آمبولانس

عدم تشخیص پزشکان، جان مدافع حرم را گرفت! + ‌عکس

عدم تشخیص پزشکان، جان مدافع حرم را گرفت! + ‌عکس



شهید حاج محمد پورهنگ - کراپ‌شده

گروه جهاد و مقاومت مشرق گفتگوی چند قسمتی با پدر و مادر بزرگوار شهید مدافع حرم، حاج اصغر پاشاپور که مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت، انگیزه خوبی بود تا ضمن گفتگو با سرکار خانم زینب پاشاپور، با نحوه شهادت و سیره و منش شهید حجت‌الاسلام حاج محمد پورهنگ (داماد خانواده) نیز آشنا شویم.

گفتگوها با خانواده شهید حاج اصغر پاشاپور را اینجا بخوانید:

مقاومت پدر شهید برای تحویل سلاح گرم! + عکس

اتهام بی‌پایه ضرب و شتم به مادر دو شهید! + عکس

خواهر شهیدی که با تزریق واکسن، فلج شد!

مدافع حرمی که اجازه زیارت حرم حضرت زینب را نداشت! + عکس

چرا «حاج قاسم» نام این مدافع حرم را تغییر داد؟! + عکس

قسمت اول این گفتگو روز گذشته منتشر شد.

قسمت اول گفتگو را اینجا بخوانید:

مسمومیت مدافعان حرم با آب آلوده! +‌ عکس

آنچه در ادامه می‌خوانید، دومین بخش از این گفتگو است و در آن با اتفاقی که در انتقال حاج محمد پورهنگ به ایران و بیمارستان افتاد، همراه خواهید شد.

همسر شهید: سرم را می‌زدند و اگر روز اول، یک ساعت اثر داشت، روز دوم چهل و پنج دقیقه اثر داشت و روز سوم،‌ نیم ساعت… به طوری که روزهای آخر حضور ما آنجا دیگر سِرُم هم اثر نداشت. یعنی فقط چیزی بود که دلمان را خوش می کرد که دارد مسکنی دریافت می کند. رنگ صورتشان هم زرد شده بود و برای همه قابل دیدن بود.

ایشان یک عارضه چشمی داشتند که در پاییز و زمستان چشم‌شان ملتهب و قرمز می‌شد. در تهران که بودیم، به بیمارستان نور می رفتیم، یک لنز می‌گذاشتند و مشکل حل می شد. التهاب در حد یک نقطه کوچک بود اما چشمشان را اذیت می‌کرد. در دوران مسمومیت، این نقطه کوچک، بزرگ شد و نصف چشمشان را گرفت. سفیدی داخل چشم‌شان قرمز شده بود. بیشترِ نگرانی من برای چشمشان بود چون می گفتم مسمومیت حل می شود اما این چشم را چه کنیم؟ اینجا که متخصص چشم نیست و لنزش چشمش در تهران هم پیدا نمی شود، چه برسد به سوریه!

برادرم حاج اصغر گفت وسائلتان را جمع کنید و آماده باشید تا هفته دیگر به تهران برگردید. من پرسیدم: همسرم چه می شود؟ گفت: ایشان باید مسئولیت و پستشان را تحویل بدهد و یک سری کارها را انجام بدهد و بعدا پیش شما می‌آید…

عدم تشخیص پزشکان، جان مدافع حرم را گرفت! + ‌عکس
شهید حاج محمد پورهنگ در جمع کودکان جنگ‌زده سوریه

**: آن شب که ایشان را با آمبولانس بردند، چه اتفاقی افتاد؟ فردایش آمدند؟ حالشان چطور بود؟

همسر شهید: بله آمدند. من بعدا در پرونده‌شان خواندم و از برادرم هم شنیدم و متوجه شدم که همسرم مسموم شده‌اند. حتی خون ایشان را در همان بیمارستان شهر لاذقیه عوض کرده بودند. یک متخصص آنکولوژی به امید این که سم از خونشان خارج بشود، خونشان را تعویض کرده‌ بود. حتی برادرم گفت: ما به شوخی گفتیم خونی که برایش تزریق کرده‌اند برای قبرس بوده! ما گفتیم مسمویتش خوب می شود اما ممکن است به خاطر این خون،‌ بیماری دیگری بگیرد!…

وقتی برادرم گفتند وسائلتان را جمع کنید و به ایران برگردید، ‌هم جا خوردم و هم مخالفت کردم. من گفتم برنمی‌گردم؛ مخالفت اصلی‌ام به خاطر چشم حاج محمد بود. باز هم نگرانی اصلی‌ام برای چشم‌شان بود.

**: می خواستید با هم به ایران برگردید…

همسر شهید: بله؛ ما چهار نفری آمده بودیم و باید با هم برمی‌گشتیم. برادرم گفت همین که من می گویم؛ شما باید برگردید. ایشان کار دارند…

بعد از این که از بیمارستان آمدند شاید نصف روز حالشان بهتر شد. یک لحظه حالشان خوب بود و دوباره دگرگون می‌شدند.

**: مجبور بودند درازکش باشند به خاطر سرگیجه‌شان؟…

همسر شهید: هر حالتی که فکر کنید ایشان داشتند. حتی یک بار یادم هست حالشان داشت به هم می‌خورد و به زور خودشان را به سرویس بهداشتی رساندند. حتی نمی‌توانستند راه بروند.

**: و ضعف عمومی که در حالت مسمومیت هست…

همسر شهید: بله،‌ آن ضعف عمومی خیلی مشهود بود.

**: به هر حال به دستور اصغرآقا شما قبول کردید که برگردید؟

همسر شهید: گفتند من بلیط‌هایتان را گرفته ام و باید برگردید. راستش من مانده بودم سر دوراهی که با بچه ها برگردم یا نه و نمی خواستم باری بر دوش محمدآقا باشیم؛ نمی‌دانستم باید بمانم یا این که بمانم و مواظب ایشان باشم. در این کشمکش که می‌خواستیم وسائل را جمع کنیم برای رفتن، ‌روز آخر یادم هست محمدآقا آنقدر حالشان بد بود و ضعف داشتند که وزنشان به شدت کم شده بود به خاطر این که چیزی نمی‌توانستند بخورند. برادرم آمد جلوی درِ خانه و بلیط‌ها را داد و گفت که محمد را هم با خودتان ببرید.

نامه‌ای هم داده بود به همسایه‌مان که ایرانی بود و مسئول بود که ما را تا فرودگاه ببرد. این نامه البته بعدها به دست من رسید. حال محمدآقا به حدی بد بود که حتی نمی‌توانست پشت فرمان بنشیند. حتما یک نفر باید رانندگی می‌کرد.

عدم تشخیص پزشکان، جان مدافع حرم را گرفت! + ‌عکس

**: همسایه‌تان آمد تا شما را ببرد به دمشق و فرودگاه؟

همسر شهید: این خانواده ایرانی که کنار ما بودند، گفتند ما می‌رسانیمتان. یک نامه هم برادرم دست ایشان داده بود که محرمانه بود. شرح اتفاقی بود که برای محمدآقا افتاده بود…

**: یعنی شرح پزشکی برای بیمارستان بود؟

همسر شهید: در حقیقت شرح آن منطقه عملیاتی و اتفاقاتی بود که برای محمدآقا رخ داده بود. یک شاهد هم که کنار ایشان بود، ماوقع را نوشته بود. این نامه برای حفاظت و نظامی بود. محرمانه بود و گفته بودند که این نامه را پای پرواز به من بدهند.

ما به حرم حضرت زینب سلام الله علیها رفتیم و خیلی برای من عجیب بود که همسرم هم دنبال ما بود. در دلم خیلی خوشحال بودم که آن همه نگرانی برای تنها رفتن ما تمام شد. بعدا اصغرآقا علتش را به من گفت. گفت:‌ پزشک به من گفته که کبدشان دارد از کار می‌افتد. طحال و کلیه‌شان هم درگیر شده و خیلی زمان ندارند. بفرستیدشان بروند به ایران. یعنی خود پزشک دستور داده بود و مافوقشان هم دستور داده بود که ایشان بیاید به ایران برای ادامه درمان تا اگر قرار است اتفاقی بیفتد در ایران باشد.

من هیچ کدام از این مسائل را نمی‌دانستم ولی احتمالا همسرم می دانسته و در جریان بوده. ما با هم برگشتیم و آن نامه را هم به من دادند. حالشان مدام خوب و بد می شد. وقتی به حرم حضرت زینب رفتیم، ‌دوباره حالشان بد شد و به بیمارستان بردندشان. از آن طرف موتور هواپیما روشن بود که ایشان را با آمبولانس آوردند کنار هواپیما که خیلی منتظر نمانند. ما روی صندلی‌هایمان نشسته بودیم و منتظر بودیم که بیایند که با آمبولانس آمدند. در پرواز هم دوباره حالشان دگرگون شد و حتی مهماندارها هم آمدند و از من سئوال کردند که همسرتان چه بیماری‌ای دارد؟ می‌ترسیدند در آسمان برایشان اتفاقی بیفتد. من هم گفتم که همسرم مسموم شده.

من، هم خوشحال بودم که همسرم همراه ما آمده و هم وقتی این حال بدشان را می‌دیدم ناراحت می‌شدم و همه‌ش امید داشتم و به خودشان هم می گفتم که وقتی برسیم ایران،‌ حالت خوب می‌شود. اینجا منطقه نظامی بود و نشد که به تو رسیدگی کافی بشود. ایران که دیگر بهشت است و توریست درمانی می‌کنند. آنجا حتما حالت خوب می شود. این امید وقتی که به ایران رسیدیم و درمان شروع شد و آن رسیدگی‌ها انجام نشد، همه از بین رفت.

**: یعنی در بیمارستان رسیدگی لازم انجام نشد؟

همسر شهید: خیر، ‌نشد…

**: تا جایی که من خاطرم هست ایشان در بیمارستان بقیه‌الله بستری بودند…

همسر شهید: من پرونده پزشکی را آوردم و دادم به آن‌ها. کسی که آزمایش دارد و پزشک نوشته، باید مورد تایید پزشک بعدی هم باشد ولی دوباره از نو آزمایش‌های پزشکی را شروع کردند و حتی گفتند که ایشان سرطان دارد. نوار مغز استخوان هم گرفتند. ایشان خودش ضعف داشت و حالش بد بود و آزمایشی به این سختی را هم از ایشان گرفتند! رسیدگی آنطور که من فکر می کردم،‌ نبود. حتی آن مسکنی که در سوریه دریافت می کردند هم اینجا دریافت نمی کردند. یعنی ایشان درد زیادی می کشیدند.

عدم تشخیص پزشکان، جان مدافع حرم را گرفت! + ‌عکس
آخرین تصاویر شهید حاج محمد پورهنگ در بیمارستان

**: البته بلافاصله بستری شدند…

همسر شهید: اصلا از فرودگاه مستقیم به بیمارستان رفتند و به منزل نیامدند.

**: پذیرش ایشان چطور انجام شد؟‌ نیروی نظامی که نبودند…

همسر شهید: رسمی سپاه نبودند اما چون با دستور آمده بودیم، پذیرش ایشان هماهنگ شده بود تا از فرودگاه مستقیم به بیمارستان بروند. چون در منطقه جنگی بودند، معطلی نداشتیم و همه کارها انجام شد.

**: در چه بخشی بستری شدند؟

همسر شهید: بخش داخلی.

**: وضع  کبدشان به چه صورت بود؟ یعنی کبد نیاز به پیوند نداشت؟

همسر شهید: از ایشان آزمایش مغز استخوان گرفتند و گفتند هر کسی که به ملاقات ایشان می آید، ‌حتما ماسک بزند. مقاومت بدنشان آنقدر پایین آمده بود که کوچکترین میکروب‌ها و ویروس‌ها را جذب می کرد. خواهرشان دو ماه بود که ایشان را ندیده بود. تا آمدند برای ملاقات، ‌رنگ زرد چهره حاج محمد به چشمش آمد. خیلی معلوم بود که ایشان مشکلی دارد اما این که چه مشکلی دارد را نمی توانستند تشخیص بدهند؛ و چون نمی توانستند تشخیص بدهند، درمان موثر هم شروع نشد. احساس می کردم همسرم هم حالا که ما را به ایران رسانده، خیالش راحت شده. اگر در سوریه مقاومت می کرد که از پا نیفتد، ‌اینجا دیگر خودش را رها کرد.

خیلی سخت است کسی که مدام در حال بدو بدو بوده و نمی توانسته یکجا بنشیند بخواهد روی تخت بماند. مدام زمان می گذشت و من می دانستم که حالشان دارد بدتر می شود. ایشان می گفت که حالم دارد بهتر می شود اما معلوم بود و رنگ صورتشان همه چیز را نشان می داد.

**: تصاویری هم از ایشان روی تخت بیمارستان منتشر شد که رنگ و روی زرد و نحیف ایشان را نشان می داد…

همسر شهید: هر کسی که بعد از مدتی ایشان را می دید، ‌متوجه این موضوع می شد. همسر دوستم رفته بودند ملاقات و بعدا به من گفتند که همسرشان گفته: محمدآقا نزدیک شهادت است… این را همه می توانستند تشخیص بدهند.

روز عید غدیر بود که محمدآقا به من گفتند که من فقط از این می‌ترسم که اینجا خوب بشوم و از روی تخت بلند بشوم؛ یا دیگر نگذارند به سوریه بروم یا بروم و اتفاقی برایم نیفتد. فقط یک آرزو داشت و آن هم این بود که این مدلی شهید نشود. یا تیر بخورد و یا حتی اسیر بشود تا شهیدش کنند. می گفت دوست دارم خونم در راه حضرت زینب جاری بشود. فکر می کنم روزهای آخر به این مدل شهادت و رفتن راضی شد و به من گفت برایم دعا کن که حضرت علی یک نگاه به من بکند. من خسته شده‌ام. دعا کرده‌ام که یا مأموریتم تمام بشود یا شهادتم برسد؛ ‌که هر دوتایش با هم اتفاق افتاد.

عدم تشخیص پزشکان، جان مدافع حرم را گرفت! + ‌عکس
جلسه تقدیر وزیر آموزش سوریه از شهید حاج محمد پورهنگ

**: منظورشان از این که مأموریتشان تمام شود چه بود؟

همسر شهید: در سوریه که بودیم منظورشان این بود که من دیگر نمی توانم این مدلی و در اینجا بمانم. دوست دارم یک عالمه کار انجام بدهم اما دستم بسته است. دوست دارم به داد این مردم برسم…

**: یعنی روزهایی که مریض بودند و نمی توانستند کاری بکنند؟

همسر شهید: خیر، ‌حتی قبل از آن هم این را می گفتند. می گفتند آنقدر اینجا در سوریه ظلم‌ها و آدم‌های مظلوم را می‌بینم که واقعا نمی توانم تحمل کنم… محمدآقا خیلی رؤوف بودند.

حوالی روز عید غدیر بود و هنوز از آن حال و هوا خارج نشده بودیم که حاج محمد با منزل از بیمارستان تماس گرفتند و گفتند که امروز نیا! چون من هر روز به ملاقاتشان می رفتم. برای اولین بار بود که چنین درخواستی داشتند. من هر وقت زنگ می زدم،‌ یا گوشی دستشان نبود یا آن کسی که همراهشان بود،‌ می گفت که خواب است. خود حاج محمد گفته بود هر وقت همسرم تماس گرفت بگویید خواب است. حالش بد می شد یا برای آزمایش به بخش های دیگر می رفت. اینطوری می گفتند که ما نگران نباشیم.

**: شما فقط در ساعت ملاقات آنجا بودید؟

همسر شهید: بله، ما فقط در ساعت ملاقات پیش ایشان بودیم. همراه داشتند اما من هر وقت تماس می گرفتم حرف نمی زدند چون ساعتی بود که درد می کشیدند و نمی خواستند در آن حالت صحبت کنند.

**: چه کسی همراه ایشان می ماند؟

همسر شهید: دوستانشان بودند یا برادر کوچکترشان که یکی دو روزی همراهشان بودند. یک دوست خانوادگی هم داشتیم به نام آقای نقدیان که پیش‌شان بودند و تا ساعت آخر عمرشان هم ایشان کنارشان بودند. بعد از تماس‌شان دلهره‌ای به جان من افتاد. دو ساعت تا ساعت ملاقات مانده بود که آماده شدم و سمت بیمارستان رفتم. انگار حس می کردم یک چیزی نمی گذارد بروم و به اتاق ایشان برسم. مدام فکر می کردم موانعی ایجاد می شود. مثلا آسانسور نمی‌آمد. مدام درها بسته می شد. اتفاقاتی می افتاد که نمی گذاشت من آن لحظه به اتاقشان برسم. ولی وقتی که رسیدم، داشتند ایشان را احیا می کردند و همین آقای نقدیان، حواسشان نبود که من هستم و از پشت شیشه بلند بلند داشتند به یک نفر دیگر می گفتند که تمام کرد!

من آن لحظه را دیدم و می‌دانستم دارند راجع به محمدآقا صحبت می کنند اما نمی‌خواستم باور کنم. با خودم می گفتم دارند راجع به کس دیگری حرف می زنند…

*میثم رشیدی مهرآبادی

… ادامه دارد

عدم تشخیص پزشکان، جان مدافع حرم را گرفت! + ‌عکس
شهید حاج محمد پورهنگ در جمع کودکان جنگ‌زده سوریه



منبع خبر

عدم تشخیص پزشکان، جان مدافع حرم را گرفت! + ‌عکس بیشتر بخوانید »

تصویری همه‌چیز تمام به یادگار مانده از دفاع مقدس + عکس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، باید به‌نظاره بنشینم لحظه عروجت را، شاید کمی غیرت کنم؛ شاید یادم بیاید که از نفس افتاده‌ای تا من از نفس نیفتم. راست گفته‌اند که «یک دنیا فرق است، بین دیدن و شنیدن»، گاهی‌وقت‌ها تا نبینیم، خوب درک نمی‌کنیم که بر این بسیجی‌های خمینی (ره) چه گذشت.

عکسی در لابه‌لای همه عکس‌هایی که از دوران هشت سال دفاع مقدس ثبت و ضبط شده است، وجود دارد که انگار با دل‌ها سخن می‌گوید، انگار همه عوامل بصری در این تصویر جمع شده‌اند، تا جلوه‌ای از حرکت از زمین به آسمان را محقق کنند.

انگار همه عوامل بصری در این تصویر جمع شده‌اند!

«سیدمسعود شجاعی طباطبایی» گرافیست و عکاس‌ دفاع مقدس، درباره این عکس گفته است: «با «مجتبی آقایی» صحبت می‌کردم، می‌گفت این عکس را خیلی‌ها «فتو مونتاژ» می‌پندارند، در حالی‌که این عکس، عکس لحظه است و تنها در یک فریم یا قاب ثبت شده است. رزمنده‌ای در آمبولانس از بیمارستان صحرایی «فاطمیه» به پشت جبهه منتقل می‌شود.

«مجتبی» سیمای رزمنده‌‌ای زخمی را از پشت شیشه آمبولانس به تصویر کشیده است، گویی لحظهٔ عروج او را به ما نشان می‌دهد. خوب به این تصویر بنگرید، چون دانش‌آموخته‌ رشته نقاشی‌ام، تابلوهای نقاشی با مضامین مذهبی زیادی تاکنون دیده‌ام؛ اما هیچ‌کدام نتوانسته‌اند تاثیری عمیق با لطافتی آسمانی‌ای همچون این عکس را بر من بگذارند.

ترکیب‌بندی عکس به‌گونه‌ای است که چشم را به سمت بالا هدایت می‌کند و چهره رزمنده به وضوح دیده می‌شود، این در حالی است که در پس زمینه عکس، در انعکاس تصاویر به‌واسطه حرکت، شاهد عدم وضوح هستیم، تو گویی همه عوامل بصری در این تصویر جمع شده‌اند تا جلوه‌ای از حرکت از زمین به آسمان را محقق کنند. انگار به‌سرعت از زمین فانی کنده می‌شود تا به کهکشان ستاره‌ها برسد. در عین حال گوشه‌ای از پوستر با کلمات «وظیفه انسانی» در بالای سر رزمنده، تأثیر عکس را مضاعف می‌کند… به نظرم این عکس شاهکار است و به‌طور قطع عنایت حق شامل عکاس شده است».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

تصویری همه‌چیز تمام به یادگار مانده از دفاع مقدس + عکس بیشتر بخوانید »

اورژانس در مواجهه با کرونا چه اقداماتی انجام داد؟

اورژانس در مواجهه با کرونا چه اقداماتی انجام داد؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یحیی هاشمی، تکنسین اورژانس گفت: از همان ابتدای شیوع کووید ۱۹ در کشور راه اندازی دیسپچ کرونا اولین اقدام ما بود و مردم با توجه به اعتمادی که به اورژانس ۱۱۵ دارند، تماس‌های فراوانی با این سامانه برقرار می‌کنند و از علائم خود نظیر تنگی نفس، سرفه، نداشتن حس بویایی و چشایی، علائم گوارشی و سایر نشانه‌های این بیماری که از طریق رسانه‌ها نسبت به آن‌ها آگاهی کسب کرده اند، می‌گویند.

وی ضمن اشاره به اینکه البته وزارت بهداشت برای پاسخگویی به سوالات کرونایی مردم سامانه ۴۰۳۰ را هم اعلام کرده است، افزود: همکاران ما در مرکز ارتباطات اورژانس تهران روزانه ۱۵ هزار تماس مشاوره کرونا را پاسخگو هستند.

این تکنسین اورژانس ادامه داد: اقدام بعدی ما در مواجهه با کرونا این بود که مبتلایان به کرونا که جواب تستشان مثبت شده بود و در حال گذارن دوران نقاهت خود داخل منزل بودند، در صورتی دچار علائمی نظیر تنگی نفس، تب بیشتر، تهوع و … می‌شدند ما برای آن‌ها آمبولانس اعزام می‌کردیم.

هاشمی اظهار کرد: ما مجبور شدیم بعضی از مناطق و تعدادی از آمبولانس‌ها را فقط برای بیماران مبتلا به کرونا انتخاب کنیم، چرا که فردی که دچار این بیماری نشده است و به دلیل تصادف، زمین خوردگی و… احتیاج به فوریت پزشکی دارد، آمبولانسی که نیم ساعت پیش برای بیمار کرونایی اعزام شده بالای سرش نرود و این امر سبب افرایش زنجیره انتقال بیماری شود.

وی افزود: اگر علائم بیمار مختص مبتلایان به کرونا باشد، با توجه به شرح حالی که از بیمار گرفته می‌شود ودر صورتی که تست کرونا مثبت باشد و همچنین با توجه به مدارک موجود و علائمی که خاص کرونا است، نظیر تب،لرز، تنگی نفس، عدم حس بویایی و علائم گوارشی با آمبولانس مخصوص کرونا بیمار را به بیمارستان خاص کرونا انتقال می‌دهیم.

این تکنسین اورژانس ادامه داد: اقدام سومی که ما انجام دادیم و  در شرح وظایف اورژانس نیست و ما به هیچ وجه در گذشته انتقال بیمار را از بیمارستان یا مرکز درمانی به بیمارستان دیگر انجام نمی‌دادیم و همیشه فقط از صحنه حادثه بیماران با توجه به علائمشان به اولین واحد درمانی منتقل می‌کردیم و در دوران شیوع کرونا این وظیفه به ما اضافه شد که البته ما به این موضوع افتخار می‌کنیم، جابه جایی بیمار از یک بیمارستان به بیمارستان دیگر است.

وی افزود: برای مثال پیش می‌آید فردی دچار علائم کرونا می‌شود و در بیمارستان متوجه می‌شود تستش مثبت است و این در حالی است که در بیمارستانی حضور دارد که سانتر کرونا ندارد و یا پذیرش بیمار کرونایی انجام نمی‌دهد، به همین دلیل تمام بیمارستان‌ها با مرکز ۱۱۵ تماس می‌گیرند و ما آمبولانس کرونا به آن بیمارستان اعزام می‌کنیم و بیمار کرونایی را از آن بیمارستان که سانتر کرونا  و یا تخت خالی برای بیماران مبتلا به کووید ندارد به بیمارستانی که پذیرش و تخت خالی کرونا دارد، منتقل می‌کنیم.

دانلود

منبع: میزان



منبع خبر

اورژانس در مواجهه با کرونا چه اقداماتی انجام داد؟ بیشتر بخوانید »

آمبولانس‌ها چگونه ضدعفونی می‌شوند؟

آمبولانس‌ها چگونه ضدعفونی می‌شوند؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سید یحیی هاشمی،  تکنسین اورژانس در خصصوص گفت: در ابتدای شیفت که حدودا ساعت ۷ صبح است، پرنسلی که شیفشتان آغاز می‌شود، بعد از پوشیدن لباس آمبولانس‌ها و تجهیزات‌ها را به طور کامل ضدعفونی می‌کنند.

بیشتر بخوانید:

چرا رانندگان آمبولانس‌ها بی‌احتیاط رانندگی می‌کنند؟

وی ضمن اشاره به اینکه آمبولانس محیط کار ما است و برای سلامتی خودمان، بیماران و همراهان بیمار باید تمام آمبولانس‌‎ها ضدعفونی کنیم، افزود: ضدعفونی آمبولانس‌ها در گذشته هم انجام می‌شد، اما به دلیل شیوع کرونا این امر را تشدید کردیم و در بحث ضدعفونی نظارت بیشتری انجام دادیم که خدایی نکرده ما ناقل و ادامه دهنده زنجیره این بیماری نباشیم.

این تکنسین اورژانس ادامه داد: هنگامی که آمبولانس بیمار مبتلا به کرونا را به مرکز درمانی منتقل می‌کند، آن آمبولانس به مرکز خاصی که از قبل مشخص شده باز می‌گردند و در آنجا توسط خدمات ضد عفونی می‌شود.

هاشمی اظهار کرد: از آنجایی که نمی‌توانیم دائما در حال شست‌وشو و ضدعفونی کردن آمبولانس‌ها باشیم، بعد از خدمات رسانی به بیماران عادی در حد شست‌وشو به نظافت آمبولانس می‌پرادازیم و نمی‌توانیم ضدعفونی اصلی را انجام دهیم چرا که آمبولانس خیس می‌شود و باید از چرخه خارج شود و هنگامی که آمبولانسی از چرخه خارج شود موجب می‌شود آن محدوده از آمبولانس نداشته باشد، رسیدن بر بالین بیمار بسیار طولانی شود.

وی متذکر شد:حتی اگر بیمار یک سردرد ساده داشته باشد، تکنسین اعلام می‌کند بیمار من مشکوک به کرونا بوده و آمبولانس من ضدعفونی شود، اما اگر در حد یک تصادف ساده بوده دیگر نیازی نیست تمام سطح ضدعفونی شود البته ملحفه روی برانکادر و ماسک اکسیژن تعویض می‌شود و مکان‌هایی که بیمار قرار گرفته و یا نشسته است ضدعفونی می‌شوند.

دانلود

منبع: میزان



منبع خبر

آمبولانس‌ها چگونه ضدعفونی می‌شوند؟ بیشتر بخوانید »

چرا رانندگان آمبولانس‌ها بی‌احتیاط رانندگی می‌کنند؟

چرا رانندگان آمبولانس‌ها بی‌احتیاط رانندگی می‌کنند؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یحیی هاشمی، تکنسین اورژانس در خصوص این موضوع که رانندگان آمبولانس بسیار مرگبار رانندگی می‌کنند، گفت: این مسئله شاید نظر شخصی عده‌ای باشد و ما نظرات بسیاری در خصوص رانندگی افراد مختلف می‌شنویم و این موضوع ملاک نیست که بخواهیم پاسخگو باشیم، اما به طور کلی با توجه به اینکه خودروی اروژانس نسبتا بزرگ است و تکنسین اورژانس که پشت فرمان نشسته و در حال اعزام به ماموریتی است که شرح حال بیمار ذکر شده و بیمار ایست قلبی کرده، فکر و ذهن و تمرکزش این است زودتر بر بالین بیمار برسد.

بیشتر بخوانید:

در ۹۷ ثانیه با تجهیزات داخل یک آمبولانس آشنا شوید +فیلم

وی ادامه داد: به همین دلیل تکنسین اورژانس مجبور است به دلیل سلامت و نجات جان یک فرد کوچکترین و باریک‌ترین راه‌ها را انتخاب کند، با سرعت بیشتری حرکت کند، ریسک، با سرعت غیر مطمئن براند، سبقت از راست بگیرد و گاهی تقاطعی را با بی احتیاطی طی کند، ممکن است در دید عموم اینگونه به نظر برسد که تکنسین اورژانس هنگام رانندگی احتیاط نمی‌کند بله درست است چرا اگر من بخواهم احتیاط کنم زمان رسیدنم بر بالین بیمار افزایش پیدا می‌کند.

این تکنسن اورژانس متذکر شد: اگر مردم فرهنگ رانندگیشان قوی‌تر از آنچه امروز شاهد آن هستیم باشد و با اورژانس رفیق باشند و همیار اورژانس در صحنه باشند موجب می‌شود به ما کمک کنند.

دانلود

منبع: میزان



منبع خبر

چرا رانندگان آمبولانس‌ها بی‌احتیاط رانندگی می‌کنند؟ بیشتر بخوانید »