آبادان

فیلم/ سردار سلامی: لشکرهای اصفهان کابوس دشمنان بود

فیلم/ سردار سلامی: لشکرهای اصفهان کابوس دشمنان بود



فرمانده سپاه: لشکرهای اصفهان در شکست حصر آبادان نقش‌آفرینی کرد در طریق‌القدس و آزادسازی بستان راه قدس را افتتاح کردند و اولین گام‌ها را آنجا برداشتند.


دریافت
11 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ سردار سلامی: لشکرهای اصفهان کابوس دشمنان بود بیشتر بخوانید »

التماس آمریکا برای رهایی گروگان‌هایش از دست ایران

التماس آمریکا برای رهایی گروگان‌هایش از دست ایران


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله «غلامحسین جمی» از روحانیون مبارز و نماینده امام خمینی (ره) در آبادان و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی از یاران امام راحل بود به طوری که آبادان را به کانون ارتباط ایران و نجف درآورد.

اعلامیه‌های امام خمینی توسط وی از نجف وارد ایران می‌شد و در دسترس مبارزان انقلابی قرار می‌گرفت. تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان و اقامه اولین نماز جمعه در این شهر از حمله اقداماتی جمی بعد از پیروزی انقلاب هست. وی در طول جنگ تحمیلی اقدامات بی‌شماری انجام داد و به نحوی در استان خوزستان رهبر معنوی مردم به شمار می‌رفت که حضورش قوت قلبی برای مردم خوزستان بخصوص آبادان بود.

امشب (۲۰ آبان ۱۳۵۹) هم مثل شب گذشته، آبادان آرام هست و بهتر از شب‌های گذشته خوابم برد. برایم گفته‌اند ترک عادت موجب مرض هست و این صدای دلخراش آمریکا عادت شده که چیز‌هایی هم شده از لحن این رادیو فهمید که لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی‌ادبان و این بی ادب امروز تمام بخشش در رابطه با گروگان‌ها بود و خبر می‌داد که یک هیئت از بلندپایگان آمریکا در حالی که جواب حکومت اسلامی ایران در مورد مسئله گروگان‌ها [را]همراه دارند برای تسلیم این نامه به الجزایر رفته‌اند، زیرا بعد از قطع رابطه ایران و امریکا، دولت الجزائر حافظ منافع ایران در آمریکا و رابط این دولتین هست.

لحن رادیو آمریکا طوری هست که به وضوح معلوم هست این به اصطلاح ابر قدرت سخت به التماس افتاده که شاید بتواند گروگان‌ها را نجات دهد. راستی قدرت از آن خداست این امریکا را ببین که یک روز چگونه بر ایران حکومت می‌کرد و حاکم صوری ایران محمدرضا پهلوی تمام حرکات و اعمالش زیر نظر این به اصطلاح ابر قدرت بود و در برابر کارتر برد‌های ذلیل بیش نبود.

این پیر، اما امروز یک پیرمرد هشتاد ساله نشسته در گوشه‌ای در تهران، جماران، یا در قم، یخچال قاضی و این چنین این غول کاغذی را به زانو درآورده و از صدا انداخته هست. رادیو کویت را هم گوش دادیم صدام بیچاره در یک کنفرانس مطبوعاتی لاطائلاتی به هم یافته و نشخوار می‌کند. چه کند کویت بیچاره که سخت از صدام ترسیده و وحشت برش داشته و در برابر این شیر بی‌یال و دم و اشکم خود را به کلی باخته و به عینه شعبه‌ای از رادیو بغداد شده هست.

تا حدود ساعت ۱۰ صبح منزل بودیم و سپس عازم رادیو شدم. تصمیم گرفته‌ام دهه اول محرم هر روز اقلا چند دقیقه‌ای بوسیله پیام رادیویی به ساحت شریف امام حسین علیه السلام عرض ارادتی کنم. پیامی مختصر درباره فداکاری‌های قهرمانان محرم دادم و محور سخن را قیس بن مسهر قرار دادم و شرح نامه رسانی او به مردم کوفه و شهادت درس آموزش را.

از رادیو به منزل آمدیم چند دقیقه‌ای در منزل بودیم و نزدیکی‌های ساعت ۱۲ به معمول هر روز با مهدی و محمود و مرتضی به مسجد قدس رفتیم. جلوی در مسجد عده‌ای جمع بودند معلوم شد چند دقیقه پیش ترکش‌های خمسه خمسه دو نفر را روبه‌روی مسجد کشته هست. برادران مسجدی قدری دلهرگی داشتند. نماز ظهر و عصر را به جا آوردیم نمازگزاران کم و بیش متفرق شده بودند و چند نفری نشسته مشغول دعا یا گفتگو بودند که خودم نیز نشسته بودم می‌خواستم دعای روز سه‌شنبه را بخوانم که ناگهان صدایی مهیب برخاست و گرد و غبار و خورده آجر  شبستان مسجد را فراگرفت.

خلاصه محشری در گرفت سراپایم غرق در گرد و غبار چند تکه آجر به کمر و بازوانم خورد و سراسیمه برخاستم، اما غبار طوری شبستان مسجد را فراگرفته که کسی کسی را نمی‌بیند ولی می‌شنوم که یکی از برادران مسجدی فریاد می‌کشد آقای جمی.

در میان غبار چشمم به فرزندم مهدی افتاد که با سر و صورت غرق در غبار مضطرب به جایگاه من می‌دود و فریاد می‌کشد که او را صدا زدم و گفتم و سلامتم و سراغ محمود و مرتضی و خردل [را]گرفتم آنها هم آمدند و سالم بودند و همه اصرار داشتند که به سرعت از مسجد بیرون رویم که دارند مسجد را می‌کوبند.

کفش‌ها را پیدا نکردم پای برهنه خود را به ماشین رساندم که دیدم زیر بغل یک نفر که خون آلود بود گرفته به طرف ماشین آمدند که او را به بیمارستان برسانیم جوانی هم که قدری خون آلود بود سوار شد. به سرعت آن دو را به بیمارستان رساندیم و به منزل برگشتیم دیدم عمامه و قبا و با غرق در گرد و غبار شده، همه را کناری گذاشتم که خردل آنها را تکاند و گرد و غبارشان را پاک کرد.

امروز دیگر ناهار نداریم چند دانه سیب زمینی که در منزل داشتیم آپ پز کردیم و با خرما خوردیم و در مورد حادثه گفتگو کردیم. معلوم شد مسجد را به توپ بسته‌اند که به سردر مسجد اصابت کرد که در نتیجه چند نفر در اثر اصابت آجر پاره‌ها زخمی شده‌اند؛ اما کسی از بین نرفت. قبل از ظهر نامه‌ای از ستاد عملیات جنگی جنوب داشتم که دعوت شده بودم برای بعضی از پرسنل سخنرانی کرده روحیه آنها را بالا برم. ساعت چهار به ستاد عملیات جنوب و اتاق جنگ رفتم. در ستاد عملیات دو نفر عراقی، یکی افسر و دیگری سرباز را دیدم که پناهنده شده بودند و مورد بازجویی قرار داشتند. تا غروب آنجا بودیم و بعد به منزل برگشتم.

انتهای پیام/ 161 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

التماس آمریکا برای رهایی گروگان‌هایش از دست ایران بیشتر بخوانید »

صدای درهم شکستگی صدام دارد به گوش می‌رسد

روزی که صدای در هم شکستن ارتش صدام به گوش رسید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله «غلامحسین جمی» از روحانیون مبارز و نماینده امام خمینی (ره) در آبادان و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی از یاران امام راحل بود به طوری که آبادان را به کانون ارتباط ایران و نجف درآورد.

اعلامیه‌های امام خمینی توسط وی از نجف وارد ایران می‌شد و در دسترس مبارزان انقلابی قرار می‌گرفت. تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان و اقامه اولین نماز جمعه در این شهر از حمله اقداماتی جمی بعد از پیروزی انقلاب هست. وی در طول جنگ تحمیلی اقدامات بی‌شماری انجام داد و به نحوی در استان خوزستان رهبر معنوی مردم به شمار می‌رفت که حضورش قوت قلبی برای مردم خوزستان بخصوص آبادان بود.

** بوی شکست صدام را می‌شود استشمام کرد

امروز ۱۹ آبان ۱۳۵۹ هست، رادیو تهران خبر‌های خوبی داد از پیروزی سپاه ایمان بر جنود ابلیس، صدای آمریکا، بی‌بی‌سی و کویت که هر روز اعلامیه پر طمطراق رادیو بغداد که همه‌اش کذب محض بود را تکرار کردند. امروز هم جیش باطل صدام کافر خبری نگفتند مثل اینکه حضرات از اینکه صدام از پیشروی در ایران وامانده و دوران عقب‌نشینی و شکست مفتضحانه‌اش فرارسیده هست متعجب شده‌اند. امروز اول محرم [هست]و به فکر مطالعه‌ای در حوادث محرم و عاشورا افتاده‌ام، کتاب نفس‌المهموم را در کتابخانه‌ام پیدا نکردم می‌خواهم این روز‌ها مروری بر این کتاب داشته باشم. 

به آقای قائمی تلفن کردم ایشان کتاب را داشتند و مرحمت کردند به مناسبت اول محرم یک پیام رادیویی دادم و مختصری دربارۀ نبرد حق و باطل که امام حسین علیه السلام و یزید بهترین مظهر و مصداقش می‌باشند هم صحبت کردم تا یزید زمان صدام کافر در برابر حسین زمان امام خمینی. صدای شلیک خمسه خمسه صبح فروکش کرده بود، اما از بعدازظهر مجدداً شروع شده که کاتیوشا‌های ما ساکت نیستند و روی هم رفته مثل اینکه در هم شکستگی صدام دارد نمایان می‌شود و این گذشته از لحن صدای آمریکا و بی‌بی‌سی که از رادیو بغداد هم می‌شود استشمام کرد. 

ساعت نزدیک ۵ بعد از ظهر هست، ساعت ٦ از طرف ستاد هماهنگی دعوت شده‌ام که به آنجا بروم و در جمع آنها که سرهنگ شکرریز فرمانده عملیات جنگی آبادان و خرمشهر هم شرکت دارد حاضر شده و در گفت‌وگوی آنها شرکت کنم. ساعت ۵ به اتفاق فرزندم محمود از منزل خارج شدیم و من به ستاد هماهنگی رفتم و فرزندم محمود را گفتم به منزل برود و به فکر من نباشد که بعد از ختم جلسه با ماشین یکی از بچه‌ها می‌آیم. 

ساعت ۵ در ستاد هماهنگی بودم اندکی نشسته بودم که آقایان رشیدیان صفاتی وارد شدند آقای رشیدیان تازه از تهران مراجعت می‌کرد. شرح ملاقاتش با امام و فعالیت‌هایی که در رابطه با [رفع]محاصره آبادان در تهران به اتفاق برادرمان باتمانقلیچ و جوادی انجام داده بودند نقل کرد و همچنین اقداماتی که از طریق مجلس شورای اسلامی انجام داده بود. نماز مغرب و عشا را در ستاد هماهنگی به اتفاق برادران حاضر در ستاد خواندیم.

بعد از نماز سرهنگ شکرریز به اتفاق یکی از افسرانش که ظاهراً سروانی بود، آمدند جلسه به اصطلاح رسمیت یافت. سرهنگ فعالیت‌های جبهه و پیشرفت‌هایی که حاصل شده برایمان شرح داد و امید داد که ان شاءالله به همین زودی محاصره آبادان شکسته و پیروزی نصیبمان می‌شود. آقای باتمانقلیچ بعد از توضیحات سرهنگ در رابطه با جبهه‌های آبادان، غرض از این دعوت و تشکیل جلسه را چنین بیان داشت که اینجا ستادی تشکیل شده به نام ستاد هماهنگی و غرض و مقصد اصلی ستاد، تأمین تدارکات برای نیرو‌های رزمنده هست و آن وقت اعضای ستاد را به سرهنگ و مردم شهر معرفی کرد. 

آنها نیز هر کدام امکانات خود را در رابطه با نیازمندی‌های جبهه مسئول تأمین سوخت مسئول کمیته ارزاق مسئول بنیاد شهید مسئول هلال احمر، جهاد سازندگی و شهردار و بعضی دیگر از برادران که یادم نمانده توضیحاتی در مورد کار‌های خود و کمبود‌ها برای سرهنگ دادند و ایشان ضمن تشکر از این برادران راه حل‌هایی برای تأمین کمبود‌ها بیان داشت. ساعت از ۱۰ شب گذشته این جلسه با ذکر تکبیر خاتمه یافت و حقیر به اتفاق آقایان رشیدیان و صفاتی به منزل آمدیم آقایان مرا به منزل رساندند و خود به مقر برادران جامعه اسلامی معلمان رفتند. 

نوشتم تا بماند/ روزنگاری‌های آیت‌الله جمی

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

روزی که صدای در هم شکستن ارتش صدام به گوش رسید بیشتر بخوانید »

آیت‌الله جمی: صدام همه مردان عراقی را روانه چنگال جنگ کرده هست

آیت‌الله جمی: صدام همه مردان عراقی را روانه چنگال جنگ کرده است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله «غلامحسین جمی» از روحانیون مبارز و نماینده امام خمینی (ره) در آبادان و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی از یاران امام راحل بود به طوری که آبادان را به کانون ارتباط ایران و نجف درآورد.

اعلامیه‌های امام خمینی توسط وی از نجف وارد ایران می‌شد و در دسترس مبارزان انقلابی قرار می‌گرفت. تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان و اقامه اولین نماز جمعه در این شهر از حمله اقداماتی جمی بعد از پیروزی انقلاب هست. وی در طول جنگ تحمیلی اقدامات بی‌شماری انجام داد و به نحوی در استان خوزستان رهبر معنوی مردم به شمار می‌رفت که حضورش قوت قلبی برای مردم خوزستان بخصوص آبادان بود.

محرم را فراموش نکنید

امروز ۱۸ آبان ۱۳۵۹ هست. از وقتی که نقل مکان کرده‌ام موفق نشده‌ام صبح‌ها چند آیه قرآن تلاوت کنم چه اینکه [در]منزل جدید اتاقی که در اختیار ماست به قدری تاریک هست که روز هم مطالعه و نوشتن درش امکان پذیر نیست. در حیاط منزل و ایوانی که جلو اتاق‌ها هست هم از نظر امنیتی تضمینی نداریم، زیرا خمسه خمسه و خمپاره بعثی‌ها بی‌حساب می‌آید و حیاط منزل کاملاً آسیب پذیر هست. امروز صبح دیدیم اوضاع آرام هست و سر و صدای توپ خمسه خمسه و انفجار به گوش نمی‌رسد به حیاط منزل آمدم و مشغول تلاوت چند آیه از قرآن شدم. 

پس از تلاوت قرآن حدود ساعت ٩ برای رفتن به ستاد هماهنگی فرمانداری از منزل بیرون شدیم در حین حرکت به بچه‌های رادیو برخوردیم که طفلک‌ها آمده بودند مرا به رادیو ببرند این بچه‌ها خیلی ابراز علاقه به این ناتوان دارند من هم جداً به اینها علاقه‌مندم. به بچه‌های رادیو قول دادم که می‌آیم و الان باید به ستاد هماهنگی فرمانداری بروم.

در ستاد هماهنگی آقای دکتر شیبانی و فرماندار و باقی بچه‌ها بودند. نیم ساعتی نشسته بودم که برادرم ابراهیم از بوشهر زنگ زد احوالپرسی کرد و جریان مجلس ختم برادر شهیدم رسول را منتقل کرد. دوست عزیزم آقای ابراهیم دشتی که تازگی به امامت جمعه بوشهر منصوب شدند پای تلفن بود و ابراز محبت و عنایت کرد [و] شهادت رسول را تسلیت گفت.

ساعت ۱۰ به رادیو رفتم بچه‌ها خیلی از دیدنم خوشحال و همه از شهادت متأثر بودند و تسلیت گفتند. در رادیو موفق شدم با دفتر امام تماس بگیرم و خبر سلامت نوه امام، حسین آقا که در ستاد هماهنگی ایشان را دیده بودم بدهم. تا این ساعت که حدود ۱۱ هست آبادان آرام هست و صدای خمسه خمسه و انفجار به گوش نمی‌رسد مثل اینکه نیرو‌های رزمنده اسلام ضرب شست خوبی به آنها نشان داده و فعلاً خفه‌شان کرده‌اند.

به مسجد قدس رفتیم امروز محرم هست یکی از برادران طلاب به نام آقای طباطبایی که برای شرکت در جبهه جنگ از قم آمده، بین دو نماز چند جمله‌ای صحبت کرد. البته محرم مخصوصاً امسال که ما مورد هجوم لشکر یزیدى صدام واقع شده‌ایم نسبت به سال‌های گذشته مثل می‌افتاد که چنین روزی هر چند قدمی که برمی‌داشتی، چشمت به منازلی پرچم سیاه زده و آماده اقامه مجلس عزای سرور آزادگان بودند. 

هم اکنون به فکرم که در پیام رادیویی که بنا دارم به مناسبت حلول محرم امروز بدهم اکیداً به برادرانی که در شهر مانده‌اند توصیه کنم محرم را فراموش نکنند ولو در یک اجتماع سه نفری باشند ذکری از سرور شهیدانمان باشند. ساعت ۴ بعد از ظهر سری به سپاه پاسداران زدیم چند نفر از افراد بسیج تهران در آنجا بودند و بعضی صحبت‌ها در رابطه با مسئله جنگ با عراق با هم گفت‌وگو کردیم و مقداری نفت از برادران سپاه گرفته به منزل آمدیم. 

مدتی هست آبادان برق ندارد و کارخانه برقش براثر اصابت گلوله‌های توپ از کار افتاده شب‌ها با یک فانوس نفت‌سوز داریم که در ته اتاقی که روز هم تاریک هست می‌سوزد و حالا نفتش تمام شده و نفت هم نیست. این هست که از سپاه قدری نفت دست و پا کرده و به منزل برگشتیم تا همین ساعت که نزدیکی‌های مغرب هست آرامش شهر ادامه دارد و امشب مثل اینکه خمسه خمسه‌ها قدری خفه شده‎اند.

رادیو بی بی سی و رادیو تهران هر دو خبر دادند که صدام حسین طی اعلامیه‌ای از تمام مردان عراقی که سنشان از شصت سال تجاوز نکرده خواسته که داوطلبانه برای حضور در میدان جنگ با ایران نام نویسی کنند و این جنگ را جهاد مقدس خوانده، معلوم شد که این آقای رئیس صدام کفگیرش به ته دیگ خورده و جیش باطلش دیگر از توان افتاده که بچه‌های چهارده ساله تا پیرمرد‌های ۶۰ ساله عراق را می‌خواهد به چنگال مرگ روانه سازد. 

منبع: نوشتم تا بماند/ روزنگاری‌های آیت‌الله جمی

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

آیت‌الله جمی: صدام همه مردان عراقی را روانه چنگال جنگ کرده است بیشتر بخوانید »

تلاش رزمندگان برای درهم شکستن دشمن بعثی

تلاش رزمندگان برای درهم شکستن دشمن بعثی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله «غلامحسین جمی» از روحانیون مبارز و نماینده امام خمینی (ره) در آبادن و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی از یاران امام راحل بود به طوری که آبادان را به کانون ارتباط ایران و نجف درآورد.

اعلامیه‌های امام خمینی توسط وی از نجف وارد ایران می‌شد و در دسترس مبارزان انقلابی قرار می‌گرفت. تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان و اقامه اولین نماز جمعه در این شهر از حمله اقداماتی جمی بعد از پیروزی انقلاب هست. وی در طول جنگ تحمیلی اقدامات بی‌شماری انجام داد و به نحوی در استان خوزستان رهبر معنوی مردم به شمار می‌رفت که حضورش قوت قلبی برای مردم خوزستان بخصوص آبادان بود.

تلاش برای نجات آبادان

امروز هفدهم آبان ۱۳۵۹ هست، حادثه جدیدی نیست رادیو صدای آمریکا و بی بی سی تقریباً مثل هم خبر‌هایی دادند ولی از رعد و برق ارتش عراق چیزی نگفتند. طبق قرار قبلی که شب گذشته با آقای کیاوش داشته‌ام، ساعت ۹:۳۰ باید با تلفن مجلس شورای اسلامی با ایشان و آقای هاشمی رفسنجانی در رابطه با محاصره آبادان صحبت کنم.

حدود ساعت ۱۰ با آقای هاشمی رفسنجانی تماس گرفته و گفتم با تأکید شدید امام مبنی بر اینکه باید محاصره آبادان شکسته شود و خرمشهر از لوث وجود بعثی‌ها پاک شود، مع ذلک تاکنون اقدام مؤثری نشده و شهر همچنان در حلقه محاصره ارتش عراق هست که ایشان اطمینان دادند که در دست اقدام هست. 

نزدیکی‌های ساعت ۱۱ از منزل خارج شدم به اتفاق فرزندم محمود که راننده هست و فعلاً پیکانی دست و پا کرده‌ایم به ستاد فرمانداری رفتم. ساعتی آنجا بودم و بعد به خیابان یک احمدآباد به حمام محمدی آمدم به متصدی حمام گفتم که سعی کند حمام تعطیل نشود که تنها این حمام به طور نیمه باز کار می‌کند و برای تأمین آبش از طریق جهاد سازندگی اقدام شده هست و من هم به نوبه خود به متصدی جهاد تأکید کرده‌ام که کوتاهی نکنید. 

راستی جنگ چه مشکلات و مسائل تازه‌ای بوجود می‌آورد شهر پانصد هزار نفری آبادان که در هر گوشه‎اش حمامی، بود الان [در]تمام شهر یک حمام نیست چه اینکه آب نیست برق نیست نفت نیست، دیگر حمام چگونه باشد فقط این حمام محمدی هست که این هم نیمه بازست، آب ندارد باید با تانکر برایش آب بیاورند که آن هم خیلی خواهش و تقاضا کردم که به دادش برسند و با تانکر آبی به او بدهند.

تعجب نکنید که جنگ هست و مشکلاتش عجیب و فراوان مشکل سگ‌ها را دارد مشکل گربه‌ها و گاو‌ها و… دارد و حالا این سگ‌ها جداً مشکلی مهم شده‌اند گله گله سگ می‌بینی که توی شهر ولو هستند صاحبانشان که شهر را گذاشته و رفته‌اند و این بدبخت‌ها را همین طور رها کرده‌اند. حالا این حیوانات زبان بسته نه غذایی دارند نه مأوا و مکانی و همین طور سرگردان سر به هاری درآورده‌اند و به همه حمله می‌کنند و اسباب اشاعه بیماری شده‌اند. 

امروز در ستاد فرمانداری به آقای جعفری، شهردار، گفتم فکری برای این مشکل بکند. معلوم هست که شهردار به فکر راحت کردن آن حیوانات هست آنها را از میان بردارند تا هم خودشان راحت شوند و هم مایه دردسر و زحمت برای قلیل مردمی که هستند نشوند. جعفری گفت این فکر را کرده‌ام. 

امروز ظهر نماز را در مسجد قدس خواندم و غذا را هم از آنجا آوردیم. امروز ناهار آقای مزارعی را هم نداریم که ایشان هم به قصد دیدار و اطلاع از خانواده و فرزندانشان به قصد ماهشهر رفته‌اند حالا وسیله‌ای می‌یابند یا خیر دیگر نمی‌دانم. تازه ناهار را با فرزندانم مهدی و محمود و برادرزاده‌‍‌ام مرتضی صرف کرده‌ام که آقای خلخالی به اتفاق آقای صفاتی آمدند و شهادت برادرم را تسلیت گفت. سوره حمدی خواند و فوراً حرکت کرد که نمی‌تواند آرام بگیرد چه اینکه درگیری امروز اطراف آبادان شدید هست و نیرو‌های رزمنده ما تلاش دارند دشمن متجاوز را سرکوب کنند. 

به آقای خلخالی گفتم سعی کنید که خرمشهر زودتر آزاد شود که صدام کافر و مزدورانش کمتر چرت و پرت راجع به خرمشهر و به قول آنها محمره بگویند و ایشان هم به طور قاطع گفت ان شاء الله درست می‌شود. خداحافظی کرد و با همراهانش رفتند. بعد از ظهر صدای شلیک توپ هر دو طرف شدید شده هست و درگیری سختی در کار هست نیرو‌های ما به موفقیت‌هایی نایل آمده‌اند و برای کسب موفقیت بیشتر و در هم کوبیدن دشمن سخت در تلاش هستند. 

با روحیه قوی اتکاء و اتکال به حق تعالی از ساعت ٤ به بعد سعی داشتم با دفتر امام تماس گرفته و با آقای صانعی صحبت کنم چه اینکه ایشان قبل از ظهر در تماس تلفنی که داشتیم جویای حال حاج حسین آقا نوه امام شد که در خوزستان و فعلاً در آبادان هست و من تازگی اطلاعی از حسین آقا نداشتم که به ایشان خبر دهم و این نورچشم امام هستند. 

حالا از حال ایشان مطلع شده‌ایم، زیرا که قبل از ظهر هنگامی که از ستاد هماهنگی فرمانداری بیرون می‌آمدم حسین آقا را دیدم که قصد رفتن به فرمانداری دارد اظهار محبت کردند و شهادت برادرم را تسلیت و تبریک گفتند و من هم از اینکه ایشان را سلامت دیدم خوشحال و مسرور شدم و کوشش کردم نتوانستم تماس بگیریم حالا می‌خواهم خبر سلامت ایشان را به آقای صانعی بدهم. نماز مغرب و عشا را در منزل به جا آوردم. اخبار رادیو تهران را گرفتیم که مایه مسرت بود خبر از پیروزی‌های نیرو‌های جمهوری اسلامی در جبهه‌های مختلف می‌داد.

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تلاش رزمندگان برای درهم شکستن دشمن بعثی بیشتر بخوانید »