نتایج جست‌وجو برای: کربلا

وقتی خواب تروریست‌ها آشفته شد + عکس

شهادت کاوه برای محراب آثار ویژه و منحصر به فردی داشت. او دوست کاوه بود. کاوه به او اعتماد داشت و او کاوه را در حدّ یک مراد می‌دانست.

گروه جهاد و مقاومت مشرق – علی اصغر حسینی محراب در پانزدهم مردادماه سال ۱۳۴۰ در مشهد به دنیا آمد. پدرش مغازه‌‏ خوار بار فروشی داشت و از این راه امرار معاش می‌‏نمود و آن‌ها از نظر مالی وضعیّت مناسبی داشتند.

در خانه‌‏ی محراب تلویزیون وجود نداشت و فرزندان از همان کودکی، اوقات فراغت خود را در خانه با کتاب و کتاب خوانی می‏‌گذراندند. پدر خانواده فرزندانش را از زمانی که می‏‌توانستند خوب و بد را تشخیص دهند با مسجد و نماز و زیارت امام هشتم (علیه السلام) آشنا کرده بود.

علی اصغر علاقه بسیاری به فعّالیّت‌های ورزشی داشت. او کشتی حرفه‌ای را از چهارده سالگی زیر نظر بهترین مربیّان کشتی کشور – زرّینی و هادی عامل – آغاز کرده بود. در دوران تحصیل عضو تیم کشتی و فوتبال مدرسه بود و در زمینه‏ کشتی به مقام قهرمانی دست یافت و چندین بار هم در وزن خود به مقام قهرمانی در سطح نواحی مشهد و استان خراسان رسیده بود.

بیشتر بخوانیم:

بدهی نجومی یک پاسدار به سپاه!

محرابی که در عملیات کربلای ۵ به خون نشست+تصاویر

شهیدی که یک نویسنده را شیفته خود کرد

شوخ طبعی و همچنین قدرت بدنی‌اش، جایگاه ویژه ای را در بین همبازی ها و همکلاسی‌ها برای وی باز کرده بود و او یکی از پیشگامان حرکت‌های دانش آموزی در سطح دبیرستان‌های مشهد به شمار می‌‏رفت و اوّلین کسی بود که در دبیرستان، عکس‌های شاه و خاندانش را از دیوارها به زیر کشید. حضور او در اکثر راهپیمایی‌های شبانه بدون توجّه به حکومت نظامی، بیانگر شجاعت و روحیه‏ ظلم ستیزی او بود و در اوج همین مبارزات بود که به خاطر فعّالیّت‌های بی وقفه‌اش توسط عمّال حکومت دستگیر شد؛ امّا پس از آزادی نیز همچنان به مبارزات خود ادامه داد.
در کنار فعالیت‌های انقلابی در آن زمان محراب در تیم فوتبال تاج – که بعد نام‌های دیگری را پذیرفت – به عنوان دروازه‌‏بان فعّالیّت می‏‌کرد و در همین تیم نیز به کارهای انقلابی و سیاسی می‏‌پرداخت. مسجد رضوی، مسجدی که محراب و دوستانش در آنجا فعّالیّت‌های انقلابی می‏‌کردند واقع در کوی طلاب، شاخص‏‌ترین مسجد مشهد در آن زمان بود.

با وجود علاقه‌اش به تحصیل، وقتی که دید پدر پیرش تنها نان‏‌آور خانواده‏ پرخرج و پر اولاد آن‌هاست و به زودی نیز در مقابل مسئولیّت خطیر خرج ادامه تحصیل فرزندان قرار خواهد گرفت، درس را رها کرد تا شاید بتواند بخشی از این بار سنگین را بر دوش بکشد. بدین ترتیب برادران و خواهران محراب توانستند در فرصتی که کار و تلاش او به وجود آورده بود، به تحصیل ادامه دهند امّا با تمام این‌ها عطش محراب برای دانستن، هرگز کم نشد و همان‏‌طور که از کودکی با هیأت‌های مذهبی، حسینیّه ها، مساجد و با روحانیون در تماس بود، در زمان انقلاب و اوج‏‌گیری آن نیز با روحانیون انقلابی بیشتری آشنا شد و در مجالس آن‌ها حضوری فعّال داشت.
هجده ساله بود که با پیروزی انقلاب اسلامی و فرمان امام (ره) مبنی بر تشکیل بسیج، به صف پولادین بسیج پیوست و از آن پس تمام نیرویش را صرف رشد روحانی و معنوی خویش نمود. او در طول دوران خدمت خود در بسیج، تحرّک و تلاش بسیاری در جهت مبارزه با ضدّ انقلابیون و گروه‌های قاچاق موادّ مخدّر از خود نشان داد.
در سال ۱۳۶۰ – با توجّه به احساس مسئولیّتی که داشت و با این فکر که امروز کمک به دین و احکام قرآن از اولویّتی خاصّ برخوردار است – همراه با سیل خروشان مردم حزب اللّه عازم جبهه‌های نبرد شد و بدین ترتیب مقدّمات آشنایی محراب با شهید محمود کاوه فراهم گردید.

نقش شهید کاوه در سازندگی محراب انکارناپذیر است. کاوه در ماموریت‌هایی که به همراه دیگر یارانش داشت، همواره نیروهایی را با ویژگی‌های مورد نظرش انتخاب و به همراهی دعوت می‏‌کرد. در یکی از همین مأموریت‌ها بود که کاوه، محراب را دید و بعد از کمی صحبت با او، او را توانا برای خدمت در تیپ تازه تأسیس شهدا دانست. بنیان‌گذاران تیپ ۱۰۰ ویژه شهدا که در ابتدا ظاهر محراب، طرز لباس پوشیدن، راه رفتن و طریقه‏ سخن گفتن او را نپسندیده بودند، مخالفت کردند. امّا مدّتی بعد با تغییر قابل توجّهی که در پی تذکّرات و صحبت‌های به جای کاوه در محراب به وجود آمده بود، کم‏‌کم او را در جمع خود پذیرفتند. محراب همان کسی بود که کاوه به دنبالش می‏‌گشت. فردی شجاع و صادق که همیشه در جلو نیروها حرکت می‏‌کرد.

صحبت‌های حسن رزاقی از همرزمان شهید حسینی مهراب
محراب مراتب کارآمدی خود در عملیات‌های رزمی در سردستان را به محمود اثبات کرده بود؛ در همان روزهای نخست اعزام، محراب به اتّفاق کاوه به سقّز رفت و مسئولیت گروه اسکورت را عهده‌دار شد و سپس به تیپ ویژه شهدا پیوست و پس از چندی عضو رسمی سپاه شد.
او پس از بروز قابلیّت‏‌ها و توانایی‏‌هایش به عنوان یک رزمنده، از سوی کاوه به سِمَت جانشینی سرگروه و بعد از سیر مراحل مسئولیتی در گردان‌های رزمی سرانجام به جانشینی معاونت اطّلاعات تیپ ویژه‏ شهدا برگزیده شد.

عملیّات شاخص دیگری که محراب در آن نقش مؤثّر و قابل ملاحظه‌ای داشت، سلسله عملیّاتی بود که در سال ۱۳۶۱، در محور سردشت – پیرانشهر انجام گرفت که بسیار حائز اهمیّت بود؛ چرا که در طی آن مناطق بسیاری از کشورمان از جمله روستای اکواتان، زندان دولتو، و از همه مهم‌تر جنگل آلواتان – که توسط حزب دموکرات تسخیر شده بود – از وجود آن‌ها پاکسازی و آزاد شد. اسرا و مردم بیگناه، زنان، دختران و دیگر کسانی که به اسارت در آمده بودند توسّط این حزب آزاد شدند و به آغوش خانواده‌های خود بازگشتند.

جنگ‌های مناطق کردستان منظّم و کلاسیک نبود و آموزشِ صرف در تربیت رزمنده‌‏ها نقش بسیار کمی داشت و استعداد و ذکاوت خدادادی می‌خواست، و این همان چیزی بود که محراب در وجود خود داشت. در همین دوران بود که او اوج هنرش را نشان داد و در شرایطی سخت و با امکاناتی کم و مسیر دشوار به همراه یارانش عملیّات را پیروزمندانه انجام دادند. در این عملیّات‌‏ها، محراب همیشه جلوتر از گروه پیش می‌رفت و به شناسایی منطقه می‌‏پرداخت.

مهم‌ترین بخش این سلسله عملیّات‏‌ها، فتح منطقه‌ای در دلِ جنگل آلواتان بود که محراب ایثارگرانه به همراه خواهرزاده‌اش – احمد صفر زاده – «الله اکبر» گویان پیش رفت و با نیروهای اندکی – که همراهشان بود – در عرض چند دقیقه هدف را فتح کردند. در طی یکی از همین عملیّات‌ها در جنگل آلواتان، محراب در اثر انفجار نارنجک مجروح و بی هوش شد و ترکش حاصل از آن انفجار تا آخر عمر در گردن او باقی بود.

محراب در پاکسازی شهر مهاباد نیز نقش مؤثّر و منحصر به فردی داشت. جسارت، قدرت و شجاعت او موجب درخشش او در بین همه‏ی نیروها بود. پاکسازی اطراف شهر باختران، موقعیّت دیگری برای شکوفایی استعدادهای نظامی شهید محراب و زمینه‏ مناسبی برای بروز فداکاری‏‌هایش بود. وقتی که ضدّ انقلاب منطقه‏ی «بست» در غرب کردستان را منطقه‏ امنی برای خود می‌دانست، محراب تنها با یک گروهان که همگی مانند خودش بودند و بیمی از شهادت نداشتند به آنجا یورش برد و ارتفاعات را از چنگ آن‌ها خارج ساختند. او بسیاری از سرکردگان گروه‌های ضدّ انقلاب را می‏‌شناخت و هرگاه حضور یکی از آن‌ها را در جایی احساس می‏‌کرد، سریعاً به آن‌جا می‏‌شتافت و در پی دستگیری یا نابودی آن‌ها بر می‌‏آمد.
در عملیّات آزادسازی سدّ بوکان، محراب حضور داشت و در صحنه حساس و سخت خنثی سازی توطئه انفجار سد بوکان بوسیله ضدانقلاب درخشید. محراب از افرادی بود که قابلیّت‏‌هایش در جنگ‌ها و سختی‏‌ها بارها برای فرماندهان رده بالا ثابت شده بود؛ از این رو به او مسئولیّت‌های مختلفی سپرده می‌شد که البتّه از پس همه‏‬ آن‌ها به خوبی برمی‌آمد. در اسفندماه ۱۳۶۲ با خانم پروانه ازدواج کرد. همسرش صداقت، صفا و محّبتی را که در وجود محراب دیده بود، دلیل اصلی موافقت خود برای ازدواج با ایشان می‌داند.
بعد از مراسم خواستگاری، محراب به جبهه رفت و بعد از پیروزی در یک عملیّات، سفری تشویقی به سوریّه نصیبش شد و از آن‌جا نیز به مبارزان جنوب لبنان سر زد. فضا و معنویّت حاکم بر جبهه‏ حزب اللّه لبنان او را شیفته‏ی خود ساخته بود. امّا با توجّه به ازدواجش ترجیح داد به ایران بازگردد و مبارزه را این‌جا ادامه دهد.
تحمّل شرایطی که محراب داشت، برای همسر جوانش آسان نبود. امّا همراهی و کمک محراب و دلداری‌هایش این دختر جوان را مصمّم می‌ساخت که در کنارش بایستد و یار او در سفر جهاد و مبارزه باشد. آن‌ها زندگی مشترک خود را طی مراسمی ساده و در عین حال باشکوه آغاز و سپس به اتفاق یکدیگر به ارومیّه عزیمت کردند و در یکی از آپارتمان‌هایی که در اختیار آن‌ها قرار گرفت، ساکن شدند.
محراب بیشتر وقتش را در مناطق عملیاتی کردستان می‌گذراند و تنها هفته‌ای یک‏بار برای دیدن همسرش به ارومیّه باز می‏‌گشت. زیارت امام رضا (علیه السلام)، مطالعه‏ آثار بزرگانی چون مطهّری، دستغیب و بهشتی و همچنین گردش‌های خانوادگی از جمله برنامه‌های دوران مرخصی و اوقات فراغتش بود. به امام حسین (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام ا… علیها) عشق می‌ورزید؛ طوری که طبق گفته‏ی خواهرزاده و همرزمش – محسن کرمانی: "کافی بود نام حضرت زینب (سلام ا… علیها) برده شود تا اشک او جاری شود."
اوّلین فرزند آن‌ها در اوّل شهریور ماه سال ۱۳۶۴ به دنیا آمد و محراب او را زینب نامید. پس از تولّد زینب برای سکونت به اهواز مهاجرت کردند چون لشگر ۵۵ ویژه شهدا برای شرکت در عملیات بدر به جبهه‌های جنوب اعزام شده بود. در همان سال، در پی پیروزی در یک عملیّات، بار دیگر سهمیه‌ای برای پاسداران نمونه جهت اعزام به حجّ در نظر گرفته شد که علی اصغر محراب نیز یکی از آن‌ها بود. امّا به دلیل داشتن مشکلات مالی با کمک مالی پدرش – که البتّه به شرط باز پس گرفتن، آن وام را قبول کرده بود – عازم سفر پر برکت حجّ شد. پس از بازگشت از مکّه معظّمه به مشهد، به زیارت امام رضا (علیه السلام) شتافت و با اندکی درنگ برای بازدید از اقوام و آشنایان، دوباره به جبهه رفت.

او علاقه‏ بسیاری به همسر و فرزندش داشت؛ با این وجود حاضر نبود جنگ و جبهه را رها کند. در جواب پدر که از او خواسته بود به خاطر همسر و فرزندش منطقه را رها کند و در سپاه مشهد مشغول خدمت شود، قرآن کوچکی را از جیبش بیرون آورد و گفت: «پدر، تو را به قرآن مانع رفتن من نشو. چه بسا در زمانی که تجربه‏‬ چندانی نداشتم، جوانان زیادی به دلیل عدم تسلّط من به فنون جنگی به شهادت رسیده‌اند. حالا که تجربه کسب کرده‌ام و از توانمندی‌هایی برخوردارم، نباید عقب نشینی کنم."
به مادیّات و مسائل دنیوی توجّه و علاقه‌ای نداشت. یک‏بار که شنیده بود قرار است به پاسداران درجه اعطا شود، به همراه شهید کاوه و همه‏ پاسداران منطقه نامه‌ای تنظیم و اعلام نمودند: "اگر چنین کاری صورت پذیرد، ما سپاه را ترک می‌کنیم."

گفتگو با ابراهیم چاره‌خواه
با شهادت شهید محمد بروجردی فرماندهی تیپ ۱۰۰ ویژه‏‬ شهدا به کاوه سپرده شد و تیپ شهدا به کمک رزمندگان و یاران کاوه به خصوص منصوری، ای افت، شهید قمی و محراب توسعه پیدا کرد و تجهیز شد و به لشگر ویژه‏ی شهدا مبدّل گردید. این لشگر به تدریج دارای یگان‌های مجهّزی چون یگان دریایی و گردان پدافندی قائم به فرماندهی و سرپرستی علی‏اصغر حسینی محراب شد. وقتی گردان قائم در محلّی به نام کشتارگاه در مهاباد استقرار یافت، محراب برای توسعه و تجهیز آن دست به اقداماتی زد؛ از جمله اینکه آب مورد نیاز پادگان را از چاه متروکی در روستای نزدیک پادگان تهیّه نمود. همچنین حمّام متروکی در شهر را برای استفاده‏ی رزمندگان بازسازی و مرمّت کرد.
گردان پدافندی قائم به تدریج توسعه یافت و نام تیپ را به خود گرفت. سپس مستقل از لشگر ویژه شهدا به خواست محراب به عنوان تیپ مستقل انصارالرضا (علیه السلام) گردید و بعد از جنگ، این یگان زیر نظر سپاه خراسان «تیپ ۳ لشکر ۵ نصر» را تشکیل داد. محراب در کنار مسئولیّت‌های خود به توجیه نیروهای اعزامی تازه رسیده نیز می‌پرداخت. یعنی هرگاه یک گروه از شهرستان‌ها به یگان ملحق می‌شدند، برای آن‌ها یک دوره‏ی فشرده‏ی آموزش به مسئولیّت حسینی محراب گذاشته می‏‌شد.
علاوه بر تمامی موارد ذکر شده، عملیّات‌های پسوه، فتح، لیلهالقدر، قادر، والفجر ۴و۲، خیبر، بدر و الفجر ۸ و ۹ نیز از حضور و رشادت‌های محراب بی بهره نبودند. گستردگی مسئولیّت‌ها و خدمات محراب به حدّی بود که بیان تمامی آن‌ها نیازمند فرصتی مبسوط دارد. به قول یکی از همرزمانِ او: "محراب در یک جمله، یعنی ایمان، اراده، قدرت و تلاش خستگی‏ناپذیر، محبّت، مهربانی و در عین حال قاطع در مدیریّت و فرماندهی."

او بسیار مقاوم بود. در یکی از عملیّات‌ها از ناحیه‏ دست مجروح شد امّا با همان حال به هدایت نیروها ادامه داد. به طوری که وقتی دستش را بالا و پایین می‌برد، از آستینش خون می‌چکید. محراب برای آموزش و تجهیز نیروهایش از هر فرصتی استفاده می‌کرد. در سفرهایش به خراسان و مشهد، نیروهایی را با خود همراه کرد و به تیپ ویژه‏‬ شهدا ملحق می‏‌نمود. در تمام طول خدمت در مورد بیت‌المال بسیار حسّاس بود و از هرگونه اسراف یا سو استفاده در هر مورد جلوگیری می‏‌کرد.
خواهر زاده‌اش – محسن کرمانی – که همرزم او نیز بود در این زمینه می‏‌گوید: "از جبهه به مرخّصی آمده بود. با ماشین سپاه آمد به منزل پدر بزرگ. همسرش پیاده آمده بود. می‌گفت: اصغر گفته ماشین بیت‌المال است. استفاده‏ی اختصاصی ممنوع. فردای قیامت نمی‌توانم پاسخ گو باشم."
او سخنرانی‌های متعدّد و مفصّلی در مراسم مختلف داشته است. در یکی از همین سخنرانی‏‌ها از برادران رزمنده خواسته بود که اگر می‏‌بینند او به راه کج رفته، هدایتش کنند. حتّی آن‌ها را ترغیب می‏‌نمود که بر سرش داد بزنند، امّا غیبت نکنند؛ که غیبت گناهی است کبیره. مرتّب نیروهایش را تشویق می‌کرد و می‏‌گفت: "هرگز نگویید نمی‌توانم. اگر بخواهید، می‌توانید."

گفتگو با رزمنده دفاع مقدس-حسین رضوانی
خواهرزاده‏ محراب – احمد صفر زاده – که در مسیر شهادت گوی سبقت را از او ربود، با شهادتش تأثیری عمیق در محراب باقی گذاشت. بازتاب شهادت اطرافیان در محراب به صورت خشم بیشتر از دشمن و عزم و اراده‌ای پولادین برای ادامه‏ راه آن‌ها نمودار می‏‌شد. او شهادت‌های زیادی را در خاطر داشت، شهید محمد بروجردی، شهید علی قمی، شهید شکرالله خانی که هر یک تأثیر خاصّ خود را در تکامل و تعالی محراب داشتند.
سرانجام در عملیّات کربلای ۲ و در تاریخ ۱۰/‏۰۶/‏۱۳۶۵‬ سردار محمود کاوه – در حالی که فرماندهی گردان را خود بر عهده گرفته بود – بر اثر اصابت ترکش خمپاره‏ به شهادت رسید. وقتی که محراب بر بالای سر پیکر بی‌جان کاوه حاضر شد، چند بار او را صدا زد. چنان بی‌تاب شده بود که سرش را دوبار به زمین کوبید؛ به طوری که خون از دماغش جاری شد. سپس او را در آغوش کشید و بوسید و پیکرش را روی دوشش گذاشت. بله! تقدیر چنین بود که محراب – که سرنوشتش با کاوه رقم خورده بود – پیکر او را بر دوش بکشد.
فردای آن روز محراب در صف تیپ مستقل قائم برای رزمندگان سخنرانی کرد و خبر شهادت کاوه را به نیروهایش داد.
پس از آن فرصت یافت تا خود را به مراسم تشییع کاوه در مشهد برساند و در مراسم مختلف به ایراد سخنرانی درباره‏ی فداکاری‌ها، دلاوری‌ها و فضائل کاوه و خاطرات خود با او بپردازد.

شهادت کاوه برای محراب آثار ویژه و منحصر به فردی داشت. او دوست کاوه بود. کاوه به او اعتماد داشت و او کاوه را در حدّ یک مراد می‌دانست. این کاوه بود که به قابلیّت محراب از همان ابتدا پی برد و به دوستان نیز توصیه می‌‏نمود که با این جوان مدارا کنند و صبور باشند تا روزی شاهد شکوفایی او در کردستان باشند.
محراب همیشه می‏‌گفت: من هرچه دارم، از کاوه دارم. امّا این را نیز به خاطر داشت که کاوه به او گفته بود: "این طور حوادث نباید در روحیه‏‬ او اثر بگذارد، بلکه باید با ایمان و اراده راهش را ادامه دهد."
مادرش می‏‌گوید: "وقتی برای شهادت کاوه به مشهد آمده بود، خواستم او را از رفتن منصرف کنم؛ ولی او پاسخ داد: مادر، خدا شاهد است که برای خدا می‌جنگم. ان‌شاءالله فردا شما جلوی حضرت زهرا (سلام ا… علهیا) روسفید خواهید بود."
محراب بار دیگر به منطقه برگشت. امّا طبیعت پرتلاش محراب با حالت پدافندی سازگاری نداشت و دوست داشت بتواند مأموریّت تیپ مستقل انصارالرضا (علیه السلام) را از پدافند به آفند و عملیّاتی تغییر سازمانی بدهد و سرانجام توانست حکم عملیّاتی و آفندی بودن انصارالرضا (علیه السلام) را قبل از شروع عملیّات کربلای ۴ از فرماندهی کلّ سپاه پاسداران بگیرد. به این ترتیب او بنیانگذار تیپ عملیّاتی انصارالرضا (علیه السلام) شد.
در زمانی که نیروهای لشکر ویژه‏ ی شهدا برای شرکت در عملیّات‌های کربلای ۴ و ۵ آماده می‌شدند، محراب دائم در راه بود. گاهی به یگان دریایی ویژه ‏ی شهدا و گاهی به تیپ انصارالرضا (علیه السلام) و گاهی به فرماندهی لشکر ویژه‏ی شهدا مراجعه می‌کرد. با شروع عملیّات کربلای ۴، مأموریت انفجار یک پل شهر بصره عراق به او واگذار شد. امّا به هر تقدیر با ناکام ماندن مراحل اوّلیه‏ی عملیّات، دیگر نوبت به محراب نرسید.
یک روز مانده به شروع عملیّات کربلای ۵، محراب مثل بسیاری دیگر از فرماندهان که خانواده‌هایشان در مناطق جنگی ساکن بودند، به خانه رفت و شاید هم می‌دانست که برای آخرین بار دخترش را می‌بیند؛ لذا وقتی که راننده‌اش برای بردن او به منطقه آمده بود، او را برای خرید روزنامه بیرون فرستاد و این رفت و آمد فرصت بیشتر بودن با خانواده را فرهم کرد. سرانجام دل از دخترش کند، او را بوسید و بعد از خداحافظی با همسرش، به راه افتاد. عملیات کربلای ۵ آغاز شد. از شب چهارم عملیّات، محراب به عنوان فرماندهی محور عملیّاتی لشکر ویژه ‏ی شهدا عمل می‌کرد. او توانست در آن شب پاتک شدید عراق را قاطع پاسخ دهد.
در شب ششم عملیّات و در حالی که لشکر ویژه‏‬ شهدا تا اواسط شهر «دوعیجی عراق» پیش رفت و بخش عظیمی از آن را تصّرف کرده بودند؛ توپ‌ها و راکت‌های شیمیایی منفجر شدند. محراب که شیمیایی شده بود به ناچار به اهواز فرستاده شد. او پس از تسکین موقّت به رغم سوزش چشم‌ها و گلو توانست در راه بازگشت به خطّ سری به خانه بزند و بار دیگر دخترش را ببیند. امّا این بار او در خواب بود. اصرار خواهر و همسر محراب برای ماندن و استراحت در عزم و اراده‏ی او برای باز پیوستن به نیروهایش خللی وارد نکرد و او برخلاف دستورات پزشک دوباره راهی خطّ شد.

در فاصله‏ روزهای هفتم تا دهم عملیّات او مدام در تب و تابِ رفتن به نزد نیروهایش در سنگر مقدّم بود، امّا سوزش چشم‌ها و سینه‌اش امان را از او گرفته بود و او از مرکز پیام با نیروهایش در تماس بود. ولی سرانجام طاقت از کف داد و بعد از خواندن نماز در حالی که زیر لب آیه: «اللّهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک» را زمزمه می‌کرد، به اتّفاق جمعی از نیروهای اطّلاعات به طرف خطّ به راه افتاد و در حالی که سوار بر موتور به پل شهر «دوعیچی عراق» نزدیک می‌شدند، توسّط راکت‌های هواپیمای عراقی بمباران شدند.
از وجود محراب و یار همراهش هیچ چیز باقی نماند؛ و به این ترتیب در تاریخ ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ محراب نیز به صف شهدا پیوست. این در حالی بود که همسرش دومّین فرزند خود را باردار بود و محراب ۵ ماه پیش از تولّد دوّمین فرزندش به شهادت رسید. چند روز بعد، برادرش «حاج علی اکبر محراب» به قرارگاه تاکتیکی لشکر رفت و به همراه برادر صلاحی به محلّ شهادت رفتند و توانستند تکّه‌ای از پای محراب، گوش و قسمتی از سر و صورت و تکّه‌های کوچکی از بدنش را از روی پشت بام خانه‌های اطراف پل و زمین‌های حاشیه‏ی رود بیابند. آنچه از بدن محراب به دست آمد؛ چیزی حدود ۳ کیلوگرم بیشتر نبود. (۸۲) و این هم تقدیر الهی بود؛ برای اینکه این سخن محراب را به یاد همگان بیاورد:
"به شرق و غرب بگویید اگر خانه‌ام را به آتش بکشند و قلبم را سوراخ سوراخ کنند، آرزوی اظهار ضعف و شکست اسلام را و دینم را به گور خواهند برد؛ و اگر پیکرم را زنده زنده قطعه قطعه و پاره پاره کنند و پاره‌های تنم را بسوزانند، باز فریاد خواهم زد: اسلام پیروز است، کفر و منافق نابود است."
قطعات باقیمانده از وجود پاکش در میان استقبال بی نظیر مردم شهید پرور مشهد تشییع و در قطعه‏ ی شهدای انصارالمجاهدین – نزدیک آرامگاه شهید کاوه – به خاک سپرده شد.

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام

منبع خبر

وقتی خواب تروریست‌ها آشفته شد + عکس بیشتر بخوانید »

دیدار جلیلی با خانواده یکی از جان‌باختگان هواپیما/ استاد کانادایی با شنیدن خبر گریه کرد

دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۸ – ۱۸:۴۶ دیدار جلیلی با خانواده یکی از جان‌باختگان هواپیما/ استاد کانادایی با شنیدن خبر گریه کرد

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه حادثه تلخ سقوط هواپیما همه‌ ملت را داغدار کرد، گفت: همین ملت دنبال ترمیم این زخم است و به دولت آمریکا که وجودش آلوده به دشمنی با ملت ایران است، اجازه نمی‌دهد تا این زخم را عفونی کند.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، در پی حادثه ناگوار برای هواپیمای اوکراینی، شب گذشته سعید جلیلی عضو شورای‌عالی امنیت ملّی در خانه شهید محمد امین جبلی از شهدای حادثه سقوط بوئینگ ۷۳۷ حاضر شد و با خانواده این شهید گفتگو کرد.

گفتنی است محمدامین جبلی، دانشجوی برتر پزشکی دانشگاه تورنتو کانادا بود و پدر وی نیز محمد جبلی، فوق تخصص قلب و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران است.

**این پدر باعث افتخار است

عضو شورایعالی امنیت ملی با عرض تسلیت و دلجویی از خانواده مرحوم محمد امین جبلی، دغدغه پدر این شهید را باعث افتخار دانست و گفت: باعث افتخار است پدری که فرزند عزیز خود را در این حادثه تلخ از دست داده است، امروز اینچنین دغدغه‌مند نظام و انقلاب و حفظ حرمت پاسداران امنیت کشور است.

جلیلی با اظهار تاسف از وقوع حادثه سقوط هواپیمای مسافربری و جان باختن تعدادی از هموطنان و مسافران این پرواز، عنوان کرد: حادثه تلخ هواپیمای مسافربری همه‌ی ملت را داغدار کرد اما همین ملت دنبال ترمیم این زخم است و به دولت آمریکا که وجودش آلوده به دشمنی با ملت ایران است، اجازه نمی‌دهد تا این زخم را عفونی کند.

**استاد خارجی‌اش گفت اگر مسلمانان اینطور هستند، باید در شناخت اسلام تجدید نظر کنیم

در ادامه سخنان پدر شهید جبلی را در این دیدار می‌خوانید:

وقتی پسرم قصد عزیمت به فرودگاه را داشت لباس خاکی به تن داشت؛ مادرش به او گفت لباست را عوض کن! با این اتفاقاتی که افتاده و محاسنی که تو داری کمی احتیاط کن که در خارج از کشور برایت مشکل نشود؛ حتی من نیز به او گفتم شلوار لی بپوش اما او به جلوی آینه رفت و با خنده میگفت شبیه شهدا شده‌ام و همینطور خوب است. به او گفتم بابا خیلی نور بالا میزنی! هوای خودت را داشته باش. حتی در فرودگاه یکی از دوستانش که به بدرقه آمده بود به او گفت حرف مادرت را گوش میکردی و لباس دیگری میپوشیدی؛ با خنده در جواب به دوستش گفت اگر زیاد اصرار کنید گوشه لباس خاکی‌ام می‌نویسم شهید قاسم سلیمانی!

تا همان روز آخر میگفت من هنوز عزادار سردار سلیمانی هستم؛ مادرش به او گفت حالا نرو، ممکن است جنگ بشود؛ پسرم گفت اگر جنگ شد، اولین نفری که برمیگردد من هستم؛ این پسر با این روحیه رفت.

من این بچه های امروز را با زمان خودمان مقایسه میکنیم و میبینم اینها به سرعت از ما سبقت گرفتند؛ در جبهه ما دل به دریا میزدیم اما اینها از ما جلوتر زدند؛ خوشا به سعادتشان.

با خود یک جانماز و مهر کربلا برد و گفت این تربت را به عنوان سکینه دل و آرامش قلبم میبرم. در کانادا با اینکه در ایام ماه رمضان روزهای طولانی داشت، روزه هایش ترک نشد و به نمازش مقید بود.

یکی از اساتیدش از دانشگاه تورنتو وقتی فهمید او هم جزء جانباختگان بود، ویدئویی از او دیدم که وقتی درباره پسر من صحبت میکرد، چنان گریه میکرد که نمیتوانست به خوبی سخن بگوید.

یکی دیگر از اساتیدش در مورد او گفته بود اگر مسلمانان اینطور هستند ما باید در شناختمان از اسلام تجدید نظر بکنیم ؛ روحیات فداکار، مهربانی و مساعدت های اجتماعی او کاری کرده بود که آنها به این فکر فرو رفته بودند.

فرزند من اینگونه بود؛ حالا اما در شبکه های ماهواره‌ای عکس او را نشان میدهند و مصادره به مطلوب میکنند. احساسات مردم را تحریک کرده و از جانباختگان این پرواز سوء استفاده میکنند؛ اگر اطلاع رسانی به موقع صورت میگرفت اجازه این اتفاق را هم نمیدادیم.

بعد از اعلام ماجرا ابتدا منقلب بودم اما چون خود زمان جنگ را درک کردم میدانم که در جبهه نیز وقتی نیروی خود اشتباهی مورد اصابت گلوله یا خمپاره قرار میگرفت، او شهید محسوب میشد.در چنین شرایطی که رئیس جمهور نیز گفت شرایط جنگی بوده است، این حادثه هم ناشی از همان جنگ است و ما این مسئله را درک کردیم.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

دیدار جلیلی با خانواده یکی از جان‌باختگان هواپیما/ استاد کانادایی با شنیدن خبر گریه کرد بیشتر بخوانید »

سردار حاجی‌زاده با تمام وجود خادم مردم است/ شرط حاج‌قاسم برای کمک به هیئات و مواکب چه بود؟

دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۸ – ۱۵:۳۹ سردار حاجی‌زاده با تمام وجود خادم مردم است/ شرط حاج‌قاسم برای کمک به هیئات و مواکب چه بود؟

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی گفت: یک سال پیش از حاج‌قاسم برای سازمان تبلیغات برای هیأت‌ها، مسجد‌ها و مواکب کمک خواستم؛ ایشان فرمودند ما نوکر هیأتی‌ها، مسجد‌ها و مردم هستیم، ولی انجام این کار یک شرط دارد!

به گزارش خبرنگار تشکل‌های دانشگاهی خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی طی سخنانی در مسجد دانشگاه شریف با اشاره به اتفاقات اخیر کشور و ضمن تسلیت به بازماندگان حادثه هواپیمایی گفت: به عنوان یکی از خادمین دانشگاهیان، مردم و به عنوان یکی از اعضای خانواده‌ محترم دانشگاه شریف، از این بزرگوارانی که به رحمت خدا رفتند، دو تا را می‌شناختم و برای یکی از آن‌ها طرف مشورت بودم.

قمی ادامه داد: ما سال‌های زیادی از بهترین اوقات زندگی‌مان را در خانواده دانشگاه شریف گذرانده‌ایم، اگر عزادار اصلی این اتفاق تلخ خانواده‌هایی هستند که عزیزشان را از دست داده‌اند، حق این است که بگوییم خانواده‌ دانشگاه صنعتی شریف عزادار است. لذا آمده‌ام تسلیت بگویم.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در ادامه با اشاره به شهادت سردار سلیمانی تاکید کرد: من تقریبا یکسال پیش خواهشی از حاج قاسم سلیمانی عزیز کردم. برای سازمان تبلیغات برای هیات‌ها، مسجد‌ها و مواکب یک کمکی از ایشان می‌خواستم. ایشان فرمودند: ما که نوکر هیاتی‌ها و مسجد‌ها ومردم هستیم و این که انجام می‌شود؛ ولی یک شرط دارد اگر انجامش بدهید دیگر مشکلی نیست! گفتم آن شرط چیست؟ گفتند: دعا کنید شهید شوم.

قمی تاکید کرد: شاید از ده، دوازده باری که توفیق هم صحبتی با حاج قاسم را داشتم، دوبار تقاضای اینکه دعا کنید شهید بشوم را شنیدم. این وطن سردارانی سرافراز دارد، به فضل خداوند عالم، جای آن مرد بزرگ خالی نخواهد ماند.

وی تصریح کرد: دوست داشتم درمورد حاج قاسم و بعد از آن هم در مورد آقای قاآنی که به شجاعت و رشادت می‌شناسمشان که جایگزین موثری است برای حاج قاسم حرف بزنیم. ما داغدار وسط معرکه و نبرد بودیم که به دستور رئیس جمهور مزخرف امریکا فرمانده و ژنرال ما را مستقیم زدند و در این احوال این خبر داغمان را تازه و مضاعف کرده است.

قمی تصریح کرد:‌بچه‌های دانشگاه حق دارند به هم بریزند چون دوستانشان و اعضای خانواده‌شان را از دست داده‌اند. این خانواد‌ه، خانواده‌ شریف و محترمی است. سوابق من اینگونه است که چند هزار نفر ثبت‌نام اعتکاف داریم، چقدر ثبت‌نام حوزه داریم، چقدر ثبت‌نام اردوی مشهد و جنوب داریم، این خانواده عزیزش را از دست‌داده است. شخصی را از دست داده است. در این باره یک‌قدری هم فضا مبهم است، انگار کوتاهی‌هایی هم انجام شده‌ است و خطاهایی هم در میان است. حتما تقصیرهای احتمالی باید بررسی بشود. کوتاه نمی‌آییم و باید جدی گرفته شود، ولی شرایط را هم باید باهم مرور کنیم.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی گفت: اشتباه بزرگی رخ داده، اشتباهات بزرگ‌تری هم می‌تواند رخ دهد، این چیزی از غصه و عزاداری و تسلیت ما کم نمی‌کند، ما همه عزاداریم، همه داغداریم. با کسی هم که مقصر هست و مقصرین احتمالی حتما برخورد می‌شود. اما حواسمان هست، خطاهای بزرگ‌تر هم می‌تواند رخ بدهد.

* جگر همه‌ ما آتش گرفته ولی نمی‌گذاریم فتنه‌ بزرگتری رخ بدهد

وی ادامه داد: وقتی در منطقه بلوا شد این رهبر حکیم به دلسوزان منطقه در عراق و لبنان توصیه کردند که مراقب باشید فتنه نشود، امنیت شما را به هم بریزد. متانت و دقت به خرج بدهید و پای عدالت و حق هم بایستید.

* اگر تقصیری متوجه من باشد عذرخواهی می‌کنم

قمی تصریح کرد: جگر همه‌ ما آتش گرفته ولی نمی‌گذاریم فتنه‌ بزرگتری رخ بدهد. وسط دعوا هستیم اما یقه‌ همدیگر را نابه‌جا نمی‌گیریم. هر کس خطا کرده و محرز شد با او برخورد می‌شود. تشویش و آشفتگی و پریشانی و غبارآلود کردن فضا و به حاشیه رفتن مسائل اصلی است، نمی‌گذاریم جای اصلی و فرعی عوض شود.

وی ادامه داد:‌ عذرخواهی هم کردند و وظیفه‌شان بوده، من هم به عنوان مسئولی کوچک و خادمی کوچک، اگر تقصیری متوجه من باشد عذرخواهی می‌کنم. اگر در اطلاع رسانی خطاهایی بوده باید بررسی بشود، باید برخورد بشود، متوجه ما هم اگر هست، عذرخواهی می‌کنیم.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی تاکید کرد: اصل واقعه هم باید بررسی شود و برخورد شود. اما حواسمان هست این که داغ داریم و غصه داریم و بغض در گلوی ماست و اینکه با همه‌ وجود جگرمان سوخته است این منافاتی با این که حواسمان به مملکتمان هست ندارد. اگر مجال بود از نهج‌البلاغه می‌گفتم که در همچین شرایطی، توصیه‌ امیرالمؤمنین چیست و از شاهنامه و به قول فاضل نظری، از رستم پیروز همین بس که بپرسند از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟

وی ادامه داد: داغ کسانی که برای این انقلاب برای این وطن و مردم رفتند و جان خود را مکرر فدایی کردند و اصرارشان این است که دعا کنید شهید بشوم، پیش مرگ مردم بشوم حالا متواضعانه می‌گوید که گردن من از مو باریک‌تر است و با هر کس خطا کرده برخورد بشود.

قمی تصریح کرد: ما که سر جنگ نداشتیم، ما که داعش را نساختیم. چه کسی صلاح هسته‌ای به اسراییل داد تا برای ما رجز بخواند. ما رفتیم از خودمان دفاع کنیم، یه عده از همین مردم، از نخبه‌های همین مملکت رفتند بجنگند.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی افزود: در نزاع‌های پیچیده‌ امروزه، چندلایه و تو در تو و هیبریدی، تمدنی قرار است بجنگند. قرار است دیگر مثل زمان طاغوت توسری‌خور نباشیم، که تکه تکه مملکتمان را جدا کنند. این تکه بحرین، آن تکه از آذربایجان، آن تکه از خراسان، همینطور جدا کنند و ما هم بایستیم و نگاه کنیم، توسری‌خور باشیم.

قمی یادآور شد: قرار است سرمان را بالا بگیریم. قرار است مرزمان را فراتر از مرز خودمان محافظت کنیم، که امیرالمومنین می‌فرمایند: "من کفتار نیستم در لانه‌ام بنشینم، بیایند لانه‌ام را آتش بزنند، می‌روم و بیرون از مرزم می‌جنگم." قطعا اگر با داعش در سوریه و عراق نمی‌جنگیدیم، در کرمانشاه و همدان باید می‌جنگیدیم.

وی افزود: یک نفر رفته اینطور جانش را گذاشته، قدرت حمله‌ به آن شیطانی که هفتاد و پنج سال است کسی جرات نکرده به سمتش حمله کند را به خود داده، غصه‌مان این است، همه‌ این شجاعت‌ها و رشادت‌ها هنگامی اتفاق افتاده که عزیزان دلمان، جلوی چشممان به اشتباه پرپر شدند. ادامه‌ آیه؛ ماهیت طراحان این جنگ رسانه‌ای را باید دریافت. طرف حسابمان را گم نمی‌کنیم، وسط جنگ است، حواسمان هست.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی با اشاره به آیه "وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا"، گفت: ماهیت اینها این است، انقدر با شما می‌جنگند، تا از حرف حقتان برنگردانند، تا از اعتقادتان برنگردانند، این نزاع را با شما ادامه می‌دهند. هرچقدر بتوانند به شما صدمه می‌زنند. هرچقدر بتوانند لطمه می‌زنند. شک داریم؟ امروز دیگر چه شکی داریم؟ تحریم‌های عجیبی که کردند، ظلم‌های عجیبی که کردند، همه‌اش را که ندید بگیریم، اینکه به دستور آن مردک مزلف حاج قاسم سلیمانی را زدند، دیگر نمی‌توانیم خودمان را در یک نزاع نبینیم.

قمی افزود: از یک جنگ بزرگ گسترده و اینها هم نگران نیستیم، اتفاق نخواهد افتاد. هم آنقدری می‌ترسند که این اتفاق نیفتد، هم ما انقدر عاقلیم که این اتفاق نیفتد. ولی فرمانده‌مان را، قهرمان ملی‌مان را زدند. خطای انسانی تلخ است، خیلی تلخ است، جا دارد غصه بخوریم، از هر کسی هم خطا کرده، نمی‌گذریم. ولی این را مقابل یک دشمن قسم‌ خورده‌ای که تصمیم گرفته ریشه‌ات را بزند، نمی‌گذاریم. حالا مردک توییت فارسی هم می‌کند که کنار مردم ایران هستیم. کنار مردم ایران بودنش را چه کسی باور می‌کند؟

* کسی چندشش نمی‌شود ترامپ کنارش باشد!

وی تاکید کرد: همان‌هایی که ناراضی‌اند، شاکی‌اند، معترض‌اند از وضعیت، صدایشان هم بلند شده، چه کسی باور می‌کند که ترامپ کنارشان است؟ چندشش نمی‌شود این کنارش باشد. چند روز گذشته؟ گفت تروریست‌ترین مردم تاریخ، به ما، به شما، به همین بچه‌های دردانه شریفی که در آسمان زمین‌ خوردند و پرپر شدند، اینها به زبان ایشان تروریست‌ترین مردم تاریخ‌اند؟ اماکن فرهنگی ایران را بمب‌باران می‌کنم، یعنی چی؟ مثلا حرم امام رضا را می‌خواهی بزنی؟ چه می‌گویی؟ چه تصوری از مردم ایرانی که می‌خواهی کنارشان بایستی، داری؟ حواسمان هست.

قمی تصریح کرد: کاری که ترامپ برایش توییت می‌زند و پای آن می‌ایستد و سفیر انگلستان از آن می‌ترسد، ما پای آن نیستیم، ما یک جور دیگر بلدیم مسائلمان را حل کنیم، راهمان را پیش ببریم. روند عملیات‌های روانی عجیب و غریب اینها روی مردم ایران، دارد تند می‌شود. سرعت اتفاقات پیاپی است. هرکسی یک مقدار مرور می‌کند، می‌فهمد، انگار خیلی هوشمند جلو می‌روند.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی با اشاره به سخنان رهبر انقلاب که فرمودند "امروز استکبار پاره‌های وجودش را هوشمندانه و اندیشمندانه می‌کند"، گفت: مائیم که در نبرد و نزاعیم، هوشمندی و اندیشمندی جوان‌های این مملکت مثل همین دانشگاه، غصه‌ای نداریم، نگرانی‌ای نداریم، مشتمان پر است که بتوانیم برگ برنده را رو کنیم. نه به مردم ایراد می‌گیریم، نه گلایه‌ای داریم، از اینکه چرا کسی صدایش بلند می‌شود، حریم‌ها هم سر جایش است، مردم حریم‌ها را می‌شناسند، مردمی که برای حاج قاسم به خیابان آمدند، چه اطلاع‌رسانی، خطا و دیر انجام شد، چه بخشی‌اش واقعا قصه‌ی هواپیما را بررسی می‌کردند، سر جای خودش است. مردم آن جمعیتی هستند که آمدند حاج قاسم را تشییع کردند، آن‌وقت عکس حاج قاسم را پاره می‌کنی می‌خواهی پای مردم بنویسی؟ چه کسی باورش شود؟

قمی تاکید کرد: اینکه دشمن روی زخم می‌نشیند عجیب نیست، جراحت هست، باید التیامش داد، باید مداوایش کرد. حرف‌های قرآن هم باید جدی گرفت، تذکر‌ها و تلنگرهای قرآن را باید جدی گرفت، که "وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولَٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ" جانباز جبهه‌های جنگ، اگر الان از حق روبرگرداند، همه اعمالش از بین می‌رود. غفلت و کوتاهی خطرات جبران ناپذیر دارد، راه سخت‌تر می‌شود.

وی افزود: بچه‌ها امروز همه‌مان مطمئن هستیم، قدم به قدم، راه دارد سخت‌تر می‌شود. چون به سمت قله حرکت می‌کنیم، محکم و استوار هم ایستادیم. الان اگر نفسمان بند نیاید، که الحمدلله بند نمی‌آید، غصه داریم، ما در عقبه تاریخی خودمان بلدیم غصه‌دار بجنگیم. شهدای کربلا، جوانان بنی هاشم، به میدان رفتند، غصه شهدای پیش از خودشان را داشتند.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی تاکید کرد: سیدالشهدا از همه بیشتر غصه داشت، علمدارش را، همه کس و کارش را داده، مردانه جنگید. از رشادت سیدالشهدا در عاشورا باید گفت. ما فقط عزاداری کردیم، سینه زدیم، برای سیدالشهدا غصه خوردیم، از رشادت‌ها، عزت و افتخار سیدالشهدا با هم کم گفتیم. زینب این خاندان و این زینب‌های خانواده‌های شهدا، شجاعانه می‌جنگند، حالا او که سیدالشهدا بود. او که مردی بود، ابرمرد تاریخ.

قمی ادامه داد: یک جنایت وحشیانه، در یک نبرد تلخ، وحشیانه، نماد عزت و افتخار و قهرمان من و شما را زدند، ما را در حالت جنگی قرار دادند، برای دفاع از مملکت خطای انسانی رخ داد، جگر همه‌مان هم سوخت، غصه به غصه قبلی و داغ‌داریمان اضافه کرد.

* سردار حاجی‌زاده با تمام وجود خادم مردم است

وی تصریح کرد: اویی که من می‌شناسمش، شرعا و اخلاقا موظفم آنچه که از او می‌دانم را بگویم، وقتی می‌آید و می‌گوید آرزوی مرگ کردم، صداقت و شجاعت و خادم مردم بودن همه‌ وجودش است، تکلیف ما را با خودش یکسره کرده. برای مردم نه قلدری کرده، نه پررویی کرده، زیرمجموعه‌اش خطایی رخ داده، با تقصیر احتمالی‌اش هم برخورد می‌شود، هرچه بگویند قبول دارد و تابع است. حسابش از این کثافت‌هایی که می‌خواهند کنار مردم ایران بایستند جداست.

قمی تصریح کرد: مساله اصلی، برای ما عزادارها، برای اینکه رفیق‌هایمان را از دست داده‌ایم، نبردی‌ست که آنها شروع کردند. ولی ما اجازه نمی‌دهیم توی سرمان بزنند و بروند. زدی ضربتی، ضربتی نوش کن. نبرد ادامه دارد. حواسمان هم به اینکه ما خادم و نوکر مردمیم، هست. به حکم قرآن، به فضل خداوند عالم، محکم و استوار، جلوی دشمنی دشمن، می‌ایستیم، غصه و عزاداریمان هم سرجای خودش، ان‌شاالله به صف شهدا و مجاهدین ما را هم می‌رسانند و پیوند می‌زنند و حسابمان می‌کنند.

وی اظهار داشت: به همه‌ این خانواده‌ها هم تسلیت می‌گوییم، خیلی برایشان غصه می‌خوریم. غصه، مال دل امیرالمومنین است، ثوابش برسد به روح همه‌ اینهایی که در این سانحه هواپیما شهید شدند.

قمی تصریح کرد: رابطه‌ پیامبر و امیرالمومنین را در نهج‌البلاغه بخوانید، در کلمات بقیه، در کلمات اهل سنت بخوانید. این رابطه عاطفی‌ست. مردان بزرگ، عاطفه‌شان هم بزرگ‌تر است. به یک اعتبار همه‌ی کس و کارش است. امیرالمومنین همه کس و کار پیامبر است. فرمود: "تاج براس" تاج سر پیامبر است. این تعبیری‌ست که پیامبر درمورد امیرالمومنین به کار برده. پیامبرش را از دست داده، برادرش را از دست داده، غصه مضاعفی در زندگی‌اش آمده، هجمه و صدمه‌ای شده. همه کس و کارش، فاطمه صدیقه را از دست بدهد.

وی افزود: این تشییع باشکوه حاج قاسم را که ما دیدیم، در ایام فاطمیه غصه به دلمان بود. این حاج قاسم را با این عظمت، با آن علاقه به صدیقه طاهره را اینگونه تشییعش کردند. خود فاطمه زهرا سلام الله علیها را شبانه، یک جمع نمی‌دانم چند نفری، برای تشییع بردند، یک مرحم مرد بزرگسال بیشتر نیست، برای اینکه این پیکر ناجان و ضعیف را روی خاک بتوانند بگذارند. یکی باید این جنازه را تحویل بدهد، یکی داخل قبل تحویلش بگیرد. علی مرتضی نگاهی می‌کند به این بچه‌های کوچک قد و نیم‌قدش، این تشییع فاطمه صدیقه‌ست.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان مبنی بر اینکه دشمن ما داخلی است و کسانی هستند که اسلام را بدجلوه دادند، گفت: حتما دروغ دشمن بزرگ است، دروغ از هر زبانی در بیاید جامعه را بیچاره می‌کند، خصوصا اگر از زبان دین‌داران و مدعیان دین‌داری و حکومت دینی بیرون بیاید، این درست است. حتما صدمه می‌زند و ریشه را می‌خورد.

* مطالبه حق شماست هم وظیفه شماست

قمی تاکید کرد:‌ ناکارآمدی‌های مسئولین در جایگاه‌های حاکمیتی صدمه‌های اجتماعی به وضع مردم می‌زند، این هم درست است و شکی نداریم. هر چقدر اینجا محکم‌تر فریاد بزنید سرِ من مسئول و بقیه مسئولین که پایشان را کج گذاشته و کوتاهی و اشتباه کردند، حتما درست دارید عمل می‌کنید، ذره‌ای تردید نکنید، این سر جای خودش محترم است، باید جدی گرفته بشود.

وی اضافه کرد: مطالبه حق شماست هم وظیفه شماست، نکنید کوتاهی کردید، این درست است. جمله‌ دیگر من این است، اینکه این دشمنی‌ها از درون به کشور آسیب میزند، و به انقلاب و به مردم آسیب می‌زند، منافاتی ندارد با اینکه دشمنی غدّاره بند هم دارد صدمه‌اش را می‌زند، همین امروز شما مطمئنید به شما حمله نمی‌کنند، مطمئن نیستید، من هم مطمئن نیستم، لذا پدافند باید کار بکند، من عرض‌ام این است، می‌گویید دوتا دشمن است، یکی در داخل است، ای کاش فرصت بود قرآن را بیشتر باهم می‌خواندیم، ما از دشمنان داخلی باید بترسیم، کمااینکه از دشمن بیرونی می ترسیم، نهج‌البلاغه را ببینید، قطعا این‌دو احکامشان متفاوت است، ولی دشمن دشمن است.

قمی در خاتمه اظهار داشت:‌ هر دو دارند صدمه می‌زنند، اگر منظورتان این است که تزویر ناکارامدی و دروغ به جمهوری اسلامی صدمه میزند به مردم صدمه میزند، به تشییع حاج قاسم صدمه می‌زند، حتما دقیق می‌گویید من باشما هم‌ نظر هستم.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

سردار حاجی‌زاده با تمام وجود خادم مردم است/ شرط حاج‌قاسم برای کمک به هیئات و مواکب چه بود؟ بیشتر بخوانید »

سردار حاجی‌زاده با تمام وجود خادم مردم است/ شرط حاج قاسم برای کمک به هیئات و مواکب چه بود؟

دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۸ – ۱۵:۰۲ سردار حاجی‌زاده با تمام وجود خادم مردم است/ شرط حاج قاسم برای کمک به هیئات و مواکب چه بود؟

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی گفت: یکسال پیش از حاج قاسم برای سازمان تبلیغات برای هیات‌ها، مسجد‌ها و مواکب کمک خواستم ایشان فرمودند ما نوکر هیاتی‌ها،مسجد‌ها ومردم هستیم، ولی انجام این کار یک شرط دارد!

به گزارش خبرنگار تشکل‌های دانشگاهی خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی طی سخنانی در مسجد دانشگاه شریف با اشاره به اتفاقات اخیر کشور و ضمن تسلیت به بازماندگان حادثه هواپیمایی گفت: به عنوان یکی از خادمین دانشگاهیان، مردم و به عنوان یکی از اعضای خانواده‌ محترم دانشگاه شریف، از این بزرگوارانی که به رحمت خدا رفتند، دو تا را می‌شناختم و برای یکی از آن‌ها طرف مشورت بودم.

قمی ادامه داد: ما سال‌های زیادی از بهترین اوقات زندگی‌مان را در خانواده دانشگاه شریف گذرانده‌ایم، اگر عزادار اصلی این اتفاق تلخ خانواده‌هایی هستند که عزیزشان را از دست داده‌اند، حق این است که بگوییم خانواده‌ دانشگاه صنعتی شریف عزادار است. لذا آمده‌ام تسلیت بگویم.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در ادامه با اشاره به شهادت سردار سلیمانی تاکید کرد: من تقریبا یکسال پیش خواهشی از حاج قاسم سلیمانی عزیز کردم. برای سازمان تبلیغات برای هیات‌ها، مسجد‌ها و مواکب یک کمکی از ایشان می‌خواستم. ایشان فرمودند: ما که نوکر هیاتی‌ها و مسجد‌ها ومردم هستیم و این که انجام می‌شود؛ ولی یک شرط دارد اگر انجامش بدهید دیگر مشکلی نیست! گفتم آن شرط چیست؟ گفتند: دعا کنید شهید شوم.

قمی تاکید کرد: شاید از ده، دوازده باری که توفیق هم صحبتی با حاج قاسم را داشتم، دوبار تقاضای اینکه دعا کنید شهید بشوم را شنیدم. این وطن سردارانی سرافراز دارد، به فضل خداوند عالم، جای آن مرد بزرگ خالی نخواهد ماند.

وی تصریح کرد: دوست داشتم درمورد حاج قاسم و بعد از آن هم در مورد آقای قاآنی که به شجاعت و رشادت می‌شناسمشان که جایگزین موثری است برای حاج قاسم حرف بزنیم. ما داغدار وسط معرکه و نبرد بودیم که به دستور رئیس جمهور مزخرف امریکا فرمانده و ژنرال ما را مستقیم زدند و در این احوال این خبر داغمان را تازه و مضاعف کرده است.

قمی تصریح کرد:‌بچه‌های دانشگاه حق دارند به هم بریزند چون دوستانشان و اعضای خانواده‌شان را از دست داده‌اند. این خانواد‌ه، خانواده‌ شریف و محترمی است. سوابق من اینگونه است که چند هزار نفر ثبت‌نام اعتکاف داریم، چقدر ثبت‌نام حوزه داریم، چقدر ثبت‌نام اردوی مشهد و جنوب داریم، این خانواده عزیزش را از دست‌داده است. شخصی را از دست داده است. در این باره یک‌قدری هم فضا مبهم است، انگار کوتاهی‌هایی هم انجام شده‌ است و خطاهایی هم در میان است. حتما تقصیرهای احتمالی باید بررسی بشود. کوتاه نمی‌آییم و باید جدی گرفته شود، ولی شرایط را هم باید باهم مرور کنیم.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی گفت: اشتباه بزرگی رخ داده، اشتباهات بزرگ‌تری هم می‌تواند رخ دهد، این چیزی از غصه و عزاداری و تسلیت ما کم نمی‌کند، ما همه عزاداریم، همه داغداریم. با کسی هم که مقصر هست و مقصرین احتمالی حتما برخورد می‌شود. اما حواسمان هست، خطاهای بزرگ‌تر هم می‌تواند رخ بدهد.

* جگر همه‌ ما آتش گرفته ولی نمی‌گذاریم فتنه‌ بزرگتری رخ بدهد

وی ادامه داد: وقتی در منطقه بلوا شد این رهبر حکیم به دلسوزان منطقه در عراق و لبنان توصیه کردند که مراقب باشید فتنه نشود، امنیت شما را به هم بریزد. متانت و دقت به خرج بدهید و پای عدالت و حق هم بایستید.

* اگر تقصیری متوجه من باشد عذرخواهی می‌کنم

قمی تصریح کرد: جگر همه‌ ما آتش گرفته ولی نمی‌گذاریم فتنه‌ بزرگتری رخ بدهد. وسط دعوا هستیم اما یقه‌ همدیگر را نابه‌جا نمی‌گیریم. هر کس خطا کرده و محرز شد با او برخورد می‌شود. تشویش و آشفتگی و پریشانی و غبارآلود کردن فضا و به حاشیه رفتن مسائل اصلی است، نمی‌گذاریم جای اصلی و فرعی عوض شود.

وی ادامه داد:‌ عذرخواهی هم کردند و وظیفه‌شان بوده، من هم به عنوان مسئولی کوچک و خادمی کوچک، اگر تقصیری متوجه من باشد عذرخواهی می‌کنم. اگر در اطلاع رسانی خطاهایی بوده باید بررسی بشود، باید برخورد بشود، متوجه ما هم اگر هست، عذرخواهی می‌کنیم.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی تاکید کرد: اصل واقعه هم باید بررسی شود و برخورد شود. اما حواسمان هست این که داغ داریم و غصه داریم و بغض در گلوی ماست و اینکه با همه‌ وجود جگرمان سوخته است این منافاتی با این که حواسمان به مملکتمان هست ندارد. اگر مجال بود از نهج‌البلاغه می‌گفتم که در همچین شرایطی، توصیه‌ امیرالمؤمنین چیست و از شاهنامه و به قول فاضل نظری، از رستم پیروز همین بس که بپرسند از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟

وی ادامه داد: داغ کسانی که برای این انقلاب برای این وطن و مردم رفتند و جان خود را مکرر فدایی کردند و اصرارشان این است که دعا کنید شهید بشوم، پیش مرگ مردم بشوم حالا متواضعانه می‌گوید که گردن من از مو باریک‌تر است و با هر کس خطا کرده برخورد بشود.

قمی تصریح کرد: ما که سر جنگ نداشتیم، ما که داعش را نساختیم. چه کسی صلاح هسته‌ای به اسراییل داد تا برای ما رجز بخواند. ما رفتیم از خودمان دفاع کنیم، یه عده از همین مردم، از نخبه‌های همین مملکت رفتند بجنگند.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی افزود: در نزاع‌های پیچیده‌ امروزه، چندلایه و تو در تو و هیبریدی، تمدنی قرار است بجنگند. قرار است دیگر مثل زمان طاغوت توسری‌خور نباشیم، که تکه تکه مملکتمان را جدا کنند. این تکه بحرین، آن تکه از آذربایجان، آن تکه از خراسان، همینطور جدا کنند و ما هم بایستیم و نگاه کنیم، توسری‌خور باشیم.

قمی یادآور شد: قرار است سرمان را بالا بگیریم. قرار است مرزمان را فراتر از مرز خودمان محافظت کنیم، که امیرالمومنین می‌فرمایند: "من کفتار نیستم در لانه‌ام بنشینم، بیایند لانه‌ام را آتش بزنند، می‌روم و بیرون از مرزم می‌جنگم." قطعا اگر با داعش در سوریه و عراق نمی‌جنگیدیم، در کرمانشاه و همدان باید می‌جنگیدیم.

وی افزود: یک نفر رفته اینطور جانش را گذاشته، قدرت حمله‌ به آن شیطانی که هفتاد و پنج سال است کسی جرات نکرده به سمتش حمله کند را به خود داده، غصه‌مان این است، همه‌ این شجاعت‌ها و رشادت‌ها هنگامی اتفاق افتاده که عزیزان دلمان، جلوی چشممان به اشتباه پرپر شدند. ادامه‌ آیه؛ ماهیت طراحان این جنگ رسانه‌ای را باید دریافت. طرف حسابمان را گم نمی‌کنیم، وسط جنگ است، حواسمان هست.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی با اشاره به آیه "وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا"، گفت: ماهیت اینها این است، انقدر با شما می‌جنگند، تا از حرف حقتان برنگردانند، تا از اعتقادتان برنگردانند، این نزاع را با شما ادامه می‌دهند. هرچقدر بتوانند به شما صدمه می‌زنند. هرچقدر بتوانند لطمه می‌زنند. شک داریم؟ امروز دیگر چه شکی داریم؟ تحریم‌های عجیبی که کردند، ظلم‌های عجیبی که کردند، همه‌اش را که ندید بگیریم، اینکه به دستور آن مردک مزلف حاج قاسم سلیمانی را زدند، دیگر نمی‌توانیم خودمان را در یک نزاع نبینیم.

قمی افزود: از یک جنگ بزرگ گسترده و اینها هم نگران نیستیم، اتفاق نخواهد افتاد. هم آنقدری می‌ترسند که این اتفاق نیفتد، هم ما انقدر عاقلیم که این اتفاق نیفتد. ولی فرمانده‌مان را، قهرمان ملی‌مان را زدند. خطای انسانی تلخ است، خیلی تلخ است، جا دارد غصه بخوریم، از هر کسی هم خطا کرده، نمی‌گذریم. ولی این را مقابل یک دشمن قسم‌ خورده‌ای که تصمیم گرفته ریشه‌ات را بزند، نمی‌گذاریم. حالا مردک توییت فارسی هم می‌کند که کنار مردم ایران هستیم. کنار مردم ایران بودنش را چه کسی باور می‌کند؟

* کسی چندشش نمی‌شود ترامپ کنارش باشد!

وی تاکید کرد: همان‌هایی که ناراضی‌اند، شاکی‌اند، معترض‌اند از وضعیت، صدایشان هم بلند شده، چه کسی باور می‌کند که ترامپ کنارشان است؟ چندشش نمی‌شود این کنارش باشد. چند روز گذشته؟ گفت تروریست‌ترین مردم تاریخ، به ما، به شما، به همین بچه‌های دردانه شریفی که در آسمان زمین‌ خوردند و پرپر شدند، اینها به زبان ایشان تروریست‌ترین مردم تاریخ‌اند؟ اماکن فرهنگی ایران را بمب‌باران می‌کنم، یعنی چی؟ مثلا حرم امام رضا را می‌خواهی بزنی؟ چه می‌گویی؟ چه تصوری از مردم ایرانی که می‌خواهی کنارشان بایستی، داری؟ حواسمان هست.

قمی تصریح کرد: کاری که ترامپ برایش توییت می‌زند و پای آن می‌ایستد و سفیر انگلستان از آن می‌ترسد، ما پای آن نیستیم، ما یک جور دیگر بلدیم مسائلمان را حل کنیم، راهمان را پیش ببریم. روند عملیات‌های روانی عجیب و غریب اینها روی مردم ایران، دارد تند می‌شود. سرعت اتفاقات پیاپی است. هرکسی یک مقدار مرور می‌کند، می‌فهمد، انگار خیلی هوشمند جلو می‌روند.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی با اشاره به سخنان رهبر انقلاب که فرمودند "امروز استکبار پاره‌های وجودش را هوشمندانه و اندیشمندانه می‌کند"، گفت: مائیم که در نبرد و نزاعیم، هوشمندی و اندیشمندی جوان‌های این مملکت مثل همین دانشگاه، غصه‌ای نداریم، نگرانی‌ای نداریم، مشتمان پر است که بتوانیم برگ برنده را رو کنیم. نه به مردم ایراد می‌گیریم، نه گلایه‌ای داریم، از اینکه چرا کسی صدایش بلند می‌شود، حریم‌ها هم سر جایش است، مردم حریم‌ها را می‌شناسند، مردمی که برای حاج قاسم به خیابان آمدند، چه اطلاع‌رسانی، خطا و دیر انجام شد، چه بخشی‌اش واقعا قصه‌ی هواپیما را بررسی می‌کردند، سر جای خودش است. مردم آن جمعیتی هستند که آمدند حاج قاسم را تشییع کردند، آن‌وقت عکس حاج قاسم را پاره می‌کنی می‌خواهی پای مردم بنویسی؟ چه کسی باورش شود؟

قمی تاکید کرد: اینکه دشمن روی زخم می‌نشیند عجیب نیست، جراحت هست، باید التیامش داد، باید مداوایش کرد. حرف‌های قرآن هم باید جدی گرفت، تذکر‌ها و تلنگرهای قرآن را باید جدی گرفت، که "وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولَٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ" جانباز جبهه‌های جنگ، اگر الان از حق روبرگرداند، همه اعمالش از بین می‌رود. غفلت و کوتاهی خطرات جبران ناپذیر دارد، راه سخت‌تر می‌شود.

وی افزود: بچه‌ها امروز همه‌مان مطمئن هستیم، قدم به قدم، راه دارد سخت‌تر می‌شود. چون به سمت قله حرکت می‌کنیم، محکم و استوار هم ایستادیم. الان اگر نفسمان بند نیاید، که الحمدلله بند نمی‌آید، غصه داریم، ما در عقبه تاریخی خودمان بلدیم غصه‌دار بجنگیم. شهدای کربلا، جوانان بنی هاشم، به میدان رفتند، غصه شهدای پیش از خودشان را داشتند.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی تاکید کرد: سیدالشهدا از همه بیشتر غصه داشت، علمدارش را، همه کس و کارش را داده، مردانه جنگید. از رشادت سیدالشهدا در عاشورا باید گفت. ما فقط عزاداری کردیم، سینه زدیم، برای سیدالشهدا غصه خوردیم، از رشادت‌ها، عزت و افتخار سیدالشهدا با هم کم گفتیم. زینب این خاندان و این زینب‌های خانواده‌های شهدا، شجاعانه می‌جنگند، حالا او که سیدالشهدا بود. او که مردی بود، ابرمرد تاریخ.

قمی ادامه داد: یک جنایت وحشیانه، در یک نبرد تلخ، وحشیانه، نماد عزت و افتخار و قهرمان من و شما را زدند، ما را در حالت جنگی قرار دادند، برای دفاع از مملکت خطای انسانی رخ داد، جگر همه‌مان هم سوخت، غصه به غصه قبلی و داغ‌داریمان اضافه کرد.

* سردار حاجی‌زاده با تمام وجود خادم مردم است

وی تصریح کرد: اویی که من می‌شناسمش، شرعا و اخلاقا موظفم آنچه که از او می‌دانم را بگویم، وقتی می‌آید و می‌گوید آرزوی مرگ کردم، صداقت و شجاعت و خادم مردم بودن همه‌ وجودش است، تکلیف ما را با خودش یکسره کرده. برای مردم نه قلدری کرده، نه پررویی کرده، زیرمجموعه‌اش خطایی رخ داده، با تقصیر احتمالی‌اش هم برخورد می‌شود، هرچه بگویند قبول دارد و تابع است. حسابش از این کثافت‌هایی که می‌خواهند کنار مردم ایران بایستند جداست.

قمی تصریح کرد: مساله اصلی، برای ما عزادارها، برای اینکه رفیق‌هایمان را از دست داده‌ایم، نبردی‌ست که آنها شروع کردند. ولی ما اجازه نمی‌دهیم توی سرمان بزنند و بروند. زدی ضربتی، ضربتی نوش کن. نبرد ادامه دارد. حواسمان هم به اینکه ما خادم و نوکر مردمیم، هست. به حکم قرآن، به فضل خداوند عالم، محکم و استوار، جلوی دشمنی دشمن، می‌ایستیم، غصه و عزاداریمان هم سرجای خودش، ان‌شاالله به صف شهدا و مجاهدین ما را هم می‌رسانند و پیوند می‌زنند و حسابمان می‌کنند.

وی اظهار داشت: به همه‌ این خانواده‌ها هم تسلیت می‌گوییم، خیلی برایشان غصه می‌خوریم. غصه، مال دل امیرالمومنین است، ثوابش برسد به روح همه‌ اینهایی که در این سانحه هواپیما شهید شدند.

قمی تصریح کرد: رابطه‌ پیامبر و امیرالمومنین را در نهج‌البلاغه بخوانید، در کلمات بقیه، در کلمات اهل سنت بخوانید. این رابطه عاطفی‌ست. مردان بزرگ، عاطفه‌شان هم بزرگ‌تر است. به یک اعتبار همه‌ی کس و کارش است. امیرالمومنین همه کس و کار پیامبر است. فرمود: "تاج براس" تاج سر پیامبر است. این تعبیری‌ست که پیامبر درمورد امیرالمومنین به کار برده. پیامبرش را از دست داده، برادرش را از دست داده، غصه مضاعفی در زندگی‌اش آمده، هجمه و صدمه‌ای شده. همه کس و کارش، فاطمه صدیقه را از دست بدهد.

وی افزود: این تشییع باشکوه حاج قاسم را که ما دیدیم، در ایام فاطمیه غصه به دلمان بود. این حاج قاسم را با این عظمت، با آن علاقه به صدیقه طاهره را اینگونه تشییعش کردند. خود فاطمه زهرا سلام الله علیها را شبانه، یک جمع نمی‌دانم چند نفری، برای تشییع بردند، یک مرحم مرد بزرگسال بیشتر نیست، برای اینکه این پیکر ناجان و ضعیف را روی خاک بتوانند بگذارند. یکی باید این جنازه را تحویل بدهد، یکی داخل قبل تحویلش بگیرد. علی مرتضی نگاهی می‌کند به این بچه‌های کوچک قد و نیم‌قدش، این تشییع فاطمه صدیقه‌ست.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان مبنی بر اینکه دشمن ما داخلی است و کسانی هستند که اسلام را بدجلوه دادند، گفت: حتما دروغ دشمن بزرگ است، دروغ از هر زبانی در بیاید جامعه را بیچاره می‌کند، خصوصا اگر از زبان دین‌داران و مدعیان دین‌داری و حکومت دینی بیرون بیاید، این درست است. حتما صدمه می‌زند و ریشه را می‌خورد.

* مطالبه حق شماست هم وظیفه شماست

قمی تاکید کرد:‌ ناکارآمدی‌های مسئولین در جایگاه‌های حاکمیتی صدمه‌های اجتماعی به وضع مردم می‌زند، این هم درست است و شکی نداریم. هر چقدر اینجا محکم‌تر فریاد بزنید سرِ من مسئول و بقیه مسئولین که پایشان را کج گذاشته و کوتاهی و اشتباه کردند، حتما درست دارید عمل می‌کنید، ذره‌ای تردید نکنید، این سر جای خودش محترم است، باید جدی گرفته بشود.

وی اضافه کرد: مطالبه حق شماست هم وظیفه شماست، نکنید کوتاهی کردید، این درست است. جمله‌ دیگر من این است، اینکه این دشمنی‌ها از درون به کشور آسیب میزند، و به انقلاب و به مردم آسیب می‌زند، منافاتی ندارد با اینکه دشمنی غدّاره بند هم دارد صدمه‌اش را می‌زند، همین امروز شما مطمئنید به شما حمله نمی‌کنند، مطمئن نیستید، من هم مطمئن نیستم، لذا پدافند باید کار بکند، من عرض‌ام این است، می‌گویید دوتا دشمن است، یکی در داخل است، ای کاش فرصت بود قرآن را بیشتر باهم می‌خواندیم، ما از دشمنان داخلی باید بترسیم، کمااینکه از دشمن بیرونی می ترسیم، نهج‌البلاغه را ببینید، قطعا این‌دو احکامشان متفاوت است، ولی دشمن دشمن است.

قمی در خاتمه اظهار داشت:‌ هر دو دارند صدمه می‌زنند، اگر منظورتان این است که تزویر ناکارامدی و دروغ به جمهوری اسلامی صدمه میزند به مردم صدمه میزند، به تشییع حاج قاسم صدمه می‌زند، حتما دقیق می‌گویید من باشما هم‌ نظر هستم.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

سردار حاجی‌زاده با تمام وجود خادم مردم است/ شرط حاج قاسم برای کمک به هیئات و مواکب چه بود؟ بیشتر بخوانید »

بازدید حاج قاسم و ابومهدی از پروژه‌های حرم سید الشهدا +فیلم

به گزارش مشرق، کانال تلگرامی دلنوشته های یک عراقی نوشت:

چند دقیقه همراه با بازدید سردار شهید حاج قاسم سلیمانی وفرمانده شهید ابو مهدی المهندس از پروژه های توسعه حرم مطهر امام حسین علیه السلام در کربلای معلی و صحن حضرت زهرا سلام الله علیها در نجف اشرف

دانلود

  • شهر خبر
  • بلیط دات کام

منبع خبر

بازدید حاج قاسم و ابومهدی از پروژه‌های حرم سید الشهدا +فیلم بیشتر بخوانید »

حفاظت از وطن را به دامادی ترجیح داد

حالا هم هر کدام از دوستان شهید به دیدار ما می‌آید می‌گوید او پسر خوب و مومنی بود، می‌گویند او فرشته بود، او در پادگان دعا و زیارت عاشورا می‌خواند.

به گزارش مشرق، پدر می‌خواهد او را داماد کند؛ اما او دغدغه مرز میهن خود را دارد، رد پای عبدالمالک ریگی در مرزها دیده شده، و می‌خواهد کشور را به تاراج بگذارد، اما رضاها قید دامادی را می‌زنند تا امثال ریگی نتوانند به این خاک پاک جسارت کنند، جانش را در کف دستانش می‌گیرد و یا علی گویان وارد میدان می‌شود…

حکایت رضا راهداری، حکایت یکی از هزاران مرزبان مظلومی است که بی‌صدا و هیاهو و بی‌هیچ توقعی در نقاط صفر مرزی از ذره ذره این پهنه خاکی حفاظت می‌کنند تا دشمن نتواند پای ناپاکش را در آن بگذارد. شهیدانی که مظلومانه اسیر شدند تا بتوانند آزادانه پرواز کنند و حتی پیکر پاکشان هم به وطن بازنگشت که اگر بود مرهمی بر زخم‌های دل پدر و مادر پیرش بود.
برای شنیدن حکایت شهید رضا راهداری به سیستان و بلوچستان شهرستان نیمروز بخش مرکزی روستای رهدار رفتیم و پای صحبت پدر و مادر چشم انتظارش نشستیم…

در ابتدا عباس راهداری، پدر شهید رضا راهداری از پسرش برایمان گفت: من ۴ پسر و ۶ دختر داشتم که دو تا از پسرهایم در نیروی انتظامی خدمت می‌کردند، رضا آخرین پسرم بود و در سال ۶۲ به دنیا آمده بود.

رضا پسر خیلی خوبی بود، خیلی مومن بود، کارهای خانه را انجام می‌داد، وقتی به نظام رفت، گفت اگر به جایی برسم شما را کربلا می‌برم، همیشه کمکم می‌کرد، نمازش را در مسجد می‌خواند، رضا از حقوق خودش برای ساخت مسجد محل خرج می‌کرد. از اول محرم تا دهم مرخصی می‌گرفت و می‌آمد و در هیئت مسجد فعالیت می‌کرد، مراسم عزا برپا می‌کردند و خودش هم مداحی می‌کرد. گفته بود این بار که بیایم مرخصی شما را می‌برم کربلا؛ اما انگار قسمت نبود.

حالا هم هر کدام از دوستان شهید به دیدار ما می‌آید می‌گوید او پسر خوب و مومنی بود، می‌گویند او فرشته بود، او در پادگان دعا و زیارت عاشورا می‌خواند.
بعد از دیپلم در دانشگاه پیام نور قبول شد؛ ولی پول نداشتیم که او بتواند برود و درس بخواند، یکی از اقوام به او پیشنهاد داد که وارد نظام شود، رفت و ثبت‌نام کرد، آمدند تحقیق هم کردند، همه گفته بودند که پسر خوبی است، او را در نیروی انتظامی قبول کردند، رفت زاهدان مرزبانی، معاون پاسگاه شمسر بود، یک سال در آنجا بود و بعد هم شهید شد، آن موقع فقط ۲۵ ساله بود.
می‌گفتم پدر بمان و ازدواج کن، می‌گفت نه می‌خواهم در راه خدا بروم، می‌خواهم مقابل عبدالمالک بایستم. در نهایت هم عبدالمالک او را به شهادت رساند، آنها آمده بودند و پاسگاه را خلع سلاح کرده بود و ۱۶ نفر را با خودش برده بود پاکستان، سه ماه بعد از اینکه آنها را بردند، در سال ۸۷ شهادت پسرم را اعلام کردند، پیکرش را هم نیاوردند. فقط بنیاد شهید یک مکانی را به عنوان یادبود برای او در گلزار شهدا درست کرده است و هر یک یا دوماه یک بار از مرزبانی می‌آیند و ما را دلداری می‌دهند.

من چند روز بعد از شهادتش او را در خواب دیدم، گفت بیا، گفتم نمی‌توانم بیایم، گفت من در بهترین جاها هستم، تو هم بیا، گفتم من نمی‌توانم بیایم… گویا همان موقع شهید شده بود، چون ده روز بعد نیروی انتظامی به ما خبر شهادتش را داد.
آن روز ما در خانه بودیم، تعدادی از دوستانش از طرف نیروی انتظامی به همراه یک روحانی آمدند منزل ما، دیدم که آن آقای روحانی شروع کرد به خواندن فاتحه، گفتم چرا فاتحه خواندی؟ گفت پسر شما شهید شده است و برنمی‌گردد، من هم گفتم خوشا به حالش که شهید شده است.

من او را در راه خدا دادم، هر جا اسلام در خطر باشد مسلمان باید برود، خودم هم اگر پای رفتن داشتم می‌رفتم، من خیلی انقلاب و رهبر را دوست دارم، من دو پسر دیگر را هم راهی نظام کردم.
خوش به حال رضا که شهید شد، این دنیا برای پیغمبرها هم نماند و ارزشی ندارد، کسی که در راه اسلام رفته پدر و مادرش هم خوشحال هستند، او در آن دنیا ما را شفاعت می‌کند.
من حضرت آقا را خیلی دوست دارم و سلامتی ایشان را از خدا می‌خواهم، من آرزوی دیدارشان را دارم؛ اما پای رفتن ندارم. اگر آقا را ببینم دوباره جوان می‌شوم.

خوش به حالش که شهید شد
مادر آنقدر به ایمان پسرش یقین دارد که هرگاه از او می‌خواهیم از خصوصیات فرزندش برایمان بگوید، در همان ابتدا با همان لهجه شیرینش تاکید می‌کند «پسر خوبی بود، مومنی بود…» هنوز هم طنین صدای آرام و دلنشینش در سرم می‌پیچد که؛ خوبی بود، مومنی بود…
مادر ادامه می‌دهد: من هم دوست داشتم که او شهید شود. وقتی آمده بود می‌گفت من می‌روم چون عبدالمالک آمده و قسمتی از مرز را گرفته و می‌خواهد سمت پاسگاه ما بیاید، گفتم مادر خدا نکند، گفت نه مادر دعا کن که من بروم و شهید شوم، شهادت را خیلی دوست داشت.
من خیلی دلتنگش هستم، اگر الان از در بیاید داخل سکته می‌کنم و نفسم می‌رود، جانم را قربانش می‌کنم؛ من هنوز چشم انتظارش هستم، حداقل اگر قبری داشت برای ما بهتر بود، حداقل پنج شنبه‌ها می‌توانستم بروم سر مزارش… با این حال خیلی افتخار می‌کنم که بچه بزرگ کردم و در راه اسلام دادم.

منبع: کیهان

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام

منبع خبر

حفاظت از وطن را به دامادی ترجیح داد بیشتر بخوانید »

بادامچیان: شهادت سلیمانی و ابومهدی مهندس نقطه عطف تاریخ منطقه و ایران است

یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۸ – ۱۷:۱۱ بادامچیان: شهادت سلیمانی و ابومهدی مهندس نقطه عطف تاریخ منطقه و ایران است

دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی اشاره به مواضع رییس جمهور آمریکا در قبل و بعد از حمله انتقام‌جویانه ایران به عین‌الاسد،‌گفت: ضربات موشکی سپاه به عین‌الاسد مهم‌ترین پایگاه تدارکاتی، جاسوسی و عملیاتی آمریکا در منطقه نشان داد آمریکا قادر نیست از خودش دفاع کند.

به گزارش حوزه احزاب خبرگزاری فارس، اسدالله بادامچیان دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی در پایان نشست دبیران حزب اظهار داشت: تشییع میلیونی شهدای ترور در تهران، اهواز، مشهد، کرمان، نجف و کربلا و کاظمین و … دیگر نقاط جهان حکایت از یک خیزش انقلابی علیه تجاوزات آمریکا در منطقه و جهان دارد.

وی با اشاره به مواضع رییس جمهور آمریکا در قبل و بعد از حمله انتقام‌جویانه ایران به عین‌الاسد تأکید کرد: ابهت آمریکا فرو ریخته است. ضربات موشکی سپاه به عین‌الاسد مهم‌ترین پایگاه تدارکاتی، جاسوسی و عملیاتی آمریکا در منطقه نشان داد آمریکا قادر نیست از خودش دفاع کند تا چه رسد به اینکه مدعی حمایت از برخی کشورهای وابسته در منطقه باشد.

بادامچیان با اشاره به تشییع باشکوه شهدا در تهران و شهرستان‌ها بویژه در کرمان گفت: تشییع بی‌نظیر شهیدان که در تاریخ ایران و جهان بی سابقه است، نمادی از تکریم و تعظیم مردم ما از مواضع انقلابی، شجاعت و غیرت و جوانمردی سردار سلیمانی بود. در نگاه مردم ما او یک سرباز فداکار بود که عمر عزیزش را در پاسداری از امنیت و اقتدار ملی گذراند. مردم ایران و منطقه و جهان مدیون او هستند چرا که شر عظیمی چون داعش را از سر کشورهای جهان کم کرد.

وی مواضع ترامپ و پمپئو را مضحک دانست که موجب رسوایی بیشتر آنها در صحنه بین الملل شده و تصریح کرد: آنها سردار رشید اسلام سلیمانی را تروریست نامیده‌اند در حالی که همه جهان خدمات او را در دفع شر تروریست‌های داعش و النصره می‌ستایند. آنها دیدگان خود را به تجلیل از خدمات شهید سلیمانی و المهندس می‌بندند زیرا منافع استعماری آنها در منطقه در اثر جنایت آنها به هم ریخته است. طبق موازین حقوق بین المللی به موشک بستن فرمانده نظامی یک کشور در کشوری دیگر که مهمان اوست، خلاف تمام حقوق و مقررات بین المللی است و این آمریکاست که تروریست دولتی است.

دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی با اشاره به مصوبه بی‌نظیر و بدون مخالف مجلس در اعلام ارتش آمریکا به عنوان یک ارتش تروریستی و اعلام سران پنتاگون به عنوان تروریست اظهار داشت: دولت و مجلس و قوای کشور هم صدا با ملت ایران ترامپ و دار و دسته او را تروریست می دانند و در مقابله به مثل در برابر هر تجاوز آمریکا تردید نخواهند کرد.

وی همچنین مصوبه مجلس عراق در اخراج نیروهای آمریکا به عنوان ارتش اشغالگر را مهم توصیف کرد و گفت: از این پس حضور ارتش آمریکا در عراق حضور یک ارتش اشغالگر است. مردم عراق حق دارند با مقابله سخت و نرم به این اشغال پایان دهند.

بادامچیان با اشاره به توطئه‌های نرم آمریکا در لبنان، سوریه و عراق و ایران تأکید کرد: خون پاک سردار سلیمانی و یارانش چون سیلابی توطئه‌های آمریکا را از بین برد. هم در ایران اتحاد ملی و انسجام اسلامی پدید آورد و هم در عراق عزم مردم را در بیرون راندن آمریکایی‌ها جزم کرد و هم اتحاد ناگسستنی بین مردم ایران و عراق به‌وجود آورد.

وی افزود: از این پس ما شاهد تغییر معادلات قدرت در منطقه خواهیم بود. ایران پس از حمله به عین‌الاسد در اندازه یک ابرقدرت نظامی ظاهر شده و جهان این نقش را به رسمیت شناخته و حتی ترامپ با صدای لرزان در گفتگو با خبرنگاران این واقعیت را اعتراف کرد.

دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی در ادامه با اظهار تأسف از سانحه هواپیمای مسافربری گفت: بدون شک مسببین این اشتباه در یک فرآیند قانونی باید پاسخگو باشند و دستگاه قضایی باید در اسرع وقت به آن رسیدگی کند و ابراز همدردی به خانواده‌های مصیبت دیده و تسلیت به آنها مورد توجه قرار گیرد.

وی در پاسخ به سوالی درباره انتخابات مجلس اظهار داشت: انتخابات مجلس در پیش است و قبل از آن یوم‌الله ۲۲بهمن را در پیش داریم. فضای کشور با عطر خون شهدا این نوید را می‌دهد که مردم با حضور حماسی خود در راهپیمایی ۲۲بهمن و سپس انتخابات مجلس، پایه‌های اقتدار جمهوری اسلامی را استوارتر کنند.

بادامچیان افزود: گفتمان اصلی در مجلس آینده و آنچه مردم اراده کرده اند، «گفتمان انقلابی‌گری و کارآمدی» است و مردم به این نتیجه رسیده‌اند که پایه‌های استوار اقتدار و امنیت کشور با انقلابی‌گری پیش می رود. گفت و گو و راه‌های دیپلماسی توسط دشمن مسدود شده و مردم، مجلسی کارآمد و مسئله حل‌کن می خواهند که مشکلات آنان را ببیند و حل کند.

وی افزود: مردم نمایندگانی پاکدست می‌خواهند تا بتوانند با فساد به طور حقیقی مبارزه کنند. مردم نمایندگانی غیر وامدار می‌خواهند تا بتوانند بر امور کشور نظارت کنند و مجلس را در رأس امور قرار دهند. مردم نمایندگانی به مجلس خواهند فرستاد که درک درستی از دغدغه‌ها و مشکلات آنان داشته باشد و با آینده‌نگری از آرمان‌های انقلاب دفاع کنند.

دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی در پایان، درگذشت عالم متقی و مبارز آیت‌الله رسولی محلاتی را تسلیت گفت و اظهار داشت: مرحوم آیت‌الله رسولی محلاتی با حدود یکصد اثر بزرگ علمی و همراهی با نهضت امام خمینی ره کارنامه خوبی از یک عالم مجاهد و انقلابی از خود باقی گذاشت. خداوند ایشان را رحمت و با اولیاء خویش محشور فرماید.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

بادامچیان: شهادت سلیمانی و ابومهدی مهندس نقطه عطف تاریخ منطقه و ایران است بیشتر بخوانید »

امسال هم دوستداران سردار محراب دور هم جمع می‌شوند

بزرگداشت شهدای عملیات کربلای۵ و یادواره سردار شهید حاج علی اصغر حسینی محراب (فرمانده تیپ انصار الرضا) در مشهد برگزار می شود.

به گزارش مشرق، بزرگداشت شهدای عملیات کربلای۵ و یادواره سردار شهید حاج علی اصغر حسینی محراب (فرمانده تیپ انصار الرضا) روز جمعه ۱۳۹۸/۱۰/۲۷ ساعت۱۹ در مسجد جامع رضوی کوی طلاب مشهد واقع در بلوار ابوریحان با سخنرانی تولیت استان قدس رضوی حجت الاسلام و المسلمین مروی برگزار می شود.

همچنین مراسم دیگری ساعت۱۴ همان روز بر مزار شهید در بهشت رضا برگزار خواهد شد.

در تاریخ ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ شهید حسینی محراب نیز به صف شهدا پیوست. محراب ۵ ماه پیش از تولّد دوّمین فرزندش به شهادت رسید. چند روز بعد، برادرش «حاج علی اکبر محراب» به قرارگاه تاکتیکی لشکر رفت و به همراه برادر صلاحی به محلّ شهادت رفتند و توانستند تکّه‏‌ای از پای محراب، گوش و قسمتی از سر و صورت و تکّه ‏های کوچکی از بدنش را از روی پشت بام خانه‏ های اطراف پل و زمین‏ های حاشیه ‏ی رود بیابند. آنچه از بدن محراب به دست آمد؛ چیزی حدود ۳ کیلوگرم بیشتر نبود.

  • اپارک
  • شهر خبر

منبع خبر

امسال هم دوستداران سردار محراب دور هم جمع می‌شوند بیشتر بخوانید »

سردار! میان طوفان حملات دشمنِ سیلی‌خورده تنهایت نمی‌گذاریم

یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۸ – ۱۱:۳۷ سردار! میان طوفان حملات دشمنِ سیلی‌خورده تنهایت نمی‌گذاریم

سردار!‍ ما مردم یادمان هست ماجرای ترقه‌بازی تفاله‌های داعش در ساختمان مجلس را، یادمان هست که قول انتقام دادی و در کمتر از دوهفته با قیام و ذوالفقار حساب تکفیری‌ها را کف دست‌شان گذاشتی.

به گزارش خبرنگار تشکل‌های دانشگاهی خبرگزاری فارس، سید سجاد موسوی مسئول تشکیلات اسبق اتحادیه جامعه اسلامی طی یادداشتی با اشاره به درخواست برخی از فرصت‌طلبان برای استعفای سردار حاجی‌زاده نوشت: سردار!‍ ما مردم یادمان هست ماجرای نیم روز خرداد۹۶ و ترقه‌بازی تفاله‌های داعش در ساختمان مجلس را. یادمان هست که قول انتقام دادی و در کمتر از دوهفته با قیام و ذوالفقار حساب تکفیری‌ها را کف دست‌شان گذاشتی.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

« ‌سردار؛ شما بگو من مقصرم و گردنم از مو باریک‌تر است و شاهرگت را نشان بده. ولی بگذار من حرف دلم را بزنم.

سردار عزیز، مردم ایران تفاوت خطا را با خیانت خوب می‌فهمند!

مگر می‌گذاریم خائنان به مملکت، راست‌راست راه بروند و با تیغ طعن و کنایه، استعفای تو را طلب کنند؟! بازهم کفتارها، بوی جنازۀ شیر به مشامشان رسیده؟

مسئول دروغ‌بافی‌های این دوسه روزه چرا خفه‌خون گرفته تا شما خودت را قربانی کنی؟

سردار…

۴۱سال برای امنیت ایران، در مقابل دشمن جانت را سپر کردی، بس نیست؟

اوج نامردی است اگر بابت خطای یک اپراتور، در لحظاتی پراسترس، که البته همه ایران را داغ‌دار کرد، شما را میان طوفان حملات دشمنِ سیلی‌خورده، تنها بگذاریم.

تک‌تیرانداز جبهه‌های جنوب؛ ما شما را خوب می‌شناسیم.

شاگرد نابغۀ مدرسۀ تهرانی مقدم؛ شما خاک جبهه خورده‌ای.کربلای۴ و کربلای۵ و ولفجر۸ دیده‌ای.

در روزگاری که صنایع مفلوک خودروسازی ما روزانه از مردم قربانی می‌گیرد، شما باوجود تحریم‌های بی‌سابقه، توانستی صنایع و سامانه‌های پیچیدۀ دفاعی کشور را صددرصد بومی کنی.

سردار فاتح؛ شکار آرکیو۱۷۰ را هنوز یادمان نرفته که خبرش یک‌ایران را خوشحال کرد و یک‌دنیا را مبهوت.

اگر لاشخورها آلزایمر گرفته‌اند، ما مردم که یادمان هست ماجرای نیم روز خرداد۹۶ و ترقه‌بازی تفاله‌های داعش در ساختمان مجلس را. یادمان هست که قول انتقام دادی و در کمتر از دوهفته با قیام و ذوالفقار حساب تکفیری‌ها را کف دست‌شان گذاشتی.

یادمان نرفته که وقتی سال۹۷، ضدانقلاب در مریوان ۱۱تن از مرزبانان شجاع وطن را به شهادت رساند، با لانه‌های دشمن چه کردی!

مگر یادمان می‌رود حادثۀ تروریستی اهواز را که ۲۵تن از مردم مظلوم‌مان را به خاک و خون کشاند! یادمان نرفته که فقط ۹روز بعد، با بمب‌افکن سیمرغ چه گوش‌مالی جانانه‌ای به دشمن دادی.

همین خرداد امسال، نامت به عنوان تنها شکارچی پهباد گلوبال هاواک آمریکا، بزرگ‌ترین و قوی‌ترین پهباد دنیا، در تاریخ ثبت شد.

تو چرا خودزنی می‌کنی مرد مومن؟! شما که ماده ۱۰قانون هواپیمایی کشوری را می‌دانی!

سردار؛ دلت برای رفیقت حاج‌قاسم، تنگ شده؟! اجازه بده از امروز پیشاپیش شما را شهید حاجی‌زاده صدا بزنیم.

شما با نقشۀ ترور دشمن در سوریه شهید نشدی تا ایستاد در غبار بی‌مسئولیتی، پشت تریبون رسانه‌ها انتحار کنی و شهید شوی. چه شهادت مظلومانه‌ای… .

سردار شهید؛ کفتارها همیشه بر جنازۀ شیر جمع می‌شوند.

منتظریم تا با غرشی دیگر از جنس ابابیل‌های آسمانی‌ات کفتارها را برانی و حال دل‌مان را دوباره خوب کنی.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط اقامت 24 پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار globe

اخبار کسب و کار globe بیمه البرز طاها گشت رسپینا هتل تارا سرمایه منبع خبر

سردار! میان طوفان حملات دشمنِ سیلی‌خورده تنهایت نمی‌گذاریم بیشتر بخوانید »

۴ یار سردار سلیمانی را بشناسیم

شاید در میان یاران شهید دوران دفاع مقدس حاج‌قاسم، کسی را پیدا نکنیم که به اندازه سردار شهید قاسم میرحسینی، جانشین لشکر ۴۱ ثارالله، مورد توجه و علاقه او باشد.

به گزارش مشرق، چند سال پیش که در یکی از یادواره‌های شهدا شرکت کرده بودیم، حاج‌قاسم سلیمانی مهمان ویژه مراسم بود. یادم است در لابه‌لای صحبت‌هایش خاطره عجیبی از سردار شهید مهدی زندی‌نیا مسئول ادوات لشکر ۴۱ ثارالله تعریف کرد. این خاطره باعث شد بعدها روی این شهید تمرکز کنیم و از او بیشتر بدانیم و بیشتر بنویسیم. بعدها متوجه شدم شیوه حاج‌قاسم است که مناسبت‌های مختلف را بهانه‌ای برای یادکرد یک یا چند شهید خاص قرار می‌دهد. شاید می‌خواست اذهان ما را متوجه کسانی کند که عطر وجودشان دل‌های خسته را جلا می‌دهد. حاج‌قاسم آیینه تمام‌نمای ارزش‌های موجود در فرهنگ ایثار و شهادت بود که حتی پس از عروج مظلومانه‌اش هم باعث بازشناساندن شهدای دیگر شد. انتشار دستخط حاج‌قاسم در خصوص محل دفنش، باعث شد تا نام همسایه ابدی‌اش سردار شهید محمدحسین یوسف‌الهی در فضای رسانه‌ای کشور منتشر شود. حاجی می‌خواست نام و مرام شهدا را به یادمان بیاورد و ما هم در این شماره از صفحه ایثار و مقاومت سعی کردیم همان کاری را انجام بدهیم که او در پی آن بود. معرفی چند تن از یاران خاص حاج‌قاسم که ایشان ارادت خاصی به آن‌ها داشت را پیش رو دارید.

سردار شهید مهدی زندی‌نیا پاسدار نمونه
خاطره‌ای که سپهبد شهید قاسم سلیمانی در خصوص شهید زندی‌نیا تعریف کرد را باید یکی از عجیب‌ترین خاطرات دفاع مقدس بدانیم. سردار مهدی زندی‌نیا مسئول ادوات لشکر ۴۱ ثارالله بود که چند سالی می‌شد خدا به او پسری به نام سعید داده بود. از حرف‌های حاج‌قاسم و دیگر رزمندگان لشکر ۴۱ این‌طور برمی‌آید که آقامهدی زندی‌نیا عشق و علاقه زیادی به سعید داشت.

محمدرضا مغفوری بیسیم‌چی شهید مهدی زندی‌نیا می‌گوید: «زندی‌نیا همراهش یک ساک داشت و یک کیف پول در ساکش بود. عکس پسرش سعید در آن بود. همیشه نشانم می‌داد که این سعیدم است. خیلی او را دوست داشت. بعد از عملیات والفجر۸ زمزمه فوت فرزندش در بین بچه‌ها پیچید. گویا سعید در مسیر آماده شدن برای راهپیمایی ۲۲ بهمن تصادف و فوت کرده بود. قرعه دادند خبر فوت سعید به شهید زندی‌نیا را حاج‌قاسم سلیمانی به او بگوید.»

خود سردار سلیمانی از خاطره رساندن خبر فوت سعید به پدرش مهدی زندی‌نیا می‌گوید: «وقتی شهید زندی‌نیا را صدا کردیم و آمد، چهره‌اش لبخند زیبایی داشت. خنده‌هایش را که دیدم، نتوانستم خبر را برسانم. دست دست کردم و نمی‌دانستم چه بگویم. زندی‌نیا که دید نمی‌توانم حرفم را بزنم، خودش گفت می‌خواهی در خصوص سعید بگویی. انگار از این طرف و آن طرف متوجه فوت سعید شده بود. گفتم چند روزی مرخصی برو و در این شرایط حساس کنار خانواده باش، اما زندی‌نیا اصرار به ماندن داشت. عملیات همچنان ادامه داشت و او می‌خواست بماند و وظایفش را انجام بدهد. هرچه گفتم برو قبول نکرد و ماند. در نبود زندی‌نیا خانواده‌اش پسر مرحوم‌شان را دفن کرده بودند.»

سال ۶۵ به مناسبت نیمه شعبان، در حسینیه لشکر ۴۱ ثارالله بعد از نماز ظهر و عصر جشنی برگزار می‌شود. قرار بر این بود تا پاسدار نمونه لشکر ثارالله انتخاب و از او تقدیر شود. حاج‌قاسم سلیمانی پشت تریبون می‌رود و نام مهدی زندی‌نیا را صدا می‌کند. زندی‌نیا با شنیدن نامش دگرگون می‌شود. گویی اصلاً انتظار نداشت نامش را به عنوان پاسدار نمونه صدا بزنند. بعدها حاج‌قاسم از خاطره انتخاب شهید زندی‌نیا به عنوان پاسدار نمونه با اندوه و شرمندگی یاد کرده و می‌گوید: «کاش من این کار را نمی‌کردم. ایشان زمانی که اسمش به عنوان پاسدار نمونه خوانده شد، چون بچه‌ای مادر مرده گریه می‌کرد. زانوهایش می‌لرزید و زمانی که هدیه را از من گرفت و به من دست داد گفت: حاجی به من ظلم کردی؟!‌ای کاش من این کار را نمی‌کردم و ایشان را به عنوان پاسدار نمونه معرفی نمی‌کردم.» خیلی طول نمی‌کشد که مهدی زندی‌نیا به فرزندش می‌پیوندد و در عملیات کربلای ۵ به شهادت می‌رسد. او متولد سال ۱۳۳۵ در سیرجان بود. پیش از شروع جنگ می‌خواست در رشته راه و ساختمان تحصیل کند که با شروع دفاع مقدس به همراه گروه مکانیک جهاد سازندگی سیرجان راهی مناطق جنگی می‌شود و در عملیات‌های مختلفی از جمله بدر، خیبر، والفجر۳، والفجر۴، والفجر۸ و کربلای۴ حضور پیدا می‌کند و پس از چندین بار مجروحیت، عاقبت در حین عملیات کربلای ۵ به شهادت می‌رسد.

شهید قاسم میرحسینی بزرگ لشکر ۴۱ ثارالله
شاید در میان یاران شهید دوران دفاع مقدس حاج‌قاسم، کسی را پیدا نکنیم که به اندازه سردار شهید قاسم میرحسینی، جانشین لشکر ۴۱ ثارالله، مورد توجه و علاقه او باشد. کسی که سردار سلیمانی او را بزرگ لشکر می‌دانست و می‌گفت: «بزرگ لشکر ۴۱ ثارالله بود که واقعاً من امروز در هر مأموریتی جای خالی او را می‌بینم. شهید میرحسینی در بُعد خودش در تمام صحنه جنگ تک بود.»

شهید میرحسینی از استان سیستان و بلوچستان بود. سال ۱۳۴۲ در روستای صفدرمیربیک در نزدیکی شهر زابل به دنیا آمد. نیروهای لشکر ۴۱ از سه استان سیستان و بلوچستان، کرمان و هرمزگان تأمین می‌شدند و میرحسینی از رزمندگان زابلی حاضر در این لشکر بود. امروز که سال‌ها از پایان دفاع مقدس می‌گذرد، باید قاسم میرحسینی را نام‌آورترین رزمنده سیستان بدانیم که از دل رزمندگان گمنام این استان محروم، به جانشینی لشکر ۴۱ ثارالله رسید و در همین کسوت نیز جام شهادت را سر کشید.
تعابیر حاج‌قاسم از میرحسینی خاص و کم‌نظیر است. این سخن که شهید سلیمانی بیشترین توسل‌ها را به شهید میرحسینی داشت، بارها در فضای رسانه‌ای کشور مطرح شد و بارها و بارها شاهد خاطراتی بودیم که حاج‌قاسم در خصوص شهید میرحسینی تعریف می‌کرد.

علاقه وافر سردار سلیمانی به شهید میرحسینی را عام و خاص می‌دانند. خود حاج‌قاسم در این خصوص می‌گوید: «در مورد شهید میرحسینی هرچه بگویم احساس می‌کنم اصلاً نمی‌توانم حق او را ادا کنم. خیلی روح بزرگی داشت. یک مالک اشتر به تمام معنا بود. من نمی‌دانم مالک هم توی صحنه سخت محاصره جنگ مثل شهید میرحسینی بوده یا نبوده. شهید میرحسینی فرمانده‌ای بود که همه ابعاد یک فرمانده اسلامی را با تعاریف اصیل آقا امیرالمؤمنین (ع) دارا بود. با معنویت‌ترین شخصیت لشکر ثارالله بود. صدای دلنشین آوای قرآن شهید میرحسینی را هر کس می‌شنید از خود بی‌خود می‌شد.

خداوند این توفیق را به من داد که تقریباً از عملیات والفجر یک تا این اواخر که خیلی هم بود در خدمت ایشان باشم… در عملیات کربلای ۴ بچه‌ها خیلی نگران ایشان بودند. هیچ عملیاتی شهید میرحسینی بدون زخم از صحنه خارج نشد. قبل از عملیات کربلای ۵ شبی داخل سنگر نشسته بودیم و باهم صحبت می‌کردیم. گفت: تیر به اینجای من خواهد خورد و انگشتش را روی پیشانی‌اش گذاشت و همین‌طور هم شد؛ و بی‌سیم‌های لشکر ثارالله تا پایان جنگ دیگر صدای دلنشین و ارزشمند و پرمعرفت میرحسینی را نشنیدند. آن صدایی که برای همه بچه‌ها چه کرمانی، چه رفسنجانی، چه زرندی، چه سیرجانی، چه هرمزگانی و چه بلوچستانی امیدبخش بود. دلنواز بود و دوست‌داشتنی. آن صدا خاموش شد».

قاسم میرحسینی هم مثل مهدی زندی‌نیا در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید و داغ و فقدانی بر دل حاج‌قاسم گذاشت که تا آخرین لحظه حیاتش هیچ‌گاه او را فراموش نکرد. سردار غلامرضا باغبانی از همرزمان شهید میرحسینی در خصوص نحوه شهادت ایشان می‌گوید: «ایشان به مرحله‌ای از معنویت و رشد راه پیدا کرده بود که شهادت خودش را پیش‌بینی کرد. بعد از عملیات کربلای ۴ یک روز در مقر لشکر ۴۱ در منطقه نورد بودیم و آماده می‌شدیم برای شرکت در عملیات کربلای ۵ که با میرحسینی مشغول گفتگو شدم. چون چند سالی از ازدواجش می‌گذشت و دارای فرزند نشده بودند، پرسیدم: بالاخره بچه‌دار شدین؟ گفت: اتفاقاً توراهی داریم، اما من هرگز او را نمی‌بینم. بعد ادامه داد: در عملیات پیش رو گلوله‌ای به پیشانی‌ام اصابت می‌کند و به شهادت می‌رسم. وصیت هم کرده‌ام که اگر فرزندم پسر بود نام حسین را برایش انتخاب کنند و اگر دختر بود زینب. جالب اینکه درست طبق پیش‌بینی‌هایش در کربلای ۵ و به همان نحو که گفته بود به شهادت رسید.»

سردار شهید محمدحسین یوسف‌الهی همجوار قاسم
نام سردار شهید محمدحسین یوسف‌الهی زمانی در فضای رسانه‌ای کشور پیچید و بازتاب بسیاری پیدا کرد که دستخط حاج‌قاسم خطاب به همسرشان منتشر شد. در آن مرقومه آمده بود: «همسرم من جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص کرده‌ام. محمود می‌داند. قبر من ساده باشد مثل دوستان شهیدم. بر آن کلمه سرباز قاسم سلیمانی بنویسید نه عبارت‌های عنوان‌دار.» متعاقباً اعلام شد که منظور حاج‌قاسم از محل دفنش در جوار سردار شهید محمدحسین یوسف‌الهی است. از شهید یوسف‌الهی با عنوان عارف جوان لشکر ۴۱ ثارالله یاد می‌شود. خصوصیات و حالت‌های عرفانی او باعث شده بود تا مورد علاقه رزمندگان لشکر خصوصاً سردار شهید قاسم سلیمانی باشد. کتابی تحت عنوان «حسین پسر غلامحسین» از زندگی و خاطرات شهید یوسف‌الهی منتشر شده است که نام کتاب هم بر اساس تکیه‌کلام حاج‌قاسم در خصوص این شهید بزرگوار انتخاب شده است. در زندگی‌نامه شهید یوسف‌الهی برگرفته از همین کتاب می‌خوانیم: «سال ۱۳۴۰ در شهر «کرمان» متولد شد. پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می‌کرد. خانواده‌ای مذهبی داشت و علاقه زیاد و ارتباط عمیق محمدحسین با نهج‌البلاغه نیز ریشه در رشد و تربیتش در محیط مسجد داشت. در روزهای انقلاب محمدحسین دبیرستانی بود و حضوری فعال در عرصه مبارزه داشت. در آغاز جنگ عراق علیه ایران در لشکر ۴۱ ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت پرداخت و بعدها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. در طول جنگ پنج مرتبه به سختی مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر ۸ به دلیل مصدومیت حاصل از بمب‌های شیمیایی در بیست و هفتم بهمن ۱۳۶۴ در بیمارستان لبافی‌نژاد تهران به شهادت رسید.»

طبق گفته همرزمان شهید یوسف‌الهی او از عرفای جبهه بود و تهذیب نفس در کنار حسن اخلاق و شوخ‌طبعی باعث شده تا سردار سلیمانی علاقه زیادی به ایشان داشته باشد. حاج‌قاسم خاطره جالبی از این شهید بزرگوار تعریف می‌کند و می‌گوید: یک روز با حسین به سمت آبادان می‌رفتیم. عملیات بزرگی درپیش داشتیم. من خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم: چندتا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام آن‌طور که باید موفقیت‌آمیز نبود. این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمی‌دهد. گفت: برای چی؟ گفتم:، چون این عملیات خیلی سخته و بعید می‌دانم موفق شویم. گفت: اتفاقاً ما در این کار موفق و پیروز هستیم. گفتم: یعنی چه؟ از کجا می‌گویی؟ گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به ما گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب (س). دوباره سؤال کردم در خواب گفت یا در بیداری؟ با خنده جواب داد: تو چه‌کار داری. فقط بدان بی‌بی به گفت که شما در این عملیات پیروز خواهید شد و من به همین دلیل می‌گویم که قطعاً موفق می‌شویم. هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیاز هم نبود توضیح بیشتری بدهد. اطمینان او برایم کافی بود…»

شهید یوسف‌الهی از جمله رزمندگانی بود که به جهت استمرار و مدت حضور در جبهه‌ها، بارها و بارها به شدت مجروح شده بود. خاطرات مجروحیت‌های او بخش زیادی از کتاب زندگی‌نامه‌اش را دربرگرفته است. در یکی از این خاطرات به نقل از همرزمش می‌خوانیم: «حسین بعضی وقتا شوخی‌های جالبی می‌کرد، اما همیشه سعی داشت کسی را ناراحت نکند. یک بار داخل سنگر نشسته بودیم و محمدحسین مشغول شوخی بود رو به من کرد و با خنده گفت علی‌آقا یک وقت از دست ما ناراحت نشوی. تقصیر خودم نیست که حرفی می‌پرانم. این‌ها همه اثرات آن خون‌هایی است که در زمان مجروح شدن، توی بیمارستان به من وصل کرده‌اند. هیچ معلوم نیست که خون چه کسانی به بدن من تزریق شده است.»

یکی دیگر از همرزمانش هم روایت می‌کند: «یک روز صبح تصمیم گرفتم به ملاقات محمدحسین بروم، ولی چون کار داشتم و وقت تنگ بود، دقایقی کنارش نشستم. کمی‌که باهم حرف زدیم، بلند شدم و خداحافظی کردم. بیرون که آمدم به خودم نهیب زدم این چه جور ملاقاتی بود. آتش که نمی‌بردی، یک کم از وقتت را به محمدحسین اختصاص می‌دادی. تصمیم گرفتم عصر برگردم و یک دل سیر کنارش بنشینم. بعد از ظهر وارد بیمارستان شدم و سراسیمه خودم را به اتاقش رساندم. با کمال تعجب دیدم تخت خالی است و از محمدحسین هم هیچ خبری نیست. اول گمان کردم او را برای کارهای درمانی، عکسی یا آزمایشی برده‌اند. از پرستار پرسیدم: ببخشید! این بیمار ما آقای یوسف‌الهی کجا هستند؟ مرخص شدند. در پاسخ گفت: نه خیر. مرخص نشده‌اند. شما نسبتی با ایشان دارید؟ گفتم: بله همرزم بنده است. خندید و گفت: راستش ایشان فرار کرده‌اند. فهمیدم که حال و هوای جبهه و عملیات کار خودش را کرده است. محمدحسین طاقت نیاورده و از بیمارستان رفته بود.»

شهید حاج‌حسین بادپا از یوسف‌الهی پیشی گرفت
شهید حاج‌حسین بادپا از شهدای مدافع حرم است که خط رزمندگی را از دوران دفاع مقدس آغاز کرد و در همان دوران باشکوه به جانبازی ۷۰ درصد نائل آمد، اما پس از پایان دفاع مقدس، به‌رغم مجروحیت‌های شدیدی که داشت، هرگز صحنه مبارزه را ترک نکرد و بارها و بارها در مأموریت‌های لشکر ۴۱ ثارالله علیه ضدانقلاب و اشرار شرکت کرد و همواره در مسیر جهاد و مجاهدت کوشا بود.
حاج‌حسین بادپا متولد سال ۱۳۴۸ در رفسنجان، از دوستان قدیمی و صمیمی حاج‌قاسم سلیمانی به شمار می‌رفت. حاج‌قاسم علاقه بسیاری به او داشت و تعابیر جالبی را هم در خصوص همرزم دیرینش به کار برده است که نشان‌دهنده جایگاه شهید بادپا نزد حاج‌قاسم دارد.

با شروع جنگ در جبهه مقاومت اسلامی، شهید بادپا اگرچه در سنین میانسالی بود و مجروحیت‌های جنگ تحمیلی آزارش می‌داد، به ندای هل من ناصر ینصرنی اهل بیت پاسخ داد و قدم در میدان جنگ سوریه گذاشت و عاقبت در تاریخ ۳۰ فروردین ۹۴ در منطقه درعا سوریه به شهادت رسید. پیکر پاکش مدت‌ها در دست عناصر تکفیری بود تا اینکه به همراه پیکر تعداد دیگری از شهدای مدافع حرم مبادله شد و به ایران بازگشت.

حاج‌قاسم سلیمانی در یک تعبیر زیبا از شهید بادپا او را با شهید یوسف‌الهی مقایسه کرده و می‌گوید: «محاسن سپیدکرده‌ها که از نسل مجاهدان و در عطش دوستان شهید و در خوف پایان زندگی به سر می‌برند، امیدواریم خداوند بر این خوف بیفزاید، زیرا اگر خائف از عمرمان شویم، همه چیز درست می‌شود. مشکل جایی است که غافل از عمر می‌شویم، اگر خائف شدیم، غافل نمی‌شویم. حسین بادپا که با اصرار خودش را به قافله رساند، چه بسا از قافله جلو زد و نه تنها توانست کلام غیبی شهید یوسف‌الهی را در پیشگاه خداوند به اراده دیگری از خداوند تبدیل کند، چه بسا از شهید یوسف‌الهی پیشی گرفت.»

منبع: روزنامه جوان

  • اپارک
  • شهر خبر

منبع خبر

۴ یار سردار سلیمانی را بشناسیم بیشتر بخوانید »