آلمان

«سید احمد» سلاح برادر شهیدش را برداشت و رفت +‌ عکس

«سید احمد» سلاح برادر شهیدش را برداشت و رفت +‌ عکس



مدافع حرم فاطمیون شهید سید احمد سادات - کراپ‌شده

گروه جهاد و مقاومت مشرق – برای گفتگو با خانواده چند شهید مدافع حرم فاطمیون راهی شهر اشتهارد شدیم. اولین خانه‌ای که درش را به روی ما گشود؛ منزل شهید سید احمد سادات بود. آقامجتبی (فرزند شهید) و سرکار خانم سیده‌صدیقه حسینی (همسر شهید) از زندگی پر فراز و نشیب پدر خانواده گفتند و در نهایت، ما را به بیابان‌های اطراف شهر بردند تا مزار این شهید عزیز را نیز زیارت کنیم.

آنچه در ادامه می‌خوانید،‌ اولین قسمت از گفتگوی ما با این خانواده رنج‌کشیده است که داغ پدر هنوز در گفته‌هایشان پیدا بود…

**: آقا مجتبی! شما کمی درباره آقاسیداحمد بفرمایید…

پسر شهید: پدر ما از نیروهای اولیه فاطمیون بود؛ عضو گروه ۱۱ بود. چند وقتی در واحد ۲۳ ادوات فعالیت می‌کند و فرمانده این واحد می‌شود. بعد از چند وقت که در کارش خیلی خبره می‌شود، مربی این یگان می‌شود. تا هشتم اسفند سال ۹۳ که برادرش «سید قاسم سادات» که در ادوات بود و در تلّ قرین نزدیک روستای حوّاریه در آزادسازی آن قسمت با ابوحامد (فرمانده لشکر فاطمیون) ماشینشان روی مین می‌رود و شهید می‌شود.

«سید احمد» سلاح برادر شهیدش را برداشت و رفت +‌ عکس

**: البته ابوحامد فردای‌ آن روز شهید شد…

پسر شهید: ابوحامد جلوتر بوده ولی چون واحد ادوات از پشت سر می‌آمده، گلوله به ماشینشان می خورد و… ابوحامد ۹ اسفند ۱۳۹۳ شهید شدند و پیکرشان را با هم آوردند به مشهد و با هم تشییع شدند. سال  ۹۳ یادم هست زمانی که رفتیم حسینیه معراج شهدا تا پیکر عمو قاسم را شناسایی کنیم، پیکر ۷ شهید دیگر هم آنجا بود از جمله ابوحامد و رضا بخشی و بقیه شهدا.

پدر ما زمانی که برادرش سید قاسم به شهادت می‌رسد خیلی متأثر می‌شود، خیلی عجیب و غریب؛

**: آقا سید احمد هنوز به سوریه نرفته بودند؟

پسر شهید: با هم رفته بودند، حتی مثلا می‌گفت قاسم که آمد، چون پدر من خصلتی داشت که همه همرزمانش می‌دانند، خیلی دعا می‌کرد و خیلی به دعا و حصار (ذکرهایی مثل مثل «و ان یکاد» و آیه الکرسی) اعتقاد داشت. مدام دعایی را می‌خواند تا محافظ باشد. در وسایل شخصی اش هم یک گردنبند دارد که داخلش پر از دعا و این طور چیزهاست، دعاهایی برای محافظت. برای عمویم هم می‌خواند.

یک بار فرمانده اش می‌آید و می‌گوید سید! یک خبر خوش دارم و یک خبر بد دارم؛ می‌گوید خبر خوشت را اول بگو. می‌گوید «قاسم شهید شده.» بابا هم گفت این را به فال نیک بگیر. خبر بدت چی بود؟… گفت اینکه دیگر نمی‌توانی سید قاسم را ببینی! آن اتفاق که برای سید قاسم افتاد، پدر خیلی متأثر شد.

**: پیکری از عمو قاسم باقی ماند؟

پسر شهید: بله، باقی ماند. منظورش این نبود که دیگر پیکری نمانده باشد. پدر خیلی متأثر می‌شود، می‌آید ایران و حامل خبر شهادت سید قاسم به خانواده بود.

**: کسی قبلش خبر شهادت عمو را نداده بود؟

پسر شهید: نه، اول به ما گفت و بعد خانواده عمویم مطلع شدند. بعد رفتیم مشهد خانه عموی دیگرم؛ چون عمو قاسم داماد ۵ ماهه بود، تازه عروسی کرده بود، فکر می‌کنم ۲۸ ساله بود که به شهادت رسید، ساکن مشهد بود. زمانی که ما با پدر به خانه زن عمویم در مشهد آمدید، خبر را دادند و متأسفانه آنها یک مقدار شیون و زاری کردند. پدر تا زمانی که عمویم در سال ۹۳تشییع شد در ایران ماند و بعدش به سوریه رفت.

**: دقیق تر می‌دانید چه ماهی بود؟

پسر شهید: اسفند ۹۳ بود. کلاً پدر یک هفته ماند ایران. حتی برای مراسم چهلم عمو قاسم هم نماند. خیلی خواهر و برادرهایش از پدر خرده گرفتند که چرا شما نماندی؛ پدر هم گفت دیگر باید رفت. الان باید بروم آنجا…

**: که اسلحه برادرشان زمین نماند…

پسر شهید: بله؛ آن دوران، دورانی حساسی هم بود، خیلی‌ها هم می‌ترسیدند که بروند، می‌گفتند دیوانه‌ایم وارد همچین بازی‌ای بشویم که آخرش چنین اتفاقی بیفتد؟! پدر رفت و به عشق برادرش رفت به یگان ادوات فاطمیون.

حالا شما تصور کنید کسی که دو سه سال در پدافند مربی بوده، یک باره می‌آید خودش را سرباز صفر ادوات می‌کند. فقط  به عشق اینکه در آن قسمتی که برادرش کار می‌کرده، کار کند.

پدر من حافظه یادگیری خیلی بالایی داشت. عجیب و غریب یاد می‌گرفت. پدرم، از زمانی که سوریه رفته بود به زبان عربی هم کاملاً تسلط داشت. قبلش چون در روستاهای هشتگرد زندگی می‌کرد که اکثراً ترک زبان بودند، ترکی را هم بلد بود.

همسر شهید: من ترکی بلد نیستم ولی سید احمد گفت هر کسی پرسید ترکی بلدی بگو «ترکی بیلمیرم». من همین «بیلمیرم»ش را یاد گرفته بودم.

پسر شهید: یعنی کاملا مسلط به زبان ترکی بود. اصلا کار می‌کرد، آنجا می‌گفتند سید ترکَمانی است، نمی‌گفتند سید اتباع خارجی است. پدرم کشاورز خیلی خوبی هم بود.

«سید احمد» سلاح برادر شهیدش را برداشت و رفت +‌ عکس

**: در باغداری یا زراعت؟

پسر شهید: سیفی‌جات می‌کاشت. البته مادرم بیشتر اطلاع دارد چون وقتی در این ده سال وارد مسائل جنگ سوریه شد ما از آن شغل خانوادگیمان فاصله گرفتیم. پدربزرگم کشاورز بود، پدرم هم کشاورز بود. بعد، حادثه سوریه که اتفاق افتاد دیگر رها کرد و بیلش را گذاشت زمین و تفنگ دست گرفت.

گویا پدرم در سال ۶۵ یا ۶۶ که پدر ۱۵ ، ۱۶ ساله بوده برای جبهه ایران در جنگ ایران و عراق هم اسم‌نویسی می‌کند که متأسفانه پدر و دامادشان نمی‌گذارند اعزام شود. بعد می‌روند خواستگاری مادرم.

**: خب، برگردیم سراغ اتفاقات بعد از شهادت عمو قاسم…

پسر شهید: وقتی عمویم شهید شد، پدر به خانه آمد و کلاً یک هفته در ایران بود. پدرم اعتقادات عجیب و غریبی داشت. خودش را عزادار نمی‌دانست که بخواهد رخت سیاه بپوشد و گریه و شیون کند. چرا؛ می‌نشست گریه می‌کرد ولی در خفا. هنوز فیلم‌هایش در موبایلم موجود است که یک بار که مجروح شده بود عمویم می‌آید بهش دلداری می‌دهد که دیگر سوریه نرو حالا که پایت و دستت اینطور شده، می‌گوید نه تا زمانی که شهید نشوم و به داداشم نرسم، می‌روم…

**:  آقا سید احمد چند تا برادر دارند؟

پسر شهید: پدرم پسر ارشد خانواده است، یک برادر از خودشان کوچکتر دارند به اسم سید اکبر سادات، که ایشان در همین روستای صحت‌آباد ساکن هستند، یک برادر کوچک از سید اکبر به اسم سید محمد سادات که ساکن آمریکا هستند، یک برادر کوچکتر هم داشتند سید قاسم سادات که شهید شد و اولین شهید خانواده است.

«سید احمد» سلاح برادر شهیدش را برداشت و رفت +‌ عکس

**: چهار برادر و چند خواهر؟

همسر شهید: در حال حاضر سه خواهر هستند. یکی‌شان ۹ ساله بود که فوت کرد.

پسر شهید: خواهر ارشدشان به اسم طاهره. پدر، این خواهرش را خیلی دوست داشت ولی در کودکی فوت کرد. تا همین اواخر هم پدرم اسمش را می‌آورد. می‌گفت یک خواهر داشتم طاهره یک چیز دیگری برای من بود، طاهره خواهر دلسوز من بود.

پدر من از بین خواهر و برادرهایش طاهره را خیلی دوست داشت، شما تصور کنید، یک دختری در سن نه سالگی در افغانستان به رحمت خدا می‌رود، پدرم در سن ۵۰ سالگی هنوز هم می‌گفت طاهره، یک عاطفه عجیب و غریبی بینشان بود. سید قاسم را هم خیلی دوست داشت. این دوست‌داشتن متقابل بود. سید قاسم هم پدرم را خیلی دوست داشت، کسی جرأت نمی‌کرد بخواهد پشت پدرم حرف بزند؛ آنجایی که سید قاسم بود همه می‌دانستند نباید حرفی بزنند، رگ غیرتش بیرون می‌زد.

**: خیلی به هم وابسته بودند؟

پسر شهید: با هم رابطه عاطفی عجیب و غریبی داشتند که ما بعدها متوجه شدیم اصلا داستان چه بوده.

**: عمه‌های شما هم در ایران هستند؟

پسر شهید: یکی از عمه‌هایم آلمان زندگی می‌کند، یکی هم آمریکا. یکی هم ایران است.

**: حاج خانم! خانواده آقای سادات چه سالی و چطور آمدند ایران؟ همگی با هم آمدند و ساکن ایران شدند؟

همسر شهید: آن موقعی که اینها ایران آمدند شاید من اصلا به دنیا نیامده بودم، ولی اینطور که مادر شوهرم می‌گفت به خاطر امام رضا آمده بودند. آن موقع جنگ نبود، افغانستان خیلی آرام بوده.

**: یعنی آن جنگ کمونیست‌ها نبوده که از ترس جنگ آمده باشند؟

همسر شهید: نه، سید احمد آن موقع شاید ۷ ساله بودند. یعنی سید محمد به دنیا نیامده بوده، سید قاسم به دنیا نیامده بوده، فقط سید احمد بوده و سید اکبر بوده و سه تا دخترهایشان.

«سید احمد» سلاح برادر شهیدش را برداشت و رفت +‌ عکس

**: یعنی برای زیارت آمدند به مشهد؟

همسر شهید: این دخترشان که اسمش طاهره بوده که در افغانستان فوت کرده بوده، را اصلا نیاورده بودند. گذاشته بودند در خانه که ما می‌رویم یک زیارت می‌کنیم و برمی‌گردیم. بعد به اینجا می‌آیند و ماندگار می‌شوند. او هم آنجا پیش عمویش بوده؛ شوهرش می‌دهند و بعد فوت می‌کند و … اینها اینجا ماندگار می‌شوند. زمان شاه و قبل از انقلاب آمده بودند به ایران.

**: آقا سید احمد متولد چه سالی هستند؟

همسر شهید: در مدارک افغانستانی‌اش هست. می‌خواهید بیاورم برایتان. چون من نمی‌دانم سنش چقدر است. سنّ واقعی اش در آن است.

**: آقا مجتبی! شما نمی‌دانید سنّ پدرتان چقدر است؟

پسر شهید: اتباع افغانستانی به تاریخ خیلی اهمیت نمی‌دهند، پدرم من  حدوداً ۵۶ سال را داشت، اما آن چیزی که داخل مدارک زدند، ۴۸ ساله بود.

همسر شهید: در مدارک، جوانش کردند.

**: حدود ده سال سنشان را پایین آوردند.

پسر شهید: ما مجبوریم آن چه که در مدرک اقامتش بود را بگوییم.

همسر شهید: روی سنگ قبرش هم ما همان سال تولد نوشته شده روی مدارک را حک کردیم.

**: یعنی شهادتشان فروردین ۱۴۰۰ است و تاریخ ولادتشان سال ۱۳۵۲؟

پسر شهید: بله؛ پدرم را خیلی جوان کردند.

**: احتمالا باید متولد سال ۴۶ باشند؛ که حدودا سال ۵۳ یا ۵۴ آمدند به ایران. ما سال تولدشان را سال ۵۲ ذکر می‌کنیم که روی مزارشان هم حک شده… بقیه خانواده هم می‌آیند مشهد پیش پدر و مادر؟

همسر شهید: نه دیگر، اینها همه می‌آیند در شهرک تنکَمان (نظرآباد استان البرز) که آن موقع روستا بوده.

«سید احمد» سلاح برادر شهیدش را برداشت و رفت +‌ عکس

**: در کجاست؟

همسر شهید: در هشتگرد، نظرآباد، جاده قاسم آباد را که رد می‌کنید یک روستایی بوده و هست به نام تنکمان. از افغانستان مستقیم می‌آیند آنجا و ساکن می‌شوند و خانه می‌خرند.

**: و شروع می‌کنند به کشاورزی؟

همسر شهید: به گفته شوهرم آن موقع پدرشوهرم فلج بوده. از آنجا پدرشان را روی شانه‌هایشان می‌گذاشتند می‌آوردند، اینجا هم سیداحمد چون پسر اول بوده سختی‌های خودش را داشته. می‌رود سر کار تا بتواند خانواده را حمایت کند و پدرشوهرم سرپا شود. بعد هم شروع می‌کند به کشاورزی و کاشتن جو و گندم و خیار و مانند اینها.

**: در حقیقت آن موقع که می‌آیند مسئولیت خانواده را آقا سید احمد داشتند؟

همسر شهید: مسئول خانواده، ایشان بودند، چون پدرش سکته کرده بود و کلا فلج بوده و البته تا اینجا می‌آید می‌رود دکتر و شکر خدا خوب می‌شود.

**: حاج خانم؛ شما چطور آمدید به ایران؟

همسر شهید: آن موقع که با سید احمد ازدواج کردم، سید احمد ۲۰ ساله بود و من ۱۳ ساله. یعنی سال ۶۷ ما با هم ازدواج کردیم. چون زندگی خودم است، بهتر یادم هست. من بچه‌تر بودم از سید.

**: شما چطور با خانواده از افغانستان آمدید؟ یا اینکه اساسا اینجا به دنیا آمدید؟

همسر شهید: من متولد ایران هستم، پدر و مادرم هم ساکن مشهد هستند.

«سید احمد» سلاح برادر شهیدش را برداشت و رفت +‌ عکس
مزار شهید سید احمد سادات در بیابان‌های اطراف اشتهارد

**: یادتان نیست که چند سالی حاج آقا و حاج خانم آمدند ایران؟

همسر شهید: من یادم نیست.

**: از ابتدا پدر و مادر شما مشهد بودند؟

پسر شهید: داستان مهاجرتشان این بوده که می‌آیند ایران و مادرم متولد می‌شود. بعد دوباره مادرم را مشهد می‌گذارند، می‌روند و برمی گردند. مدام در رفت و آمد بودند. مادرم هیچ وقت افغانستان نرفته، متولد ایران است و همیشه در همین جا بوده.

**: حاج خانم؛ چطور آشنا شدید با خانواده آقای سادات؟ فامیل بودید؟

همسر شهید: آشنا که نشدم! من آن موقع بچه بازیگوشی بودم، همه‌اش دنبال بازیگوشی خودم بودم که یک باره آمدم دیدم برایم خواستگار آمده. پدرم چون روحانی و شیخ است چون دید پدرشوهرم سید است و خیلی خانواده خوبی هستند، گفت دخترم را می‌دهم به این خانواده و داد.

**: این دو خانواده چطور با هم آشنا شدند؟ همشهری بودند در افغانستان؟

همسر شهید: آشنا نشدیم.

پسر شهید: خیلی اتفاقی. خانواده پدرم در تنکمان بودند و خانواده مادر مشهد بودند.

**: یعنی ممکن است حاج آقا آمده باشند مشهد برای زیارت و یک باره خانواده مادرتان را ببینند؟

پسر شهید: مثل اینکه عمه‌ام مادرم را می‌بیند و می‌گوید یک دختر خیلی خوب اینجا هست.

همسر شهید: سید احمد و دخترخاله‌اش ۷ سال در عقد بودند، دورانی رفت و آمد داشتند، نمی‌دانم چه می‌شود کهبین اینها شکرآب می‌شود و می‌گویند ما همدیگر را نمی‌خواهیم. رفته بودند مشهد که عروس بیاورند. بعد همانجا به مشکل می‌خورند و از هم جدا می‌شوند و می‌گویند به درد زندگی با هم نمی‌خوریم.

«سید احمد» سلاح برادر شهیدش را برداشت و رفت +‌ عکس
مسیری که ما را به مزار شهید سید احمد سادات رساند

**: آنها مشهد بودند؟

همسر شهید: بله. بغل دست ما یک سیدی بود به نام آقای عالمی؛ از فامیل‌های سید احمد بود. گفته بود یک دختر اینجا هست خیلی دختر خوبی است و سید هم هست؛ بیایید خواستگاری ببینید چه می‌گویند. اینها که همان روز اول آمدند گفتند قبول می‌کنیم و شما آدم‌های خوبی هستید. بعدا که تا نیامدم خانه، سید را ندیدم. مثل الان نبود که با هم حرف بزنیم و همدیگر را ببینیم. من اصلا قیافه او را ندیدم. نمی‌دانستم اصلا شوهر چیست و زندگی چیست. بچه بازیگوشی بودم که الان خودم یادم می‌آید خنده‌ام می‌گیرد.

**: پس شما را آوردند در منطقه تنکمان. یادتان هست مهریه و این مسائل حاشیه‌ای چقدر بود؟

همسر شهید: مهریه را کی داده کی گرفته؟ ماند و سید هم نداد و گذاشت و رفت. آن موقع ۱۰۰ هزار تومان مهریه من بود و۷۰تومان هم شیربها. شیربها را پدرم گرفت ولی من مهریه را بخشیدم به سید.

*میثم رشیدی مهرآبادی

ادامه دارد…

«سید احمد» سلاح برادر شهیدش را برداشت و رفت +‌ عکس
مزار شهید سید احمد سادات در بیابان‌های اطراف اشتهارد



منبع خبر

«سید احمد» سلاح برادر شهیدش را برداشت و رفت +‌ عکس بیشتر بخوانید »

رقابت سه کشور برای فروش ناو به لهستان



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از سرویس دفاع و امنیت مشرق، کشور لهستان تحت پروژه ای موسوم به MIECZNIK به دنبال به خدمت گرفتن سه فروند ناو محافظ برای نیروی دریایی این کشور است. در حال حاضر وزارت دفاع این کشور سه شرکت از کشورهای اسپانیا ، انگلستان و آلمان را برای ارائه طرح های خود برای شرکت در این پروژه معرفی کرده است.

بیشتر بخوانید:

وقتی اروپا و آمریکا جنگ سرد جدید را به آشتی دو عضو ناتو ترجیح می‌دهند/ صف فروشندگان شناورهای جنگی به یونان طولانی‌تر شد +عکس

شرکت انگلیسی Babcock با طرح Arrowhead 140 ، شرکت آلمانی ThyssenKrupp Marine Systems با طرح Meko A-300 PL و شرکت اسپانیایی Navantia با طرح F-100 در این رقابت شرکت کردند. ارزش کل قرارداد در حدود 2 میلیارد و 300 میلیون دلار بوده و با مشارکت یک شرکت لهستانی در داخل خاک این کشور انجام می شود. قرار است که تصمیم نهایی برای برنده این قرارداد در سال 2022 میلادی اخذ شود.



منبع خبر

رقابت سه کشور برای فروش ناو به لهستان بیشتر بخوانید »

دیفنس نیوز: پیشرفت فناوری در ایران، تحریم‌ها برصنایع دفاعی را بی اثر می‌کند



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یک وبگاه آمریکایی به صراحت نوشت که تحریم‌های دولت آمریکا تاثیری بر پیشبرد صنایع دفاعی ایران به ویژه در ساخت انواع پهپاد نخواهد گذاشت.

 وبگاه «دیفنس نیوز» در گزارشی تازه  به قلم «کریستن فونتنروز» در این زمینه نوشت، مقام‌های آمریکایی اخیرا اعلام کردند که در حال بررسی تحریم‌هایی علیه زنجیره تامین قطعات لازم در ساخت پهپاد در ایران هستند، اما بعید است که تحریم‌ها موثر واقع شوند.

این وبگاه در بخشی از تحلیل خود نوشت، ممکن است تحریم‌ها نتوانند بر برنامه ایران به گونه ای موثر تاثیر بگذارند، زیرا ایران قطعات هواپیمای بدون سرنشین را از منابع متعدد تهیه می‌کند. برخی از قطعات عمدتا برای کاربران تجاری و تفریحی تولید می‌شوند.

«آرچی استافورد» متخصص پهپاد در آکادمی هوانوردی در ایالات متحده  گفت: «ایران از موتورهای آلمانی در برخی از هواپیماهای بدون سرنشین خود استفاده می‌کند. من تصور می‌کنم تحریم آلمان، آنها را عصبانی خواهد کرد.»

به نوشته این وبگاه، قطعات دیگر پهپادها از جمله آنتن و سامانه ناوبری نیز ارزان قیمت است. از سویی دیگر، قطع دسترسی ایران به بازارهای مالی مبتنی بر دلار نیز چندان امیدوار کننده نیست. به عنوان مثال، تهران می‌تواند در ازای قطعات مهم هواپیماهای بدون سرنشین به چین نفت بفروشد.

دیفنس نیوز در خاتمه نوشت، پیشرفت‌های فناوری ممکن است به زودی ایران را از وارد کردن قطعات هواپیماهای بدون سرنشین بی نیاز کند. ایران در زمینه پرینت سه بعدی، بخش ساخت قطعات در صنایع پهپادی توان خود را توسعه داده است.

چندی قبل نیز یک نشریه صهیونیستی در گزارشی با اشاره به برگزاری نمایشگاهی از سوی ایران و نمایش انوع تجهیزات جنگی از جمله موشک و پهپاد نوشت، ایران اینک ابرقدرت پهپادی و یکی از کشورهایی است که شمار زیادی پهپادهای کوچک، بزرگ و انتحاری را می‌سازد.

روزنامه «جروزالم پست» در مطلبی به قلم «سث فرانتسمن» در این باره نوشت، ایران با برپایی نمایشگاهی از موشک‌ها و پهپادهای خود در روزهای اخیر موفقیتش در سال‌های گذشته را به نمایش گذاشت. این نمایشگاه بیانگرموفقیت سپاه پاسداران ایران به عنوان یک قدرت هوایی است. این نمایشگاه که از سوی مقام‌های ارشد ایران افتتاح شد بیانگر سربلندی و موقیت در ساخت تسلیحات قبل از خاتمه تحریم تسلیحاتی است. ایران اساسا می‌گوید، با وجود تحریمها، این تجهیزات را ساختیم.

نویسنده این گزارش با اشاره به نمایش انوع موشک‌ها و پرتابگرهای آن نوشت، ایران با رونمایی این تسلیحات  نشان می‌دهد که چگونه قادر است موشکها را در اقصی نقاط جابجا کرده و آنها را  در موقع لزوم شلیک کند.

منبع: فارس



منبع خبر

دیفنس نیوز: پیشرفت فناوری در ایران، تحریم‌ها برصنایع دفاعی را بی اثر می‌کند بیشتر بخوانید »

مرگ معترض آلمانی تحت بازداشت پلیس

مرگ معترض آلمانی تحت بازداشت پلیس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یک شهروند آلمانی که اخیراً در اعتراض به سیاست‌های دولت این کشور در قبال شیوع ویروس کرونا شرکت کرده بود، در بازداشتگاه جانش را از دست داد.

به نوشته روزنامه «ایندیپندنت»، این شهروند ۴۹ ساله آلمانی جزو بیش از ششصد معترضی بود که طی تظاهرات علیه اقدامات دولت، بازداشت شده بود.

به گفته پلیس برلین، این مرد پس از مرگش از احساس ناراحتی در ناحیه بازو و قفسه سینه گلایه داشت و تا هنگام رسیدن آمبولانس به بازداشتگاه تلاش شد به‌وسیله کمک‌های اولیه وضعیت وی بهبود بیابد.

پلیس پایتخت آلمان افزود، این فرد همان‌روز در بیمارستان جان خود را از دست داد و اکنون تحقیقات درباره علت مرگ او آغاز شده است.

 در ادامه اعتراضات سراسری در بسیاری از کشورهای اروپایی علیه محدودیت‌های کرونایی، صدها نفر از مردم آلمان امروز (اول آگوست، ۱۰ مردادماه) با تجمع در خیابان‌های «برلین» علیه محدودیت‌های مرتبط با کرونا تظاهرات برپا کردند که در برخی مناطق به درگیری معترضان با نیروهای پلیس منجر و به خشونت کشیده شد.

شبکه روسی «راپتلی» راشاتودی با انتشار یک نوار ویدئویی تقابل نیروهای امنیتی پلیس با معترضان به محدودیت‌های اعمال شده برای جلوگیری از شیوع بیشتر کرونا را نمایش داد.

سازمان‌دهندگان راهپیمایی‌ها در آلمان تصریح کردند که معترضان خواستار «آزادی و ابقای حقوق اساسی افراد» در بحبوحه شیوع کرونا هستند اما نیروهای پلیس تجمع معترضان در شرایط فعلی شیوع کرونا را غیرقانونی اعلام کرد.

گزارش‌های منتشر شده حاکی از آن است علی‌رغم آن که دولت آلمان اکثر محدودیت‌های مرتبط با کرونا را در تابستان امسال لغو کرده است اما برخی از این محدودیت‌ها همچون استفاده اجباری از ماسک در فضاهای بسته و وسایل نقلیه عمومی همچنان پابرجاست.

این اولین بار نیست که مردم آلمان علیه محدودیت‌های کرونایی تظاهرات برپا می‌کنند و چند روز پیش نیز هزاران نفر در شهر برلین در اعتراض به این محدودیت‌ها تظاهرات برپا کردند و برخی معترضان با نیروهای امنیتی درگیر شدند.

منبع: فارس

یکی از شرکت‌کنندگان در تظاهرات علیه سیاست‌های دولت آلمان در قبال شیوع ویروس کرونا در بازداشتگاه جانش را از دست داد.



منبع خبر

مرگ معترض آلمانی تحت بازداشت پلیس بیشتر بخوانید »

گرگم به هوای پلیس و مردم آلمان+ فیلم

گرگم به هوای پلیس و مردم آلمان+ فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق یک کاربر با انتشار ویدئویی در توئیتی کنایه‌آمیز نوشت: بازی گرگم به هوای پلیس و مردم آلمان در برلین

خوش به حالشون چقدر شادن و باهم بازی میکنن

دانلود

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.





منبع خبر

گرگم به هوای پلیس و مردم آلمان+ فیلم بیشتر بخوانید »