آستان قدس رضوی

شکوفایی مذهب تشیع و نقش آن روی سکه‌های سلاطین/ نگاهی به گنجینه سکه رضوی+عکس

شکوفایی مذهب تشیع و نقش آن روی سکه‌های سلاطین/ نگاهی به گنجینه سکه رضوی+عکس


شکوفایی مذهب تشیع و نقش آن روی سکه‌های سلاطین/ نگاهی به گنجینه سکه رضوی+عکس


گنجینه سکه موزه آستان قدس رضوی از جمله گنجینه‌های پرباری است که در آن بیش از 75 هزار سکه از دوره‌های مختلف و کشور‌های مختلف وجود دارد که آئینۀ تمام‌نمای تاریخ، فرهنگ، هنر و تمدن ملل مختلف به شمار می‌رود.

خبرگزاری فارس- گروه حج و زیارت و وقف: تاریخ دوران اسلامی در برگیرنده تحولات سیاسی اجتماعی و مذهبی بسیاری است که انعکاس بخشی از این تحولات در شعارهایی که بر روی سکه‌های این دوره هک شده قابل مشاهده است.

این شعارها علاوه بر این که نمایانگر محورها و موضوعات فرهنگی و دینی مد نظر حکومت­‌ها است در مواردی بیانگر مفاهیم مورد قبول عامه جامعه است که حکومت‌­ها برای اقبال بیشتر مردم آنرا دست‌مایه نوشته سکه­‌ها می‌کردند.

در عبارات سکه­‌های دوره اسلامی پیام­‌های مهمی نهفته بود که به دستور حکمرانان نقش می‌­شده و با نظری بر آن می‌توان پیام‌های ارشادی، دعوتی و تبلیغی مقاطع زمانی مختلف را مطالعه کرد.

سکه‌ها عهده­‌دار نقش رسانه

محمدحسین یزدی‌نژاد مسئول گنجینه تمبر، سکه و اسکناس موزه رضوی سازمان کتابخانه­‌ها، موزه‌­ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، به نقش رسانه‌­ای سکه­‌ها در کنار ارزش مادی آن برای معاملات تجاری و بازرگانی اشاره دارد. سکه­‌های اسلامی به دو دسته سکه­‌هایی که قیام‌کنندگان ضرب کردند و سکه‌­هایی که حکمرانان ضرب کردند تقسیم می‌­شود.

بررسی سکه‌ها، نشان‌دهنده تمایلات مذهبی است و حتی نوع شعارهای مذهبی‌، اسامی افراد و ائمه و خلفا و آیات قرآنی روی سکه‌ها، از گرایش‌ها و مسائل جالب توجهی حکایت می‌کند. انتخاب آیات قرآنی در دوره‌های مختلف با معانی خاص، بیان‌کننده وضعیت زمانی و مکانی ضرب سکه و موقعیت سیاسی‌، اجتماعی و مذهبی جامعه است.

قبل از رسمیت یافتن حکومت صفوی در ایران، سکه­‌های بسیاری با نشانه‌­های شیعی در دوره­‌های مختلف تاریخی توسط حاکمان و حکومت‌­های مختلف با انگیزه­‌های خاص سیاسی، اجتماعی و مذهبی حک شده است.

نقش شعائر شیعی بر سکه‌های دوره اسلامی

حکومت غازان خان ۶۹۴ تا ۷۰۳ق، هفتمین ایلخان از سلسله ایلخانیان ایران و اولین سلطان  مسلمان مغول که  اسلام را دین رسمی اعلام کرد، از جمله این حکومت‌­ها بود. وی با توجه به ارادتی که به امامان شیعه داشت نام ائمه معصوم (ع) را بر سکه­‌های حکومت خود ضرب کرد.

پس از مرگ غازان به سال ۷۰۳ق، برادرش اولجایتو معروف به سلطان محمد خدابنده (۷۰۳-۷۱۶ق.) بر تخت نشست. اولجایتو نخستین ایلخانی بود که مذهب شیعه را پذیرفت و در گسترش آن کوشید. از جمله اقدامات او ضرب سکه­‌هایی بود که نام دوازده امام، شهادتین و صلوات بر پیامبر (ص) را در خود داشت. از این رو او را خدابنده لقب دادند.


سکه مربوط به دوران فتحعلی‌شاه قاجار

یزدی‌­نژاد در این خصوص به سکه‌­ای متعلق به حکومت بنی­امیه در دوره حکومت عبدالملک بن مروان۶۵ تا ۸۶ ق. نیز اشاره داشت که در گنجینه سکه موزه رضوی در معرض بازدید عموم قرار دارد. بر پشت و روی این سکه نقش «الله احد الله الصمد لم یلدولم یولد ولم یکن له کفوا احد. حاشیه محمد رسول الله ارسله بالهدی و دین الحق علی الدین کله و لوکره المشرکون»  بر روی درهم نقره ضرب شده است.

نقش سکه در دولت شیعی صفوی

دوره صفویه در تاریخ ایران عصر شکوفایی اعتقادات شیعی است و به دلیل حکومت قدرتمند صفویان، رونق تجارت داخلی و خارجی در این دوره باعث شد تا ضراب‌خانه­‌های مختلفی در اکثر شهرهای ایران اقدام به ضرب سکه کنند و بازار پولی گسترده‌­ای شکل گرفته و در اختیار تمام اقشار قرار گیرد.

اما این‌­بار حاکمان صفوی به جای نقش نشان­ه‌ای سلطنتی با هوشمندی به تبلیغ مذهب تشیع از طریق ضرب سکه پرداختند. در این خصوص یزدی­‌نژاد، به یکی از کمیاب‌ترین سکه این مجموعه، سکه نقره همایون، امپراطور گورکانی هند که در قندهار در سال ۹۵۱ ق ضرب شده اشاره دارد که برروی این سکه عبارت« لااله الاالله، محمد رسول الله، علی ولی الله» و «پادشاه غازی محمد همایون غازی بن ظهیرالدین محمد ضرب قندهار» و پشت سکه عبارت «لااله الاالله، محمد رسول الله، علی ولی الله» و «السلطان الاعظم الخاقان الحسینی شاه طهماسب» ضرب شده است. این سکه از نادر سکه­‌هایی است که در پشت و روی آن کلمه «علی ولی الله» نقر شده است.

این سکه را سلطان همایون، امپراطور گورکانی هند به پاس کمک شاه طهماسب صفوی برای بازپس گیری تخت و تاج خود از شیرشاه سوری که علیه وی شورش کرده بود، در شهر قندهار در زمان برگشت از اصفهان به هند، ضرب کرد.

نقش سکه در سایر حکومت­‌های شیعی

دیگر حکومت­‌های شیعی در گستره جغرافیای ایران نیز طی دوره­‌های حکومت خود با ضرب برخی از شعائر اسلامی در کنار تجارت به توسعه فرهنگ شیعی اقدام کردند. 

از آن جمله در اواخر سلسله زندیه طی طغیان تقی خان بافقی، یاغی بر علیه سلسله زندیه و حاکم یزد، بین سال‌های ۱۱۹۹ تا ۱۲۰۱ ق. بر سکه‌های طلای ربع مُهُر این متن حک شد: «شد آفتاب و ماه زر و سیم در جهان از سکه امام بحق صاحب الزمان»

در دوره افشاریه در زمان فرمانروایی شاهرخ ۱۱۶۱- ۱۲۱۰ ق. بر سکه اشرفی طلا این عبارات نقرشد: «نقش سکه زد در جهان با حکم خدا شاهرخ مکتب آستان رضا». همچنین در حکومت امیر ارسلان خان از حکام افشاریه به سال ۱۱۶۱ق. بر سکه­‌های ضرب شده در تبریز عبارت «ز فیض حضرت باری و سرنوشت قضا رواج یافت به زر سکه امام رضا» بر روی سکه و در پشت آن شهادتین و در حاشیه آن اسامی دوازده امام شیعه نقش شد.


سکه مربوط به دوران تیمور شاه درانی

آزادخان افغان در دوره فترت بعد از نادرشاه افشار سکه نقره «شاهی» در سال ۱۱۶۷ق. با نقش «یا صاحب الزمان»ضرب کرد. همچنین فتحعلی‌خان افشار فرمانروای تبریز در سال‌های ۱۱۷۳ تا ۱۱۷۵ ق. سکه ایبا عبارت «بزد سکه از میمنت زدقضا به نام علی بن موسی الرضا» و پشت سکه شهادتین را ضرب کرده است.

در دوره قاجار نیز به سال ۱۲۵۰ق. در دارالمرز رشت در دوره محمد شاه پدر ناصرالدین قاجار سکه با عبارت «شاهنشه انبیاء محمد» ضرب شد. در فاصله سال‌های ۱۱۹۳تا ۱۲۱۱ق. نیز عبارت «شد آفتاب و ماه زر و سیم در جهان از سکه امام بحق صاحب الزمان» بر سکه‌­ها نقش شد. در دوره محمدحسن خان قاجار ۱۱۶۳- ۱۱۷۲ق. نیز این عبارت بر سکه‌ها که در مازندران ضرب می‌شد نقش بست: «بزر سکه از میمنیت زد قضا بنام علی بن موسی الرضا».

سکه‌های منحصر به فرد ضرب مشهد

محمدحسین یزدی نژاد مسئول گنجینه تمبر، سکه و اسکناس موزه رضوی به مجموعه‌ای از سکه‌های ضرب شده در مشهد نیز اشاره دارد که به تازگی توسط علی محمد پیشوایی مجموعه دار برجسته تهرانی،به موزه سکه رضوی اهدا شده است.

در تمامی این سکه ها که دوره های حکومتی صفویه تا قاجاریه را شامل می شود، عبارت «ضرب مشهد» نیز حک شده است. وی به سکه شاه طهماسب دوم صفوی (۱۱۳۵ تا ۱۱۴۵ ق.) در مجموعه اهدایی این واقف ضرب مشهد اشاره دارد که پشت سکه اسامی ائمه اطهار حک شده و روی آن عبارت «از خراسان سکه بر زر شد بتوفیق خدا نصرت و امدادشاه دین علی موسی الرضا» ضرب مشهد ۱۱۴۳ ق. حک شده است.

یزدی‌نژاد همچنین به کم یاب‌ترین سکه موجود در این مجموعه اشاره دارد که در حکومت عادلشاه افشار (۱۱۶۰ تا ۱۱۶۱ق.) به سال ۱۱۶۱ق. ضرب شده و بر آن عبارت «یا علی بن موسی الرضا» پشت سکه «لااله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله» حک شده است. مدت حکومت عادل‌شاه افشار از سال ۱۱۶۰ الی ۱۱۶۱ ق. بیشتر به طول نیانجامید و سکه‌هایی که در این مدت یک سال ضرب شد بسیار محدود است و به سختی یافت می‌شود.

سکه‌ای دیگر در این مجموعه متعلق به احمدشاه درانی یکی از فرماندهان لشگر نادر شاه افشار است که پس از مرگ نادرشاه در سال ۱۱۶۰ ق. در مشهد ضرب شده و عبارت «حکم شد از قادر بی چون به احمدپادشاه سکه زن بر سیم و زر از اوج ماهی تا بماه» بر آن نقش شده است.


سکه مربوط به دوران احمد شاه درانی

تیمورشاه درانی (۱۱۷۰ تا ۱۲۰۷ق.) نیز در دوران حکومت خود به سال ۱۲۰۳ ق. سکه‌ای را در مشهد ضرب کرد که عبارت حک شده بر آن اشاره به حکومت وی بر خراسان دارد: «باز از نو سکه بر زر شده بتوفیق اله در خراسان نام سلطان جهان تیمورشاه»

یزدی نژاد به سکه‌های ضرب شده حکومت فتح علیشاه قاجار در سال‌های ۱۲۲۱، ۱۲۲۷ و ۱۲۴۷ ق. در این مجموعه اشاره دارد که تنها عبارت «السلطان بن سلطان فتحعلی‌شاه قاجار» بر آن حک شده است.

گنجینۀ تمبر، اسکناس و سکۀ موزۀ آستان قدس رضوی با بیش از یک میلیون قطعه تمبر، افزون بر ۲۷ هزار برگ اسکناس و بیش از ۷۵ هزار سکه ضرب چکشی و ماشینی از ۲۴۰ کشور و مستعمرات سابق جهان، به عنوان آئینۀ تمام‌نمای تاریخ، فرهنگ، هنر و تمدن ملل مختلف به شمار می‌رود.

این مجموعه در کنار نمایش سکه‌های اسلامی برای معرفی فرهنگ و هنر دوره اسلامی، مستندسازی و تهیه شناسنامه‌های علمی و تخصصی برای این آثار ارزشمند را در دستور کار خود قرار داده تا زمینه مطالعاتی مناسبی را برای اهل پژوهش فراهم کند.

انتهای پیام/




منبع

شکوفایی مذهب تشیع و نقش آن روی سکه‌های سلاطین/ نگاهی به گنجینه سکه رضوی+عکس بیشتر بخوانید »

حرم امام رضا (ع) مرکز واکسیناسیون کرونا می‌شود

حرم امام رضا (ع) مرکز واکسیناسیون کرونا می‌شود


حرم امام رضا (ع) مرکز واکسیناسیون کرونا می‌شود


با دستور تولیت آستان قدس رضوی و درصورت نیاز مراکز درمانی، رواق‌های حرم رضوی برای واکسیناسیون مردم در اختیار وزارت بهداشت، هلال احمر و دیگر نهاد‌های مرتبط قرار می‌گیرد.

به گزارش مجاهدت به نقل ازخبرنگار قرآن و فعالیت‌های دینی خبرگزاری فارس در ادامه تلاش‌های آستان قدس رضوی برای ریشه‌کنی ویروس کرونا، حجت‌الاسلام مروی تولیت آستان امام رضا (ع) اعلام کرد آماده‌ایم تا رواق‌های حرم رضوی جهت واکسیناسیون در اختیار وزارت بهداشت، هلال احمر و دیگر نهاد‌های مرتبط قرار گیرد.

اقدامی برای تسریع در واکسیناسیون

این اقدام آستان در راستای افزایش واردات واکسن و نیاز به افزایش مراکز واکسیناسیون انجام شد تا به این صورت هم تجمع شهروندان برای تزریق واکسن کاهش یابد و هم سرعت واکسیناسیون بالا برود.

اختصاص ۳۰ میلیارد ریال برای خرید واکسن

در همین راستا حجت‌الاسلام مروی در پیامی نوشت: آستان قدس از ابتدای کرونا در کنار مردم و کادر درمان بوده و با تأکید رهبری و عزم دولت در تسریع واکسیناسیون ضمن اختصاص ۳۰ میلیارد ریال برای تأمین واکسن حاشیه شهر مشهد، آمادگی داریم در صورت نیاز، رواق‌های حرم مطهر رضوی را برای واکسیناسیون عمومی اختصاص دهیم.

اقدمات آستان برای مبارزه با کرونا

به گزارش مجاهدت به نقل ازفارس پیش از این هم آستان قدس رضوی دیگر اماکن آستان مانند زائر‌سرای رضوی، ورزشگاه امام رضا (ع) و… را جهت مبارزه با کرونا و یا درمان بیماران کرونایی در اختیار نهاد‌های مسئول قرار داده بود. تا جایی که امروز در دو بلوک زائر‌سرای رضوی بیمارستانی ۱۰۰ تختخوابی برای بیماران کرونایی راه‌اندازی شده است.

انتهای پیام/




منبع

حرم امام رضا (ع) مرکز واکسیناسیون کرونا می‌شود بیشتر بخوانید »

اولین چراغ برق در حرم امام رضا (ع) چه سالی روشن شد؟/روایت‌هایی شنیدنی از خدمت در اداره روشنایی

اولین چراغ برق در حرم امام رضا (ع) چه سالی روشن شد؟/روایت‌هایی شنیدنی از خدمت در اداره روشنایی


اولین چراغ برق در حرم امام رضا (ع) چه سالی روشن شد؟/روایت‌هایی شنیدنی از خدمت در اداره روشنایی


اداره روشنایی حرم مطهر رضوی با 850 خادم افتخاری به ارائه خدمات متنوعی همچون رسیدگی به چراغ ها و لوستر‌ها، نصب ریسه و چراغانی در مناسبت‌ها، نصب کتیبه و سیاهی در صحن‌ها و رواق‌ها و تنظیف آینه‌کاری و کاشی‌کاری‌های حرم می‌پردازد.

خبرگزاری فارس- گروه حج و زیارت و وقف: تأمین روشنایی حرم نورانی امام رئوف از دیرباز مورد توجه محبان حضرت شمس الشموس(ع) بوده و در بیشتر وقف‌نامه‌ها رقباتی برای مصرف روشنایی حرم و بیوتات آن تعیین شده است. همچنین روشن کردن شمع در حرم و رواق‌ها توسط زائران به عنوان ادای نذر انجام می‌گرفت. بدین ترتیب ارادتمندان حضرت رضا (ع) علاقه خاصی به تأمین روشنایی اماکن متبرکه رضوی داشتند تا زائران با آسایش بیشتر به عبادت و زیارت بپردازند. با بهره‌برداری از اولین موتور برق در حرم مطهر رضوی در سال ۱۲۷۹، به مرور شمع‌ها جای خود را به چراغ برق دادند و فصل جدیدی در تاریخچه نور و روشنایی حرم مطهر گشوده شد.

اولین مولد برق به دستور مظفرالدین‌شاه قاجار خریداری و در بالا خیابان نزدیک بست علیا (شیخ طوسی) نصب شد. این مولد علاوه بر حرم، بخشی از بالا خیابان را هم روشن می‌کرد. این دستگاه با زغال سنگ کار می‌کرد و به این ترتیب اولین چراغ برق ۱۲۱ سال قبل در حرم امام رضا (ع) روشن شد.

میهمان مهدی حق‌طلب، رئیس اداره روشنایی حرم مطهر رضوی در دفتر کارش در صحن پیامبر اعظم (ص) می‌‌شویم. او مهندس برق قدرت است و ۱۸ سال سابقه فعالیت در این اداره را دارد. حق‌طلب درباره وظایف اداره روشنایی می‌گوید: این اداره همان‌طور که از نامش پیداست فعالیت‌هایش با نور و چراغانی گره خورده است. اصلی‌ترین وظیفه کاری ما طراحی، ساخت، نگهداری، تنظیف، جابه‌جایی و تعمیر لوسترهای بارگاه ملکوتی حضرت رضا (ع) است.

لوسترهای عتیقه، برقی شده و هنوز به حرم روشنایی می‌بخشد

او ادامه می‌دهد: عمده لوسترهای حرم رضوی از قدیم به یادگار مانده و عتیقه است، اما از آنجایی که فضای حرم مطهر همچون یک موزه است بنابراین نفیس‌ترین لوسترها در رواق‌ها نصب شده تا در رؤیت تمامی زائران باشند. البته ما لوسترهای قدیمی را بروزرسانی و برقی کرده‌ایم یعنی اگر در گذشته لوسترها با شمع روشنایی داشتند، امروزه لامپ‌ها روشنایی‌بخش آنهاست.

حق‌طلب می‌افزاید: غالب لوسترهای حرم مطهر از قطعات کریستالی و سنگین ساخته شدند به طور مثال شاید برای‌تان جالب باشد که بدانید حداکثر وزن لوسترهای حرم مطهر به دو و نیم تُن می‌رسد.

طراحی لوستر متناسب با فضای حرم و حفظ ایمنی زائران

رئیس اداره روشنایی حرم مطهر رضوی بیان می‌کند: لوسترهای مورد نیاز مجموعه آستان قدس رضوی به ویژه لوسترهای رواق‌های تازه تأسیس در کارگاه تخصصی طراحی لوستر این اداره ساخته می‌شود چنان که طراحی لوسترهای رواق‌ امام خمینی (ره) و رواق دارالمرحمه توسط خادمان اداره روشنایی انجام شده است.

حق‌طلب می‌گوید: این لوسترها به صورت یکپارچه ساخته شده و برای اتصالات آنها از زنجیر مقاوم با دو برابر ضریب ایمنی استفاده می‌شود. همچنین علاوه بر پیش‌بینی اتکای دوم برای لوسترها، به نوع بافت آویزها هم توجه می‌شود. بدین ترتیب ضریب ایمنی در ساخت لوسترهای حرم رضوی افزایش یافته و درصد سقوط دانه‌ها، قطعات و ریسه‌های آنها به حداقل می‌رسد.

توجه به شاخص‌های ایرانی، اسلامی در طراحی لوستر‌ها

او می‌افزاید: در طراحی این لوسترها علاوه بر ضریب ایمنی، مناسب‌سازی آنها با مجموعه حرم حضرت رضا (ع) و توجه به شاخصه‌های فرهنگ و هنر ایرانی، اسلامی مد نظر قرار می‌گیرد به عبارتی لوسترها طوری طراحی می‌شود که هم مدرن و هم متناسب با شکل گنبدی و بزرگی فضای رواق‌ها باشد.

ارائه خدمات روشنایی حرم مطهر نیاز به تجهیزات لازم همچون بالابر برای کار در ارتفاعات دارد. حق‌طلب در این خصوص می‌گوید: خدمات بالابر، یکی دیگر از خدمات این اداره است. البته سایر ادارات آستان قدس رضوی هم در صورت نیاز می‌توانند از خدمات بالابر اداره روشنایی بهره‌مند شوند.

تنظیف و غبار‌روبی آینه‌‌کاری‌ها، معرق‌کاری‌ها، کاشی‌‌کاری‌ها و درب‌های حرم توسط خادمان روشنایی

رئیس اداره روشنایی اضافه می‌کند: نگهداری، تنظیف و غبارروبی هر آنچه بر روی دیوارها و سقف‌های حرم رضوی است؛ از آینه‌‌کاری‌ها، معرق‌کاری‌ها تا کاشی‌‌کاری‌ها و درب‌ها هم توسط خادمان اداره روشنایی انجام می‌شود. حتی تنظیف منصوبات روی دیوارها مثل ساعت‌ها و تابلوها هم بر عهده خادمان این اداره است. دوره زمانی تنظیف این نقاط مرتفع هم با توجه به بررسی موقعیت مکانی و نوع جنس آنها تعریف می‌شود.

همچنین به گفته او، بخش تعمیر و نگهداری ساعت حرم رضوی‌ در زیر مجموعه اداره روشنایی فعالیت می‌کند. خادمان این بخش علاوه بر ارائه خدمات مرتبط به دو ساعت قدیمی در گلدسته‌های صحن‌های آزادی و انقلاب اسلامی، خدمات مربوط به سایر ساعت‌های حرم مطهر همچون ساعت‌های دیجیتال برقی رواق‌ها را هم انجام می‌دهند.

سیاه‌پوشی و نصب کتیبه در صحن‌ها رواق‌ها 

در ایام شهادت و سوگواری‌ها همچون ماه‌های محرم و صفر نیز صحن و سرای رضوی با کتیبه‌ها و پارچه‌های مشکی سیاه‌پوش می‌شود. رئیس اداره روشنایی در این باره می‌گوید: خادمان این اداره وظیفه سیاه‌پوشی ایوان‌ها، سردرها، گلدسته‌ها، نقاره‌خانه و… حرم مطهر را طبق مناسبت‌های تقویمی در بازه زمانی مشخص برعهده دارند. صفر تا صد کار کتیبه‌ها؛ از طراحی و چاپ تا نصب و نگهداری آنها همه با مشارکت خادمان اداره روشنایی انجام می‌شود.

او می‌گوید: چراغانی و ریسه‌بندی بارگاه مصفای حضرت ثامن الحجج (ع)، یکی دیگر از فعالیت‌های گسترده اداره روشنایی در اعیاد است. هر ساله سعی می‌کنیم از ایده‌ها و ابتکارات نو برای چراغانی حرم مطهر استفاده کنیم تا زائران هم از این زیبایی بصری به بهترین شکل بهره‌مند شوند.

حق‌طلب تصریح می‌کند: نوع خدمت ما در اداره روشنایی بسیار متنوع است که همین تنوع آن را دوست‌داشتنی می‌کند. از سویی دیگر، وقتی زائران لوسترها و آینه‌کاری‌های تمیز را نگاه می‌کنند، ما هم از کارمان لذت می‌بریم.  

خدمت ۸۵۰ خادم افتخاری در اداره روشنایی حرم

در ادامه دقایقی میهمان خادمان اداره روشنایی در محل خدمت‌شان در جوار باب الهادی (ع) می‌‌شوم، مکانی که لوسترهای متنوعی از سقف آن آویزان است و تنی چند از خادمان با دقت و ظرافت خاصی در حال کار بر روی قطعات لوسترها هستند. به گفته حق‌طلب، حدود ۸۵۰ نیروی افتخاری در شیفت‌های هشت ساعته در دو نوبت صبح و بعدازظهر در ارائه خدمات اداره روشنایی حرم رضوی مشارکت دارند. البته از آنجایی که کار آنها به طور عمده در ارتفاعات و مرتبط با برق و لوسترهای نفیس است، بیشترشان نیروهای جوان و فنی هستند.

سعید سهیلی یکی از خادمان این اداره است که از سال ۱۳۸۱ افتخار خدمت در بخش‌های مختلف صحن و سرای رضوی را داشته است. او درباره خدمتش در این اداره می‌گوید: حدود شش سال پیش اداره روشنایی نیاز به متخصص کامپیوتر برای بخش طراحی لوستر داشت، به همین دلیل به این بخش منتقل شدم. در حال حاضر هم به عنوان مسئول شیفت چهارم روز در این اداره خدمت می‌کنم.

او می‌افزاید: پیش از آنکه به جمع خادمان حرم رضوی بپیوندم، مثل همه شیعیان به زیارت می‌آمدم، اما پس از اینکه قسمتم شد لباس خادمی این آستان مقدس را بپوشم، حس می‌کنم ارتباط خاصی بین من و حضرت رضا (ع) شکل گرفته که بیانش آسان نیست. همچنین اگر به هر دلیلی نتوانم یک هفته برای خدمت بیایم، انگار گمشده‌ای دارم.

سهیلی خاطرنشان می‌کند: محیط کارمان بسیار آرامش‌بخش است و هر کس در این فضا کار کند دلبسته آن می‌شود و هر هفته لحظه‌شماری می‌کنم زودتر روز کشیکم برسد.

انتهای پیام/




منبع

اولین چراغ برق در حرم امام رضا (ع) چه سالی روشن شد؟/روایت‌هایی شنیدنی از خدمت در اداره روشنایی بیشتر بخوانید »

روایت حجت‌الاسلام مروی از مراودات مرحوم علامه حکیمی با رهبر معظم انقلاب

روایت حجت‌الاسلام والمسلمین مروی از مراودات مرحوم علامه حکیمی با رهبر معظم انقلاب


روایت حجت‌الاسلام والمسلمین مروی از مراودات مرحوم علامه حکیمی با رهبر معظم انقلاب


حجت‌الاسلام و المسلمین احمد مروی تولیت آستان قدس رضوی و معاون سابق ارتباطات حوزوی دفتر رهبر معظم اانقلاب از کسانی است که سابقه‌ آشنایی و دوستی با مرحوم علامه محمدرضا حکیمی دارد و به روایت این خاطرات خصوصاً مراودات مرحوم با آیت‌الله خامنه‌ای پرداخته است.

به گزارش مجاهدت به نقل ازخبرنگار قرآن و فعالیت‌های دینی خبرگزاری فارس حجت‌الاسلام احمد مروی تولیت آستان قدس رضوی و معاون سابق ارتباطات حوزوی دفتر رهبری، از کسانی است که سابقه‌ آشنایی و دوستی طولانی با مرحوم علامه محمدرضا حکیمی داشته به نحوی که سابقه این آشنایی به دوران پیش از انقلاب اسلامی باز می‌گردد. همچنین ارتباط مشترک آقای مروی با رهبر انقلاب اسلامی و مرحوم حکیمی، باعث شده است که وی در جریان مراودات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با علامه محمدرضا حکیمی باشد.

در ادامه روایت حجت‌الاسلام مروی، درباره‌ شخصیت مرحوم حکیمی و خاطراتی از مراوادت وی با رهبر انقلاب تقدیم می‌شود.

«رفیق دیرین» رهبر انقلاب

در آغاز صحبتم وظیفه‌ی خود می‌دانم که ارتحال این عالم ربانی و روشن‌فکر دل‌سوخته و متفکر و نویسنده‌ی‌ نوآور را خصوصاً خدمت رهبر انقلاب تسلیت عرض کنم که ایشان در پیامشان از علامه حکیمی به‌عنوان «رفیق دیرین‌» خود یاد کردند. ان‌شاءالله خداوند روح پاک این عالم جلیل‌القدر را با اولیاء خود محشور بفرماید. ما اگر بخواهیم در مورد مرحوم علامه حکیمی صحبت کنیم، از چند منظر باید به این مسئله بپردازیم. اوّل، آن دوره‌ای که ایشان در مشهد بود و به‌عنوان دوره‌ی‌ رشد و ساخته‌شدن ایشان به‌حساب می‌آید، بعد هم دوره‌ی هجرتشان به تهران که تا آخر عمر آنجا بود.

آغاز راه از حجره‌ای در مدرسه نواب مشهد

ایشان اصالتاً مشهدی بود. پدر و مادرش هم متولد این شهر بودند. آن ایام که ایشان در مشهد بود، در یکی از حجره‌های مدرسه‌ی نواب به دروس حوزوی اشتغال داشت و با آن استعداد وافرش توانست درس‌های حوزه را به‌خوبی و شایستگی طی کند.

خاطره علامه حکیمی از کلاس درس آیت‌الله میلانی

من خاطره‌ای دارم از خود این بزرگوار که می‌گفت مدرسه که تمام شد، در درس خارج مرحوم آیت‌الله میلانی -آن مرجع بزرگ و کم‌نظیر- شرکت می‌کردم. تقریباً ۲۳ سال داشتم و جوان بودم که در درس این فقیه بزرگ شرکت می‌کردم و هر وقت مسئله‌ای را مطرح می‌کردم، استاد اشکال را توجه می‌کرد و با سعه‌‌صدر پاسخ می‌داد. بسیار هم به من علاقه‌مند بود‌. یک روز در آن مدرسه من پشت ستون نشسته بودم. حضرت آیت‌الله میلانی تشریف آورد و شروع به درس‌گفتن کرد و چون من پشت ستون بودم، من را ندید. حین درس‌دادن پرسید آقای حکیمی کجاست؟ من از پشت ستون خودم را نشان دادم و عرض کردم آقا من اینجا نشستم. فرمود، آهان خواستم ببینم سر درس هستی یا نه.

وقتی افلاطون درس می‌گفت، اگر ارسطو پای درسش نبود، آن روز برای افلاطون درس‌گفتن سخت می‌شد. با این فرمایش، مرحوم آیت‌الله میلانی آقای محمدرضا حکیمی را که جوانی ۲۳ساله بود، به ارسطوی درسش تشبیه می‌کند؛ بسیار بااستعداد، خوش‌فکر، پُرتلاش و پُرمطالعه.

ایشان از شاگردان خاص آقا شیخ مجتبی قزوینی بود

فعالیت دیگر ایشان غیر از مباحث دروس حوزه، در مقوله‌ی عرفان و معرفت بود و با استادان بزرگی از جمله مرحوم حضرت آیت‌الله آقا شیخ مجتبی قزوینی مأنوس‌ بود. مرحوم آقای حکیمی از شاگردان خاص آقا شیخ مجتبی قزوینی بود. آقا شیخ مجتبی هم برای ایشان و شاگردانش درس فلسفه می‌گفت. مرحوم حکیمی غیر از اینکه فلسفه را خوانده بود، در محضر آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی در کلاس سیروسلوک ایشان هم شرکت داشت. رهبر انقلاب تعبیری در مورد مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی دارند که می‌فرمایند آقای شیخ مجتبی فلزش فلز امام بود.‌ حضرت آقا هم خیلی به شیخ مجتبی علاقه و ارادت دارند.

گعده طلبگی با رهبر انقلاب

یادم هست اواسط دهه‌ی‌ ۷۰ بود که مرحوم آقای حکیمی تصمیم گرفت به مشهد برگردد و باقی‌مانده‌ی عمرش را در جوار حضرت رضا علیه‌السلام باشد. با بعضی از دوستان قدیمی‌اش خداحافظی کرد و گفت من به مشهد می‌روم و دیگر معلوم نیست به تهران بازگردم. به بنده هم گفت دوست دارم خدمت رهبر انقلاب برسم و از ایشان هم خداحافظی کنم. بنده هم خدمت حضرت آقا عرض کردم و ایشان فرمودند آقای حکیمی فلان شب شام تشریف بیاورند و در خدمتشان باشیم‌. در آن دیدار بنده هم توفیق حضور داشتم. قبل از شام حدود یک ساعت‌ و بیست دقیقه‌ به قول طلبه‌ها گعده‌ی طلبگی صورت گرفت. شاید دو سوم از آن جلسه به بیان فضیلت‌ها و روایت خاطرات حضرت آقا و مرحوم علامه حکیمی از مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی گذشت‌.

عشق و علاقه‌ وافر نسبت به امام (ره)

یکی دیگر از خصوصیات آقای حکیمی آن‌طور که خودش هم گفت، عشق و علاقه‌ی‌ وافر به امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه بود. ایشان می‌گفت وقتی حضرت امام نهضت را شروع کردند، ما همه‌ آرزوها و آمال‌هایمان را در امام دیدیم. ما امام را تبلور عدالت اسلامی، تبلور عاشورای حسینی و تبلور عالم حقیقی دیدیم. به همین خاطر مرحوم آقای حکیمی خیلی تلاش کرد که بتواند بین حوزه‌های علمیه‌ی مشهد و قم پیوند ایجاد کند و در این راه از هیچ تلاشی مضایقه نکرد؛ تا آنجایی که مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی را از مشهد به قم برد تا با حضرت امام دیدار کند.

با اینکه از نظر مشرب فکری بین امام و مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی فاصله‌ زیاد بود، (امام اهل فلسفه بودند و مرحوم شیخ آقا مجتبی کاملاً نقطه مقابل این دیدگاه و به تعبیر خود علامه حکیمی جزء رهبران مکتب تفکیک بود) امّا آقا شیخ مجتبی که به‌لحاظ مکتب فکری در نقطه مقابل امام بود به دیدن ایشان رفت و وقتی جلسه‌ خصوصی برقرار می‌شود، آن اختلاف فکری در حوزه‌ی‌ مسائل فلسفی و عرفانی کنار گذاشته می‌شود و مرحوم آقا شیخ مجتبی یکی از مروجین و طرفداران امام می‌شود. تعبیری هم از حضرت امام با این مضمون دارد که این مرد پرچم اسلام را بلندکرده و باید همه از او حمایت کنیم.

تأثیرگذار در حمایت آقا شیخ مجتبی قزوینی از امام (ره)

مرحوم علامه حکیمی نقل می‌کرد که مرحوم آقا شیخ مجتبی عکسی از امام را در طاقچه‌ی‌ اتاقش گذاشته بود. برای فضای آن روز مشهد، آن هم در زمان اختلاف مکتب فلسفی امام با شیخ مجتبی، قرار‌دادن عکس امام در اتاق مرحوم آقا شیخ مجتبی برای خیلی‌ها اعجاب‌آور بود؛ چون علما معمولاً رسم ندارند عکس عالم دیگری را در خانه‌شان قرار دهند. مرحوم حکیمی نقل می‌کرد روزی آقا شیخ مجتبی به من گفت بعضی‌ها به من اعتراض می‌کنند که شما چرا عکس آیت‌الله خمینی را در خانه‌تان گذاشتید، ایشان طرفدار فلسفه‌اند و شما کاملاً ضدفلسفه‌اید. بعد به آقای حکیمی می‌گوید این‌ها نمی‌فهمند امروز عَلَم اسلام دست این سید است و ما هر کداممان باید به سهم خودمان این آقا را تقویت، بزرگ و حمایت کنیم. در این قضیه که مرحوم آقا شیخ مجتبی این‌گونه به امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه علاقه‌مند و طرفدار شد، مرحوم آقای حکیمی نقش بسزایی داشت.

البته تأثیر و مواضع انقلابی که مرحوم آقا شیخ در مشهد داشت، به مذاق ساواک و رژیم طاغوت خوش نیامد تا جایی که حتی اجازه ندادند بعد از رحلت، پیکر ایشان در فضای اصلی حرم مطهر دفن شود. در حالی که در آن زمان معمولاً این کار برای خاک‌سپاری علما و بزرگان درجه‌یک انجام می‌شد. ایشان را در جایی از حرم که حالت انباری داشته آن هم از ترس افکار عمومی دفن می‌کنند، امّا از آنجایی که خداوند به بندگان مؤمنش عزت می‌دهد، بعد از انقلاب و بازسازی و گسترش فضای حرم مطهر، صورت قبر ایشان از آن غربت درمی‌آید و در باب دارالحجه مورد زیارت زائران حضرت رضا سلام‌الله‌علیه قرار می‌گیرد.

هجرت به تهران، بهره‌مندی از سیروسلوک مرحوم حافظیان

در دوره‌ای که مرحوم حکیمی در مشهد بود، سیروسلوک را از استادش مرحوم حافظیان فراگرفت؛ فردی که در مقولات سیروسلوک نخبه‌ بود. مرحوم آقای حکیمی هم از آقا شیخ مجتبی قزوینی و هم از آقای حافظیان بهره‌های فراوانی بُرد و تا آخر عمرش از آن دستوراتی که از این بزرگواران گرفته بود، در جهت خودسازی و تهذیب نفس بهره‌مند بود.

اهل گفت‌وگو با همه اقشار حوزه و دانشگاه

آقای حکیمی در ایام حضور در تهران به کارهای علمی، نویسندگی و ارتباط با روشن‌فکران هم مشغول بود. خود ایشان می‌گفت من برای عده‌ای از روشن‌فکران از جمله حمید عنایت که مغز متفکر بود، درس اسفار می‌گفتم تا او را با فلسفه‌ی اسلامی آشنا کنم. البته نقدی هم که با تفکیکی‌ها بر فلسفه داشتم در لابه‌لا مبانی خودم را هم بیان می‌کردم. از یک طرف با امثال حمید عنایت ارتباط داشت و از طرف دیگر، ارتباط بسیار نزدیک و صمیمی با مرحوم شهید آیت‌الله مطهری داشت. ارتباط با همه‌‌ی قشرهای روشن‌فکر دانشگاهی، علمای روشن‌فکر حوزه‌، علامه‌ مطهری، شهید مفتح، شهید بهشتی و فضلای حوزه‌ی علمیه قم در برنامه‌اش بود.

اعتقاد خاص به عدالت‌خواهی؛ رنج‌بردن از تبعیض و فساد

یکی از خصوصیات مرحوم علامه‌ حکیمی که در آن اجتهاد هم پیدا کرد، عدالت‌خواهی‌اش بود. ایشان به حدیث شریف «العدل حَیاةُ الاحکام» اعتقاد داشت؛ یعنی اگر بخواهید در میان مردم احکام نورانی اسلام را جاری کنید و در مردم رغبت عمل به احکام‌ حیات بخش اسلام را به‌وجود بیاورید، با اجرای عدالت در جامعه انجام‌شدنی است. در جامعه‌ای که عدالت اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و عدالت به‌معنی عام کلمه نباشد، جامعه‌ای که از تبعیض، رانت و این‌گونه فسادها در رنج است، طبق این حدیث شریف احکام الهی هم در آن جامعه مستقر نخواهد شد. حقیقتاً آقای حکیمی به این معنا هم معتقد بود، هم‌ دغدغه‌اش بود و هم در نوشته‌هایش (حدود پنجاه جلد کتاب) به آن پرداخت.

از رنجِ فقر و نداری خانواده‌ها، بی‌تاب می‌شد

اگر کتاب‌های ایشان را مطالعه کنید، بحث عدالت انسانی را بسیار مطرح‌کرده‌ و تحلیلش این بود که ما اگر بخواهیم مدینه‌ی فاضله ایجاد کنیم، اگر بخواهیم جامعه‌ی‌ دینی تأسیس کنیم، اگر بخواهیم جامعه‌ی‌ نبوی و علوی به‌وجود آوریم، جز با عدالت امکان ندارد. باور داشت که عدالت در جامعه باید ایجاد شود. اگر مطلع می‌شد خانواده‌ای در رنجِ فقر و نداری‌اند حقیقتاً بی‌تاب می‌شد و همه‌ی غصه‌ و نگرانی‌اش همین بود.

آن جلسه به یادماندنی با رهبر انقلاب

سال ۶۹ بود که رهبر انقلاب به من گفتند علاقه‌مندم آقای حکیمی را ملاقات کنم. برای فلان روز، ناهار ایشان را دعوت کنید. من به آقای حکیمی عرض کردم که فلان روز ناهار مهمان رهبر انقلاب هستید. آقای حکیمی گفت آقا من حالا در حضور ایشان بیایم چه بگویم و چه‌کار کنم؟ من اگر بیایم و هیچ ‌چیز نگویم، روز قیامت مسئولم که در محضر حاکم اسلامی رفتم، ولی درد و رنج مردم را منتقل نکردم و نگفتم. من اگر بیایم در این جلسه چیزی نگویم روز قیامت مسئولم و اگر هم این مطالب را بگویم (نابسامانی‌های اقتصادی، فقر، نداری، تبعیض و …) ممکن است خیلی مورد پسند واقع نشود یا خود ایشان بگوید آقا من مطلعم از این مسائل. خب آمدن من چه فایده‌ای دارد. من باید از این ملاقات بهره‌ای ببرم. بنده به ایشان عرض کردم، شما تشریف بیاورید، هرچه تشخیص می‌دهید و دوست دارید آنجا بیان کنید. حضرت آقا سعه‌‌ی صدرشان خیلی بالاست و در نیت پاک و صداقت و اخلاص شما کمترین تردیدی ندارند. لذا، هرچه بگویید آقا استقبال می‌کنند، هیچ نگران نباشید.

آن روز مقرر محقق شد و ایشان خدمت آقا تشریف آورد. صحبت‌هایی شد و جناب آقای علامه حکیمی هم شروع به بیان دردها و مشکلات بخشی از مردم کرد و به یک‌سری مصادیق اشاره کرد. صحبت‌هایش که تمام شد، آقا فرمودند جناب آقای حکیمی، این مطالبی که فرمودید ما بیش از این‌ها خبر داریم. بنده گزارش‌ها و نامه‌ها را می‌خوانم، ملاقات‌‌های فراوانی با اقشار مختلف دارم. شما یک گوشه از این‌ها را خبر دارید. بله، این نابسامانی‌ها و ‌مشکلات هست، ما هم در فکر هستیم و بی‌تفاوت نیستیم. آقای حکیمی رو کرد به بنده گفت خب ببینید پس خود آقا در جریان هستند و بهتر از ما هم اطلاع دارند، پس آمدن من چه سودی داشت؟ آقا فرمودند آقای حکیمی، فلانی درست گفته ‌است. بله، من اطلاعاتم در این حوزه‌ها کم نیست و خیلی اطلاعات دارم؛ امّا آمدن امثال شما و جلسات با شماها ما را روی این موضوعات بیشتر حساس می‌کند. این خیلی مؤثر است.

بله، این اخبار و اطلاعات را ما داریم و به مسئولان هم تذکر می‌دهیم. دغدغه‌ی ما هم هست، امّا آن‌قدر داده‌های ذهنی ما متفاوت و متعدد و زیاد هست که گاهی روی این امر که می‌خواهیم متمرکز بشویم، مسئله‌ی جدیدی به‌وجود می‌آید، یک امر دیگری پدید می‌آید و غفلت می‌شود از مسئله‌ای، امّا حضور و تذکردادن‌های شماها، ما را روی این مسئله حساس می‌کند. این می‌شود یک مسئله‌ی ذهنی همیشگی ما. لذا، ما استقبال می‌کنیم که شماها تشریف بیاورید همین نکات را به ما بگویید.

این خاطره را بیان کردم که بگویم علامه حکیمی همیشه دغدغه‌ی مردم به‌ویژه نیازمندان را داشت و در هر جلسه‌ و محفلی این‌ مسائل را بیان می‌کرد و پرچم عدالت واقعی را بلند کرد؛ آن هم عدالتی برخواسته از آیات و روایات.

کتاب الحیاة؛ دستاورد قلم اعجاب‌آور و سحرآمیز علامه حکیمی

علامه حکیمی واقعاً قلم اعجاب‌‌آور و سحرآمیزی داشت. ایشان فقیه، اسلام‌شناس و روشن‌فکر نوآور بود؛ روشن‌فکری که فکرها و ایده‌هایش را از قرآن و روایات گرفته بود؛ روشن‌فکری که پای درس آیت‌الله میلانی، آقا شیخ مجتبی قزوینی و شیخ هاشم قزوینی زانوزده و در حوزه تربیت شده بود. مبانی ایشان مبانی کاملاً منسجمِ محکم و برگرفته از آیات و روایات بود.

مرحوم حکیمی کتاب‌ها و نوشته‌های فاخر فراوان با بهترین ادبیات و واژه‌ها دارد، امّا گل سرسبد تلاش ایشان و دو برادر بزرگوارش (آقایان محمد و مرحوم علی حکیمی) کتاب الحیاة است؛ الحیاة کار مشترک این سه برادر بود، امّا عمده‌ی‌ کار، زحمت و مدیریت برعهده‌ی‌ علامه حکیمی بود. رهبر انقلاب در یکی از خطبه‌های نماز جمعه در سال ۱۳۶۰ از این کتاب نام بردند و تجلیل کردند. کتاب الحیاة شامل همه‌ی‌ مباحث، آیات و روایات است، امّا با نگاه امروزی، همان نوآوری است که رهبر انقلاب در پیام‌ تسلیت رحلت علامه حکیمی به آن اشاره کردند؛ نگاهی نو به آیات و روایات، نه نگاه برداشت‌های شخصی؛ نگاهی نو، امّا با اصول و مبانی خود قرآن و سنت.

کتاب الحیاة دایرةالمعارف معارف شیعه است، امّا با نگاهی نو و جدید. خاطرم هست همان روز (سال ۶۹) که با مرحوم حکیمی خدمت رهبر انقلاب شرفیاب شدیم، حضرت آقا به جناب حکیمی فرمودند این کاری که شما در الحیاة انجام دادید، یک کار منحصربه‌فرد است. دیگران هم در حوزه‌ در مقوله‌ی آیات و روایات، مشابه این کار را انجام داده‌اند، امّا از این منظری که شما وارد شدید همان نوآوری و یک‌ نگاه اصیل دینی است که منحصربه‌فرد است. این را ما نداریم و من از شما می‌خواهم بیایید یک عده از طلبه‌ها را تربیت کنید که با این سبک و با این نگاه، سراغ معارف قرآن و سنت بروند. یادم هست مرحوم علامه حکیمی در پاسخ گفت آقا، من خیلی حال و حوصله این کارها را ندارم. آقا هم فرمودند من حاضرم کمک کنم و امکانات در اختیار شما قرار بدهم تا جمعی از طلبه‌های بااستعداد فاضل و خوش‌فکر را جذب کنید و آن‌ها را آموزش بدهید تا بتوانند مثل کتاب الحیاة سراغ قرآن و روایات بروند.

من به همه‌ افراد اهل مطالعه، دانشگاهیان و حوزویان توصیه می‌کنم کتاب‌ الحیاة را مطالعه کنند و از این نگاه زیبا، خوب و نویی که مرحوم حکیمی به‌کاربرده لذت ببرند. کتاب الحیاة انصافا الحیاة است. ایشان با دقت این کتاب را ترجمه‌کرده و برای کلمه‌به‌کلمه‌ی آن رنج‌ها‌بُرده تا بتواند بهترین، مناسب‌ترین و بروزترین واژه‌ها را در ترجمه به‌کار ببرد. گاهی برای استفاده از بعضی از واژه‌های عربی به قم می‌آمد و گاهی من در خدمتش بودم. گاهی هم نزد یکی از نویسندگان عراقی مسلط به ادبیات روز عرب در قم می‌رفت و از او برای به‌کاربردن واژه‌ی معادلِ‌ مناسب کلمه سؤال می‌پرسید. تا این حد دقت و وسواس داشت.

اهل زهد و چله‌نشینی بود

غیر از نوشتن و روحیه‌ زهد و عدالت‌طلبی، تعبد ایشان هم نمونه بود. بالأخره از استادان بزرگوارش آیت‌الله آقا شیخ مجتبی قزوینی و آیت‌الله حافظیان و دیگران درس گرفته بود. اهل چله‌نشینی و ریاضت‌های قرآنی هم بود. برنامه‌هایی برای خودش داشت و به کمالاتی هم رسیده‌ بود، ولی چیزی ابراز نمی‌کرد. گاهی که ما خیلی اصرار می‌کردیم، فقط مقداری را بیان می‌کرد.

سال‌های زندگی ساده و بی‌آلایش در یک زیرزمین

ایشان همان‌گونه که واقعاً در کتاب‌ها و نوشته‌هایش پرچم عدالت را بلند کرده بود، این باور را اوّل در زندگی خودش پیاده کرده بود. زندگی، لباس و خوراکش هم به میزان حداقلی بود. ایشان تقریباً ۲۵ سال قبل زیرزمینی را در حوالی میدان ولی‌عصر تهران اجاره کرده بود و آنجا زندگی می‌کرد. بعدها دوستانش اصرار کردند که زندگی در اینجا برای سلامتی‌تان مضر است، اینجا نور و آفتاب ندارد و رطوبت دارد، اگر اجازه دهید آپارتمان کوچکی را از پول شخصی خودمان، نه از بیت‌المال یا پول وجوهات، برایتان بخریم. ایشان قبول کرد و آپارتمانی در نزدیکی‌ حسینیه‌ی ارشاد برایش خریداری شد.

مرحوم حکیمی زندگی بسیار ساده‌ای داشت. ما چندبار در سال به منزل همدیگر می‌رفتیم و با هم مأنوس بودیم. من روی ظاهر ایشان هم دقت داشتم. گاهی می‌دیدم دو سه سال یک پیراهن یا شلوار را می‌پوشد و عوض نمی‌کند. خیلی زاهد بود و به حداقل زندگی قناعت می‌کرد. خوردوخوراکشان هم همین‌طور بود. می‌گفت من که نمی‌توانم آشپزی کنم، صبحانه چایی و پنیر می‌خورم، ظهرها هم گاهی کنسرو می‌خورم و شب‌ها هم چایی شیرین با نان می‌خورم. گاهی هم دوستان علامه حکیمی به‌خاطر اینکه تغذیه‌‌اش مقداری سروسامان بگیرد، به منزلشان دعوتش می‌کردند. در مجموع به لباس و خوردوخوراک بسیار بی‌اعتنا بود. گاهی مواقع وقتی ما می‌خواستیم با پول شخصی خودمان کمی میوه یا غذا برایش تهیه کنیم، قبول نمی‌کرد و می‌گفت مگر دیگران هم می‌توانند این گوشتی را که شما برای من آوردید، بخورند؟ مگر دیگران هم‌ می‌توانند از این تنوع میوه‌ها بهره‌مند باشند؟

حقیقتاً‌ً عالم با عمل بود. زندگی بسیار محقر و فرش خیلی معمولی داشت. پشت میز و صندلی نمی‌نشست، بلکه روی زمین می‌نشست و کارهایش را انجام می‌داد. تخته‌ی صافی تهیه کرده ‌بود و چندتا آجر هم زیر این تخته‌ها برای پایه گذاشته‌ بود و پارچه‌ای هم روی آن کشیده‌ بود. این میز تحریرش بود؛ میز ساده‌ای که روی آن مطالب و معارف فراوان دین را نوشت و چاپ کرد.

همواره مدافع انقلاب و نظام بودند

ایشان همواره مدافع انقلاب و نظام بود و به‌عنوان روشنفکر و عالم دینی نقدهایی هم داشت. کسی که نقد داشته باشد به این معنا نیست که بگوییم اصل نظام را قبول ندارد. این حرف باطلی است. ایشان اصل نظام جمهوری اسلامی را قبول داشت و به آن معتقد و علاقه‌مند بود. مرحوم حکیمی جزء کسانی بود که برای تأسیس نظام و به نتیجه‌ رسیدن این انقلاب تلاش کرد و زحمت کشید. البته در حوزه‌هایی هم نقد داشت، امّا نقدهایش به‌معنای جدایی و فاصله‌گرفتن ایشان از نظام نبود. بنده این حرف را قبول ندارم. ایشان همراه با نظام‌ بود و برای موفقیت‌ نظام و رهبر انقلاب دعا می‌کرد، ولی در کنارش هم نقدهایی داشت.

اقدام و توجه رهبر انقلاب در خدمت‌رسانی به محرومان

خاطرم هست در تهران که زیاد خدمت ایشان‌ می‌رسیدم، محفل اُنسی داشتیم. من گاهی سفرهای رهبر انقلاب به استان‌ها و خدمات داده‌شده به بخش محروم در این سفرها را برای آقای حکیمی بازگو می‌کردم و ایشان از عمق وجود خوشحال می‌شد و به من ‌می‌گفت چرا همین‌ها را نمی‌نویسید؟ چرا این‌ها را بیان نمی‌کنید؟ این‌ها را چاپ کنید. مرحوم حکیمی می‌گفت اگر رهبر مارکسیستی سفرهای این‌چنینی می‌رفت و خدماتی را برای مردم ارائه می‌داد، کتاب، مقاله، مجله و فیلم‌های بسیاری درباره‌اش برای تبلیغ آن مکتب باطل تولید می‌کردند. شما چرا این‌ها را بیان نمی‌کنید؟ چرا این‌ها را نمی‌نویسید؟ حتی اگر شده این‌ها را در کاغذهای ارزان‌قیمت بنویسید و چاپ کنید و در اختیار جوانان قرار دهید که آگاه شوند در نظام دارد این همه خدمات انجام می‌شود. ایشان واقعاٌ دل‌سوز نظام بود و برای نظام و رهبری و مسئولان خدمتگزار دعا می‌کرد. از آن‌ طرف هم نسبت به افراد بی‌تفاوت در مقابل درد و رنج و کمبودهای مردم نفرت داشت. طبیعتاً هر انسانِ مسلمانِ‌ دردآشنا این‌گونه است.

احترام ویژه علامه مطهری برای آقای حکیمی

ایشان بسیار مورد احترام شهید مطهری بود. آن زمان برخی جلساتی خصوصی در منازل مرحوم اخوی‌مان، علامه مطهری، مرحوم علامه حکیمی، شهید قدوسی، مرحوم آیت‌الله خزعلی و دیگران برپا می‌شد. من آن موقع نوجوانی شانزده هفده‌ساله بودم و بعضی از آن جلسات را یادم هست. در جلسه‌ای دیدم که مرحوم علامه مطهری -هم به‌لحاظ سن‌وسال و هم به‌لحاظ علمی خیلی بالاتر بود- برای آقای حکیمی احترام بسیاری قائل بود. خود ایشان نقل می‌کند که آقای مرحوم مطهری درباره‌ی بعضی از مباحث با من تماس می‌گرفت و می‌گفت آقای حکیمی این مطلب و این نظر من، اگر تو هم نظر من را قبول داری برو و به امام بگو. من به ایشان گفتم خب آقا خودتان بروید بگویید، شما که از من به حضرت امام نزدیک‌ترید. علامه مطهری هم گفته بود خیر، من دوست دارم این مطلب را شما به امام منتقل کنید. امام به شما احترام می‌گذارد و به نظرات شما اعتنا می‌کند.

اُنس با مرحوم آیت‌الله سیدعبدالکریم کشمیری

مرحوم آیت‌الله سیدعبدالکریم کشمیری، عالمی ربانی و سالک و از شاگردان مرحوم آیت‌الله سیدعلی قاضی بود. بنده هم گاهی توفیق داشتم و خدمت آن بزرگوار می‌رسیدم. مرحوم آقای حکیمی با مرحوم آیت‌الله کشمیری اُنس داشت و خیلی هم آقای کشمیری را قبول داشت. ایشان درباره‌ی آقای کشمیری به من گفت من بعد از مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی خیلی افراد و بزرگان را دیدم که اهل ریاضت، سیروسلوک و ختومات بودند، امّا مثل آقای کشمیری ندیدم. ایشان در امتداد مرحوم آقا شیخ مجتبی است. هر وقت فرصت پیدا کردی و ایشان اجازه دادند به محضرش شرفیاب شو.

من‌ مشتاق شدم که بفهمم ارتباط علامه حکیمی با آیت‌الله کشمیری از کجا شروع‌شده و این‌ دو بزرگوار چطور همدیگر را پیدا کرده‌اند. از شیخ جعفر ناصری، از نزدیکان مرحوم آیت‌الله کشمیری، در این‌باره سؤال کردم شما که با مرحوم آیت‌الله کشمیری خیلی اُنس دارید به من بگویید ارتباط آقای کشمیری و آقای حکیمی از کجا شروع شد؟ ایشان گفت من آن نقطه‌ی اوّلیه‌ی قضیه را می‌دانم. گفتم‌ کجا و کی بود؟ گفت ما گاهی هفته‌ای یکی دو روز با آقای مرحوم آیت‌الله کشمیری به آرامستان وادی‌السلام قم می‌رفتیم‌ و ساعت‌ها در یکی از غرفه‌ها می‌نشستیم. یک‌روز که نشسته بودیم، دیدم آقایی با موها و محاسن بلند و تیپ خاص از جلوی ما رد شد. آن زمان من آقای حکیمی را نمی‌شناختم. ایشان هم مرحوم آیت‌الله کشمیری را نمی‌شناخت و به همین خاطر بدون اینکه سلام‌وعلیک و گفت‌وگویی شکل بگیرد، رد شد. آقای کشمیری گفت این آقا را صدا بزن. گفتم آقا مگر ایشان کیست؟ آقای کشمیری گفت ایشان کسی است که آنچه از دین و معارف فهمیده، به آن عمل می‌کند. این نقطه‌ی آغاز آشنایی مرحوم علامه حکیمی با آن عالم جلیل‌القدر و سالک و عارف بود.

مرحوم آیت‌الله کشمیری اگر اراده می‌کرد، باطن افراد را می‌دید. ایشان کسی بود که به آنچه از معارف دین و از حلال و حرام خدا می‌دانست، عمل می‌کرد. وظیفه‌ی همه‌‌ی ما همین است که آنچه می‌دانیم، عمل کنیم. من یک وقتی خدمت آیت‌الله بهجت ‌رسیدم و بعد از اینکه دستوری از ایشان گرفتم، دو سه تذکر اخلاقی به من دادند. بعد از مدتی با آقازاده‌ی ایشان، آقای شیخ علی بهجت تماس گرفتم و گفتم اگر می‌شود در فلان قضیه از آقا توصیه‌ای برایم بگیرید. گفت فردا زنگ بزن، خبر می‌دهم. فردای آن روز زنگ زدم و گفت آقا فرمودند همان‌هایی که گفتند، حلال و حرام خدا را رعایت کنید. به هیچ چیز دیگری نیاز ندارید و دنبال هیچ چیز دیگری نباشید. حلال و حرام خدا را آن‌ مقدار که می‌دانید عمل کنید، برکات به‌سوی شما خواهد آمد و درها به‌ روی شما باز خواهد شد. مرحوم آیت‌الله ‌کشمیری هم داشتن همین ویژگی را درباره‌ علامه‌ی حکیمی شهادت داده بودند.

پیغام علامه حکیمی پس از انتصاب تولیت جدید آستان قدس رضوی

یکی از دغدغه‌های آقای حکیمی رسیدگی به نیازمندان بود. وقتی بنده توفیق خادمی و نوکری دستگاه قدسی حضرت رضا علیه‌السلام را پیدا کردم، ایشان پیغامی برای من فرستاد و گفت به فلانی بگو از فقرا و نیازمندان غافل نباشد و به آنان رسیدگی کند. مرحوم حکیمی درد و نداری و رنج فقرا را درد و دغدغه‌ و رنج خودش می‌دانست. به مسئولان هم توصیه می‌کرد نسبت به طبقات پایین جامعه غفلت نکنند. واقعاً رنج دیگران برایش خیلی مهم بود. لذا، با اینکه مراودات و ارتباطاتش خیلی محدود بود، امّا هر وقت مسئولان یا دوستان قدیمی‌اش به مسئولیتی می‌رسیدند، به آن‌ها توصیه می‌کرد که دچار زندگی اشرافی نشوید و از مردم به‌خصوص طبقات پایین غفلت نکنید. می‌گفت انقلاب متعلق به همین‌هاست و صاحب این انقلاب این‌ها هستند. شما هم حالا مسئول شده‌اید، مراقبت باشید زندگیتان تغییر نکند. مبادا دچار اشرافیت بشوید! مبادا با اشراف رفت‌وآمد کنید؛ چون خوی اشرافی در شماها اثر می‌گذارد و شما را تقلیل می‌دهد.

ایشان کسی بود که آن‌ مقداری که از حلال و حرام خدا و احکام و دستورات الهی را می‌دانست، به آن متعبد بود و عمل می‌کرد. خدا هم درهایی را به روی ایشان گشود و راه‌هایی را برای ایشان باز کرد و به کمالات و کرامات رسید. ان‌شاءالله ما هم بتوانیم دستورات قرآن را در حد توانمان عمل کنیم و متعهد و متعبد به آن باشیم. خداوند ان‌شاءالله این عالم ربانی را، این روشن‌فکر دل‌سوخته را، این نویسنده‌ی دردآشنا را با اولیاء آن محشور بفرماید.

انتهای پیام/




منبع

روایت حجت‌الاسلام والمسلمین مروی از مراودات مرحوم علامه حکیمی با رهبر معظم انقلاب بیشتر بخوانید »

روایت حجت‌الاسلام مروی از مراودات مرحوم علامه حکیمی با رهبر معظم انقلاب

روایت حجت‌الاسلام مروی از مراودات مرحوم علامه حکیمی با رهبر معظم انقلاب


روایت حجت‌الاسلام مروی از مراودات مرحوم علامه حکیمی با رهبر معظم انقلاب


حجت‌الاسلام احمد مروی تولیت آستان قدس رضوی و معاون سابق ارتباطات حوزوی دفتر رهبر معظم اانقلاب از کسانی است که سابقه‌ آشنایی و دوستی با مرحوم علامه محمدرضا حکیمی دارد و به روایت این خاطرات خصوصاً مراودات مرحوم با آیت‌الله خامنه‌ای پرداخته است.

به گزارش مجاهدت به نقل ازخبرنگار قرآن و فعالیت‌های دینی خبرگزاری فارس حجت‌الاسلام احمد مروی تولیت آستان قدس رضوی و معاون سابق ارتباطات حوزوی دفتر رهبری، از کسانی است که سابقه‌ آشنایی و دوستی طولانی با مرحوم علامه محمدرضا حکیمی داشته به نحوی که سابقه این آشنایی به دوران پیش از انقلاب اسلامی باز می‌گردد. همچنین ارتباط مشترک آقای مروی با رهبر انقلاب اسلامی و مرحوم حکیمی، باعث شده است که وی در جریان مراودات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با علامه محمدرضا حکیمی باشد.

در ادامه روایت حجت‌الاسلام مروی، درباره‌ شخصیت مرحوم حکیمی و خاطراتی از مراوادت وی با رهبر انقلاب تقدیم می‌شود.

«رفیق دیرین» رهبر انقلاب

در آغاز صحبتم وظیفه‌ی خود می‌دانم که ارتحال این عالم ربانی و روشن‌فکر دل‌سوخته و متفکر و نویسنده‌ی‌ نوآور را خصوصاً خدمت رهبر انقلاب تسلیت عرض کنم که ایشان در پیامشان از علامه حکیمی به‌عنوان «رفیق دیرین‌» خود یاد کردند. ان‌شاءالله خداوند روح پاک این عالم جلیل‌القدر را با اولیاء خود محشور بفرماید. ما اگر بخواهیم در مورد مرحوم علامه حکیمی صحبت کنیم، از چند منظر باید به این مسئله بپردازیم. اوّل، آن دوره‌ای که ایشان در مشهد بود و به‌عنوان دوره‌ی‌ رشد و ساخته‌شدن ایشان به‌حساب می‌آید، بعد هم دوره‌ی هجرتشان به تهران که تا آخر عمر آنجا بود.

آغاز راه از حجره‌ای در مدرسه نواب مشهد

ایشان اصالتاً مشهدی بود. پدر و مادرش هم متولد این شهر بودند. آن ایام که ایشان در مشهد بود، در یکی از حجره‌های مدرسه‌ی نواب به دروس حوزوی اشتغال داشت و با آن استعداد وافرش توانست درس‌های حوزه را به‌خوبی و شایستگی طی کند.

خاطره علامه حکیمی از کلاس درس آیت‌الله میلانی

من خاطره‌ای دارم از خود این بزرگوار که می‌گفت مدرسه که تمام شد، در درس خارج مرحوم آیت‌الله میلانی -آن مرجع بزرگ و کم‌نظیر- شرکت می‌کردم. تقریباً ۲۳ سال داشتم و جوان بودم که در درس این فقیه بزرگ شرکت می‌کردم و هر وقت مسئله‌ای را مطرح می‌کردم، استاد اشکال را توجه می‌کرد و با سعه‌‌صدر پاسخ می‌داد. بسیار هم به من علاقه‌مند بود‌. یک روز در آن مدرسه من پشت ستون نشسته بودم. حضرت آیت‌الله میلانی تشریف آورد و شروع به درس‌گفتن کرد و چون من پشت ستون بودم، من را ندید. حین درس‌دادن پرسید آقای حکیمی کجاست؟ من از پشت ستون خودم را نشان دادم و عرض کردم آقا من اینجا نشستم. فرمود، آهان خواستم ببینم سر درس هستی یا نه.

وقتی افلاطون درس می‌گفت، اگر ارسطو پای درسش نبود، آن روز برای افلاطون درس‌گفتن سخت می‌شد. با این فرمایش، مرحوم آیت‌الله میلانی آقای محمدرضا حکیمی را که جوانی ۲۳ساله بود، به ارسطوی درسش تشبیه می‌کند؛ بسیار بااستعداد، خوش‌فکر، پُرتلاش و پُرمطالعه.

ایشان از شاگردان خاص آقا شیخ مجتبی قزوینی بود

فعالیت دیگر ایشان غیر از مباحث دروس حوزه، در مقوله‌ی عرفان و معرفت بود و با استادان بزرگی از جمله مرحوم حضرت آیت‌الله آقا شیخ مجتبی قزوینی مأنوس‌ بود. مرحوم آقای حکیمی از شاگردان خاص آقا شیخ مجتبی قزوینی بود. آقا شیخ مجتبی هم برای ایشان و شاگردانش درس فلسفه می‌گفت. مرحوم حکیمی غیر از اینکه فلسفه را خوانده بود، در محضر آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی در کلاس سیروسلوک ایشان هم شرکت داشت. رهبر انقلاب تعبیری در مورد مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی دارند که می‌فرمایند آقای شیخ مجتبی فلزش فلز امام بود.‌ حضرت آقا هم خیلی به شیخ مجتبی علاقه و ارادت دارند.

گعده طلبگی با رهبر انقلاب

یادم هست اواسط دهه‌ی‌ ۷۰ بود که مرحوم آقای حکیمی تصمیم گرفت به مشهد برگردد و باقی‌مانده‌ی عمرش را در جوار حضرت رضا علیه‌السلام باشد. با بعضی از دوستان قدیمی‌اش خداحافظی کرد و گفت من به مشهد می‌روم و دیگر معلوم نیست به تهران بازگردم. به بنده هم گفت دوست دارم خدمت رهبر انقلاب برسم و از ایشان هم خداحافظی کنم. بنده هم خدمت حضرت آقا عرض کردم و ایشان فرمودند آقای حکیمی فلان شب شام تشریف بیاورند و در خدمتشان باشیم‌. در آن دیدار بنده هم توفیق حضور داشتم. قبل از شام حدود یک ساعت‌ و بیست دقیقه‌ به قول طلبه‌ها گعده‌ی طلبگی صورت گرفت. شاید دو سوم از آن جلسه به بیان فضیلت‌ها و روایت خاطرات حضرت آقا و مرحوم علامه حکیمی از مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی گذشت‌.

عشق و علاقه‌ وافر نسبت به امام (ره)

یکی دیگر از خصوصیات آقای حکیمی آن‌طور که خودش هم گفت، عشق و علاقه‌ی‌ وافر به امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه بود. ایشان می‌گفت وقتی حضرت امام نهضت را شروع کردند، ما همه‌ آرزوها و آمال‌هایمان را در امام دیدیم. ما امام را تبلور عدالت اسلامی، تبلور عاشورای حسینی و تبلور عالم حقیقی دیدیم. به همین خاطر مرحوم آقای حکیمی خیلی تلاش کرد که بتواند بین حوزه‌های علمیه‌ی مشهد و قم پیوند ایجاد کند و در این راه از هیچ تلاشی مضایقه نکرد؛ تا آنجایی که مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی را از مشهد به قم برد تا با حضرت امام دیدار کند.

با اینکه از نظر مشرب فکری بین امام و مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی فاصله‌ زیاد بود، (امام اهل فلسفه بودند و مرحوم شیخ آقا مجتبی کاملاً نقطه مقابل این دیدگاه و به تعبیر خود علامه حکیمی جزء رهبران مکتب تفکیک بود) امّا آقا شیخ مجتبی که به‌لحاظ مکتب فکری در نقطه مقابل امام بود به دیدن ایشان رفت و وقتی جلسه‌ خصوصی برقرار می‌شود، آن اختلاف فکری در حوزه‌ی‌ مسائل فلسفی و عرفانی کنار گذاشته می‌شود و مرحوم آقا شیخ مجتبی یکی از مروجین و طرفداران امام می‌شود. تعبیری هم از حضرت امام با این مضمون دارد که این مرد پرچم اسلام را بلندکرده و باید همه از او حمایت کنیم.

تأثیرگذار در حمایت آقا شیخ مجتبی قزوینی از امام (ره)

مرحوم علامه حکیمی نقل می‌کرد که مرحوم آقا شیخ مجتبی عکسی از امام را در طاقچه‌ی‌ اتاقش گذاشته بود. برای فضای آن روز مشهد، آن هم در زمان اختلاف مکتب فلسفی امام با شیخ مجتبی، قرار‌دادن عکس امام در اتاق مرحوم آقا شیخ مجتبی برای خیلی‌ها اعجاب‌آور بود؛ چون علما معمولاً رسم ندارند عکس عالم دیگری را در خانه‌شان قرار دهند. مرحوم حکیمی نقل می‌کرد روزی آقا شیخ مجتبی به من گفت بعضی‌ها به من اعتراض می‌کنند که شما چرا عکس آیت‌الله خمینی را در خانه‌تان گذاشتید، ایشان طرفدار فلسفه‌اند و شما کاملاً ضدفلسفه‌اید. بعد به آقای حکیمی می‌گوید این‌ها نمی‌فهمند امروز عَلَم اسلام دست این سید است و ما هر کداممان باید به سهم خودمان این آقا را تقویت، بزرگ و حمایت کنیم. در این قضیه که مرحوم آقا شیخ مجتبی این‌گونه به امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه علاقه‌مند و طرفدار شد، مرحوم آقای حکیمی نقش بسزایی داشت.

البته تأثیر و مواضع انقلابی که مرحوم آقا شیخ در مشهد داشت، به مذاق ساواک و رژیم طاغوت خوش نیامد تا جایی که حتی اجازه ندادند بعد از رحلت، پیکر ایشان در فضای اصلی حرم مطهر دفن شود. در حالی که در آن زمان معمولاً این کار برای خاک‌سپاری علما و بزرگان درجه‌یک انجام می‌شد. ایشان را در جایی از حرم که حالت انباری داشته آن هم از ترس افکار عمومی دفن می‌کنند، امّا از آنجایی که خداوند به بندگان مؤمنش عزت می‌دهد، بعد از انقلاب و بازسازی و گسترش فضای حرم مطهر، صورت قبر ایشان از آن غربت درمی‌آید و در باب دارالحجه مورد زیارت زائران حضرت رضا سلام‌الله‌علیه قرار می‌گیرد.

هجرت به تهران، بهره‌مندی از سیروسلوک مرحوم حافظیان

در دوره‌ای که مرحوم حکیمی در مشهد بود، سیروسلوک را از استادش مرحوم حافظیان فراگرفت؛ فردی که در مقولات سیروسلوک نخبه‌ بود. مرحوم آقای حکیمی هم از آقا شیخ مجتبی قزوینی و هم از آقای حافظیان بهره‌های فراوانی بُرد و تا آخر عمرش از آن دستوراتی که از این بزرگواران گرفته بود، در جهت خودسازی و تهذیب نفس بهره‌مند بود.

اهل گفت‌وگو با همه اقشار حوزه و دانشگاه

آقای حکیمی در ایام حضور در تهران به کارهای علمی، نویسندگی و ارتباط با روشن‌فکران هم مشغول بود. خود ایشان می‌گفت من برای عده‌ای از روشن‌فکران از جمله حمید عنایت که مغز متفکر بود، درس اسفار می‌گفتم تا او را با فلسفه‌ی اسلامی آشنا کنم. البته نقدی هم که با تفکیکی‌ها بر فلسفه داشتم در لابه‌لا مبانی خودم را هم بیان می‌کردم. از یک طرف با امثال حمید عنایت ارتباط داشت و از طرف دیگر، ارتباط بسیار نزدیک و صمیمی با مرحوم شهید آیت‌الله مطهری داشت. ارتباط با همه‌‌ی قشرهای روشن‌فکر دانشگاهی، علمای روشن‌فکر حوزه‌، علامه‌ مطهری، شهید مفتح، شهید بهشتی و فضلای حوزه‌ی علمیه قم در برنامه‌اش بود.

اعتقاد خاص به عدالت‌خواهی؛ رنج‌بردن از تبعیض و فساد

یکی از خصوصیات مرحوم علامه‌ حکیمی که در آن اجتهاد هم پیدا کرد، عدالت‌خواهی‌اش بود. ایشان به حدیث شریف «العدل حَیاةُ الاحکام» اعتقاد داشت؛ یعنی اگر بخواهید در میان مردم احکام نورانی اسلام را جاری کنید و در مردم رغبت عمل به احکام‌ حیات بخش اسلام را به‌وجود بیاورید، با اجرای عدالت در جامعه انجام‌شدنی است. در جامعه‌ای که عدالت اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و عدالت به‌معنی عام کلمه نباشد، جامعه‌ای که از تبعیض، رانت و این‌گونه فسادها در رنج است، طبق این حدیث شریف احکام الهی هم در آن جامعه مستقر نخواهد شد. حقیقتاً آقای حکیمی به این معنا هم معتقد بود، هم‌ دغدغه‌اش بود و هم در نوشته‌هایش (حدود پنجاه جلد کتاب) به آن پرداخت.

از رنجِ فقر و نداری خانواده‌ها، بی‌تاب می‌شد

اگر کتاب‌های ایشان را مطالعه کنید، بحث عدالت انسانی را بسیار مطرح‌کرده‌ و تحلیلش این بود که ما اگر بخواهیم مدینه‌ی فاضله ایجاد کنیم، اگر بخواهیم جامعه‌ی‌ دینی تأسیس کنیم، اگر بخواهیم جامعه‌ی‌ نبوی و علوی به‌وجود آوریم، جز با عدالت امکان ندارد. باور داشت که عدالت در جامعه باید ایجاد شود. اگر مطلع می‌شد خانواده‌ای در رنجِ فقر و نداری‌اند حقیقتاً بی‌تاب می‌شد و همه‌ی غصه‌ و نگرانی‌اش همین بود.

آن جلسه به یادماندنی با رهبر انقلاب

سال ۶۹ بود که رهبر انقلاب به من گفتند علاقه‌مندم آقای حکیمی را ملاقات کنم. برای فلان روز، ناهار ایشان را دعوت کنید. من به آقای حکیمی عرض کردم که فلان روز ناهار مهمان رهبر انقلاب هستید. آقای حکیمی گفت آقا من حالا در حضور ایشان بیایم چه بگویم و چه‌کار کنم؟ من اگر بیایم و هیچ ‌چیز نگویم، روز قیامت مسئولم که در محضر حاکم اسلامی رفتم، ولی درد و رنج مردم را منتقل نکردم و نگفتم. من اگر بیایم در این جلسه چیزی نگویم روز قیامت مسئولم و اگر هم این مطالب را بگویم (نابسامانی‌های اقتصادی، فقر، نداری، تبعیض و …) ممکن است خیلی مورد پسند واقع نشود یا خود ایشان بگوید آقا من مطلعم از این مسائل. خب آمدن من چه فایده‌ای دارد. من باید از این ملاقات بهره‌ای ببرم. بنده به ایشان عرض کردم، شما تشریف بیاورید، هرچه تشخیص می‌دهید و دوست دارید آنجا بیان کنید. حضرت آقا سعه‌‌ی صدرشان خیلی بالاست و در نیت پاک و صداقت و اخلاص شما کمترین تردیدی ندارند. لذا، هرچه بگویید آقا استقبال می‌کنند، هیچ نگران نباشید.

آن روز مقرر محقق شد و ایشان خدمت آقا تشریف آورد. صحبت‌هایی شد و جناب آقای علامه حکیمی هم شروع به بیان دردها و مشکلات بخشی از مردم کرد و به یک‌سری مصادیق اشاره کرد. صحبت‌هایش که تمام شد، آقا فرمودند جناب آقای حکیمی، این مطالبی که فرمودید ما بیش از این‌ها خبر داریم. بنده گزارش‌ها و نامه‌ها را می‌خوانم، ملاقات‌‌های فراوانی با اقشار مختلف دارم. شما یک گوشه از این‌ها را خبر دارید. بله، این نابسامانی‌ها و ‌مشکلات هست، ما هم در فکر هستیم و بی‌تفاوت نیستیم. آقای حکیمی رو کرد به بنده گفت خب ببینید پس خود آقا در جریان هستند و بهتر از ما هم اطلاع دارند، پس آمدن من چه سودی داشت؟ آقا فرمودند آقای حکیمی، فلانی درست گفته ‌است. بله، من اطلاعاتم در این حوزه‌ها کم نیست و خیلی اطلاعات دارم؛ امّا آمدن امثال شما و جلسات با شماها ما را روی این موضوعات بیشتر حساس می‌کند. این خیلی مؤثر است.

بله، این اخبار و اطلاعات را ما داریم و به مسئولان هم تذکر می‌دهیم. دغدغه‌ی ما هم هست، امّا آن‌قدر داده‌های ذهنی ما متفاوت و متعدد و زیاد هست که گاهی روی این امر که می‌خواهیم متمرکز بشویم، مسئله‌ی جدیدی به‌وجود می‌آید، یک امر دیگری پدید می‌آید و غفلت می‌شود از مسئله‌ای، امّا حضور و تذکردادن‌های شماها، ما را روی این مسئله حساس می‌کند. این می‌شود یک مسئله‌ی ذهنی همیشگی ما. لذا، ما استقبال می‌کنیم که شماها تشریف بیاورید همین نکات را به ما بگویید.

این خاطره را بیان کردم که بگویم علامه حکیمی همیشه دغدغه‌ی مردم به‌ویژه نیازمندان را داشت و در هر جلسه‌ و محفلی این‌ مسائل را بیان می‌کرد و پرچم عدالت واقعی را بلند کرد؛ آن هم عدالتی برخواسته از آیات و روایات.

کتاب الحیاة؛ دستاورد قلم اعجاب‌آور و سحرآمیز علامه حکیمی

علامه حکیمی واقعاً قلم اعجاب‌‌آور و سحرآمیزی داشت. ایشان فقیه، اسلام‌شناس و روشن‌فکر نوآور بود؛ روشن‌فکری که فکرها و ایده‌هایش را از قرآن و روایات گرفته بود؛ روشن‌فکری که پای درس آیت‌الله میلانی، آقا شیخ مجتبی قزوینی و شیخ هاشم قزوینی زانوزده و در حوزه تربیت شده بود. مبانی ایشان مبانی کاملاً منسجمِ محکم و برگرفته از آیات و روایات بود.

مرحوم حکیمی کتاب‌ها و نوشته‌های فاخر فراوان با بهترین ادبیات و واژه‌ها دارد، امّا گل سرسبد تلاش ایشان و دو برادر بزرگوارش (آقایان محمد و مرحوم علی حکیمی) کتاب الحیاة است؛ الحیاة کار مشترک این سه برادر بود، امّا عمده‌ی‌ کار، زحمت و مدیریت برعهده‌ی‌ علامه حکیمی بود. رهبر انقلاب در یکی از خطبه‌های نماز جمعه در سال ۱۳۶۰ از این کتاب نام بردند و تجلیل کردند. کتاب الحیاة شامل همه‌ی‌ مباحث، آیات و روایات است، امّا با نگاه امروزی، همان نوآوری است که رهبر انقلاب در پیام‌ تسلیت رحلت علامه حکیمی به آن اشاره کردند؛ نگاهی نو به آیات و روایات، نه نگاه برداشت‌های شخصی؛ نگاهی نو، امّا با اصول و مبانی خود قرآن و سنت.

کتاب الحیاة دایرةالمعارف معارف شیعه است، امّا با نگاهی نو و جدید. خاطرم هست همان روز (سال ۶۹) که با مرحوم حکیمی خدمت رهبر انقلاب شرفیاب شدیم، حضرت آقا به جناب حکیمی فرمودند این کاری که شما در الحیاة انجام دادید، یک کار منحصربه‌فرد است. دیگران هم در حوزه‌ در مقوله‌ی آیات و روایات، مشابه این کار را انجام داده‌اند، امّا از این منظری که شما وارد شدید همان نوآوری و یک‌ نگاه اصیل دینی است که منحصربه‌فرد است. این را ما نداریم و من از شما می‌خواهم بیایید یک عده از طلبه‌ها را تربیت کنید که با این سبک و با این نگاه، سراغ معارف قرآن و سنت بروند. یادم هست مرحوم علامه حکیمی در پاسخ گفت آقا، من خیلی حال و حوصله این کارها را ندارم. آقا هم فرمودند من حاضرم کمک کنم و امکانات در اختیار شما قرار بدهم تا جمعی از طلبه‌های بااستعداد فاضل و خوش‌فکر را جذب کنید و آن‌ها را آموزش بدهید تا بتوانند مثل کتاب الحیاة سراغ قرآن و روایات بروند.

من به همه‌ افراد اهل مطالعه، دانشگاهیان و حوزویان توصیه می‌کنم کتاب‌ الحیاة را مطالعه کنند و از این نگاه زیبا، خوب و نویی که مرحوم حکیمی به‌کاربرده لذت ببرند. کتاب الحیاة انصافا الحیاة است. ایشان با دقت این کتاب را ترجمه‌کرده و برای کلمه‌به‌کلمه‌ی آن رنج‌ها‌بُرده تا بتواند بهترین، مناسب‌ترین و بروزترین واژه‌ها را در ترجمه به‌کار ببرد. گاهی برای استفاده از بعضی از واژه‌های عربی به قم می‌آمد و گاهی من در خدمتش بودم. گاهی هم نزد یکی از نویسندگان عراقی مسلط به ادبیات روز عرب در قم می‌رفت و از او برای به‌کاربردن واژه‌ی معادلِ‌ مناسب کلمه سؤال می‌پرسید. تا این حد دقت و وسواس داشت.

اهل زهد و چله‌نشینی بود

غیر از نوشتن و روحیه‌ زهد و عدالت‌طلبی، تعبد ایشان هم نمونه بود. بالأخره از استادان بزرگوارش آیت‌الله آقا شیخ مجتبی قزوینی و آیت‌الله حافظیان و دیگران درس گرفته بود. اهل چله‌نشینی و ریاضت‌های قرآنی هم بود. برنامه‌هایی برای خودش داشت و به کمالاتی هم رسیده‌ بود، ولی چیزی ابراز نمی‌کرد. گاهی که ما خیلی اصرار می‌کردیم، فقط مقداری را بیان می‌کرد.

سال‌های زندگی ساده و بی‌آلایش در یک زیرزمین

ایشان همان‌گونه که واقعاً در کتاب‌ها و نوشته‌هایش پرچم عدالت را بلند کرده بود، این باور را اوّل در زندگی خودش پیاده کرده بود. زندگی، لباس و خوراکش هم به میزان حداقلی بود. ایشان تقریباً ۲۵ سال قبل زیرزمینی را در حوالی میدان ولی‌عصر تهران اجاره کرده بود و آنجا زندگی می‌کرد. بعدها دوستانش اصرار کردند که زندگی در اینجا برای سلامتی‌تان مضر است، اینجا نور و آفتاب ندارد و رطوبت دارد، اگر اجازه دهید آپارتمان کوچکی را از پول شخصی خودمان، نه از بیت‌المال یا پول وجوهات، برایتان بخریم. ایشان قبول کرد و آپارتمانی در نزدیکی‌ حسینیه‌ی ارشاد برایش خریداری شد.

مرحوم حکیمی زندگی بسیار ساده‌ای داشت. ما چندبار در سال به منزل همدیگر می‌رفتیم و با هم مأنوس بودیم. من روی ظاهر ایشان هم دقت داشتم. گاهی می‌دیدم دو سه سال یک پیراهن یا شلوار را می‌پوشد و عوض نمی‌کند. خیلی زاهد بود و به حداقل زندگی قناعت می‌کرد. خوردوخوراکشان هم همین‌طور بود. می‌گفت من که نمی‌توانم آشپزی کنم، صبحانه چایی و پنیر می‌خورم، ظهرها هم گاهی کنسرو می‌خورم و شب‌ها هم چایی شیرین با نان می‌خورم. گاهی هم دوستان علامه حکیمی به‌خاطر اینکه تغذیه‌‌اش مقداری سروسامان بگیرد، به منزلشان دعوتش می‌کردند. در مجموع به لباس و خوردوخوراک بسیار بی‌اعتنا بود. گاهی مواقع وقتی ما می‌خواستیم با پول شخصی خودمان کمی میوه یا غذا برایش تهیه کنیم، قبول نمی‌کرد و می‌گفت مگر دیگران هم می‌توانند این گوشتی را که شما برای من آوردید، بخورند؟ مگر دیگران هم‌ می‌توانند از این تنوع میوه‌ها بهره‌مند باشند؟

حقیقتاً‌ً عالم با عمل بود. زندگی بسیار محقر و فرش خیلی معمولی داشت. پشت میز و صندلی نمی‌نشست، بلکه روی زمین می‌نشست و کارهایش را انجام می‌داد. تخته‌ی صافی تهیه کرده ‌بود و چندتا آجر هم زیر این تخته‌ها برای پایه گذاشته‌ بود و پارچه‌ای هم روی آن کشیده‌ بود. این میز تحریرش بود؛ میز ساده‌ای که روی آن مطالب و معارف فراوان دین را نوشت و چاپ کرد.

همواره مدافع انقلاب و نظام بودند

ایشان همواره مدافع انقلاب و نظام بود و به‌عنوان روشنفکر و عالم دینی نقدهایی هم داشت. کسی که نقد داشته باشد به این معنا نیست که بگوییم اصل نظام را قبول ندارد. این حرف باطلی است. ایشان اصل نظام جمهوری اسلامی را قبول داشت و به آن معتقد و علاقه‌مند بود. مرحوم حکیمی جزء کسانی بود که برای تأسیس نظام و به نتیجه‌ رسیدن این انقلاب تلاش کرد و زحمت کشید. البته در حوزه‌هایی هم نقد داشت، امّا نقدهایش به‌معنای جدایی و فاصله‌گرفتن ایشان از نظام نبود. بنده این حرف را قبول ندارم. ایشان همراه با نظام‌ بود و برای موفقیت‌ نظام و رهبر انقلاب دعا می‌کرد، ولی در کنارش هم نقدهایی داشت.

اقدام و توجه رهبر انقلاب در خدمت‌رسانی به محرومان

خاطرم هست در تهران که زیاد خدمت ایشان‌ می‌رسیدم، محفل اُنسی داشتیم. من گاهی سفرهای رهبر انقلاب به استان‌ها و خدمات داده‌شده به بخش محروم در این سفرها را برای آقای حکیمی بازگو می‌کردم و ایشان از عمق وجود خوشحال می‌شد و به من ‌می‌گفت چرا همین‌ها را نمی‌نویسید؟ چرا این‌ها را بیان نمی‌کنید؟ این‌ها را چاپ کنید. مرحوم حکیمی می‌گفت اگر رهبر مارکسیستی سفرهای این‌چنینی می‌رفت و خدماتی را برای مردم ارائه می‌داد، کتاب، مقاله، مجله و فیلم‌های بسیاری درباره‌اش برای تبلیغ آن مکتب باطل تولید می‌کردند. شما چرا این‌ها را بیان نمی‌کنید؟ چرا این‌ها را نمی‌نویسید؟ حتی اگر شده این‌ها را در کاغذهای ارزان‌قیمت بنویسید و چاپ کنید و در اختیار جوانان قرار دهید که آگاه شوند در نظام دارد این همه خدمات انجام می‌شود. ایشان واقعاٌ دل‌سوز نظام بود و برای نظام و رهبری و مسئولان خدمتگزار دعا می‌کرد. از آن‌ طرف هم نسبت به افراد بی‌تفاوت در مقابل درد و رنج و کمبودهای مردم نفرت داشت. طبیعتاً هر انسانِ مسلمانِ‌ دردآشنا این‌گونه است.

احترام ویژه علامه مطهری برای آقای حکیمی

ایشان بسیار مورد احترام شهید مطهری بود. آن زمان برخی جلساتی خصوصی در منازل مرحوم اخوی‌مان، علامه مطهری، مرحوم علامه حکیمی، شهید قدوسی، مرحوم آیت‌الله خزعلی و دیگران برپا می‌شد. من آن موقع نوجوانی شانزده هفده‌ساله بودم و بعضی از آن جلسات را یادم هست. در جلسه‌ای دیدم که مرحوم علامه مطهری -هم به‌لحاظ سن‌وسال و هم به‌لحاظ علمی خیلی بالاتر بود- برای آقای حکیمی احترام بسیاری قائل بود. خود ایشان نقل می‌کند که آقای مرحوم مطهری درباره‌ی بعضی از مباحث با من تماس می‌گرفت و می‌گفت آقای حکیمی این مطلب و این نظر من، اگر تو هم نظر من را قبول داری برو و به امام بگو. من به ایشان گفتم خب آقا خودتان بروید بگویید، شما که از من به حضرت امام نزدیک‌ترید. علامه مطهری هم گفته بود خیر، من دوست دارم این مطلب را شما به امام منتقل کنید. امام به شما احترام می‌گذارد و به نظرات شما اعتنا می‌کند.

اُنس با مرحوم آیت‌الله سیدعبدالکریم کشمیری

مرحوم آیت‌الله سیدعبدالکریم کشمیری، عالمی ربانی و سالک و از شاگردان مرحوم آیت‌الله سیدعلی قاضی بود. بنده هم گاهی توفیق داشتم و خدمت آن بزرگوار می‌رسیدم. مرحوم آقای حکیمی با مرحوم آیت‌الله کشمیری اُنس داشت و خیلی هم آقای کشمیری را قبول داشت. ایشان درباره‌ی آقای کشمیری به من گفت من بعد از مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی خیلی افراد و بزرگان را دیدم که اهل ریاضت، سیروسلوک و ختومات بودند، امّا مثل آقای کشمیری ندیدم. ایشان در امتداد مرحوم آقا شیخ مجتبی است. هر وقت فرصت پیدا کردی و ایشان اجازه دادند به محضرش شرفیاب شو.

من‌ مشتاق شدم که بفهمم ارتباط علامه حکیمی با آیت‌الله کشمیری از کجا شروع‌شده و این‌ دو بزرگوار چطور همدیگر را پیدا کرده‌اند. از شیخ جعفر ناصری، از نزدیکان مرحوم آیت‌الله کشمیری، در این‌باره سؤال کردم شما که با مرحوم آیت‌الله کشمیری خیلی اُنس دارید به من بگویید ارتباط آقای کشمیری و آقای حکیمی از کجا شروع شد؟ ایشان گفت من آن نقطه‌ی اوّلیه‌ی قضیه را می‌دانم. گفتم‌ کجا و کی بود؟ گفت ما گاهی هفته‌ای یکی دو روز با آقای مرحوم آیت‌الله کشمیری به آرامستان وادی‌السلام قم می‌رفتیم‌ و ساعت‌ها در یکی از غرفه‌ها می‌نشستیم. یک‌روز که نشسته بودیم، دیدم آقایی با موها و محاسن بلند و تیپ خاص از جلوی ما رد شد. آن زمان من آقای حکیمی را نمی‌شناختم. ایشان هم مرحوم آیت‌الله کشمیری را نمی‌شناخت و به همین خاطر بدون اینکه سلام‌وعلیک و گفت‌وگویی شکل بگیرد، رد شد. آقای کشمیری گفت این آقا را صدا بزن. گفتم آقا مگر ایشان کیست؟ آقای کشمیری گفت ایشان کسی است که آنچه از دین و معارف فهمیده، به آن عمل می‌کند. این نقطه‌ی آغاز آشنایی مرحوم علامه حکیمی با آن عالم جلیل‌القدر و سالک و عارف بود.

مرحوم آیت‌الله کشمیری اگر اراده می‌کرد، باطن افراد را می‌دید. ایشان کسی بود که به آنچه از معارف دین و از حلال و حرام خدا می‌دانست، عمل می‌کرد. وظیفه‌ی همه‌‌ی ما همین است که آنچه می‌دانیم، عمل کنیم. من یک وقتی خدمت آیت‌الله بهجت ‌رسیدم و بعد از اینکه دستوری از ایشان گرفتم، دو سه تذکر اخلاقی به من دادند. بعد از مدتی با آقازاده‌ی ایشان، آقای شیخ علی بهجت تماس گرفتم و گفتم اگر می‌شود در فلان قضیه از آقا توصیه‌ای برایم بگیرید. گفت فردا زنگ بزن، خبر می‌دهم. فردای آن روز زنگ زدم و گفت آقا فرمودند همان‌هایی که گفتند، حلال و حرام خدا را رعایت کنید. به هیچ چیز دیگری نیاز ندارید و دنبال هیچ چیز دیگری نباشید. حلال و حرام خدا را آن‌ مقدار که می‌دانید عمل کنید، برکات به‌سوی شما خواهد آمد و درها به‌ روی شما باز خواهد شد. مرحوم آیت‌الله ‌کشمیری هم داشتن همین ویژگی را درباره‌ علامه‌ی حکیمی شهادت داده بودند.

پیغام علامه حکیمی پس از انتصاب تولیت جدید آستان قدس رضوی

یکی از دغدغه‌های آقای حکیمی رسیدگی به نیازمندان بود. وقتی بنده توفیق خادمی و نوکری دستگاه قدسی حضرت رضا علیه‌السلام را پیدا کردم، ایشان پیغامی برای من فرستاد و گفت به فلانی بگو از فقرا و نیازمندان غافل نباشد و به آنان رسیدگی کند. مرحوم حکیمی درد و نداری و رنج فقرا را درد و دغدغه‌ و رنج خودش می‌دانست. به مسئولان هم توصیه می‌کرد نسبت به طبقات پایین جامعه غفلت نکنند. واقعاً رنج دیگران برایش خیلی مهم بود. لذا، با اینکه مراودات و ارتباطاتش خیلی محدود بود، امّا هر وقت مسئولان یا دوستان قدیمی‌اش به مسئولیتی می‌رسیدند، به آن‌ها توصیه می‌کرد که دچار زندگی اشرافی نشوید و از مردم به‌خصوص طبقات پایین غفلت نکنید. می‌گفت انقلاب متعلق به همین‌هاست و صاحب این انقلاب این‌ها هستند. شما هم حالا مسئول شده‌اید، مراقبت باشید زندگیتان تغییر نکند. مبادا دچار اشرافیت بشوید! مبادا با اشراف رفت‌وآمد کنید؛ چون خوی اشرافی در شماها اثر می‌گذارد و شما را تقلیل می‌دهد.

ایشان کسی بود که آن‌ مقداری که از حلال و حرام خدا و احکام و دستورات الهی را می‌دانست، به آن متعبد بود و عمل می‌کرد. خدا هم درهایی را به روی ایشان گشود و راه‌هایی را برای ایشان باز کرد و به کمالات و کرامات رسید. ان‌شاءالله ما هم بتوانیم دستورات قرآن را در حد توانمان عمل کنیم و متعهد و متعبد به آن باشیم. خداوند ان‌شاءالله این عالم ربانی را، این روشن‌فکر دل‌سوخته را، این نویسنده‌ی دردآشنا را با اولیاء آن محشور بفرماید.

انتهای پیام/




منبع

روایت حجت‌الاسلام مروی از مراودات مرحوم علامه حکیمی با رهبر معظم انقلاب بیشتر بخوانید »