آسیا

هشدار اقتصادی صندوق بین‌المللی پول به آسیا

هشدار اقتصادی صندوق بین‌المللی پول به آسیا



صندوق بین‌المللی پول از آسیا خواست تا موانع غیرتعرفه‌ای را کاهش داده و تجارت منطقه‌ای را بیشتر کند تا آسیب‌پذیری خود در برابر تعرفه‌های آمریکا و شوک‌های مالی جهانی را کاهش دهد.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، صندوق بین‌المللی پول در گزارش چشم‌انداز اقتصادی منطقه‌ای برای آسیا اعلام کرد که تجارت در رشد اقتصادی آسیا نقش محوری دارد و چین به عنوان قطب زنجیره تامین در تولید کالا در سراسر جهان عمل می‌کند. ویژگی مذکور، این منطقه را در برابر ضربه ناشی از تنش‌های تجاری آمریکا و چین و تعرفه‌های دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، آسیب‌پذیر خواهد کرد.

در این گزارش آمده است که اصطکاک تجاری با آمریکا و رونق سرمایه‌گذاری در هوش مصنوعی، به افزایش تجارت درون منطقه‌ای در آسیا منجر شده است. ترویج یکپارچگی بیشتر تجارت منطقه‌ای، از جمله حذف موانع تجاری، می‌تواند به کشورهای آسیایی کمک کند تا بازارهای صادراتی خود را متنوع کرده، هزینه‌ها را کاهش دهند و برخی از موانع ناشی از شوک‌های تعرفه‌ای را جبران کنند.

کریشنا سرینیواسان، مدیر بخش آسیا و اقیانوسیه صندوق بین‌المللی پول گفت: اگر تجارت در آسیا بیشتر ادغام شود، سپری در برابر شوک‌های خارجی خواهد بود. آسیا در ادغام تجارت کالاهای واسطه‌ای بسیار خوب عمل کرده است و حدود ۶۰ درصد از کل صادرات در داخل منطقه انجام می‌شود. در مقابل، فقط ۳۰ درصد از صادرات کالاهای نهایی کشورهای آسیایی در داخل منطقه انجام می‌شود که نشانه‌ای از وابستگی منطقه به بازارهای آمریکا و اروپا است.

آسیا می‌تواند مانند اتحادیه اروپا از دنبال کردن توافق‌نامه‌های تجاری گسترده‌تر بهره‌مند شود، زیرا تمرکز فعلی آن بر توافق‌نامه‌های دوجانبه، قوانین همپوشانی و استانداردهای متناقضی را ایجاد می‌کند. کاهش موانع غیرتعرفه‌ای که در طول همه‌گیری کووید-۱۹، افزایش یافت و در آسیا همچنان فراگیر است، می‌تواند مزایای قابل توجهی به همراه داشته باشد.

سرینیواسان اظهار کرد: در واقع، برخی از کشورها به عنوان بخشی از مذاکرات تجاری با آمریکا، داوطلبانه موانع غیرتعرفه‌ای را کاهش می‌دهند که روندی بسیار مثبت است. آسیا نیز با ادغام بیشتر تجارت منطقه‌ای می‌تواند در میان‌مدت شاهد افزایش تولید ناخالص داخلی تا ۱.۴ درصد باشد و این رقم برای اقتصادهای اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا به چهار درصد برسد. یک نکته مثبت هم وجود دارد و آن این است که برخی از کشورها که به هر حال مجبور به آزادسازی تجارت بودند، اکنون به این روند ادامه می‌دهند.

صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی کرد اقتصاد آسیا در سال جاری، ۴.۵ درصد رشد کند که این رقم نسبت به ۴.۶ درصد در سال گذشته کاهش یافته، اما ۰.۶ درصد نسبت به تخمین آوریل این صندوق افزایش یافته است. این رشد به دلیل صادرات قوی ناشی از بارگیری محموله‌ها پیش از تعرفه‌های بالاتر آمریکا است.

این وام‌دهنده جهانی، پیش‌بینی رشد اقتصادی این منطقه در سال ۲۰۲۶ را به دلیل تاثیر تنش‌های تجاری، تقاضای ضعیف در چین و مصرف خصوصی ضعیف در اقتصادهای نوظهور، به ۴.۱ درصد کاهش داد.

طبق گزارش خبرگزاری رویترز، صندوق بین‌المللی پول اعلام کرد: در حالی که عدم قطعیت سیاست تجاری در مقایسه با آوریل تا حدودی کاهش یافته، اما همچنان بالا مانده است و می‌تواند بیش از حد انتظار بر سرمایه‌گذاری و احساسات تاثیر بگذارد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هشدار اقتصادی صندوق بین‌المللی پول به آسیا

هشدار اقتصادی صندوق بین‌المللی پول به آسیا بیشتر بخوانید »

استقبال بازار آسیا از برنج ارزان‌تر

استقبال بازار آسیا از برنج ارزان‌تر



قیمت پایه برنج در آسیا هفته گذشته، به پایین‌ترین سطح خود در یک دهه گذشته رسید که می‌تواند به کاهش هزینه‌های خانوارها و کشورهای وابسته به واردات منتهی شود.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، انجمن صادرکنندگان برنج تایلند، چهارشنبه گذشته اعلام کرد قیمت عمده‌فروشی برنج سفید تایلندی پنج درصد شکسته، ۱.۹ درصد کاهش یافته و به ۳۵۵ دلار در هر تن رسیده که پایین‌ترین قیمت از ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۵ است.

اگرچه قیمت‌های صادراتی بلافاصله به قیمت‌های خرده‌فروشی تبدیل نمی‌شوند اما عرضه ارزان‌تر از سوی کشورهای تولیدکننده بزرگ مانند تایلند می‌تواند به کاهش قیمت برنج منجر شود. برنج برای رژیم غذایی میلیاردها نفر حیاتی است و ۵۰ درصد از کل کالری دریافتی بسیاری از مردم در بخش‌هایی از جنوب شرقی آسیا را تشکیل می‌دهد.

قیمت برنج که در سال ۲۰۲۴ به دلیل نگرانی‌های زیاد در مورد تقاضا و عرضه به بالاترین حد خود در ۱۵ سال گذشته رسید، با بهبود پیش‌بینی‌های مربوط به محصول، به تدریج کاهش می‌یابد. طبق پیش‌بینی سازمان غذا و کشاورزی سازمان ملل متحد (فائو)، تولید جهانی برنج در فصل ۲۰۲۶-۲۰۲۵ به رکورد ۵۵۶.۴ میلیون تن خواهد رسید که به افزایش ذخایر منجر می‌شود.

بر اساس گزارش رایس نیوز تودی، علاوه بر این، چشم‌انداز برداشت فصل جاری با بارش باران‌های موسمی در هند به عنوان بزرگترین صادرکننده برنج جهان، بهبود می‌یابد. این امر ممکن است مازاد جهانی را افزایش داده و به افزایش صادرات از هند منجر شود. دهلی‌نو پیش از این محدودیت‌های صادراتی این محصول را برای جلوگیری از عرضه بیش از حد در بازار داخلی، لغو کرده بود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

استقبال بازار آسیا از برنج ارزان‌تر

استقبال بازار آسیا از برنج ارزان‌تر بیشتر بخوانید »

پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام

پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام



استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل شبه قاره گفت: بگرام، چه به‌صورت حضور مستقل آمریکایی‌ها و چه به‌صورت گسترده‌تر که نشانه نفوذ آمریکا در حکومت طالبان باشد، برای روسیه و ایران هم خطرناک است.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در تاریخ ۲۰ سپتامبر، در پیامی در شبکه اجتماعی Truth Social طالبان را تهدید کرد و نوشت: «اگر افغانستان پایگاه هوایی بگرام را پس ندهد… اتفاقات بدی خواهد افتاد» او اکنون خواهان بازپس‌گیری همان پایگاهی است که در جریان توافق خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، دولت اولش در سال ۲۰۱۹ آن را به طالبان واگذار کرده بود.

پایگاه هوایی بگرام (Bagram Airfield) بزرگ‌ترین و مهم‌ترین پایگاه نظامی ایالات متحده و نیروهای ائتلاف در افغانستان بود که در حدود ۶۰ کیلومتری شمال کابل، در استان پروان واقع شده است.

این پایگاه در دوران اشغال شوروی ساخته و در اوایل دهه ۲۰۰۰ پس از حمله آمریکا به افغانستان توسعه یافت و به مرکز اصلی عملیات نظامی، لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا در منطقه تبدیل شد. بگرام دارای دو باند طولانی برای نشست و برخاست هواپیماهای سنگین، تأسیسات گسترده تعمیر و نگهداری، بیمارستان مجهز، و بازداشتگاهی مشهور به «زندان بگرام» بود که در آن افراد مظنون به فعالیت‌های تروریستی نگهداری می‌شدند.

تا پیش از خروج نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۲۱، این پایگاه نقش محوری در پشتیبانی از عملیات هوایی علیه طالبان و گروه‌های افراطی در سراسر افغانستان داشت.

بگرام نه‌تنها مرکز نظامی، بلکه نماد حضور و نفوذ آمریکا در افغانستان به شمار می‌رفت. با خروج نیروهای آمریکایی و تحویل پایگاه به ارتش افغانستان، و سپس سقوط کابل به دست طالبان، بگرام به نمادی از پایان بیست سال حضور نظامی آمریکا در منطقه و تغییری بنیادین در معادلات ژئوپلیتیک آسیای جنوبی بدل شد.

از ابتدای سال ۲۰۲۵، ترامپ بارها از بگرام یاد کرده، نه به‌عنوان یک هدف نظامی، بلکه به‌مثابه مهره‌ای در صفحه شطرنج تقابل راهبردی خود با چین. او این پایگاه را «در فاصله یک ساعت از محل ساخت سلاح‌های هسته‌ای چین» توصیف کرده و آن را موقعیتی حیاتی دانسته که آمریکا هرگز نباید از دست می‌داد.

از نگاه او، بازپس‌گیری بگرام می‌تواند سلطه ازدست‌رفته آمریکا را در منطقه‌ای که به‌زعم وی به مدار نفوذ پکن لغزیده، احیا کند.

این موضع همچنین روایتی سیاسی و تبلیغاتی قدرتمند برای ترامپ است: بازپس‌گیری آنچه بایدن از دست داده، بازگرداندن قدرت، و نمایش اراده آمریکا در عصر افول قدرت ملی. اما در حالی که ترامپ از «بازپس‌گیری بگرام» سخن می‌گوید، چین عملاً در آنجا مستقر شده است. پس از خروج آمریکا در سال ۲۰۲۱، پکن در گسترش نفوذ خود در افغانستان لحظه‌ای درنگ نکرد و در سال ۲۰۲۳ نخستین کشوری بود که سفیر طالبان را به رسمیت شناخت.

همزمان جمهوری اسلامی ایران نیز از نزدیک رابطه میان هیات حاکمه سرپرستی افغانستان و ایالات متحده آمریکا را رصد می‌کند.

«اسماعیل بقائی» سخنگوی وزارت امور خارجه در نشست خبری هفته گذشته درباره احیای حضور آمریکا پایگاه‌های نظامی در داخل افغانستان گفته بود: «قطعا بحث ایجاد یا احیای پایگاه‌های نظامی در داخل افغانستان یا در محیط پیرامونی آن، موضوعی است که موجب نگرانی مشترک کشورهای منطقه است. ما تجربیات گذشته را به‌خوبی در ذهن داریم؛ حضور حدود ۲۰ ساله نیروهای نظامی آمریکا و ائتلاف ناتو در افغانستان، جز ویرانی، ناامنی و گسترش تروریسم نتیجه‌ای در بر نداشت.

همچنین معتقدیم که بخش عمده مشکلات و بحران‌هایی که امروز دامنگیر افغانستان است، نتیجه مستقیم همان حضور اشغالگرانه است و مسئولیت آن بر عهده آمریکا و کشورهایی است که به مدت دو دهه این کشور را در اشغال خود داشتند.»

نوذر شفیعی، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل شبه قاره به سوالاتی در خصوص حساسیت‌های جمهوری اسلامی ایران در قبال بازگشت آمریکا به افغانستان و تاثیرات این حضور بر امنیت منطقه پاسخ داد.

استقرار آمریکا در بگرام، تهدیدی توامان برای چین، روسیه و ایران است

حضور آمریکا در پایگاه بگرام به معنی نفوذ آمریکا بر دولت طالبان خواهد بود

از ماه سپتامبر، بازگشت آمریکا به افغانستان و بازپس‌گیری پایگاه بگرام مطرح شده است؛ از ۲۰۲۱ که آمریکا از افغانستان خارج شد، عملا این پایگاه به نمادی از خروج آمریکا از منطقه تبدیل شد و در آن زمان ایران هم از خروج آمریکا استقبال کرد. آیا واقعا این صحبت‌های ترامپ مواضعی‌ست که قرار است اعمال شود یا ابزاری برای چانه‌زنی است؛ به این معنا که آیا ترامپ می‌خواهد ایالات متحده به آمریکا بازگردد یا بحث بگرام را مطرح می‌کند تا به هدف دیگری برسد؟

منظور ترامپ هرچه باشد، پایگاه بگرام برای آمریکا بسیار مهم است و این به چند دلیل است. اول اینکه در اسناد امنیت ملی آمریکا، بزرگ‌ترین منبع تهدید علیه منافع آمریکا کشور چین معرفی شده؛ بنابراین آمریکا باید منابعش را در جهت محدودسازی قدرت چین بسیج کند. یکی از این سیاست‌ها «مهار» چین است.

اگر قرار باشد آمریکا چین را از ناحیه غرب تحت محاصره قرار دهد، بگرام برای آمریکایی‌ها اهمیت زیادی دارد، چون فاصله قطر تا مرزهای غربی چین زیاد است و بگرام از این منظر برای آمریکایی‌ها ارزشمند استدر حال حاضر مهار چین به شکل‌های مختلف اتفاق می‌افتد ولی یکی از رایج‌ترین اشکال آن، استقرار پایگاه‌های آمریکا در ژاپن، کره جنوبی، تایوان، برخی کشورهای جنوب‌شرقی آسیا، هند و بر اساس اظهارات ترامپ، افغانستان است. اصطلاحاً می‌گویند به شکل حرف C انگلیسی چین را تحت محاصره قرار داده‌اند. شما می‌بینید که در این نیم‌حلقه، چه میزان افغانستان اهمیت دارد؛ این یک نکته است.

نکته بعدی این است که اگر آمریکا در بگرام مستقر شود، بگرام نزدیک‌ترین پایگاه آمریکا به چین از سمت غرب خواهد بود. پیش از بگرام، نزدیک‌ترین پایگاه آمریکا به غرب چین پایگاه العدید قطر بوده است. اگر قرار باشد آمریکا چین را از ناحیه غرب تحت محاصره قرار دهد، بگرام برای آمریکایی‌ها اهمیت زیادی دارد، چون فاصله قطر تا مرزهای غربی چین زیاد است و بگرام از این منظر برای آمریکایی‌ها ارزشمند است. به‌طور تقریبی، بگرام در مجموع نسبتاً به چین نزدیک‌تر است.

نکته سوم اینکه برای آمریکا فقط بحث چین مطرح نیست؛ بحث روسیه هم مطرح است. بنابراین اساسا حضور آمریکا در پایگاه بگرام به معنی نفوذ آمریکا بر دولت طالبان نیز خواهد بود. بنابراین بگرام، چه به‌صورت حضور مستقل آمریکایی‌ها و چه به‌صورت گسترده‌تر که نشانه نفوذ آمریکا در حکومت طالبان باشد، برای روسیه و ایران هم خطرناک است؛ لذا ممکن است هدف آمریکایی‌ها توامان چین، روسیه و ایران باشد. این البته بسته به شرایط است: در یک دوره ممکن است هدف‌گیری علیه ایران برجسته شود، در دوره‌ای دیگر علیه روسیه یا علیه چین.

جریان رادیکال‌ در طالبان بر استقلال و خوداتکایی افغانستان تاکید دارد

در خصوص نگاه طالبان به بازگشت آمریکا، مباحث مختلفی مطرح شده چرا که طالبان یکپارچگی ندارد؛ در اراده حاکمیت، بخشی ممکن است بخواهند که همکاری را با آمریکا افزایش دهند و بخشی هم اساسا آمریکا را اشغالگر می‌دانند. با این وضعیت، چقدر احتمال دارد که این صحبت‌های بازگشت باعث بی‌ثباتی در خود افغانستان شود؟

همان‌طور که گفتید، در طالبان دسته‌بندی‌های مختلفی وجود دارد و این دسته‌بندی‌ها در یک–دو سال اخیر بیشتر خود را نشان داده‌اند. این دسته‌بندی‌ها بیشتر در ارتباط با مسائل داخلی افغانستان ظهور پیدا کردند؛ مثلاً درباره تحصیل یا کار زنان، جناح‌های مختلف طالبان دیدگاه‌های متفاوتی دارند.

اگر بخواهیم این دیدگاه‌ها را به‌طور کلی تقسیم کنیم، می‌توان دو دسته کلی ارائه کرد: رادیکال‌ها (مذهبیون) و میانه‌روها (عمل‌گراها). رادیکال‌ها بر احکام اسلامی و تفسیر تنگ‌نظرانه‌ای از اسلام تأکید دارند؛ میانه‌روها نگرشی وسیع‌تر دارند. این تفاوت در نگرش‌ها درباره موضوعات مختلف افغانستان، چه در حوزه سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی، مشهود است.

رادیکال‌ها بر استقلال و خوداتکایی افغانستان و مبارزه با «کفر» که بخشی از مظاهر آن تمدن غربی است، تاکید دارند. میانه‌روها اما به انعطاف در سیاست داخلی و سیاست خارجی معتقدند و بر این باورند که اگر افغانستان در سیاست داخلی و خارجی نشان دهد با کشورهای غربی از جمله آمریکا رابطه برقرار می‌کند، حکومت طالبان تثبیت و مشروعیت پیدا خواهد کرد.

بنابراین ممکن است جناح میانه‌رو تمایل داشته باشد که آمریکا به افغانستان بازگردد، چون از دید آن‌ها: اول، حکومت طالبان که تا کنون توسط جامعه بین‌المللی به‌طور کامل به رسمیت شناخته نشده، ممکن است به رسمیت شناخته شود؛ دوم، تحریم‌های مربوط به طالبان برداشته شود و دارایی‌های طالبان در خارج که الآن مسدود است، به آن‌ها بازگردد؛ سوم، با حضور آمریکا در افغانستان، میزان تهدیدات خارجی علیه طالبان کاهش یابد. ممکن است دلایل دیگری هم وجود داشته باشد.

اگر این خط را در نظر بگیریم، بخش‌هایی از دلایل تمایل آمریکا برای بازگشت به بگرام ممکن است ناشی از مصالحه‌ها و توافق‌هایی باشد که طالبان هنگام مذاکرات دوحه با آمریکا داشته‌اند؛ و اگر این خط را دنبال کنیم، می‌توان گفت سقوط دولت اشرف غنی هم بخشی از این مصالحه‌ها میان آمریکا و طالبان بوده است.

ایران، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به افغانستان حساسیت‌های مشابهی دارند

یک سوال تکمیلی در این حوزه این است که بسیاری از تحلیلگران بر این باور هستند که پایگاه بگرام بیشتر برای این است که آمریکا بتواند بر چین تسلط داشته باشد. با این حال اما این نگرانی هم وجود دارد که این پایگاه مثل سایر پایگاه‌های آمریکا در منطقه برای اقدامات نظامی علیه ایران مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به اینکه آمریکا به پایگاه‌هایی در پاکستان هم دسترسی دارد مانند پایگاه‌هایی در ایالت‌های خیبرپختونخواه و پنجاب، آیا برای نزدیک شدن به چین لازم است بگرام نیز وجود داشته باشد؟ چقدر احتمال دارد این مسئله ابعاد نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران پیدا کند؟

اولا پایگاه‌هایی که آمریکا در پاکستان دارد، به اعتقاد من به هیچ عنوان علیه چین استفاده نخواهد شد چون پاکستانی‌ها این اجازه را نخواهند داد. یکی از قوی‌ترین پیوندهای استراتژیک در جهان، پیوند بین چین و پاکستان است؛ این نکته اول. ضمن اینکه آن پایگاه‌ها بیشتر مربوط به دوره جنگ سرد بوده و به هر حال کماکان در پاکستان حفظ شده‌اند؛ درباره کارکردشان ابهاماتی وجود دارد. پیش‌تر این پایگاه‌ها علیه القاعده و طالبان استفاده می‌شد؛ اکنون کارکرد آن‌ها ممکن است از حالت نظامی به حالت امنیتی و اطلاعاتی تغییر کرده باشد. این نکته اول.

نکته دوم اینکه بعید می‌دانم پاکستان اجازه دهد آمریکا از این پایگاه‌ها علیه ایران استفاده کند؛ اما ممکن است از آن‌ها در حوزه گردآوری اطلاعات و شناسایی علیه ایران استفاده شود. با وجود این پایگاه‌ها، چه نیازی به بگرام وجود دارد؟ به دو دلیلی که عرض کردم: اول پیوند استراتژیک چین و پاکستان که دست پاکستان را در این موضوع بسته می‌کند، و دوم اینکه بگرام موقعیت و قدرت مانور آمریکا را در منطقه ارتقا می‌دهد.

آیا ممکن است از این پایگاه‌ها علیه ایران اقدام نظامی صورت بگیرد؟ من باز هم سخت بتوانم چنین چیزی را تصور کنم، چون اساساً فضای شرق و جنوب ایران طوری نیست که کشورهای منطقه بخواهند پایگاه‌هایشان را در اختیار آمریکا برای حمله به ایران قرار دهند. همان‌طور که دیدید، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به هیچ‌وجه اجازه ندادند که آمریکا از پایگاه‌هایشان برای چنین کاری استفاده کند. ممکن است آمریکا از این پایگاه‌ها برای گردآوری اطلاعات یا برنامه‌های جزئی‌ترش استفاده کرده باشد، اما اقدام نظامی مستقیم بعید به نظر می‌رسد.

ایران، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به افغانستان حساسیت‌های مشابهی دارند؛ اگر هدف آمریکا ایجاد مزاحمت برای یکی از این کشورها باشد، این کشورها به‌طور متحدانه و یکپارچه اقدام خواهند کرد و هزینه را برای آمریکایی‌ها بسیار افزایش خواهند داد. در ارتباط با طالبان هم به چند دلیل این کار دشوار است. اول اینکه آمریکا پیش از طالبان با افغانستان توافق‌نامه همکاری استراتژیک داشته که در آن حساسیت‌های ایران مورد توجه قرار گرفته بود؛ حتی توافق‌نامه مشابهی میان ایران و حکومت افغانستان مطرح شده بود.

دوم اینکه با وجود پیشینه متغیر روابط ایران و طالبان، طی سال‌های اخیر ایران تنها کشوری بوده که عملاً همکاری‌های اقتصادی گسترده‌ای با طالبان انجام داده و این همکاری‌ها باعث شده طالبان از بسیاری بحران‌های اقتصادی عبور کند.

سوم اینکه اگر طالبان بر تعارض با ایران بایستد، نیروهای سیاسی، نظامی و اجتماعی گسترده‌ای در افغانستان با این امر مخالفت خواهند کرد و ممکن است منشا دوره جدیدی از بی‌ثباتی شود.

چهارم اینکه حتی اگر طالبان اکنون به آمریکا اجازه دهد که پایگاه بگرام را در اختیار بگیرد، طالبان باید مراقب باشد که ممکن است روزی همین پایگاه و نیروهای آمریکایی مستقر در آن علیه طالبان و متحدانش مثل القاعده عمل کنند.

در نهایت، ایران، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به افغانستان حساسیت‌های مشابهی دارند؛ اگر هدف آمریکا ایجاد مزاحمت برای یکی از این کشورها باشد، این کشورها به‌طور متحدانه و یکپارچه اقدام خواهند کرد و هزینه را برای آمریکایی‌ها بسیار افزایش خواهند داد.

یادمان باشد که در خود پاکستان هم نیروهای معارضی وجود دارند که پیوندهایی با افغانستان دارند و جهت‌گیری ضدآمریکایی دارند. بنابراین سرجمع بحث این است که اگر استقرار آمریکا در بگرام با در نظر گرفتن همه شرایط و حساسیت‌ها اتفاق نیفتد و اگر طالبان ملاحظات داخلی و منطقه‌ای را نادیده بگیرد و روزی این پایگاه علیه منافع کشورهای منطقه مورد استفاده قرار گیرد، به نظرم حالت بومرنگ خواهد داشت؛ یعنی ضربه‌ای که رها می‌شود در بازگشت به خود حکومت افغانستان و طالبان برمی‌گردد و به آن‌ها آسیب خواهد زد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام

پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام بیشتر بخوانید »

دلایل عدم صلاحیت قلعه‌نویی برای هدایت تیم ملی ایران در جام جهانی

دلایل عدم صلاحیت قلعه‌نویی برای هدایت تیم ملی ایران در جام جهانی



چرا امیر قلعه‌نویی گزینه مناسبی برای هدایت تیم ملی در جام جهانی ۲۰۲۶ نیست؟ دلایل زیادی از عملکرد نه‌چندان قابل‌قبول تا نگرانی‌های فنی وجود دارد که لزوم تغییر در نیمکت تیم ملی را مطرح می‌کند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، تیم ملی فوتبال ایران در نزدیک‌ترین فاصله به جام جهانی حضور دارد. این تیم که پس از جام جهانی ۲۰۲۲ سکان هدایتش را به دست مربی ایرانی، امیر قلعه‌نویی ، سپرده، نمایش راضی‌کننده‌ای نداشته و نگرانی‌های فراوانی در آستانه جام جهانی ۲۰۲۶ رقم زده است. درست است قلعه‌نویی با حمایت چندین چهره ورزشی و غیرورزشی روی صندلی سرمربیگری تیم ملی نشسته ولی پس از ماه‌ها حضورش در تیم ملی، دلایل متعددی وجود دارد که می‌توان این صندلی را از او گرفت و به گزینه‌ای شایسته‌ سپرد.

شایستگی

امیر قلعه‌نویی پرافتخارترین مربی لیگ برتر ایران است؛ البته که این موفقیت‌ها مربوط به سال‌ها پیش است. از آخرین باری که قلعه‌نویی توانسته در لیگ برتر تیمی را قهرمان کند، بیش از یک دهه می‌گذرد. در طول این همه سال، با وجود بستن تیم‌های پرهزینه، قلعه‌نویی توفیقی نداشت. پس، داشته‌های او مربوط به دوران گذشته است. از سوی دیگر، زمانی که مشخص شد قرار است نیمکت تیم ملی «ایرانیزه» شود، قلعه‌نویی در صدر فهرست قرار نداشت. یحیی گل‌محمدی که توانایی‌های مربیگری‌اش را در سالیان اخیر بارها به رخ کشیده در صدر فهرست بود. البته علی دایی هم باتوجه به کاریزمای خاصش، در این فهرست بالاتر از بقیه قرار می‌گرفت. با وجود این، اتفاقات غیرفوتبالی، التهابات اجتماعی و خط خوردن یحیی و علی دایی از فهرست، این نیمکت را به امیر قلعه‌نویی رساند. به این ترتیب، به لحاظ شایستگی، در بین سرمربیان ایرانی که توانایی نشستن روی نیمکت تیم ملی را داشتند، قلعه‌نویی از همان ابتدا جایگاه نخست را نداشت.

دوری از فضای تیم ملی

قلعه‌نویی در شرایطی به عنوان مرد اول نیمکت تیم ملی ایران معرفی شد که فاصله زیادی از فضای رقابت‌های ملی گرفته بود. او به غیر از انتقاد از مربیان خارجی تیم ملی و «چشم‌آبی» و «اجنبی» خواندن آن‌ها، نزدیکی چندانی با فضای تیم ملی نداشت. با توجه به روندی هم که در لیگ برتر در دهه اخیر پشت سر گذاشته بود، تصورش را نمی‌کرد بخت زیادی برای نشستن دوباره روی نیمکت تیم ملی داشته باشد. شاید به همین دلیل، به یکباره در عمل انجام شده قرار گرفت و نتوانست به موقع، با ارائه یک برنامه جامع و مدون، تیم ملی را پیش ببرد. بهترین مثال برای این بخش آن است که بعد از ماه‌ها حضور در تیم ملی هنوز از این می‌گفت که نیاز به زمان بیشتر برای القای تفکراتش به بازیکنان دارد. با این حال، گذر زمان هم نتوانست تغییری در روند تیم ملی به وجود بیاورد.

توهم توطئه و نداشتن تمرکز

این یکی هم از آن دست مواردی است که اجازه نمی‌دهد قلعه‌نویی تمام‌وکمال درگیر تیم ملی شود. توهم توطئه او بارها گل کرده و با پیش کشیدن اتفاقات سال ۲۰۰۷، همچنان به دنبال «قاتل بروسلی» می‌گردد. واضح است بخش زیادی از تفکرات قلعه‌نویی درگیر انتقام‌جویی شده و این موضوع باعث از دست رفتن تمرکز کاملش برای کار در تیم ملی شده است. قلعه‌نویی بارها به جای اینکه به فکر یافتن ریشه مشکلات تیمش باشد، در پی یافتن عباراتی بوده که با استفاده از آن‌ها به صف زیاد مخالفانش بتازد.

نتایج سینوسی

به غیر از موارد غیرفنی، وضعیت تیم ملی هم چنگی به دل نمی‌زند. قریب به ۹ ماه دیگر جام جهانی شروع می‌شود و نمایش تیم ملی حسابی نگران‌کننده است. ایران در عصر قلعه‌نویی به جای برداشتن یک گام رو به جلو، چند پله عقب افتاده و حالا برای بردن تیم‌های درجه ۲ و ۳ آسیا هم باید سختی بکشد. بهانه قلعه‌نویی پیشرفت تیم‌ها در آسیا است ولی مشخص نمی‌کند چرا ایران پیشرفتی در آسیا نداشته و به قدری درجا زده که سایر رقبای نه چندان مدعی هم در حال سبقت گرفتن از تیم ملی هستند.

فرار از مسئولیت پذیری

مشکلات در تیم ملی فراوان است؛ در واقع اگر قلعه‌نویی نیت کند عینک بدبینی را کنار بگذارد، باید روز و شب، خود و دستیارانش را بابت نمایش تیم ملی شماتت کند. در این بین ولی میان‌بر ساده‌تری وجود دارد: فرار از مسئولیت پذیری و مقصر کردن بازیکنان تیم ملی. کنفرانس‌های قلعه‌نویی پر از مواردی است که باخت و بد بازی کردن تیم ملی را به گردن یک بازیکن انداخته است. او خودش را عاری از اشتباه می‌داند؛ یک خطای استراتژیک که اجازه پیشرفت به تیم ملی را نخواهد داد.

بلد نبودن بازی گرفتن از ستاره‌ها

تیم ملی بازیکن اثرگذار کم ندارد. بسیاری از تیم‌های آسیایی بعضی وقت‌ها حسرت داشتن چنین بازیکنانی را دارند. در عصر قلعه‌نویی ولی ستاره‌های ایران نه تنها جهشی نداشته بلکه مسیری معکوس طی کرده و تبدیل به بازیکنانی معمولی در تیم ملی شده‌اند. واضح است اگر مربی‌ای وجود داشت که بتواند از پتانسیل این بازیکنان در ترکیب تیم ملی بهره ببرد و سطح فنی آن‌ها را ارتقا دهد، حال و روز تیم ملی این‌چنین نبود. تیمی که چندین ستاره ریزودرشت دارد ولی بدون برنامه تاکتیکی مدون، در زمین سردرگم است.

فرار از جوان‌گرایی

این هم یکی دیگر از موضوعات نگران‌کننده است که می‌تواند منجر به جدایی قلعه‌نویی از تیم ملی شود. امیر در این زمینه خودخواه بوده و به جای پیشرفت فوتبال ایران، به فکر حفظ صندلی‌اش است. دقیقا به همین دلیل است که میانگین سنی تیم ملی ایران به طرز وحشتناکی بالا رفته است. قلعه‌نویی یک مربی نتیجه‌گرای صرف نشان داده و هراس دارد تغییری در ترکیب به وجود بیاورد. نتیجه شده آنکه نه نتیجه درخوری حاصل شده و نه جوانی وارد ترکیب تیم ملی شده است. این رویه، آینده فوتبال ایران، دست‌کم پس از جام جهانی، را با خطری جدی روبرو خواهد کرد.

تکیه بر داده‌های غیر اصولی

شبیه به همان بند فرار از مسئولیت، راه دیگر برای امیر قلعه‌نویی به غیر از مقصر کردن بازیکنانش، تکیه بر داده‌های غیراصولی و بیهوده‌ای همچون «امید به گل» است. او هرجا که کم آورده یکی دو آمار بیهوده را به خورد مخاطب داده تا اصل داستان به دست فراموشی سپرده شود. البته هرجا هم این آمار به ضررش بوده، بدون آنکه اشاره مختصری به آن کند، از کنارش عبور کرده است.

عدم توانایی لازم در آنالیز شرایط

این یکی هم ذیل مباحث فنی قرار می‌گیرد؛ واضح است هنر بزرگ مربیان مدرن، آنالیز شرایط رقیب است. حال چه قبل از مسابقه و چه حین مسابقه. مثال روشن این اتفاق را می‌توان در بازی ایران مقابل قطر در نیمه‌نهایی جام ملت‌های آسیا دید که قلعه‌نویی و کادرش نه قبل از بازی و نه حین آن، آنالیز دقیقی از شرایط نداشته و نتوانسته روند بازی را به سود خود تغییر دهند. کلا کم پیش آمده قلعه‌نویی با بازی‌خوانی مناسب، بتواند گره‌ای از کار بگشاید.

بحران در خط دفاعی

روزگاری نقطه قوت تیم ملی ایران شده بود؛ ولی این روزها تبدیل به پاشنه‌آشیل تیم ملی شده است. ساختار خط دفاعی تیم ملی ایران در عصر قلعه‌نویی عجیب نگران‌کننده است. کار به جایی رسیده که تیم ملی حتی در دیدارهای بسیار ساده مثل افغانستان، قرقیزستان، کره‌شمالی و غیره، نمی‌تواند دروازه‌اش را از گزند رقیب در امان نگه دارد. قلعه‌نویی در پاسخ به این نقد عبارت «فوتبال است دیگه» را بارها به کار برده ولی واقعیت این است چنین تفکری به درد آماده‌سازی تیم ملی برای جام جهانی نخواهد خورد.

پابرجا بودن مشکلات همیشگی

مشکل عجیبی که قلعه‌نویی و کادرش در تیم ملی دارد، عدم برطرف کردن مشکلات موجود است. مثلا این تیم تا به الان چندین بار از رقبا پیش افتاده ولی ورق برگشته و بازی مساوی شده و یا تا آستانه شکست خوردن پیش رفته است. این مورد هنوز برای بسیاری از جمله بازیکنان تیم ملی مثل مهدی طارمی هم محل سوال است که چرا چنین نقایصی برطرف نمی‌شوند. قلعه‌نویی بارها وعده حل‌وفصل شدن این مشکلات را داده ولی هر بار در رفع‌ورجوع کردنش شکست خورده است.

عدم دعوت از شایسته‌ها

بازیکن‌سالاری جایی در تیم ملی نباید داشته باشد؛ این گزاره‌ای تغییرناپذیر است ولی در تیم ملی این موضوع بیشتر حالت لجبازی به خود گرفته است. قلعه‌نویی به وضوح از توانایی بازیکنانی که می‌توانند به این تیم کمک کند، عبور می‌کند. یکی از آن‌ها احمد نوراللهی است که در این مقطع و جام جهانی می‌تواند کمک فراوانی کند. قلعه‌نویی از او عبور کرده و به غلط اصرار دارد که حضور در جام جهانی سهم همین بازیکنانی است که در تیم ملی حضور داشته‌اند. داستان عدم دعوت کردن از دانیال اسماعیلی‌فر که این روزها هم یکی از آماده‌ترین مدافعان راست ایران به شمار می‌رود، نمونه‌ای دیگر از لجبازی‌های قلعه‌نویی است. او بعضی وقت‌ها بازیکنان نیمکت‌نشین یا آن‌هایی که حتی تیم ندارند را به تیم ملی دعوت کرده ولی به طرز آشکاری چشمش را روی چندین بازیکن شایسته بسته است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دلایل عدم صلاحیت قلعه‌نویی برای هدایت تیم ملی ایران در جام جهانی

دلایل عدم صلاحیت قلعه‌نویی برای هدایت تیم ملی ایران در جام جهانی بیشتر بخوانید »

برد قاطعانه دختران هندبال ایران مقابل قزاقستان

برد قاطعانه دختران هندبال ایران مقابل قزاقستان



ملی‌پوشان دختر ایران با نمایش یک بازی درخشان و نتیجه قاطعانه برابر قزاق‌ها، از قدرت‌های برتر هندبال آسیا، به پیروزی رسیدند.

  • تور آنتالیا

به گزارش مجاهدت از مشرق، تیم ملی هندبال جوانان دختر که امروز ، جمعه، ۳۱ مرداد، در دومین بازی خود در مرحله مقدماتی هجدهمین دوره مسابقات هندبال قهرمانی جوانان دختر آسیا مقابل قزاقستان به میدان رفت که توانست با ارائه یک بازی درخشان برابر این رقیب سنتی خود به یک پیروزی مقتدرانه برسد، اتفاقی که با این اختلاف امتیاز تا به حال رخ نداده بود. این پیروزی که فقط در چند سال اخیر و تحت مدیریت فعلی فدراسیون هندبال ایران نظیر داشت، این بار با قاطعیت و اختلاف امتیاز بیشتری رقم خورد تا یک برد تاریخی به نام دختران ایران ثبت شود.

قزاقستان که با یک نقره و ۴ برنز سابقه خوبی در قهرمانی آسیا دارد، در سومین دیدار خود اسیر بازی منظم و زنجیره درخشان ملی‌پوشان در خط حمله و دفاع شد طوری که در نیمه نخست با نتیجه ۱۳ – ۲۲ شکست را پذیرا شد و به رختکن رفت تا دختران هندبال ایران با روحیه بالا برنامه نیمه دوم خود را برای یک پیروزی با ارزش ترتیب دهند.

در نیمه دوم نیز همین روند ادامه یافت و ملی‌پوشان کشورمان با بازی حساب شده در زمین، با نتیجه ۲۵- ۳۷ و اختلاف ۱۲ گله یکی از بهترین پیروزی‌های خود را برابر حریف قدیمی و سنتی خود ثبت کرد تا با این برد آماده تقابل با کره‌جنوبی در بازی سوم مرحله مقدماتی شود.

تیم ملی هندبال جوانان دختر ایران فردا استراحت می‌کند و در سومین بازی خود در مرحله مقدماتی جام هجدهم، روز یکشنبه، ۲ شهریور، با کره‌جنوبی، پرافتخارترین تیم قاره کهن، مصاف خواهد داد.

هجدهمین دوره مسابقات هندبال قهرمانی جوانان دختر آسیا از ۲۹ مرداد تا ۷ شهریور به میزبانی تاشکند در ازبکستان برگزار می‌شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

برد قاطعانه دختران هندبال ایران مقابل قزاقستان

برد قاطعانه دختران هندبال ایران مقابل قزاقستان بیشتر بخوانید »