نتایج جست‌وجو برای: شهید

ولایت‌مداری، جوهره اصلی مکتب سردار شهید سلیمانی بود


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از همدان، حجت‌الاسلام «محمد کولیوند» مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه ناحیه نهاوند در مراسم یادواره شهدای مقاومت در سالن کانون شهید باهنر شهرستان نهاوند، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای مقاومت و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به تبیین مکتب این شهید والامقام پرداخت و اظهار داشت: مکتب حاج قاسم، فراتر از یک شخصیت نظامی، یک الگو و مکتب فکری هست که بر پایه ارزش‌های عمیق اسلامی، ملی و انسانی بنا شده هست.

وی افزود: این مکتب با محوریت اخلاص، شجاعت، ولایت‌مداری، دفاع از مظلوم و ایستادگی در برابر ظلم، شناخته می‌شود. 

مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه ناحیه نهاوند گفت: حاج قاسم نه تنها به عنوان یک فرمانده نظامی، بلکه به عنوان یک رهبر و الگوی اخلاقی و معنوی شناخته می‌شود که با ساده‌زیستی، تواضع و مردم‌داری، قلوب بسیاری را تسخیر کرده هست.

وی بیان داشت: مکتب او، مکتبی هست که در آن، خدمت به مردم و دفاع از آرمان‌ها، بالاترین ارزش محسوب می‌شود و این ارزش‌ها، الهام‌بخش نسل‌های آینده خواهد بود.

کولیوند با اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص اهمیت مکتب حاج قاسم، بر لزوم حفظ و ترویج این مکتب تاکید و گفت: حفظ و ترویج مکتب حاج قاسم سلیمانی، نه فقط یک وظیفه، بلکه یک ضرورت برای جامعه ما هست؛ این مکتب، عصاره‌ای از ارزش‌های والای انسانی، اسلامی و ملی هست که می‌تواند راهگشای بسیاری از چالش‌ها و مشکلات پیش روی ما باشد.

وی افزود: حاج قاسم با اخلاص، شجاعت و فداکاری خود، الگویی بی‌نظیر برای نسل‌های کنونی و آینده به جا گذاشته هست که ترویج این مکتب، به معنای زنده نگه داشتن ارزش‌های ایثار، مقاومت، ولایت‌مداری و دفاع از مظلوم هست.

مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه ناحیه نهاوند تصریح کرد: این مکتب، چراغ راهی هست برای حرکت در مسیر درست و پاسداشت آرمان‌هایی که برای آن جانفشانی‌ها شده هست و ما با حفظ و ترویج مکتب حاج قاسم، می‌توانیم نسلی تربیت کنیم که در برابر ظلم و بی‌عدالتی قد علم کرده و با پیروی از الگوی او، به سربلندی و پیشرفت کشور کمک کنند.

 

وی به چرایی حضور مدافعان حرم در سوریه و دیگر جبهه‌های مقاومت اشاره کرد و افزود: شهید سلیمانی با حرکت انقلابی و جهادی خود در جبهه مقاومت و شهادت خود، تاریخ‌ساز شد.

 

کولیوند با برشمردن خصوصیات و اخلاقیات شهید سلیمانی، احترام ویژه ایشان به والدین را به عنوان الگو و اصلی‌ترین عامل موفقیت ایشان عنوان کرد و اخلاق خوش و گفتار نیکوی شهید سلیمانی در تمام مراحل زندگی و ولایت‌مداری و تبعیت محض از رهبر زمان را به عنوان عامل عاقبت بخیری و از اخلاقیات بارز شهید سلیمانی برشمرد.

وی با اشاره به وصیت نامه شهید سلیمانی، گفت: ولایت‌مداری، جوهره اصلی مکتب حاج قاسم سلیمانی بود، او که عمر پربرکت خود را وقف اطاعت از ولایت و خدمت به آرمان‌های انقلاب کرد، همواره در خط مقدم دفاع از ارزش‌های دینی و ملی ایستاد، حاج قاسم، نه تنها در کلام، بلکه در عمل، ولایت را سرلوحه زندگی خود قرار داد و این اطاعت بی‌چون و چرا، او را به قله‌های افتخار رساند. 

مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه ناحیه نهاوند متذکر شد: شهادت او نیز، نمادی از همین ولایت‌مداری بود؛ شهادتی که در راه دفاع از حق و حقیقت رقم خورد و نام او را برای همیشه در تاریخ جاودان ساخت. حاج قاسم با شهادتش، نشان داد که ولایت‌مداری، نه تنها یک شعار، بلکه یک تعهد هست که تا پای جان باید به آن وفادار بود. مکتب او، مکتبی هست که در آن ولایت، محور اصلی حرکت و شهادت، اوج فداکاری هست.حاج قاسم سلیمانی با ولایت‌مداری محض در همه زمان و مکان‌ها به مرتبه شهادت و ایثار رسید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ولایت‌مداری، جوهره اصلی مکتب سردار شهید سلیمانی بود بیشتر بخوانید »

امیر سرلشکر شهید «سید علیرضا یاسینی»؛ رکورد‌دار بیشترین پرواز با «فانتوم»، قهرمان «عملیات مروارید»

امیر سرلشکر شهید «سید علیرضا یاسینی»؛ رکورد‌دار بیشترین پرواز با «فانتوم»، قهرمان «عملیات مروارید»


امیر سرلشکر شهید «سید علیرضا یاسینی»؛ رکورد‌دار بیشترین پرواز با «فانتوم»، قهرمان «عملیات مروارید»

به گزارش نوید شاهد، در روز پانزدهم دی 1373، در سانحه تلخ و دلخراش سقوط هواپیمای جت استار، همراه با «منصور» آسمانهای شرف و شجاعت ایران، دلیرمردی سفر خود را «از آسمان تا آسمان» آغاز کرد، که همه عمر، در صحنه‌های رزم و سنگرهای خدمت، کنار او بود تا لحظه شهادت و پرواز آخر از دل آتش تا درگاه وصل دوست. امیر سرلشکر شهید «سید علیرضا یاسینی» رئیس ستاد و معاونت هماهنگ کننده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، همه جا همرزم فرمانده خود «منصور ستاری» بود و در سفر شهادت نیز، همسفر با یار همیشگی خود، ندای ارجعی را لبیک گفت و همچون او، خونین جامه و سوخته بال، چون ققنوس عشق از دل آتش، جاودانه شد. دومین قهرمان پروازی کشور، کسی که از فرماندهی عملیات پایگاه شکاری همدان تا فرماندهی پایگاههای بوشهر و شیراز و مدیریت جنگ و معاونت عملیاتی نهاجا، بارها تا مرز شهادت رفت و کارنامه روشن کاردانی، تخصص، مسئولیت پذیری، غیرت و شهامت و دین‌مداری و وطن‌دوستی او نمایی از افتخارات نیروی هوایی در طول سالهای دفاع مقدس و پس از آن است.

 

مردی که عاشق پرواز بود

 

سرلشکر خلبان شهید «سیدعلیرضا یاسینی» در فروردین 1330 در آبادان و در یک خانواده مذهبی متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان مهرگان و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دکتر فلاح آبادان در فقر و تنگدستی خانواده به پایان رساند. از آنجا که علاقه وافری به فنون هوانوردی داشت، در سال 1348 وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز با هواپیمای «اف ـ 33» به منظور تکمیل دوره خلبانی و پرواز با هواپیماهای پیشرفته شکاری به کشور آمریکا اعزام شد. در این مدت، ‌دوره‌های آموزشی خلبانی هواپیمای آموزشی «تی ـ 37» و همچنین هواپیمای پیشرفته شکاری «اف ـ 4» را با موفقیت به پایان رساند و پس از بازگشت به ایران با درجه ستوان دومی در پایگاه ششم شکاری (بوشهر) مشغول خدمت شد. یاسینی عاشق پرواز بود و با وجود مسئولیت‌های مختلف فرماندهی که داشت، دست از پرواز نمی‌کشید؛ با انواع مختلف هواپیماها از جمله «اف ـ 5»، «اف ـ 4»، «پی3 ـ‌ اف»، «میگ ـ 29» و «سوخو ـ 24» پرواز می‌کرد، اما هواپیمای محبوبش «اف ـ 4» بود. شهید یاسینی با اوج‌گیری تظاهرات همه جانبه علیه رژیم شاه به انقلابیون پیوست و علی‌‌رغم جو فشار و اختناق در ارتش، با پخش اعلامیه‌های امام (ره)، در بین پرسنل و روشنگری در میان همکاران خود، دست به افشاگری می‌زد.

 

رکورد‌دار بیشترین پرواز با «فانتوم»، قهرمان «عملیات مروارید»

 

در تاريخ هفتم آذر سال 1359 شهيد ياسينی به همراه شهيدان بزرگوار سرلشكر خلبان شهيد عباس دوران، سرلشكر خلبان شهيد حسين خلتعبری و سرگرد خلبان شهيد حسن طالب مهر، در عملياتي مشترك با نيروی دريايی ارتش جمهوری اسلامی ايران به نام «عمليات مرواريد» توانستند نيروی دريايی عراق را نابود كنند. در اين عمليات بزرگ، شهيد ياسينی به تنهايی، هشت سورتی پرواز داشت.

جنگ، بيشتر از آن چيزی كه پيش بينی می‌شد ادامه پيدا كرد و در طول اين مدت، شهيد ياسينی حتی در موقعی كه به سمت فرماندهی پايگاه هم منصوب شد، در انجام عمليات برون‌مرزی، پيش‌قدم بود. در طول دوران دفاع مقدس، وی بيش از 90 پرواز عمقی به خاك عراق داشت كه اين تعداد، عمليات برون مرزی او بود و ماموريت‌هاي بسياری در جبهه‌های جنوب و بر روی نيروهای دشمن نيز انجام داد به طوری كه بعد از تيمسار «محققي»، با 2759 ساعت پرواز با هواپيمای فانتوم، بيشترين پرواز را با اين هواپيما داشت.

امیر سرلشکر شهید «سید علیرضا یاسینی»؛ رکورد‌دار بیشترین پرواز با «فانتوم»، قهرمان «عملیات مروارید»

فرمانده پیشتاز، راهگشا و خط شکن

 

علیرضا یاسینی از جمله خلبانانی بود که با شروع جنگ تحمیلی در عملیات غرور آفرین ۱۴۰ فروندی آغاز جنگ در حمله به خاک دشمن نقش مهمی ایفا کرد. در اولین ماموریت جنگی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران علیه عراق، شهید یاسینی و همرزمانش موفق می‌شوند با استفاده از غافلگیری دشمن و بدون اینکه آسیبی ببینند اهداف مورد نظر را بمباران کرده و به پایگاه خود بازگردند. او در طول جنگ نیز همواره خلبانی پیشقراول و خط شکن بود. در یک مورد و در ابتدای جنگ که دشمن متجاوز از طریق دریا و با چند فروند ناوچه پیشرفته «اوزا» قصد پیاده کردن نیرو در جزیره نفت خیز خارک را داشت، یاسینی با هواپیمای خود از پایگاه بوشهر به پرواز درآمد و ناوچه‌های مهاجم عراق را به قعر خلیج فارس فرستاد. او در طول جنگ با پرواز‌های پی در پی خود ضربات کوبنده‌ای را به دشمن متجاوز وارد می‌کرد جنگ و شرکت در عملیات‌های جنگی در رأس برنامه‌هایش قرار داشت و همواره یکی از افراد ثابت دسته‌های پروازی در عملیات‌های حساس بود. علیرضا یاسینی پس از طی مراحل مختلف خدمتی در سال ۱۳۷۱ مسئولیت معاونت هماهنگ کننده نیروی هوایی را بر عهده گرفت. او همواره یکی از فرماندهان گره گشای نیروی هوایی محسوب می‌شد. مسئولیت‌های متعدد این شهید، نشانگر آن بود که هر جا شدت مشکلات، اجرای امور را مختل می‌کرد، برای سامان‌بخشی امور به آنجا اعزام می‌شد. موفقیت‌های حساس و راهبردی این شهید، مرهون ویژگی‌های فردی و شخصیتی است که می‌توان به شجاعت، بی باکی، اعتماد به نفس، قناعت، تعهد، رازداری و وظیفه شناسی او اشاره کرد.

 

حتی برادرش خبر نداشت که جانباز است!

شهيد ياسينی با اين كه چند بار به دلايل مختلف از هواپيما اجكت (خروج شدن اضطراری از هواپيما در حين پرواز) داشت و از ناحيه كمر جانباز 55 درصد بود، ولی هيچ‌گاه درد كمر و مسئوليت های فراوانی كه داشت، مانع از پروازهای جنگی او نمی‌شد. به قدری متواضع بود كه حتی برادرش خبر نداشت كه او جانباز است!

 

تا اوج نور، در پی «منصور» می‌رویم …

 

در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۷۳ در ساعت ۶:۳۰ صبح هواپیمای جت استار حامل فرماندهان ارشد نیروی هوایی، (شهید منصور ستاری، شهید یاسینی و شهید مصطفی اردستانی) از تهران به سمت کیش پرواز کرد تا فرماندهان در جلسه شورای هماهنگی نیروی هوایی در کیش شرکت کنند. بعداز ظهر قرار می‌شود که هواپیما قبل از عظیمت به تهران، در پایگاه هوایی اصفهان توقفی کوتاه کند. بعد از بازدیدی کوتاه از این پایگاه، هواپیما در ساعت ۲۰:۳۰ شب آماده پرواز به سمت تهران می‌شود و پس از دقایقی هواپیما به پرواز درمی‌آید.

ناگهان در ساعت ۲۰:۴۲ شب از سوی خلبان اعلام می‌شود که به علت بازشدن پنجره کابین خلبان، هواپیما مجبور به فرود اضطراری است. لحظاتی بعد هواپیما در حال گردش برای نشستن بر روی باند در ۶۴ کیلومتری جنوب پایگاه اصفهان، سقوط می‌کند و او نیز با ققنوسان عاشق آسمان، پرواز ابدی خود را به آسمان قرب و لقای دوست، آغاز می کند و «الی الرفیق الاعلی»…

 

من نمی توانم در چشم مسافران نگاه کنم!

 

روایتی از غیرت و احساس مسئولیت و اخلاقگرایی او را از یکی از همرزمانش بشنویم:

تابستان بود. هوای بوشهر، شرجی و گرما به اوج خود رسيده بود. در چنين شرايطی به همراه جناب سرهنگ ياسينی كه در آن زمان فرمانده پايگاه بود، سوار بر هواپيمای جمبوجت 747 عازم تهران بوديم.

با سوار شدن ساير مسافران كه عمدتاً خانواده‌های پرسنل بودند، هواپيما از رَمپ حركت كرد و در ابتدای باند پرواز قرار گرفت. دقايقی منتظر مانديم تا برج مراقبت، اجازه پرواز دهد. ناگاه هواپيما دور زد و راه برگشت به ترمينال را در پيش گرفت. علت را جويا شديم. در پاسخ گفتند: «دو نفر از مسئولان پايگاه جا مانده‌اند و رئيس ترمينال از ما خواسته تا برگرديم آنها را نيز سوار كنيم.» در همين حين، نگاهی به چهره جناب سرهنگ ياسينی انداختم. تا آن زمان او را آن گونه عصبانی نديده بودم. هواپيما به جلوی ترمينال رسيد و از حركت باز ايستاد. متوجه شدم شهيد ياسينی قصد دارد پياده شود! پرسيدم:

-جناب سرهنگ! پياده مي‌شويد؟

-بله، می خواهم بدانم اين آقايان كی هستند كه اينقدر نفوذ دارند و قادرند هواپيما را با 400 مسافر برگردانند؟! از طرفی رئيس ترمينال چرا بايد دست به چنين اقدامی بزند؟!

او در مقابل چشم مسافران آن دو را فراخواند. وقتي كه ديد هيچ دليل قانع كننده‌ای براي انجام آن كارشان ندارند، هر دو را روانه بازداشتگاه كرد!

هواپيما كم كم آماده پرواز می‌شد. اين در حالی بود كه او همچنان پايين ايستاده بود و به نظر می‌رسيد كه قصد سوار شدن ندارد. سريع از پلكان هواپيما پايين رفتم، خود را به او رساندم و گفتم:

– جناب سرهنگ! مگر شما تشريف نمی‌آوريد؟!

نگاهش را به زمين دوخت و گفت:

–  شما بفرماييد. من نمی‌توانم در چشمان مسافران و خلبان نگاه كنم!…

 

برای آینده به این جوان خیلی امید داشتم!…

 

و بهتر است عظمت کار این بزرگمرد را در آینه کلام رهبر بنگریم:

 «فقدان بزرگی بود؛ نه فقط برای شما برای من هم این طور بود. ولی خب چاره ای نیست باید تحمل کرد. شهید یاسینی مردی مومن بود، پرتلاش بود، صادق بود، صمیمی بود و خود همین‌ها موجب شده بود که به ایشان امیدوار باشم. در این حوادث سخت است که جوهر ما آشکار می‌شود و نیروها و توانایی های درونی ما آشکار می‌شود.  من به شهید یاسینی خیلی امیدوار بودم من همین حالا به ایشان (سرتیپ بقایی فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش) می‌گفتم خیلی به این جوان امید داشتم برای آینده، ولی حالا خداوند متعال این جوری مقدر کرده بود، چاره‌ای نیست باید تحمل کرد و این تقدیرات الهی است.»

 

آقا اشکها را از گوشه چشمشان، پاک می‌کردند!

 

بهروز یاسینی فرزند شهید، خاطره ای از حضور مقام معظم رهبری در منزل شهید دارد که نشان از عمق عاطفه و علاقه ایشان به سرباز رشید و شهید خود دارد:

«حدود دو ـ سه هفته بعد از شهادت پدرم، افرادی به در منزل ما آمدند و گفتند از صدا و سیما می‌خواهند بیایند خانه شما، اگر عکسی از پدرتان دارید آماده کنید و اگر می‌خواهید به پدر و مادر شهید هم بگویید بیایند. ساعت حدود 7 شب بود که در خانه ما را زدند اما ناباورانه دیدیم حضرت آقا دم در هستند، وارد شدند و متأسفانه چون فکر می‌کردیم از صدا و سیما می‌خواهند بیایند دیگر پدربزرگ و مادر بزرگم هم حضور نداشتند. رهبر فرمودند که بروید عکس‌های شهید یاسینی را بیاورید، آلبوم عکس‌های پدر را که تورق می‌کردند رسیدند به عکس‌هایی که پدرم کنار ایشان نشسته‌اند به این عکس‌ها که رسیدند، آقا اشک‌هایشان را از گوشه چشم‌هایشان پاک کردند…»

 

از پیکر سوخته پدر، فقط ساعت اهدایی «آقا» مانده بود

 

و حکایتی دیگر از ماندگاری این عشق بین «مراد» و «مرید» و «فرمانده» و «سرباز»، از زبان کوچکترین فرزند شهید: «همین ارادت و علاقه نیز در وجود پدرم نسبت به حضرت آقا وجود داشت؛ پدرم ساعت 9:5 دقیقه شب در هواپیما سوخت و از پیکرش چیزی نماند و تنها یادگاری که از پیکر سوخته پدرم به ما دادند ساعتی بود که رهبر معظم انقلاب به پدرم هدیه داده بودند. این آخرین هدیه‌ای بود که از رهبرش گرفته بود؛ پدرم ساعت‌های  متنوعی داشت اما آن ساعت را جور دیگری دوست داشت…»

 

  انتهای گزارش/



منبع خبر

امیر سرلشکر شهید «سید علیرضا یاسینی»؛ رکورد‌دار بیشترین پرواز با «فانتوم»، قهرمان «عملیات مروارید» بیشتر بخوانید »

تندیس تنها شهید تهرانی حادثه تروریستی کرمان رونمایی شد

تندیس تنها شهید تهرانی حادثه تروریستی کرمان رونمایی شد


 تندیس تنها شهید تهرانی حادثه تروریستی کرمان رونمایی شد

به گزارش نوید شاهد؛ آیین گرامیداشت اولین سالگرد شهیده فائزه رحیمی تنها شهید تهرانی حمله تروریستی ۱۳ دی ماه سال گذشته در کرمان با حضور خانواده معزز این شهیده و مسئولان کشوری، 16دی ماه در پردیس نسیبه دانشگاه فرهنگیان تهران برگزار و از تندیس این شهیده والامقام رونمایی شد و همچنین از خانواده شهیده رحیمی، تقدیر و تجلیل به عمل آمد.

در این مراسم که با اجرای نجم الدین شریعتی و مداحی علی پورکاوه برگزار شد با حضور دانشجویان و همکلاسی های شهیده فائزه رحیمی و با اجرای برنامه های فرهنگی و هنری، برپایی چایخانه محبان الرضا(ع) و مرور خاطرات و زندگی آن بزرگوار یاد و نام تنها شهید تهرانی در حادثه دلخراش تروریستی کرمان گرامی داشته شد.

زهرا رضایی مادر شهیده فائزه رحیمی نیز در خلال این مراسم گفت: قبل از شهادت فائزه به او افتخار می‌کردم اما اکنون صدها برابر بیشتر به او افتخار می‌کنم. فائزه ما را سربلند کرد و به همه‌‌ ما درس خوب زیستن داد. شهادت آرزوی او بود و نهایت به آرزوی خود رسید.

شهیده فائزه رحیمی، دانشجوی دانشگاه فرهنگیان، همزمان با سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی در حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان به آرزوی دیرینه‌اش رسید و به جمع شهدا پیوست. داستان زندگی و شهادت او، روایت عمیقی از ایمان، ایثار و جاودانگی است. و اکنون تندیس این شهیده بزرگوار مزین بخش پردیس نسبیه دانشگاه فرهنگیان تهران شد.

انتهای پیام/



منبع خبر

تندیس تنها شهید تهرانی حادثه تروریستی کرمان رونمایی شد بیشتر بخوانید »

واحد یک بخار نیروگاه شهید سلیمی نکا به مدار تولید بازگشت

واحد یک بخار نیروگاه شهید سلیمی نکا به مدار تولید بازگشت


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از مازندران، واحد یک بخار نیروگاه شهیدسلیمی نکا با ظرفیت ۴۴۰ مگاوات پس از انجام تعمیرات بی‌وقفه غیرمترقبه به شبکه سراسری برق کشور پیوست.

«ابراهیم قلعه ­سری» معاون نگهداری و تعمیرات شرکت مدیریت تولیدبرق نکا با اعلام این خبر اظهار داشت: این واحد به منظور پیشگیری از نشتی آب و بخار و افزایش توان تولید نزدیک بامداد ۱۳ دی برای تعمیرات غیرمترقبه از مدار تولید خارج شد و پس از چهار روز تلاش مستمر و بی­ وقفه همکاران تعمیرات و بهره­ برداری در شرایطی سخت و دشوار مجدداً به مدار تولید بازگشت.

قلعه ­سری با اشاره به فشردگی و حجم بالای کار در این واحد افزود: پس از خروج واحد با توجه به نیاز شبکه، فعالیت­‌های فشرده تعمیراتی در اسرع وقت در سه بخش بویلر، مبدل (هیتر) و کندانسور آغاز شد و پس از تعویض یک لوله­ سقف بویلر، ترمیم یک لوله­ دیواره شمالی اواپراتور در ارتفاع ۲۴ متری، رفع نشتی از دو ترموکوپل دیواره جنوبی اواپراتور، تعویض دو لوله رهیت، تعویض یک لوله سوپرهیت (که برای دسترسی به لوله سوپرهیت به ناچار ۱۴ شاخه لوله رهیت و دو دو شاخه لوله سوپرهیت سه برشکاری و نهایتا جوشکاری شد)، تعویض کامل یک عدد لوله u شکل در ناحیه پنجره ­ای، رفع نشتی از سه لوله هیتر A۰، پلاک کردن دو لوله کندانسور اصلی، رفع نشتی از کولر‌های آب سرویس، بازدید از موشل فیلترها، تعویض درین فشار قوی، تعویض پکینگ بوستر پمپ فیدپمپ الکتریکی شماره دو، رفع نشتی از مسیر مکانیکال سیل سمت دیس­شارژ فیدپمپ الکتریکی دو و مسیر روغن برگشتی فیدپمپ توربینی، تعویض جت پمپ فرعی شماره دو، قلیاشویی ایرهیترها، رفع عیب از تسمه‌های ردیف اول ایرهیترها، این واحد با بیش از چهار روز تلاش مستمر و بی­وقفه همکاران تعمیرات و بهره ­برداری مجدداً به مدار تولید بازگشت.

نیروگاه شهیدسلیمی نکا با ظرفیت تولید دو هزار و ۲۱۴ مگاوات دومین نیروگاه بزرگ کشور هست که با رفع محدودیت‌های تولید می­‌تواند حدود چهار درصد برق کشور را تامین ­کند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

واحد یک بخار نیروگاه شهید سلیمی نکا به مدار تولید بازگشت بیشتر بخوانید »

تنها نامی که ماندگار می شود نام شهید است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از گلستان، حجت‌الاسلام احمد قاسم پور مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه گرگان از خانواده شهید فرهنگی شهرستان «نصرت الله نقوی» دیدار و تجلیل بعمل آورد.

وی عنوان کرد: واجب‌تر از حفظ جان، حفظ دین و ایمان هست و وظیفه تک تک افراد، تبیین این موضوع هست که شهدا برای انقلاب و حفظ اسلام چکار کرده اند.

وی با اشاره به اینکه شهادت افتخار هست افزود: شهید از همه چیز خودش در راه حفظ اسلام و انقلاب گذشت و استقلال و عزت امروز کشور را مدیون خون شهدا و ایثارگری‌های جانبازان هستیم.

مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه گرگان در ادامه اذعان داشت: صبر مادران و همسران شهدا برگرفته از مکتب حضرت زینب (س) هست و خداوند اجر این صبر را در آخرت به آن‌ها عطا خواهد کرد.

قاسم پور، تنها نامی که ماندگار می‌شود را نام شهید دانست و خاطرنشان کرد: چیزی بالاتر از شهید نداریم و طبق روایات بالاتر از هر خیر و نیکی، خیری غیر از شهادت نیست.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تنها نامی که ماندگار می شود نام شهید است بیشتر بخوانید »

وصیت شهید حسین علم الهدی زندگی ام را متحول کرد/ شخصیتی ناشناخته در تاریخ انقلاب اسلامی

وصیت شهید حسین علم الهدی زندگی ام را متحول کرد/ شهید شخصیتی ناشناخته در تاریخ انقلاب اسلامی


وصیت شهید حسین علم الهدی زندگی ام را متحول کرد/ شخصیتی ناشناخته در تاریخ انقلاب اسلامی

حمیدرضا قنبری آزاده جنگ تحمیلی در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد درباره زمان و نحوه آشنایی‌‎اش با شهید حسین علم الهدی گفت: آشنایی من با شهید علم الهدی به تابستان سال 1359 برمی گردد؛ بعد از امتحانات سال دوازدهم شنیدیم که سپاه دوره‌های نظامی و سیاسی برگزار می کند. در آن زمان انقلاب اسلامی به تازگی به پیروزی رسیده بود و من در آن زمان نوجوانی 17 ساله بودم که بسیار علاقه داشتم در این کلاس ها شرکت کنم.

وی ادامه داد: با تعدادی از دوستانم در کلاسهای عقیدتی سیاسی شرکت کردم و یکی از مدرسان شهید حسین علم الهدی بود. آنجا بود که برای نخستین بار ایشان را می دیدم. این دوره در دانشکده الهیات دانشگاه چمران که به سه گوش معروف بود، برگزار می شد.

قنبری با بیان اینکه شهید حسین علم الهدی از بنیانگذارن سپاه اهواز بود، تشریح کرد: در آن زمان دکتر گلزار نیز به ما  اخلاق اسلامی، شهید مهرداد مجدزاده اصول عقاید و شهید علی جمال پور فلسفه درس می دادند. این درسها برای ما بسیار جدید و جذاب بود چراکه بیشتر دورس رشته تحصیلی ما ریاضی بود. شهید حسین علم الهدی نیز در این دانشکده به ما تفسیر نهج البلاغه می آموخت و من نیز به دلیل اینکه با قرآن آشنایی داشتم، در کلاسهای مرتبط با آن شرکت می کردم؛ شرکت در این کلاس ها به ویژه اینکه شهید حسین علم الهدی آنها را آموزش می داد برایم بسیار تازگی داشت.

وی بیان کرد: دو ماه در کلاسهای شهید علم الهدی شرکت کردیم تا اینکه در ماه آخر جلسه اختتامیه در دفتر کارش در طبقه دوم پشت بام سفارت سابق آمریکا در اهواز برگزار شد؛ در آنجا فرشی پهن کردیم و جلسه اختتامیه را برگزار کردیم. شهید علم الهدی نیز به هر کدام از ما یک جلد نهج البلاغه اهدا کرد.

آزاده جنگ تحمیلی اظهار کرد: این آشنایی با شهید علم الهدی برکات زیادی در زندگی من داشت. چند روز پس از پایان آن جلسه، جنگ تحمیلی آغاز شد و بعد ها متوجه شدیم شهید علم الهدی از آن اتاق برای اتاق فکرش استفاده می کرد. ایشان مساجد اهواز را به پایگاه های بسیج برای رویارویی با تجاوز بعثی ها پایه گذاری کرد و خودش نیز مسئول هماهنگی میان پایگاه های بسیج و مساجد بود تا جایی که جنگ شهری را به مردم آموزش می دادند که اگر نیروهای رژیم بعثی به شهرها حمله کردند، مردم بتوانند از خود دفاع کنند و اهواز اشغال نشود این طراحی شهید علم الهدی بود و مساجد به پایگاه های نظامی تبدیل شده بود.

قنبری در ادامه با اشاره به اینکه پس از آغاز جنگ تحمیلی به مسجد محل که جواد الائمه نام داشت رجوع کرده و در آنجا مسئول پایگاه شدم، تشریح کرد: شهید حسین علم الهدی هر دو هفته یکبار به مساجد که هر کدام پایگاه بسیج شده بود سرکشی می کرد و در آن چهار ماهی که از عمر ایشان باقی مانده بود تقریبا هر دو هفته یکبار ایشان را می دیدم.

در تمامی ملاقات ها ارتباط نزدیکی با من داشت و به من می گفت شما که در بسیج فعال هستید چرا عضو سپاه نمی شوید تا بتوانید بیشتر خدمت کنید؛ من در آن زمان خیلی این موضوع را جدی نمی گرفتم.

وی تشریح کرد: بعد که حسین علم الهدی در هویزه به شهادت رسید؛ خبر شهادت ایشان مانند تلنگری به من وارد شد و به این نتیجه رسیدم که حالا زمانی است که باید به وصیت شهید عمل کنم و به عضویت سپاه پاسداران در آمدم. 2 ماه پس از شهادت در اسفندماه دو ماه پس از شهادت ایشان به عضویت رسمی سپاه درآمدم و هنوز هم پس از سالها خودم را مدیون شهید علم الهدی می دانم چراکه ورود من به سپاه پاسداران سرمنشا برکات و تحولات فکری و عقیدتی برای من شد و پس از آن در یکی از عملیات ها مجروح شدم و به مدت 10 سال به اسارت نیروهای بعثی درآمدم.

وی اظهار کرد: من خودم را مدیون ایشان می دانم  چراکه شکل گیری جریان ازدواج و آشنایی من با همسرم که از بستگان شهید جهان آرا هستند در واقع عمل به وصیت شهید علم الهدی زندگی مرا تغییر داد.

قنبری با اشاره به اینکه شهید حسین علم الهدی در زمان شهادت 21 ساله بود، گفت: ایشان در حقیقت  فردی طراح و عملیاتی بود ولی آنطور که باید ایشان را نشناخته ایم، ایشان از قبل از انقلاب به همراه پدرش در عرصه انقلاب اسلامی فعال بود و بعد در دانشگاه مشهد پذیرفته می شود؛ سپس در کلاسهای تاریخ و مذهبی در مساجد مشهد شرکت می کرد و یکی از تربیت شدگان رهبر انقلاب بود. در واقع می توان گفت ایشان شخصیت ناشناخته ای در تاریخ انقلاب اسلامی هستند.

 

انتهای پیام/ 



منبع خبر

وصیت شهید حسین علم الهدی زندگی ام را متحول کرد/ شهید شخصیتی ناشناخته در تاریخ انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »

فیلم/ سردار سلامی: شهید سلیمانی تاریخ را برای دهه‌ها ساخت

فیلم/ سردار سلامی: شهید سلیمانی تاریخ را برای دهه‌ها ساخت



سردار سلامی: مردم برای ما بسیار مقدس هستند. وقتی روی صحنه کنار پیکر شهید سلیمانی قرار گرفتم در کنار شهید همراه او سردار حسین پورجعفری این جمعیت انتها نداشت مثل دریا موج می‌زد.


دریافت
26 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ سردار سلامی: شهید سلیمانی تاریخ را برای دهه‌ها ساخت بیشتر بخوانید »

شهید «سید حسین علم‌الهدی»؛ خورشید «هویزه» در شفق شهادت

شهید «سید حسین علم‌الهدی»؛ خورشید «هویزه» در شفق شهادت


شهید «سید حسین علم‌الهدی»؛ خورشید «هویزه» در شفق شهادت

به گزارش نوید شاهد، شانزدهم دی 1359، خورشید خونرنگ هویزه، در شفق شهادت، غروب کرد تا نظاره گر مطلع الفجر روح عاشقانی شود که در حماسه «هویزه» غریبانه و مظلومانه، پاره‌های پیکرشان، زیر شنی تانک های 40 تنی آدمخواران بعثی، فرش راه پیروزی «طریق القدس» و «فتح المبین» شد و مقتل خونینشان، جلوه گاه پاکترین و خالصانه‌ترین حماسه‌ها که مدافعان خوزستانی، رزمندگان داوطلب و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و فاتحان لانه جاسوسی شیطان بزرگ، در کنار هم آفریدند تا اولین هسته عملیاتی مقاومت مردمی با تفکر خط شکن و پیشتاز بسیجی در تاریخ این رزم مقدس، شکل گیرد و ترسیم شود. نام «سید حسین علم الهدی» سرحلقه این حماسه و خورشید این منظومه خونین است. جوانی که از آغاز نوجوانی، با تعهدی عمیق، باور و بینشی خالص و عزم و همت و استقامتی شگفت، در چند جبهه همزمان فعالیت کرد؛ از تبلیغ معارف و مبانی معرفتی اسلام ناب و روشنگری و مقابله با تفکرات الحادی و مارکسیستی و جهاد فرهنگی، تبیینی و اصلاحی، تا مبارزه با فساد و حضور در جبهه مبارزات سیاسی علیه رژیم و مشارکت در عملیات مسلحانه و سازماندهی نیروهای چریک انقلابی و سرانجام در جامه مقدس رزم و فرماندهی سپاه هویزه، برای دفع اشغال خرمشهر و بیرون راندن قوای دشمن، با شهادتی که آخرین، بزرگترین و ماندگارترین عملیات او بود…

 

شاگرد 6 ساله مکتب قرآن، مبارز 11 ساله انقلابی!

 

سید حسین، فرزند آیت‌الله حاج سید مرتضی علم الهدی در بیستم شهریور ماه ۱۳۳۸ در یک خانواده روحانی بدنیا آمد. وی در ۶ سالگی به آموزش قرآن پرداخت. در ۱۱ سالگی با تشکیل کتابخانه و جلسات سخنرانی و قرآن، مبارزه با استبداد شاه را آغاز کرد. او از کودکی، خودسازی و شناخت مبانی مکتب را آغاز کرد و بینش معنوی و اعتقادی خود را پیوسته ارتقاء می‌داد و این شناخت و تعهد را به اطرافیان و جامعه نیز منتقل می‌کرد.

 

ماجرای سیرک مصری که آتش گرفت!

 

در سال 1351 یک سیرک مصری به اهواز آمده بود و برنامه های فسادآمیزی اجرا کرد. حسین که در این زمان، نوجوانی 14 ساله بود، نتوانست ساکت بماند. با همراهی چندتن از دوستان خود، در ساعاتی از روز که کسی در محل نبود، با بمب بنزینی، سیرک را به آتش کشیدند. این یکی از اولین حرکتها و فعالیتهای اجتماعی غیرتمندانه او در مبارزه با مظاهر فساد و بی بند و باری بود. بعد از این عملیات، حسین و دوستش، نامه ای نوشتند و مخفیانه به مسئول سیرک منتقل کردند. در این نامه نوشته بود: «در زمانی که اسرائیل، مردم مظلوم فلسطین را آواره کرده است و ما باید دست به دست هم دهیم و مسلمانان جهان را بیدار کنیم، جای تعجب است که در این شرایط، شما برای به فساد کشاندن جوانان ما به ایران آمده‌اید!…» جالب اینجاست که مسئول سیرک، این نامه را به ساواک نداده بود. زیرا دو سال بعد که ساواک، حسین را دستگیر کرد، خبری از این نامه و این عملیات نداشت وگرنه شکنجه‌ها و فشارهای بسیار بیشتری را روی او و دوستانش اعمال می‌کردند.

 

زیر شکنجه «ساواک»، محکوم به «اعدام»

 

حسین، با مشاهده جنایات رژیم طاغوتی به فکر ترور شمس تبریزی فرماندار نظامی اهواز می‌افتد و شبی به خانه وی حمله می‌کند که افراد محافظ خانه وی متوجه می‌شوند و پس از ساعتها تلاش او را دستگیر و به شدت شکنجه می‌کنند. در دادگاه نظامی، حسین، محکوم به اعدام می‌شود و برای تخفیف حکم، تنها از حسین می‌خواهند که دوست و همدست خود را معرفی کند ولی او ضمن انکار حمل بمب، با تحمل شکنجه های وحشیانه، مقاومت کرده و هیچ سخنی نمی‌گوید.

 

شاگرد تفسیر قرآن «حضرت آیت الله خامنه ای» در مسجد «کرامت» مشهد

 

حسین، در سال 56 با شرکت در جلسات درس تفسیر قرآن حضرت آیت الله خامنه ای در «مسجد کرامت» مشهد، ارتباط عمیق مستمری با ایشان پیدا کرد. او در دوران اقامت در مشهد، که در رشته تاریخ دانشگاه فردوسی به تحصیل می پرداخت و در محیط دانشگاه نیز به روشنگری و اشاعه معارف اصیل دینی و مقابله با اندیشه های مارکسیستی اقدام کرد و همزمان، با حضور در جلسات تفسیر شاگرد برجسته و شخصیت درخشان نهضت امام، بینش خود را از آبشخور تفکر اصیل اعتقادی سیراب می‌ساخت و اتصال خود را از طریق این رابطه عمیق فکری، قلبی، عاطفی و معنوی با آیت الله خامنه‌ای، با روحانیت مبارز انقلابی و مکتب فضیلت و فقاهت، استحکام بخشید. این پیوند تا روزی که شاگرد اصیل امام به ایرانشهر تبعید شدند، ادامه یافت.

 

چریک تمام وقت انقلاب

 

با اوج‏گيرى انقلاب در ميان اقشار مردم، براى رشد و گسترش فعاليت هايش تصميم به كارِ گروهى گرفت. براى تحقق اين فكر به اهواز رفت و همراه با يارانش گروه «موحدين» را تشكيل داد. در گروه «موحدين» نيز وى به دليل ابتكار بى نظير و شجاعت فوق العاده، در همه برخوردها و برنامه‏ها مبتكر طرح و پيش قدم در عمل بود. وى در جريان حمله به كنسولگرى عراق در خرمشهر مسئول شكستن شيشه و ريختن مواد محترقه در داخل كنسولگرى بود و در برنامه اعدام انقلابى «پل گريم» مستشار و مزدور آمريكايى نقش مؤثر داشت. برگزارى جلسات سخنرانى در خوزستان، ترور دانشى نماينده وابسته مجلس، ترور مستشار آمريكايى در واقعه اعتصاب كاركنان شركت نفت، انفجار شهربانى كرمان به دليل به شهادت رساندن مردمان بى دفاع در داخل مسجد، از جمله مجاهدت هاى كم نظير اين شهيد والا مقام بود.

 

فرماندهی سپاه هویزه؛ آزمون عملی درسهای «نهج البلاغه»!

 

حسین، پیش از شروع جنگ، عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران خوزستان بود. با آغاز جنگ تحمیلی، مسئولیت مهم و حساس تقسیم نیروهای اعزامی از سراسر کشور به مناطق مختلف عملیاتی و جبهه های جنگ را عهده‌دار شد. اما با همه این موقعیت و اعتبار، بمحض احساس وظیفه و تکلیف، همه این سمتها را کنار گذاشت و مسئولیت فرماندهی سپاه شهر کوچک «هویزه» را برای دفع تجاوز دشمن پذیرفت. یکبار در جواب این سوال که چرا به هویزه آمده، گفت: «قبلا نهج البلاغه را بصورت نظری تدریس کردم و حالا باید در هویزه، هرچه را قبلا تدریس کرده ام بصورت عملی پیاده کنم!

 

پیکر مدافعان مظلوم هویزه، زیر تانک های 40 تنی دشمن!

 

در عملیات «نصر» که در دشت هویزه اجرا شد، ابتدا ارتش و سپاه هویزه به فرماندهی شهید سیدحسین علم‌الهدی (کل نیروهای گروه شهید علم‌الهدی که بیشتر از دانشجویان پیرو خط امام بودند، ۸۱ نفر بیشتر نبودند) برای جلوگیری از پیشروی ارتش عراق به سمت شهر اهواز، شبیخون‌ها و عملیاتی را انجام دادند و در زمین‌گیر کردن دشمن نقش مهمی داشتند. هدف، آزادسازی «پادگان حمید» و پیشروی به سوی خرمشهر بود. روز 14 دی، مرحله اول عملیات با موفقیت کامل انجام شد و حدود 1000 اسیر از دشمن گرفته شد.روز 15 دی نیز ادامه پیشروی انجام گرفت و قرار بود یک دسته دیگر از رزمندگان، از طرف جاده خرمشهر، عملیات کنند و دو گروه عملیاتی ارتش بعثی را دور بزنند. اما گروهی که قرار بود از جاده خرمشهر عملیات کند، نتوانست به اهداف مورد نظر دست یابد. ارتش متجاوز عراق که در آن روزها بسیار مجهز و آماده بود، با شکست در منطقه عملیاتی هویزه، همه نیروهای خود را روانه این منطقه کرد و در مرحله دوم عملیات، به دلیل نبود حمایت و پشتیبانی از آن‌ها توسط صدها تانک دشمن بعثی، محاصره شدند و همه آن‌ها مظلومانه به شهادت رسیدند. ارتش متجاوز عراق با تانک‌های ۴۰ تنی! از روی پیکر پاک شهدا عبور کرد! به‌طوری که ضخامت بدن هر شهید به مانند ضخامت یک کتاب درآمده بود!

پیکر پاک شهدا تا بعد از عملیات بیت‌المقدس در منطقه و دشت هویزه باقی ماند، در زمان تفحص هر شهیدی را از علامتی که خانواده او سراغ داشت مانند انگشتر و وسایل داخل جیب شناسایی کردند.

مادر شهید علم‌الهدی، سیدحسین را از قرآنی که داخل جیبش بود و او به فرزندش هدیه داده بود، شناسایی کرد.

 

تانک را از روی تن حسین رد کردند و حسین هنوز جان داشت!…

 

یکی از همرزمان شهید حسین علم الهدی که روز شهادت، همراه او بود و به اسارت گرفته شد، با بیان این‌که خوشحالم که این اعتراف دردناک زمانی انجام می‌گیرد که مادر بزرگوار حسین (که خود شیرزنی بود) در قید حیات نیست؛ می‌گوید: «من سال‌ها در اسارت بوده‌ام و حتما از رفتار وحشیانه عراقی‌ها با اسرا چیزهایی شنیده‌اید، اما شکنجه‌ای که من دیدم، یک لحظه بیشتر نبود و با این حال، هنوز که هنوز است، از درد آن یک روز هم نتوانسته‌ام سر راحت بر بالین بگذارم. آری مرا به تانکی بستند که از روی پیکر مبارک حسین گذشت، در حالی که هنوز جان داشت، هرچند که چفیه‌اش صورتش را پوشانده بود و با آن چشم‌های زیبا و گیرایش دیگر نمی‌توانست عذاب کشیدن مرا ببیند. من صدای خرد شدن استخوان‌های حسین را شنیدم و راستش در آن لحظه خدا را شکر کردم که دیدم دارم به اسارت برده می‌شوم، وگرنه چگونه می‌توانستم برگردم و بگویم:  از پا، حسین (ع) افتاد و ما بر پای بودیم؟»

 

او را از قرآن کوچکش شناختند…

 

18 ماه بعد، با آزاد شدن دشت هویزه پس از عملیات «طریق القدس» و با خنثی‌سازی میدان مین و جمع‌آوری سیم‌های خاردار، گروه تفحص برای یافتن اجساد شهدا به جست‌وجو در محل عملیات پرداختند. اجساد مطهر برخی از شهدا به صورت پراکنده پیدا شد، از جمله «حسین علم‌الهدی» که او را از قرآن کوچکش و نیز موشک‌انداز آر.پی.جی‌اش شناسایی کردند. جسد «محمود قدوسی» را از نامه‌ای که در جیب لباسش پیدا شد، شناسایی کردند. در آن نامه، پدر شهیدش «آیت‌الله قدوسی» دادستان کل کشور او را برای پیوستن به رزمندگان اسلام معرفی کرده بود. به تدریج مزار باشکوه شهدای هویزه شکل گرفت و توسط جهاد سازندگی ساخته شد. پس از پایان جنگ تحمیلی، گلستان شهدای هویزه مورد استقبال مردم قرار گرفت؛ به‌گونه‌ای که امروز این گنبد و بارگاه معنوی، وسیله‌ای است برای تقرب زائران و تبرک از ساحت قدسی شهیدان.

 

انتهای گزارش/



منبع خبر

شهید «سید حسین علم‌الهدی»؛ خورشید «هویزه» در شفق شهادت بیشتر بخوانید »

رونمایی از سردیس ۸ دانشجوی شهید+ تصاویر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، همزمان با روز شهدای دانشجو، مراسم رونمایی از سردیس ۸ شهید گرانقدر دانشجو امروز (دوشنبه) با حضور خانواده‌های معظم شهدای دانشجو، هنرمندان برجسته و فرهیختگان فرهنگی در پیاده‌راه ضلع شمالی پارک دانشجو انجام شد.

رونمایی از سردیس ۸ دانشجوی شهید+ تصاویر

این سردیس‌ها به پاس یاد و خاطره شهدای گرانقدری، چون علی حاتمی، محمود شهبازی، محسن وزوایی، سید حسین علم‌الهدی، احسان قدبیگی، مهدی رجب‌بیگی و مصطفی صدرزاده از شهدای دانشجو و همچنین شهید فائزه رحیمی، دانشجویی که در حادثه تروریستی در سالگرد شهادت سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی جان خود را فدای انقلاب اسلامی نمود، نصب شده هست که نمادی از ایثار و فداکاری این شهیدان عزیز و میراثی از دلاوری، جان‌فشانی و پایمردی آنان در مسیر حقیقت و عدالت به شمار می‌آید. 

رونمایی از سردیس ۸ دانشجوی شهید+ تصاویر

شهدای دانشجو با خون خود در تاریخ دفاع مقدس و انقلاب اسلامی نقش‌آفرینی کردند و یادشان در دل این سرزمین همواره زنده خواهد ماند.

این اقدام، یادآور تعهد بی‌پایان این عزیزان به آرمان‌های انقلاب اسلامی هست؛ آنان که با شجاعت و فداکاری خود، راه روشن آزادی، استقلال و عزت کشور را هموار کرده و برای همیشه در دل تاریخ ایران به‌عنوان نماد‌هایی از مقاومت و پایداری جاودان خواهند بود.

انتهای پیام/ 381

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

رونمایی از سردیس ۸ دانشجوی شهید+ تصاویر بیشتر بخوانید »