در بخش هایی از این کتاب به احداث کانالهای متعدد و عظیمی که برای تخلیه و هدایت آبهای روانه شده در مواضع رزمندگان اسلام توسط ارتش عراق رها شده بود، پرداخته شده است.
به گزارش مشرق، کتاب «جنگ آب» توسط «عباس حیدری مقدم آرانی» در ۴۷۸ صفحه در اندازۀ رقعی تدوین و توسط انتشارات موزه انقلاباسلامی و دفاع مقدس در سال ۱۳۹۸ انتشار یافته است، این کتاب بخشی از مجموعۀ ۹۰ جلسه مصاحبه گروهی تاریخ شفاهی جمعی از پیشکسوتان مهندسی رزمی جهادسازندگی، سپاه و ارتش در هشت سال دفاع مقدس است که در طول ۲۸ ماه متناوب( خرداد۹۱ تا شهریور ۱۳۹۳) در باغ موزه انقلاباسلامی و دفاع مقدس تهران ضبط و ثبت شده است. جلد اول این مجموعه با نام« مهندسین خاکی» و جلد دوم آن نیز با نام« هندسۀ رزم»چندی پیش تدوین و منتشر شده است و به تازگی هم جلد سوم آن مقام دوم چهاردهمین جشنواره کتاب سال کانون پاسداران اهل قلم را از آن خود کرده است.
***
"عباس حیدری" درباره این کتاب به خبرنگار «مشرق» گفته است: « فصل اول کتاب شامل جنگ آب در دفاع مقدس، به اسناد و وقایع تاریخ شفاهی رزمندگان مهندسی رزمی سپاه، ارتش و جهادسازندگی در آباندازی اطراف اهواز وسوسنگرد در ماههای اول تجاوز ارتش بعث عراق به ایران و اشغال شهرها به ویژه در جبهۀ خوزستان پرداخته استT همان تدابیری که مانع سقوط و اشغال اهواز از سوی یگانهای زرهی ارتش بعث عراق شد.»
بنابراظهارات وی، در بخش های دیگری از این کتاب به احداث کانالهای متعدد و عظیمی که برای تخلیه و هدایت آبهای روانه شده در مواضع رزمندگان اسلام توسط ارتش عراق رها شده بود، پرداخته شده است. همچنین در فصل دوم کتاب جنگ آب به تدابیر و فنون مهندسی رزمی رزمندگان ایران برای عبور از آبگرفتگیها، باتلاقها، هورالعظیم، رورخانه اروند روایت شده است.
این نویسنده کتاب های دفاع مقدس خاطر نشان کرد: احداث پل شناور روی هورالعظیم به طول ۱۴ کیلومتر به نام«پل خیبری» در عملیات خیبر و بدر در سالهای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳و احداث جاده داخل هورالعظیم به طول ۱۴ کیلومتر برای پشتیبانی مستمر و مطمئن از رزمندگان مستقر در جزایر مجنون و علاوه بر این عملیات عبور از اروند خروشان و احداث پل ثابت لولهای روی اروند به طول ۹۰۰ متر با نام «پل بعثت» که خود یک شاهکار مهندسی رزمی دفاع مقدس به حساب می آید که در این کتاب به بخش هایی از این موارد اشاره شده است.
وی اظهار داشت: بررسی عملیات عبور از اروند خروشان در جنوب خرمشهر در عملیات کربلای چهار و عملیات عبور از آبگرفتگی منطقه شلمچه، در عملیات کربلای پنج هم از بخش های دیگر این کتاب است.
احمددهقان از زیر چاپ رفتن اثری تازه از خود با عنوان «تک آخر» شامل روایتهایی بکر و ناشنیده از عملیات کربلای چهار و پنج از زبان شهید غلامرضا صالحی خبر داد.
به گزارش مشرق، همزمان با ایام سالگرد عملیات کربلای ۴، احمد دهقان از انتشار کتاب یادداشتهای روزانه شهید غلامرضا صالحی به عنوان مهمترین یادداشتهای روزانه هشت سال جنگ تحمیلی خبر داد.
این کتاب با عنوان تک آخر در ۲۰۰۰ صفحه آماده انتشار شده است. توسط نشر فاتحان در دست چاپ قرار گرفته است.
این نویسنده از سال ۱۳۹۳ در سکوت خبری آمادهسازی این کتاب را آغاز کرد و به گفته وی یکی از دلایل کمکاری وی در این سالها در عرضه رمان به این موضوع مربوط میشده است.
به گفته دهقان غلامرضا صالحی از فرماندهان قرارگاههای حمزه و نجف و همچنین قائممقام لشکر ۲۷ در دوران جنگ تحمیلی بوده که یادداشتنویسی را از سالهای آغازین حضورش در جنگ آغاز کرده است.
این فرمانده از سال ۱۳۶۴ در بسیاری از جلسات تصمیمگیری و سرنوشتساز شرکت داشته و یادداشتهای روزانه وی از منابع بکر و دست اول در تاریخ جنگ تحمیلی محسوب میشود که انتشار آن میتواند بسیاری از نکات مبهم در تاریخ جنگ را روشن کند و در بعضی موارد تاریخ جنگ هشت ساله را متحول سازد.
دهقان درباره این کتاب گفت: این کتاب در سال ۱۳۶۵ آماده انتشار شد اما بلافاصله بعضی نهادها با انتشار آن مخالف کردند و کتاب توقیف شد. طی این سالها، ناشر و نویسنده و خانواده شهید غلامرضا صالحی تلاش کردند تا کتاب تک آخر منتشر شود.
وی ادامه داد: در ابتدا این نهادهای غیرمسئول ولی قدرتمند مخالف انتشار تمامی کتاب بودند، به طوری که در یک مورد لپتاپ من و تمامی اسناد کتاب مفقود شد، اما در انتها با ۱۲۳ مورد ممیزی، با انتشار کتاب موافقت شد. این ممیزیها از یک کلمه تا دو صفحه را شامل میشود. با اینکه یقین دارم همه این ممیزیها نابجا هستند، اما یادداشتها چنان غنی و مهم است که میتواند روایت نو و غیرکلیشهای از تاریخ جنگ هشت ساله ارائه دهد.
این نویسنده درباره دلیل اهمیت این یادداشتها نیز گفت: امروزه خاطرات زیادی از تصمیمگیران جنگ منتشر میشود، اما این خاطرات مربوط به سه دهه پس از جنگ و با افکار و تمایلات امروزی هستند. به همین دلیل بسیاری از وقایع، با تفسیرهای امروزی و گاه تحریف شده همراه هستند. این در حالی است که شهید غلامرضا صالحی یادداشتهایش را همان روز و بدون اطلاع از وقایع روزهای بعد، برای خودش نوشته است. این یادداشتها روایتهای در صحنه و با ذکر تمام جزئیات هستند. به خصوص یادداشتهای سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ یک منبع کمنظیر در تاریخ جنگ محسوب میشوند که میتواند به رازگشایی بسیاری از موضوعات و اتفاقات جنگ تحمیلی منجر شود. جالب است بدانید که در پایان هر سال، این فرمانده سررسیدی را که یادداشتهایش را در آن مینوشته، به خانوادهاش میداده و تأکید میکرده که این نوشتهها بزرگترین میراث من هستند و خوب از آنها مراقبت کنید. گویی خداوند این فرمانده گمنام را فقط آفریده بود تا تاریخنگار و چشم بینای جنگ هشت ساله باشد، زیرا او در ۲۲ تیر ۱۳۶۷ به شهادت رسید و در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ و درست در روز قبول قطعنامه ۵۹۸ در نجفآباد اصفهان به خاک سپرده شد.
این یادداشتها به صورت روزانه نوشته شدهاند. در ادامه، برای نخستین بار یک روز از یادداشتهای این شهید درباره بررسی عملیات کربلای ۴ و تصمیمگیری برای عملیات کربلای ۵ منتشر میشود:
پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۶۵: ساعت ۹ صبح جلسه در حضور آقای [علیاکبر] هاشمی رفسنجانی در گلف ادامه یافت. ابتدا ایشان با لحنی جدی گوشزد کرد که دیگر تحمل بینظمیهای سپاه را ندارد، فرماندهان سپاه موظفند نظم را رعایت کنند و سر ساعت مقرر در جلسات حاضر شوند. سپس بحث در رابطه با منطقه شلمچه ادامه یافت، هر چند در نظرات فرماندهان تضاد زیادی مشاهده میشد. مجدداً بحث پیرامون اشکالات و دلایل عقبنشینی عملیات کربلای ۴ ادامه یافت. آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] با دقت هر چه تمامتر دست روی نکات خاصی میگذاشت که برادران تعدادی از آنها را نیز جوابگو نبودند. این بحث بالا گرفت، تا حدی که آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] با تندی خطاب به برادر محسن [رضایی] گفت که چرا شب عملیات [کربلای ۴] مرا لحظه به لحظه در جریان عملیات نمیگذاشتید و چرا پس از صرف این همه امکانات و تلفات زیاد، جای پاهایی را که گرفتید، حفظ نکردید و…
در جواب، برادر محسن [رضایی] با لحن بسیار هیجانزده جوابهای پراکندهای داد. این بحث بررسی اشکالات و دلایل عقبنشینی عملیات کربلای ۴ تا عصر ادامه داشت. بعد از نماز مغرب و عشاء و پس از جلسه کوتاهی که برادر محسن [رضایی] با عناصر قرارگاه در رابطه با عملیات شلمچه و زمانبندی آن تشکیل داد (مجموعاً معتقد بودند حداقل یک ماه زمان نیاز است)، بحث و تصمیمگیری شد. به دنبال آن مجدداً جلسه عمومی در حضور آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] ادامه یافت. ابتدا آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] نتیجهگیری کرد که طبق اطلاعات فرماندهان یگانها، عملیات در شلمچه در شرایط و زمان فعلی امکانپذیر نیست. بلافاصله برادر محسن [رضایی] کنار نقشه رفت و با صراحت گفت که نه اینطور نیست، ما هنوز از این منطقه ناامید نشدهایم و علت اینکه فرماندهان یگانها هر کدام نظری دارند، به این خاطر است که ما قبل از این جلسه جمعبندی و هماهنگی نداشتهایم. قطعاً برادران ما آماده مأموریت هستند. انشاءالله ما با قوت، خود را آماده اجرای عملیات در این منطقه خواهیم کرد. ضمناً برای غرب (نفتشهر) نیز آماده میشویم تا خدای ناکرده در صورت عدم موفقیت، بلافاصله به آنجا برویم.
پس از توضیحات برادر محسن [رضایی]، آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] با لحن جدی و ناراحت اظهار داشت که شما هیچگونه اطلاعی از وضع کشور و مشکلاتی که برای مردم به وجود آمده است، ندارید. مردم در این شرایط سخت تحت فشار هستند. وضع اقتصادی کشور به شدت خراب است. دشمن با بمبارانهای مداوم خود، فشار سختی به دولت و مردم آورده است. همه اینها را این ملت مظلوم تحمل کردهاند و در عوض منتظرند که شما در جبهه جواب آنها را خواهید داد. ولی متأسفانه شما در اینجا راحت منتظر امکانات نشستهاید و روز به روز زمان عملیات را به تأخیر میاندازید. خیلی پیش قرار بود که شما عملیات کنید ولی به دلایلی دائم به تأخیر انداختید. حالا هم همین را میگوئید. امام امت در جلسهای مطلبی را فرمودهاند که من در این جمع نمیتوانم بگویم ولی فقط همین را بدانید که امام از این وضع راضی نیست. ایشان فرمود که خیلی پیش تأکید کرده بودم که به دشمن فرصت ندهید، حتی ایذایی هم که شده. این عملیات کربلای ۴ را نیز قرار بود یک ماه قبل انجام دهند که نظر من هم بود، ولی نشد. خلاصه اینکه امام امت معتقدند به هیچ عنوان و در هر شرایطی نباید به دشمن فرصت داد.
(در اینجا برادر محسن [رضایی] گفت که ما پس از این پشت دست خود را داغ میکنیم که منتظر قولها نباشیم. دیگر مثل گذشته به امکانات و تدارکات چشم نبندیم. چرا که اگر تأخیری بوده، به همین علت بوده است.)
آقای [علیاکبر] هاشمی [فسنجانی] در اینجا خطاب به برادران فرمود که من از این پس اجازه نمیدهم اینطور پیش برود. خودم شخصاً در کارها دخالت خواهم کرد. حالا هم از موضع فرماندهی جنگ، علیرغم نظرات متضاد فرماندهان، ابلاغ میکنم که شما باید ظرف یک هفته آینده در شلمچه وارد عملیات شوید و ظرف یک ماه آینده در غرب در کنار برادران ارتش وارد عمل شوید و به هیچ دلیلی هم تأخیر در آن را نمیپذیرم. باید با تمام توان و جدیت خود را آماده سازید.
در اینجا جلسه با حالتی قاطع پایان یافت. بلافاصله برادر محسن [رضایی] با همه فرماندهان جلسه تشکیل داد و به دنبال دستورات آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی]، ابتدا گفت که این کشور و این انقلاب صاحب و سرپرستی دارد که او خود بهتر میداند چه باید بکند. حالا احساس میشود او از ما راضی نیست، لذا با تمام توان آمادهایم که رضایت او و خدا را جلب کنیم. سپس بحث چگونگی اجرای عملیات [کربلای ۵] را از نظر آمادهسازی عقبه، سازمان رزم، تعیین خط حد قرارگاهها و یگانها و… به بحث گذاشت که تا ساعت ۲ صبح ادامه داشت. در نتیجه مقرر شد که قرارگاه کربلا در این منطقه با ۸ یگان به عنوان موج اول وارد عمل شود و بلافاصله پس از موفقیت، قرارگاه قدس با ۶ یگان و قرارگاه نجف با ۹ یگان وارد عمل شوند.
به گزارش جهان نيوز، دلنوشته شهید مدافع حرم محسن حججی را برای شهید احمد کاظمی در این فایل صوتی خواهید شنید.
متن کامل این دلنوشته را نیز می توانید مطالعه نمایید.
چند وقتی هست که از شما یادی نکرده بودیم، البته هر روز پایین بنر اردو اسمتون رو می دیدم اما فقط یک اسم اصلاََ انگار نه انگار که با اسم شما و بااسم مؤسسه آمدیم اردوبگذارید خودمان را توجیه کنیم حاجی باور کنید که درگیر کلاس بودیم حاجی نیت مهمه اسم ورسم مهم نیست و هزار تا دلیل دیگه حاج احمد خیلی دلم گرفته سر سفره شما وشهدانشسته ایم و حواسمون به شما نیست هر چند اساتید حرف از شناخت شما و شهدا می زنند.
حاجی حواسمون دارد پرت می شود و یا شاید داریم به شما عادت می کنیم و چه بد دردیست درد عادت کردن انگار یادمان رفته برای چه آمده ایم دوران صبح آنقدر طولانی شده است که دشمن عملیات ،شده اوقات فراغت زندگی مان کارمان شده فقط شوخی و بچه بازی هر چند ظاهرهایمان غلط انداز است همه فکر می کنند از رزمندگان مخلص جنگ نرمیم یادمان رفته که آمدیم خودمان را بسازیم حاج احد یادتان هست سال ۸۵راهیان یک مشت بچه را که از شهید وشهادت چیزی نمی دانستند بی بهانه جمع کردید و بردید جنوب و یادتان هست وقوف نامه نوشتیم، اماببخشید گمش کردیم اماشما گفتید مشکلی نیست خندیدی و دستی به شانه مان زدید گفتید:یا علی.
بریدمان عرفه مشهد و حتی اردوی جهادی و دوباره گفتید بنویس نوشته هایتان را امضا می کنم عهد نامه،وقوف نامه،مرام نامه، سوگندنامه باز هم ببخشید آن روزها جوهر خودکارمان سفید نوشته بود الان به جز چند تا کاغذ سفید چیزی نداریم.نه! انگار چیزی ننوشتیم حاج احمد شرمنده ایم حرف های حاج حسین یکتا توی مجتمع غدیر مشهد ۸۹همش یادمون نیست تو شلمچه دم غروب چقدر گریه کردیم و باز یادمون رفت حاج احمد معذرت می خوام اردوی جهادی صبرمان کم بود حرف های مردم آنجا که با تمام مهربانی و ساده دلی بود به مزاج ما خوش نمی آمد استقبال بچه های روستا را با گاز جواب دادیم ناشکری کردیم به خودمان بد وبیراه گفتیم که چرا آمدیم پشت کوه حاجی حتی دیروز خودم خیلی سریع این اتفاق افتاد نفهمیدم چی شده ولی وقتی از روی صندلی بلند شدم داغ کرده بودم مدام به خودم بد وبیراه گفتم محسن این چه غلطی بود کردی ولی حرف هایی بود که زده شده و امروز توی این جمع همان جمعی که دیروز شاید با تائتر و طنزمان ارزش هایی را به سخره گرفته بودیم می خوام اعتراف کنم که رو حانیت و لباسشان برایم به اندازه ی چفیه مقدس است هنوز باورم به اندازه این حرف نرسیده که لباس روحانیت لباس پیغمبری است ،ولی باور دارم که به اندازه این چفیه لباس خاکی بسیجی حرمت دارد.
من حضرت آقا امام خامنه ای را به اندازه اما عصر(عج)دوست دارم و دیروز فراموش کرده بودم امام خمینی ،شهید بهشتی ،مفتح ،آیت الله طالقانی و هزاران هزار مبارزی که خونشان را قدم به قدم و لحظه به لحظه ی این انقلاب به زمین ریخته است روحانی بوده اند و به راستی چقدر زود و راحت انسان مسخره زمان می شود حاجی در پیشگاه شما قسم میخورم که تا عمر دارم مدافع ارزش ها وآرمان ها امام و حضرت آقا باشم پشتیبان ولایت فقیه وحافظ روحانیت حاجی این بار به جای تمام نوشته ها می خوام توبه نامه بنویسم شاید یکی دو روز باقی مانده را از دست ندهم.