آزاده دفاع مقدس

آرم حزب بعث چوب‌لباسی اسرا شد

آرم حزب بعث چوب‌لباسی اسرا شد


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، من و دیگر اسرا که در آسایشگاه قبلی به‌خاطر درست‌کردن تریبون و پرچم ایران شکنجه شده بودیم، با خودم عهد کرده بودم این کار را تلافی کنم. از قصد به اسرا نگفتم که مسئول زندان به من گفته است نباید این قسمت از دیوار به هیچ عنوان مخدوش و یا چیزی نصب نشود تا آن‌ها دیوار را مخدوش کنند و از دیدن میخ کوبیدن و آویزان کردن لباس‌هایشان بر روی آن آرم لذت می‌بردم.

بعثی‌ها صبح زمان آمارگیری متوجه این مسئله نشدند؛ اما ظهر حدود ساعت ۳ یا ۳:۳۰ که دوباره ما را برای شمارش به حیات فرستادند و چند نفر از آن‌ها برای تفتیش وسایل به آسایشگاه رفت، متوجه شدند بر روی تصویر عقاب میخ زده شده و لباس آویزان کرده‌ایم؛ با دیدن این صحنه بسیار ناراحت شد و به من که مسئول آسایشگاه بودم گفت که چرا دیوار را به این روز انداختید پاسخ دادم اسرا این کار را کرده‌اند من اطلاعی ندارم؛ پرسیدند مگر مسئول قبلی آسایشگاه به شما نگفته بود که نباید این طرف دیوار مخدوش و چیزی نصب شود من اظهار بی‌اطلاعی کردم و گفتم چیزی به من گفته نشده است. در نهایت ما را شکنجه کردند و تا چند روز آب را قطع کردند و وقتی دیدند ما اهمیتی برای پرچم آن‌ها قائل نیستیم بر روی آن قسمت رنگ زرد کشیدند.

محمدتقی نصیری سال ۱۳۶۲ چهارم دبیرستان بود و در رشته علوم‌تجربی در روستای سیس که اکنون به شهرستان شبستر از توابع شهرستان تبریز ارتقا یافته است، مشغول تحصیل بود روزی که قرار بود رزمندگان را از این شهرستان به جبهه اعزام کنند او که برای رفتن به جبهه ثبت‌نام نکرده بود کیف و کتاب‌هایش را در مدرسه رها کرد و از آنجا دو و نیم کیلومتر تا سر جاده دوید تا بتواند با ۲ ریالی که در جیبش داشت سوار یک ماشین شود و خود را به تبریز برساند؛ بعد از رسیدن به مکان موردنظر با لشکر عاشورا به جبهه اعزام شد.

۷ سال اسارت در موصل

این آزاده دفاع مقدس در روایت خاطرات خود از اسارت چنین نقل می‌کند: برای عملیات خیبر مرا به‌عنوان بیسیمچی به گردان امام حسین (ع) فرستادند که در جزیره مجنون از ناحیه شکم و پا مجروح شدم و به اسارت نیرو‌های بعثی در آمدم؛ آن‌ها ما را به یک پادگان در شرق بصره بردند؛ بعد از مدتی به استخبارات عراق منتقل شدیم، پس از آنجا هم ما را به اردوگاه موصل فرستادند حدود هفت سال در اسارت بودم و بیشترین دوره اسارتم در اردوگاه موصل سپری شد.

نیرو‌های بعثی هیچ‌گونه اقدام درمانی برای اسرایی که مجروح شده بودند انجام ندادند هر کس خودش زخمش را با تکه‌ای پارچه می‌بست تا جلوی خونریزی‌اش را بگیرد؛ مجروحیت برخی از رزمندگان شدید بود؛ مثلاً به چشم یا نقاط دیگر بدنشان تیر اصابت کرده بود یا دست و پاهایشان قطع شده بود. به بدن من هم ترکش‌خورده بود وقتی به ایران آمدم پزشکان سه ترکش را از بدنم بیرون آوردند و همچنان دو تای آن در بدنم جا خش کرده است.

شکنجه با برق، کتک سهمیه هر رو ما بود

اوایل در بغداد شکنجه‌ها وحشتناک بود اسرا را از پنکه‌های سقفی آویزان می‌کردند و یا به گوش‌ها و دست‌وپای ما برق وصل می‌کردند و یا رزمندگان را به تخت می‌بستند و آن‌ها را کتک می‌زدند، گوش‌ها و پا‌های مرا هم برای گرفتن اعتراف به برق وصل کردند. کتک با کابل و نبشی هم سهمیه هر روز ما بود. یک هفته در بغداد بودیم وضعیت بهداشتی در آنجا بسیار نامطلوب بود همه اسرا را به یک مکان کوچک فرستادند اجازه نمی‌دادند به توالت برویم و اگر ناگزیر می‌شدیم در گوشه‌ای از آن اتاق ادرار می‌کردیم.

اسرا عملیات خیبر بیشترین دوره اسارت خود را موصل گذراندند. هر روز اسارت پر از خاطره بود اکنون برایم ایستادگی مردم مهم است آن زمان همه شکنجه می‌شدند؛ اما ایستادگی می‌کردند بعثی‌ها به اسرا می‌گفتند به امام خمینی (ره) توهین کنید؛ اما ما این کار را انجام نمی‌دادند و آن‌ها به‌خاطر سرپیچی از دستور ما را تا سر حد مرگ کتک می‌زدند؛ یکی از ناگوارترین اخبار برای ما در اسارت فوت امام بود؛ چون ما به امید اینکه بعد از آزادی رهبر را می‌دیدیم روزگار می‌گذراندیم و امید ما به یاس تبدیل شد.

اهتزاز پرچم ایران در اسارت

بعثی‌ها از طریق روزنامه‌ها و مجلاتی که به ما می‌دادند می‌خواستند ما با خواندن اخبار ضدونقیض و منفی در رسانه‌هایی نظیر نشریه مجاهد و روزنامه حقیقت که از سوی منافقان به زبان فارسی منتشر می‌شد و تمام اخبار آن دروغ بود روحیه ما را جریحه‌دار کنند تا بتوانند در عقاید ما رخنه کنند ما به این مسئله پی برده بودیم چند نفر مسئول جمع‌آوری اخبار و اطلاع‌رسانی به اسرا شدند آن‌ها در روز‌های شنبه به‌صورت مخفیانه اخبار را به ما اعلام می‌کردند.

من مسئول آسایشگاه بودم و برنامه‌های فرهنگی، هنری را به‌صورت مخفیانه انجام می‌دادیم؛ اگر چه اسلحه از دست ما افتاده بود؛ اما مهم‌تر از آن نگه‌داشتن عقاید و حب وطن بود آن‌ها برای دست‌کشیدن ما از این مسائل با ما برخورد می‌کردند؛ اما دست‌بردار نبودیم. شنبه‌ها روز اخبار بود گروهی اخبار را از روزنامه‌هایی مانند القاصدیه، الجمهوری که بعثی‌ها به ما می‌دادند جمع‌آوری می‌کردند.

دهه فجر که روز اخبار در اسارت هم بود برای اینکه جو کمی تغییر کند چند پتو را تا زدیم و با آن‌ها تریبون درست کردیم یکی از اسرا پیشنهاد داد با حاشیه‌های رنگی پتو‌ها پرچم ایران را درست کنیم چند نفر از آنان بخشی از پارچه پتو‌ها را جدا کردند و آن‌ها را باظرافت خاصی به یک چوب نصب کردند و با نخ آرم الله را تهیه نوشتیم.

من به‌عنوان مسئول آسایشگاه موقعی که برنامه‌ای اجرا می‌شد خود را به خواب می‌زدم تا اگر سرباز‌های بعثی آمدند اظهار بی‌اطلاعی کنم؛ یکی از بچه‌ها پشت تریبون قرار گرفت و شروع کرد به اخبار گفتن یکی از سربازان بعثی به اسم احمد سوزنی، البته ما فامیل او را سوزنی گذاشته بودیم؛ چون خیلی چموش، بداخلاق و زرنگ بود و مثل سوزن همه‌جا رخنه می‌کرد، از پشت نرده‌های پنجره که روبه حیات بود تریبون و پرچم را دید قبل از آمدن او به داخل آسایشگاه اسرا سریع پرچم را برداشتند.

بعد از ورود به آنجا پرسید مسئول آسایشگاه کجاست، آن‌ها گفتند خوابیده. من هم‌صدای او را می‌شنیدم گفت او را صدا کنید من جوری از خواب بیدار شدم تا تصور کند خواب بوده‌ام؛ او آب‌دهانش را به صورتم پرتاب کرد و با ناسزا گفت این وضعی است، پرچم را از کجا آوردید؟ من گفتم که نمی‌دانم خواب بودم، گفت فردا به انفرادی می‌روی و شکنجه می‌شوی و تا صبح به داخل آسایشگاه می‌آمد، می‌رفت و غر می‌زد و نگذاشت بخوابیم. اما ما افتخار می‌کردیم در قلب دشمن پرچم کشورمان را به اهتزاز درآوردیم.

منبع: ایرنا

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آرم حزب بعث چوب‌لباسی اسرا شد بیشتر بخوانید »

در برابر امپراطور رسانه ای جهان، باید جهادی کار کرد

در برابر امپراطور رسانه‌ای جهان، باید جهادی کار کرد


حجت الاسلام و المسلمین «اسدالله رضوانی» امام جمعه بوئین زهرا و پیشکسوت دوران دفاع مقدس در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در قزوین اظهار داشت: امروزه جنگ، جنگ رسانه است و دشمنان و استکبار جهانی پس از جنگ هشت ساله تحمیلی متوجه شدند در برابر اراده و ایمان مردم نمی توانند موفق شوند بنابراین جنگ نرم افزاری را طرح ریزی کردند.

وی با اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالروز ارتحال معمار کبیر انقلاب، ابراز کرد: رهبر انقلاب دو ویژگی مهم از امام خمینی اشاره کردند؛ ایمان و امید. قطعا این دو کلمه مهمترین رمز پیروزی جامعه در برابر هجمه های دشمنان است.

حجت الاسلام رضوانی ادامه داد: در دوران اسارت رزمندگان دفاع مقدس، همواره عراقی ها از روحیه و ایمان اسرای ایرانی متعجب می شدند، چون که آنها نمی توانستند معنای عمیق دو کلمه ایمان و امید را در بین رزمندگان اسلام بفهمند.

جانباز و پیشکسوت دوران دفاع مقدس در ادامه با اشاره به ضعف تیم رسانه ای دولت در خصوص تبیین عملکرد و اقدامات دولت به مردم، گفت: متاسفانه تیم رسانه ای دولت در برابر هجمه امپراطور جهان خوب عمل نکرده است و همه مسئولان در هر رده ای، بایستی در تمام تریبون هایی که در اختیار دارند با ارائه عملکردهای دولت، امید را به جامعه تزریق کنند.

امام جمعه بوئین زهرا تصریح کرد: متاسفانه بزرگترین فتنه امروز، فتنه ناکارآمدی دولت است که دشمنان چند سالی است در این خصوص برنامه ریزی کرده اند اما ما از این قافله عقب مانده ایم.

حجت الاسلام رضوانی افزود: ارتقا بیمه سلامت، نهضت عمران ، آبادانی و مسکن، احیای کارخانجات تعطیل و نیمه تعطیل، خرید هواپیماهای مسافربری، جلوگیری از قاچاق و حمایت از تولید ملی، عضویت در سازمان های بین المللی، ارتباط با کشورهای همسایه و صدها مورد دیگر بخش کوچکی از صدها اقدام موثر و مهم دولت ابراهیم رییسی است که متاسفانه مردم هنوز از آن خبردار نیستند و این وظیفه ماست که در این خصوص جهاد تبیین کنیم.

آزاده و پیشکسوت دوران دفاع مقدس خاطر نشان کرد: انتظارات مردم بجاست اما این مدیران و مسئولان دولتی هستند که بایستی با حضور در بین مردم اقدامات و عملکرد دستگاه متبوع خود را تشریح کنند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

در برابر امپراطور رسانه‌ای جهان، باید جهادی کار کرد بیشتر بخوانید »

پیام تسلیت مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس گیلان در پی درگذشت برادر شهیدان «کریم‌بخش»

پیام تسلیت مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس گیلان در پی درگذشت برادر شهیدان «کریم‌بخش»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، سرهنگ «حسن حبیبی» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس گیلان به مناسبت درگذشت آزاده سرافراز «اصغر کریم‌بخش» برادر شهیدان داود، حمزه و مسلم کریم‌بخش پیام تسلیتی صادر کرد.

در این پیام آمده است:

انالله و انا الیه راجعون

«مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»

درود خدا بر دلاورمردانی که در طول زندگی خویش مجاهدت، استقامت، استواری و پایداری را در پرونده زرین‌شان نگاشته و سرافراز و پرافتخار در راه سربلندی کشور اسلامی و عظمت ملت ایران لحظه‌ای نیاسودند. خبر درگذشت آزاده سرافراز «حاج اصغر کریم‌بخش» برادر شهیدان (داود، حمزه، مسلم کریم‌بخش) پس از سال‌ها تحمل درد و رنج ناشی از جراحت و جانبازی، موجب تألم و تاثر فراوان شد. سال‌ها مجاهدت خالصانه و شجاعانه در میدان‌های مبارزه و جهاد و تحمل سال‌ها درد و رنج ناشی از جانبازی و دوران سخت اسارت در این راه مقدس نام خود را در جرگه مجاهدان شهید فی سبیل الله جاودان ساخت.

رحلت این رزمنده وآزاده قهرمان را به خانواده محترم ایشان و مردم شهیدپرور استان گیلان و شهرستان انزلی تسلیت گفته و از درگاه خداوند بزرگ برای آن مرحوم علو درجات و همجواری با حضرت سیدالشهداء (ع) و برای عموم بازماندگان، و همرزمان و ایثارگران صبر و سلامتی مسألت دارم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پیام تسلیت مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس گیلان در پی درگذشت برادر شهیدان «کریم‌بخش» بیشتر بخوانید »

روایتی از ۷۸ ماه اسارت/ بزرگ‌مردانی که زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها از آرمان‌های خود کوتاه نیامدند

روایتی از ۷۸ ماه اسارت/ بزرگ‌مردانی که زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها از آرمان‌های خود کوتاه نیامدند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از بیرجند، روز ۲۶ مرداد سالروز بازگشت کبوتران سبکبالی است که پس از سال‌ها اسارت، قدم به خاک پاک مهین گذاشتند و به همه درس عزت و آزادگی دادند و این جمله امام حسین(ع) «آزادمرد باشیم» را برای همه انسان‌ها معنا کردند.

آزادگان بسیاری از شکنجه‌ها و بیماری‌های جسمی و روحی را به جان خریدند تا سرزمین‌شان ایران، انقلاب‌شان و امام‌شان همیشه سربلند باشد. آزادگان همان اسطوره‌های صبر و ایثار، پرندگانی که سال‌ها در قفس دشمن اسیر بودند، شکنجه شدند، رنج کشیدند، اما تسلیم نشدند.

آزادگان نشان دادند مردانی بودند که در نبرد با دشمنان از همه چیزشان گذشتند، جوانی‌شان را در زندان‌های بعثی گذراندند و روزهای سخت را به امید دیدن مادر، فرزند، برادر و خواهرشان گذراندند.

آزادگان؛ بزرگ‌مردانی از جنس شجاعت و استقامت

آزادگان بزرگ‌مردانی از جنس شجاعت و استقامت هستند که در عرصه رزم و دوران اسارت سخت‌ترین شرایط را متحمل شدند و حاضر به عقب‌نشینی از خواسته‌های بر حق انقلاب و ارزش‌های مدنظر امام راحل نشدند، راست‌قامتانی که در غل و زنجیر دشمن عشق و آزادگی به سرور و سالارشهیدان کربلا سرودند.

خبرگزاری دفاع مقدس به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان پر افتخار به وطن و گرامیداشت یاد و خاطره رشادت و شجاعت‌های آنان و همچنین به خاطر آشنایی نسل جوان با این قشر فداکار و از خودگذشته گفت‌وگویی را با یکی از این بزرگمردان انجام داده است.

«غلامرضا رخشانی» متولد ۲۹ شهریورماه سال ۱۳۴۳ است، وی در سال ۱۳۶۲ و در سن ۱۹ سالگی عازم جبهه می‌شود و در اولین عملیاتی که شرکت می‌کند به اسارت گرفته می‌شود و در سال ۶۹ بعد از گذشت هفت سال اسارت به میهن اسلامی بازمی‌گردد.

این آزاده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه زمانی که عازم جبهه شدم، دانشجوی تربیت معلم بودم و در مشهد درس می‌خواندم، اظهار داشت: ۲۰ دی ماه ۱۳۶۲ برای یک مأموریت ۴۵ روزه عازم جبهه شدم، درست قبل از اینکه عملیات جدیدی آغاز شود، مدت حضور من در جبهه به پایان رسید.

وی ادامه داد: زمانی که می‌دیدم رزمندگان از غرب کشور عازم جنوب می‌شوند، تصمیم به ماندن گرفتم؛ چون حس می‌کردم عملیات بزرگتری در پیش است؛ لذا با یک دستگاه اتوبوس به جنوب رفتیم و در سایت موشکی چهار و پنج مستقر شدیم.

اسارت در ۱۹ سالگی

این آزاده دوران دفاع مقدس که مکان اسارتش در عمق ۳۰ کیلومتری خاک عراق در روستایی به نام البیضه بود، می‌گوید: آغاز عملیات خیبر در روز سوم اسفندماه ۱۳۶۲ بود که ساعت ۱۱ همان روز برای آغاز عملیات از منطقه اسکله دشت آزادگان (طلائیه فعلی) سوار بر قایق شدیم و به سمت روستای البیضه عراق رفتیم.

رخشانی ساعت شروع عملیات را ۲۱ شب اعلام کرد و با یادآوری اینکه پس از اعلام رمز عملیات وارد روستا شدیم، اضافه کرد: قبل از اینکه به خشکی برسیم نیروهای بعثی با نیروهای ما درگیر شده و تعدادی از نیروها در همان‌جا به شهادت و برخی نیز مجروح شدند.

وی با اشاره به اینکه در ۹ اسفندماه ۱۳۶۲ در حالی که ۱۹ ساله بودم در عملیات خیبر به اسارت دشمن درآمدم و ۷۸ ماه اسیر بودم، افزود: زمانی که عراقی‌ها ما را در حالی که مجروح بودیم به اسارت درآورده بودند، ما را ساعت‌ها در یک بیابان با دست‌های بسته بدون آب و غذا نگه داشتند.

آزاده دوران دفاع مقدس از دوران اسارتش به‌عنوان مهم‌ترین روزهای زندگی‌اش یاد ‌و تصریح کرد: در دوران اسارت، حق عزاداری و حفظ ارزش‌ها را نداشتیم و برای پست‌ترین سرباز عراقی مجبور بودیم بالاترین احترام را قائل شویم.

گریزی بر لحظات اسارت

رخشانی با اعلام اینکه عراقی‌ها معمولاً در شب به دلیل ترسی که داشتند در عملیات‌ها شرکت نمی‌کردند، اما در مقابل در روز از نظر عده و تجهیزات حضور بیشتری می‌یافتند، بیان داشت: شب را در کنار رود دجله و فرات سنگر کردیم و از چهارم اسفندماه ۶۲ تا هشتم اسفندماه در روستای البیضه پدافند می‌کردیم که روز چهارم عملیات خط مقدم جلوی خشکی توسط لشکر سه عراق شکسته شد و به طرف نیروهای ایرانی آمدند.

وی با بیان اینکه جهنم واقعی رزمندگان اسلام صبح نهم اسفندماه بود، اعلام کرد: همزمان با طلوع خورشید سربازها و تانک‌های عراقی مسلح وارد روستا شدند و نیروهای ایرانی با وجود اینکه طی این چهار روز هیچ پشتیبانی نشدند و تدارکات و مهماتی دریافت نکرده بودند با تمام توان از صبح تا ظهر با نیروهای عراقی درگیر شدند و مقاومت کردند.

این آزاده دوران دفاع مقدس به آخرین تماس خود با فرمانده لشکر اشاره کرد و گفت: طی تماسی که حوالی ظهر با فرمانده لشکر داشتم، متوجه شدم که از سمت ما قطع امید کردند و همان موقع ترکشی به سمتم آمد و مجروح شدم و سپس برای مداوا به ساختمانی که به عنوان بیمارستان از آن استفاده می‌شد، منتقل شدم.

رخشانی مطرح کرد: بعد از حضور یک ساعتی‌ام در بیمارستان، سقف بیمارستان فرو ریخت و مجبور به ترک بیمارستان شدیم، زمانی که از بیمارستان خارج شدیم، غیر از دود و آتش چیز دیگری قابل مشاهده نبود و فاصله نیروهای ایرانی تا تانک‌های عراقی فقط ۵۰  متر بود؛ لذا فرمانده گردان بهترین تدبیر را اندیشید و اسیر شدیم.

وی با بیان اینکه ظهر روز ۹ اسفندماه ۱۳۶۲ درست پنج روز بعد از انجام عملیات در خاک عراق وارد فضای اسارت شدیم، اضافه کرد: سخت‌ترین لحظه برای رزمندگان زمانی بود که دست‌ها بالا، چشم‌ها به سمت ایران و قدم‌ها به سمت عراق بود.

آزاده دوران دفاع مقدس با اعلام اینکه در زمان اسارت در چهار اردوگاه رمادی شش، رمادی هفت، موسع و تکریت ۱۷ بودم، بیان داشت: قسمت عمده اسارتم در کمپ رمادی هفت بود به دلیل اینکه شکل‌گیری این اردوگاه از اسیران کم سن و سال بود و در همین راستا افراد را دور هم جمع و مباحث تبلیغی را آموزش می‌دادند.

رخشانی تبیین کرد: دو ماه اول اسارتم به دلیل اینکه با فضای اسارت آشنایی نداشتم در بدترین شرایط گذشت و کم کم به شرایط عادت کردم، بعد از گذشت دو ماه وارد اردوگاه رمادی شدم و جو کمی تغییر یافت و رفتار عراقی‌ها نیز با اسرا کمی نرم‌تر شد.

تلخ‌ترین خاطره از ایام آغاز اسارت

وی با اشاره به یکی از تلخ‌ترین خاطرات خود از ایام آغاز اسارت، گفت: در همان ساعات ابتدایی چندین افسر عراقی به همراه چند دختر با تویوتا لنکروز به مکان حضور ما اسرا آمدند و با آمدن این افسران، ترانه عربی پخش و به بهانه اسارت ما دختران همراه آن افسران با لباس‌های عربی شروع به رقصیدن کردند.

این آزاده دوران دفاع مقدس با بیان این نکته که به واسطه مجروحیت او و چهار مجروح دیگر را برای انتقال سوار یک آمبولانس کرده بودند، افزود: یک امدادگر عقب آمبولانس کنار ما بود که اضطراب عجیبی در چهره‌اش موج می‌زد و این امدادگر در نهایت به آرامی پرسید چه کسی انگلیسی بلد است که من با تکان دادن سر به او فهماندم به واسطه دانشجو بودن مقدار انگلیسی یاد دارم.

رخشانی ادامه داد: امدادگر عراقی به آرامی گفت که شیعه بوده و تاکنون به هیچ ایرانی شلیک نکرده است و در نهایت ناباوری ما پرسید که عکسی از امام خمینی به همراه ندارید که یکی از دوستان عکس کوچکی از امام به او داد.

وی ادامه داد: امدادگر عراقی (جاسم) بوسه‌ای بر عکس زد و آن را در جیبش گذاشت و من به خودم و رهبرم بالیدم که محبتش حتی در دل عراقی‌ها نیز لانه کرده است.

از شکنجه با کابل برق تا آرمان‌گرایی زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها

این آزاده دوران دفاع مقدس گریزی به دوران تلخ اسارت زد و مطرح کرد: یک اسیر داشتیم که ترکشی به سرش خورده بود و حالش خوب نبود و با این حال بعثی‌ها به شدت و بی‌رحمانه با کابل او را می‌زدند و او را نیمه جان به صورت خون‌آلود به اردوگاه اسرای مجروح آوردند و نیمه شب که حالش بد شد، هرچه داد و فریاد زدیم که مریض بدحال داریم، کسی سراغی از ما نگرفت.

رخشانی گفت: نهایتاً صبح سراغ ما آمدند و گفتند مریض بدحال چه کسی هست و این در حالی بود که این هموطن ما دیگر به شهادت رسیده و پیکر بی‌جان او را بی سر و صدا بیرون بردند.

وی گفت: در یک مورد دیگر اسیری به نام ژیان از مشهد داشتیم که او نیز ترکشی به سرش خورده و عراقی‌ها آنقدر با کابل او را زدند تا در نهایت به شهادت رسید و او را به بیرون از اردوگاه موصل برده و دفن کردند و متأسفانه هیچ‌گاه صلیب سرخ شهادت این رزمنده ایرانی را ثبت نکرد؛ چرا که در آن روزهای اول اسارت خبری از صلیب سرخ نبود.

آزاده دوران دفاع مقدس افزود: در یک مورد دیگر خاطرم هست بعثی‌ها به التماس ما مبنی بر عفونت زخم‌هایمان توجهی نکرده و تنها پنی‌سیلین آن هم با اعمال شاقه به ما می‌زدن به این صورت بود که با یک سرنگ به حدود ۱۰ نفر تزریق می‌کردند و حتی بعد از تزریق به یک نفر آن را ضدعفونی هم نمی‌کردند.

رخشانی بیان داشت: رزمندگان حتی یک بار به‌خاطر مرارت‌ها و شکنجه‌هایی که می‌دیدند، احساس پشیمانی نکردند و بارها به خاطر حفظ ارزش‌ها و اعتقادی که به نظام جمهوری اسلامی داشتیم، کتک می‌خوردیم؛ اما جسارتی نمی‌کردیم.

اعلام آزادی و ورود به خاک میهن

وی با بیان اینکه تابستان ۶۹ بود که در اردوگاه بودیم و بیانیه‌ای از رادیو عراق مبنی بر توافق رؤسای جمهور عراق و ایران بر سر مبادله اسرای طرفین پخش شد، اضافه کرد: پس از پخش این خبر، افسر اردوگاه مژده آزادی در روز ۲۶ مردادماه را به ما داد و ما چون بدقولی دیده بودیم، به خبر توافق رؤسای جمهور، اهمیت چندانی ندادیم و تا ۲۵ مردادماه هیچ نشانه‌ای از اینکه تبادل صورت دیده نشد.

آزاده دوران دفاع مقدس دوران دفاع مقدس با اشاره به اینکه روز ۲۶ مرداد بود که از طریق تلویزیون عراقی‌ها تصویر اولین اسرای آزادشده را دیدیم و آن وقت شکوفه امید در دلمان جوانه زد، گفت: چند روز بعد افرادی از سوی صلیب سرخ به اردوگاه آمدند و با افراد مصاحبه کردند که آیا تمایل به بازگشت به ایران یا پناهندگی در عراق را دارید که همه افراد می‌خواستند که به میهن برگردند.

رخشانی خاطرنشان کرد: از اردوگاه روانه سمت قصر شیرین و وارد خاک ایران شدیم و ساعت دو نیمه شب سوم شهریور ماه وارد خاک ایران شدیم؛ اما هنوز باور نداشتیم که آزاد شده و به وطن برگشتیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از ۷۸ ماه اسارت/ بزرگ‌مردانی که زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها از آرمان‌های خود کوتاه نیامدند بیشتر بخوانید »

مراسم تشییع پیکر آزاده جانباز «قدرت سیدی‌زاده» در چرداول برگزار شد

مراسم تشییع پیکر آزاده جانباز «قدرت سیدی‌زاده» در چرداول برگزار شد


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از ایلام، مراسم تشییع پیکر مرحوم «حاج سید قدرت‌الله سیدی زاده»، جانباز، آزاده و یادگار هشت سال دفاع مقدس امروز در شهرستان چرداول، شهر سرابله با حضور خانواده معظم شهدا و ایثارگران و عموم مردم شهید پرور استان ایلام برگزار شد.

 این مجاهد نستوه پس از تحمل سال‌ها رنج ناشی از عوارض جنگ به جمع یاران شهیدش پیوست. همچنین پیکر وی در زادگاهش «طاق گاورین» از توابع شهرستان چرداول به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مراسم تشییع پیکر آزاده جانباز «قدرت سیدی‌زاده» در چرداول برگزار شد بیشتر بخوانید »