آزادگان

اسفند به یادماندنی یک آزاده با رفتن به سیاهچال

اسفند به یادماندنی یک آزاده با رفتن به سیاهچال


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «محمد مجیدی» از آزادگان دوران دفاع مقدس به مناسبت اسفند و سالروز اسارتش در یادداشتی به ماجرای حضورش در جبهه اشاره دارد.

متنی که در ادامه آمده نوشته او در این‌باره است.

غیر از ۱۲ اسفند که سالروز اسارتم بود، اما ۱۸ اسفند ماه سال ۶۵ برای من نوجوان، یک تفاوت عجیب و غریبی با بقیه سال‌ها داشت. در این ایام اکثر مردم در تکاپوی سر و سامان دادن به خانه و کاشانه خود جهت برپایی جشن باستانی عید نوروز هستند، به خرید و نو کردن چهره خانه خود مشغولند، اما زمانه یک وقت‌هایی چهره خشن‌تر دیگری هم دارد مخصوصا وقتی که در خانه و کاشانه خود با عزیزانت نشسته باشی و ناگهان یک یاغی طاغی از راه برسد شهر و دیارت را مورد هجمه قرار دهد به صغیر و کبیر رحم نکند، با تانک، توپ و گلوله به جان عزیزانت بیفتد و همه را جلوی چشمت به خاک و خون بکشد، آسایش و آرامش را از کشور، شهر و محله‌ات بگیرد.

اینجاست که جای درنگ و تن آسایی نیست و تمام قد، برای امنیت و آسایش مردمان همیشه آشنا که گویی به تک تک‌شان علاقه داری و همه از جگر گوشه‌هایت هستند خیز برمی‌داری و خود را اول به خدا می‌سپاری، بعد به دل دریا می‌زنی و بلا و سختی‌ها را بخاطر آسایش ملت و مردمت با اشتیاق در بغل می‌گیری و به استقبال مرگ می‌روی، شاید در تغییر قضا سهیم باشی و دوباره روی آسایش، امنیت به میهن، شهر و دیارت برگردد. دل به دریا می‌زنی و یا علی می‌گویی راهی جبهه می‌شوی به همراه تعداد کثیری از اولیاء و مقربین خدا که هرکدام دَمشان غنیمت و همنشینی با ایشان کمال افتخار و سعادت است.

دست به دست هم با اندک سلاح و مهمات به جنگ دیو و اژد‌هایی هزار سر می‌روی که هم خود عقرب جرّار است و هم تمام دیوصفتان و ظالمان جهان همگی هم پیمان و متحد ایشان در رساندن انواع و اقسام سلاح و مهمات .. هستند و در مقابل شما قد علم کرده‌اند و شما انگار به جنگ دیوان عالم رفته‌ای و چون به خدا متوسل شدی و با هدف و انگیزه پا به رکاب شدی هیچ ترس و وحشت و دلهره‌ای نداری و مردانه می‌تازی و به پیش می‌روی و همه جور افکار و اوهامی در ذهنت رژه می‌رود و به همه چیز فکر می‌کنی و خود را برای رویارویی با هر سرنوشتی آماده می‌کنی.

اما، انگار خداوند بزرگ و حکیم سرنوشتی دیگر برایت رقم زده است که نه منتظرش بودی و نه حتی فکرش را کرده باشی. سروران و خوانندگان ارجمند از تصدیع وقت شریفتان از شما و خالق جان آفرین عذرخواهم. اما ۱۸ اسفند سال ۶۵ روز انتقال جمعی از کبوتران پر و بال شکسته و جمعی اسیر بی دفاع، دست بسته، تشنه، گرسنه، بی رمق و بی بنیه، اما استوار و مقاوم، از سیاهچال استخبارات بغداد به ناکجا آبادی بنام اردوگاه تکریت ۱۱ است که با همت و غیرت همین پر و بال شکستگان و شیران در قفس به دانشگاهی تبدیل شد که فارغ التحصیلان آن، جمع زیادی از شهدا و حافظان قرآن و عالمان فرهیخته و گمنامان زیادی شدند که چه بسا ان‌شاءالله در عرش خالق یکتا مشهورترند تا در زمین.

آری این روز را به تمام همراهان و سروران گرامی که بدلیل مجروحیت زحمت جابجایی حقیر بدوش ایشان بود خاصتا ََ حاج آقا «جعفر می راحمدی» بزرگوار که هرچه کابل و چوب و کتک بود خورد که حقیر را در وسط تونل وحشت رها کند تا بعثی‌ها با با کابل و چوب لقمه‌ای از بدن خون آلود و مجروح من، دیگر عزیزان جانباز و مجروح همسفرم بکَننَد و قهقه مستانه بزنند که گویا شق القمر کرده اسیر مجروح دست بسته را شکنجه می‌کنند، رها نکرد و تمام کابل‌ها، باتوم‌ها و … را بجان خرید و حقیری، چون من عاصی را سالم از تونل وحشت عبور داد و شرمندگی و شرمساری را برای من تا روز قیامت به یادگار گذاشت تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم.

خداوندا وجود نازنین ایشان و همه عزیزانم را که هرکدام به نوعی حقی بر گردن حقیر دارند به ناز طبیبان محتاج نفرما و برادرانم را سربلند و پیروز و عاقبت بخیر بفرما.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اسفند به یادماندنی یک آزاده با رفتن به سیاهچال بیشتر بخوانید »

.

توحش بعثی‌ها برای آزار اسرای ایرانی به روایت آزادگان


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شرایط سخت اردوگاه‌های عراق برای اسرای ایرانی دربند رژیم صدام هر ثانیه‌اش پر خاطره، درس آموز و سخت بود.

حسنعلی قادری یکی از این اسرا به بخش کوتاهی از ماجراهای پیش آمده در اسارت اشاره کرده است که در ادامه می‎‌خوانید.

سه چهار ماه طول کشید تا به همه لباس و کفش دادند چون روزهای اول که داده بودند به همه نرسیده بود. افرادی مثل ما که لباس نو و کفش به آنها نرسیده بود سه چهار ماه را با همین وضع یعنی پا برهنه دستشویی برو، حموم برو، تو حیاط برو، تو سنگها برو، طی کردیم، حداقل فکر می کنم سه چهار ماهی این شرایط را داشتیم.‌

بدون بهانه هم کتک می زدند

به اضافه اینکه به آسایشگاه می رفتیم یا می آمدیم باید کتک می خوردیم، حالا به چه خاطر! هیچی! حتی بهانه هم نمی گرفتند تا به بهانه بزنند! می خواستیم وارد بشیم کتک می خوردیم، تو حیاط می نشستیم کتک می خوردیم! این دیگر روال شده بود برای همیشه، تقریبا این روال روزهای اول و ماه های اول دیگر عادی شده بود. تو حیاط هم می نشستیم یکی دو نگهبان با این کابل‌های بلند یک و نیم متری با عرض ۲ نفری! یکی، دو تا به همه می زدند و وقتی که می خواستیم بریم داخل آسایشگاه یکی می‌خوردیم و بیرون هم که می خواستیم بیاییم باز همین وضع را داشتیم.

از هر کسی خوششان نمی آمد کتکش می زدند! «حاکمیت بربریت.» به اضافه این که حالا از کسی هم که خوششان نمی‌آمد شدیدا کتک می‌خورد و زیر شکنجه قرار می‌گرفت که باز شرایط خاص خودش را داشت و اینکه باز بهانه‌گیری می‌کردند سر یک موضوع خاصی که مثلا چرا صحبت کردی یا چرا حرف زدی یا چرا دو نفری با هم راه رفتید یا مثلا چرا نماز خواندید و شرایط اینجوری آنها هم که باز شرایط خاص خودش را داشت.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

توحش بعثی‌ها برای آزار اسرای ایرانی به روایت آزادگان بیشتر بخوانید »

امیر سرتیپ آشتیانی

تلاش سازمان تأمین اجتماعی نیرو‌های مسلح برای رسیدگی به مشکلات ایثارگران


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، امیر سرتیپ «محمدرضا آشتیانی» وزیر دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح به مناسبت سالروز تشکیل سازمان تأمین اجتماعی نیرو‌های مسلح پیامی صادر کرد.

متن این پیام به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم؛

۱۴ آبان یادآور صدور فرمان حکیمانه و انسجام‌بخش فرمانده معظم کل قوا امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) برای تشکیل سازمان تأمین اجتماعی نیرو‌های مسلح است؛ نهادی که با گذشت ۱۴ سال از تأسیس آن تاکنون، گام‌های بلندی از خدمت، تلاش مؤثر و هدفمند در مسیر ارتقای منزلت، کرامت، معیشت، سلامت و توانمندسازی جامعه پرافتخار و شایسته تحت پوشش خود برداشته و به موفقیت‌های چشمگیری در مسیر تحقق اهداف و انجام مأموریت‌های خود دست یافته است و البته که این راه برای قدردانی، تکریم و خدمت خالصانه به خانواده معزز شاغلین و وابستگان نیرو‌های مسلح تا رسیدن به قله‌های بلند خرسندسازی و رضایتمندی ایشان، توقف و پایانی نخواهد داشت.

تلاش جهادی و بی وقفه برای خدمت‌رسانی با حفظ کرامت انسانی همکاران و خانواده محترم آنان، بهره‌گیری از فناوری‌های نوین برای تسهیل و تسریع خدمات و اطلاع‌رسانی به‌موقع، پاسخگویی سریع و رسیدگی به مطالبات و‌ مشکلات، با نگاه ویژه به تکریم خانواده معظم شهدا، جانبازان، ایثارگران و آزادگان، انتظار بنده از همکارانم در سازمان تأمین اجتماعی نیرو‌های مسلح است.

اینجانب بار دیگر ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان نیرو‌های مسلح و همچنین جان‌برکفان و مدافعان شهید جامعه متعهد حوزه سلامت و درمان نیرو‌های مسلح، این روز ارزشمند را به شما پیشکسوتان محترم، مشترکان ارجمند و همکاران خدوم و پرتلاشم و خانواده زحمتکش سازمان تأمین اجتماعی نیرو‌های مسلح تبریک عرض می‌نمایم و از درگاه خداوند منان، آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون شما عزیزان را در سایه توجهات حضرت ولی عصر (عج) و تحت هدایت و رهبری نایب بر حق ایشان امام خامنه‌ای عزیز (مدظله العالی)، مسئلت می‌نمایم.

انتهای پیام/ 200

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تلاش سازمان تأمین اجتماعی نیرو‌های مسلح برای رسیدگی به مشکلات ایثارگران بیشتر بخوانید »

.

عراقی‌هایی که برای نرفتن به جنگ با ایران خود را به دیوانگی می‌زدند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «مرتضی رستی» از آزادگان دوران دفاع مقدس خاطره اولین روز‌های اسارت و هم اتاقی شدن با ۲ منافق را روایت کرده است که در ادامه می‌خوانید.

برخورد صدام با سربازان عراقی

وقتی اسیر شدیم ابتدا ما را به العماره بردند و من و یکی از دوستان را که هر دو مجروح بودیم از شهر العماره به بغداد در محلی که مثل پادگان بود منتقل کردند. به بغداد که رسیدیم در آهنی بزرگی باز شد عده زیادی برهنه بودند! بعثی‌ها با هر وسیله‌ای مشغول ضرب و تنبیه آن‌ها بودند، با خودم گفتم اگر یکی از این کابل‌ها یا میلگرد‌ها را بخورم تمام. زمین هم از گرما آتش بود، به حدی که اصلاً بدن‌های بی حس و حال ما طاقت نداشت.

در اتاقی را باز کردند ما را داخل اتاق روی زمین سیمانی انداختند و بدون دادن حتی ملحفه یا بالشتی برای زیر سر رفتند.
در اینجا تعدادی اسیر بودند که اکثراً از ناحیه پا تیر و ترکش خورده بودند روی چند تخت قرار داشتند. اتاق پنجره‌ای رو به بیرون داشت و تعدادی از اسرای دیگر که لخت بودند را می‌دیدم چطور توسط نگهبان‌ها شکنجه می‌‎شوند. همین افراد که کتک می‌خوردند وقتی از کنار اتاق ما رد می‌شدند یواشکی داخل اتاق کیک یا بیسکویتی می‌انداختند و می‌گفتند اهلاً و سهلا و رد می‌شدند که مامورین نفهمند. حالا این‌ها چه کسانی بودند که عربی حرف می‌زدند را زیاد متوجه نشدیم، ولی بعداً شنیدیم عراقی‌هایی بودند که برای نرفتن به جنگ خودشان را به دیوانگی زده‌اند مثلا یکی پشتک می‌زد، یکی به هوا می‌پرید، یکی غلت میزد، یکی به دیوار لگد می‌زد و …

در اتاق باز شد دو نفر را با لباس اسارت آوردند و کلی رسیدگی کردند امکانات دادند که احتمال دادیم اسیر قدیمی صلیب دیده باشند، ولی مسلک و مرامشان چه بود نمی‌دانم، چون این دو نفر به محض ورود شروع کردند با الفاظ رکیک فحش دادن و توهین و بی‌ادبی کردن به مجروحین که درد می‌کشیدند و ناله می‌کردند. عراقی‌ها هم از آن‌ها حمایت می‌کردند در حالی که نسبت به ما با توپ و تشر برخورد می‌کردند. طوری شد که دیگر صدایی از کسی در نمی‌آمد تا این آقایان ناراحت نشوند.

یک احتمال هم دادیم و آن این بود که شاید این‌ها از منافقین داخل اردوگاه‌ها یا منافقین مترجم استخبارات باشند. هیچ اثری از بیماری یا دردمندی در آن‌ها نبود و حتی یک بار هم دکتر نیامد معاینه شان کند که ما بفهمیم چه شده‌اند. غذاشان هم خاص بود یعنی جدای از غذای دیگران و هرچه از پنجره هم داخل می‌انداختند این‌ها می‌گرفتند و می‌خوردند، به دیگران هم نه تعارف می‌کردند نه می‌دادند حتی سیگار هم که آن بیرونی‌ها داخل اتاق می‌انداختند این‌ها می‌کشیدند.

من و دوست دیگر، با بدن مجروحی که رمقی در آن نمانده بود روی زمین‌های داغی بودیم که احساس می‌کردیم روی تشکی از سوزن خوابیده ایم. مجروحین روی تخت‌ها هم که همه از ناحیه پا تیر و ترکش خورده بودند و تحرک نداشتند. از آن دو نفر هم که توقع نداشتیم، چون می‌دانستیم فقط فحش و ناسزا می‌گویند.

ضمناً آقای پرستار عراقی هم هر روز با آمپولی که فکر می‌کنم آخرین سایز سرنگ بود می‌آمد و به همه ما با یک سوزن که مثل میخ بود تزریق می‌کرد و می‌رفت. چه تزریق می‌کرد نفهمیدیم! فردی می‌گفت این پرستار شیعه است و آمپول چرک خشک کن می‌زند. پرسیدم از کجا فهمیدی که شیعه است؟ گفت: تنها کسی است که هوای ما رو داره و ضمناً شیشه اون قاب عکس صدام بالاسر را آب دهان می‌اندازد و پاک می‌کند اوست. می‌خواهد به ما بفهماند او هم از صدام بدش میاد و هوای ایرانی‌ها رو داره البته مطرح کردن این موضوع قبل از آمدن آن دو اسیر بود بعدش او هم جرات نمی‌کرد حرفی بزند یا کاری بکنه دکتری هم آمد به ما قول عمل جراحی داد که درست روز عمل ما را منتقل کردند به بیمارستان نیرو هوایی. می‌گفتند او هم شیعه بوده.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عراقی‌هایی که برای نرفتن به جنگ با ایران خود را به دیوانگی می‌زدند بیشتر بخوانید »

جوانان رزمنده جنگ نرم

جوانان؛ رزمنده خط مقدم جنگ نرم دشمن


گروه اجتماعی دفاع‌پرس – سعید نوروزی‌پور؛ ‎‌کم کم به هفته دفاع مقدس نزدیک می‌شویم، این هفته فرصت مناسبی برای شناخت شهدا است؛ این هفته یادآور یاد و خاطره شهدایی است که در دفاع از میهن اسلامی و ارزش‌های انقلاب به شهادت رسیدند. دفاع مقدس نام آشناترین واژه در حماسه‌های عزت آفرین ایران و همچون نگینی تا همیشه زمان در تقویم حماسه و پایداری ملت ایران می‌درخشد.
 
خون شهدا، رشادت‌های رزمندگان، جانبازان، آزادگان و صبر و ایثار و استقامت خانواده شهدا و دعای خیر آن‌ها است که سبب حفظ نظام و ارزش‌های مقدس جمهوری اسلامی ایران شده است.
 
دفاع مقدس فرصتی برای اثبات توانمندی‌های اسلام، انقلاب و کشور عزیزمان ایران بود و هشت سال دفاع جانانه ملت در برابر تجاوز وحشیانه دشمن منشأ غیرت دینی و مذهبی پایان ناپذیری برای مردم سلحشور ایران به شمار می‌رود.
 
دشمن پس از دفاع مقدس هر چند به دلیل قدرت بازدارندگی که کشورمان در حوزه تجهیزات نظامی و موشک‌های نقطه زن به دست آورده جرات حمله ندارد اما در جنگ نرم بیکار ننشسته و در زمان‌های مختلف و با طراحی نقشه‌های مختلف سعی دارند امنیت و آرامشی که در کشورمان وجود دراد از ببین ببرند و جوانان امروز به عنوان یک رزمنده باید در میدان جنگ نرم در مقابل هجمه‌های فرهنگی دشمن ایستادگی کنند و نقش مهمی در مبارزه با دشمنان دارند که کمتر از یک رزمنده دفاع مقدس نیست.
 
در جنگ نرم دشمن با مبارزه فرهنگی پا به میدان گذاشته و هویت و اصالت جوانان ما را نشانه گرفته است، بنابرین این میدان رزم کمتر از میدان رزم هشت سال دفاع مقدس نیست و امروز باید در میدان جنگ نرم با اشاعه فرهنگ دینی اسلامی خود در برابر تهاجم فرهنگی ایستاده و با تفکر و فرهنگ مبتذل غربی مبارزه کنیم.
 
شهدا در روزهایی که با دشمن تا بن دندان مسلح در میدان جنگ می‌کردند در وصیت نامه‌های خودشان راه را به ما نشان دادند و جوانان امروز با مراجعه به وصیت نامه این شهیدان که سند اصالت و هویت اسلامی ما ایرانیان است می‌توانند را مقابله و مبارزه با دشمنان را بیاموزند.
 
انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جوانان؛ رزمنده خط مقدم جنگ نرم دشمن بیشتر بخوانید »