آشوبگران

دستگیری یک لیدر آشوب با ۲۰میلیارد ارز دیجیتال

دستگیری یک لیدر آشوب با ۲۰میلیارد ارز دیجیتال



فرمانده سپاه بابلسر از دستگیری یک لیدر در اغتشاشات اخیر خبر داد و گفت: در حساب کاربری این فرد معادل ۲۰ میلیارد تومان ارز دیجیتال وجود داشت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سرهنگ مصطفی بازوند با اشاره به دستگیری یکی از لیدرها به همراه مقادیر قابل توجهی دلار در اغتشاشات اخیر در شهرستان اظهار داشت: این نشان می‌دهد که به کانال‌های و سرویسی بیگانه و خارجی وصل بوده است.

وی با بیان این که در حساب کاربری ارز دیجیتال یکی دیگر از لیدرهای دستگیرشده مبلغی معادل ۲۰ میلیارد تومان اعتبار دیجیتال وجود داشت، گفت: ارز دیجیتال در صرافی‌ها به تتر که معادل یک دلار است، تبدیل می‌شود.

وی با اظهار این که همچنین ارزش هر واحد بیت کوین معادل ۶۰ هزار تومان است، افزود: در حساب کاربری فرد دستگیر شده، ارز دیجیتال به ارزشی معادل ۲۰ میلیارد تومان وجود داشت و نشان می‌دهد این حساب از خارج شارژ شده است.

سرهنگ بازوند گفت: این مسائل نشان می‌دهد که لیدرهای اغتشاشات هدایت شده از سوی سرویس‌های معاند خارجی هستند و این افراد را از نظر مالی تزریق می‌کنند تا در خیابان به فریب جوانان و نوجوانان بپردازند.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دستگیری یک لیدر آشوب با ۲۰میلیارد ارز دیجیتال

دستگیری یک لیدر آشوب با ۲۰میلیارد ارز دیجیتال بیشتر بخوانید »

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی شهادت حجت الاسلام محمد زارع مویدی را تسلیت گفت

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی شهادت حجت الاسلام محمد زارع مویدی را تسلیت گفت



سیدسعیدرضا عاملی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی شهادت طلبه بسیجی حجت الاسلام محمد زارع مویدی را تبریک و تسلیت گفت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در پیام سیدسعیدرضا عاملی آمده است: خبر شهادت روحانی مجاهد، حجت الاسلام محمد زارع مویدی مدافع امنیت به دست اغتشاشگران در شیراز موجب تأسف و تألم خاطر شد.

وی در پیام خود آورده است: روحیه انقلابی این شهید و حضور در صحنه‌های خدمت جهادی، از کمک رسانی در سیل و زلزله تا دستگیری از نیازمندان، مجاهدت در برابر دشمنان تکفیری و نیز حضور فعال و تبیینی در تبلیغ معارف دینی و انقلابی به خصوص در فضای مجازی برگ زرینی از زندگی این فاضل ارجمند است که به پاداش زحمات مخلصانه خود به آرزویش رسید و به فیض والای شهادت در راه خدا نائل آمد.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی شهادت حجت الاسلام محمد زارع مویدی را تسلیت گفت

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی شهادت حجت الاسلام محمد زارع مویدی را تسلیت گفت

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی شهادت حجت الاسلام محمد زارع مویدی را تسلیت گفت بیشتر بخوانید »

زندگی انسان‌ها برایتان بازیچه برای مزدوری هستند+ فیلم

زن، زندگی، آزادی یا تجزیه، ترور، ویرانی؟!



این اغتشاشگران با ریختن خون مظلوم و ابراز زننده‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین خشونت‌ها توقع داشتند مردم شعار «زندگی» را از آنها بپذیرند و باور کنند؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: قریب دو ماه از شروع اغتشاشات در کشور می‌گذرد و هرچند جریان گرداننده آن عملاً با وجود همه حمایت‌های مادی و معنوی و رسانه‌ای خارجی و همه توهمات و خواب‌های خوشی که دیده بود، با بی‌محلی عمیق مردم روبه‌رو شده است، اما هنوز و هر از گاهی با اقدامات جسته و ‌گریخته سعی در خودنمایی برای نشان دادن تداوم و حیات آشوب‌ها دارند.

این جریان خیلی علاقه داشت خود را نماینده مردم ایران و در پوشش معترض جا بزند اما کیست که امروز از پشت‌پرده فعالیت آنها و همنوایی و همپوشانی پرحجم‌شان با گروه‌های منفور مردم ایران اعم از منافقان، گروهک‌های تروریستی لانه گرفته در پشت مرزهای شرقی و غربی کشور، آمریکای جنایتکار و اروپای خبیث و حکومت بدوی سعودی بی‌خبر باشد؟

با این همه از همان ابتدا جریان آشوب و برنامه‌ریزان جهانی آن با بهره‌گیری همه‌جانبه از عملیات فریب به‌ویژه با ابزار رسانه و شبکه‌های ماهواره‌ای متعدد، شبکه‌های مجازی کاملاً در اختیار، معروف‌های بی‌صرفه و… سعی در نشان دادن تابلو و شعارهایی دروغین و شاید جذاب به‌عنوان خط مشی به قول خودشان اعتراضات (شما بخوانید آشوب و اغتشاشات) و پنهان کردن هدف اصلی خود داشتند.

رد پای این استراتژی را از همان پرواز کرکس‌وار بر فراز پیکر دختری فوت‌شده بر اثر مرگ طبیعی به نام مهسا امینی تا ادامه پمپاژ مشمئزکننده دروغ و سعی در شایعه‌پراکنی از کشته‌سازی‌های عجیب و غریب می‌توان دنبال کرد و به وضوح دید.

اما نگاهی به ادعاها و تابلوی فریبنده این جماعت و مقایسه آن با عملکردی که طی دو ماه گذشته از خود بروز دادند نه تنها مردم را بیش از پیش درباره فریب و ریاکاری آنها مطمئن‌تر می‌کند بلکه می‌تواند تلنگری به اندک جماعت خوش‌باوری باشد که هنوز این جریان را معترض معمولی می‌دانند!

شاید هیچ شعاری مانند «زن- زندگی- آزادی» و ادعای «ایران‌دوستی» نمی‌توانست این جریان آشوبگر و دست‌های حامی و گرداننده پشت‌پرده آنها را رسوا کند.

در این دو ماه از آشوبگران بسیار درخصوص دغدغه آنها نسبت به «زن» شنیدیم اما در عمل چیزی جز توهین آنها به زن و تنزل دادن مقام آن به کالایی برای جذب را ندیدیم.

اینکه اغتشاش و آشوب بستری شود برای نشاندن دختران فریب‌خورده در آغوش مردان هوس‌باز و قبح‌شکنی بر سر چهارراه‌ها و خیابان‌ها یعنی دفاع از زن؟ آیا مثلاً به خرج دادن خلاقیت برای برپایی «آغوش رایگان» غیر از این است که این جریان برخلاف همه ادعاهای فریبنده خود زن را کالا می‌داند نه یک انسان دارای هویت و شأن والا؟ مگر غیر از این است که رایگان و غیررایگان بودن چیزی، نشان از کالا دانستن آن است؟ آیا کشیدن چادر و روسری از سر زنان محجبه با وحشیانه‌ترین شکل هم جزوی از برنامه‌های این جماعت برای دفاع از زنان و حفظ کرامت آنهاست؟

اما آشوبگران باز هم اشتباه کردند؛ برای جامعه‌ای که روند رو به رشد و موفقیت‌های روزافزون زنان در حوزه‌های مختلف علمی، اجتماعی، ورزشی در میادین داخلی و خارجی طی بیش از چهل سال گذشته را با حفظ کرامت و عفاف و حیای بانوان به چشم خود دیده و یا خود تجربه کرده است، وعده برهنگی و ملعبه کردن دختران و زنان برای هوس‌بازی جماعتی هوس‌ران چه جذابیتی می‌تواند داشته باشد؟

آشوبگران که خیلی تلاش کرده‌اند خود را مدعی و مدافع «زن» و «زندگی» جا بزنند با این کارنامه دو ماهه نه حق دارند حرفی درباره زن بزنند نه زندگی. این جماعت سنگدل چه پاسخی برای زنان و مادران و دختران شهدای مظلوم مدافع امنیت دارند که عزیزترین کسان‌شان در کسوت نیروهای پلیس، بسیجی، طلبه و پاسدار از روی وظیفه شغلی یا احساس وظیفه شخصی برای حفظ امنیت و نظم شهر در خیابان‌ها حاضر شده بودند اما به دست همین آشوبگران با وحشیانه‌ترین وضع به خون خود غلطیدند؟ این کدام وعده زندگی است که جان قریب ۶۰ مدافع امنیت را می‌گیرد و ده‌ها کودک را یتیم می‌کند؟

این اغتشاشگران با ریختن خون مظلوم و ابراز زننده‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین خشونت‌ها توقع داشتند مردم شعار «زندگی» را از آنها بپذیرند و باور کنند؟

این کدام وعده زندگی است که عده‌ای آشوبگر با تهدید و رعب‌افکنی کسبه و بازاریان را مجبور به بستن مغازه و محل کسب‌شان می‌کنند؟ بستن راه گذران زندگی بازاری و کاسب و کارگر تحقق همان وعده است؟

اغتشاشگران مدعی که وعده و شعار «آزادی» می‌دادند چگونه در برخورد با مردم، کسبه و کسانی که ذره‌ای مخالفت فکری با آنها داشته باشند این همه دیکتاتورگونه برخورد می‌کنند؟ چگونه است که در مقابل آنها داشتن حق انتخاب چادر یا داشتن ظاهر مذهبی، اعلام مخالفت با اقدامات تخریبگرانه یا ممانعت از بستن مغازه و محل کسب و حتی تذکر و نقدی کوچک با سنگ و چوب و قمه و… پاسخ داده می‌شود اما باز هم مدعی تحقق آزادی هستند؟! غیر از این است که این آزادی تاکنون مفهومی جز آزاد بودن خودشان در گرفتن جان دیگران یا به آتش کشیدن اموال و دارایی مردم و تخریب اموال عمومی و بستن راه نداشته است؟

با این وصف و عملکرد؛ اگر مردم شعار و تابلویی همچون «زن- زندگی-آزادی» را از داعشی‌ها پذیرفتند از آشوبگران داخلی هم خواهند پذیرفت چون می‌دانند اگر داعش برای مردم سوریه و عراق زندگی و آزادی را محقق کرد این آشوبگران هم برای مردم ایران محقق خواهند کرد.

آن عده کمی هم که هنوز با وجود این همه نمایش خباثت و تزویر آشوبگران، متوجه نیت شوم آنها از پنهان شدن پشت شعارهایی همچون آزادی نشده‌اند خوب است به این نکته توجه کنند و از خود بپرسند اگر در جایی که برای حفظ زندگی و امنیت، چارچوب و حریمی بین گرگ‌ها و آهوان ایجاد شده باشد اما به اسم آزادی و دادن وعده رفع محدودیت این حریم‌ها برداشته شود در نهایت این آزادی ظاهری برای آهوان زندگی به ارمغان می‌آورد یا فنا؟ اگر آزادی آن است که آشوبگران این روزها و طی دو ماه گذشته مشغول زیست در آن بوده‌اند تبعات خسارت‌بار آن برای زندگی مردم به چشم نمی‌آید؟

اما فراتر از همه این دغل‌بازی‌ها و لفاظی آشوبگران در تکرار شعار زن- زندگی- آزادی، آنچه پیش چشم همه قرار گرفت این بود که این افراد نه دلسوز زنان جامعه و زندگی مردم هستند و نه اساساً به چیزی به‌عنوان آزادی اعتقاد دارند.

ماجرا دشمنی عمیق و کینه‌ای دیرینه از این کشور، نظام و انقلاب است که بیش از ۴۰ سال است در سینه عروسک‌گردانان خارجی این خیمه‌شب‌بازی یعنی آمریکا، اسرائیل، کشورهای غربی و پادوهای سعودی استکبار تبدیل به غمباد شده است.

چهار دهه است که دشمنان این سرزمین نتوانسته‌اند استقلال و آزادی و پیشرفت و قدرتمند شدن ایران در سایه جمهوری اسلامی را هضم کنند.

از هر طریقی هم که تلاش کردند از جمله جنگ ۸ ساله تحمیلی، تحریم‌های به قول خودشان فلج‌کننده، حمایت از تروریست‌ها و انواع خباثت‌های دیگر باز هم در زمین زدن این کشور ناکام ماندند و اکنون چشم امید به آشوب و اغتشاش با شعارهای فریبنده همزمان با اقدامات تروریستی دوخته‌اند و هدف نهایی و خیال خام آنها که دیگر نمی‌توانند آن را پشت شعارهای جذاب و فریبنده پنهان کنند هم پیشگیری از پیشرفت ایران قوی و پهناور است.

نگاهی به تجمعات معاندان خارج‌نشین حامی آشوبگران و برافراشته شدن پرچم‌های گروه‌های مختلف تجزیه‌طلب دشمن ایران و منافقان جنایتکار در بین آنها خود گواهی بر این مدعاست که فعال شدن اقدامات تروریستی در بستر آشوب و فرصت‌طلبی دشمنان دیرینه از این فضای غبارآلود نظیر آنچه جان ۱۳ هموطن بی‌گناه از جمله چند کودک و نوجوان را در حرم شاهچراغ(ع) گرفت و یا آنچه شب گذشته در ایذه رخ داد و متاسفانه چند هموطن دیگر قربانی تروریست‌های تغذیه شده از سوی دشمنان این سرزمین شدند با هدف تزریق ناامنی و تلاش برای رسیدن به هدف شوم و جنایتکارانه‌ای است که در سر می‌پرورانند.

بی‌شک دشمنان و طراحان این هدف نیز این آرزو را همچون گذشتگان خود به گور خواهند برد اما مردم و حتی اندک کسانی که فریب چرب‌زبانی و شعارهای دروغ آشوبگران را خورده‌اند می‌توانند با نگاهی به دنیای وارونه اغتشاشگران که پر از تناقض و متضاد با شعارهایشان است بهتر متوجه اصل نیت آنها و توطئه‌ای که اربابان و متولیان این آشوبگران برای ایران عزیز و قدرتمند تدارک دیده‌اند شوند.

در این میان خواسته مردم فهیم و روشن‌بین که دست توطئه‌گران را خوانده‌اند، برخورد قاطع و پشیمان‌کننده با عوامل میدانی آشوب و سردمداران اصلی آنهاست.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

زن، زندگی، آزادی یا تجزیه، ترور، ویرانی؟!

زن، زندگی، آزادی یا تجزیه، ترور، ویرانی؟! بیشتر بخوانید »

«زن، زندگی، آزادی» در ۱۰روایت

«زن، زندگی، آزادی» در ۱۰روایت



شعار «زن، زندگی، آزادی» درحالی به محوری‌ترین شعار حوادث اخیر در ایران تبدیل شده که تناقض‌های موجود در آن آشکار شده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه همشهری نوشت: این روزها «زن، زندگی، آزادی» به محوری‌ترین شعار حوادث اخیر در ایران تبدیل شده و رسانه‌های جهان این شعار را به‌عنوان ۳ضلع «مطالبات معترضان در ایران» مطرح می‌کنند‎؛ شعاری که در جریان ناآرامی‌های هفته‌های گذشته در ایران با کژتابی‌هایی همراه بوده و برخی اقدام‌های هنجارشکنانه در این زمینه، به تناقض‌های محتوایی درباره این شعار دامن زده‌ است.

جریان‌های معاند درحالی در هفته‌های اخیر کوشیده‌اند شعار «زن، زندگی، آزادی» را به‌عنوان محور مطالبات مردمی در ایران جلوه دهند و جمهوری‌اسلامی را به نقض ۳ضلع این شعار محکوم کنند که عناصر موجود در این شعار، پس ‌از انقلاب‌اسلامی همواره به‌عنوان اصول اساسی دینی و قانونی مورد توجه ارکان حاکمیت بوده و نهادهای مختلف تلاش کرده‌اند با راهکارهای قانونی و شرعی، شرایط را برای «تامین حقوق زنان»، «زندگی بهتر ایرانیان» و «توسعه آزادی‌های مشروع در جامعه» بیش ‌از پیش مهیا کنند.

برهمین اساس هم بود که سخنگوی دولت سیزدهم در نشست اخیر خود با دانشجویان دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی تأکید کرد: «زن، زندگی، آزادی» همان شعاری است که جمهوری‌اسلامی در ۴۳سال‌گذشته همواره به‌دنبال تحقق حداکثری آن بوده و با وجود موانع مختلف، گام‌های مؤثر و قابل‌توجهی در این مسیر برداشته شده‌است.

نگاهی به افزایش روزافزون نقش‌آفرینی زنان در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سال‌های اخیر حکایت از آن دارد که جمهوری‌اسلامی براساس الگوهای دینی و قانونی همواره تلاش کرده زمینه مناسب برای تامین حقوق‌زنان در عرصه‌های مختلف را فراهم کند. اگرچه برخی کارشناسان معتقدند همچنان موانعی پیش‌روی افزایش کنشگری زنان در جامعه وجود دارد، اما روند کلی حاکم بر فرایندهای اجتماعی و قانونی، نشان‌دهنده رشد حضور اجتماعی این قشر در عرصه‌های مختلف کشور است.

یک روایت حقیقی

روندهای کلی حاکم بر کشور در سال‌های پس ‌از انقلاب‌اسلامی نشان‌دهنده آن است که جمهوری‌اسلامی همواره تلاش کرده به بانوان «قدرت انتخاب» و «فرصت نقش‌آفرینی» دهد و با وجود همه کاستی‌ها و ناکامی‌های گذشته، گام‌های مؤثری در مسیر تحقق این خواست‌ها برداشته شده‌است.

در سال‌های گذشته مقام‌های ارشد کشور همواره بر این نکته تأکید کرده‌اند که نباید زنان جامعه را در دوراهی «مشارکت اجتماعی» یا «خانه‌داری» قرار داد و افزایش روزافزون اثربخشی و مدیریت زنان در حوزه‌های مختلف تصدیق‌کننده گام‌هایی است که در این مسیر برداشته شده‌است. در این میان اگرچه نمی‌توان وجود برخی تبعیض‌های جنسیتی در جامعه را انکار کرد، اما سیاستگذاری‌های انجام شده در سال‌های گذشته همواره در راستای فعال‌تر شدن هرچه بیشتر زنان در سطح جامعه بوده و در این زمینه کمتر شاهد وجود تبعیض‌های معنادار ازسوی نهادهای حکومتی و قانونگذاری بوده‌ایم. در چنین شرایطی هم هست که رهبر معظم‌انقلاب همواره در مقاطع مختلف، به اهمیت جایگاه زن در جامعه اشاره کرده و گفته‌اند: «مسئله زن و خانواده ازجمله مسائل درجه یک کشور است. زنان نیمی از جمعیت کشور هستند، اما تأثیر زنان در سرنوشت کشور بیش ‌از تأثیر نیمی از کل جمعیت در سرنوشت است. یک‌وقت است که ما مجموعه‌ای از انسان‌ها را درنظر می‌گیریم، نیمی از آنها نقشی به مقدار ۵۰درصد دارند، اما مسئله زن در جامعه اینگونه نیست؛ بالاتر از اینهاست». (بیانات مقام‌معظم‌رهبری در تاریخ ۲۹بهمن‌ماه ۱۳۷۶)

با وجود این، اما جریان‌های معاند در هفته‌های اخیر با انکار گام‌های بلندی که در این مسیر در ایران برداشته شده‌است، تلاش کرده‌اند با وارونه جلوه دادن حقایق موجود، «نقض حقوق زنان» را به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین «مطالبات معترضان» جلوه دهند؛ رویکردی که در جریان ناآرامی‌های اخیر بارها شاهد بروز حوادثی در نقض آن بوده‌ایم و برخی اقدام‌های آشوبگران در هفته‌های اخیر نه‌تنها زمینه‌ساز جریحه‌دار شدن افکار عمومی شده، بلکه با واکنش‌های منفی از سوی زنان جامعه نیز همراه بوده‌است.

کشیدن چادر از سر زنان محجبه

کشیدن چادر از سر زنان محجبه در جریان اغتشاشات اخیر، یکی از تناقض‌های موجود در عملکرد حامیان شعار «زن، زندگی، آزادی» است. در جریان آشوب‌های اخیر تصاویر و اخبار مختلفی منتشر شد که از تعرض آشوبگران به چادر زنان محجبه حکایت داشت؛ موضوعی که نشان می‌داد دفاع از حقوق زنان برای عده‌ای تنها یک شعار فریبنده برای پیشبرد مقاصد سیاسی‌شان است. در آخرین روزهای شهریورماه و درحالی‌که تنها چند روز از آغاز ناآرامی‌ها در واکنش به فوت مهسا امینی می‌گذشت، شبکه‌های اجتماعی فیلمی منتشر کردند که از کشیدن چادر از سر یک خانم محجبه ازسوی آشوبگران حکایت داشت؛ فیلمی که تناقض‌های موجود ازسوی حامیان شعار «زن، زندگی، آزادی» را بیش‌از پیش هویدا می‌کرد؛ چراکه درمیان متعرضان به آن خانم محجبه، تعدادی زن نیز دیده می‌شدند. علاوه‌بر این در نخستین روزهای آبان‌ماه، رسانه‌ها مصاحبه با خانمی را منتشر کردند که چند جوان هنگام خروج از مترو، چادر از سر وی کشیده و به او فحاشی کرده بودند. در فیلم‌های منتشر شده، این بانو بعد از درددل با حافظان امنیت، از آنها برای حفظ امنیت کشور قدردانی می‌کند. اتفاق مشابهی نیز در ایلام در جریان آشوب‌های اخیر رخ داد که اگرچه عامل هتاکی و تعرض به خانم محجبه ازسوی سازمان اطلاعات سپاه این استان شناسایی و دستگیر شد، اما نشان‌دهنده اعتقاد آشوبگران به روایتی غیرواقعی و جعلی از شعار «زن، زندگی، آزادی» بود.

حمله به پلیس مجروح

جریان‌های معاند درحالی شعار «زن، زندگی، آزادی» را به‌عنوان محور «مطالبات اجتماعی» در جریان ناآرامی‌های اخیر مطرح می‌کنند که برخی تصاویر منتشر شده نشان می‌دهد عملکرد آشوبگران در تضاد آشکار با شعارهای آنان قرار دارد که حمله و آسیب زدن به پلیس مجروح، یکی از نمودهای آن بود.

در جریان حوادث پنجشنبه گذشته در کرج، انتشار تصاویر تکان‌دهنده از حمله اغتشاشگران به مأموران حافظ امنیت، با موجی از واکنش‌ها و ابراز انزجار اجتماعی همراه شد. تصاویر نشان می‌داد که اغتشاشگران با حمله به مأموران نیروی انتظامی، ضمن توقف یک خودروی فراجا، تعدادی از مأموران را با سنگ به‌شدت مجروح می‌کنند و این اقدام در شرایطی ادامه می‌یابد که مأموران نیروی انتظامی به‌شدت مجروح شده‌اند و بدن خونین آنان، حکایت از حمله بی‌رحمانه آشوبگران به حافظان امنیت داشت. در حوادث آن روز حدود ۱۰مامور نیروی انتظامی نیز مجروح شدند.

اما این تنها نمونه حمله سنگدلانه به مأموران و حافظان امنیت نبود و در هفته‌های اخیر فیلم‌های پرتعدادی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که نشان می‌داد حامیان دروغین شعار «زن، زندگی، آزادی» روایت بی‌رحمانه‌ و پرتناقضی از مطالبات مطرح شده در کف جامعه دارند.

فحاشی به شهروند معترض

فحاشی اغتشاشگران به زنی که به بستن راه معترض بود، نمود دیگری از روایت جعلی از شعار «زن، زندگی، آزادی» به‌حساب می‌آید که نشان می‌دهد آشوبگران کمترین اعتقادی حتی به شعارهای مطرح شده ازسوی خود ندارند. آشوبگران درحالی شعار «آزادی» سر می‌دهند که حتی تاب شنیدن صدای یک شهروند منتقد به عملکرد خود را ندارند و با حمله، پاسخ او را می‌دهند. دوازدهمین روز آبان‌ماه بود که فیلمی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که یک خانم رهگذر زمانی که به بستن خیابان ازسوی اغتشاشگران در فردیس کرج اعتراض می‌کند، با فحاشی و حمله آنان مواجه می‌شود. این اما تنها نمونه برخورد خشونت‌آمیز با شهروندان در جریان ناآرامی‌های اخیر نبود و در روزهای گذشته بارها در شبکه‌های اجتماعی فیلم‌هایی منتشر شد که نشان می‌داد آشوبگران به شهروندان عادی معترض به رفتار آنان، فحاشی می‌کنند و حتی با حمله به آنان، قصد آسیب زدن به آنها را دارند؛ رفتاری که نشانگر عملکرد پرتناقض حامیان شعار «زن، زندگی، آزادی» است.

 تعرض به روحانیت

تعرض به لباس روحانیان یکی دیگر از نمودهای «آزادی» به روایت آشوب‌طلبان بود که در روزهای اخیر با هشتگ «عمامه‌پرانی» در شبکه‌های اجتماعی بازتاب یافت. در فیلم‌هایی که از این هتک‌حرمت در فضای‌مجازی منتشر شده، دیده می‌شود که هتاکان که اکثرا نوجوانان کم‌سن‌وسال هستند، با غافلگیر کردن روحانیانی که غالبا سالخورده هستند و به‌صورت عادی در معابر شهر رفت‌وآمد می‌کنند، به عمامه آنان تعرض می‌کنند؛ اقدامی که پرده دیگری از ماهیت عملکرد حامیان شعار «زن، زندگی، آزادی» را نمایان می‌کند.

این اقدام هتاکانه اما با واکنش‌های گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی مواجه شد و انتقادهای بسیاری را به‌دنبال داشت، اما تشویق آشوب‌طلبان به ادامه چنین رفتارهای هتاکانه‌ای نشان می‌دهد حامیان حتی کوچک‌ترین اعتقادی به شعارهای مطرح‌شده ازسوی خود ندارند. دراین میان اما هتاکی اوباش به لباس روحانیان محدود نشده و در حوادث اخیر چندین مورد از حمله به روحانیان گزارش شده‌است. آخرین نمونه آن در اغتشاشات چند روز اخیر در کرج بود که آشوبگران به یک طلبه با سلاح سرد و تفنگ ساچمه‌زنی حمله و او را به‌شدت مجروح کردند. شدت جراحت‌های وارد شده به حجت‌الاسلام اسماعیلی، مسئول کانون فرهنگی، هنری و مذهبی یکی از مساجد شهرستان نظرآباد البرز، به‌حدی بود که وی تحت عمل جراحی قرار گرفت.

ردپای یک زن در ماجرای شهادت شهید علی‌وردی

تشویق به ضرب و شتم حافظان نظم و امنیت، یکی از مهم‌ترین نمودهای آشوب‌های اخیر بود که در فیلم‌های منتشر شده در این زمینه به‌صورت پررنگی قابل رویت است. در ماجرای به شهادت رساندن بسیجی شهید «آرمان علی‌وردی» که قاتلان نیز ازسوی پلیس دستگیر شدند، علاوه بر مظلومیت آن شهید، صدای زنی جلب توجه می‌کرد که مهاجمان را به ضرب و شتم هرچه بیشتر آن شهید تشویق می‌کرد؛ تشویقی که درنهایت به شهادت آرمان علی‌وردی انجامید.

اینکه یک زن، اوباش را به قتل حافظ نظم و امنیت، آن‌هم به آن شکل فجیع، تشویق می‌کند، حکایت از توخالی بودن شعارهایی دارد که حول محور «زن، زندگی، آزادی» داده می‌شود.

آغوش رایگان

برهنه شدن برخی معترضان در تجمع‌های خارج از کشور را می‌توان بازتاب دیگری از واقعیت‌های پشت‌پرده در قالب شعار «زن، زندگی، آزادی» به‌شمار آورد. شعارهای یک زن برهنه در تجمع اخیر براندازان در هلند که پشت میکروفون رفت و شعار «زن، زندگی، آزادی» را تفسیر کرد، اگرچه با واکنش‌های انتقادی بسیاری از شبکه‌های اجتماعی مواجه شد، اما در عمل نشان داد برخی از حامیان این شعار تفسیرهایی برخلاف شرع و عرف حاکم بر جامعه اسلامی ایران دارند که روایت متناقضی از زن امروز در جامعه ایران را به تصویر می‌کشد. نیلوفر فولادی، دختری که در تجمع ضدایرانی هلند برهنه شد، پیش از این با کشف حجاب در یکی از خیابان‌های تهران نام خود را بر سر زبان‌ها انداخته بود. وی پیش از فرار از ایران، شاعر و مدل تبلیغاتی زیرزمینی بود و قبل از ورود به فعالیت‌های سیاسی و فمینیستی، در زمینه شعر فعالیت داشت. پس ‌از برهنه شدن او در تجمع ضدایرانی هلند، بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی بر این اعتقاد بودند که او با این حرکت، خیلی زود انتهای سوءاستفاده‌ها از مطالبات برخی معترضان را نشان داد و مشخص کرد سوءاستفاده از شعار «زن، زندگی، آزادی» هدفی جز برهنگی کامل ندارد.

اقدام‌هایی برخلاف شئونات اسلامی

ناآرامی‌های اخیر در ایران با جلوه‌های ضدشرعی و ضدعرفی دیگری نیز همراه بود که کشف حجاب، رقص در معابر عمومی و به‌راه انداختن کارزار «آغوش رایگان» نمودهایی از این رویکرد به‌حساب می‌آید که در چارچوب روایی «زن، زندگی، آزادی» انجام می‌شود.

در این میان در روزهای اخیر تصاویری منتشر شده که برخی دختران، بدون توجه به شئونات اسلامی – ایرانی و در قالب کارزار «آغوش رایگان» دست به انجام حرکاتی زدند که شاهد دیگری بر تناقض‌های موجود در شعار «زن، زندگی، آزادی» محسوب می‌شود. این درحالی بود که به‌دنبال سرقت تلفن‌همراه به روش و ترفند جدید آغوش رایگان، مرکز اطلاع‌رسانی پلیس پایتخت اعلام کرد تلفن همراه تعدادی از شهروندان به این شیوه از آنان سرقت شده‌است.

سردادن شعارهای جنسیت‌زده

سردادن شعارهای جنسیتی، یکی دیگر از حقایق نهفته در رفتار و عملکرد برخی حامیان شعار «زن، زندگی، آزادی» در جریان ناآرامی‌های اخیر در ایران بوده‌است؛ موضوعی که با واکنش‌های انتقادی گسترده‌ای در جامعه و حتی درمیان فعالان حقوق زنان مواجه شده‌است. سردادن شعارهای جنسی ازسوی تعدادی از زنان و دختران در هفته‌های اخیر که در شبکه‌های اجتماعی بازتاب یافت، نشان‌دهنده رویکردی پرتناقض در مواجهه با شعار «زن، زندگی، آزادی» است.

تصویری از «ایران آزاد شده»

خشونت‌طلبی در جریان حوادث اخیر اما منحصر به عرصه خیابان نبود و برخی مفسران شعار «زن، زندگی، آزادی» در روزهای اخیر با توهم «انقلاب در ایران»، منویات درونی خود را بیش‌از گذشته آشکار کردند و ساده‌ترین منتقدان خود را به برخوردهای سخت و خشونت‌آمیز در «ایران فردا» تهدید کردند. چنین رویکردی به‌وضوح حکایت از آن دارد که ویرانی‌طلبان برداشت‌های وارونه‌ای از شعارهایی مانند «زن، زندگی، آزادی» دارند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«زن، زندگی، آزادی» در ۱۰روایت

«زن، زندگی، آزادی» در ۱۰روایت بیشتر بخوانید »

ما و آن سوی جنگ اوکراین

مدارا قبول ولی تا کی؟!



نیروی انتظامی و بسیج بارها نشان داده‌اند که مرد میدان‌های سخت و پایان‌بخش روزهای بد حادثه هستند و پرسش این است که چرا به آنها اجازه برخورد پشیمان‌کننده با آشوبگران و متجاوزان داده نمی‌شود؟!

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- سرهنگ زمانی رئیس ‌زندان‌های سیاسی دوران ستمشاهی بود. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به علت جنایات بیشماری که مرتکب شده بود، محاکمه و اعدام شد.

بعد از ظهر یکی از روزهای سال ۱۳۵۶ بود که سرهنگ زمانی وارد زندان شد و در حالی که تعداد دیگری از افسران شهربانی او را همراهی می‌کردند، وسط حیاط ایستاد تا برای زندانیان سخنرانی کند.

سخنان او همیشه کوتاه و موضوع آن خط و نشان کشیدن برای زندانیان بود. آن روز در حالی که به شدت خشمگین به نظر می‌رسید شروع به سخن کرد.

در بخشی از سخنان خود گفت: (نقل به مضمون‌) فرض کنید پلیس پای خود را روی گردن مجرمی قرار داده و گردن او را تا سرحد مرگ فشار می‌دهد! و در همان حال متوجه می‌شود که او بی‌گناه است. به نظر شما واکنش پلیس چه خواهد بود؟! منتظر پاسخ نماند، چون می‌دانست زندانیان سیاسی برای سخنان او ارزشی قائل نیستند و هیچ‌گاه با او هم‌دهن نمی‌شوند! سرهنگ زمانی در ادامه گفت: اگر تصور می‌کنید که پلیس بعد از اطلاع از بی‌گناهی او پایش را از گردن او بر می‌دارد، اشتباه می‌کنید! نمایش اقتدار پلیس خیلی بیشتر از جان یک انسان ارزش دارد! حتی اگر بی‌گناه باشد! 

۲- سرهنگ زمانی و سایر افسران عالی‌رتبه رژیم شاه، در مراکز نظامی آمریکا و انگلیس پرورش یافته و آموزش دیده بودند. بینش و منش وحشیانه او نسبت به مردم را امروزه در اکثر کشورهای غربی، مخصوصاً آمریکا به وضوح می‌توان دید. در آمریکا به اعتراف اف‌بی‌آی (F B I … پلیس فدرال آمریکا) همه ساله بیش از هزار شهروند آمریکایی با شلیک مستقیم پلیس در خیابان‌ها کشته می‌شوند.

قتل جرج فلوید، پس از آن‌که در «‌مینیا پلیس‌»‌، یک افسر پلیس سفیدپوست به‌نام درک شووین زانویش را به مدت ۹ دقیقه و ۲۹ ثانیه بر روی گردن وی فشار داد (‌همان اقدامی که سرهنگ زمانی به آن افتخار می‌کرد!‌)، فقط یک نمونه از هزاران نمونه است. بسیاری از قربانیان فقط با این بهانه که قصد مقاومت در مقابل دستور پلیس را داشته‌اند به قتل رسیده‌اند و… این قصه سر دراز دارد. 

۳- بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نه فقط در سازمان و ساختار پلیس تحولی جدی پدید آمد بلکه نیرو و پرسنل این نهاد نیز با تغییر و تحولی بنیادین روبه‌رو شد تا آنجا که به گفته رهبر معظم انقلاب « ‌نیروی انتظامی یکی از ستون‌های استوار امنیت در کشور است… این نقش ارزشمند، در سال‌های اخیر برجستگی بیشتری یافته است‌».

اغراق نیست اگر گفته شود که طی ۴۳ سال گذشته، همگان نیروی انتظامی را در کنار مردم، اطمینان‌بخش به عنوان یار و غمخوار ملت دیده‌اند.

از سوی دیگر، مردم ما و نیروی انتظامی که بخشی جدا نشدنی از مردم است پیرو آئین مقدس و عدالت پروری هستند که اعمال نیک و بد را حتی اگر به‌اندازه «مثقال ذره»‌ای باشد در پیشگاه خدای متعال مورد بازخواست می‌دانند و بر این باورند که ناظر امروز (خداوند تبارک و تعالی‌) قاضی فرداست.

بنابراین بدیهی است که رفتاری نظیر آنچه امروزه در میان نیروهای پلیس آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی جریان دارد، نمی‌تواند در ساحت انسان‌دوستانه پلیس جمهوری اسلامی جایی داشته باشد و همگان شاهدیم که نداشته و ندارد. اما، این وجیزه نکته دیگری را دنبال می‌کند. بخوانید!

۴- با جرأت می‌توان گفت، به همان ‌اندازه که بینش و منش و رفتار پلیس در غرب وحشی بیرون از انسانیت و نقض‌کننده ابتدایی‌ترین حقوق مدنی شهروندان است، هرگونه اقدامی که به اقتدار پلیس انسان‌دوست کشورمان آسیب برساند نیز برای مردم خطرآفرین است.

نگاهی به برخی از رویدادهای این روزها و برخوردهای وحشیانه داعشی‌های داخلی با مردم مظلوم کوچه و بازار و حتی با پلیس، قلب هر انسان آزاده‌ای را به درد می‌آورد و از آن دردآورتر مماشات غیر قابل توجیه نیروهای نظامی و انتظامی در مقابل این وحشیگری‌هاست! در فلان نقطه گلوی پلیس را می‌برند! با چاقو به پلیس حمله می‌کنند! روی بدن پلیس بنزین می‌ریزند و جسم پاک و مطهر او را به آتش می‌کشند! پلیس را به قتل می‌رسانند! و… در همان حال تقریباً هیچ واکنش بازدارنده‌ای از پلیس مشاهده نمی‌کنند!

رخداد وحشیانه پنج‌شنبه شب آشوبگران در کرج و حمله به پلیس و به خون غلتاندن آنها چگونه قابل توجیه است؟!

آشوبگرانی که چند درجه وحشی‌تر از داعشی‌ها هستند، نزدیک به دو ماه است که مملکت را به آشوب کشیده‌اند، اهانت‌های آشکار به مقدسات اسلامی، اهانت به ساحت مقدس امام حسین علیه‌السلام، حمله به حسینیه‌ها، آتش زدن قرآن، کشیدن چادر از سر زنان محجبه، آتش زدن آمبولانس‌های حامل بیمار، قتل مردم کوچه و بازار با سلاح سرد و گرم دزدی و غارت مغازه‌ها، شکنجه طلبه پاکباخته و فداکار، قتل فلان بسیجی و فلان نیروی پلیس و فلان نیروی متعهد، ترور فلان امام جماعت، سلب آرامش و آسایش مردم در این نقطه و آن نقطه و … تساهل در مقابل این همه اقدامات وحشیانه چگونه قابل توجیه است؟!

نیروی انتظامی و بسیج بارها نشان داده‌اند که مرد میدان‌های سخت و پایان‌بخش روزهای بد حادثه هستند و پرسش این است که چرا به آنها اجازه برخورد پشیمان‌کننده با آشوبگران و متجاوزان به جان و مال و ناموس مردم داده نمی‌شود؟! 

۵- دیروز در راهپیمایی حماسی مردم که حداقل در ۹۰۰ شهر با حضور چند ده میلیونی ملت برگزار شد یکی از اصلی‌ترین خواسته مردم که با گلایه‌های دوستانه نیز همراه بود، انفعال نیروهای بازدارنده نظام در مقابل جنایات وحشیانه آشوبگران بود.

این انفعال و بی‌عملی برای مردم قابل توجیه نیست و حق نیز با آنهاست.

یکی از خانم‌های میانسال که با همسر و فرزندانش در راهپیمایی حماسی دیروز شرکت کرده بود، در حالی که چشم اشکباری داشت می‌گفت «‌شما را به خدا خطاب به مسئولان بنویسید مگر ما فرزندانمان را از سر راه آورده‌ایم که آنگونه از سوی عوامل آمریکا و اسرائیل به خاک و خون کشیده شوند؟! دیگری می‌گفت: به آقایان بگویید، سهل‌انگاری را به حساب خویشتنداری ننویسند! جوانی با عصبانیت می‌گفت؛ اعلام کرده‌اند که پلیس از گلوله‌های جنگی استفاده نمی‌کند! آیا این، پیام ناخواسته به آشوبگران نیست که با خیال راحت به هر جنایتی که می‌خواهند دست بزنند و مطمئن باشند که دست پلیس از اقدام پشیمان‌کننده بسته است؟! و ده‌ها گلایه دیگر از همین جنس.

۶- برخی از دست‌اندرکاران اعلام می‌دارند که مماشات با آشوبگران با هدف جدا شدن سره از ناسره صورت می‌پذیرد! که با عرض پوزش باید گفت:‌ اولاً؛ مگر تاکنون این تفکیک و جدایی صورت نپذیرفته است؟! و ثانیاً؛ آیا هنگامی که می‌بینید آشوبگری با دشنه و یا فلان سلاح گرم در پی حمله به یکی از شهروندان است، باید صبر کرد تا انگیزه‌اش روشن شود! و یا بر اساس عقل و منطق و قانون باید از حمله وحشیانه او جلوگیری کرد؟! و ثالثاً؛ آشوبگران باید به کدام جنایت دیگر دست بزنند تا احساس شود زمان مقابله جدی و بی‌ملاحظه با آنها فرا رسیده است؟! و البته که در این میان از آتش‌افروزی برخی از مدعیان اصلاحات و سلبریتی‌های انسان‌نما نیز نباید غفلت کرد. آنها با تروریست‌های آشوبگر هم‌پیاله‌اند. چرا از آنان درباره دروغ‌های فتنه‌انگیزانه‌ای که منتشر می‌کنند بازخواست نمی‌شود؟! 

۷- خوشبختانه دو روز قبل برخی از نمایندگان محترم مجلس به انفعال کنونی در مقابل آشوبگران اعتراض کرده و از دستگاه‌های مسئول خواستند تا بدون فوت وقت به مقابله جدی با اغتشاشگران بپردازند که امید است این خواسته نمایندگان مردم با استقبال مسئولان ذی‌ربط روبه‌رو شود.

۸- و بالاخره گلایه این یادداشت برخاسته از خواسته‌ای است که این روزها بسیاری از مردم شریف و پاکباخته این مرز و بوم بر زبان دارند و خدای نخواسته به معنای نادیده گرفتن زحمات مسئولان و دست‌اندرکاران مقابله با آشوب‌ها نیست بلکه انصاف حکم می‌کند که از تلاش شبانه‌روزی این عزیزان قدردانی شود و گلایه‌ها، مصداق «لِنگش کن! پای گود نشسته‌ها نباشد»‌! که امید است چنین نباشد!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مدارا قبول ولی تا کی؟!

مدارا قبول ولی تا کی؟! بیشتر بخوانید »