارد دلار برآورد شده است.

بر اساس این تحلیل، هزینه‌هایی که شیوع ویروس کرونا به آمریکا تحمیل کرده است، تأثیر به‌سزایی بر هزینه‌های صرف شده در خلیج فارس، حضور نظامی در منطقه، کمک‌های نظامی و دیگر جنبه‌های امنیت ملی این کشور خواهد داشت.

کشورهای عربی ثروتمند صادر کننده نفت نظیر کویت، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، چیزی حدود ۱۰ درصد از تولید ناخالص ملی خود را صرف امنیت ملی می‌کنند. اما شیوع کرونا تقاضا برای نفت و بهای آن را کاهش داده است. ادامه پیدا کردن این روند می‌تواند موجب کاهش بودجه امنیتی و واردات اسلحه در این کشورها شود.

این ارزیابی به تغییرات عمده در توازن قوا در منطقه می‌پردازد که تغییر آرایش سیاسی و راهبردی آمریکا، کشورهای عربی و ایران را شامل می‌شود. این تغییرات، تأثیر جنگ‌های منطقه‌ای، جنگ‌های داخلی، ناآرامی‌های سیاسی و دو دهه درگیری با افراط‌گرایان و تروریست‌ها را در بر می‌گیرد.

در این بین ایران توانسته است قدرت اثرگذاری و تقابلات خود را به یمن، اقیانوس هند و دریای سرخ گسترش دهد.

نگاهی به سیر این تحولات نشان می‌دهد که ایران، آمریکا و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از ورود به جنگی تمام عیار اجتناب می‌کنند. در عوض طرفین در کنار منازعه سیاسی بر سر گسترش تأثیرگذاری و کنترل منطقه، به درگیری غیرمستقیم و جنگ‌های ترکیبی روی آورده‌اند.

این اندیشکده همچنین می‌نویسد، توان رو به رشد ایران در زمینه جنگ‌های راکتی و موشکی، موجب تغییر موازنه قوا در منطقه شده است با این حال پیش‌بینی تأثیرات آن در آینده به‌دلیل کمبود اطلاعات از تلاش‌های ایران در این زمینه، کاری دشوار است؛ لکن ایران بدون شک جایگاهش را نسبت به آمریکا و شرکایش در منطقه محکم‌تر کرده است.

انتهای پیام/

خلیج‌فارس اندیشکده آمریکایی توازن قدرت ایران آمریکا اخبار مرتبط

منبع خبر

ارزیابی اندیشکده آمریکایی از توازن قوا در خلیج فارس و قدرت ایران بیشتر بخوانید »

بازدارندگی دفاعی ایران دشمن را دچار وحشت راهبردی کرده است/ نیروهای مسلح در کنترل و پیشگیری از شیوع «ویروس کرونا» در کنار مردم است

به گزارش مشرق، ستادکل نیروهای مسلح با صدور بیانیه‌ای به‌مناسبت گرامیداشت «یوم الله ۱۲ فروردین»، روز جمهوری اسلامی، عبور کشور از طوفان‌های سهمگین طراحی‌شده توسط نظام سلطه، طی عمر پربرکت ۴۰ساله انقلاب اسلامی را ثمره حکومت اسلامی مبتنی بر پشتوانه مردمی و مردم‌سالاری دینی دانست.

در بیانیه ستادکل نیروهای مسلح آمده است: «انقلاب اسلامی با گفتمان نوین حکومت اسلامی مبتنی بر آموزه‌های الهی و در پرتو اندیشه‌های ناب علوی(ع) در سال ۱۳۵۷ نویدبخش آزادی و رهایی ملت‌های ستمدیده از استعمار و استثمار نظام سرمایه‌داری و مایه امیدبخشی و دلگرمی محرومان و مستضعفان جهان شد و مولفه‌های استکبارستیزی، سلطه‌گریزی، عدالت‌خواهی و استقلال‌طلبی را در حیات جوامع آزادی‌خواه و حق‌طلب جاری و وعده الهی غلبه و پیروزی آنان بر جبهه باطل را عینیت بخشید.»

بیشتر بخوانید:

آماده‌سازی ۴ هزار و ۲۰۰ تخت توسط نیروهای مسلح

رزمایش سراسری دفاع بیولوژیک نیروی زمینی سپاه آغاز شد

ستادکل نیروهای مسلح تبیین دستاوردهای شگرف انقلاب اسلامی در سطوح ملی و فراملی و بازگویی آن به آحاد جامعه به‌ویژه نسل جوان را از اولویت‌ها و ضرورت‌های انکارناپذیر امروز توصیف و پیشرفت خیره‌کننده و بالندگی و اقتدار جمهوری اسلامی در حوزه دفاعی و نظامی را مایه مباهات ملت سرافراز ایران اسلامی می‌داند.

این بیانیه در ادامه خاطرنشان می‌سازد: «دستاوردها، پیشرفت‌ها و موفقیت‌های بی‌نظیر جمهوری اسلامی ایران در حوزه دفاعی و نظامی کشور را به نقطه‌ای از بازدارندگی رسانده است که جبهه دشمنان را دچار وحشت راهبردی و یأس و ناامیدی ساخته و ملت ایران را از قدرت دفاعی اطمینان‌بخش نیروهای مسلح و امنیت پایدار و همه‌جانبی ملی خرسند نموده است.»

ستادکل نیروهای مسلح تصریح کرده است: «نیروهای مسلح جمهوری اسلامی علاوه بر اقتدار دفاعی و تقویت ساختارها و بنیه‌های دفاعی خود همواره در برهه‌های حساس کشور از جمله در بحران‌های حادث‌شده از قبیل سیل، زلزله و پدیده اخیر، کنترل و پیشگیری از شیوع «ویروس کرونا» در کنار مردم شریف کشور بوده و از تمامی ظرفیت‌ها و توانمندی خود از امکانات و تجهیزات تا نیروی انسانی فداکار و متعهد را در جهت کاهش آلام و دغدغه‌ها و رفع مسائل و مشکلات مردم به‌کار گرفته و در این مأموریت خطیر و حساس نقش بی‌بدیل و تأثیرگذار خود را در همکاری با دولت و ملت بسیج کرده است.»

ستادکل نیروهای مسلح در بخش دیگری از این بیانیه، توسعه قدرت جمهوری اسلامی، بیداری اسلامی، عمق‌یافتن مقاومت اسلامی و اضمحلال و سرخوردگی سیاسی و نظامی نظام سلطه را از واقعیت‌های مسلم انکارناپذیر و واقعی جهان امروز برشمرده است و می‌افزاید: «تثبیت قدرت نظام مقدس جمهوری اسلامی و بسط و گسترش هرچه بیشتر آن به اقصی نقاط دنیا در پرتو اندیشه‌های ناب بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) تحت رهبری و هدایت پیامبرگونه مقام معظم رهبری و فرماندهی معظم کل قوا حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مدّ ظلّه العالی) در گام دوم انقلاب اسلامی، ایجاد تمدن نوین اسلامی در هندسه سیاسی جهان را محقق خواهد ساخت.»

ستادکل نیروهای مسلح در پایان با گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان والامقام، ایثارگران و آزادگان سرافراز به میهن اسلامی و تبریک فرارسیدن یوم‌اللّه ۱۲ فروردین ــ سالروز استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی ــ تأکید کرده است: «امید است در سالی که به‌تدبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی به‌عنوان جهش تولید نامگذاری شده است به‌فضل الهی و با همت و برنامه‌ریزی دولت و حمایت و حضور همه‌جانبه ملت بصیر و ولایتمدار، ظرفیت‌ها و توانمندی‌های سرشار کشور در مسیر بالندگی، پیشرفت و استحکام هرچه بیشتر کشور قرار گرفته و با رونق یافتن تولید داخلی و ایجاد اشتغال فعال و حضور خیل عظیم جوانان برومند در میدان کار و تلاش و سازندگی توطئه‌های دشمنان و طرح‌های شیطان بزرگ در تحریم و جنگ اقتصادی به فرصت‌های بی‌بدیل رونق اقتصادی و خوداتکایی و خودکفایی ملی تبدیل گردد».

منبع خبر

بازدارندگی دفاعی ایران دشمن را دچار وحشت راهبردی کرده است/ نیروهای مسلح در کنترل و پیشگیری از شیوع «ویروس کرونا» در کنار مردم است بیشتر بخوانید »

توصیه حاج‌قاسم به مدافعان حرم

به گزارش مشرق، کتاب «تو شهید نمی‌شوی» روایت‌هایی از حیات جاودانه شهید مدافع حرم، شهید محمودرضا بیضایی که کمتر از یک ماه پیش، چاپ هجدهم آن راهی بازار نشر شده بود، با استقبال مخاطبان به چاپ نوزدهم رسید.

بنابرین گزارش، این کتاب که به همت انتشارات «راه یار» تهیه و منتشر شده است، روایت‌های احمدرضا بیضایی؛ برادر شهید از فراز و فرودهای یک زندگی با برکت، کودکی و نوجوانی، مسجد و مدرسه تا دانشگاه و پادگان، تبریز تا تهران و از تهران تا شام است.

در معرفی این کتاب آمده است: «تو شهید نمی‌شوی»، روایت‌هایی از حیات جاودانه شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی به قلم برادرش احمدرضا است. محمودرضا که به آرمان جهانی امام خمینی(ره) یعنی تشکیل حکومت جهانی اسلام می‌اندیشید، مطالعات دینی و سیاسی‌اش تعطیل نمی‌شد و با زبان عربی و لهجه‌های عراقی و سوری آشنایی داشت. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۱۳۹۰ برای یاری جبهه‌ مقاومت و دفاع از حریم آل‌الله(ع) عازم سوریه شد. او در آخرین اعزامش که دی ۱۳۹۲ بود، به یکی از یاران نزدیکش گفته بود این سفرش بی‌بازگشت است.

سرانجام در ۲۹ دی ۱۳۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم(ص) و امام جعفرصادق(ع) در منطقه «قاسمیه» دمشق در مقابله تروریست‌های تکفیری به شهادت می‌رسد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: آن روز که با بچه‌های بسیج محل‌شان رفتیم پادگان، اسلحه «ام ۱۶» و «کلاشینکف» را تدریس کرد. بعد از کلاس از من پرسید: «تدریسم چطور بود؟» گفتم: «خیلی تپق زدی. روان صحبت نمی‌کنی.» گفت: «باورت می‌شود من تا حالا فارسی تدریس نکرده بودم؟ فارسی این چیزهایی که همیشه به عربی می‌گویم پیدا نمی‌کردم بگویم.» گفتم: «مگر به عربی تدریس می‌کنی؟» گفت: «حاج قاسم گفته هر کس مترجم با خودش می‌برد سر کلاس، اصلا کلاس نرود.»

با نیروهای مقاومت کار کرده بود و عربی را کمی از آن‌ها و کمی هم از یکی از دوستان خوزستانی‌اش که عربی تدریس می‌کرد، یاد گرفته بود. عربی محاوره‌ای را خوب صحبت می‌کرد و می‌فهمید…

آن روزها محاوره عربی را تازه شروع کرده بودم و لهجه‌های شامی، عراقی، خلیجی و مصری را با هم مقایسه می‌کردم. یک بار به او گفتم لهجه عراقی را خیلی دوست دارم و کم و بیش می‌فهمم، ولی عربی لبنانی‌ها را نمی‌فهمم و علاقه‌ای هم به یادگیری‌اش ندارم. گفت: «اتفاقا عربی لبنانی‌ها و سوری‌ها خیلی شیرین است.» و بعد تعریف کرد که یک بار با تقلید لهجه آن‌ها از ایست بازرسی‌شان در یکی از مناطق سوریه به راحتی گذشته است. کتابی بود به نام «قصة‌الانشاء للاطفال» مخصوص آموزش عربی در مدارس سوریه.

من کپی این کتاب را از کلاس یکی از اساتید زبان عربی در تهران که در شرکت می‌کردم به دست آورده بودم. محمودرضا نسخه اصلی‌اش را از سوریه آورد و داد به من. من هم در قبالش یکی از کتاب‌های خودم را به او دادم.

بر اساس این گزارش، کتاب «تو شهید نمی‌شوی» در ۱۵۰ صفحه و تیراژ ۱۵۰۰نسخه از سوی انتشارات «راه یار» عرضه شده است و علاقمندان جهت تهیه آن علاوه بر کتاب‌فروشی‌ها می‌توانند به واحد فروش دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی واقع در میدان انقلاب اسلامی، خیابان ۱۶آذر، روبروی پورسینا، پلاک ۶۰، حسینیه هنر یا سایت‌های ammaryar.ir و bookroom.ir مراجعه و یا نام کتاب را به شماره ۰۹۱۹۹۰۳۸۲۷۰ پیامک کنند.

منبع خبر

توصیه حاج‌قاسم به مدافعان حرم بیشتر بخوانید »

واکنش «شاه‌میری» به هدیه شاه پهلوی

به گزارش مشرق، آدرس سر راست است. در کوچه پس کوچه‌های دروازه شمیران خیابان شهیدان کفایی امانی کوچه‌ای فرعی قرار دارد که به نام شهید اکبر شاه‌میری نامگذاری شده است. همین پلاکاردهای آبی کوچه‌ها که به نام شهداست، می‌شوند سنگ نشان، می‌شوند تلنگر، تا راه گم نشود.

اینجا مادر دلش پر از خاطرات اکبر است و پدر تهی از خاطرات. مادری که مشتاقانه و پرشور از خاطرات شهید ۱۹ ساله‌اش می‌گوید و پدری که رنج دوران، این روزها برایش فراموشی به جا گذاشته است. روایت زیر حاصل گفت‌وگوی خادمین شهدا ـ فدک در مصاحبه با مادر شهید شاه‌میری است.

«فاطمه کبری افراخته» اصالتاً قمی است. در ۱۱ سالگی با فضل‌الله شاهمیری ازدواج کرد. ۱۴ ساله بود که خدا، اکبر را به آن‌ها داد، سال ۱۳۴۱. مادر و فرزند اختلاف سنی کمی داشتند. با هم بزرگ شدند و به خاطر شباهت زیادشان خیلی‌ها فکر می‌کردند خواهر و برادر هستند. بعد از اکبر، یک پسر و دختر دیگر هم به دنیا آمدند. مستاجر بودند و وضع مالی متوسطی داشتند، اما زندگی‌شان رو به راه بود. مادر تعریف می‌کند: «خانه‌مان حیاطی داشت که مشرف به خانه روبرو بود. اکبر هفت ساله بود، به من می‌گفت که وقتی میروی حیاط چادر سرت کن مادر. ممکن است کسی تو را ببیند. به شوخی می‌گفتم اگر نخواهم چادر سر کنم چه کار می‌کنی؟ یک چادر دستش می‌گرفت و می‌گفت تا وقتی این چادر را سرت نکنی اجازه نمی‌دهم بروی حیاط.»

****

اولین دبیرستان بود که انقلاب شد. خانواده شاه‌میری روزهایی را پشت سر می‌گذاشت اکبر در خانه پابند نمی‌شد. روز ۱۷ شهریور لباس سفید پوشید و بیرون رفت. پدرش از اداره زنگ زد و خبر داد که امروز به تظاهرکنندگان تیراندازی می‌کنند. فاطمه خانم مضطرب شد. چادر سر کرد و کوچه به کوچه دنبال اکبر گشت، اما اثری از او نیافت. در خانه‌های کوچه‌های حوالی میدان ژاله به روی مبارزان باز و هر خانه پر از مجروح بود. مادر بین آن همه جوان تیرخورده دنبال چهره آشنایی می‌گشت. تمام روزهای انقلاب اکبر هم مثل همه جوان‌های پر شر و شور محله بی‌قرار بود. می‌رفت تظاهرات و در مسجد زیر جانمازهای مردم اعلامیه‌های امام (ره) را می‌گذاشت. خانم افراخته تعریف می‌کند: «از طرف اداره بشقاب نفیسی به حاج آقا هدیه داده بودند که بخشی از آن تصویر شاه بود. اکبر از مدرسه که آمد بشقاب را شکست. الگوی اکبر دایی‌اش بود. دوران انقلاب اعلامیه چاپ می‌کردند و دستگاه چاپشان را زیر شیروانی منزل ما پنهان کرده بودند. پدرش مدام می‌گفت که بابا جان! این کارها چیست که می‌کنی؟ همسرم آن روزها کارمند مخابرات بود و شغل دولتی داشت. واقعیتش از شاه می‌ترسیدیم. کلانتری ۹ را هم که گرفتند با دایی‌اش با هم بودند.»

***

جنگ که آغاز شد به رسم همه نوجوان‌های دهه ۴۰ در شناسنامه‌اش دست برد. ۴۵ روزی آموزش نظامی دیده و به جبهه اعزام شد. مادر تعریف می‌کند: «در جبهه به دیدنش رفتیم، از او خواستم برگردد و درسش را بخواند و جنگ را بگذارد برای بعد. بالاخره هر مادری دلش می‌خواهد به تحصیل فرزندش لطمه نخورد. اکبر با اشاره کسی را نشانم داد و گفت که مادر جان اگر من دبیرستانی هستم این رفیقم دانشجوست. می‌بینی که اینجاست. رفیقش علیرضا موحددانش بود، بالاخره راضی شدم و گفتم باشد، هر کار می‌خواهی بکن. وقتی مرخصی می‌آمد رفیق صمیمی‌اش همان علیرضا بود. به خانه ما هم رفت و آمد داشت.»

***

اوایل سال ۶۰ اکبر با دختر عمویش عقد کرد، اما قول و قراری با خدا داشت. گفته بود تا به عهدم عمل نکنم، زنم را به خانه نمی‌برم و قول و قرارش این بود که یک سالی را در جبهه بماند. مادر می‌گوید: «اکبر گفت این بار که بروم دفعه آخر من است لابلای خاطراتش برای ما تعریف می‌کرد که شهیدی را از منطقه آوردند که تکه‌های پیکرش را از روی درخت جمع کرده بودند. مدام تاکید داشت اگر من شهید شدم و جنازه‌ای نداشتم اصرار نداشته باشید که پیدایم کنید.» مادر، اما دلمشغولی‌های دیگری هم دارد. پسر بعدی اصغر متولد سال ۴۶ دنبال برادر عازم جبهه شد، اما مدت‌هاست از او خبری نیست. شواهدی وجود دارد که جزو اسرا باشد. دختر خانواده هم به تازگی عقد کرده است. همسر او هم ارتشی است و در جبهه خدمت می‌کند، این روزها برای مادر سراسر امتحان است. اکبر ۲۰ شهریور سال ۶۰ روی ارتفاعات بازی‌دراز به شهادت رسید. خانم افراخته با اشاره به آن لحظه‌ها که برای بسیاری از مادران ایرانی آبستن امتحاناتی درباره عزیزانشان بود، ادامه می‌دهد:‌

«موقع شهادت اکبر، برادرزاده حسین همراهش بود. منتظر بودیم از منطقه برگردد و از لحظه شهادت اکبر بگوید، از ثانیه‌های آخر که با اکبر بود. می‌گفت بالای ارتفاعات بازی‌دراز بودیم اکبر پایش زخمی شد، اما حالش خوب بود. دو رزمنده دیگر مجروح بودند و حال مساعدی نداشتند، آن‌ها را به اکبر سپردم و رفتم برای ایشان آب بیاورم. وقتی برگشتم اکبر گریه می‌کرد. گفت حسین این دو تا که شهید شدند، من تکیه دادم به درخت و خوابم برد. خواب دیدم آقایی آمد و به همه ما یک لیوان شربت داد. این‌ها که رفتند دعا کن من هم امروز رفتنی باشم. همان روز بالای ارتفاعات خمپاره به سر اکبر اصابت کرد و به شهادت رسید.»

***

پیکر اکبر سه سال در منطقه ماند، تا آبان سال ۶۳ که در قطعه ۲۷ بهشت زهرا قراری دوباره گرفت. مادر می‌گوید: «در مراسم سومین سالگرد اکبر، یکی از دوستانش خبر داد که پیکر اکبر پیدا شده است. یک انگشتر به ما نشان داد و گفت این انگشتری است که از دستش جدا کردم. من برداشتمش راضی باشید. وقتی آمد فقط استخوان بود. سر هم نداشت. گفتند سرش جدا شده.»

***

اکبر شهید شد، پایان امتحان‌های مادر نبود. خانم افراخته روزهایی را از سر گذرانده که تلفن در خانه نبود و با هر تماسی به کاسب‌های محل، از جا می‌پرید و پابرهنه خود را به تلفن می‌رساند تا بلکه خبری از گمشده اش بگیرد. اصغر ۲۱ ساله بود که اسیر شد و در سری دوم مبادله به آغوش مادر و خانواده بازگشت. خانم افراخته با یادآوری شرایط سخت روزهای جنگ و تاکید بر اینکه مردم آن روزها بیشتر شکرگزار بودند می‌گوید: «ما زمان شاه را درک کردیم و اکنون هم در این جامعه زندگی می‌کنیم. شرایط بهتر از قبل است، اما آن روزها مردم شکرگزارتر بودند. دخترم آن روزها سه تا بچه پشت سر هم داشت. همسرش هم مداوم در جبهه بود. نه وسیله نقلیه‌ای بود و نه گوشی همراه و امکاناتی. اگر کسی همسرش در جبهه بود و بچه مریض داشت یا حادثه‌ای پیش می‌آمد، باید از اهالی محله کمک می‌خواست. مردم هم دریغ نمی‌کردند. آن زمان گروه‌های انصارالمجاهدین بودند که به خانواده‌های رزمنده‌ها کمک می‌کردند. حالا در وفور نعمتیم، اما باز مردم ناراضی اند. با خودم می‌گویم آن روزها چرا این همه نق نمی‌زدیم؟ بی‌حجابی‌ها و مسائل دیگری هست که این روزها دل همه مخصوصا خانواده‌هایی را که برای امنیت کشور جوان از دست داده‌اند، به درد می‌آورد.»

بخشی از وصیت‌نامه شهید اکبر شاه‌میری

«با درود به تمام شهیدان راه حق و آزادی، اسلام و امام زمان‌مان مهدی (عج) و مجاهد نستوه امام خمینی. آری اینان مبارزان اسلام هستند. اینان کسانی هستند که می‌خواهند به جهان نوید پیروزی مستضعفین را بر مستکبرین بدهند.

پدر، مادر، همسر، خواهر، برادران و دوستانم!

چند روز دیگر به امید خدا می‌خواهیم عملیات وسیعی انجام دهیم. خودم را به خدا سپرده‌ام و از خدا می‌خواهم که اگر با خون من حقیر، خدمتی را برای اسلام می‌توانم انجام دهم، مرا به درجه شهادت برسان که در جنگ اسلام با کفر امام می‌فرماید اگر کشته شوید پیروزید و اگر بکشید باز هم پیروز. انسانیت در عمل کردن است نه شعار دادن.

پدر و مادر عزیزم! از شما می‌خواهم بر اعتقاد و ایمانی که به امام دارید پایدار باشید می‌دانم این نامه موقعی به دست شما می‌رسد که به شهادت رسیده‌ام. این را بدانید که شهادت سعادتی است که نصیب هر کسی نمی‌شود.

همسرم! برای شما آرزوی موفقیت دارم. هر چند کمی از زندگی خود را با شما بودم و امیدوارم برای شما خاطره بدی از خود به جا نگذاشته باشم. امیدوارم که شما از من راضی بوده باشید و خدا هم از شما راضی باشد. شهادت سعادتی است که نصیب هر کسی نمی‌شود. ان الله مع الصابرین، خداوند به شما صبر بدهد. بدانید که اسلام پیروز است.»

منبع: دفاع پرس منبع خبر

واکنش «شاه‌میری» به هدیه شاه پهلوی بیشتر بخوانید »

کرونا چه بر سر مددجویان کهریزک آورده است؟+ فیلم

اجتماعی / سلامت ۰۰:۰۲ – ۱۳۹۹/۱/۱۱ http://fna.ir/ewhpiy ۰ کرونا چه بر سر مددجویان کهریزک آورده است؟+ فیلم

«بیشتر مددجویانی که در کهریزک کرونا گرفتند،حتی به اندازه خاراندن صورت هم توانایی ندارند. پرستاران به جز مراقبت های خاص بیمار کرونایی آنها را حمام می برند. غذا دهانشان می گذارند. پوشکشان را عوض می کنند. بیشتر آنها زخم بستر دارند و زخم هایشان هر روز ضدعفونی می شود. همین دور روز قبل یکی از پدریارها از شدت خستگی از حال رفت. به خدا کرونا که برود کف پای تک تک پرستاران آسایشگاه را می بوسم. آنها حرفی نمی زنند اما خسته اند.ای کاش طلبه های جهادی و جوانان داوطلب به میدان مبارزه با کرونا در آسایشگاه بیایند.»

گروه اجتماعی خبرگزاری فارس- عطیه اکبری: پای کرونا به آسایشگاه کهریزک؛ بزرگ ترین آسایشگاه سالمندان و معلولان خاورمیانه هم باز شد. رسانه های معاند این خبر را با بزرگ نمایی شرایط بحرانی در کهریزک بازنشر کردند تا به این بهانه از آب گل آلود ماهی بگیرند.

اما در آسایشگاه کهریزک چه خبر است؟ کرونا چه به روز یک هزار و ۷۰۰ سالمند و معلولی آورده که در هفت آسمان یک ستاره هم ندارند. با مسئولان آسایشگاه تماس می گیریم و تقاضای حضور در قرنطینه مددجویان کرونایی را مطرح می کنیم اما پاسخ برای حضور در قرنطینه منفی است.« هیچ کس حق ورود به قرنطینه آسایشگاه کهریزک را ندارد.» این پاسخ مسئولان آسایشگاه است.

گزارش میدانی مجازی از قرنطینه کرونایی های کهریزک

در این شرایط تماس تصویری بهترین گزینه است. با پرستار بخش تماس می گیریم تا ببینیم در قرنطینه پر از حرف و حدیث کهریزک چه می گذرد؟ تماس برقرار می شود و آن طرف خط،«مریم بودش» یکی از پرستاران آسایشگاه ما را به گزارش مجازی از قرنطینه مددجویان کرونایی دعوت می‌کند.

«خوب وقتی تماس گرفتید. زمان نهار است و پدریارها و مادریارها در حال غذا دادن به مددجوها هستند.» خانم بودش موبایل به دست وارد یکی از اتاق ها می شود. لباس های مخصوص مانع دیدن چهره مددکاران است. اما صدایشان به گوشمان می رسد. قاشق قاشق غذا دهان پیرمردها و معلولانی می گذارند که ویروس کرونا جان نزارشان را نشانه گرفته است. با پیرمردها و معلولان خوش و بش می کنند. شوخی می کنند. سر به سرشان می گذارند. قربان صدقه شان می روند.

مامان مریم ۱۰۲ ساله آسایشگاه کرونا را شکست داد

پرستار بخش قرنطینه خدا قوت می گوید. به اتاق بعدی می رود و در این فاصله می گوید:«برایتان سورپرایز دارم. می خواهم شما را پیش "مامان مریم" ببرم. مددجویی که خبر مثبت شدن تست کرونایش دل همه مان را لرزاند اما روی کرونا را کم کرد. الان می فهمید چرا!» صدای قدم هایش تندتر می شود و خودش را بالای تخت مامان مریم می رساند.

پیرزن نحیفی روی صفحه موبایل می بینیم که چروک های عمیق صورتش نشان از زندگی پر از رنج می دهد اما با همه این احوال کرونا را شکست داده. پیرزن خواب است و تیر پرستار به خطا می رود. ناز و نوازش موهای سفید مامان مریم چرت عمیقش را پاره نمی کند. بودش بالای سر پیرزن می ایستد و می گوید: «این مامان مریم ما ۱۰۲ ساله است؛ تقریبا سالمندترین مددجوی آسایشگاه. خبرکرونایی شدنش دلمان را خالی کرد. ما به این پیرمردها و پیرزن ها عادت کرده ایم و شده اند مثل پدر و مادرمان. مریم سعیدی وضعیت جسمی خوبی ندارد و نابینا است. روز اول سرفه که می کرد بند دلم پاره می شد. بالای سرش می ایستادم و ناز و نوازشش می کردم. نابیناست و چشمش جایی را نمی بیند اما از دلش خبر دارم. با همین نگاه بی رمق با هم حرف می زنیم. بعد از این همه سال قصه زندگی مددجوها را از برشدیم. مراقبت های ما از این مددجوی ۱۰۲ ساله خاص تر و دقیق تر بود. روزی که جواب آزمایش هایش نشان دهنده بهبود نسبی اش بود و به زندگی برگشت خستگی ماندن در قرنطینه از تنمان درآمد.»

پرستار کهریزک خطاب به غربی ها!این بود ادعاهایتان!؟

«اینجا سورپرایزهای ما برای رسانه ها زیاد است. برایتان تصویر می گیرم و شما هم منتشر کنید. شنیدیم در اسپانیا پرستارها از ترس جانشان سالمندان کرونایی را رها کردند و ارتش جنازه هایشان را پیدا کرده است! این بود همه ادعای غربی ها؟! ما که ادعایی نداشتیم. همه مددکاران آسایشگاه جانشان را کف دستشان گذاشتند و پای سالمندان و معلولان کرونایی ایستادند. هیچ کس خانه نرفته. قرنطینه شدیم و با پای دلمان پای سلامتی آنها ایستاده ایم.حتما شنیده اید که ۶۸ نفر از پرستاران ما مبتلا به کرونا شدند. قصه آنها هم شنیدنی است. سر فرصت برایتان می گویم که الان کجا هستند و چه می کنند.» اینها را بودش می گوید و ادامه می دهد:«حرف های ما را منتشر کنید شاید به گوش غربی ها برسد.»

بشنوید از غافلگیری های آسایشگاه کهریزک

ارتباط تصویری به سختی دوباره برقرار می شود. بدون وقفه سر اصل مطلب می رویم و می گوییم گفتید سورپرایزهای زیادی برای رسانه ها از آسایشگاه کهریزک دارید؟ جواب می دهد:« صبر کنید. همه اتاق های ما پر از غافلگیری است.»

تخت به تخت و اتاق به اتاق سراغ مددجوهای کرونایی می رود. در میان کرونایی های آسایشگاه کهریزک هم معلول می بینی هم سالمند.پیرمرد نحیفی که پوست به استخوان هایش چسبیده در هیاهوی این روزهای کرونایی آرام روی تخت دراز کشیده و برایمان دست تکان می دهد. معلول جوانی که حتی توانایی تکان دادن دست هایش را هم ندارد و معلوم نیست روزگار با دلش چه کرده ، سر تکان می دهد و لبخندی حواله ما می کند.»

کرونا که برود کف پای تک تک پرستارها را می بوسم

سکان هدایت گزارش مجازی را معلول کرونایی به دست می گیرد. وقتی سرپرستار قرنطینه وارد اتاق بعدی می شود و «محمد اکبری» متوجه تماس تصویری می شود، صدایش را در گلو می اندازد و می گوید:

«من خاک پای همه پرستاران و پدریاران و مادریاران آسایشگاه هستم. ما که کس و کاری نداریم، همه زندگی مان خلاصه شده در این چهاردیواری، اما تو رو خدا بنویسید که اینها دو هفته است از خانه و زندگی و بچه هایشان دور شدند. از جانشان مایه گذاشتند تا حال ما خوب شود.

میان کار این پرستاران و پرستاران قرنطینه بیمارستان ها تفاوت از زمین تا آسمان است. برای این حرفم دلیل دارم. من را می بینید؟! بین معلولان اینجا سرزنده ام. حداقل دو دستم کار می کند. اما بیشتر مددجویانی که در این قرنطینه بستری هستند و کرونا گرفتند توانایی انجام دادن کوچک ترین کاری را ندارند، حتی به اندازه خاراندن صورتشان، حتی به اندازه دست گرفتن یک استکان آب. پرستاران به جز مراقبت های خاص بیمار کرونایی باید از ریز تا درشت کارهای شخصی بیماران را هم انجام دهند. مجبورند آنها را بغل کنند و جا به جا کنند. غذا و آب دهانشان بگذارند. می دانید بیمار معلولی که تمام مدت روی تخت خوابیده وقتی سرفه اش بگیرد، اگر پرستار به دادش نرسد و جا به جایش نکند خفه می شود؟ چون توانایی حرکت کردن ندارد.

پرستاران قرنطینه کرونایی های کهریزک هر لحظه در معرض ابتلا به کرونا هستند. بیشتر سالمندان و معلولان کرونایی پوشینه دارند و روزی چند مرتبه باید جای آنها عوض شود. می دانید اینها یعنی چی؟ به خدا همین دور روز قبل یکی از پدریارها به نام آقای عیسی زاده از شدت خستگی از حال رفت. من خجالت می کشم وقتی می بینم لباس هایشان از شدت فعالیت و تعریق خیس آب شده. اینها را گفتم تا شما هم بنویسی و همه بدانند کرونا که برود کف پای تک تک پرستاران آسایشگاه را می بوسیم.»

برگ برنده ما؛ سالمندان و معلولان کرونایی زنده می مانند

توضیحات پرستار آسایشگاه بعد از بیرون آمدن از اتاق شنیدنی است؛«برگ برنده و دلخوشی مان در آسایشگاه کهریزک پایین بودن میزان مرگ و میر است. راستش اوایل که پای کرونا به آسایشگاه باز شد خودمان را باخته بودیم. آنقدر که در خبرها گفته می شد کرونا از میان سالمندان و افرادی که بیماری های زمینه ای دارند قربانی می گیرد. خبر مثبت شدن تست کرونای مددجوهای سالمند و معلول را که می شنیدیم تنمان می لرزید، اما تا امروز فقط ۵ نفر از مددجویان ما فوت شدند.»

خانم بودش سراغ معلول جوانی می رود و حالش را می پرسد:« چطوری سید اولاد پیغمبر؟ اسم ایشون حسن آقاست. بیمار ام اسی که کرونا یقه اش را گرفته. اوایل حالش خوب نبود. حسابی ما را ترسانده بود. من هم مثل حسن آقا سیدم. به جدش و به جدم توسل کردیم. بعد از یک هفته حالا حالش خیلی بهتر است.»

ویروسی که همه معادله های دنیا را بر هم ریخت

تصویر قطع می شود و دوباره تلاش می کنیم برای برقرار ارتباط و تکمیل گزارش مجازی مان از آسایشگاه کهریزک. در این میان فکر می کنم که کرونا با همه نحسی اش چه عجیب همه معادله های دنیا را بر هم زده و پرده از چهره های بزک کرده داعیه داران غربی برداشته است.

تصویر ناز و نوازش پیرزن ۱۰۲ ساله جلوی چشمم می آید و تلاش پرستاران برای زنده ماندنش را مرور می کنم.درست در همین لحظه ها در آمریکا و کشورهای اروپایی برای حفظ جان سالمندان کرونایی چرتکه می اندازند و دستگاه های تنفسی را از سالمندان بدحال جدا می کنند تا عمر جوان ها به دنیا بماند. انتهای محبت شان آن است که سالمندان را با مسکن های آرام بخش بدرقه آن دنیا می کنند.

دل تنگی ها را پشت در قرنطینه می گذاریم

شنیدن کی بود مانند دیدن. تماس تصویری شنیده ها را تبدیل به دیده کرد. حالا نوبت پرستاران و مادریاران بود که از حال دلشان با خبر شویم. از خانم بودش شروع می کنیم. پرستار پر انرژی که داوطلب شده تا آخر تعطیلات در قرنطینه بماند و به مددجویان خدمت کند.

«سخت ترین روزهای کاری مان در آسایشگاه کهریزک را می گذرانیم.» با این جمله شروع می کند و می گوید:«من دو دختر ۱۶ و ۱۸ ساله دارم. تا حالا اینقدر ازشان دور نبودم. لحظه سال تحویل هر کسی هر چیزی داشت آورد و سفره هفت سین جمع و جوری پهن کردیم. چند روز از قرنطینه می گذشت و همه بچه ها دلتنگ خانواده بودند. دعای یا مقلب القلوب که خوانده شد بغضی نبود که نترکد. لحظه عجیب و غریبی بود. بعد از تحویل سال همه دلتنگی ها را پشت در قرنطینه گذاشتیم و با شیرینی به دیدن مددجوها رفتیم.»

سالمندان درگیر آلزایمر از این لباس ها می ترسیدند ولی…

«تعداد مددجویان کرونا مثبت هر روز بیشتر می شود. تا الان آمارمان به ۸۷ مددجوی کرونا مثبت و ۶۸ پرسنل مبتلا به کرونا رسیده است.» «مریم عبدی»؛ یکی از مادریارهای آسایشگاه این آمار را می دهد و از حال و هوای مددجویان زمان ورود به قرنطینه می گوید:« با چهره هایی مضطرب و چشم هایی نگران ، خوابیده روی تخت وارد قرنطینه می شوند. خیلی هاشان حافظه را از دست داده اند و اصلا نمی دانند کرونا چی هست. اما وقتی پرستاران و بهیاران را با لباس های خاص قرنطینه می بینند، می ترسند. ما نگذاشتیم آب توی دلشان تکان بخورد. صدای محبت آمیز پدریارها و مادریارها و قربان صدقه رفتن هایشان را که می شنوند ترس شان از هیبت آنها و لباس هایشان می ریزد. البته این را هم بگویم مددجویانی که خانواده شان توان نگهداری موقت از آنها را داشتند به درخواست خودشان مددجوها را به خانه بردند البته به این شرط که مرخصی مددجوها تا پایان فروردین باشد. پرسنلی مثل باغبان های آسایشگاه که در این شرایط حضورشان ضروری نبود را به مرخصی فرستادیم تا از خطر ابتلا به ویروس به دور باشند.»

از حمام کردن مددجویان تا رسیدگی به کرونایی های زخم بستری

وقت استراحت پرستاران در خوابگاه فرصت خوبی ست تا از حال و احوالشان با خبر شویم، از سختی های این روزهایشان بشنویم. «آذر رجبی» یکی دیگر از مددکاران آسایشگاه است که دو هفته ای از حضورش در قرنطینه می گذرد و ردی از خستگی جسمش در صدای گرفته اش نشسته است. او توضیحاتی را از قرنطینه آسایشگاه می دهد؛

«ساختمان شکوفه آسایشگاه کهریزک به محل نگهداری و قرنطینه مددجویان مبتلا به کرونا اختصاص داده شده و آسایشگاه به طور کامل قرنطینه شده است. حتی رفت و آمد میان بخشی هم قطع شده تا جلوی گسترش ویروس گرفته شود. پرسنل هم به طور کامل قرنطینه شدند. ملاقات ها از اواسط اسفند ممنوع شد. یک اتفاقی که کار ما را سخت تر کرده این است که هیچ گروه نیکوکاری اجازه ورود به آسایشگاه را ندارد. ما یک هزار و ۷۰۰ مددجو داریم. مددجوها هفته ای دوبار باید حمام شوند. تقریبا ۸۰ درصد این یک هزار و ۷۰۰ مددجو توانایی استحمام ندارند و توسط نیکوکاران حمام می شدند. اما حالا که نیکوکاران اجازه ورود به قرنطینه را ندارند حمام بردن به کارهای ما اضافه شده. سالمندان و معلولان وابسته به تخت مشکل زخم بستر هم دارند. مرتب باید روی تخت جا به جا شوند و زخم هایشان ضدعفونی شود.»

پرستاران کرونا مثبت آسایشگاه چه می کنند؟

با اینکه نگهداری از سالمندان و معلولان زمین گیر آسایشگاه رمق پرستاران را گرفته، اما تعبیرهایشان شنیدنی ست. «آذر رجبی» می گوید:« اینجا شده یک پا میدان جنگ. جنگ ترکش دارد، زخمی شدن دارد. شهید شدن هم دارد. ما اینجا پرستارهای زخمی زیاد داریم.»

عنوان پرستار زخمی را که می شنوم یاد حرف خانم بودش؛پرستار بخش کرونایی ها می افتم که اوایل مصاحبه گفته بود سر فرصت بهتان می گویم پرستاران کرونا مثبت کجا هستند و چه می کنند. از آذر رجبی می پرسم پرستاران کرونا مثبت چه می کنند؟

« تست کرونای ۶۸ نفر از پرسنل آسایشگاه مثبت شده است. اما کارهای خدا حکمت دارد.شکر خدا این پرستاران بدحال نیستند. تعدادی که حال و روز خوبی نداشتند بعد از مثبت شدن تستشان در خانه قرنطینه شدند اما بسیاری از آنها به دلیل اینکه علائم خفیفی دارند و حال جسمی شان مساعد است به درخواست خودشان در بخش قرنطینه کرونایی های کهریزک مانده اند و به مددجویان کرونا مثبت خدمت می کنند. یک طورهایی با رعایت نکات بهداشتی و مراقبتی دوران بیماری را با هم می گذرانند.»

ای کاش طلبه های جهادی به کهریزک بیایند

پرستاران آسایشگاه کهریزک لب به اعتراض باز نمی کنند اما نگفته پیداست چقدر خسته اند و شاید با این فشار کاری عنقریب از پا بیفتند.

ای کاش طلبه های جهادی و جوانان داوطلب به میدان مبارزه با کرونا در آسایشگاه کهریزک بیایند و با کمک به پرستاران و بهیاران در نگهداری از سالمندان مبتلا به کرونا کمی بار خستگی هایشان را کم کنند.

انتهای پیام/

پرستاران کرونا کهریزک سالمندان عطیه اکبری طلبه جهادی قرنطینه مددجو معلول اخبار مرتبط

منبع خبر

کرونا چه بر سر مددجویان کهریزک آورده است؟+ فیلم بیشتر بخوانید »

غافلگیری بزرگ برای پدافند عربستان در آسمان ریاض / شکست به‌روزترین نسخه پاتریوت در برابر موشک جدید یمن+فیلم و عکس

سرویس جهان مشرق _ شب گذشته یگان موشکی انصارالله یمن حملاتی را از طریق موشک‌های بالستیک خود به شهرهای ریاض و جیزان انجام داد. رسانه‌های وابسته به سعودی مدعی رهگیری و انهدام موشک‌ها پیش از رسیدن به اهداف خود هستند اما بررسی فیلم و تصاویر منتشر شده نشان میدهد حداقل یکی از دو موشک شلیک شده به سوی ریاض، به هدف اصابت کرده است.

موشکی که جدیدترین سامانه پدافندی عربستان را مغلوب کرد

در میان تمام تصاویر و فیلم‌های منتشر شده از حمله موشکی شب گذشته، یک مورد شدیدا جلب توجه می‌کند. در این فیلم که توسط منابع محلی ضبط و منتشر شده است پدافند هوایی عربستان ۲ تیر موشک رهگیر پاتریوت را به سمت موشک بالستیک یمنی شلیک میکند اما به شکل عجیبی موشک‌های رهگیر با فاصله قابل توجهی از کنار هدف عبور کرده و به نظر میرسد موشک یمنی به راحتی به هدف خود اصابت میکند.



فیلم لحظه ناکامی موشک‌های پاتریوت در رهگیری موشک بالستیک یمنی

نکته مهم دیگر اختلاف سرعت پرتابه‌ها با یکدیگر است. در حالی که در فیلم‌هایی که در گذشته از شلیک موشک‌های یمنی و رهگیری توسط پدافند عربستان منتشر می‌شد به نظر می‌رسید سرعت موشک‌های یمنی به هنگام شیرجه نهایی حداکثر ۳ تا ۴ ماخ و کمتر از سرعت موشک‌های پاتریوت باشد، در فیلم فوق به شکل عجیبی سرعت موشک بسیار زیاد بوده و قطعا سریعتر از رهگیرهای شلیک شده سعودی بوده است.

فلش زرد: مسیر عبور موشک‌های پاتریوت
فلش صورتی: موشک یمنی

«یحیی سریع» در این بیانیه اعلام کرد که اهداف حساسی در ریاض در عربستان با موشک‌های «ذوالفقار» و پهپادهای «صماد۳» هدف قرار گرفته است.

ارتش یمن با شلیک موشک جدید و پر سرعت خود که رهگیری آن برای پدافند عربستان بسیار دشوار است، پیامی مهم را به دشمن سعودی ارسال کرده است. «عبدالملک الحوثی» رهبر انصارالله یمن پنجشنبه هفته گذشته در سخنانی به مناسبت پنجمین سالروز آغاز جنگ یمن، اعلام کرد که دولت سعودی در ششمین سال جنگ شاهد «غافلگیری‌های» زیادی خواهد شد.

نخستین استفاده رسمی عربستان از پاتریوت مدل PAC۳

سیستم‌های پدافندی پاتریوت ساخت شرکت Raytheon امریکا ، ستون فقرات پدافند هوایی ارتش عربستان را تشکیل می‌دهند. ارتش سعودی کاربر سه نسخه از این سامانه پدافندی است : مدل PAC۲ ، PAC۲GEM و به تازگی مدل PAC۳. دو مدل این نخست در دهه ۹۰ و ابتدای دهه اول ۲۰۰۰ به تعداد حدود ۱۹۰۰ تیر توسط ارتش عربستان خریداری شدند.

اما سعودی‌ها برای تکمیل توان ضد بالستیک خود دست به خرید نسخه PAC۳ پاتریوت زدند .

در تاریخ ۱ اکتبر ۲۰۱۴ قرارداد خرید ۲۰۲ تیر موشک پاتریوت نسخه پک ۳ امضا شد و در تاریخ ۲۹ ژوئن ۲۰۱۵ قرارداد خرید ۶۰۰ تیر موشک دیگر از این نسخه نیز امضا شد. بر خلاف نسخه PAC۲ که بردی حدود ۱۶۰ کیلومتر دارد و برای مقابله با طیف متنوعی از اهداف طراحی شده، نسخه پک۳ به شکل تخصصی برای مقابله با اهداف بالستیک توسعه یافته و دارای ابعاد کوچکتر و البته تعداد بیشتر در هر لانچر (۱۶ عدد نسبت به ۴ تیر در پک۲) است و بردی حدود ۲۰ کیلومتر دارد. در واقع عربستان این نسخه را برای مقابله با موشک‌های میانبرد ایرانی که سرعت و ارتفاع اوج بیشتری دارند خریداری کرده بود. هر تیر موشک پاتریوت نسخه PAC۳ حدود ۴ میلیون دلار قیمت دارد.

تصویر ماهواره‌ای از استقرار نسخه PAC۳ در اطراف شهر ریاض

تصاویری که از بقایای لاشه موشک‌های پاتریوت شلیک شده در شب گذشته منتشر شده نشان میدهد به طور قطعی و مستند از نسخه PAC۳ که حدود ۱ سال است عملیاتی شده استفاده شده بود. اما ظاهرا این سامانه در نخستین تجربه عملیاتی خود با سورپرایز موشکی انصارالله و پرتابه‌ای با سرعت باور نکردنی مواجه شده است.

بقایای موشک پدافندی پاتریوت PAC۳
به فلش‌های نارنجی توجه کنید.

موشک پاتریوت PAC۳
فلش‌های نارنجی رنگ و مقایسه با تصویر بالا.

موشک‌های رهگیر نسخه پک۳ حدود ۴ ماخ سرعت دارند، در حالیکه در فیلم منتشر شده مشخص است سرعت موشک یمنی که از کنار رهگیرهای شلیک شده عبور میکند بسیار زیادتر و حتی شاید تا ۲ برابر سرعت موشک پاتریوت باشد. به نظر می‌رسد همین سرعت زیاد موجب شده تا سامانه پاتریوت در تشخیص موقعیت نهایی موشک دچار خطای فاحش و ناکامی در رهگیری شود.

پیام مهم مقاومت مردمی یمن به دشمن سعودی

حدود ۵ سال قبل بود که ائتلاف عربی با هدف نابودی انقلاب مردمی جنبش انصارالله به این کشور حمله کرد. بسیاری از منابع و تحلیلگران با توجه به ارتش‌های مجهز عربستان و امارات از چند هفته تا چند ماه را برای تصرف کل یمن و شکست کامل انصارالله زمانبندی می‌کردند اما نیروهای مردمی یمن حال پس از ۵ سال از آغاز جنگ نه تنها بخش عمده‌ای از خاک این کشور را آزاد کرده و بر روی زمین دشمن متجاوز را کاملا عاجز و ناتوان نشان داده‌اند، بلکه همچنان با استفاده از توان راهبردی موشکی خود ارتش متجاوز سعودی را حتی از تامین امنیت پایتخت خود ریاض نیز ناتوان گذاشته‌اند.

با توجه به شلیک موشک جدید نیروهای مسلح یمنی، احتمالا به زودی شاهد رونمایی از آن مشابه با دستاوردهای پدافندی این کشور خواهیم بود.

منبع خبر

غافلگیری بزرگ برای پدافند عربستان در آسمان ریاض / شکست به‌روزترین نسخه پاتریوت در برابر موشک جدید یمن+فیلم و عکس بیشتر بخوانید »