آزادگان دفاع مقدس

تجلیل شورای اسلامی شهرکرد از آزادگان دفاع مقدس

تجلیل شورای اسلامی شهرکرد از آزادگان دفاع مقدس


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از شهرکرد، «مصطفی حیدری» رئیس شورای اسلامی شهرکرد، در یکصد و پانزدهمین جلسه علنی شورای اسلامی این شهر، با اشاره به فداکاری و صبر اسرای جنگ تحمیلی در اردوگاه‌های بعثی، خطاب به آزادگان اظهار داشت: صبر و استقامت شما در تاریخ ثبت شده و هیچ‌گاه از ذهن‌ها فراموش نخواهد شد و ما همواره قدردان فداکاری‌های شما هستیم.

رئیس شورای اسلامی شهرکرد با بیان این‌که زنده نگاه‌داشتن یاد آزادگان سرافراز میهن اسلامی باید به یک تداوم از یک فرهنگ و اخلاق اجتماعی تسری پیدا کند، گفت: همه ما به فرهنگ ایثار و شهادت، معتقد هستیم؛ چراکه تلنگری است به کسانی که در امور اجرایی تصدی دارند و باید توجه داشته باشند که آزادگان وظایف خود را به درستی انجام دادند.

«ماشاالله ایزدی» رئیس کمیسیون فرهنگی، اجتماعی، ورزشی، ایثارگران و بانوان شورای اسلامی شهرکرد نیز در ادامه، با بیان اینکه آزادگان از آرمان‌های انقلاب و نظام اسلامی و تمامیت ارضی دفاع کردند، تاکید کرد: همواره قدردان جامعه ایثارگری به‌ویژه خانواده معزز شهدا، جانبازان و آزادگان عزیز هستیم.

آزادگان، شهیدان زنده و همیشه در تاریخ نام و یادشان پابرجاست

همچنین «فرشاد چراغپور» رئیس کمیسیون عمران شورای اسلامی شهرکرد، در این مراسم با بیان اینکه آزادگان شهدای زنده هستند که همیشه نام و یادشان در تاریخ پابرجاست، گفت: لحظات بازگشت غرورانگیز آن‌ها همراه با باران اشک و بوسه بر خاک مقدس این سرزمین، هیچ‌گاه از خاطر مردم قدرشناس و حق باور ما زدوده نخواهد شد.

«داود نجفی» رییس کمیسیون بودجه، مالی و برنامه ریزی شورای اسلامی شهرکرد نیز تاکید کرد: بی‌تردید امنیت، آرامش و آسایش حاکم بر ایران اسلامی مرهون فداکاری و جانفشانی آزادگان سرافرازی است که مجاهدانه و بااقتدار در مقابل دشمن ایستادگی کرده و از کیان و تمامیت ارضی ایران اسلامی دفاع کردند.

همچنین «محمدرضا بیاتی» رییس کمیسیون شهرسازی شورای اسلامی شهرکرد با اشاره به نقش مهم آزادگان در دوران هشت سال دفاع مقدس، اظهار داشت: آزادگان گنجینه‌های ارزشمندی هستند و افتخارآفرین‌های و پایداری‌شان بر عهدی که با امام راحل (ره) داشتند، تلألویی از پذیرش مهر تابان ولایت و وطن دوستی و دین‌داری و حفظ شرفشان است.

وی افزود: آزادگان قهرمانان بی‌ادعا و طلائیه‌داران نهضت عاشورا که با تکیه بر ایمان الهی در برابر رژیم بعثی توانستند همچون الماسی درخشان خلوص خود را در حفظ ارزش‌ها و آرمان هایشان به جهانیان اثبات کنند و اگر امروز عزتمندیم و دشمنان در برابر ما پوزه بر خاک می‌کشند، حاصل همین ایستادگی‌هاست.

زبانم از گفتن سخن درباره جانبازان قاصر است

«فاطمه بیگی» رئیس کمیسیون املاک و امور اداری شورای اسلامی شهرکرد نیز در این مراسم، با بیان اینکه خدا را شاکریم که در شورای اسلامی شهرکرد بعنوان نمایندگان مردم به ما این توفیق را عطا فرموده تا قدم کوچکی در راه تجلیل از ایثارگری‌ها و فداکاری‌های شما آزادگان برداریم، گفت: زبانم قاصر است از گفتن فداکاری‌ها و سختی درباره جانبازان والامقام است و اگرچه شهدا امروز نیستند، واسطه‌های فیض الهی آن‌ها در جامعه حضور دارند و ما قدردان این افتخار‌های اسلام و نظام اسلامی هستیم و از این نعمت‌های الهی برخوردار و شاکریم.

در این جلسه که با خاطره‌گویی آزادگان از دوران اسارت‌شان همراه بود، از ۱۰ نفر از آزادگان شهرکرد تجلیل شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تجلیل شورای اسلامی شهرکرد از آزادگان دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

کمپ شماره ۹ «رمادیه» بدترین اردوگاه اسرا بود/ آثار شکنجه بعثی‌ها تا سال‌ها روی بدنم ماند

کمپ شماره ۹ «رمادیه» بدترین اردوگاه اسرا بود/ آثار شکنجه بعثی‌ها تا سال‌ها روی بدنم ماند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، حکایت آزادگان سرافراز کشورمان، داستان هزاران قهرمانی است که پس از جهاد در جبهه‌ها، جهاد به مراتب عظیم‌تری را در زندان‌های مخوف رژیم بعثی عراق انجام دادند و پس از سال‌ها صبر و استقامت وصف‌ناشدنی، با تحقق وعده الهی به سرزمین حماسه و ایثار، ایران عزیز، بازگشتند.

خبرنگار دفاع‌پرس در تبریز به‌مناسبت سالروز بازگشت پیروزمندانه آزادگان به میهن اسلامی، گفت‌وگویی با «محمدتقی رحمتی‌وند» آزاده اهل شهرستان «چاراویماق» انجام داده است که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید.

دفاع‌پرس: اعزام شما به مناطق عملیاتی چگونه اتفاق افتاد و در کدام یگان نظامی مشغول خدمت بودید؟

من در ۱۵ تیر سال ۱۳۶۳ عازم خدمت شدم و در لشکر ۶۴ پیاده ارومیه نیروی زمینی ارتش خدمت می‌کردم. ۲۴ اردیبهشت سال ۱۳۶۵ که مصادف با روز چهارم ماه مبارک رمضان بود، نزدیک ۲۳ ماه از خدمتم می‌گذشت که بر اثر پاتک دشمن در منطقه «حاج عمران» به اسارت عراقی‌ها درآمدم.

دفاع‌پرس: چه اتفاقی رخ داد که تحت محاصره نیرو‌های عراقی قرار گرفتید؟

حدود ۱۰-۱۵ روز بود که در آماده‌باش قرار داشتیم و گفته می‌شد که احتمالا حمله‌ای علیه عراق انجام دهیم. نیرو‌هایی از سپاه و بسیج هم اضافه شده بودند؛ جالب اینکه من ۱۱۰ روز بود در منطقه بودم و موعد مرخصی‌ام فرا رسیده بود. ۲۴ اردیبهشت گفتند که امشب ساعت ۱۲ تیری با کلاشینکف شلیک می‌کنیم که همه با صدای بلند فریاد بزنند «الله اکبر».

ساعت ۱۲:۲۵ بود که تیری شلیک شد و ما «الله اکبر» گفتیم و از همه‌جا آتش بلند شد. آن‌ها هم گویا آماده بودند و تا صبح درگیر شدیم. صبح که شد، دیدیم طرف ما درگیری متوقف شده و خبری نیست؛ اما عقب‌تر از ما هنوز درگیری هست. یکی از فرماندهان‌مان گفت که ظاهرا عراقی‌ها شکست خورده و فرار کرده‌اند، بیایید جمع شویم تا زخمی‌ها و پیکر شهدا را جمع‌آوری کنیم. هرچند ما خوشحال شدیم که بنا به گفته‌ فرمانده پیروز شده‌ایم؛ اما همچنان احساس می‌کردیم که هنوز عقب‌تر از ما صدای درگیری به گوش می‌رسد.

ناگهان دیدیم که یک ستون سرباز عراقی دارند سمت پایگاه ما می‌آیند؛ یکی از گروهبان‌ها گفت که اجازه دهید این‌ها را بزنیم که فرمانده گفت نزنید، آن‌ها تسلیم شده‌اند و می‌خواهند پناهنده شوند. ما نزدیم؛ اما آن‌ها تا ما را دیدند به رگبارمان بستند که در این حین پا شدم و دیدم همه بچه‌ها پراکنده شده‌اند و کسی آن‌جا نیست. به درّه‌ای در آن حوالی رفتم و چند نفر از بچه‌ها را دیدم که گفتند شکست خورده‌ایم و داریم می‌رویم به سمت جایی که اصطلاحا «ارکان» گفته می‌شد و در پشت خط قرار داشت. حدود ۱۲ نفر شدیم و تا خواستیم از درّه بالا برویم، دیدیم در محاصره قرار گرفته‌ایم؛ یکی از فرماندهان حاضر در جمع گفت که اسلحه‌های‌مان را زمین بگذاریم و تسلیم شویم. سلاح‌ها را زمین گذاشتیم؛ اما هنوز بقیه تجهیزات همراه‌مان بود، ضمن اینکه من زخمی بودم. عراقی‌ها آمدند ما را بستند و تا حوالی ساعت ۱ بعدازظهر همان‌جا نگه داشتند. از طرفی ایران همچنان بی‌امان آتش می‌ریخت و آن‌ها نمی‌توانستند ما را ببرند. کمی بعد ما را به سمت جایی که صبح درگیر شده بودیم، بردند که من متوجه شدم تعداد زیادی جنازه عراقی روی زمین‌ها وجود دارد و از همه جا خون جاری شده است.

دفاع‌پرس: وقتی شما را گرفتند به کجا انتقال دادند؟

همان‌طور که گفتم ابتدا ما را تا ساعت ۱ همان‌جا نگه داشتند که به علت شدت تبادل آتش بین ایران و عراق، وسط درگیری مانده بودیم و نمی‌توانستند حرکت دهند. بعد به همان پایگاهی که متعلق به خودمان بود، بردند که دیدم آن‌جا آتش گرفته است. من و یکی دو نفر از بچه‌ها آرام صحبت می‌کردیم و می‌گفتیم هروقت سر عراقی‌ها شلوغ شد، سریع فرار کنیم به سمت درّه‌ای که پایین‌تر از تپه «شهدا» وجود داشت. یکی از بچه‌ها همین کار را کرد و شروع کرد به فرار کردن که عراقی‌ها بلافاصله متوجه شدند و با تیراندازی او را شهید کردند. بعد ما را به پادگانی بردند که گویا در زمان‌های قدیم متعلق به نیرو‌های «ملامصطفی بارزانی» بود؛ ولی در آن زمان فرمانده گردان ما آن‌جا مستقر شده بود.

البته لازم است توضیح بدهم همه این نقاط در داخل خاک عراق است. بازهم کمی پایین‌تر بردند و دقیق نمی‌دانستم ساعت چند بود؛ چون دیگر همه وسائل و حتی ساعت‌مان را گرفته بودند. خیلی هم تشنه بودیم. تصور می‌کردیم ما را می‌کشند؛ ولی این کار را نکردند و ما را به رودخانه‌ای که همان نزدیکی بود بردند و اجازه دادند مختصرا سر و صورتمان را بشوییم. بعد هم سوار کامیون‌های آیفا شدیم و پنج روز طول کشید تا به اردوگاه برسیم. تا قبل رسیدن به اردوگاه، ما را به پادگان‌ها و جا‌های مختلف می‌بردند و کتک‌کاری و بازجویی می‌کردند.

وقتی به اردوگاه رسیدیم، اصطلاحا تونل وحشت تشکیل دادند و ما را از ۲ طرف به شدت زدند. آن‌هم با بدن و پای برهنه. روز اول خیلی زیاد ما را زدند، به نحوی که آثار آن تا سال‌ها روی بدنم بود و حتی بعد بازگشت به ایران نیز به خانواده‌ام نشان دادم. کلا عرق و خون به هم آمیخته شده بود و از بدن‌مان سرازیر می‌شد. مرتب هم می‌گفتند که باید سرتان پایین باشد. در این هنگام دستم را به کمرم بردم و دیدم همه جایش زخم است و خون می‌آید. راستش آن روز خیلی افسوس خوردم و با خودم گفتم کاش با یک تیر خودم را خلاص می‌کردم و این روز‌ها را نمی‌دیدم.

دفاع‌پرس: وضع بهداشت و نظافت اردوگاه چگونه بود؟

بهداشتی وجود نداشت؛ یک حمام عمومی بود که سه تا چهار دوش داشت و از ۱۳ ساله تا ۸۵ ساله مجبور بودند همه در یک‌جا استحمام کنند. از طرفی هم چون از جبهه آمده بودیم، کلا سر و وضع مناسبی نداشتیم. روز دوم گفتند همه «بشمار سه» دوش بگیرند. ۷۰ نفر مجبور بودند ظرف چند ثانیه دوش بگیرند؛ بدون اینکه اصلا بتوانیم سرمان را بشوییم مجبور بودیم جایمان را به نفر بعدی بدهیم؛ چون اگر چند ثانیه بیش‌تر معطل می‌شدیم، مامورین کتک می‌زدند. تا قبل اینکه صلیب سرخ بیاید، اصلا نمی‌فهمیدیم شب و روز چگونه می‌گذرد. آن‌قدر آزار می‌دادند که حتی خانواده هم یادمان رفته بود و کلا گیج شده بودیم. فقط آزار و اذیت بود؛ می‌گفتند «بشمار سه بروید، بشمار سه بیایید، سر‌ها پایین باشد، چرا به دیوار و سیم‌خاردار نگاه کردید، چرا ۲ نفر باهم حرف زدید» و دائم کتک می‌زدند. آرزو می‌کنم خداوند حتی ظالم‌ترین انسان را دچار اسارت نکند؛ البته شهدا و جانبازان هم سختی زیادی متحمل شدند؛ ولی هر لحظه از اسارت سخت و غیرقابل تحمل است.

علاوه بر شکنجه و کتک خوردن، موضوع دستشویی هم معضل بزرگی بود. یک سطل زباله داده بودند و گوشه آسایشگاه گذاشته بودیم و با پتو دورش را گرفته بودیم. به نوبت و با زمان‌بندی حق استفاده داشتیم. یعنی مثلا از ساعت ۱۰ تا ۱۱ فقط حق ادرار کردن داشتیم. خارج از ساعات مقرر کسی حتی اگر مریض می‌شد و به دستشویی احتیاج داشت، حق استفاده نداشت. اصلا دستشویی وجود نداشت و این موضوع حقیقتا ما را آزار می‌داد.

دفاع‌پرس: این وضعیت تا چه وقتی ادامه داشت؟

مسئله دستشویی تا آخر اسارت به همین شکل بود. درباره کتک و شکنجه، تا آتش‌بس همیشه کتک و آزار برقرار بود؛ بعد از آتش‌بس، هرچند همچنان کتک وجود داشت، ولی کم‌تر شد و کسی را دیگر بدون دلیل نمی‌زدند. قبل از آتش‌بس هی می‌گفتند سر‌ها پایین؛ ماموران که خیلی هیکل درشتی هم داشتند، می‌آمدند و هرکس را که می‌خواستند با کابل و چوب و سیلی می‌زدند. تا قبل از آتش‌بس اگر روزی ۱۰ ضربه کابل می‌خوردیم، خدا را شکر می‌کردیم که آن روز کم‌تر کتک خورده‌ایم، چون غالباً بیش‌تر از این‌ها می‌زدند.

البته گویا اردوگاه ما که کمپ شماره ۹ «رمادیه» بود، وضع بدتری نسبت به سایر اردوگاه‌ها داشت؛ چون بعد از بازگشت به ایران عمویم یک روزنامه آورد که در آن نوشته شده بود اردوگاه ما بدترین وضعیت را داشت و فرمانده آن خشن‌ترین رئیس بود.

بعد از آتش‌بس اسرایی از اردوگاه‌های دیگر به اردوگاه ما آمدند که قدیمی‌تر از ما بودند. اکثرا هم درجات و سمت بالایی داشتند. آن‌ها خیلی با ما فرق داشتند و مثلا موهایشان بلندتر بود یا وقتی عراقی‌ها می‌گفتند «سر‌ها به پایین» اصلا توجهی نمی‌کردند. مدام هم به ما می‌گفتند بروید به صلیب سرخ شکایت کنید. ظاهرا آن‌ها وضعیت بهتری در اردوگاه قبلی خودشان داشتند و برای همین ما را هم تشویق می‌کردند که تسلیم دستورات عراقی‌ها نشویم.

ما به آن‌ها گفتیم سال ۱۳۶۶ یک‌بار اعتصاب کردیم و آن‌ها بلایی بدتر از عاشورا سرمان آوردند؛ به‌نحوی که چند نفر شهید شدند، فک چند نفر را شکستند، چند نفر را روی زمین‌ها کشیدند و کلا کاری کردند که اردوگاه پر از خون شده بود. این اسرای جدید به ما می‌گفتند به صلیب سرخ گزارش دهید؛ خودشان هم اکثرا انگلیسی بلد بودند و موضوع را به صلیب سرخ می‌گفتند. با حضور آن‌ها وضعیت کمی بهتر شد؛ هرچند کیفیت بهداشت و غذا تغییری نکرد.

دفاع‌پرس: رابطه بچه‌ها با یکدیگر چگونه بود؟

رابطه بچه‌ها بسیار گرم و صمیمی بود. یک ارشد آسایشگاه هم داشتیم که در اوایل خیلی برخورد خوبی با ما داشت و ما هم خوشحال شدیم که ظاهرا در اسارت به انسان‌های خوبی برخورده‌ایم؛ ولی سه تا چهار ماه که گذشت، این فرد بدتر از عراقی‌ها شد. بعدتر ارشد اردوگاه شد و خیلی ما را اذیت کرد و شکنجه داد؛ آخرش هم ذلیل و بدبخت شد و به فلجی دچار شد. بچه‌ها هم آخر سر بعد از آتش‌بس او را تنبیه کردند. به وضعیت بدی هم دچار شد و حتی نمی‌توانست دستشویی برود.

دفاع‌پرس: آیا گروهک منافقین برای عضوگیری بین اسرا تبلیغات می‌کرد؟

بعد از آتش بس تبلیغاتی انجام دادند و چند نفری به آن‌ها پیوستند. تعدادی هم ابتدا رفتند؛ ولی قبل ثبت‌نام برگشتند؛ از جمله یک دوست مشهدی داشتیم که اصلا علاقه‌ای به مجاهدین نداشت؛ ولی تحت تاثیر تبلیغات آن‌ها و سختی شرایط موجود خواست برود؛ اما وسط راه برگشت و وقتی از او پرسیدم چرا رفتی، گفت «اصلا معلوم نیست آن‌جا کجاست و منافقین چه کسانی هستند، حالا بگذار کمی هم صبر کنیم» الحمدالله بعد از سه تا چهار ماه هم موضوع آزادی مطرح شد و به کشور برگشتیم.

دفاع‌پرس: چگونه از خبر آزادی و بازگشت به کشور مطلع شدید؟

یادم هست روز چهارشنبه بود که برای هواخوری به محوطه اردوگاه رفته بودیم. همراه یکی از دوستان بودم که دیدیم بچه‌ها دور بلندگو‌های اردوگاه که خبر می‌گفت، جمع شدند. اخبار گفت ساعت ۱۱ درباره جنگ ایران و عراق اطلاعیه مهمی پخش خواهد شد. معمولا اخبار، خبر‌های مربوط به جنگ را پخش می‌کرد و مخصوصا وقتی ایران عملیاتی علیه آن‌ها انجام می‌داد، آن‌ها ما را اذیت می‌کردند؛ اما احساس کردیم این‌بار کمی آرام هستند.

وقتی آمدیم داخل آسایشگاه، آن‌روز تلویزیون نوبت آسایشگاه ما بود؛ چون استفاده از تلویزیون را نوبتی کرده بودند. عراقی‌ها یک گوینده مشهور اخبار داشتند که آمد و خبر‌هایی درباره نامه‌نگاری میان مرحوم «هاشمی رفسنجانی» و «صدام حسین» گفت و اعلام کرد که از روز جمعه، روزانه هزار نفر اسیر تبادل شود. این خبر را که شنیدیم، اردوگاه منفجر شد! همه یکدیگر را بغل می‌کردند، گریه می‌کردند و خوشحال بودند. تا روز جمعه همه انتظار می‌کشیدند؛ روز جمعه اخبار، تصاویری از تبادل اسرا را نشان داد که ما خیلی خوشحال شدیم.

نوبت ما جمعه هفته بعدی بود؛ شخصا که اصلا سیگاری نیستم، ظرف آن یک هفته که منتظر بودیم از شدت دلتنگی و شوق برای بازگشت، یک بکس سیگار کشیدم! حتی خواب به چشمان‌مان نمی‌آمد. وقتی موعد رسید، صلیب سرخ ما را به صف کرد و اسامی را خواند. حوالی ساعت ۴ صبح ما را سوار اتوبوس کردند و وقتی هوا روشن شد، حرکت کردیم. ساعت ۱۲ به مرز «خسروی» رسیدیم.

دفاع‌پرس: لحظه ورود به کشور چگونه بود؟

فضای عجیبی بود؛ مخصوصا سپاه در مرز خیلی استقبال گرمی از ما کرد. پرچم ایران را که دیدیم، حس غیرقابل وصفی داشتیم. در یک پادگان از ما استقبال کردند. از اینکه بعد از سال‌ها غذای کافی و کباب و نوشابه خوردم، خیلی تعجب می‌کردم!

چون هواپیما پیدا نشد، شب را در پادگان کرمانشاه ماندیم. صبح که شد، دیدیم هوا روشن شده است؛ با خودم گفتم چرا امروز برپا نمی‌زنند؟! چرا پنجره اتاق‌ها باز است؟! چرا هرکسی می‌خواهد آزادانه می‌رود دست و صورتش را می‌شوید؟! تصور می‌کردم که هنوز در عراق هستم! یادم افتاد ما آزاد شده‌ایم و در ایران هستیم.

ابتدا به تهران رفتیم و بعد از ۲ روز به تبریز آمدیم؛ چنان برای برگشتن به خانه شوق و عجله داشتم که به دوستم گفتم برویم در ردیف اول هواپیما بنشینیم تا موقع پیاده شدن، اولین نفر پیاده شویم. دست بر قضا، اصلا آن در را باز نکردند و آخرین نفر پیاده شدیم! در خانه، کل فامیل و آشنا‌ها و همسایه‌ها منتظر من بودند؛ به‌طوری که در خانه جای ماندن نبود و بعضی از مهمانان داخل ماشین و مسجد محل خوابیده بودند! استقبال گرمی شد و بیش از ۳۰ گوسفند برایم قربانی کردند. لحظات غیرقابل توصیفی بود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کمپ شماره ۹ «رمادیه» بدترین اردوگاه اسرا بود/ آثار شکنجه بعثی‌ها تا سال‌ها روی بدنم ماند بیشتر بخوانید »

گردهمایی آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد در یزد برگزار شد

گردهمایی آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد در یزد برگزار شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از یزد، مراسم گردهمایی آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن اسلامی با حضور آیت الله «محمدرضا ناصری» نماینده ولی‌فقیه در یزد، سرهنگ «منصور زارع» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس یزد، حجت‌الاسلام «عباس زارع» مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران یزد و «مهران فاطمی» استاندار یزد و به میزبانی فولاد آلیاژی ایران در سالن آمفی تئاتر فولاد آلیاژی یزد برگزار شد.

نماینده ولی فقیه در یزد در جمع آزادگان دوران دفاع مقدس با اشاره به خاطره ای از دوران اسارت خود در زندان های عربستان سعودی، اظهار داشت: اعلامیه های اصلی همیشه در نزد امام (ره) باقی می ماند و ما با کپی کردن و بازگرداندن اصل اعلامیه به امام خمینی (ره)، نسبت به پخش اعلامیه ها اقدام می کردیم.

وی افزود: در یکی از اعلامیه ها، امام راحل بر روی یکی از فراز های اعلامیه، خط کشیده بودند و آن جمله این بود «در روز قیامت، رژیم های سلطنتی از منفورترین رژیم ها در نزد پیامبران است».

امام جمعه یزد تصریح کرد: هنگامی که علت خط خوردگی را جویا شدیم پاسخ دادند که دوستان ما را گردن خواهند زد و این پاسخ بسیار متاثر کننده بود.

ناصری ادامه داد: در زمان برگزاری یکی از جشن های شاهنشاهی، امام (ره) گفتند که چند نفر حدود 40 هزار اعلامیه را از نجف به مکه ببرند و این در حالی بود که رابطه عربستان سعودی با آمریکا به شدت قوی بود و همچنین تمام تشکیلات ساواک عربستان در اختیار ایران هم بود.

وی افزود: در آن سال تعدادی زیادی از نیروهای ساواک به مکه آمده بودند و با لباس های مبدل در تمامی کاروان ها حضور داشتند و این امر پخش اعلامیه ها را سخت کرده بود و انقلابیون با اندیشیدن تدابیری توانستند اعلامیه ها را به سختی به مکه برسانند.

امام جمعه یزد با اشاره به سختی و مشقت های موجود در مسیر پیشبرد اهداف انقلاب و پخش اعلامیه ها در آن زمان، عنوان کرد: در عربستان و عراق در هنگام پخش اعلامیه ها، ایرانیان بسیار تنها بودند و حتی حجاج ایرانی در اوایل پخش اعلامیه، دلهره و اضطراب داشتند اما با کمک خدای متعال توانستیم وظایف خود را به درستی انجام دهیم.

ناصری گفت: در این مسیر توسط ساواک عربستان، دستگیر شدم اما خدای متعال به من نیرویی داد که شکنجه های ساواک را تاب بیاورم و اسامی اشخاص مهم را فاش نکنم.

وی افزود: ساواک علاوه بر شکنجه های جسمی، شکنجه های روحی نیز داشت ولی کمک های خداوند باعث شد تا بتوانیم استقامت کنیم و پس از اینکه با غل و زنجیر ما را به زندان ریاض فرستادند با دیدن افراد دیگری که دستگیر شده بودند، متوجه درایت امام در حذف آن جمله شدم که اگر بود، قطعا همه ما را گردن می زدند.

امام جمعه یزد با تاکید بر استقامت در مسیر خداوند اظهار کرد: آزادگان عزیز دوران دفاع مقدس، رنج های زیادی را متحمل شدند و توصیه من به شما این است که همواره از خداوند بخواهید که در مسیر الهی هیچگاه قلب و قدم شما سست نشود.

ناصری ادامه داد: روحیه سلحشوری، خدایی و استقامت را باید شما عزیزان در تربیت نسل جدید و فرزندانتان مورد توجه داشته باشید و به نسل جدید آموزش دهید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گردهمایی آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد در یزد برگزار شد بیشتر بخوانید »

تصاویر/ دیدار جمعی آزادگان شهر «بیرجند» با نماینده ولی‌فقیه در خراسان جنوبی

تصاویر/ دیدار جمعی آزادگان شهر «بیرجند» با نماینده ولی‌فقیه در خراسان جنوبی


این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ دیدار جمعی آزادگان شهر «بیرجند» با نماینده ولی‌فقیه در خراسان جنوبی بیشتر بخوانید »

آزادگان شرافت و اصالت در پرتو ارزش‌های اسلام را معنا بخشیدند

آزادگان شرافت و اصالت در پرتو ارزش‌های اسلام را معنا بخشیدند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از خرم‌آباد، سرهنگ پاسدار «محسن رشیدی» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس لرستان به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی پیام تبریکی صادر کرد.

در متن این پیام آمده است:

۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ از روز‌های ماندگاری است که خاطرات آن از ذهن و دل ملت عزیز ایران اسلامی فراموش نخواهد شد، در این روز خاک پاک میهن اسلامی‌مان شاهد بازگشت غرورآفرین آزادگان سرافرازی بود که پس از سال‌ها اسارت در زندان‌های رژیم بعث عراق و تحمل شکنجه‌های جسمی و روحی، قدم به خاک پاک وطن نهادند.

صبوری، صلابت، ایثار و رشادت آزادگان عزیز چه در دوران دفاع مقدس و چه در سال‌های اسارت، اوراق زرینی در تاریخ ایثارگری و حماسه‌آفرینی است که عظمت ایثارگران این مرز و بوم را به جهانیان نشان داد.

این وارثان شهدا و یادگاران دفاع مقدس با تأسی از حضرت سیدالشهداء (ع) به‌عنوان نماد حریت و آزادگی در تاریخ پر شکوه اسلام و همچنین با الگوپذیری از پیام رسان دشت کربلا، حضرت زینب (س) بار دیگر آزادگی، شرافت و اصالت در پرتو ارزش‌های اسلام را در مقابل دشمن زبون معنا بخشیدند.

اینجانب ضمن ارج نهادن به مقام شامخ آزادگان گران‌قدر، این روز بزرگ را به اسوه‌های مقاومت و یادگاران ارزشمند روزگار سخت، اما عزت‌آفرین تبریک عرض می‌نمایم و برای ایشان از بارگاه خداوند باریتعالی طلب سلامتی و توفیق در سایه توجهات حضرت ولی‌عصر (عج) و پیشوای نایب برحقش ولی امر مسلمین حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) دارم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آزادگان شرافت و اصالت در پرتو ارزش‌های اسلام را معنا بخشیدند بیشتر بخوانید »