نتایج جست‌وجو برای: کربلا

حاکمیت صدام بعد از عملیات‌های «کربلای ۴» و «کربلای ۵» در معرض خطر قرار گرفت

حاکمیت صدام بعد از عملیات‌های «کربلای ۴» و «کربلای ۵» در معرض خطر قرار گرفت


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عملیات‌های بزرگ شرق بصره در افکار عمومی به‌عنوان عملیات‌های «کربلای ۴» و «کربلای ۵» شناخته می‌شوند که این‌روز‌ها در آستانه سی‌وپنجمین سالروز برگزاری این عملیات‌ها قرار داریم. در این راستا «نشست واکاوی نبرد‌های شرق بصره» با هدف بررسی شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منتهی به این ۲ عملیات، با این رویکرد که این ۲ عملیات سرنوشت جنگ را تعیین کردند و در حقیقت سال ۱۳۶۵، سال تعیین سرنوشت جنگ به شمار می‌رود، برگزار شد و از شبکه یک سیما به‌روی آنتن رفت.

ماحصل «نشست واکاوی نبرد‌های شرق بصره» توسط خبرگزاری دفاع مقدس در چند بخش منتشر خواهد شد که پس از بخش اول، در ادامه ماحصل بخش دوم آن را می‌خوانید:

ادامه «نشست واکاوی نبرد‌های شرق بصره» با بررسی انتظاراتی که بعد از فتح فاو در کشور ایجاد شده بود، ادامه پیدا کرد که در این راستا، سردار «احمد غلام‌پور» اظهار داشت: برای این‌که سال ۱۳۶۵ سال سرنوشت‌ساز جنگ باشد، از ما یک طرح خواستند. طرحی که در ذهن ما بود، این بود که ما با ۵۰۰ گردان نه‌تنها شرق بصره، بلکه کل استان بصره را هدف قرار دهیم. به این معنا که ۱۵۰ گردان از منطقه هور، ۱۵۰ گردان از منطقه فاو (یعنی ادامه پیشروی از فاو به ام‌القصر) و ۲۰۰ گردان هم در منطقه شلمچه برای ما محیا کنند تا با این سه مسیر حمله، کل استان بصره را در اختیار بگیریم؛ لذا این طرح می‌توانست ضربه‌ای باشد که رژیم بعث عراق را به تسلیم وادار کند.

وی ادامه داد: مسئولان سیاسی کشور این طرح را پذیرفتند و مرحوم حجت‌الاسلام «هاشمی رفسنجانی» گفت که من می‌روم و در تریبون نماز جمعه طرحِ موضوع می‌کنم و به همه ائمه جمعه سراسر کشور نیز اعلام می‌کنیم تا ورود کرده و یک نیروی عظیمی را محیا کنند. این اتفاق افتاد و یک جمعیت ۱۰۰ هزار نفری در استادیوم آزادی جمع شدند؛ اما ما با این استعداد نیرو طبیعتاً می‌توانستیم تنها طرح را در محور شلمچه را اجرا کنیم و طرح قبلی عملاً منتفی شده بود؛ لذا طبیعی بود که عملیات در یک محور نیز سختی‌های خود را داشته باشد.

فرمانده «قرارگاه کربلا» در دوران دفاع مقدس تصریح کرد: دلیل این‌که ما ترجیح دادیم تا در منطقه شلمچه عمل کنیم، این بود که در طرح‌ریزی‌های خود، تنگه «ابوالخصیب» را هدف قرار داده بودیم؛ بنابراین همه امید ما این بود که به این تنگه برسیم که اگر به آن دسترسی پیدا می‌کردیم، با توجه به وجود هور در سمت چپ و شرایطی که در راست ما قرار داشت، می‌توانستیم به‌راحتی پدافند کنیم. ضمن این‌که نزدیک بودن نقطه‌ای که ما می‌خواستیم در آن عمل کنیم به بصره نیز اهمیت داشت؛ چراکه اگر ما به نزدیکی هور می‌رفتیم، باید یک مسیر طولانی را طی می‌کردیم تا به بصره برسیم و در فاو هم همین‌طور؛ اما اگر از این محور وارد می‌شدیم، «ابوالخصیب» که جزو بصره بود را در اختیار می‌گرفتیم؛ یعنی عملاً وارد حومه بصره و سپس شهر بصره می‌شدیم. براساس طرح‌ریزی‌ها، ضرورت نداشت که ما وارد شهر بصره شویم، کافی بود که شهر را در شرایطی قرار دهیم که از لحاظ نظامی، «سقوط کرده» محسوب شود.

سردار غلامپور ادامه داد: وقتی محور شلمچه برای عملیات انتخاب شد، همه تمرکز روی این منطقه رفت؛ اما به مشکلاتی در منطقه برخوردیم که یکی از این مشکلات، پیچیدگی منطقه از لحاظ جغرافیایی بود؛ این پیچیدگی به آن معنا بود که علی‌رغم تجربه ما در عملیات «والفجر هشت» که از اروندرود عبور کردیم؛ اما در این‌جا نقطه اصلی عملیات روبه‌روی رودخانه کارون بود؛ چون ما می‌خواستیم از رودخانه کارون استفاده کنیم تا بخش عظیمی از شناور‌ها را از این طریق به اروند وارد کنیم؛ ولی نوع استقرار جزایر متعدد در اروندرود، به‌گونه‌ای بود که ما را مجاب می‌کرد تا از مسیر‌هایی مانند تنگه عبور کنیم؛ یعنی مثلاً باید به‌صورت زیگزاگ رد می‌شدیم که این موضوع، طرح‌ریزی مانور را مقداری سخت کرده بود.

همچنین سردار «علی‌محمد نائینی» رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، در ادامه این نشست، در توضیح این‌که چرا ما برای رسیدن به بصره از محور‌های هور و یا فاو (ادامه عملیات والفجر هشت) استفاده نکردیم، گفت: همه ریسک‌هایی که در محور شلمچه بود، در محور‌های دیگر نیز وجود داشت. ضمن این‌که اگر ما در هر منطقه‌ای به خط عراق می‌زدیم، چون عراق در سه‌ماهه آخر سال منتظر عملیات بزرگ ما بود؛ لذا سرعت جابه‌جایی یگان‌های اصلی آن در این منطقه‌ی محدود، چه شمال بصره، چه شرق بصره و چه جنوب بصره فوق‌العاده بود. در عملیات «کربلای پنج» نیز این‌گونه بود؛ یعنی ما خط را شکستیم، اما عراق بعد از ۲۴ ساعت یگان‌های اصلی خود را وارد کرد.

حاکمیت صدام بعد از عملیات‌های «کربلای ۴» و «کربلای ۵» در معرض خطر قرار گرفت

رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس خاطرنشان کرد: وقتی که ما به نتایج و دستاورد عملیات‌های «کربلای چهار» و «کربلای پنج» به‌صورت مجموع نگاه کنیم، مشخص می‌شود که انتخاب منطقه درست بوده است.

«یدالله ایزدی» پژوهشگر و راوی دوران دفاع مقدس نیز در ادامه این نشست، در توضیح چرایی انتخاب محور شلمچه به‌عنوان محور عملیات‌های «کربلای چهار» و «کربلای پنج»، اظهار داشت: سه هدف بزرگ در آن سوی مرز‌ها وجود داشت؛ در جنوب منطقه بصره، در جبهه میانی العماره و در شمال‌غرب کرکوک.

ایزدی با بیان این‌که وقتی فاصله، اهمیت و تأثیرگذاری این سه منطقه را نگاه کنیم، بدون تردید منطقه بصره به دلایل متعدد در اولویت بود، گفت: بصره از لحاظ عمق جغرافیایی، یک اولویت قابل وصول بود؛ چراکه وقتی به خرمشهر و شلمچه نگاه کنیم، در خشکی فاصله بسیار اندکی دارند و فاصله آبی آن‌ها نیز عرض یک رودخانه است؛ لذا بصره در راهبرد نظامی جمهوری اسلامی ایران و راهبرد عملیاتی، در مقایسه با دیگر اهداف، یک هدف با اولویت بود.

این پژوهشگر و راوی دوران دفاع مقدس با اشاره به جایگاه تصرف بغداد در راهبرد جمهوری اسلامی ایران، گفت: این موضوع در پیشینه منازعات ایران و عراق از گذشته‌های دور مطرح بوده؛ اما هیچ‌گاه شکل عملیاتی پیدا نکرده است؛ البته طرح‌هایی برای بغداد از گذشته نوشته شده و تقریباً در جمهوری اسلامی نیز به‌روز شد.

ایزدی با تأکید بر این‌که ۲ مسیر برای «بصره» متصور بود، گفت: اول این‌که مستقیماً از محور شلمچه وارد شویم. در حالی که ما هیچ‌موقع در شلمچه عملیات نکرده بودیم؛ البته در عملیات خیبر یا مواردی دیگر، نگاهی به آن منطقه و شمال آن یعنی «زید» داشتیم؛ اما تصور، باور و تحلیل نظامی این بود که شلمچه یک دژ شکست‌ناپذیر است.

حاکمیت صدام بعد از عملیات‌های «کربلای ۴» و «کربلای ۵» در معرض خطر قرار گرفت

وی ادامه داد: رودخانه «شط‌العرب» که ادامه آن به‌صورت اروندرود، مرز بین ایران و عراق می‌شود، حد سپاه دوم و سپاه سوم عراق بود. سپاه سوم عراق در منطقه عمومی شلمچه تا طلائیه، دژ‌های بسیار مستحکمی داشت که در عملیات «رمضان» به بخشی از این دژ‌ها برخورد کرده بودیم؛ اما جنوب شط‌العرب یعنی محدوده سپاه هفتم عراق به فرماندهی «ماهر عبدالرشید»، منطقه‌ای است که در عملیات «کربلای چهار» مورد توجه قرار گرفت.

این پژوهشگر و راوی دوران دفاع مقدس تأکید کرد: تمرکز و توان سپاه هفتم عراق در نقطه‌ای قرار داشت که به‌نظر فرماندهان ما قابل دسترس بود؛ یعنی اگر ما موفق می‌شدیم از اروندرود عبور می‌کردیم و یک خیز برمی‌داشتیم، به‌نظر می‌رسید که به قرارگاه سپاه هفتم عراق واقع در جنوب بصره (ابوالخصیب) برسیم؛ یعنی جغرافیای منطقه به‌گونه‌ای بود که به تنگه معروف شد؛ چراکه حدفاصل غرب رودخانه اروند تا خور «زبیر» قرار داشت و جاده‌هایی که از جنوب بصره به فاو می‌رسد، محدود به این ۲ آب است؛ لذا اگر در این منطقه مستقر می‌شدیم، امکان دفاع را متصور می‌کرد. عملیات «کربلای چهار» که با عدم توفیق همراه بود و از دل آن عملیات «کربلای پنج» بیرون آمد، هرچند همه اهداف مورد نظر ما را تأمین نکرد؛ اما جامعه جهانی را قانع کرد که ساختار نیرو‌های مسلح عراق در دژ‌های شلمچه شکست خورده است و در صورت اصرار مجدد ایران، ممکن است که حاکمیت حکومت بعث عراق در معرض خطر قرار گیرد.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حاکمیت صدام بعد از عملیات‌های «کربلای ۴» و «کربلای ۵» در معرض خطر قرار گرفت بیشتر بخوانید »

بچه‌های غواص حتی نحوه عطسه در آب را آموزش دیده بودند

نقش عملیات کربلای ۴ در تعیین سرنوشت جنگ/ حساسیت شهید خرازی برای انتخاب رزمندگان گردان یونس


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، گردان یونس (آبی – خاکی و غواصی) لشکر ۱۴ امام حسین (ع) عملکرد قابل قبولی در عملیات کربلای ۴ داشت.

هرچند کلیت این عملیات به‌دلیل هوشیاری دشمن و به‌نوعی لو رفتن عملیات با عدم‌الفتح روبه‌رو شد، اما واحد‌های لشکر ۱۴ توانسته بودند خطوط تعیین شده را بشکنند و ضربات سختی را به دشمن وارد کنند.

«مهدی مظاهری» از رزمندگان نام‌آشنای اصفهانی و همینطور جانشین فرمانده گردان یونس در کربلای ۴ می‌گوید غواص‌ها چنان آموزش دیده بودند که بتوانند به شکل عمودی در آب قرار بگیرند و انگار که پای‌شان روی زمین است، به همان شکل آرپی‌جی بزنند و با دشمن درگیر شوند.

در ادامه گفت‌وگوی‌ خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس با «مهدی مظاهری» را از نظر می‌گذرانید.

از ابتدای ۱۳۶۵ مسئولین نظام از سال سرنوشت ساز جنگ سخن می‌گفتند. کربلای ۴ در این معادلات چه نقشی داشت؟

در آن زمان فضای سیاسی و مدیریتی کشور با ملاحظاتی روبه‌رو بود. در تصمیم گیری‌ها عنوان شده بود که اگر ما یکی دو عملیات بزرگ با دستاورد‌های مهم و تعیین کننده‌ای انجام دهیم، در تحمیل اراده ما به دشمن خیلی موثر خواهد بود و در تعیین خاتمه و سرنوشت جنگ تاثیر عمده خواهد داشت.

قرار بود عملیات کربلای ۴ بعد از عملیات بزرگ والفجر ۸ انجام شود، اما طرح آن به‌نوعی قبل از عملیات والفجر ۸ در ذهن مسئولین شکل گرفته بود. عواملی باعث شد تا کربلای ۴ به دی سال ۶۵ موکول شود. این عملیات در صورت توفیق کامل باعث قطع ارتباط عراق با بخش عظیمی از مناطق استراتژیک خود در جنوب (از جنوب شهر بصره تا فاو می‌شد) که می‌توانست دستاورد نظامی و تبلیغاتی فوق‌العاده‌ای برای ما در پی داشته باشد.

تأمین نیروی غواص لشکر ۱۴ در این عملیات چطور انجام گرفت؟

از آنجا که عملیات کربلای ۴ عملیاتی آبی ـ خاکی بود و طرح عبور از رودخانه در آن وجود داشت، گردان یونس لشکر ۱۴ باید با پنج گروهان غواص وارد عمل می‌شد و در پنج نقطه به‌طور همزمان به مواضع دشمن حمله می‌کرد و با گرفتن سرپل در مواضع و ساحل دشمن، امکان پیاده شدن و ورود نیرو‌های عمده خودی را فراهم می‌کرد.

هزار و ۷۰۰ نفر نیرو وارد این گردان شدند که پس از آزمون‌های جسمی و روحی و آموزش‌های سخت و طاقت فرسای آبی و غواصی، ۴۵۰ نفر از آن‌ها باقی ماندند و برای عملیات انتخاب شدند.

آموزش‌ها چگونه بود؟

ما به‌طور متوسط دو سه ماه قبل از این نوع عملیات، فرصت داشتیم این نیرو را جهت عملیات آموزش داده و آماده کنیم. آموزش‌ها در ابتدا از شنا شروع می‌شد، سپس آشنایی با تجهیزات غواصی و استفاده از آنها و پس از آن، حمل تجهیزات و سلاح سازمانی خود در آب ضمن اینکه هر غواص بتواند در آب خودش را مدیریت کند.

همچنین نیروی غواص باید سازمان خود را در آب حفظ کرده و بتواند همان جنگی که روی زمین انجام می‌دهد را در آب به شکل متفاوتی دنبال کند. به نظرم این موارد به‌خوبی آموزش داده می‌شد و آنچه که در واقع بضاعت و توان بود که البته کم هم نبود، در اختیار نیرو‌ها قرار می‌گرفت.

برای مثال؛ وضعیت به‌گونه‌ای بود که غواصان در آب می‌توانستند متعادل مانده و به‌صورت عمودی بایستند و مثل روی زمین به اهداف فرضی با آرپیچی و سلاح‌های دیگر و با کمترین خطا شلیک کنند. البته معنویات و روحیه شهادت طلبی و ایثار نقش عمده در این توانایی داشت.

در حال حاضر که خاطرات را مرور می‌کنم بعضی کار‌های انجام شده، ناممکن و محیرالعقول به‌نظر می‌رسد. اگر عشق رزمندگان به امام (ره)، مردم، معارف دینی، اعتقادی، شناخت و ارادت به اهل بیت پیامبر (ص) نبود، اصلاً این کار‌ها ممکن نبود.

نیرو‌ها به مدت دو ماه مرتب صبح تا شب در سرمای مرطوب و استخوان سوز خوزستان آموزش و تمرینات انجام می‌دادند و علاوه بر آن یک شب در میان تمرین و مانور شبانه داشتند. با انگیزه جهادی و شهادت‌طلبانه این دو ماه به اندازه شش ماه آموزش جوابگو بود و مؤثر بود.

بچه‌ها جزئی‌ترین آموزش‌ها را نیز دیده بودند؛ برای مثال نحوه عطسه کردن در آب را به آن‌ها یاد داده بودیم که اگر مثلا سرفه یا عطسه به سراغ‌شان آمد و نزدیک مواضع دشمن بودند، چگونه آن را کنترل کنند که دشمن متوجه حضورشان در آن محدوده نشود.

توجه حاج حسین خرازی به گردان یونس به خصوص در عملیات کربلای چهار چه اندازه بود؟

شهید خرازی فرماندهان گردان‌های لشکر امام حسین (ع) را موظف کرده بود که از نیرو‌هایی که حداقل در یک یا دو عملیات شرکت کرده و به‌دلیل شرکت در عملیات تجربه داشته و جنگ دیده بودند، تعدادی را انتخاب کرده و آن‌ها را در اختیار گردان یونس قرار دهند.

دلش می‌خواست گردان یونس از نیرو‌های زبده و باتجربه برخوردار باشد و نیروهایش صفر کیلومتر و تازه از مراکز آموزشی نباشند. به قول خودش نیرویی می‌خواست که چشم و گوش او نسبت به سختی‌های جنگ باز شده باشد.

شهید خرازی به‌عنوان فرمانده لشکر به‌طور مستمر و شبانه‌روز به نیرو‌های در حال آموزش گردان یونس سر می‌زد. چه زمان آموزش و چه زمان مانور. بعضی اوقات هم متوجه می‌شدیم که دور از چشم ما حدود یک ساعت نظاره گر آموزش ما بوده است.

قبل از اینکه ما از منطقه آموزشی‌مان (که همان شهرک شهدای دارخویین بود) به منطقه اصلی عملیات برویم، یک روز شهید خرازی به آنجا آمد. (جدای از آمدن سردار صفوی و دیگران که مرتب می‌آمدند وضعیت آموزش غواصان را نظارت و کنترل می‌کردند).

از من پرسید: «وضعیت آمادگی بچه‌ها به چه شکل است؟» گفتم: «احساس می‌کنم آمادگی‌مان خوب و نزدیک به سطح مورد انتظار است.» گفت: «الآن یک دسته را باسلاح و تجهیزات کامل داخل آب بفرستید.» بعد پرسید: «حالا می‌توانند در آب شلیک داشته باشند؟» یا مثلا چند عرض رودخانه یا چه مسافتی در آب بدون خستگی می‌توانند حرکت کنند؟

گاهی گفته می‌شود که «مثلا رزمنده‌ها آموزش‌های خوبی نداشتند و حرفه‌ای وارد عمل نمی‌شدند» اما با مطالبی که شما گفتید، غواص‌ها خیلی خوب آموزش دیده بودند.

بله؛ غواصان ما تمام آموزش‌های لازم را دیده بودند و این جفاست که برخی می‌گویند: این‌ها آموزش ندیده بودند. اولا آنچه که در جنگ بود از فرمانده و رزمنده و …، عصاره و ماحصل آن روز این مملکت بود. اگر خوب اگر متوسط اگر ضعیف و…؛ لذا نباید ناسپاسی کرد و توهین به داوطلبانی که رفتند جبهه به‌طوری که زحمات آن‌ها در نظرگرفته نشود.

ما تحریم بودیم و حتی لباس‌های غواصی ما از طریق تجاری برای بچه‌ها خریده شده بود؛ به‌طوری که اگر می‌دانستند این لباس‌ها با این حجم قرار است برای جنگ بیاید، شاید همان را هم به ما نمی‌دادند. درست است تنگنا‌ها بود، اما با همان تجهیزات کم به لحاظ تحریم دشمن، ولی سطح خوبی از آمادگی و توان رزمی را ایجاد کرده بودیم. پس نباید قضاوت‌های بیجا کرد! از نظر روحی و انگیزه در حد عالی بودیم تا جایی که بعضی کاستی‌ها را با روحیه و ایمان جبران می‌کردیم.

شناسایی مواضع دشمن در عملیات کربلای چهار، به چه شکل انجام شد؟

زمانی که آموزش‌ها تمام شد و از لحاظ زمانی هم به عملیات نزدیک شدیم، نیاز بود یک شناسایی از منطقه عملیات نیز انجام شود؛ لذا سه تیم برای شناسایی مواضع دشمن انتخاب و عازم منطقه شد. معمولا این تیم‌ها جایی می‌رفتند که یا لزوما خودشان در عملیات به همان قسمت قرار بود حمله کنند یا اینکه شناسایی آن‌ جا‌ها به عملیات کمک می‌کرد.

ناگفته نماند هرچه به عملیات نزدیک‌تر می‌شدیم، تمرینات بیشتر و از ۲۴ ساعت؛ ۱۸ ساعت صرف کار‌های آموزشی می‌شد. در عملیات کربلای چهار، بنده به‌همراه سه نفر از عزیزان که بعدا شهید شدند یعنی شهید شاطری پور و شهید رضا موذنی و برادر جانبازم برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم.

از اروند عبور کردیم، رفتیم ساحل آن طرف اروند و زیر مواضع دشمن. عراقی‌ها در مسافتی به اندازه ۳۰ متر از ساحل (خط جزر و مد) مستقر بودند. از آنجا که ساحل شرایط مورد نیاز را نداشت، جایی می‌رفتند که زمین استحکام بهتری دارد، مواضع دفاعی خود را مستقر کرده و جلوی مواضع خود هم انواع موانع را ایجاد می‌کردند.

موانع خورشیدیِ در هم تنیده، طوری نصب می‌شد که امکان عبور نفر از بین آن‌ها نبود، تازه آن‌ها را با سیم خاردار‌های حلقوی ترکیب کرده و عبورنفر را کاملا غیرممکن می‌کردند و بدتر از همه این‌که جلو و بین این موانع مین هم می‌گذاشتند. به هرحال این مواضع را به این شکل که مثلا چند ردیف مانع خورشیدی است؟ چند ردیف سیم خاردار و احیانا سنگر روبه‌رو با سنگر کناری‌اش چقدر فاصله دارند؟ و … را شناسایی کرده تا جایی که حتی تعداد نگهبان و ساعات تعویض شان را نیز حساب می‌کردیم. البته حتی الامکان.

لحظات شروع عملیات چطور رقم خورد؟ دوست داریم از دیده‌ها و خاطرات خودتان بیشتر بگویید.

با توجه به اینکه می‌خواستیم دشمن هوشیار نشود، زمانی که هوا همچنان تاریک بود، بچه‌ها را سوار کامیون کرده و ۲۴ ساعت قبل از عملیات به منطقه عملیاتی شلمچه رفته و کنار اروندرود مستقر شدیم. آنجا یک سری سنگر‌های اضطراری با ظرفیت کم احداث شده بود. یک شب را آنجا سپری کردیم تا با جغرافیای منطقه آشنا شویم. عصر قبل از عملیات بود که شهید خرازی برای سر زدن به بچه‌ها به میان نخلستان‌های ما آمد و نیرو‌های گردان را مورد محبت قرار داد.

بعد سمت ما آمد. جمعی دو سه نفره بودیم. پرسید: چه خبر؟ اوضاع چطور است؟

گفتم: خیلی عالی حاج آقا. خودتان که دیدید. دست من را گرفت و با خودش چند قدمی برد بعد رو به من کرد و گفت: می‌دانید عراقی‌ها اطلاع دارند ما می‌خواهیم عملیات کنیم؟

گفتم: بله. حدس می‌زنم. به این شکلی که عراقی‌ها دارند عکس‌العمل نشان می‌دهند اگر یکی انگشتش را از خاکریز بالا ببرد، ۶شش تیرانداز به او شلیک می‌کنند.

گفت: بچه‌ها هم می‌دانند؟ گفتم والا من به بچه‌ها گفتم با این رفتاری که من در عراقی‌ها دیدم و با تجربه ام در جبهه و دیدن شرایط متفاوت، حدس میزنم عراقی‌ها اطلاع دارند. گفتند خوب من یه مقداری آرامشم بیشتر شد. همین که می‌گویید بچه‌ها می‌دانند، ولی خوب این عملیات باید به دلایلی انجام شود. حس می‌کنم عراقی‌ها بویی برده‌اند، ولی به چه دقت و شدتی آمادگی دارند را نمی‌دانم.

ساعت هشت و نیم شب، بچه‌ها را کنار رودخانه اروند بردیم. لباس‌هایشان را پوشیده بودند و اسلحه و تجهیزات آماده منتظر بودند که به آنها آماده‌باش حرکت بدهند. یک مسافتی را در نیزار‌ها طی کردیم تا به لب آب رسیدیم. همینکه بچه‌ها لب ساحل نشستند، به آنها گفتم: برادران، یک خواهشی دارم. ما این مسیر آموزش و سختی‌های واقعا طاقت فرسایی را پشت سرگذاشتیم، اما اگر احیانا کسی مشکلی دارد، بدنش آسیبی دیده یا مزاجش بهم ریخته است و یا به‌طور کلی هر چیزی که دلیل می‌شود نتواند با مابیاید، خواهش می‌کنم برود عقب برود و در نخلستان بنشیند. چراکه نبودنش کمک بزرگی به ماست. هیچ نیازی هم نیست که به من بگویید نمی‌آیم.

مطمئنا شرایط ما به‌گونه‌ای هست که بتوانیم نبود چند نفر را پوشش دهیم. این‌ها را گفتم، چون می‌دانستم اگر حتی یک نفر، ذره‌ای متزلزل شود تا چه حد برای گردان و عملیات حادثه‌ساز می‌شود.

همینکه من داشتم این صحبت‌ها را می‌کردم، صدای یک نفر را از پشت سرم شنیدم برگشتم دیدم که شهید خرازی است. گفتم: حاج آقا دستور بفرمایید.

گفت: من آمدم همین حرف‌ها را بگویم که شما کار من را راحت کردید. البته اینجور نبود که کسی کوچکترین بی‌میلی برای شرکت در عملیات داشته باشد و خیلی‌ها التماس می‌کردند که برای عملیات با ما بیایند.

آن شب فقط یک یا دو نفر با اصرار من حذف شدند. یکی خودش آمد گفت و یکی هم خودم به دلیل ضعف جسمی‌اش از ستون کشیدم بیرون و بعد زدیم به آب برای عملیات.

درگیری از همانجایی شروع شد که وارد اروند شدید؟ یعنی عراقی‌ها آنقدر هوشیار بودند که غواص‌ها را از روی همان آب بزنند؟

ما باید از مرکز یک چهار ضلعی عبور می‌کردیم (تنگه «ام‌الرصاص») که پشت سر، سمت راست، سمت چپ و روبه‌روی‌ ما عراقی‌ها هستند. باید از محلی رد می‌شدیم که وقتی تیراندازی می‌شد از پشت و شانه راست و شانه چپ و از روبه‌رو به طرف ما تیراندازی می‌شد.

در هر صورت ما ۵۰ درصد از این مسیر را طی کردیم که یک دفعه عراقی‌ها شروع به تیراندازی کردند. بعضا با هدف و بعضا هم بدون هدف؛ فقط به خاطر اینکه حجم آتشی روی سر بچه‌های غواص ریخته شود. پنج گروهان ۷۰ نفری در آب بودند که هر کدام‌شان باید با یک نقطه از ساحل دشمن درگیر می‌شدند.

سه تا از گروهان‌ها قرار بود به جزیره «بلجانیه» بروند که ساحل اصلی و هدف اصلی بود. یک گروهان باید به نوک جزیره ام‌الرصاص می‌زد که اول کار بود. گروهان دیگر هم باید به قسمتی از ام‌الرصاص می‌زد که ادامه مسیر بود. اینجا‌ها باید از دشمن پاک می‌شد تا نیرو‌های ادامه دهنده عملیات راحت‌تر از این مسیر عبور می‌کردند و ادامه عملیات می‌دادند، جزیره بلجانیه که عمده نیرو آنجا پیاده می‌شدند را تصرف و اهداف اصلی عملیات را دنبال و تصرف می‌کردند.

هدف در مرحله اول خط شکنی دشمن بود؟

برای ما مأموریت و هدف، شکستن خط و مواضع اولیه عراقی‌ها بود که اگر با ضعف انجام می‌گرفت، خیلی بد می‌شد. بعد تازه تصرف جزیره و خشکی‌ها بود که برای آن‌ها گردان‌های پیاده وارد عمل می‌شدند.

در جنگ همیشه لطف خدا شامل حال ما بوده است، اما اگر بعضی جا‌ها در جنگ خجالت زده شدیم، هیچ‌گاه در خط شکنی خجل نشدیم! در هیچ عملیاتی در شکستن خط دشمن خجالت زده نشدیم. چراکه آدم‌هایی می‌رفتند برای خط شکنی که زلال و پاک و مطهر بوده و در وجودشان ذره‌ای ناخالصی نبود. از جان مایه می‌گذاشتد. خط شکن‌ها به جایی پناه نمی‌بردند بلکه سینه سپر کرده و مستقیم می‌رفتند در دل دشمن.

سخت‌ترین لحظه‌ای که در عملیات کربلای چهار حس کردید، چه زمانی بود؟

زمانی که ما به تنگه ام‌الرصاص رسیده بودیم، از زمین و هوا گلوله می‌بارید و آتش عراقی‌ها از چند جهت به سمت ما می‌آمد، اما با این وجود بچه‌ها با شجاعت و اقتدار در صحنه مانده بودند.

این آتشبار‌های دشمن، چه میزان شما را از اهداف تان دور کرد؟

یکی از اقدامات مهم در عملیات کربلای ۴، تدبیر بسیار بسیارخلاقانه و محنصر به فرد شهید خرازی بود. وی ۱۲ نفر را به‌عنوان یک گروه پیش‌قراول و به مسئولیت «شهید سیاهپوش» قبل از حرکت کردن همه گردان غواص به ساحل بلجانیه فرستادند تا در زیر پای دشمن مستقر شوند و آماده باشند اگر شرایط بحرانی شد وارد عمل شوند.

شهید خرازی احتمال می‌داد چون مسیر بلجانیه دورتر است، دشمن قبل از اینکه این نیرو‌های ما به آنجا برسند، شروع به آتشباران کردن ما کند و دیگر پای این بچه‌ها به آنجا نخواهد رسید. جا‌های دیگر شاید برسد، ولی آنجا دور و زمان‌بر است. پیش‌بینی کرده بودند اگر اینطور شد، گروه پیش‌قراول به اندازه یک رخنه کوچک با مواضع دشمن درگیر شود تا غواصان بتوانند بیایند و این کار خیلی موثر واقع شد.

یعنی ما در این حالت که قرار گرفتیم و عراقی‌ها شروع به آتشباران ما کردند، آن‌ها در ساحل بلجانیه بودند و با موفقیت کارشان را انجام دادند و عراقی‌ها را غافلگیر و دچار بهت و حیرت کردند. این اتفاق استثنائا در بلجانیه و به‌خاطر حساسیت شهید خرازی افتاده بود که نوعا در عملیات‌ها از این ابتکارات زیاد داشتند.

در ادامه عملیات چه شد؟

زمانی که به سمت جزیره می‌رفتیم، سه-چهار تیر خوردم. همان موقع متوجه دوتا از گلوله‌هایی که خورده بودم شدم و دو تای دیگر را هم بعد در بیمارستان فهمیدم! با این وجود به مسیر ادامه دادم. تا یک حدی رفتیم، از قسمت عمیق رودخانه رد شده و تقریبا به ساحل جزیره ام‌الرصاص رسیده بودیم.

عمق رودخانه آنقدر کم شده بود که با حالت راه رفتن، آب را طی می‌کردیم. گوشی بیسیم هم دستم بود. یه مقداری که رفتیم جلو حس کردم سیم گوشی بیسیم از دستم کشیده می‌شود. برگشتم نگاه کردم دیدم «شهید فاتحی» بی‌سیم چی من تیر خورده و روی آب افتاده است.

بیسیم را از روی شانه‌اش برداشتم و به یک نفر دیگر دادم و جنازه حسن را به خشکی رساندیم. عراقی‌ها از تیراندازی غوغا کرده بودند. یک نگاه به اطرافم کردم، دیدم شش نفریم و بقیه با ما نیستند. به بچه‌ها گفتم به در چولان‌ها بروید(نیزار‌های کوتاه ساحلی) تا حداقل دشمن نتواند تیراندازی مستقیم به ما بکند. در همین زمان، تیری بدجور به گردن من خورد به طوری که خون فوران کرد و حتی حرف زدنم سخت شد.

شما با اینکه زخمی و چند تیر خورده بودید، ادامه عملیات دادید؟

واقعا ناتوان و بی‌رمق شده بودم و آب سرد و کم خونی در آب اذیتم می‌کرد. دستانم حس گرفتن چیزی را نداشت. از بی‌رمقی روی آب می‌افتادم و آب در دهان، سر و گوشم می‌رفت. چندین بار این اتفاق افتاد و بچه‌ها من را از آب بالا کشیدند. در نهایت برادر عزیزم «اصغر راطبی» من را نزدیک ساحل داخل نیزار‌های محدود ساحلی برد و دقایقی بعد که قایق‌ها آمدند؛ یکی از این قایق‌ها کنار ما آمد و با سرعت تمام به ساحل زد و نفراتی که در آن بودند، پیاده شدند که داخل جزیره ام‌الرصاص بروند.

موتور این قایق تیرخورده بود و من را به سختی داخل آن انداختند و یک مسافتی قایق را در قسمت کم‌عمق آب هل دادند، تا جایی که قایق‌های خودی ما دیده شدند و مرا به عقب منتقل کردند. دیگر یادم نیست چه اتفاقی افتاد! فقط یک لحظه در اورژانش پشت خط خودم را دیدم.

در کربلای چهار چه مواضعی را در این عملیات از دشمن گرفتید؟

در عملیات کربلای ۴ موفق شدیم، اهداف دشمن را در جزیره ام‌الرصاص و بلجانیه گرفته و خط دفاعی عراقی‌ها در بلجانیه و خط دوم و خط سوم را تصرف کنیم. یعنی تا خط سوم عراقی‌ها جلو رفتیم. در این عملیات هدف ما تصرف جاده آسفالت بصره تا فاو و خروج عراقی‌ها از این منطقه بود. منتهی در این که موج‌های بعدی وارد عمل شوند و عملیات را تکمیل کنند، اما متأسفانه توفیقی حاصل نشد و به هر ترتیب این اتفاق نیفتاد و منجر به عقب نشینی شد.

گفت‌وگو از داود جعفری

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نقش عملیات کربلای ۴ در تعیین سرنوشت جنگ/ حساسیت شهید خرازی برای انتخاب رزمندگان گردان یونس بیشتر بخوانید »

مقاومت جانانه رزمندگان در عملیات کربلای چهار

مقاومت جانانه رزمندگان در عملیات کربلای چهار


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، کتاب «منبر و معبر» تاریخ شفاهی حجت الاسلام «اسدالله جعفری سوته» با گفت‌وگوی «افشین ایمانی» و تدوین «زینب بابکی» در زمستان ۱۴۰۰ از سوی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس مازندران و با حمایت سپاه کربلا در ۵۰۰ نسخه ۲۸۰ صفحه‌ای به چاپ رسید.  

راوی در بخشی از کتاب به ذکر خاطراتی از عملیات کربلای چهار پرداخت که به مناسبت سالروز این عملیات می‌خوانیم:

شب عملیات، درست نیم‌ساعت مانده به شروع حمله، آسمان روشن شد. منور‌های دشمن قطع نمی‌شد. قرارگاه به این مسئله شک کرد که احتمالاً عملیات لو رفته. قبل از آن شب، در هیچ عملیاتی سابقه نداشت که دشمن این‌قدر هوشیار باشد. منور بزند و آتش بریزد. از این‌طرف، غواص‌ها در آب رها شده و به سمت جزیره می‌رفتند، موج بعدی نیروها، سوار بر قایق، در نهر عرایض منتظر دستور حمله بود.

ما به یکی از ساختمان‌های مخروبة گمرک، در نزدیکی سنگر فرماندهی رفتیم تا با دوربین اوضاع را رصد کنیم. این ساختمان، کاملاً مشرف به اروند و ام‌الرصاص بود و در واقع سنگر دیده‌بانی بچه‌ها بود. غواص‌های ما، وسط آب، مورد هدف تیربار‌های دشمن قرار گرفتند. تیراندازی کور نبود. یعنی این‌طور نبود که دشمن صدایی شنیده و همین‌جور بی‌هدف می‌زند، نه، دقیق نشانه می‌گرفتند. خط آتشی که درست کرده بودند، درست در امتداد ستون غواص‌های ما بود. در عین‌حال، بچه‌ها جلو رفتند. تعدادی شهید و مجروح شدند، عده‌ای هم به جزیره رسیدند.

ساحل جزیره، باتلاقی بود و با پوشش نی. وقتی موج بعدی نیرو‌ها وارد این ساحل شدند، مورد هدف آتشبار‌های دشمن قرار گرفتند. درگیری خیلی شدید بود. مساحت ام‌الرصاص، دقیقاً نُه کیلومتر و حدِّ خطی که باید به آن می‌زدیم، حدود چهار کیلومتر بود. این طول، برای این حجم نیرویی که به خط زدند، کم بود. در نتیجه هم تراکم نیرو داشتیم و هم آتش سنگین و حساب‌شده دشمن را. بچه‌ها تا صبح مقاومت کردند. نیرو‌ها وارد جزیره می‌شدند. صبح خبر رسید که تعدادی از نیروها، از ام‌الرصاص گذشتند و به ام‌البابی وارد شدند. در آن‌جا هم درگیری سختی گزارش می‌شد. کاملاً مشخص بود که دشمن از قبل آماده بود. در جلوی معبر‌ها و پل‌هایی که از ام‌الرصاص به ام‌البابی می‌رسید، مثلث آتش درست کرده بود. نیرو‌های ما، راهی به جز عبور از پل نداشتند. بقیه کانال‌ها و معابر، با پوشش آتشبار بسته شده بود.

یکی از جا‌هایی که تلفات زیادی دادیم، همین چند متر پل بود. محور خیلی شلوغ، و درگیری شدید بود. ابتکار عمل در دست دشمن بود و تنها کاری که می‌توانستیم بکنیم، دفاع بود؛ در حالی‌که ما برای حمله آمده بودیم.

آن روز تا غروب، بچه‌های ما در جزیره ماندند و مقاومت کردند. لشکر‌های عمل‌کننده در جناحین ما، به‌خاطر هوشیاری دشمن، نتوانستند به نقطه مورد نظر برسند و با ما دست بدهند، ولی الحاق به موقع انجام نشد. شرایط منطقه، قدرت هرگونه مانوری را از ما گرفته بود. امکان این‌که بخواهیم جبهه‌ای در منطقه باز کنیم یا جای پایی برای خودمان نگه داریم، نبود. باید عملیات متوقف می‌شد؛ که شد. دستور عقب‌نشینی آمد و بچه‌ها، که در نقاطی کارشان به جنگ تن به تن کشیده بود و دیگر مهمات نداشتند، به عقب برگشتند. شب بعد از عملیات، نیرو‌ها از جزیره خارج شدند.

تعدادی زیادی از گردان‌هایی که عمل کرده بودند، شهید و مجروح شدند. گردان‌هایی هم که باید در موج‌های بعدی وارد عمل می‌شدند، زیر آتش دشمن بودند. چون همه در خرمشهر مستقر بودند و آمادة انجام عملیات، در نتیجه از آتش عراق که وحشت‌زده از زمین و آسمان حمله می‌کرد، در امان نبودند. آن‌ها حتی با وجود فاصلة کمی از که از خط ما داشتند، از بمب شیمیایی استفاده کردند تا به حساب خودشان، کاملاً خطر را دفع کرده باشند.

بعد هم غواص‌ها و اسرای مجروح ما را دست بسته شهید کردند، از شهدای ما فیلم‌برداری کردند تا خوراک تبلیغاتی‌شان درست شود. این پیروزی را در بوق و کرنا کردند، تا هم روحیه مردم و نیرو‌های خودشان را بالا ببرند، هم به کشور‌هایی که با دلار و تسلیحات و دادن اطلاعات ماهواره‌ای از آن‌ها حمایت می‌کردند، بگویند که زحمت‌شان را هدر ندادند و موفق شدند جلوی پیروزی ایران را بگیرند.

از این‌طرف هم، طبیعتاً روحیه بچه‌های ما تعریفی نداشت. خیلی از آن‌ها، چندین ماه در منطقه بودند. آن‌ها که کار اطلاعاتی می‌کردند، حتی با سایر نیرو‌ها در ارتباط نبودند. حق تردد نداشتند، حق ارتباط با خانواده و رفتن به مرخصی را نداشتند، حالا هم که عملیات به نتیجه نرسیده بود. بیشتر از همه، فرماندهان تحت فشار بودند و ناراحت شدند. بعضی می‌گفتند شاید ما بعد از فتح فاو دچار غرور شدیم و در نتیجه در این‌جا به نتیجه مورد نظر نرسیدیم.

اما فرهنگ حاکم، فرهنگ تسلیم در برابر ارادة خدا بود. ما قبلاً هم تجربه عملیات‌هایی که با عدم پیروزی همراه بود، داشتیم؛ مثل عملیات والفجر مقدماتی. اما در نهایت با پیام امام روحیه نیرو‌ها بازسازی می‌شد و آمادة عملیات بعدی می‌شدند. این‌جا هم همین اتفاق افتاد. دستور رسید که باید برای عملیات آماده شویم.

بعضی از نیروها، از منطقه تخلیه شدند و به هفت‌تپه رفتند. بعضی دیگر در همان منطقه خسروآباد و اطراف آبادان مستقر شدند. باید گردان‌ها را بازسازی و بچه‌ها را از نظر روحی تقویت می‌کردیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مقاومت جانانه رزمندگان در عملیات کربلای چهار بیشتر بخوانید »

غواصان زنده کربلای ۴ که جزو شهدا بودند!+ عکس

غواصان زنده کربلای ۴ که جزو شهدا بودند!+ عکس


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عملیات «کربلای ۴» را با شهدای غواص و ۱۷۵ شهید غواص و خط‌شکنی می‌شناسیم که هفت سال پیش پیکر مطهرشان با دست‌های بسته تفحص شد اما در بین عکس‌های منتشر شده از شهدای غواص عملیات «کربلای ۴»، عکس سه نفر از غواصان دست‌بسته مشاهده می‌شود که تا امروز فکر می‌کردیم این سه رزمنده غواص شهید شده‌اند اما وقتی پای گفت‌وگو با «پرویز حیدری» یکی از رزمندگان لشکر عاشورا نشستیم، وی عکسی از این غواصان را مقابل‌مان گذاشت و پرسید: «به نظرتان این غواصان شهید شده‌اند؟» با کمی تأمل گفتیم: «در فضای مجازی دیده‌ایم که گفته شده اندکی قبل از شهادت… پس شهید شده‌اند!». پرویز حیدری در ادامه عکس‌های اخیر این رزمندگان را نشان‌مان داد و گفت: «این غواصان کربلای ۴ زنده‌اند!».


از سمت راست مصطفی کردی، حمزه صابری فر، عزیزالله فرج زاده

در ادامه روایت رزمنده و جانباز دفاع مقدس «پرویز حیدری» درباره پیدا کردن این غواصان زنده عملیات «کربلای ۴» را می‌خوانیم.

بنده در عملیات «والفجر۸» شرکت کرده بودم و فیلمی از این عملیات به دستم رسید که رزمندگان جلوی دوربین حاضر می‌شدند و خودشان را معرفی می‌کردند. من هم اسامی این رزمنده‌ها را به همراه شماره تماس‌هایشان می‌نوشتم که با آن‌ها در ارتباط باشم.

در این فیلم دیدم که رزمندگان غواص استان قزوین خودشان را معرفی کردند؛ «عزیزالله فرجی»، «حمزه صابری‌فر» و «مصطفی کردی». با آن‌ها تماس گرفتم تا جویای احوالشان باشم. «صابری‌فر» یک عکسی از غواصان دست‌بسته را برای من فرستاد که روی آن نوشته شده بود «عکسی نایاب از غواصان دست‌بسته، اندکی قبل از شهادت».

بعد از مشاهده عکس، از وی درباره آن سؤال کردم و گفت: «این سه نفر من و عزیز‌الله و مصطفی هستیم». پرسیدم: «به عکس دقت نکرده بودم و نمی‌دانستم این عکس متعلق به شماست و تا الان فکر می‌کردم این غواصان شهید شده‌اند!». صابری‌فر برایم تعریف کرد که «با شما در عملیات والفجر ۸ بودیم. بعد از شما از طریق لشکر ۸ نجف اشرف به فرماندهی شهید احمد کاظمی در عملیات کربلای ۴ شرکت کردیم و در جزیره بوارین به اسارت بعثی‌ها درآمدیم. این عکس ما سه نفر است که هر سه ما زنده‌ایم».

باورم نمی‌شد اما واقعیت داشت. بعد از مدتی از دفتر سردار امین شریعتی تماس گرفتند و از این سه غواص دعوت کردند تا آنچه که گذشته است را روایت کنند. بنده از تکاب به سمت قزوین رفتم و برای اولین بار بعد از ۳۱ سال، همرزمان غواصم را در عوارضی قزوین ملاقات کردم. بعد هم در جلسات متعددی با حضور فرماندهان دفاع مقدس شرکت کردیم که این غواصان راوی کربلای ۴ و غواصان شهید این عملیات شدند.

گفت‌وگو از فاطمه ملکی

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

غواصان زنده کربلای ۴ که جزو شهدا بودند!+ عکس بیشتر بخوانید »

پرداختن به لایه‌های پنهانی ماجرای کربلا ضروری است

پرداختن به لایه‌های پنهانی ماجرای کربلا ضروری است


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، دومین کارگاه از کارگاه‌های آموزشی سومین سوگواره «ده» که توسط کانون ادبی بانوی فرهنگ برگزاری می‌شود، با عنوان عاشورا در آیینه آفرینش هنری و حضور محمدرضا سنگری نویسنده و پژوهشگر در حوزه هنری برگزار شد.

محمدرضا سنگری در حاشیه این کارگاه اظهار داشت: امیدوار است مجموعه این نشست‌ها و گفتوگوها افق‌های تازه ای را فرا چشم ما برای تماشای بهترِ زیباترین اتفاقی که در عالم افتاده است و نگاه زیبابین حضرت زینب (س) آن را جمال نامید. این نشست‌ها مجالی فراهم بیاورد تا زیبایی‌ها و چشم‌اندازهای باشکوه، سازنده، زنده و زاینده کربلا را فرا روی خودمان بهتر بتوانیم ترسیم و توصیف کنیم.

سنگری ادامه داد: در این کارگاه‌های آموزشی بنا هست با کاروان اباعبدالله (ع) همسفر بشویم، منزل به منزل مسیر را طی بکنیم و از منظر هنر به مسئله و زیبایی عاشورا و کربلا بپردازیم‌. از نگاهِ به حوادث تاریخی باید به عبرت برسیم؛ یعنی از سطح عبور کنیم و به لایه‌های پنهان و کمتر دیده شده و کاویده شده کربلا بپردازیم. در کنارِ حوادث ایستگاه ایجاد می‌کنیم تا فرصت تماشای عمیق‌تر و بهتر نسبت به حادثه‌ها پیدا کنیم.

وی افزود: چرا کربلا زیباست؟ این زیبایی در کجاست؟ قرار است ما این زیبایی را در کل این حرکت که مثل خون در آوندهای کربلا و عاشورا جاری است مطالعه و بررسی کنیم. زیبایی در بیان قرآن آنگاه اتفاق می‌افتد که ما بتوانیم منفی ترین و نامناسب‌ترین موقعیت‌ها را به موقعیت زیبا تبدیل کنیم. اگر بتوانیم از دِلِ منفی‌ها مثبت بیابیم و کشف کنیم به زیبایی رسیده ایم. اگر در مواجهه با آنچه نازیباست، فرصت زیبا خلق کنیم، کربلا می‌شود بدترین موقعیت به زیباترین موقعیت.

این‌نویسنده و پژوهشگر کربلا را زیباترین تابلو هنری عالم دانست که خداوند رویِ پوستِ خاکی به نامِ کربلا ترسیم کرده است و گفت: اگر تمام نظامیان جهان را روز عاشورا ساعت ۵:۳۸ که نزدیک غروب عاشوراست می‌آوردند و روی تَل زینبیه (س) مستقر می‌کردند و می‌گفتند در مورد این صحنه نظر بدهید، می‌گفتند بدتر از این چیزی نمی‌شود. زشت‌تر از این چیزی نیست! اما زینب (س) این را زیبا می‌بینند «ما رایت الّا جمیل».

سنگری در پایان گفت: اگر بتوانیم از مسائلی که همه دور می‌ریزند به خَلقِ یک اثر بزرگ برسیم، این هنر و زیبایی است. اگر چیزی ببینیم که دیگران نمی‌بینند، چَشم های عادت کرده به طبق معمول را تغییر بدهیم به جمال و جمیل و زیبایی می رسیم.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پرداختن به لایه‌های پنهانی ماجرای کربلا ضروری است بیشتر بخوانید »

فیلم / بارش باران در منطقه بین‌الحرمین کربلای معلی

فیلم / بارش باران در منطقه بین‌الحرمین کربلای معلی



به گزارش مجاهدت از مشرق، کانال تلگرامی دلنوشته‌ های یک عراقی فیلمی از بارش باران در بین الحرمین کربلا معلی را منتشر کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم / بارش باران در منطقه بین‌الحرمین کربلای معلی بیشتر بخوانید »

پیام سرلشکر باقری به مناسبت سالروز شهادت غواصان عملیات کربلای ۴

پیام سرلشکر باقری به مناسبت سالروز شهادت غواصان عملیات کربلای ۴



رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در پیامی نوشت: بی‌تردید نام، یاد و حماسه شهدای عزیزی که غریبانه و سرافرازانه در تاریخ این سرزمین «ستارگان اروند» و «غواصان دریادل» نام گرفتند، برای همیشه زنده خواهد بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سردار سرلشکر پاسدار محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در آستانه فرارسیدن سالروز شهادت شهدای مظلوم و حماسه‌ساز غواص در عملیات کربلای ۴ در دفاع مقدس پیامی صادر کرد.

متن این پیام به شرح ذیل است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

فرارسیدن ایام شهادت مظلومانه غواصان دریادلی که در عملیات کربلای ۴ در سوم دیماه سال ۱۳۶۵ و در دفاع مقدس ملت عظیم‌الشأن ایران برابر استکبار جهانی و جنگ تحمیلی و نابرابر هشت ساله جبهه زر، زور و تزویر بین‌المللی علیه انقلاب و نظام اسلامی آسمانی شدند، را گرامی می‌داریم و به ارواح پر فتوح و تابناک یکایک آنان درود می‌فرستیم.

بی‌تردید نام، یاد و حماسه شهدای عزیزی که غریبانه و سرافرازانه در تاریخ این سرزمین “ستارگان اروند” و “غواصان دریادل” نام گرفتند، برای همیشه در تاریخ این مرز و بوم زنده و مشعل‌های هدایت ایران و ایرانی در گذرگاه‌های سخت و پر خطر تاریخی خواهند بود و درس‌های عبرت آموز خود در پای بندی به آرمان‌ها و ارزش‌های دینی، انقلابی و ملی و فنا شدن برای آن را فراروی مجاهدان و مدافعین مقتدر، مصمم و افتخار آفرین قرار خواهند داد تا پرچم حق طلبی، ظلم‌ستیزی، عدالت خواهی و گرایش به معنویت، صلح و سعادت همچنان بر افراشته بماند.

حماسه غواصان خط شکن بویژه برای امروز جامعه ما که دشمن در میدان جنگ شناختی و نبرد ترکیبی در پی تسخیر ذهن‌ها و اندیشه‌های ناب و فروپاشی اراده مردم با جنگ روانی و رسانه‌ای و روایت سازی‌های شیطانی و دروغین خیال پردازی می‌کند، بسیار آموزنده و الهام بخش بوده و قادر است ما را سربلند و پیروز از گزند و آسیب‌ها و خطرات ویرانگر این جنگ سرنوشت ساز در امان نگه دارد.

با تکریم و تعظیم به مقام شامخ این اسطوره‌های بی نام و نشان که دردانه‌های امروز و نامداران گمنام دیروز بوده و با دست‌های بسته و پیکره‌های ستمدیده، در لحظه‌های نیاز ملت بشارت‌های تردید ناپذیر بر دل‌های بیدار شدند؛ تجدید عهد می‌کنیم و از خدای حکیم و نعیم طلب می‌کنیم ما را در «خیمه ولایت» و «حرم جمهوری‌ اسلامی ایران« ادامه دهنده راه مقدس و نورانی آنان که همان اعتلای «اسلام» و «قرآن» و عزت، عظمت، پیشرفت و قوی‌تر شدن ایران عزیز است؛ یاری بخشد.

سرلشکر پاسدار محمد باقری

رییس ستاد کل نیروهای مسلح»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پیام سرلشکر باقری به مناسبت سالروز شهادت غواصان عملیات کربلای ۴ بیشتر بخوانید »

آخرین خواسته یک شهید زیر باران آتش عملیات کربلای ۵

آخرین خواسته یک شهید زیر باران آتش عملیات کربلای ۵


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، اصحاب کریمی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و رئیس بنیاد شهید تهران بزرگ در جمع زائران شهدای گلزار شهدای بهشت زهرا (س) روایتگر دوران پر افتخار دفاع مقدس شد و خاطره شهیدی را در عملیات کربلای پنج روایت کرد که در هنگام جان دادن همراهش بود. در ادامه این روایت را می‌خوانید.

شهید رضا شهبازی با این خاطره خیلی گریه کرد، تنهایی مرا گیر می‌آورد و می‌خواست ماجرای آن را بگویم.

در عملیات کربلای ۵ زیر آتش دشمن در کانال عقب افتاده بودیم و داشتیم خودمان را به جایی می‌رساندیم که پاهایم به چیزی گیر کرد. خم شدم دیدم کسی است، فکر کردم شهید شده، آمدم او را کناری بکشم آخی گفت. پرسیدم زنده‌ای گفت آره، گفتم اینجا چه کار می‌کنی؟ دستم را بردم پشتش لخته خون داغ زد بیرون. فهمیدم مجروح است، او را کشیدم و بردم عقب و در جانپاه کانال نشستم، شب و تاریکی، در دل کانال مانده بودیم، پرسیدم اسمت چیست، چند جمله باهم صحبت کردیم، فهمیدم یگانمان بهم نمیخورد، پاگیر این بچه شدم و نشستم، گفتم ببین خیلی وزنی نداری ۱۵۰ متر برویم تمام است، گفت نه. گفتم آب بدهم؟ گفت نه، دوباره شروع کردم، امدادگر خبر کنم؟ گفت نه، هرچه گفتم گفت نه. نمی‌دانم چرا پاگیرش شدم.

چند دقیقه ماندم، گفت خواهشی دارم. بچه رزمنده‌ای که داشت جان می‌داد، در دل کانال چه می‌خواست؟ پرسیدم خواهشت چیست؟ دست به قمقه برد، فکر کردم آب می‌خواهد، اما گفت می‌توانی برایم عاشورا بخوانی؟ ۱۹ ساله داشت جان می‌داد، اما گفت برایم عاشورا بخوان. گفتم خوب بعدش چه؟ گفت همین فقط عاشورا بخوان. شروع کردم به خواندن، گفت نمی‌شنوم، بغلش کردم، لبهایم را بغل گوشش بردم، فکش را گرفتم توی دستم هنوز ریش درنیاورده بود. همانطور که می‌خواندم دیدم دستم خیس شد، گریه می‌کرد. عاشورا تمام شد به سجده شکر رسید، گفت من جایت سجده را انجام می‌دهم، گفت نه این آخرین سجده شکر است. می‌دانستم این وقت‌ها این بچه‌ها چه حالتی دارند، دستش یخ کرده بود، نفس رسیده بود به قفسه سینه، عاشورا که تمام شد انگار دنیا برایش تمام شد و دنیای دیگری شروع شد، گفتم حالا برویم؟ نفس عمیق کشید و گفت بلندم کن، خداراشکر کردم که راضی شده برویم، دستش را انداختم روی گردنم و دست دیگرم را روی زخمش گذاشتم، همه وجودش را جمع کرد، اعتقادمان این بود ارباب بالای سر این بچه‌ها می‌آمد، حاضرم قسم بخوریم. سرش را به دیوار کانال تکیه داد و گفت السلام و علیک یا اباعبدالله و نفسش قطع شد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آخرین خواسته یک شهید زیر باران آتش عملیات کربلای ۵ بیشتر بخوانید »

فرمانده سپاه کربلا در لیست تحریم‌های مضحک اتحادیه اروپا

فرمانده سپاه کربلا در لیست تحریم‌های مضحک اتحادیه اروپا


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از ساری، در ۲۱ آذر، اتحادیه اروپا دوباره بسته تحریمی جدیدی که نام ۲۰ شخصیت و یک نهاد ایرانی در آن آمده است را به بهانه حقوق بشر تصویب کرده است که بر اساس تارنمای اتحادیه اروپا در میان شخصیت‌های تحریم شده که اغلب از فرماندهان سپاه استان‌ها هستند، نام سردار «سیاوش مسلمی» فرمانده سپاه کربلا استان مازندران هم در آن لیست درج شده است.

ناصر کنعانی سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در نشست خبری و در واکنش به این اقدام اتحادیه اروپا خاطرنشان کرد که ایران تحت تاثیر فشار‌های سیاسی که با هدف اخذ امتیاز از جمهوری اسلامی در برخی زمینه‌ها در حال اقدام و اجرا است نخواهد گرفت و در خصوص هرگونه رفتار غیر سازنده به موقع اقدام خواهد کرد.

اما آنچه که مبرهن است، نه تنها تحریم‌های غیر موثر بدخواهان نظام به عزم و اراده فرمانده سپاه استان شهید پرور مازندران در  پاسداری از ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب و  امنیت مردم خدشه‌ای وارد نخواهد کرد بلکه این اقدام صلابت و اقتدار فرماندهی در خدمت صادقانه و خالصانه به مردم، منشا اثر در حفظ و تامین امنیت استان و پیشبرد اهداف نظام  را نشان داده است.

این روز‌ها که مردم بسیاری از کشور‌های اروپایی به دنبال جمع‌آوری هیزم و ذغال و حتی فضولات حیوانی برای گذر از زمستان هستند و کار به جایی رسیده است که به گفته نشریه فایننشال تایمز ساکنان شرق اروپا برای گرم کردن خانه‌های خود هر چیزی را برای گرم شدن می‌سوزانند، اما مغز‌های یخ زده سیاستمداران غربی به دنبال تحریم اشخاص در ایران است فارغ از آنکه زمستان سرد و سخت اروپا با این تحریم‌های مضحک رنگ گرما را به خود نخواهد دید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فرمانده سپاه کربلا در لیست تحریم‌های مضحک اتحادیه اروپا بیشتر بخوانید »

عکس/ کربلا غرق در مه

عکس/ کربلا غرق در مه



صبح امروز ۱۳ آذر ۱۴۰۱ مه گرفتگی در کربلای معلی و بین‌الحرمین حال و هوای متفاوتی را ایجاده کرده بود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عکس/ کربلا غرق در مه بیشتر بخوانید »