فیلم/ نوحه خوانی آهنگران در دومین گردهمایی بزرگ قهرمانان خطشکن
فیلم/ نوحه خوانی آهنگران در دومین گردهمایی بزرگ قهرمانان خطشکن بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از اراک، سرهنگ پاسدار «محمد مهجوری» فرمانده سپاه ناحیه اراک، امروز (یکشنبه) در حاشیه بازدید از مناطق سیلزده روستای آهنگران در جمع خبرنگاران اظهار داشت: یکی از مهمترین دستاوردهای دفاع مقدس نهادینهسازی فرهنگ جهادی در کشور است و امروز به برکت بسیج و حضور جوانان در صحنه، شاهد حرکتهای جهادی موثر در بخشهای مختلف هستیم.
وی افزود: بسیج یکی از بزرگترین نعمات در انقلاب اسلامی است؛ چراکه انقلاب اسلامی به برکت تفکر بسیج و پای کار آوردن ظرفیت های عظیم مردمی به دستاوردهای بزرگی دست پیدا کرده و بسیج همواره برای کشور فرصتساز و دورکننده تهدیدات است.
سرهنگ مهجوری ادامه داد: بسیج در صحنه های سخت همواره خوش درخشیده و در عرصه مقابله با بیماری کرونا بسیج با ارائه الگوهای موفق، بزرگترین تهدیدات را به فرصت تبدیل کرد و توانست ایران اسلامی را در بین سایر کشورها برتر کند.
وی سپس با اشاره به حضور جهادگران از لحظات ابتدایی شروع سیل روزهای گذشته در صحنه بیان کرد: در پی وقوع سیل و ایجاد مشکلاتی برای مردم بسیجیان و جهادگران اراکی از همان ابتدای بارش ها در صحنه خدمت به مردم حاضر شدند و در کنار سایر دستگاه های خدمترسان و با ارائه خدمات مختلف به مردم تلاش کردند تا آسیبها را کاهش دهند.
فرمانده سپاه ناحیه اراک افزود: با توجه به خسارات زیادی که در روستای آهنگران به مردم عزیز این روستا وارد شده است، ۱۵ گروه جهادی تخصصی از اراک در این روستا مستقر شده اند و به مردم خدمات مختلف ارائه می دهند.
وی ادامه داد: از ابتدای وقوع سیل آهنگران جهادگران بسیجی برای ارائه خدمترسانی از جمله تخلیه گل و لای از منازل مردم، کمک به دامداران برای ساماندهی و خروج دام ها از مناطق پرخطر، تامین آب شرب، غذای گرم و سایر امکانات بهداشتی و رفاهی، ارائه خدمات درمانی و کمک به سایر دستگاه های خدمترسان و امدادی برای فراهم کردن سایر امکانات حاضر شدند.
سرهنگ مهجوری بیان کرد: خوشبختانه وضعیت خدمترسانی هم توسط گروه های جهادی و هم توسط دستگاه های امدادی و خدمترسان در روستای آهنگران مطلوب است و جهادگران امروز برای شستوشوی فرشها و سایر اقدامات دیگر انجام وظیفه میکنند.
وی تاکید کرد: فعالیت گروه های جهادی در روستای آهنگران کاملاً برنامهمحور و با هدایت و فرماندهی سپاه در حال انجام است و امروز اولویت سپاه در مناطق سیلزده خدمت به مردم و رفع مشکلات آنهاست که توسط بسیجیان و پاسداران با قوت در حال انجام است.
فرمانده سپاه ناحیه اراک خاطرنشان کرد: بسیج و سپاه با همه توان تا بازگشت شرایط عادی و فراهم کردن بستر مناسب برای زندگی مردم و شکلگیری روال جاری زندگی همه افراد روستا در کنار مردم عزیز آهنگران حضور خواهند داشت. ما خدمت به مردم و نوکری آنها را بزرگترین توفیق و افتخار می دانیم.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، یکی از برنامههای فرهنگی صادق آهنگران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، نوحهخوانی در جوار خانه خدا در ایام حج بوده است. وی بیش از شصت بار در قالب حج تمتع یا عمره و از طریق سپاه، بعثه امام خمینی یا بیت رهبری به حج رفته و در آنجا دعا و نوحه خوانده است. واقعه مهم زندگی حاج صادق آهنگران در سفرهایش به عربستان، حضور او در فاجعه خونین حج سال ۱۳۶۶ به همراه پدر و مادرش است که خاطره تلخی در ذهن او به جای گذاشته است. وی در رثای شهدای آن حادثه نوحهای خوانده که سربند آن «مکه شد کربلا واویلا از جور اشقیا واویلا» است.
در ادامه به شرح خاطرات حاج صادق آهنگران از مشرف شدن به سفر حج که در کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان «با نوای کاروان» توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در سال ۱۳۸۹ منتشر شده است، میپردازیم.
درباره فعالیتهای فرهنگی شما در کشورهای منطقه، بفرمایید آیا شما در مراسم حج هم نوحهخوانی و مداحی کردید؟
بسمالله الرحمن الرحیم. بله. خداوند به من این توفیق را عنایت کرده که چندین بار از طریق بعثة امام خمینی یا سپاه، در قالب حج تمتع یا عمره، به مراسم حج مشرف شوم. یادم هست که اولین بار، سال ۵۹، قرار شد با حسین علم الهدی به حج بروم. برنامهریزی کردیم در مراسم برائت از مشرکین تعدادی عکس و پوستر امام خمینی را بین حجاج سایر کشورها توزیع کنیم. علم الهدی موضوع را با آقای محسن رضایی در میان گذاشت.
آقا محسن هم برای کسب تکلیف، به دفتر حضرت امام اطلاع داد که ما قصد داریم چنین کاری انجام بدهیم. وقتی امام از ماجرا مطلع شدند، مخالفت کردند و گفتند: «این کار صلاح نیست.» البته آن سال من توفیق پیدا نکردم که به حج مشرف شوم. بنابراین، اولین حضورم در مراسم حج، در سال ۶۰ بود. آن سال، همراه کاروان بعثه زودتر از سایر کاروانها عازم عربستان شدم. به قول حاجیها، مدینه اول بودم.
بعد از انجام دادن مناسک حج تمتع، مدتی در عربستان ماندم. وقتی مراسم حج تمام شد، دوباره به مدینه برگشتم و چند روز آنجا ماندم و در مراسمهای زیادی نوحه خواندم. بعد از دو ماه، به اهواز برگشتم. اوایل ماه محرم برگشتم.
یک سفر هم همراه پدر و مادرتان به زیارت خانه خدا رفتید. همان سال، فاجعه خونین حج اتفاق افتاد. لطفاً دراینباره توضیح بدهید.
سال ۶۶ بود که پدر و مادرم با یکی از کاروانهای اهواز به حج مشرف شدند. من هم آن سال در مکه بودم. در آن سال توفیق خواندن قسمت مرثیه دعای کمیل را در مدینه در جوار ائمه بقیع داشتم که هیچوقت لذت آن از یادم نمیرود. هر سال، ایرانیها در سفر حج دو راهپیمایی بزرگ در مدینه حج و مکه برگزار میکردند.
آن سال هم طبق معمول، قرار بود روز هشتم ذیحجه مراسم برائت از مشرکین برگزار شود. در این راهپیمایی بزرگ، حجاج ایرانی و حجاج خیلی از کشورهای دیگر، حضور پیدا میکردند و شعار «مرگ بر آمریکا» «مرگ بر اسرائیل» سر میدادند و صدای آنها سراسر خیابانها را فرامیگرفت. آن روز صبح قبل از شروع راهپیمایی، در بعثه رهبری مشغول خواندن شعری بودم که یکی از دوستانم آمد و گفت: «حاج صادق، امروز اوضاع غیرعادی است.
سعودیها مثل هر سال نیستند. خیابانها پر از نیروهای نظامی و امنیتی است.» در همین حین، حجتالاسلام هادی غفاری وارد بعثه شد و با ناراحتی گفت: «وضعیت مکه اصلاً عادی نیست. اوضاع بههمریخته و مشکوک است» بلافاصله فؤاد کریمی، نماینده اهواز در مجلس شورای اسلامی که عربزبان بود، آمد و گفت: «من از شرطهها پرسیدم که چه خبر است؟
برای اینکه به من مشکوک نشوند، گفتم که عراقی هستم و از این راهپیمایی ایرانیها ناراحتم. میخواهم با شما همکاری کنم. آنها بعد از شنیدن حرف من پوزخندی زدند و گفتند که ما خودمان امسال میخواهیم خون به پا کنیم تا درس عبرتی برای ایرانیها شود و دیگر از این کارها نکنند.»
شما موضوع را به نماینده امام در امور حج اطلاع دادید؟
بله. نیروهای سپاه به نماینده امام در امور حج گفته بودند که اوضاع چندان مساعد نیست و احتمالاً سعودیها قصد انجام دادن اقداماتی را دارند، اما ایشان گفته بودند که مراسم حج باید برگزار شود.
من قبل از مراسم، همراه عباس محتاج از بعثه بیرون آمدم که اوضاع شهر را بررسی کنیم و ببینیم چه خبر است. بهمحض اینکه وارد خیابان شدیم و آقای محتاج نیروهای نظامی و پلیس عربستان را دید، گفت: «حاج صادق، وضع خراب است. آرایشی که اینها گرفتهاند، نشان میدهد آماده درگیریاند.»
در بعثه رهبری برنامهریزی شده بود که جانبازها در راهپیمایی، چند صف عقبتر از بقیه باشند و عدهای از جوانهای تنومند و جسور جلوی صف حرکت کنند که اگر درگیری شد، آنها صف سعودیها را بشکنند و بقیه جلو بروند. بین ما و جانبازها یک فضای خالی به وسعت چهل متر بود. برای اینکه کجا بایستم، استخاره کردم. برای ایستادن در عقب، بد آمد. دوباره برای ایستادن در وسط صف استخاره کردم. بازهم بد آمد.
بار سوم که برای صف جلو و خطشکنی استخاره کردم، خیلی خوب آمد. سریع به سمت صف جلو رفتم. هنوز چند دقیقه از شعار دادن آقای مرتضاییفر که میگفت: «الموت لآمریکا، الموت لاسرائیل» نگذشته بود که پلیس و نیروهای نظامی سعودی درگیری را شروع کردند. آنها هم از جلو و هم از پشت سر راهپیمایان تیراندازی میکردند.
ما صف اولیها با سرعت بهطرف سعودیها حرکت کردیم و به آنها فشار آوردیم تا عقب بروند. آنها ترسیدند و عقبنشینی کردند. من فریاد میزدم و به مردم میگفتم کسی نترسد. در آن گیرودار، یکدفعه یک شرطه با باطوم به سرم زد. گیج شدم و سرم غرق خون شد، ولی توجهی نکردم و کارم را ادامه دادم. سعودیها با گلوله و آب جوش و باطوم و سنگ تلاش میکردند ایرانیها را پراکنده کنند. به صغیر و کبیر هم رحم نمیکردند.
محل درگیری ما زیر پل حجّون بود. از جانم گذشته بودم و با تمام وجود مقاومت میکردم. حین سنگاندازی بهطرف مأموران آل سعود، دیدم یکی از حجاج ایرانی را از بالای پل به پایین انداختند. عدهای از پیرمردها، پیرزنها و جانبازها زیر دستوپا افتادند و کشته شدند. پلیس عربستان دست از تیراندازی برنمیداشت. آنها با قساوت تمام، عده زیادی از حجاج را به شهادت رساندند.
من تلاش میکردم که هر طوری هست، از معرکه فرار کنم. چون شهر را خوب میشناختم، تصمیم گرفتم از کوچهای بروم که به منطقه شیشه برسم. هرلحظه اوضاع خرابتر میشد. پشت سر هم آیة الکرسی میخواندم. باید از عرض خیابان رد میشدم تا به آن کوچه میرسیدم. یک وانت در نزدیکیام بود. به دلیل ازدحام جمعیت قادر به حرکت نبودم.
چند لحظه پشت وانت رفتم و اوضاع را بررسی کردم. پیرزنی را دیدم که تلاش میکرد خودش را از آن محل دور کند، اما با هجوم جمعیت و مهاجمان سعودی زیر دستوپا رفت. از پشت ماشین پایین آمدم و با هر زحمتی که بود، خودم را به کوچهای فرعی رساندم و بهطرف هتل محل اسکانم حرکت کردم. نزدیک هتل ما یک کوچه بود که آنجا هم عدهای با نیروهای پلیس درگیر بودند.
من هم به آنها پیوستم و شروع کردم به سنگ انداختن بهطرف مأموران. با جنگوگریز، تا آخر کوچه حرکت کردیم. در همین حین، یاد پدر و مادرم افتادم و دلشوره عجیبی گرفتم که الآن کجا هستند و چه به سرشان آمده؟ احتمال میدادم که آنها هم زیر دستوپا مانده باشند. خیلی ترسیدم. آیة الکرسی میخواندم و میدویدم. به هر شکلی بود، خودم را به هتل پدر و مادرم رساندم. پدرم جلوی هتل ناراحت و عصبانی نشسته بود. تا او را دیدم، نفس راحتی کشیدم، ولی خبری از مادرم نبود. با ترس از پدرم پرسیدم: «پس مادر کو؟» با ناراحتی گفت: «خبر ندارم.
نمیدانم کجاست.» گفتم: «مگر باهم نبودید؟» گفت: «باهم بودیم، ولی همدیگر را گم کردیم. نمیدانم الآن کجاست.» پدرم خیلی نگران بود. سعی کردم او را آرام کنم. گفتم: «انشاءالله برمیگردد. نگران نباش.» میترسیدم پدرم از شدت ناراحتی سکته کند.
هر طوری بود، او را آرام کردم. چند ساعت با پدرم جلوی هتل نشستیم. یکدفعه دیدم مادرم همراه عدهای دارد میآید. پدرم با دیدن او نفس راحتی کشید و گفت: «خانم، کجا رفتی؟» مادرم درحالیکه سعی میکرد او را آرام کند، گفت: «شلوغ که شد، شما را گم کردم. تو کجا رفتی؟ خیلی دنبالت گشتم.» پدرم که نگرانیاش برطرف شده بود، پرسید: «حالا چطوری برگشتی؟»
کسی به او کمک کرده بود؟
وقتی درگیری شروع شد، حجاج فلسطینی و لبنانی نهایت محبت را در حق حجاج ایرانی انجام دادند و در هتلهایشان را به روی آنها باز کردند تا ایرانیها به آنجا پناه ببرند. مادرم هم همراه عده دیگری از حجاج ایرانی به یک هتل فلسطینی پناه برده و تا پایان درگیری همانجا مانده بود. بعد هم آنها کمک کرده و او را تا هتل اهوازیها رسانده بودند. چندساعتی پیش آنها ماندم و وقتی آرام شدند، اواخر شب به بعثه برگشتم.
گمان میکنم در آن درگیری، نزدیک به ۳۰۰ نفر از حجاج ایرانی شهید و حدود ۶۰ تن از نیروهای سعودی کشته شدند. صبح روز بعد، بهطرف عرفات حرکت کردیم تا اعمالمان را انجام بدهیم. حجاج حال بدی داشتند. فضای رعبآوری حاکم بود. در عرفات، یک نفر شعری به من داد که توصیف جنایتهای سعودیها بود.
بلافاصله آن را برای حجاج خواندم. مردم میگفتند: «تبت یدا ابی لهب، مرگ بر این آل سعود و فهد.» بعد از انجام دادن اعمال عرفات و منا و تمام شدن مراسم حج، به ایران برگشتیم. بعد از ما، پیکر حجاج شهید را هم به ایران آوردند. امام خمینی در خصوص این جنایت وحشیانه سعودیها پیام تسلیتی فرستادند که خیلی تکاندهنده بود.
شما برای واقعه غمانگیز حج سال ۶۶، نوحه خاصی خواندید؟
بله. چند روز بعدازاین حادثه، یکی از شعرا این شعر را برایم سرود که آن را چند جا خواندم:
مکه شد کربلا واویلا / از جور اشقیا واویلا
زائران حرم را کشتند / جسمشان را به خون آغشتند
در حریم خدا واویلا / در حریم خدا واویلا
قلب مهدی ز غم شد پر خون / خاتمالانبیا شد محزون
سینه زن در عزا واویلا / سینه زن در عزا واویلا
چشم جن و ملک گریان شد / آسمان و زمین لرزان شد
از چنین ماجرا واویلا / از جور اشقیا واویلا
واقعه غمانگیز حج سال ۶۶
در روز جمعه ۹ مرداد ۱۳۶۶، نیروهای امنیتی آل سعود به حجاج ایرانی که شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» میدادند، حمله کردند. این فاجعه در زمان حکومت ملک فهد رخ داد و در پی آن، ۲۷۵ حاجی ایرانی و ۴۵ نفر از حجاج کشورهای دیگر به شهادت رسیدند.
انتهای پیام/ 161
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
روایت حاج صادق اهنگران از حج خونین سال ۶۶ در مکه بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در ایام چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس علاوه بر فعالیتهای گذشته خود در حوزه دفاع مقدس پا به میدان تاریخ شفاهی فرماندهان گذاشته است تا با روایت دقیق و واقعی این اسوهها و چهرههای ماندگار دفاع مقدس بتواند در حفظ و انتقال ارزشهای دفاع مقدس و تبیین فرهنگ ایثار و شهادت برای نسلهای آینده و بهویژه برای نسل جوان کشور وظیفه تاریخنگاری خود را بهخوبی انجام دهد.
یکی از این اسوههای ماندگار حاج صادق آهنگران نوحهخوان و مداح رزمندگان و شهدای دفاع مقدس است که با نوای دلنشین خود در دوران جنگ شور حسینی(ع) را میان رزمندگان ایجاد میکرد و اکنون کتاب تاریخ شفاهی وی توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است.
مراسم رونمایی کتاب تاریخ شفاهی وی با توجه به وضعیت ناشی از شیوع ویروس کرونا بدون حضور رسانهها برگزار شد.
بهمنظور آشنایی بیشتر با این کتاب با علیرضا موحد علوی مدیر مطالعات تاریخ شفاهی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، سردار حاج صادق آهنگران راوی کتاب، حجتالاسلام محمدمهدی بهداروند مجری این کتاب و احمدی تدوینگر نهایی کتاب به گفتگو پرداختیم.
* حاج صادق یکی از چهرههای درخشان دفاع مقدس است
موحد: قبل از آنکه بخواهم گزارشی در خصوص جمعآوری کتاب بگویم باید این مطلب را در خصوص حاج صادق عرض کنم که حاج صادق آهنگران خودش یکی از افراد و شخصیتهای تأثیرگذار دفاع مقدس است. فرماندهان بسیاری مثل آقایان محسن رضایی، رحیم صفوی، سردار رشید و شمخانی داریم اما در حوزه فرهنگ جهاد و دفاع مقدس حاج صادق یکی از چهرههای درخشان دفاع مقدس است.
باید این موضوع را گفت که در عملیاتها همانند محسن رضایی از ایشان استقبال میکردند، یعنی وقتی ایشان وارد لشکر میشدند، رزمندهها مثل پروانه دور ایشان جمع میشدند.
مأموریت و ویژگی حاج صادق آهنگران آنقدر مهم بود که فرمانده سپاه در یک مقطعی حضور ایشان بهعنوان رزمنده در جبههها را ممنوع کرد، یعنی گفتند “حق ندارید مثل فرد عادی در دفاع مقدس شرکت کنید.”
* حاج صادق آهنگران باعث تقویت روحیه رزمندگان بود
ایشان باعث تقویت روحیه رزمندگان بود؛ چراکه حضرت امام خمینی(ره) به ایشان تأکید کرده بودند که بهصورت حماسی برای رزمندگان مداحی کنند. یکی دیگر از ویژگیهای حاج صادق این بود که نوحهها و اشعار ایشان روحیه استقامت و پایداری را در ذهن و دل رزمندگان تحکیم میکرد.
عروج معنوی و تعالی رزمندگان را که مورد تأکید رهبر معظم انقلاب است ایشان تقویت و عمق بخشی کردند، یعنی حاج صادق با نوحهسرایی خود روحیه معنوی و ایمانی را تحکیم میبخشید.
حضور آهنگران در جبهههای نبرد حق علیه باطل بشارت استقامت و حماسهآفرینی روی رزمندگان بود؛ تا جایی که دشمن روی ایشان حساس شد و در جنگ روانی میگفتند که “ما بلبل خمینی را (امام خمینی(ره)) ـ صادق آهنگران ـ اسیر کردیم”، این کار دشمن نشاندهنده تأثیرگذاری حاج صادق در جبههها بود.
یکی دیگر از ویژگیهای حاج صادق که ایشان را در تاریخ دفاع مقدس ماندگار کرد، بحث امیدآفرینی در دل رزمندگان بود که نیاز است کار پژوهشی در این زمینه شود. اگر خاطرات رزمندگان و شهدا را بررسی کنیم، نوشتهاند که چقدر ایشان باعث امیدآفرینی شدهاند. مأموریت آهنگران در جبهه، استقامت فکری، حماسهآفرینی مورد نیاز رزمندگان برای عملیات بود، که ایشان بهخوبی آن را انجام دادند.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس قرار است در یک برنامه سهساله تاریخ شفاهی ۳۰۰ فرمانده دفاع مقدس را جمعآوری کند، که تا الآن ۱۲۰ تاریخ شفاهی گرفته شده است، حدود ۱۲ جلد آن چاپ شده است که امیدواریم تا پایان سال ۸ جلد دیگر آن را رونمایی کنیم.
جالب اینجاست که حاج صادق، بهدلیل ویژگیهایی که در جبههها داشته است مورد توجه مرکز قرار گرفت و به همین دلیل بنا به درخواست خودشان کنار کار تاریخ شفاهی، یک کار علمی آموزشی نیز انجام شود؛ که کتاب حاج صادق در مراکز آموزشی نیز استفاده شود.
* مرکز اسناد و تحقیقات منحصربهفردترین اسناد را در اختیار دارد
**: برخی از فرماندهان دفاع مقدس بهدلیل آنکه حدود ۴۰ سال از آن واقعه میگذرد، شهید میشوند و فوت میکنند یا این خاطرهها از یادشان میرود، در خصوص اهمیت تاریخ شفاهی و حفظ این خاطرات بفرمایید.
موحد: آن چیزی که از جنگ باقی مانده دو بخش است؛ یکی بخش اسناد است که مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس یکی از منحصربهفردترین اسناد را در اختیار دارد چراکه در آن زمان افرادی کنار فرماندهان حضور داشتند و تمام اتفاقات را ضبط میکردند و در حدود ۲۸ هزار نوار کاست در اختیار مرکز هست که حدود ۴۰ هزار ساعت میشود. آنها پیاده و منتشر میشود. بخش دوم طبق فرموده حضرت آقا آن چیزی است که در دل و ذهن فرماندهها و رزمندگان است که در این موضوع به حوزه تاریخ شفاهی برمیگردد، هرچند دیر شروع شده اما بسیار مهم است،
یعنی ۵۰ درصد تاریخ دفاع مقدس اسناد و ۵۰ درصد دیگر مطالب داخل ذهن فرماندهان و رزمندگان است که انشاءالله مرکز میخواهد آنها را جمعآوری کند،
البته این ۳۰۰ فرمانده در حدود فرماندهان لشکر و تیپ هستند؛ درحالی که تعداد انبوهی فرمانده محور و گردان داریم که استانها باید آنها را جمعآوری کنند که امسال حدود ۱۰۰ فرمانده گردان را جمعآوری کردهایم.
**: در خصوص نحوه جمعآوری کتاب حاج صادق آهنگران بفرمایید.
موحد: حاج صادق آهنگران برای جمعآوری کتاب بسیار وقت گذاشتند علیرغم اینکه ایشان همانند زمان جنگ سرشان شلوغ است. آقای بهداروند که از نویسندگان دفاع مقدس هستند، زحمت پژوهش و مصاحبه را بهعهده گرفتند و جناب آقای دکتر احمدی تدوین نهایی کتاب را بهعهده گرفتهاند.
* حاج صادق قبل از مشهورشدن رزمنده بوده است
**: با توجه به اینکه آقای آهنگران در خصوص خودشان صحبت نخواهند کرد، حضرتعالی در خصوص ایشان و اهمیت فعالیت حاج صادق آهنگران که کارشان کنار فرماندهان منتشر میشود، بفرمایید.
بهداروند: این کتاب در حقیقت روایت شخصیتی است که قبل از آنکه مشهور شود، رزمندهای است که کنار حسین علمالهدی، حمید رمضانی، درفشان، سید محمدعلی حکیم و فرماندهانی که در هویزه به شهادت رسیدهاند، جنگیده و در امر مقاومت فعالیت میکردهاند.
پس از آنکه ایشان نوحهای برای رزمندهها میخوانند و بهدعوت شهید علمالهدی خدمت امام خمینی(ره) میرسند، حاج صادق آهنگران وارد فاز دیگری میشود، یعنی حاج صادق شخصیت مشهوری میشود که فرماندهکل سپاه مانع میشود که ایشان بجنگد و این حسرت همیشه روی دل حاج صادق میماند و ایشان هم همیشه از این حرکت فرماندهان گلایهمند است.
آنقدر کار ایشان کارآمدی خود را نشان داد که دشمن متوجه شد و اقدام به ترور ایشان کرد. در یکی از خانههای تیمی که سال ۱۳۶۰ توسط اطلاعات سپاه تخلیه میشود لیست کسانی را که قصد ترور داشتند پیدا میکنند که اسم حاج صادق را در آن میبینند برای همین برای او محافظ قرار میدهند.
نکتهای هست که در تاریخ دفاع مقدس به امر تبلیغات نپرداختیم؛ یعنی بیشتر به فاز نظامی اشاره کردهایم و به این نقش محوری که ترغیب و تشویق مردم به توجه به جبههها را بهعهده داشته است، نپرداختیم، درحالی که بحث تبلیغات در جنگ یک امر بسیار مهم است.
ما در دفاع مقدس سه موضوع داریم که تلفیق آنها سبب شد که بالندگی و توسعه جهاد و شهادت راهاندازی شود؛ یکی شخصیت امام خمینی(ره) بهعنوان مرجع، فرماندهکل قوا و رهبر بود، موضوع دوم حادثه دفاع مقدس است که یک دنیا علیه انقلاب اسلامی تهاجم کرد و نکته سوم شخصیت حاج صادق آهنگران است. وقتی این سه با یکدیگر ترکیب شدند یک پدیده نوظهور بود که مسبوق به سابقه نبود، در حالی که در گذشته بهتنهایی بوده اما این سه ضلع هیچگاه نبوده است. مثلا در دوره مشروطه هیچگاه این سه ضلعی شکل نگرفت و یا حتی در دوره های تاریخی دیگر.
حاج صادق آهنگران مداحی را از حالت فردی و شخصی در آورد و تبدیل به یک پدیده اجتماعی کرد؛ یعنی افراد را تشویق کرد که مردم به جبههها بیایند و حضور آنها باعث شد جنگ را اداره کردند و اگر این مشارکتهای مردمی نبود شاید سرانجام جنگ اینچنین نمیشد.
* صدای حاج صادق تلفیق اسلامیت و ملّیت است/ صدای حاج صادق تبدیل به یک جریان شد
صدای حاج صادق تلفیق اسلامیت و ملّیت است؛ چراکه برخی از افراد گفتند ــ فراگیر نیست ــ “میرویم جبهه از خاک و میهن دفاع کنیم” اما نگاهی را امام خمینی(ره) ارائه کردند که دفاع از کشور، دفاع از جمهوری اسلامی است و چراکه مرزهای جغرافیایی نماد انقلاب اسلامی است؛ حاج صادق آهنگران نماد همه این افراد بود که همه آنها را بهطرف جبهه سرازیر کرد.
صدای حاج صادق نوعی جنگ نرم بود، یعنی شاید این صدا را از دفاع مقدس حذف کنیم با کاستیهای زیادی روبهرو شویم، برای همین همه ما بهیکنحوی بدهکار به این صدا هستیم و صدای ایشان سهم زیادی در پیروزی عملیاتها داشت.
صدای حاج صادق باعث شد روحیه مقاومت بالا برود. این صدا بهدور از تفکرات نژادی و ناسیونالیستی، خود را جلو برد. این صدا محدود به ایران هم نشد و در دوران جنگ به لبنان کشیده شد و رزمندگان علیه رژیم صهیونیستی هم با این صدا آشنا هستند، یعنی صدای حاج صادق تبدیل به یک جریان شد.
**: در خصوص عقبه این صدا بگویید که چهچیزی باعث شد صادق آهنگران، حاج صادق شود؟
بهداروند: حاج صادق آهنگران قبل از انقلاب بهدلیل اینکه ابوی ایشان هم مداح بودند، مشغول به مداحی بوده است اما نه به این مشهوری؛ اما زمانی که وارد جنگ میشویم با حسین علمالهدی وارد مقاومت مرزی میشود، آنجا هم به خواندن مشغول میشود؛ همانجا باعث میشود که خدمت امام خمینی(ره) بروند و فراگیر و مشهور شوند.
خیلی از افراد داریم صدای خوبی دارند یا اشعار خوبی را میخوانند اما به دل نمینشیند، امام باقر(ع) میفرمایند “آن چیزی که برای خداست، نِمُو پیدا میکند.”، این حاصل اخلاص و نیت درونی حاج صادق است که به دل نشست. در کشوری که ۳۶ میلیون جمعیت دارد یک نفر گل میکند و این حاصل معنویت ایشان است، الآن هم مدافعان حرم با این صدا همسانسازی میکنند و شهدا در این هوای معنوی خودشان را بدهکار این حماسهسرایی میدانند.
ما باید این حماسهسرایی و سبک و سیاق را گسترش دهیم، به همین دلیل دستگاههای مربوطه باید این جریان را دنبال کنند که این جریان ادامه داشته باشد و به همین جا ختم نشود، البته تمام این برکات حاج صادق حاصل حاج حبیبالله معلمی و همسر ایشان است که حق زیادی گردن انقلاب اسلامی و دفاع مقدس دارند. من از اوایل جنگ کنار حاج صادق بودهام؛ میدیدم که اصلاً منزل نبودند و در اقصی نقاط کشور بودند.
* جمعآوری کتاب تاریخ شفاهی باقیاتالصالحات است/ هر چی بود برای نفس حاج حبیبالله معلمی است
آهنگران: تقدیر و تشکر میکنم از خبرگزاری تسنیم که این نشست خبری را برگزار کرد و امیدوارم سایر دوستان هم این کار را دنبال کنند که باقیات الصالحات باشد. جای حاج حبیبالله معلمی و آیتالله حائری شیرازی که اهل دل بودند، بسیار خالی است. بنده با آنها از اول جنگ ارتباط تنگاتنگی داشتم؛ آیتالله حائری شیرازی روزی به بنده فرمود “شما میدانید که تو نی هستید و هرچی دم است از حاج حبیبالله معلمی است.”، حقیقتاً هم همینطور است؛ هرچی پاکی و صداقت بود همه در وجود ایشان جمع شده بود. ایشان بسیار زحمت کشیدند و ثمر این زحمات بنده شدم، واقعاً حاج حبیبالله معلمی نقش بسیار تأثیرگذاری در همه کارهای حقیر داشت؛ ایشان بهعنوان یک استاد بزرگوار بنده را در همه موضوعات اخلاقی، معنوی، مادی و شعر همراهی کرد.
اشعار «ای لشکر صاحب الزمان(عج)، با نوای کاروان یا سوی دیار عاشقان» توسط حاج حبیبالله معلمی سروده شده است و اینکه این اشعار میان اشعار دیگر به این شکل معروف میشود بهدلیل اخلاص درونی ایشان بود.
من در زمان جنگ بهدلیل مشغله زیاد و اینکه همه کارها باید برای خدا باشد، علاقهای به نوشتن خاطرات نداشتم، از طرف دیگر در آن زمان و همچنان در حال حاضر به موضوعات فرهنگی اهمیتی داده نمیشود و بیشتر موضوعات نظامی و عملیاتی مهم است.
* خیلی غصه میخورم
بهدلیل ضرورت کار در همه تیپ و لشکرها حضور داشتم و در زمان جذب نیرو هم به شهرستان و استانها میرفتم. در شب عملیات هم باید در نزدیکی خط کنار رزمندگان میخواندم و بعد از عملیات هم که شهید میدادیم برای خانواده شهدا بخوانم برای همین فرصتی نبود که این خاطرات را یادداشت کنم برای همین خیلی غصه میخورم که چرا این خاطرات را یادداشت نکردم.
اگر آن خاطرات را یادداشت کرده بودم ۲۰ الی ۳۰ جلد کتاب از حماسهآفرینی بچهها مینوشتم چراکه با اکثر رزمندگان بودم و در اقصی نقاط کشور حضور داشتم.
البته گروهی آمدند و یکی دو روز خاطرات بنده را جمعآوری کردند و پس از آن آمدند گفتند که “حدود ۵۰ الی ۶۰ صفحه بیشتر نشده است و ارزش چاپ ندارد”؛ این اقدام آنها باعث شد توی ذوق من بخورد و دیگر به این موضوع اهمیتی ندهم.
زمانی که حضرت آقا فرمودند کار رزمنده زمانی به خاتمه میرسد که خاطرات نوشته شده باشد، دیدم خاطرات بسیار بااهمیت است برای همین انگیزه پیدا کردم که خاطرات خودم را ثبت کنم.
روزی در میدان انقلاب ایستاده بودم که آقای علی اکبری کنار بنده با موتور ایستاد و گفت “میخواهم خاطرات شما را ثبت کنم” و من هم شماره تلفن خود را همینطوری به ایشان دادم، بماند که خیلی ایشان را اذیت کردم.
روزی در اهواز بودم دیدم با یک پراید قدیمی با کلی تجهیزات سراغ من آمد، برای همین حدود دو الی سه ساعت دفتر خاطرات را عنوان کردم. در ذهنم این بود که ایشان هم همانند افراد دیگر اینها را بایگانی میکند و منتشر نمیکند. ایشان تمام صحبتهای بنده را تکه تکه جمعآوری کرد. با یکی از برادرها برای زیارت حرم حضرت عبدالعظیم(ع) راهی شهرری شدیم که محل زندگی آقای علیاکبری بود. ایشان از ما دعوت کرد که به منزل ایشان هم سری بزنیم. وارد خانه ایشان شدیم که خیلی هم کوچک بودم، دیدم تمامی اشعار و نوحههای ما را جمع و دانه دانه آنها را کدگذاری کرده است.
کاری که ایشان کرده بود نه سپاه، نه سازمان تبلیغات و نه هیچ ارگان دیگری انجام نداده بود و ایشان بسیار زحمت کشیده بود، برای همین انگیزه پیدا کردم که سایر خاطرات را در اختیار ایشان قرار دهم. البته این کتاب چاپ شد که حدود ۲۰۰ صفحه آن خاطرات است و مابقی آن اشعار حماسی دفاع مقدس است.
آن کتاب که نوشته آقای علی اکبری است، بیشتر دلی است اما پس از حضور آقای نائینی در مرکز اسناد و اهمیت ایشان به موضوعات فرهنگی بر آن شدیم که کتابی هم توسط مرکز اسناد منتشر شود.
نگارش کتاب را با آقای محمدمهدی بهداروند آغاز کردیم چراکه آقا مهدی از زمان جنگ با یکدیگر بودیم و از روحیات، رفقا، عملیاتها و… باخبر بودند برای همین بهترین کسی بود که میتوانست مسئولیت کار را بهعهده بگیرد.
* کتاب «با نوای کاروان» علمی است
**: جناب آقای آهنگران، تفاوت این کتاب را با کتاب آقای علی اکبری بفرمایید.
آهنگران: تفاوت این کتاب با کتاب آقای علی اکبری در این است که که این کتاب علمیتر است چرا که به صورت میدانی این کتاب نگارش شده است.
این دو کتاب را به دوستان ارائه کردم، توده مردم از کتاب با نوای کاروان استقبال کردهاند. این کتاب مختص ۸ سال دفاع مقدس است و جاهایی را که بنده طولانی صحبت کردم خلاصه کردند که برای مخاطب مناسبتر است. اگر نیازی باشد که در دانشگاه تدریس شود این کتاب مناسبتر است.
هدف از انتشار این کتاب این بود که اثرات عاشورا و اشعار عاشورایی و مداحی را در جبهه به نمایش بگذاریم و برای نسل آینده ثبت و ضبط کنیم.
* تاریخنگاری را بومی طراحی کردیم
**: تفاوت این کتاب را با کتاب آهنگران که توسط انتشارات دیگر منتشر شده بود بفرمایید.
احمدی: ما در این کتاب آمدهایم تاریخنگاری کردهایم، تاریخنگاری بعد از جنگ جهانی دوم شروع شد و دانشگاههای مختلفی این رشته را ابتداً در بخش روانشناسی ایجاد کردند و سپس در رشته تاریخ تدریس شد. زمانی که بنده در سال ۱۳۹۰ به جمع مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس اضافه شدم، هنوز تاریخنگاری شفاهی شکل نگرفته بود، برای همین مدلی بومی نیز، علاوه بر بینالمللی بودن، طراحی کردیم.
در این الگوی بومی تاریخنگاری تصویری را نیز اضافه کردیم؛ یعنی علاوه بر موضوعات نقلی از تصاویر نیز استفاده کردهایم، به همین دلیل یکی از ویژگیهایی که کتاب حاج صادق با سایر کتب در این زمینه دارد، همین موضوع است که بر اساس موضوعات پژوهشی نگارش شده است که میتواند در دانشگاهها تدریس شود.
یکی دیگر از ویژگیهای این کتاب گونهشناسی و مناسبتشناسی است. ما با همکاری آقای بهداروند بخشهایی را که بهصورت مناسبتی برای شهدا و فرماندهان خوانده بودند، در قسمت خودش آوردهایم، مثلاً زمانی که در خصوص شهید خرازی صحبت میکنیم، آن اشعار حاج صادق را در همان قسمت آوردهایم.
**: کتبی که در زمینه دفاع مقدس منتشر میشود، بیشتر شکل رمان دارد، شما در این کتاب چهنوع نگارشی را مد نظر قرار دادهاید؟
احمدی: بنیان تاریخ بر روایت است. تاریخ جنگ ما بر دو نوع روایت است؛ یکی روایت انسانی است که بحث رمان و داستان است و دیگری روایت تاریخی است. مرکز اسناد و تحقیقات بهدلیل غنای اسنادی دنبال جمعآوری خاطرات نبوده است.
زیبایی تاریخنگاری شفاهی دیالوگ است و مونولوگ نیست برای همین وقتی مخاطب سؤالات را میخواند، گمان میکند خودش این سؤالات را از حاج صادق میپرسد، به همین خاطر تأکید کردیم اول سندیت روایت تأکید شود؛ بارها و بارها تاریخ وقایع را چک کردیم.
**: آقای احمدی، اسم شما بهعنوان تدوینگر نهایی کتاب آمده است، آیا شما دخل و تصرفی در این کتاب داشتهاید؟
احمدی: آقای بهداروند نگارش اولیه را تحویل مرکز دادند؛ با توجه به رویکرد مرکز سعی کردیم با همفکری همدیگر یک رویکرد میانی و علمی را مدنظر قرار دهیم که برای مخاطب جذابتر باشد، برای هر کتاب تاریخ شفاهی الگویی طراحی کردیم و مثل پازل قطعات را کنار یکدیگر قرار میدهیم؛ جاهایی که خلأ وجود داشت با مشورت و اجازه آقای بهداروند مصاحبههایی گرفتهایم،
مثلاً در زمانی که در حال تدوین کتاب بودیم شهادت حاج قاسم اتفاق افتاد؛ برای همین با حاج صادق تماس گرفتم با وجود آنکه بخش سفرکردهها را بسته بودیم، اشعار و نوحههایی را که برای حاج قاسم سلیمانی میخواندند در این کتاب جای دادیم.
**: در تاریخ شفاهی از اسناد استفاده میشود، آیا در کتاب با نوای کاروان از اسناد نیز استفاده کردهاید؟
احمدی: بخشی از اسناد ما تصاویر هستند، برای همین سعی کردیم از تصاویر حاج صادق در این کتاب استفاده کنیم. برای فرماندهان دفاع مقدس از اسناد استفاده میکنیم اما برای حاج صادق بهدلیل اینکه کار فرهنگی انجام میدادند، اسناد کمتری از ایشان وجود دارد، برای همین از تصاویر ایشان استفاده کردهایم.
* من با حاج صادق رفاقت دیرینهای داریم
**: جناب آقای بهاروند، چرا حضرتعالی برای جمعآوری و نویسندگی کتاب انتخاب شدید؟
بهاروند: یکی از دلایلی که بنده توسط آقای نائینی و آقای موحد انتخاب شدم، بهدلیل قرابت تاریخی بنده با ایشان است، چراکه علاوه بر ارتباط شغلی ـ هر دو پاسدار بودیم ـ و دفاع مقدس، ارتباط خانوادگی نیز با یکدیگر داشتیم.
افراد مشهور بهدلیل اینکه ارتباط زیادی با دیگران دارند، بسیاری از خاطرات در ذهن آنها نمیماند. خیلیها با حاج صادق خاطره دارند اما ایشان بهیاد نمیآورد؛ لذا بنده بهدلیل اینکه مراسمها و در جاهای مختلفی در جبهه کنار ایشان بودم، این حضور برای کد دادن خاطرات به حاج صادق و غنای بحث کمک میکرد، مثلاً بنده برخی از خاطرات حاج صادق را که یک پاراگراف بود دنبال میکردم و از شخصیتهای اصلی آن را کامل میکردم.
**: کارکردهای اجتماعی کتاب با نوای کاروان برای نسل جوان چهچیزی است؟
بهداروند: مقام معظم رهبری فرمودند که “تاریخ دفاع مقدس را با دو ویژگی انجام دهید؛ یکی بهدور از انحراف و دیگری بهدور از تحریف.”، برای همین برای ثبت تاریخ دفاع مقدس یکی از متقنترین اسنادی که این دو ویژگی را دارد، شخصیتهای زنده این حادثه هستند، لذا مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران این جهاد بزرگ را بهعهده گرفت و به جمعآوری تاریخ شفاهی فرماندهان پرداخت.
**: چند جلسه برای مصاحبه با آقای آهنگران برگزار شد؟
بهداروند: حدود ۱۳ جلسه مصاحبه بهطول انجامید اما قریب به ۵۰ جلسه با افراد دیگر مصاحبه گرفتم و سخنان حاج صادق را تکمیل کردم.
**: اسامی افرادی که با آنها مصاحبه شده است در کتاب آمده است؟
بهداروند: بله؛ آقای دکتر احمدی تأکید داشتند که در کتاب هیچ ابهامی وجود نداشته باشد، فلذا تمام افراد را نام بردیم یعنی در کتاب شخص مجهول، پیدا نمیکنید.
**: نام با نوای کاروان را چهکسی انتخاب کرد؟
بهداروند: من اسم کتاب را حوالی صدا گذاشته بودم اما در مرکز شورای نامگذاری وجود دارد که تصمیم گرفتند نام کتاب را با نوای کاروان بگذارند؛ خیلی دوست داشتم نام کتاب در حوالی صدا باشد چراکه ایهام خاصی داشت و هم یک دلبستگی خوبی برای مخاطب ایجاد میکرد.
**: آقای آهنگران، نام کتاب را دوست دارید؟
آهنگران: اگر نام کتاب حوالی صدا بود معلوم نبود که برای آهنگران است اما با نوای کاروان مشخصاً برای بنده است. من دوست داشتم اسم کتاب روایت صادق باشد چراکه دوستان خیلی برای صداقت کتاب زحمت کشیدند اما نام این کتاب هم بد نیست.
* ادبیات دفاع مقدس هم داستانی است و هم تاریخی
موحد: ما در نگارش تاریخ یک حوزه تاریخ داریم یک حوزه ادبیات؛ در حوزه تاریخ ۵۰ سال آینده پژوهشگرانی میآیند در خصوص طراحی، فرماندهی و موضوعات غیره دفاع مقدس تفکر میکنند اما بنا بر فرموده مقام معظم رهبری دفاع مقدس همه نوع ادبیات را در خود جای داده است؛ هم رمان دارد هم داستانی است و هم تاریخی، در حقیقت این دو مکمل یکدیگر هستند، موضوع تاریخی برای کارهای پژوهشی است و ادبیات داستانی برای نهادینه کردن این فرهنگ در جامعه است برای همین با یکدیگر اختلافی ندارند، برای همین مقام معظم رهبری فرمودند رمانهایی در زمینه دفاع مقدس نوشته شود.
**: مدتی باب شده بود که کنار کتاب CD هم قرار میدادند، بهتر نبود بخشی از صوتها و فیلمهای حاج صادق را بهصورت CD همراه کتاب پیوست میکردید؟
موحد: این پیشنهاد دو سه بار توسط دکتر احمدی ارائه شد اما بهدلیل تعجیل در چاپ کتاب این کار انجام نشد.
حسرتی که فرماندهان جنگ بر دل آهنگران گذاشتند بیشتر بخوانید »