به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، ابوالفضل متین از رزمنندگان دوران دفاع مقدس و دانش آموز دبیرستان سپاه تهران روایتی از دوست خود شهید احمد حاج بابایی دارد که نشان از خودسازی این شهید است. این روایت را در ادامه میخوانید.
یک بار سال ۱۳۶۵ با احمد رفتیم بیرون گشتوگذار و کارهای عقبمانده را انجام دادیم. یک موتور هوندا داشتم و رساندمش خانه. همیشه اینجور مواقع خانهٔ رضا شفاعی میرفتیم. این بار، اما احمد خیلی اصرار کرد که شام را در منزل خودشان بمانم. زمستان بود. هنوز تهران لولهکشی گاز نشده بود و بخاری گازی وجود نداشت. هوا هم انصافاً خیلی سرد بود. یک چراغ علاءالدین گذاشت وسط اتاق و خواست که شب را در خانهشان بمانیم و صحبت کنیم. آخر شب که از خستگی خوابیدیم اتفاق عجیبی افتاد.
نصفه شب من از سردی هوا از خواب پریدم. دیدم احمد پشت به من در گوشهٔ اتاق درحالیکه حواسش به من نبود و فکر میکرد من خوابیدهام، آستینهایش را تا آرنج زده بالا و دستانش را روی حرارت چراغ علاءالدین گرفته و گریه میکند. با خدا رازونیاز و طلب مغفرت و بخشش میکرد. به خودش میگفت: «دیروز این کار بد را انجام دادى. بد حرف زدی. با رفیقت تند شدی. فلانی را دلخور کردی. حالا طعم آتش دنیا را بکش ببین تحمل داری؟! ببین میتوانی آتش جهنم را تحمل کنی؟!» و سخت، اما بیصدا گریه میکرد. پتو را کشیدم روی سرم که متوجه بیداری من نشود. شاید یک ساعتی همین جور داشت اعمالش را محاسبه میکرد.
صبح سر صبحانه دیدم دستانش سرخ شده. طوری که شک نکند، پرسیدم: «احمد دستت چی شده؟» گفت: «هیچی، یکمی تاول زده.» از جواب طفره رفت و چیزی نگفت. احمد سال ۱۳۶۵ فقط هفده هجده ساله بود و اینگونه مانند یک عارف سالک از خودش حساب میکشید و مراقب اعمال و افکارش بود. همیشه عادت داشت وقتی برای بچهها نامه میفرستاد آخرش مینوشت «لا أَدْخُلُ الْجَنَّةِ إِلا وَأَنْتُمْ مَعى إن یُصِبْ» (وارد بهشت نمیشوم مگر اینکه شماها (رفقایم) هم همراهم باشید؛ البته اگر لایق بهشت باشید.) خدا ما را به خاطر رفاقت با این شهدا مورد عنایت قرار بدهد و ببخشد. آمین
گفتنی است شهید احمد حاج بابایی، یادگار «علی اکبر» و «فاطمه» هجدهم تیرماه سال ۱۳۴۶ در شهرستان تهران به دنیا آمد. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته حقوق قضایی بود و سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر یازدهم تیرماه سال ۱۳۶۶ در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش قرار دارد.
انتهای پیام/ 141
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، در آغازین ماههای حمله تکفیریها به سوریه گروهی از شیعیان افغانستانی با تشکیل گروهی که بعدها آن را فاطمیون نام نهادند با هدف دفاع از حرم حضرت زینب و بیرون راندن کفیریها از مناطق تحت اشغال سوریه عازم این کشور شدند. این گروه به فرماندهی شهید علیرضا توسلی با نام جهادی ابوحامد در کمتر از ۲ سال به یکی از پرافتخارترین لشکرهای حاضر در سوریه تبدیل شود و بیشترین شهید مقاومت سوریه را تقدیم اسلام کند.
ماجرای تشکیل فاطمیون به پیش از حمله تکفیریها به سوریه بازمیگردد. گروهی از مجاهدان سپاه محمد که در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی به مبارزه با متجاوزان کشور خود پرداختند. این گروه در خلال دفاع از کشور خود به واسطه علاقه به انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) و با اعتقاد به اینکه اسلام مرز ندارد در جبهه دفاع مقدس ایران نیز شرکت کردند.
فاطمیون ادامه راه سپاه محمد (ص)
محمد فصیحی از رزمندگان لشکر فاطمیون درباره تشکیل فاطمیون گفته است: هسته اولیه تیپ فاطمیون را مجاهدان افغانی سپاه محمد (ص) تشکیل میدادند که در افغانستان در زمان مبارزه با طالبان در خط مقدم بودند و همچنین نیروهای تیپ ابوذر که در زمان دفاع مقدس در کنار رزمندگان ایرانی به دفاع از اسلام پرداختند و جزو بازماندگان آن دوران هستند. در ابتدا این جمع برای تجدید خاطره آن دوران، هیئت مذهبی را تشکیل داده و جمعه هر هفته دعای ندبه برگزار میکردند که با آغاز تجاوز به خاک سوریه، در اولین نوبت یک گروه ۲۲ نفری به این کشور اعزام شدند.
فاطمیون با همان اعتقادی که سپاه محمد و تیپ ابوذر را راهی سوریه شدند، اینکه اسلام مرز ندارد و شیعیان و محبان اهل بیت (ع) در هرکجا که نیازمند یاری باشند افغانستانیها به یاری آنان میروند. فاطمیون را به نام بیبی دوعالم حضرت زهرا (س) میشناسند؛ همان بانویی که در راه دفاع از ولایت، تازیانه را به جان خرید و سیلی به صورتش خورد و پهلوی او شکست.
وقتی رزمندهها برای رفتن به جبهه از هم سبقت میگرفتند
اولین گروه از فاطمیون پس از رسیدن به دمشق در اطراف زینبیه مستقر میشوند و با نیروهای کتائب سیدالشهدا عراق تجمیع شده و به دفاع از حرم حضرت زینب میپردازند. سپس با پیوستن با افغانستانیهای ساکن سوریه این گروه بزرگتر شده و تیپ فاطمیون را تشکیل میدهند. پس از این فاطمیون با عضور گیری و ثبت نام از افغانستانیهای مقیم ایران تشکیلات خود را به سمت منسجمتر شدن سوق میدهد. افغانستانیهای زیادی از مشهد، قم، تهران و دیگر نقاط ایران آمادگی خود را برای حضور در جبهه سوریه اعلام میکنند. در این بین ایرانیهاییم بودند که با ترفندهایی از جمله گرفتن شناسنامه و مدارک افغانستانی سعی کردند تا با فاطمیون به سوریه بروند. شهید مصطفی صدرزاده، شهید مرتضی عطایی، شهید جواد محمدی و بسیاری از شهدا و رزمندگان دیگر به عنوان نیروی افغانستانی، اما در حقیقت ایرانی الاصل به سوریه رفتند.
فاطمیون ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۹۲ تشکیل شد و ۲ سال بعد با افزایش توان عملیاتی و نیروهایش به لشکر ارتقا یافت. آنها به یکی از لشکرهای بزرگ جبهه مقاومت تبدیل شدند که نامشان لرزه بر اندام دشمنان میانداخت و از این رو توانستند در عملیاتهای بزرگی موفقیتهای چشمگیری را به ارمغان آورند. رزمندگان این لشکر در میان نیروهای مقاومت به شجاعت و دلیریشان مشهور و معروف بودند. چنانچه در جریان بازپسگیری ارتفاعاتی در استان لاذقیه سوریه سردار حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله پیام تبریک دادند و گفتند بر دست و پای فاطمیون بوسه میزنیم. در این عملیات با وجودی که تکفیریها تسلطی کاملی بر منطقه داشتند فاطمیون موفق به پس گرفتن ارتفاعات شد.
فرماندهی ابوحامد بر دلهای رزمندگانش
شهید علیرضا توسلی معروف به «ابوحامد» فرمانده لشکر فاطمیون از مجاهدان دوران جهاد افغانستان در مقابله با شوروی بود که در سالهای جوانی به دلیل فشار بر شیعیان به ایران مهاجرت کرد. او درجریان دفاع مقدس مدتی در کنار رزمندگان ایرانی به دفاع از ایران اسلامی در مقابل حمله صدام پرداخت. با آغاز جنگ سوریه او نیز داوطلب حضور در این جبهه شد از این رو در سال ۱۳۹۲ با همراهی تعدادی دیگر از مجاهدان افغانستانی گروهی ۲۲ نفره که تجربه حضور در جنگ علیه طالبان و شوروری در افغانستان را داشتند تشکیل داده و به سوریه رفت تا از حرم اهل بیت (ع) دفاع کند. نیروهای فاطمیون به فرماندهی ابوحامد پس از سالها حضور در سوریه از گروه کوچک بیست نفره تبدیل به لشکری شدند که مقاومت آنان در برابر تکفیریها دستاورد بزرگی را برای جبهه مقاومت به ارمغان آورد. توسلی سرانجام در اسفند سال ۱۳۹۳ در جریان آزادسازی تپه مهم و استراتژیک تل قرین در حومه درعای سوریه به همراه جانشین خود رضا بخشی به شهادت رسید. نکته مهم در خصوص فرماندهی شهید ابوحامد بر نیروهای فاطمیون علاقه رزمندگان افغانستانی به این فرمانده فقید بود. او اهداف بزرگ و افق بلندی را برای آینده فاطمیون ترسیم کرد و تلاش داشت تا با بهره گیری از توان نیروهای افغانستانی اقدامات بزرگی را رقم بزند.
خدمت رسانی در سیل و زلزله
رزمندگان افغانستانی لشکر فاطمیون پس از پایان سیطره گروهکهای تکفیری در سوریه، به منظور پاکسازی مناطق و شهرها از باقیمانده تکفیریها، همچنان در سوریه حضور دارند و به تثبیت مواضع جبهه مقاومت میپردازند. آنان با انجام رزمایشها و تمرینات نظامی و برگزاری برنامههای فرهنگی و آموزشهای ویژه، خود را آماده نگاه میدارند.
اما فعالیتهای فاطمیون به نبرد در مناطق تحت اشغال تکفیریها در سوریه محدود نمیشود. فاطمیون در جریان وقایعی، چون سیل و زلزله در ایران به کمک مردم رفت. در ایام نوروز سال ۹۸ هنگامی که چند شهر کشورمان درگیر سیل بود و زندگی عادی مردم این شهرها دچار اختلال شده بود، چندین گروه از نیروهای لشکر فاطمیون با حضور در مناطق سیلزده کشور به خصوص در پلدختر و معمولان لرستان، به مدت چندین روز به خدمترسانی به سیلزدگان پرداختند.
نیروهای فاطمیون حتی درایام شیوع بیماری کرونا به مردم ایران خدمتهای فراوانی کردند. آنها با گسترش کرونا در ایران به تولید لباس بیمارستانی ویژه کادر درمانی بیمارستانهای درگیر با این بیماری مشغول شدند و به خوبی و با شایستگی نشان دادند که چه ارتباط قوی و مستحکمی با ایران دارند.
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهیدان محمدعلی و مهدی دو برادر نجف آبادی بودند که در زمان حمله صدام به ایران اسلامی برای دفاع از کشور راهی جبههها شدند و هر دو به شهادت رسیدند. مهدی و محمدعلی موحدی به ترتیب در سالهای ۶۰ و ۶۱ در سن ۱۹ و ۳۳ سالگی به شهادت میرسند.
یدالله موحدی پدر این دو شهید است که در روستای اصغرآباد واقع در شهر نجف آباد سکونت داشت و در زمستان سال ۱۳۶۱ فیلمی را مرحوم محمود اصفهانی (باهنر) در گلزار شهدای روستای اصغرآباد در نزدیکی شهر کهریزسنگ ضبط کرده است. در این فیلم پدر شهیدان مشغول مصاحبه است و دوربین بارها فرزندان شهید محمدعلی موحدی را که به احتمال زیاد دو پسر و یک دختر هستند، نشان میدهد.
پدر شهیدان موحدی همچون پدران دیگر شهدا با صلابت از شهادت فرزندان خود صحبت میکند. در این گفتوگو که در کنار مزار شهید محمدعلی موحدی و در حضور همسر و فرزندان این شهید انجام میشود، با اشاره به شهادت دو پسرش، از آمادگی چهار پسر دیگرش برای جهاد در راه خدا سخن میگوید.
اصفهانی در شناسنامه ابتدایی این فیلم که در بخشهای قبلی دیده میشود، از عنوان «زیارت قبور شهدای شهرک امام» استفاده کرده که این عنوان یکی از نامهای شهر گلدشت فعلی محسوب میشود، ولی گلزار شهدایی که در فیلم دیده میشود، به گواهی ساکنان بومی و ثبت اطلاعات شهدا در زیرمجموعه خمینی شهر، گلزار شهدای اصغرآباد است. هنوز برای این تناقض، دلیلی قانع کننده پیدا نکردهایم.
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، معلمی شغل انبیاست و در دین مبین اسلام و روایت پیامبر و اهل بیت سفارشات زیادی نسبت به احترام به آموزگار و وصف جایگاه معلم بیان شده است. تا جایی که در روایتی از امام علی (ع) ایشان میفرمایند «به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هر چند فرمان روا باشی» که این نشان از جایگاه علم و دانش و آموزگار در فرهنگ اسلامی دارد.
۱۲ اردیبهشت ماه سالروز شهادت مرتضی مطهری به عنوان روز معلم شناخته شده است و معلمان سراسر کشور در این روز از سوی دانش آموزان و دانشجویان و علم آموزان خود تقدیر میشوند. رزمنده افغانستانی محور مقاوم که در زمان اوج جنگ سوریه برای دفاع از دین و ناموس اسلام مقابل تکفیریها به این کشور رفته بودند و همچنان نیز برای تثبیت امنیت در منطقه حضور دارند به مناسبت روز معلم تصاویری از تدریس معلمان رزمی، فرهنگی و قرآنی فاطمیون را در مناطق مختلف محور مقاومت منتشر کردند.
در ادامه این تصاویر را میبینید.
انتهای پیام/ 141
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از اردبیل، «شاهپور رحمان شکرگزار» در دومین روز از اردیبهشت سال ۱۳۴۶ در شهرستان اردبیل چشم به جهان گشود و سرانجام در سیزدهم آبان ۱۳۶۲ زمانی که تنها ۱۶ سال داشت بر اثر اصابت ترکش در پنجوین عراق به شهادت رسید و در گلزار بهشت فاطمه شهرستان اردبیل به خاک سپرده شد.
«ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید از خدا و رسولش و از افراد مومن و درستکار»
سلام بر امام، سلام و درود بر تو ای امام بزرگوار که اسلام را با قدرت خداوند زنده کردی اسلام را دعا کنید تا به پیروزی نهایی برسد: مادر و برادران و خواهرانم و ای ادامه دهندگان را حسین (ع)، من در آخرین لحظات عمرم از شما می خواهم که امام عزیز را دعا کنید، که به درگاه خدا مستجاب شود و همچنین رزمندگان اسلام را دعا کنید که هر چه زودتر به پیروزی نهایی برسند خانواده شهدا نزد خدا اجر بسیار بزرگی دارند و گرچه لیاقت شهید شدن را نداشتم، ولی هم اکنون که به درجه رفیع شهادت رسیده ام هیچ ناراحت نباشید و برایم زیاد گریه نکنید چرا که خانواده شهدا در نزد خدا اجر بسیار بزرگی دارند.
نزد خدا شرمنده نشوید؛ من از شما می خواهم که راه امام و راه الله را تا لحظه مرگ ادامه دهید و تمام دلبستگیها و وابستگیهای دنیوی را در درون خود پاره سازید تا در روز قیامت در نزد خدا شرمنده نشوید و رو سفید باقی بمانید دشمنان را ارشاد کنید و با منافقین و تمام افرادی که آمریکایی هستند بحث و ستیز کنید و آنها را ارشاد و راهنمایی نمایید خداحافظی: دیگر حرفی ندارم و از تمام شما تا روز قیامت که همه با اعمال نیک یا بد خود خواهند رسید خداحافظی میکنم و در آخر باز تکرار می کنم که امام را دعا کنید.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است