به گزارش مجاهدت از خبرنگار سیاسی دفاعپرس، عقاید خرافی، انحرا فی و خطرناک یهود و اقدامات ضد انسانی و نژادپرستانه آن، در کشورهای مختلف جهان، سبب بروز مشکلات بسیار و زمینه ساز ناسازگاری با دیگران شده بود. از این رو از سوی مردم جهان طرد شده بودند ولی از آنجایی که خصلت پول دوستی و ثروت اندوزی آنان را ثروتمند و متمول کرده بود، در نهادهای عمومی در دولتهای مختلف اروپا نفوذ کرده و با ثروتهای کلان خود، آنان را در راستای سیاست نژادپرستانه همراه کردند.
بر این اساس با تشکیل آژانس یهود (صهیونیسم) و حمایت قدرتهای سلطهگر روز، به خصوص انگلیس که به دنبال ایجاد یک پایگاه، در منطقه غرب آسیا بود؛ به فکر ایجاد یک کشور مستقل یهودی افتادند. از این رو در سال ۱۸۹۶ میلادی «تئودور هرتزل» خبرنگار و نویسنده یهودی که وی را پدر صهیونیسم سیاسی مینامند، در اتریش کتابی تحت عنوان «دولت یهود» منتشر کرد. وی در این کتاب از تشکیل یک دولت یهودی دفاع کرده و به افکار عمومی غرب برای استقبال از جنبش صهیونیسم، یک زمینه فکری داد.
ابتدا این ایده، با مخالفت بسیاری از یهودیان خاصه علمای یهود مواجه شد چرا که ایشان بر اساس منویات کتاب آسمانی خود معتقد بودند که قوم یهود به دلیل مخالفتهای خود با حضرت موسی (ع)، محکوم به آوارگی هستند و چنین ایدهای عملی نخواهد شد. اما پس از رایزنیهای بسیار و تحرکات بیشمار، زمینه این ایده فراهم شد.
بر این اساس هرتزل در تاریخ ۲۹ اوت ۱۸۹۷ نخستین کنگره صهیونیسم را در شهر بال سوئیس پایهریزی کرد و پروتکلهای صهیونیسم در بین سران یهود، که در آن جا جمع شده بودند به تصویب رسید. به این ترتیب صهیونیسم سیاسی در آن کنگره تولد یافت و تشکیل دولت اسرائیل در یکی از کشورهای هند، آرژانتین، قبرس، کلمبیا و فلسطین پیشنهاد شد، اما به دلایل سیاسی و امتیازهای بیشماری که منطقه غرب آسیا برای صهیونیست و استعمار انگلیس داشت، کشور فلسطین برای تحقق «دولت یهود» انتخاب شد.
از آنجایی که یهودیان در آلمان بیش از سایر کشورها نفوذ سیاسی و آزادی عمل داشتند هرتزل ابتدا سعی کرد از طریق دولت آلمان نظر سلطان عثمانی را برای اسکان یهودیان در فلسطنی جلب کند، لکن همراهی مورد نظر، به دلایل متعدد سیاسی از جمله اعلام جهاد مسلمین علیه مهاجمین خارجی، با موفقیت مواجه نشد.
به همین دلیل یهودیان خود را به دامن انگلستان انداختند. در مذاکراتی که سران یهود با «سایکس» نماینده انگلستان داشتند به او اطمینان دادند که در «جامعه ملل» از تحت الحمایگی فلسطین از طرف انگستان دفاع خواهند کرد. از سوی دیگر به «سایکس» قول اعطای هر گونه و هر اندازه وام را دادند و نیز متعهد شدند که دولت ایالات متحده آمریکا را برای دخالت در جنگ به سود متفقین و علیه آلمان تحت فشار بگذارند. این اقدامات در واقع زمینه را برای انتشار «اعلامیه بالفور» در تاریخ دوم نوامبر ۱۹۱۷ آماده کرد.
«بالفور» وزیر خارجه وقت انگلستان طی نامهای که به «اعلامیه بالفور» شهرت یافت، خطاب به لرد روچیلد از سران صهیونیست، مژده تشکیل وطن ملی یهود را داد. در این اعلامیه آمده بود: «نظر به علاقه خاص که دولت انگلستان به تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین دارد، برای نیل به این هدف و تسهیل وسایل آن کوشش خواهد کرد.»
پس از صدور «اعلامیه بالفور» نیروهای نظامی انگلیس، در ۹ دسامبر ۱۹۱۷ دقیقا ۳۷ روز پس از صدور اعلامیه، بیتالمقدس را اشغال کردند و تا پایان ۱۹۱۸ توانستند همه نیروهای نظامی عثمانی در فلسطین را مجبور به تسلیم کرده و سراسر سرزمین این کشور را به تصرف خویش درآورند. در تاریخ ۲۴ ژوئیه ۱۹۲۲ قیمومیت انگلستان بر فلسطین رسما توسط «جامعه ملل» به تصویب رسید. در طی دهههای بیست، سی و چهل میلادی، سران یهودی در ارتباط نزدیک با دولت بریتانیا مقدمات مهاجرت یهودیان و تصرف زمینهای اعراب محلی را به وجود آوردند و با واگذاری حکومت از سوی انگلستان به یک یهودی، مهاجرت و انتقال یهودیان به فلسطین شدت گرفت و این امر، موجب قیام و شورش اعراب شد و زد و خوردهای بسیاری بین اعراب و مهاجران صورت گرفت.
حاکم یهودی منصوب دولت انگلیس در فلسطین شرایط را برای تاخت و تاز سازمانهای نوظهور صهیونیسم و تاراج مایملک مسلمانان، بوسیله یهودیان مهاجر فراهم ساخت و این در حالی بود که صدای مظلومیت صاحبان فلسطین در بحبوحه تفرقه حاکمان عرب در بلاد تجزیه شده عثمانی، به گوش کش نمیرسید. نخستین قیام خونین فلسطینیان با تقدیم ۳۵۱ شهید و دستگیری عده زیادی از مبارزین، با آتش سلاح صهیونیستها و سربازان انگلیس در سال ۱۹۲۹ در هم کوبیده شد. پدر مبارزات سازمان یافته و آزادیبخش فلسطین، شیخ عزالدین قسام پس از ۱۵ سال مبارزه با صهیونیستها سرانجام به همراه جمعی از یارانش در ۱۹ نوامبر ۱۹۳۵ به شهادت رسید.
پس از وی نیز دیگر رهبران جهاد فلسطین نظیر عبدالقادر حسین و حسن سلامه سرنوشتی مشابه داشتند و بوسیله نیروهای انگلیس و تروریستهای صهیونیست تحتالحمایه آنان به شهادت رسیدند. علیرغم مخالفت اعراب و مبارزات مردم و مجاهدان فلسطین، مهاجرت یهودیان به فلسطین، در پرتو حمایت انگلیس که از چند سال پیش آغاز شده بود، سرعت بیشتری پیدا کرد، به طوری که در سال ۱۹۴۶ میلادی از جمعیت دو میلیون نفری فلسطین، بیش از ۶۰۰ هزار نفر آنها را یهودیان تشکیل میدادند و این در حالی بود که تعداد یهودیان در سال ۱۹۱۸ حدود ۵۶ هزار نفر بود. به موازات ازدیاد جمعیت یهودیان در فلسطین و بالاگرفتن قدرت سیاسی آنها در منطقه، صهیونیستها یک نیروی خود مختار و یک ارتش سری به نام «هاگانا» تشکیل دادند تا با ترور مبارزان و مجاهدان، مخالفتها را در هم بکوبند و همه فلسطینیان را در برابر حاکمیت تسلیم کرده یا آنان را از صحنه مبارزه و مخالفت خارج کنند.
بعد از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۷ انگلیس اعلام کرد سال بعد، از فلسطین از بین خواهد رفت و اداره آن به سازمان ملل خواهد سید. در تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ مجمع عمومی سازمان ملل متحد با صدور قطعنامهای فلسطین را به سه بخش، تقسیم کرد ۴۳ درصد آن را در اختیار عربها و ۵۶ درصد آن را در اختیار یهودیان قرار داد و بیتالمقدس را نیز بینالمللی اعلام کرد و این گونه صهیونیستها با کمک انگلیسیها و قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد، بر نواحی مختلفی از فلسطین مسلط شدند.
زمانی که قیمومت بریتانیا بر فلسطین در ۱۵ مه ۱۹۴۸ به پایان رسید، یک روز قبل از انقضای قیمومیت بریتانیا، صهیونیستها یک شورای موقت حکومتی مرکب از ۳۸ عضو، تأسیس کردند و آن شورا، کابینهای ۱۳ نفره را انتخاب کرد و همان روز «دیوید بن گوریون» رئیس آژانس یهود که بعد عهدهدار مقام نخست وزیری و وزارت دفاع شد؛ تأسیس یک دولت یهودی بنام اسرائیل، در سرزمین فلسطین را اعلام کرد.
بلافاصله بعد از این اعلام، دولتهای ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، اسرائیل را به رسمیت شناختند و این در حالی بود که نه تنها یک نظرسنجی ساده یا یک رای گیری عادی از ساکنان اصلی فلسطین به عمل نیامد، بلکه ملت فلسطین همواره با اعتراضات، مقاومت و مبارزاتشان، مخالفت خود را با تشکیل حکومت اسرائیلی، اعلام کردهاند.
منبع: درآمدی بر شناخت حق و باطل در عملیات «طوفانالاقصی» / حسن صفرزاده طهرانی
انتهای پیام/ 161