به گزارش مجاهدت از مشرق، مقام معظم رهبری (۱۴ خرداد) در مراسم سیوسومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) در جوار مرقد مطّهر امام راحل، بخشی از بیانات خود را به پرونده سیاه کشورهای غرب در زمینه اشغالگری، استعمار و کشتار آنها اختصاص دادند.
رهبر معظم انقلاب در این زمینه فرمودند: جوانهای ما این را توجّه کنند: غربیها سه قرن دنیا را غارت کردند؛ سه قرن! دنیا را غارت کردند. از شرق آسیا، از اندونزی، از فیلیپین، از نپال، از شبهقارّهی هند بگیرید تا آسیای مرکزی و آسیای غربی و تا شمال آفریقا، بخشهای مغرب آفریقا و تا سرتاسر آفریقای سیاه؛ غربیها سه قرن اینها را غارت کردند.
در تایید فرمایشات رهبری، نیاز به یادآوری است که تا پایان قرن نوزدهم میلادی، بیش از ۱۳۰کشوری که امروزه در قارههای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به نام جهان سوم موجودیت سیاسی مستقل دارند، مستقیم و غیرمستقیم به زیرسلطه کشورهای استعمارگر غربی درآمدهبودند.
تا پایان این قرن فقط تعداد معدودی از کشورهای جهان سوم به طورمستقیم و تمام عیار ضمیمه امپراتوریهای استعماری نشدند، اما این تعداد نیز به صورت دیگری عرصه حضور و نفوذ استعمارگران غربی شدند و از تبعات آن دور نماندند.
«روژه گاردوی» فیلسوف و سیاستمدار مشهور فرانسوی دراینباره چنین مینویسد: «کشورهای اروپایی با روشهای مشابه، دنیا را بین خود تقسیم کردند: انگلیسیها از هند تا آفریقای شرقی و خاورمیانه، فرانسه از آفریقای غربی تا هند و چین و از مغرب تا اقیانوسیه، تزارها در سیبری، بلژیک در کنگو و هلند در اندونزی.»
پرونده سیاه استعمار در قاره سیاه
مقام معظم رهبری در بخشی از بیانات خود به تشریح ماجراجویی استعمارگران در قاره آفریقا پرداختند و فرمودند: «به اینجا اکتفا نکردند، آمریکای جنوبی را هم دست گذاشتند، آنجا را هم غارت کردند؛ قارّهی آمریکا را! قارّهی آمریکا هم صاحبانی داشت، تمدّنی داشت، ملّتهایی داشت؛ اینها با حیلههای گوناگون ــ که همهی اینها در تاریخهای دقیق مشخّص است؛ کتاب بخوانید انشاءالله، این حقایق را بیشتر از نزدیک درک کنید ــ فاجعه آفریدند؛ قتل، غارت، کشتار جمعی، شکنجه، فشار، بردهگیری، بردهداری؛ این کارها را غربیها کردند.»
برای درک بهتر استعمار قاره آفریقا از سوی اروپاییها بهتر است چند قرن به عقبتر برگردیم یعنی اواسط ۱۴۰۰ میلادی که پرتغالیها به خرید تعدادی برده جهت فروش در اروپا اقدام کردند؛ موضوعی که بعد از کشف امریکا نیز تشدید شد و تجارت برده به یکی از مهمترین تجارتها در آفریقا درآمد.
هندی ها در مناطق گرمسیری امریکا به علت امراض اروپایی جان خود را از دست میداند و اروپائیان به این نتیجه رسیدند که خود آنها نمیتوانند از امراض دریای کارائیب درامان باشند لذا آفریقائیها که اغلب نسبت به مالاریا و تب زرد مصونیت بیشتری داشتند، برای کار در امریکا انتخاب شدند. آنها توانستند بردههایی را از سواحل آفریقا که مسلمانان و مسیحیان در آن موقع در اطراف دریای مدیترانه، زندانیان جنگی را به عنوان برده تلقی میکردند، از آنها خریداری کنند.
تجارت برده پس از کاشت نیشکر توسط پرتغالیها و اسپانیاییها نیز در برزیل و دریای کارائیب طی سالهای ۱۵۰۰ توسعه قابل توجهی یافت. در اواسط سالهای۱۶۰۰ میلادی انگلیس، هلند و فرانسه نیز به تجارت برده وارد شدند. از سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی، اروپاییان بیش از ۱۰ میلیون برده از سواحل غرب آفریقا بین سنگال و آنگولا وارد امریکا کردند که حدود ۵۰۰ هزار تن از آنها به امریکا و کانادا وارد شدند.
تجارت برده حاکمان افریقایی را تشویق می کرد که زندانیان خود را درعوض کالاهایی همچون البسه، اسلحه و آهن به اروپائیان بفروشند و به جای آموختن تولید کالای فوق راه تعویض آنها با برده را آسانتر یافتند. لذا یکی از علل عدم پیشرفت افریقا و عقب ماندن آنها از اروپا، علی رغم اینکه با آنها ارتباط داشتند، شاید همین تجارت آسان برده و آسان بدست آوردن کالای مورد نیازشان بود.
تا سالهای ۱۸۰۰ میلادی غیر از تجارت برده، نفوذ اروپاییان از اهمیت چندانی در افریقای گرمسیری برخوردار نبود. در اوایل این سده تجارت برده، ملغی شد و اروپائیان به بعضی محصولات آفریقایی از جمله روغن بادام و نخل برای صنایع خود احساس نیاز کردند. آفریقاییها وابستگیشان بیش از تجارت برده، به فروش این محصولات به اروپائیان شد.
در دوره تسلط قدرتها، استعمارگران ذخایر عظیم آفریقا را در اختیار گرفتند و به کشورهای متروپل صادر کردند. بهگفته قوام نکرومه، آفریقا قارهای است ثروتمند که در آن مواداولیه فراوانی وجود دارد که اگر این مواد در داخل قاره بهکار گرفته میشد، آفریقا به یکی از مناطق مدرن دنیا تبدیل میشد، اما مواد خام آن از قاره خارج و جهت توسعه بیگانگان بهکار رفت.
استعمار، این قاره را تبدیل به مزرعه بزرگی برای تولید انواع متنوع محصولات مصرفی جهان غرب، مثل پنبه، گندم، قهوه، دانههای روغنی و به موازات آن ارائه محصولات معدنی مانند طلا، مس و در آخر نفت خام کرد. مردان و جوانان این سرزمین به بردگی گرفته شده و میلیونها سیاهپوست در وحشیگری اروپاییها کشته شدند.
درسالهای ۱۸۸۰ رقابت بین کشورهای اروپایی در افریقا افزایش یافت. حکومتهای اروپائی هرکدام تصمیم به تصرف بخشهایی از سواحل آفریقا گرفتند. آنها هر کدام خواهان اعلام موجودیت در بخشهای سودآور، قبل از اقدام رقبای خود بودند تا اینکه در سال ۱۹۱۴اروپائیان کل قاره را میان خود تقسیم کردند و فقط دو منطقه اتیوپی و لیبریا به عنوان کشورهای مستقل باقی ماند.
بلژیک، فرانسه، آلمان، انگلیس، ایتالیا، اسپانیا و یونان هرکدام بخشهایی را به نام خود ثبت کردند. زمانی که این بیانیهها در اروپا به رسمیت شناخته شد. قدرتهای استعماری اروپایی به طور رسمی و علنی به تشکیل قدرت در افریقا کردند. بعضی از حاکمان افریقایی برتری سلاحهای اروپائی را قبول کرده و بدون درگیری حاکمیت را به انها واگذار کردند ولی تعدادی نیز به مقاومت و نبرد با انان پرداختند. اروپائیان معمولا انها را به شورش و یاغیگری متهم میکردند. دوران فتوحات اروپائیان درافریقا از ۱۸۸۰تا ۱۹۳۰ ادامه داشت و از اواسط ۱۹۲۰ آنها قویا کنترل بخش اعظم افریقا را به عهده داشتند.
دامنه استعمارگری از غرب آمریکای لاتین تا شرق آسیا
آمریکای مرکزی و جنوبی نیز همواره طی قرون گذشته مورد اشغال و استعمار قرار داشتهاست به طوری که رهبر معظم انقلاب در این زمینه فرمودند: آمریکای جنوبی را هم دست گذاشتند، آنجا را هم غارت کردند؛ قارّهی آمریکا را! قارّهی آمریکا هم صاحبانی داشت، تمدّنی داشت، ملّتهایی داشت؛ اینها با حیلههای گوناگون ــ که همهی اینها در تاریخهای دقیق مشخّص است؛ کتاب بخوانید انشاءالله، این حقایق را بیشتر از نزدیک درک کنید ــ فاجعه آفریدند؛ قتل، غارت، کشتار جمعی، شکنجه، فشار، بردهگیری، بردهداری؛ این کارها را غربیها کردند.
با ورود اروپاییان به قاره آمریکا و دخالت نظامی کشورهای اروپایی در این قاره علیه بومیان، بهتدریج اروپاییها به مناطق مختلف آن مهاجرت کردند. آمریکای شمالی توسط انگلیسیها، آمریکای مرکزی ازسوی اسپانیاییها و آمریکایجنوبی توسط پرتغالیها و اسپانیاییها به استعمار درآمد.
چیزی نگذشت که کشورهای دیگر اروپایی، مانند فرانسه، هلند و آلمان نیز مناطق و مستعمرات ویژه خود را در این قاره مستقر کردند. اولین برخورد اروپاییها با بومیان آمریکای لاتین، خشونتآمیز و غارتگرانه بود. مهاجمان پرتغالی و اسپانیایی برای غارت جواهرات و ظروف طلا و نقره- که دراین مناطق بهوفور یافت میشد- و همچنین بهمنظور سیطره بر سرزمینهای آنان، وارد جنگ خونباری شدند و بهزودی تمدن آنان را در هم شکستند؛ بهطوریکه امروزه مجموع جمعیت این بومیان که زمانی سراسر آمریکای لاتین را فرا گرفته بود، از یکمیلیون تجاوز نمیکند.
قاره پهناور آسیا نیز همواره محل تاخت و تاز استعمارگران اروپایی از جمله انگلیس، آمریکا، هلند، پرتغال و فرانسه بود. ایران نیز طی قرنهای گذشته قربانی زیادهخواهی و خوی سیریناپذیر بازیگران غربی بودهاست به عنوان نمونه تعرضات و دخالتهای انگلیس در امور داخلی ایران و غارت منابع اقتصادی، روی کارآمدن حکومتهای ناکارآمد و دستنشانده را در پی داشتهاست.
حقوق بشر به سبک آمریکایی
حقوق بشر واژهای نسبتا نو است که کشورهای غربی به ویژه آمریکا خود را پرچمدار آن به جهان معرفی میکند و مقام معظم رهبری در این زمینه فرمودند: در این سه قرن، در همان حالی که غربیها در عمل این جور مشغول جنایت بودند، روشنفکرانشان و متفکّرانشان برای دنیا قانون حقوق بشر کشف میکردند و وضع میکردند! یعنی این تناقض در عمل و قول، این ریاکاری غربیها [مشهود است]. در عمل آن جور، در زبان این جور؛ کشورهای اروپایی، بعد هم آمریکا به معنای واقعی کلمه در سرتاسر دنیا انواع و اقسام جنایتها را انجام دادند. خب اینها شاهکارهای تمدّن غرب است؛ اینها شاهکارهای تمدّن غرب است!
کافی است روزانه نگاهی به عناوین اخبار حوادث آمریکا بیاندازیم تا متوجه برخوردهای خشن و غیرانسانی نیروهای پلیس با سیاهپوستان این کشور شویم و مسائلی دیگری از این دست که همواره در این کشور تکرار میشود.
از سوی دیگر، آمریکا کشوری است که در بسیاری از نقاط جهان نیروی نظامی و کارنامهی سیاهی از جرائم جنگی دارد. کشوری که عامل بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی و کشتار سه میلیون ویتنامی است هیچگاه در هیچیک از نهادهای بینالمللی برای جرائم جنگی خود محاکمه نشدهاست.
کشتار مردم بیگناه توسط این مدعی حقوق بشر بیوقفه ادامه دارد. اردیبهشت ماه پارسال، وزارت دفاع آمریکا در اقدامی بیسابقه با صدور بیانیهای به کشته شدن ۱۲۰ غیرنظامی بر اثر حملات این کشور در سال ۲۰۱۸ میلادی اذعان کرد اما گزارشات نهادهای بینالمللی حاکی است که این جنایات فراتر از چیزی است که واشنگتن ادعا میکند.
جرائم جنگی آمریکا در افغانستان طی ۲۰ سال اخیر از نگاهها دور نماندهاست. در سال ۲۰۱۶، دادستان دیوان بینالمللی کیفری اعلام کرد «دلایلی منطقی» وجود دارد که نشان میدهد سربازان آمریکایی در افغانستان مرتکب جنایات جنگی شدهاند و از دیوان خواست پرونده تحقیقی در این باره گشوده شود. اسناد و شواهد گردآوری شده، از جرایم جنگی نظامیان آمریکا به ویژه طی سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ میلادی حکایت داشت که ارتکاب برخی از آن تا سال ۲۰۱۴ میلادی ادامه داشتهاست.
افزون بر آن، مداخله نظامی آمریکا در سوریه نیز فجایع زیادی به بار آورد، تنها در یک مورد، عفو بینالملل اعلام کرد که بیش از ۱۶۰۰ نفر از غیرنظامیان در نتیجه هزاران حمله هوایی آمریکا و متحدانش در عملیات نظامی رقه از ماه ژوئن تا اکتبر ۲۰۱۷ جان خود را از دست دادهاند اما نیروهای ائتلاف مسئولیت این امر را برعهده نمیگیرند.
همچنین نقض آشکار حقوق بشر از سوی آمریکا در جریان مشارکت با ائتلاف عربی در کشتار مردم بیگناه یمن مشهود است؛ جنگی که طی هفت سال گذشته تا کنون، صدها هزار کشته و میلیونها آواره بر جای گذاشتهاست.