آیت الله بهشتی

انتخابات برای مردم ایران و منطقه بسیار سرنوشت ساز و مهم است


به گزارش دفاع‌پرس از سمنان،حجت‌الاسلام «علی سعیدی» امام جمعه موقت شاهرود در خطبه‌های نماز جمعه این هفته شاهرود در حسینیه اعظم مدرسه قلعه این شهر اظهار داشت: هیچ موقع نظام جمهوری اسلامی به حساسیت این مقطع از تاریخ قرار نگرفته هست و هوشیاری بالای مردم و ایفای نقش در این عرصه را می‌طلبد.

وی با بیان اینکه انتخابات برای مردم ایران و منطقه بسیار سرنوشت ساز و مهم هست، ابراز کرد: امروزه پرچم دفاع از کیان اسلام به دست ملت ایران و رهبر معظم انقلاب هست، مردم باید کسی را انتخاب کنند که در این راه باشد.

حجت‌الاسلام سعیدی راهبرد مقاومت فعال را بهترین راهکار در مقابل توطئه‌های دشمنان دانست و اظهار کرد: مقاومت فعال موجب شده صدای انقلاب در دانشگاه‌های آمریکا شنیده شود، این بیداری نیاز به هدایت دارد.

امام جمعه موقت شاهرود با بیان اینکه ایران اسلامی قوی، آرام و مطمئن در این دنیای متلاطم ایفای نقش می‌کند، ابراز کرد: ایران هیچ زمان به دنبال جنگ نبوده و صلح جهانی خواسته مردم این کشور اسلامی هست.

وی اشتغال، معیشت، مسکن و مهار تورم را مهمترین خواسته‌های مردم از رییس جمهور دولت چهاردهم عنوان کرد و گفت: مردم ایران به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامی به رییس جمهوری پرتلاش نیاز دارند که با انتخاب فرد اصلح از بین این ۶ نامزد محقق می‌شود.

خطیب جمعه شاهرود به تدوین برنامه هفتم کشور اشاره کرد و افزود: برای اجرای این برنامه به یک رییس‌جمهور قوی در راس قوه مجریه نیاز هست تا توسعه و پیشرفت کشور را شاهد باشیم.

حجت‌الاسلام سعیدی یکی از مهمترین ویژگی‌های رییس جمهور را «فسادستیزی» برشمرد و گفت: مبارزه با فساد قدرتی می‌خواهد که در مقابل آن ایستادگی و مقابله کند تا به نتیجه درست برسد.

وی با بیان اینکه احیای کارخانه‌ها و طرح‌های نیمه کاره دولت سیزدهم باید در دستور کار رییس‌جمهور منتخب مردم قرار گیرد، اظهار کرد: اصلاح سیستم اداری که موجب نارضایتی مردم شده، از راهبردهای دولت چهاردهم باشد.

امام جمعه موقت شاهرود ابراز کرد: دشمنان به دنبال ایجاد آشوب داخلی، اخلال در امنیت و تقابل بین دولت و مجلس هستند و با انتخاب فرد اصلح نقشه‌های آنها خنثی می‌شود.

حجت‌الاسلام سعیدی به چهار ویژگی فرد اصلح برای انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرد و گفت: ولایتمداری، اعتقاد به مبانی دین و انقلاب، مدیریت و کارآمدی از شاخصه‌های مهم انتخاب فرد اصلح هست.

وی با اشاره به سالروز شهادت آیت‌الله بهشتی و ۷۲ تن از یارانش و مناسبت هفته قوه قضاییه افزود: قوه قضاییه نقش تعیین کننده‌ای در حفظ امنیت اخلاقی و اجتماعی دارد.

مردم ولایتمدار و شهیدپرور شاهرود پس از اقامه نماز جمعه در تداوم حمایت از مردم مظلوم غزه و اعلام انزجار از جنایت‌های رژیم غاصب، اشغالگر و کودک‌کش صهیونیستی از حسینیه اعظم مدرسه قلعه تا میدان جمهوری اسلامی راهپیمایی کردند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

انتخابات برای مردم ایران و منطقه بسیار سرنوشت ساز و مهم است بیشتر بخوانید »

زمینه‌های بروز فاجعه هفتم تیر

زمینه‌های بروز فاجعه هفتم تیر



زمانی که سازمان منافقین با عزل بنی‌صدر احساس کرد که دیگر امکان پیشروی و کسب قدرت از طریق سیاسی مقدور نیست، به بهانه‌ای واهی اعلان جنگ مسلحانه داده، فعالیت‌های تروریستی خود را آغاز کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: منافقین که از حمایت مردمی برخوردار نبودند، مشی نفوذ در نهادهای مختلفی مانند دادگاه‌های انقلاب، اداره دوم ارتش، دفتر نخست‌وزیری، کمیته‌ها، سپاه پاسداران، حزب جمهوری اسلامی و دفتر رئیس‌جمهور را در پیش گرفتند. نفوذی‌های این سازمان از جمله محمدجواد قدیری، محمدرضا کلاهی، مسعود کشمیری و محمدکاظم افجه‌ای به تدریج توانستند به مراکز حساسی همچون حزب جمهوری اسلامی و شورای امنیت کشور راه یابند و در دوران ترورها صدماتی جبران ناپذیر به نظام جمهوری اسلامی وارد نمایند. علاوه بر آن، سازمان مجاهدین خلق که از حمایت مردمی برخوردار نبود، نه تنها در برابر دستور خلع سلاح صادره از سوی امام، مقاومت کرد، بلکه به تجهیز تسلیحاتی خود از همه راه‌ها پرداخت.

نخست‌وزیر رجایی درباره‌ی اقدامات سازمان مجاهدین خلق گفت: “سازمان از هر فرصتی استفاده می‌کرد که دست کم سه چیز را برای خودش آماده بکند. یکی از آنها اسلحه بود، به محض اینکه مردم ما در انقلاب پیروز شدند، این‌ها به انواع وسایل متوسل می‌شدند …

برای روزی که در نظر داشتند، بعد از جمع‌آوری اسلحه، شروع کردند به جمع‌آوری امکانات مالی و تدارکاتی، از بردن ماشین‌ها گرفته تا بردن پول‌های نقد و اسناد و تصرف اماکن که مدت‌ها طول کشید تا مردم توانستند این اماکن را که آنها به زور گرفته بودند از آنها پس بگیرند. به موازات این دو کار، چیزی که برای همه ما تعجب‌آور باشد، اینها شروع کردند به شناسایی شخصیت‌هایی که ممکن است در آینده‌ی این انقلاب نقش داشته باشند.”

«ابراهیم خدابنده» از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، در این خصوص گفت: “رجوی یک بار در صحبت‌هایش گفت: «زمانی که انقلاب شد، همه سازمان‌ها و گروه‌ها دنبال تشکیل حزب و کار سیاسی رفتند اما ما عاقل بودیم و از همان ابتدا رفتیم دنبال جمع‌آوری سلاح، تشکیلات نظامی و فرستادن نفوذی.» فردای انقلاب، کار اصلی سازمان، فرستادن نفوذی بود؛ سازمان هر کسی را که جذب می‌کرد، مثلا مانند کلاهی یا کشمیری، بلافاصله آن‌ها را برای نفوذ مامور می‌کرد. بعضی‌ها هم سرِ پستی که بودند، آن‌ها را جذب می‌کرد، مانند سرهنگ بهزاد معزی؛ این شخص در نیروی هوایی بود، خلبان شاه بود؛ به ایران بازگشت و سازمان او را جذب کرد یا خیلی افراد دیگر. رجوی می‌گفت این نفوذی‌های ما هر جا توانستند تأثیر گذاشتند مانند دفتر بنی‌صدر و هر جا نتوانستند تأثیر بگذارند، آنجا را منفجر کردند، مانند حزب جمهوری اسلامی.”

«رضا کیوان‌نژاد» از اعضای سازمان مجاهدین خلق، درباره هدف سازمان از تجهیز و ذخیره سلاح گفت: «با اوج‌گیری و حاد شدن کامل جریانات در روزهای پیروزی انقلاب، خط سرقت سلاح و مهمات به وسیله افراد سازمان پیاده گردید. این خط عمدتاً به وسیله مرکزیت که آن موقع تشکیل شده بود از مسعود رجوی، موسی خیابانی، علی زرکش، مهدی ابریشمچی و عباس داوری بود… تحلیل این مسئله به وسیله مرکزیت این بود که از آنجا که رشد تضادهای دو جریان در نهایت به خشونت گراییده و با سلاح حل می‌شود، لذا باید برای این برخورد آماده گردید… سرقت سلاح و مهمات به وسیله گروهی به نام عملیات و تحت مسئولیت دو نفر از اعضای ارشد به نام‌های فاضل مصلحتی و حمید جلال‌زاده صورت می‌گرفت.»

سلاح‌های به غارت رفته، در خانه‌های اعضای سازمان یا در مکان‌های امن دیگر مخفی می‌شد. علاوه بر این، سازمان منافقین به دلیل کمک‌های مالی بنی‌صدر توانسته بود مقدار قابل توجهی سلاح از طریق واسطه‌های عراقی از راه کردستان وارد کند.

«احمدرضا کریمی»، از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، درباره‌ی قصد قبلی سازمان برای ترور آیت‌الله بهشتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، نوشته است: “نکته‌ی مهمی که در ارتباط با مسائل فوق نباید از نظر دور بماند،‌ اعترافی است که وحید [افراخته] در مورد شهید بهشتی دارد. در تک نویسی وحید برای تقی شهرام، ‌آخرین عبارت آن این است که شهرام و دار و دسته‌اش قصد داشتند در سال ۱۳۵۴، دکتر بهشتی را ترور کنند. (‌حتماً برای این احتمال که مخالفت و عدم حمایت روحانیون را ناشی از ایشان می‌دانستند.) این اعتراف را در سال۵۹،‌ من در پرونده تقی شهرام دیدم و متأسفانه روی آن کار نشد؛ بالاخره تروری که توسط مرکزیت سال ۵۴ سازمان طراحی شده بود، در ۷ تیر ۱۳۶۰، توسط مرکزیت سال ۶۰ سازمان به اجرا در آمد.”

«ابراهیم خدابنده» در این باره گفته است: “رجوی از زندان پیام داد و این [جریان مارکسیستی تقی شهرام] را محکوم کرد که نَه! این جریان اپورتونیستیِ چپ‌نما بوده و ما همچنان مسلمانیم و یک ۱۲ ماده‌ای از زندان بیرون داد، ماده ۱۰ آن می‌گوید: «تهدیدِ اصلیِ مبارزات ما جریان راست ارتجاعی است که ما با آن مبارزه می‌کنیم.» این همان حرف تقی شهرام بود یعنی مسعود رجوی در آن ۱۲ ماده هارت و پورت کرده که نخیر ما مسلمانیم و مارکسیست نیستیم اما اصل مطلب همان حرف تقی شهرام بود که می‌گفت تهدید اصلی، تهدید جریان انقلابی است؛ یعنی جریان مذهبی مشکل آن‌ها بود که شاخص اصلی‌اش شهید بهشتی بود. رجوی می‌گفت: «وقتی که من از زندان آزاد شدم، تمام سعی‌ام را کردم که نگذارم امام وارد ایران شود،» حتی به نزد آیت‌الله لاهوتی و افراد دیگری رفته بود که به امام خبر بدهید اینجا ما اطلاعات داریم، تهدید می‌شود، اینجا برسد ترور می‌شود.”

آیت‌الله بهشتی در ابتدای انقلاب به خاطر القائات منافقین و روزنامه‌های ضد انقلاب، همواره مورد تهمت و توهین بود. توطئه‌چینی برای عزل بنی‌صدر، آمریکایی و مدافع غرب بودن از جمله اتهاماتی بود که دکتر بهشتی صبورانه و مظلومانه با آن‌ها برخورد می‌کرد.

زمانی که سازمان با عزل بنی‌صدر احساس کرد که دیگر امکان پیشروی و کسب قدرت از طریق سیاسی مقدور نیست، به بهانه‌ای واهی اعلان جنگ مسلحانه داده، فعالیت‌های تروریستی خود را آغاز کرد و اولین ضربه‌ی هولناک را با انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و به شهادت رساندن ۷۲ تن از مسئولان طراز اول مملکت، از جمله دکتر بهشتی، رئیس دیوانعالی کشور، وارد آورد.

سازمان مجاهدین خلق بر این گمان بود که آیت‌الله بهشتی بر روی امام خمینی نفوذ دارد و با کشتن او، نظام با مشکل جدی رو به رو خواهد شد. «مسعود خدابنده»، عضو جدا شده سازمان، در این باره گفته است:”متاسفانه اشتباه محاسبه مجاهدین در مقابله با حکومت نه از این نقطه شروع شده بود و نه به این نقطه پایان یافت. شروع اشتباه محاسبه سیاسی مجاهدین تحلیلی بود که بواسطه آن از آغاز انقلاب، جناح حاکم و مغز متفکر و رهبر این جناح را آیت‌الله بهشتی دانسته و آیت‌الله خمینی را هم اگر چه همنوع ولی بازیچه تحلیل‌های وی می‌دید. این تحلیل حالا می‌گفت حکومت پس از حذف بنی‌صدر یکپارچه شده و دیکتاتور واقعی کشور اکنون آیت‌الله بهشتی است. پس با زدن این سر (آیت‌الله بهشتی) رژیم سرنگون خواهد شد.”

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

زمینه‌های بروز فاجعه هفتم تیر بیشتر بخوانید »

آلبانی با پذیرش منافقین وارد بازی خطرناکی شده است/ حقوق‌بشر برای غربی‌ها در هر کشوری معنای متفاوتی دارد

بازی خطرناک آلبانی با پذیرش منافقین در کشورش/ حقوق‌بشر برای غربی‌ها در هر کشوری معنای متفاوتی دارد


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «رامین مهمان‌پرست» سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران اخیراً گفت‌وگویی را فصلنامه The Watchlist (فصلنامه تخصصی انگلیسی بنیاد هابیلیان) انجام داده است که ماحصل این گفت‌وگو در شماره سوم این فصلنامه منتشر شده است.

«مهمان‌پرست» معتقد است که آلبانی با پذیرش گروهک تروریستی منافقین، وارد بازی خطرناکی شده است که می‌تواند تبعات سنگینی برای او داشته باشد و اروپا هم اگر بخواهد به خاطر ریسکی که آلبانی کرده، خودش را درگیر این خطرات کند، اشتباه بزرگی کرده است.

«مهمان‌پرست» می‌گوید که وقتی گروهی پایگاه مردمی ندارد و به چهارچوب‌های رفتاری مردم و افکار عمومی اعتقادی ندارد، وابسته به پول و ابزار قدرت‌ها شده و هر رفتار زشتی را مرتکب می‌شود و دنیای غرب هم از این نوع گروه‌ها و تشکل‌ها به عنوان یک وسیله استفاده می‌کند و هنگامی‌که احساس کنند دیگر این‌ها نمی‌توانند کمک‌شان کنند، آن‌ها را به زباله‌دان خواهند انداخت.

آن‌چه در ادامه می‌خوانید، ماحصل گفت‌وگوی سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با نشریه The Watchlist است؛

The Watchlist: آقای دکتر با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید در ابتدا از نحوه آشنایی خود با گروهک تروریستی منافقین در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بفرمایید.

مهمان‌پرست: شروع آشنایی من با این تشکیلات به دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بر‌می‌گردد. به دلیل اینکه در دهه ۵۰، این تشکیلات فعالیت‌های مختلفی داشت. در سال ۱۳۵۴ تعدادی از منافقین را در منطقه دردشت نارمک دستگیر کرده بودند؛ چون در نارمک زندگی می‌کردم، آن‌جا دانش‌آموز ۱۲ قدیم بودم، از همکلاسی‌هایم ۲ سال از لحاظ سنی کوچک‌تر بودم، جهشی درس خوانده بودم، سال ۱۳۵۴ سال آخر دبیرستانم بود و سال بعدش در سن ۱۶ سالگی دانشجوی دانشگاه شریف بودم، با آن ذهنیتی که از این‌ها داشتم، وقتی وارد دانشگاه شدم، در دانشگاه ۲ مجموعه کار سیاسی می‌کردند؛ یکی انجمن دانشجویان مسلمان و دیگری سازمان دانشجویان مسلمان بود.

انجمن دانشجویان مسلمان متعلق به منافقین بود، بچه‌های سازمان دانشجویان مسلمان کسانی بودند که با منافقین اختلاف سیاسی داشتند، بعضی از افرادی که در سازمان دانشجویان مسلمان فعالیت می‌کردند، بعدا از اعضای اصلی اصلاحات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شدند. اعضای ارشد گروهک منافقین در دانشگاه شریف درس می‌خواندند.

اولین بحث‌هایی که اتفاق می‌افتاد اواخر سال ۱۳۵۶ یا ۱۳۵۷ بود، شهید بهشتی در آن موقع خیلی مورد اتهام قرارمی‌گرفت؛ مثلا می‌گفتند اسنادی در لانه جاسوسی مربوط به ایشان است و خیلی فضاسازی علیه او انجام می‌شد، فضاسازی علیه سه نفر بود، آقایان: بهشتی؛ هاشمی رفسنجانی و خامنه‌ای، این‌ها سه یار انقلاب بودند، آن‌موقع فضاسازی علیه شهید بهشتی زیاد بود، جلسه‌ای در داشگاه صنعتی شریف برگزار شد که سه ساعت به طول انجامید. آقای «رضا سیف‌اللهی» که بعدا فرمانده نیروی انتظامی کل کشور شد، آن‌موقع دانشجوی دانشگاه شریف بود و مدیر این جلسه بود. شهید بهشتی برای مناظره با ۲ نفر از اعضای گروهک منافقین آن‌جا بود. یادم می‌آید که آن‌جا خیلی از بچه‌های دانشگاه به دنبال این بودند که بفهمند حرف‌هایی که درباره شهید بهشتی می‌گویند، درست است یا نه؟

رفتار شهید بهشتی، جایگاه منافقین در میان دانشجویان را پایین می‌آورد

ما ردیف اول در سالن آمفی‌تئاتر دانشگاه شریف نشسته بودیم. سالن پر شده بود. دو سه صندلی آن طرف‌تر از ما، «مریم قجر عضدانلو (رجوی)» نشسته بود. او هم دانشجوی دانشگاه شریف بود. در آن‌جا بحث شروع شد؛ چون منافقین مناظره را علیه آقای بهشتی راه انداخته بودند، از اعضای منافقین در جلسه حضور داشتند. خیلی اتهامات زیادی را به آقای بهشتی می‌زدند. آقای بهشتی با خونسردی مطالب را گوش می‌کرد و سعی می‌کرد خیلی اخلاقی پاسخ دهد. یکی دو‌مرتبه تذکر داد که اینجا رینگ بوکس نیست؛ نیامده‌ایم که با هم جدل کنیم، نمی‌شود در عرض ۵ دقیقه، ۱۰ اتهام به من بزنید و من در عرض ۵ دقیقه بتوانم پاسخ بدهم، این شیوه غلط است، در آن جلسه نوع برخورد شهید بهشتی به قدری مؤثر بود که در پایان ۲ نفری که با ایشان مناظره می‌کردند و از همان ابتدا به ایشان حمله می‌کردند، خجالت می‌کشیدند که سرشان را بالا بیاورند و بخواهند به همان روش بدشان ادامه دهند.

شخصیت آقای بهشتی این‌ها را آرام کرده بود، تأدیب شده بودند، پاسخ‌های شهید بهشتی طوری بود که بچه‌های دانشگاه که ۵۰ درصدشان با تردید آمده بودند و خیال می‌کردند که یک چیز‌هایی درباره شهید بهشتی وجود دارد، جلسه که تمام شد، دور ایشان حلقه زدند و شعار می‌دادند «بهشتی قهرمان، امید مستضعفان» و ایشان را تا در دانشگاه بدرقه کردند.

این جلسه‌ای بود که برای آقای بهشتی و بچه‌های انقلاب باعث آبرو شد و برای منافقین که از خودشان برخورد زننده‌ای را در اذهان به وجود آورده بودند، جایگاه‌شان بیش از قبل در بین دانشجویان پایین آمد. از آن زمان بحث‌ها ادامه پیدا کرد، حضور من در سال ۱۳۵۵ در دانشگاه شریف که مرکز بحث‌های سیاسی بود، باعث شد تا اطلاعتم درباره جریان‌های سیاسی در آن زمان از بقیه بیشتر باشد و نسبت به این جریان هم آشنایی بیشتری داشته باشم.

«مسئول کوچه و خیابان»؛ پست‌های کاذب برای جذب اعضا!

این ماجرا‌ها هم‌زمان با تحولات جریان انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، بحث دولت موقت آقای بازرگان بود و نقشی که منافقین در آن ایام می‌خواستند بازی کنند، آن زمان مرحوم آقای طالقانی بودند، منافقین به دنبال شکاف بین مسئولین کشور بودند، به آقای طالقانی، پدر طالقانی می‌گفتند، می‌خواستند ایشان را در مقابل امام خمینی (ره) قرار دهند، توطئه‌های مختلفی را منافقین در آن زمان طراحی می‌کردند، بحث مجلس و انتخابات مجلس بود، افرادی را از اقشار مختلف جذب می‌کردند، کسانی را که سن‌شان کم بود، از دانشجویان و دانش‌آموزان، در سر کوچه‌ها و جا‌های مختلف مجبور می‌کردند که پلاکارد‌هایی را در دست‌شان بگیرند، شعار‌هایی را بدهند، با یک کار تشکیلاتی و مسئولیت دادن‌های کاذب جذب‌شان می‌کردند، مثلا یک نفر را مسئول خیابان یا کوچه بن‌بست می‌گذاشتند و به او می‌گفتند که شما مسئولیت این مکان را داری، با این کار‌ها افراد کم‌سن و سال را جذب خود می‌کردند، این وقایع تا زمان بنی‌صدر ادامه داشت.

منافقین وارد فاز مسلحانه می‌شوند!

در مسائلی که بنی‌صدر با نظام پیدا کرد، در دستور کار او، مخالفت‌کردن با امام خمینی (ره)، شهید بهشتی، هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای بود، اختلافاتش با دولت شهید رجایی و ماجرای ۱۴ اسفند سال ۱۳۵۹ که اوج اختلافات بنی‌صدر با نظام بود، شروع شد. در این روز در دانشگاه تهران، بنی‌صدر به طرفدارانش فراخوان داد که در آن‌جا جمع شوند و منافقین آن‌جا جمع شده بودند و اجتماع را مدیریت می‌کردند، از آن طرف هم تعدادی از بچه‌هایی که معتقد به نظام بودند، آن‌جا حضور داشتند تا جلوی حرکت آن‌ها را بگیرند، درگیری شروع شد، منافقین بچه‌های ما را از دیوار‌های چندمتری به پایین پرت می‌کردند، اتفاقاتی که آن‌جا افتاد، باعث شد که اختلاف بنی‌صدر با نظام به نقطه آخر برسد، در همان ایام منافقین به سرکردگی «مسعود رجوی» پیوندشان را با بنی‌صدر اعلام کردند، دیگر مواضع کاملا شفاف و واضح شده بود، این اتفاقات ادامه داشت تا اینکه منافقین تصمیم به مبارزه مسلحانه با نظام گرفتند و درگیری‌ها به اوج خودش رسید.

در این درگیری‌ها «موسی خیابانی» (نفر دوم منافقین) به همراه «اشرف ربیعی» (همسر اول مسعود رجوی) کشته شدند، منافقین خط و خطوط عملیاتی‌شان را مرتب تغییر می‌دادند، پس از فرار بنی‌صدر به همراه رجوی از ایران، تعدادی از نیرو‌ها را به عراق بردند، آن‌ها در کمپ اشرف فعالیت‌شان را ادامه دادند، بچه‌های انقلاب را در داخل کشور ترور و شکنجه می‌کردند، در واقع به نیروی دشمن کشور ما تبدیل شدند، منافقین نیرو‌هایی بودند که مزدوری صدام را می‌کردند.

به دلایل واهی جان انسان‌ها را می‌گرفتند

این اتفاقات ادامه داشت تا زمانی که بنده قصد ازدواج داشتم، در اسفند سال ۱۳۶۰ منافقین یکی از افرادی را که ترور کردند، شهید «یعقوبی» بود. او مدیرعامل بانک سپه بود و جلساتی با شهید هاشمی‌نژاد، شهید لواسانی و افرادی مثل آقای ولایتی و آقای مرتضی نبوی داشت، جمعی بودند که جلسات‌شان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی معروف به جلسه دکتری شده بود، شهید هاشمی‌نژاد هم یکی از اعضای این جلسات بود.

آقای یعقوبی را در جلوی منزلش به رگبار بستند و فردی که این ترور را انجام داد «عباس صحرایی» نام داشت که آن زمان معروف بود؛ چون او بیش از ۵۰ نفر از شخصیت‌ها را ترور کرده بود، آن موقع که شهید یعقوبی به شهات رسید، من با خانواده ایشان هیچ آشنایی نداشتم؛ ولی مسئولیتی داشتم که می‌بایست بولتنی را برای مقامات کشور، درباره شهید تهیه می‌کردم. اولین‌بار خودم خبر شهادت این شهید را در این بولتن آوردم، به فاصله سه، چهار ماه از شهادت ایشان، دوستانم دختر ایشان را به من برای بحث ازدواج معرفی کردند، پس از چند جلسه‌ای که رفتیم و با خانواده شهید یعقوبی آشنا شدیم، این آشنایی به ازدواج ختم شد و من از نزدیک با خانواده شهید و مشکلاتی که بعد از ترور این خانواده داشتند، بیشتر آشنا شدم.

جنایاتی را که منافقین انجام دادند، جنایات کور بود، منافقین به دلایل واهی جان انسان‌ها را می‌گرفتند، کسبه و بازاری‌هایی که فقط ابراز علاقه به انقلاب اسلامی می‌کردند یا علاقه‌ای به شهید بهشتی، آقای خامنه‌ای و شهید هاشمی‌نژاد داشتند و عکس‌های این‌ها را در مغازه‌شان می‌زدند را ترور می‌کردند، گاهی اوقات شخصی را اشتباهی ترور می‌کردند، فقط روی ظواهر اقدام می‌کردند.

در ایام تعطیلی دانشگاه به دلیل انقلاب فرهنگی، من در آموزش و پرورش در مدرسه‌ای در میدان توحید تدریس می‌کردم، که در آن ایام ترور‌هایی در اطراف‌مان اتفاق می‌افتاد، روز به روز جنایات منافقین کورتر و وقیحانه‌تر علیه مردم صورت می‌گرفت، یکی از منفورترین گروه‌های سیاسی در تاریخ کشورمان منافقین هستند.

The Watchlist: شما در نیویورک تجربه رو در رو شدن با منافقین را داشتید، لطفا از این تجربه بگویید؟

مهمان‌پرست: بله، من سخنگوی وزارت امور خارجه بودم، یک سفر را برای رفتن به مجمع عمومی سازمان ملل متحد حضور داشتم. معمولا گروه‌هایی که مخالف دولت‌ها هستند، مکانی را در اختیارشان می‌گذارند، تا این‌ها بتوانند در آن‌جا تجمع و اعتراض کنند؛ ولی از آن محدودیتی که پلیس نیویورک می‌گذارد، نباید خارج شوند، با بلندگو، پرچم و پلاکارد می‌آیند. این ماجرا برای روزی بود که آقای احمدی‌نژاد سخنران بود و ما در مجمع عمومی حضور داشتیم، منافقین جمع شده بودند و شعار می‌دادند. تعدادی از مخالفان دولت سوریه هم با آن‌ها بودند.

آلبانی با پذیرش منافقین وارد بازی خطرناکی شده است/ حقوق‌بشر برای غربی‌ها در هر کشوری معنای متفاوتی دارد

در نیویورک زمانی که اجلاس مجمع عمومی شکل می‌گیرد، یک قواعدی برای تردد وجود دارد، خیابان‌های اصلی و فرعی شماره‌بندی دارد، خیابان‌های بزرگ از شماره یک شروع می‌شود و سازمان ملل در آن‌جا است و خیابان‌های دو، سه و چهار که به اصطلاح برای آن‌ها لایه‌های حفاظتی تعریف می‌شود، در خیابان شماره یکم هیچ ماشینی نباید تردد کند، فقط ماشین رؤسای جمهور و وزاری امور خارجه. امنیت رؤسای هیئت‌ها با حفاظت آن‌جا بود، با ماشین‌های دارای حفاظت، افراد را به داخل مجمع سازمان ملل منتقل می‌کنند، غیر از ماشین‌های حفاظت بقیه افراد در هر سطحی که باشند، معمولا از خیابان اول تا خیابان دوم پیاده رفت و آمد می‌کنند، ماشین‌های عادی نمی‌توانند رفت و آمد کنند، محلی از خیابان دوم به بعد را برای تظاهرات افراد مخالف اختصاص دادند، جایی بود که با بلندگو و شعاردادن بتوانند صدایشان را به ساختمان سازمان ملل برسانند، زمانی که سخنرانی آقای احمدی‌نژاد تمام شد، تعداد اعضای هیئت ایرانی زیاد بود. ماشین‌های حفاظت، آقای احمدی‌نژاد را به همراه وزیر امور خارجه آقای صالحی و تعدادی وزرا و همراهان دیگر سوار کردند و ماشین‌های اسکورت حافظت تکمیل شد؛ لذا ما ترجیح دادیم پیاده برویم.

شارلاتانیسم به سبک فرقه رجوی!

من به اتفاق دو، سه نفر از مدیران وزارت امور خارجه بودیم، پیاده از همان خیابانی عبور کردیم که منافقین تجمع کرده بودند؛ چون من را شناختند، شروع به شعار و توهین علیه من کردند، یکی دو نفر از منافقین از محلی که برایشان تعیین شده بود، خارج شدند که نبایستی از آن محدوده خارج می‌شدند و به ما حمله کردند و به تدریج افراد دیگری هم به آن‌ها اضافه شد، فکر می‌کنم تعدادشان به ۱۰۰ یا ۱۵۰ نفر رسید. من را حلقه کرده بودند و توهین می‌کردند و شعار می‌دادند، اگر در کشور‌های غربی اینچنین اتفاقی بیافتد، آن‌ها کسی را که اول اقدام فیزیکی می‌کند، مجرم می‌شناسند، منافقین با همین اطلاعاتی که از شرایط آن‌جا داشتند، می‌خواستند کاری کنند که من روی آن‌ها دست دراز کنم و با توهین‌هایشان دنبال این بودند که من جواب‌شان را بدهم. زمانی که دور من حلقه زده بودند و توهین می‌کردند، حدود ۴۰، ۵۰ عدد گوشی و دوربین به طرفم بود و فیلمبرداری و عکس‌برداری می‌کردند تا بعدا علیه ما از آن استفاده کنند؛ بدون این‌که جواب‌شان را بدهم، مسیرم را ادامه دادم و با کسانی که راهم را سد کرده بودند درگیر نشدم، منتافقین می‌دیدند که من به آن‌ها توجهی نمی‌کنم؛ لذا جلوی من می‌ایستادند تا راهم سد شود، در آن موقعیت اگر حتی دستم را می‌گذاشتم سر شانه یکی از آن‌ها، مطمئن بودم خودش را به روی زمین می‌انداخت و می‌گفت این به ما حمله کرده است و از دید پلیس آن‌جا مقصر شناخته می‌شدم؛ لذا من با آگاهی که داشتم در دام‌شان نیفتادم، برنامه‌شان این بود که من را به کوچه خلوت بکشانند تا دوربینی نصب نباشد، در جمعیت تلاش می‌کردند با زیرپایی من را به روی زمین بیندازند، این ماجرا تقریبا یک‌ربع تا ۲۰ دقیقه به طول انجامید، پلیس نیویورک آن‌جا بود، ولی با آن‌ها هیچ برخوردی نمی‌کرد.

The Watchlist: چرا پلیس آمریکا به اقدامات غیرقانونی و خرابکارانه این گروه حساسیتی نشان نمی‌دهد؟  

مهمان‌پرست: پلیس یا دستگاه امنیتی آمریکا که درباره گروه‌های تروریستی تصمیم اتخاذ می‌کند، منافقین را که در لیست گروه‌های تروریستی بودند و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، مستشاران آمریکایی را ترور می‌کردند، به فاصله چند روز تا زمان برگزاری اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، از لیست گروهک‌های تروریستی خارج کرد و فعالیت‌شان را آزاد اعلام نمود. با این اقدام معلوم می‌شود که منافقین تحت حمایت دولت آمریکا هستند، آن‌ها همچنین تحت حمایت اروپایی‌ها هستند، چندبار به پلیس تذکر دادیم که این‌ها مزاحم ما هستند، جلوی راه ما را می‌گیرند؛ ولی پلیس با بی‌تفاوتی هیچ اقدامی نکرد، تا اینکه در سر چهارراهی ماشین پلیسی را دیدم و درب ماشین را باز کردم و داخلش نشستم، هنگامی که منافقین دور ماشین پلیس را گرفتند، پلیس‌ها، منافقین را از ماشین دور کردند و مجبور شدند از ما حفاظت کنند. به من گفتند شما داخل ماشین بمانید تا ماشین مخصوص برسد.

رفتار بی ادبانه منافقین در نیویورک مورد انتقاد همه قرار گرفت

بعد از گذشت چند دقیقه، ماشین ضدگلوله‌ای از تیم امنیتی‌شان آمد و ما را سوار کرد و به هتل رساند، هنگامی که در هتل بودیم، بعد از چند دقیقه، رئیس پلیس نیویورک به هتل آمد و از من عذرخواهی کرد، به او گفتم که امنیت میهمانان با شماست و همکاران شما با اینکه می‌دیدند آن‌ها از محلی که برای ابراز مخالفت‌شان هم بود خارج شده‌اند و به ما حمله کردند، با این وجود هیچ اقدامی نکردند، او فقط عذرخواهی می‌کرد و می‌گفت اگر قصد شکایت دارید، می‌توانید شکایت کنید. شاید این شکایت هم به نتیجه‌ای نمی‌رسید، ما در آن ماجرا به دنبال این بودیم که چهره منافقین را در آن‌جا آشکار کنیم و همچنین حمایت دولت آمریکا و پلیس از آن‌ها هم شفاف شود.

آلبانی با پذیرش منافقین وارد بازی خطرناکی شده است/ حقوق‌بشر برای غربی‌ها در هر کشوری معنای متفاوتی دارد

خوشبختانه با آن‌همه توهین و فحاشی برخوردم طوری نبود که از آن سوء‌استفاده شود، رفتار ما و در مقابل رفتار بد منافقین، وضعیت بسیار بدی را برای منافقین ایجاد کرد و برگی برنده به خاطر رفتار مؤدبانه ما برای هیئت ایرانی شد. فردای آن روز، رسانه‌هایشان عکس آن وقایع را منتشر کرده بودند و دولت آمریکا را زیر سؤال برده بودند که چرا حفاظتی از میهمانان ایرانی انجام نداده است. روز بعد برنامه‌ای در یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای ایرانی مخالف نظام پخش شد که به شدت نسبت به رفتار بد منافقین انتقاد شد، در آن برنامه با کلمات خیلی تندی به آن‌ها می‌گفتند که «مهمان‌پرست سخنگوی وزارت امور خارجه ایران است؛ حتی اگر رفتار سیاسی مهمان‌پرست را قبول ندارید، حق نداشتید با او اینگونه رفتاری را داشته باشید». همچنین گفته بودند «او با شما چه رفتاری کرد، رفتار اخلاقی محترمانه داشت؛ ولی شما وحشی‌گری کردید و مردم ایران قضاوت می‌کنند، شما که ادعا دارید ایران را می‌خواهید اداره کنید، با این وحشی‌گری‌ها می‌خواهید اداره کنید؟» در آن ماجرا خیلی به ضرر خودشان شد و چهره‌شان خیلی مخدوش شد.

The Watchlist: با توجه به رفتار خشن منافقین که خودتان هم با این رفتار مواجه شدید، این رفتار گروهک منافقین چیز جدیدی نیست و شما هم تجربه مواجه با آن را در نیویورک داشتید، آن‌ها در برهه‌ای همزمان به ۱۱ سفارتخانه ایران در کشور‌های مختلف حمله کردند، این گونه رفتار‌های منافقین برای کشور‌ها قابل پیش‌بینی است. برخورد دولت‌های میزبان با رفتار‌های خشونت‌آمیز این گروهک را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مهمان‌پرست: ما مشکلی که با دنیای غرب داریم، این است که خیلی از واژه‌های زیبایی که در سطح روابط بین‌الملل مطرح است، از آن به عنوان یک اهرم فشار یا وسیله و ابزار برای رسیدن به اهداف‌شان استفاده می‌کنند، فرض کنید نسبت به حقوق بشر که خیلی کلمه زیبایی می‌باشد، حقوق بشر برای آن‌ها در جای مختلف معنای مختلفی دارد، مثلا اگر افرادی در فلسطین، یمن، عراق و کشور‌های مختلف کشته شوند، هیچ مشکلی نیست و این را جزو حقوق حاکمان آن رژیمی می‌دانند که این جنایات را مرتکب می‌شوند؛ ولی اگر در یک کشور غربی، حقی از کسی ضایع شود و او اعتراض کند که چرا حقوقش زیر پا گذاشته شده است، آن را خلاف همه چیز می‌دانند، مثلا در برخی از کشور‌های غربی خانم‌ها نمی‌توانند از حجاب خودشان دفاع کنند، در آن‌جا حقوق بشر نادیده گرفته می‌شود، می‌گویند اینجا یک قواعد دارد و باید قواعد رعایت شود؛ ولی اگر همین اتفاق در جای دیگری، در فرهنگ کشور دیگری، در اعتقادات کشور دیگری باشد و بخواهد یک چهارچوبی را ارائه دهد، خلاف آزادی و خلاف حقوق بشر است.

بحث دموکراسی نیز همین‌گونه است؛ در کشور ما انتخابات مختلف صورت می‌گیرد، تقریبا به صورت میانگین هر سال انتخاباتی سراسری داریم، با این وجود ما را متهم می‌کنند که در کشورتان دموکراسی نیست، در عربستان از تاریخ تأسیسش تا الان هیچ انتخاباتی برگزار نشده است، آن‌جا می‌شود دوست کشور‌های غربی و هیچ مشکلی با دموکراسی ندارد.

مسئله آزادی هم این‌گونه است؛ کشور ما در فعالیت‌های هسته‌ای می‌خواهد از دانش هسته‌ای برای پیشرفت کشورش استفاده کند؛ ولی آن‌ها می‌گویند ما باید مراقب شما باشیم تا انحرافی از فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای نداشته باشید و کسانی که داورند و این حرف‌ها را می‌زنند، سلاح هسته‌ای دارند و کشور‌ها را با آن تهدید می‌کنند. آمریکا نیمی از سلاح هسته‌ای دنیا را دارد و تنها کشوری است که از سلاح هسته‌ای استفاده کرده و چند صد‌هزار نفر از مردم ژاپن را از بین برد.

غرب از گروهی که ۱۷ هزار نفر را ترور کرده است، حمایت می‌کند/ از منافقین برای زد و بند سیاسی علیه ایران استفاده می‌کنند

بحث تروریسم و مقابله با تروریسم همین‌گونه است؛ اگر مردم لبنان بخواهند از کشورشان دفاع کنند و جلوی تجاوز رژیم صهیونیستی بایستند، به حزب‌الله لبنان تروریست می‌گویند؛ ولی منافقینی را که ۱۷ هزار نفر از مردم ایران را ترور کردند را در حمایت خودشان قرار می‌دهند، در قاموس هیچ کشوری که جایگاهی در بحث وطن‌پرستی، انسانیت و اخلاق داشته باشد، نیست که عده‌ای در زمان جنگ با دشمن خارجی علیه ملت خودشان بجنگند؛ ولی منافقین این‌گونه به کشورشان خیانت کردند و در این زمینه پرونده سیاهی دارند؛ اما با وجود این اسناد ضدحقوق بشری، کشور‌های غربی به این‌ها اجازه فعالیت می‌دهند و نام‌شان را از آن دایره تروریسم خارج کردند. واژه‌هایی را که آن‌ها استفاده می‌کنند، واقعی نیست، این واژه‌ها به عنوان ابزار دست، هر جا که لازم باشد، استفاده می‌کنند، این‌که چرا علی‌رغم این همه رفتار‌های خشونت‌آمیز به این‌ها اجازه فعالیت می‌دهند، برای این است که همه رفتارهایشان سیاسی است و کلماتی را که به کار می‌بندند، برای رسیدن به اهداف خودشان است، در هیچ جای دنیا به جنایات منافقین رسیدگی نمی‌شود و حتی از آن‌ها برای زد و بند‌های سیاسی و اهرم فشار به جمهوری اسلامی ایران استفاده می‌شود.

The Watchlist: بنیاد هابیلیان در مقابل دادگاه حمید نوری در سوئد نمایشگاهی درباره تاریخ اقدامات تروریستی منافقین برگزار کرد که با واکنش شدید این گروهک مواجه شد، به شکلی که با چاقو، بنر و پوستر‌های نمایشگاه را از بین بردند و دست به اعمال وحشیانه زدند. متأسفانه پلیس سوئد در برخورد با آن‌ها تعلل کرد. انگیزه منافقین از این اقداماتی که باعث می‌شود چهره‌شان را سیاه‌‎تر و خراب‌تر کند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مهمان‌پرست: زمانی جریانی سیاسی با اتکاء به مردم خودش، فعالیت‌هایی را دنبال می‌کند و امید دارد که مثلا پیروز شود یا با سرنگونی یک رژیم بتواند حکومت را در دست بگیرد، همه رفتارش باید بر مبنای علاقه مردم، گرایش مردم به حرف‌های آن‌ها، چهارچوب فکری‌شان و برنامه‌های سیاسی و اقتصادی‌شان باشد، اگر جریان سیاسی‌ای می‌خواهد کار کند و هیچ پایگاهی در بین مردم خودش نداشته باشد، سراغ مراکز قدرت می‌رود، بودجه‌اش را از آن‌ها می‌گیرد، حمایت سیاسی‌اش را از آن‌ها می‌گیرد، بستر فعالیت‌های سیاسی‌اش را آن‌ها فراهم می‌کنند.

وقتی پایگاه مردمی نداشته باشی، هر رفتار زشتی را مرتکب می‌شوی

منافقین زمانی می‌خواهند حرکتی را ساماندهی کنند، مثلا وزیر سابق امور خارجه آمریکا که رئیس سازمان جاسوسی آمریکا بود، در مجلس منافقین سخنرانی علیه ما می‌کند، یا فردی که خیلی تند است و تندی‌اش طوری است که در آمریکا آن‌هایی که او را می‌شناسند، از دایره عقل و منطق او را به دور می‌دانند، به اسم آقای جان بولتون، این آدم هم‌پیمان این گروهک تروریستی می‌شود. زمانی که منافقین برای بزرگ کردن خودشان از این چهره‌ها استفاده می‌کنند و از بودجه آن‌ها بهره می‌ببرند، مشخص می‌شود که این‌ها یک سازمان ابزار دست قدرت‌ها هستند، پایگاه مردمی ندارند و دیگر به آن چهارچوب‌های رفتاری مردم و افکار عمومی اعتقادی ندارند؛ چون برایشان مهم نیست؛ ولی اگر قرار بود منافقین کار مردمی‌ای انجام دهند، طبیعتا نباید وارد بحث‌هایی می‌شدند که از دید افکار عمومی این رفتار‌ها، رفتار درستی نیست، چهارچوب منطقی ندارد و نشان‌دهنده یک نوع وحشی‌گری است، ولی چون‌که می‌دانند مردم به آن‌ها اعتقادی ندارند و قبول‌شان ندارند، فقط با فشار‌های سیاسی دولت‌های غربی و رژیم صهیونیستی، پول و امکانات آن‌ها فعالیت می‌کنند و نگران این جور مسائل نیستند و هر رفتار زشتی را مرتکب می‌شوند؛ البته این را نمی‌دانم که منافقین دقت می‌کنند یا نه؟! که دنیای غرب از این نوع تشکل‌ها و جریان‌ها به عنوان یک وسیله استفاده می‌کنند، هنگامی‌که احساس کنند که دیگر نمی‌توانند کمک‌شان کنند و به دردشان بخورند، همه این‌ها را به زباله‌دان خواهند انداخت.

The Watchlist: می‌دانیم که انتقال منافقین از عراق به آلبانی با حمایت آمریکا صورت گرفت، در واقع آمریکا بود که در نهایت و پس از ناتوانی گسترده در اقناع یا تطمیع سایر کشورها، این کشور را انتخاب کرد و حتی از لحاظ بودجه‌ای هم آن‌ها را پشتیبانی کرد. از جنابعالی دو پرسش داریم، اول اینکه انگیزه آمریکا از انتخاب آلبانی چه بود؟ و دوم انگیزه آلبانی برای پذیرفتن این گروهک تروریستی به درخواست آمریکا چه بود؟

مهمان‌پرست: بعد از اینکه منافقین احساس کردند که در عراق جایگاه امنی ندارند و مردم و دولت عراق مخالف حضور آن‌ها در این کشور هستند و بعد از اینکه منافقین خسارت‌های زیادی را دیدند و افراد زیادی را در پادگان اشرف از دست دادند، تصمیم آمریکایی‌ها این بود که این‌ها را جابه‌جا کنند، و به نقاط مختلفی انتقال دهند، هیچ کشوری حاضر نشد این‌ها را بپذیرد، اگر یک جریان سیاسی سالمی باشد و آینده‌دار باشد، اصولا کشور‌های دیگر از آن‌ها استقبال می‌کنند، مثل اینکه دارند برای حکومت‌های بعدی در این کشور سرمایه‌گذاری می‌کنند، زمانی که در عراق صدام حاکم بود و خیلی از چهره‌های سیاسی مبارز به ایران پناه آورده بودند، آن‌ها از اینکه پیش ما بودند و امنیت داشتند، خوشحال بودند و ما هم به خاطر مسائل انسانی کمک‌شان می‌کردیم و ایران را به محلی امن برای پناه افراد آواره قرار دادیم و بعد از اینکه دولت مردمی در عراق روی کار آمد، همین دوستانی که در ایران بودند، مسئولیت‌های مختلف در عراق گرفتند؛ چون پایگاه مردمی داشتند، الان هم رابطه خوبی با ما دارند و ما در سخت‌ترین شرایط در کنارشان بودیم.

کشور‌های غربی منافقین را لکه نجس می‌دانند؛ بنابراین حاضر به پذیرش‌شان نبودند

اگر کشور‌های غربی نسبت به منافقین چنین دیدی داشتند، حتما بر سر پناهندگی این‌ها بین کشور‌ها دعوا بود، اگر این‌طوری بود آن‌ها با خودشان می‌گفتند چون ۲ روز دیگر این‌ها اداره کشور خیلی مهمی را در خلیج فارس و خاورمیانه به عهده می‌گیرند، باید از الان یک رابط خوبی با این‌ها داشته باشیم؛ ولی دلیلش چه بود که هیچ کشوری حاضر نشد این‌ها را بپذیرد؟ و این‌ها مثل یک لکه نجس هستند که کشور‌های دیگر خودشان را از این‌ها دور می‌کنند و دنبال دردسر نمی‌گردند، حالا چرا آلبانی پذیرفت؟ به نظر می‌رسد آلبانی چون در یک منطقه در اروپا قرار گرفته است و به خاطر گذشته‌اش نسبت به کشور‌های دیگر از لحاظ پیشرفت خیلی عقب مانده است، مشکلات جدی دارد و باید به کمک‌های کشور‌های غربی امیدوار باشد، کشوری که از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در محدودیت قرار می‌گیرد و احتیاج به کمک دیگران پیدا می‌کند، در قبال یک سری کمک‌ها حاضر می‌شود، مسائل مختلف سیاسی‌ که آن‌ها تحمیل می‌کنند را بپذیرد.

آلبانی با پذیرش منافقین وارد بازی خطرناکی شده است/ حقوق‌بشر برای غربی‌ها در هر کشوری معنای متفاوتی دارد

پذیرش منافقین، برای آلبانی مشکلات جدی به وجود می‌آورد

دلیل اصلی آلبانی برای پذیرفتن منافقین، این بود که کشور‌های غربی با او معامله کردند و در ازای این، یک سری کمک‌ها و حمایت‌ها از آن‌ها خواستند که البته برای کشور آلبانی حتما یک نقطه منفی است و حتما مشکلات جدی برای آن‌ها به وجود می‌آید، در بحث‌های سیاسی نقطه‌ای آبرومندی نیست که بخواهند آن را جایی مطرح کنند، تنها دلیلش فشار‌های آمریکا و کشور‌های غربی بوده است؛ به دلیل ضعفی که کشور آلبانی دارد و کمک‌ها و وعده‌هایی که دولت‌های غربی به او دادند زیر بار این قضیه رفت.

The Watchlist: پذیرش منافقین برای آلبانی دستاورد خوشایندی نخواهد داشت و تبعاتی برای آن‌ها دارد، یکی از تبعات این است که آلبانی سال‌ها درخواست دارد که عضو اتحادیه اروپا شود، ولی هنوز این موفقیت حاصل نشده است، آیا حضور این سازمان تروریستی در این کشور می‌تواند مانعی جدی برای پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا شود؟  

مهمان‌پرست: کشور‌هایی که عضو اتحادیه اروپا هستند، برای اینکه عضو جدیدی به آن‌ها اضافه شود، دنبال منافع ملی خودشان هستند، اگر احساس کنند عضو جدیدی برای آن‌ها دردسر به دنبال دارد، طبیعتا یا علنی می‌گویند یا بهانه‌های مختلفی می‌آورند و مانع این پیوستن می‌شوند، فکر کنید که چرا با پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا مخالفند، با این‌که ترکیه عضو ناتو است و با خیلی از سیاست‌های آن‌ها همراه می‌باشد؛ ولی اگر ترکیه عضو اتحادیه اروپا شود، یک کشور اسلامی با مردمی که گرایش به اسلام دارند و اگر بخواهد در اتحادیه نقطه نظرات خودش را دنبال کند، در آینده منافع آن‌ها را تهدید می‌کند، امروزه بحث اوکراین که اتفاق افتاده است، اوکراین دنبال عضویت در اتحادیه اروپا می‌باشد؛ چرا اروپایی‌ها موافقت نمی‌کردند، برای اینکه احساس می‌کردند ممکن است اوکراین برای آن‌ها دردسر درست کند، به خاطر نوع سیاست‌هایی که اوکراین دنبال می‌کرد و حساسیت‌هایی که روسیه نسبت به اوکراین داشت و این درگیری که به وجود آمده است، همه می‌دانند که اگر اوکراین عضو اتحادیه اروپا بود، همه اروپا درگیر می‌شدند؛ چرا ناتو حاضر نیست مستقیما وارد کمک به اوکراین شود، برای اینکه اگر بخواهد این کار را انجام دهد، یعنی درگیری مستقیم با روسیه. پس کشور‌های عضو اتحادیه اروپا برای پذیرش اعضای جدید خیلی سخت‌گیری می‌کنند که برای آینده آن‌ها تبعات منفی نداشته باشد.

اروپا برای بازی خطرناک آلبانی، خود را به دردسر نمی‌اندازد

آلبانی به لحاظ سیاسی و اقتصادی فاصله زیادی با کشور‌های پیشرفته اروپایی دارد و از طرف دیگر وارد یک بازی خطرناک سیاسی‌ شده است که به یک جریان تروریستی که علنا علیه یک دولت رسمی فعالیت می‌کند، به آن‌ها در کشورش پایگاه داده است و این پایگاه دادن، تبعات خیلی بزرگ و سنگینی را می‌تواند برای او داشته باشد؛ چرا باید اتحادیه اروپا، آلبانی را بپذیرند؟ او برای آن‌ها دردسرساز می‌شود و اروپا اگر بخواهد به خاطر ریسکی که آلبانی کرد، خودش را درگیر این خطرات کند، اشتباه بزرگی کرده است، به همین خاطر بعید می‌دانم که با این سیاست‌های دولت آلبانی در آینده‌ای نزدیک عضو اتحادیه اروپا شوند.       

آلبانی با پذیرش منافقین وارد بازی خطرناکی شده است/ حقوق‌بشر برای غربی‌ها در هر کشوری معنای متفاوتی دارد

The Watchlist: غیر از تجربه‌ای که با منافقین در نیویورک داشتید، آیا در زمانی که در دستگاه دیپلماسی کشور بودید و به کشور‌های مختلف سفر کردید، برخورد دیگری با منافقین داشتید؟   

مهمان‌پرست: مدل‌های مختلفی ممکن است باشد، در کشور‌های مختلف فرق می‌کند، بعضی مواقع می‌خواهید اجلاسی را شرکت کنید، منافقین سعی می‌کنند برایتان مزاحمت ایجاد کنند، مثلا مقر اتحادیه اروپا در بروکسل است، سفر مقامات در بروکسل که انجام می‌شود، آن‌جا منافقین سعی می‌کنند تعرضی به هیئت ایرانی کنند یا جلسه را در محل اجلاس بهم بزنند، توهین کنند. در بعضی از این سفر‌هایی که ما با مقامات می‌رفتیم، به عنوان سخنگوی وزارت امور خارجه همراه‌شان بودم، شاهد صحنه‌هایی از برخورد آن‌ها بودیم؛ ولی در محل‌هایی که من به عنوان سفیر بودم، موردی را ندیدم؛ یعنی در آن‌جا جایگاهی نداشتند، مثلا اعلام می‌کردند گروهی مخالف حکومت ایران می‌خواهند تظاهرات کنند، سپس وزارت امور خارجه آن کشور به ما اطلاع می‌داد، آمار تعدادشان و زمان برگزاری تجمع اعتراضی را می‌گفت، حتما می‌بایست خود پلیس، حفاظت سفارت را بر عهده می‌گرفت، یک بار در زمانی که من در لهستان بودم، گفتند یک گروهی می‌خواهند بیایند و مخالفت کنند، تاریخ و زمانش را گفته بودند، گفتیم چندنفر هستند، گفتند ۲۰ نفر هستند، قرار بود با یک فاصله‌ای از سفارت بیایند و اعتراضاتشان را به صورت پلاکارد و پوستر نشان دهند، قرار بود ۲ ساعت تظاهرات کنند، زمانی که آمدند دیدیم ۱۲ نفر بیشتر نیستند، یک نفر ایرانی هم داخل‌شان نیست، نیم ساعت هم بیشتر نبودند و بعد حوصله‌شان سر رفت و رفتند، یعنی دیگر کسی از این‌ها استقبال نمی‌کند.

انتهای پیام /113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازی خطرناک آلبانی با پذیرش منافقین در کشورش/ حقوق‌بشر برای غربی‌ها در هر کشوری معنای متفاوتی دارد بیشتر بخوانید »

فیلم/ ماجرای غنائم جنگی رزمندگان دفاع مقدس از ارتش عراق

فیلم/ ماجرای غنائم جنگی رزمندگان دفاع مقدس از ارتش عراق

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ ماجرای غنائم جنگی رزمندگان دفاع مقدس از ارتش عراق بیشتر بخوانید »

سبک زندگی شهیدبهشتی ازنگاه دختر بابا/ مردی از تبار خوبان

سبک زندگی شهیدبهشتی ازنگاه دختر بابا/ مردی از تبار خوبان



محبوبه سادات بهشتی با ماست تا از مردی بگوید که نام او بعد از گذشت ۴ دهه از شهادتش، هنوز هم جاودان است و نقش موثری در انسان‌سازی و پرورش تفکرات بزرگ ایفا می‌کند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محبوبه سادات بهشتی که حالا کارشناس ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی است، در زمان شهادت پدر، ۷ سال بیشتر نداشت. او کوچکترین فرزند آیت الله بهشتی بود و شاید کمترین بهره را از وجود پدر برده بود اما با این حال، حرف های بسیاری برای گفتن دارد و به خوبی می‌تواند شخصیت شهید بهشتی را برایمان وصف کند.

محبوبه سادات سال هاست روی شناسایی شخصیت پدر کار می‌کند و هرروز و هرسال، زوایای جدیدی از اخلاق و مرام پدر برایش نمایان می شود.

او می‌گوید:«با جمع آوری اطلاعات، خاطرات، آثار و هرآن‌چه که از شهیدبهشتی به جا مانده، درتلاشم تا تکه های این پازل را برای شناخت شخصیت ایشان کامل کنم؛ هرچه قدر جلوتر می روم و تجربیات خودم از زندگی بیشتر می شود، ابعاد جدیدی از شخصیت ایشان را کشف می کنم.»

سبک زندگی شهیدبهشتی ازنگاه دختر بابا/ مردی از تبار خوبان
خانم محبوبه سادات، کوچکترین فرزند شهید بهشتی

خانواده؛ اولویتی که رنگ نمی‌باخت

براساس مستندات موجود، شخصیت شهید آیت الله بهشتی در قالب خانواده، شخصیتی بسیار جذاب و دوست داشتنی بوده، بطوریکه تک تک فرزندان این شهید بزرگوار همواره در توصیفاتشان از پدر، به نکات آموزنده و ارزشمندی اشاره می کنند و ایشان را پدری همه چیز تمام می‌دادند.

محبوبه سادات نیز با مهر تایید نسبت به این موضوع می‌گوید:«پدرم اهمیت بسیاری برای خانواده قائل می‌شدند، بطوریکه رابطه ای صمیمانه و دوستانه در خانواده ما جریان داشت و این صمیمیت در اوج احترام بود. پدر ما هرگز در کارهای شخصی، فعالیت های بیرون از خانه و یا مطالعاتشان خلاصه نمی‌شدند و به رغم تمام مشغله‌ای که داشتند، دورهمی شبانه و گپ و گفتی صمیمانه در کنار خانواده را فراموش نمی‌کردند. حواسشان به تک تک اعضای خانواده بود؛ هرشب از درس بچه‌ها می‌پرسیدند و بچه‌ها راجع به مسائل روزمره خود صحبت می‌کردند.»

او ادامه می دهد:«ایشان همچنین علاوه بر دورهمی های شبانه، روز جمعه را روز خانواده اعلام کرده بودند و حتی همه دوستانشان نیز این موضوع را می‌دانستند تا برای روز جمعه، جلسه ای نگذارند. پدرم همیشه برای جمعه‌ها برنامه داشتند تا این روز برای خانواده و فرزندان به گردش و تفریح بگذرد. معمولا مادرم غذایی آماده می‌کردند و به اطراف تهران و جاهایی که محیط سالم تری داشت، می‌رفتیم؛ اگر هم در خانه می‌ماندیم، بدون برنامه نبودیم. ایشان به فراخور زمانه، برای خانه دستگاه هایی همچون آپارات تهیه کرده بودند و در روزهای جمعه برایمان فیلم می‌گذاشتند تا حتی در خانه هم، حال و هوای سرگرمی و تفریح داشته باشیم.»

سبک زندگی شهیدبهشتی ازنگاه دختر بابا/ مردی از تبار خوبان
شهیدبهشتی در جمع خانواده و درحال نوازش نوه دختری خود

دغدغه کودک و تکریم فرزندان

وقتی مردبزرگی همچون دکتربهشتی در کنار تمام آثار ارزشمندش، کتابی برای کودکان می‌نویسد، قطعا دغدغه کودک دارد و برای فرزندان خود نیز پدری تمام عیار است.

دخترکوچک شهیدبهشتی توضیح می‌دهد:«کتاب “نقش آزادی در تربیت کودک”، عملا فضای ذهنی و تفکری که پشت تربیت فرزندان بوده را به خوبی برای مخاطبان روشن می‌کند اما من هم در اینجا خیلی خلاصه توضیح می دهم که برای شهید بهشتی بحث آزادی انسان و انتخابگر بودن بچه ها بسیار اهمیت داشت که این تفکر براساس مبانی اسلامی و دینی شکل گرفته ‌بود و خودشان هم در چنین فضایی بزرگ شده‌ بودند و همین تفکر را در خانه نیز پیاده می‌کردند. اصلا اهل تحکم نبودند و از موضع بالا به بچه ها نگاه نمی‌کردند، بلکه برای فرزندان و نظرات آن ها اهمیت زیادی قائل می‌شدند و اگر قرار بود در خانه برای موضوعی خانوادگی تصمیم گیری شود، به بچه‌ها میدان می‌دادند تا در تصمیم گیری ها مشارکت داشته باشند.»

محبوبه سادات اضافه می کند:«پدر ما در وهله اول یک معلم بودند و شغل اولشان نیز همین معلمی بود، بنابراین اگر قرار بود یک توصیه تربیتی داشته باشند، در یک فضای کاملا محبت آمیز و با هنرمندی کامل این کار را انجام می‌دادند. حتی خود من سال ۵۹ بنا به شرایط آن زمان، کلاس اول را با تدریس پدرم به پایان رساندم و ایشان به رغم تمام مشغله هایشان، وقتی به منزل می آمدند با حضور قلب به من درس می‌دادند و آرامش بسیارخاصی داشتند.»

سبک زندگی شهیدبهشتی ازنگاه دختر بابا/ مردی از تبار خوبان

در عمل هم همانی بود که می‌گفت

شاید خیلی از ما انسان ها با ایده آل‌هایی که از آن حرف می زنیم تفاوت داشته باشیم و نتوانیم مطابق تفکرات و حرف هایمان عمل کنیم اما به گفته محبوبه سادات، دکتربهشتی این چنین نبوده و درست مطابق حرف هایش عمل می‌کرده. «شاید اغراق آمیز به نظر بیاید اما واقعیت این است و قاطعانه می‌توانیم بگوییم که ایشان به همان چیزی که می‌گفتند عمل می‌کردند و در داخل خانه و در زندگی شخصی، مثل حرف هایی بودند که می‌زدند. ایشان انسانی بودند که به یک شخصیت منسجم رسیده و هیچ تناقضی در رفتار و گفتارشان وجود نداشت؛ حقیقتا رسیدن به چنین جایگاهی واقعا سخت است و تصور اینکه انسان در عمل هم مثل حرف هایش باشد، برای خود من واقعا اعجاب برانگیز است.»

محبوبه سادات اضافه می کند:«شهید بهشتی بنده حقیقی خداوند بودند؛ از مسیر و جاده بندگی خارج نمی‌شدند و خواست خدا را بر خواست خود مقدم می‌دانستند. تحت هیچ شرایطی از زیربار مسئولیت فرار نمی‌کردند، کنار نمی‌کشیدند و قهر را نمی‌شناختند، بلکه تمام مشکلات کاری و تهمت‌ها را به جان می‌خریدند و مخلصانه به خاطر خدا کار می‌کردند. ویژگی هایی چون انتقاد پذیری، صبوری، انصاف، صحه صدر، گشاده رویی و احترام به افراد در هرجایگاهی باعث شده بود تا شهیدبهشتی به محبوبیت خاصی نزد مردم برسند، تا جایی که وقتی واقعه هفتم تیر اتفاق می افتد، بسیاری از مردم برای شهیدبهشتی نگران شده و با شهادتش گریان می‌شوند. واقعا چنین جایگاهی به راحتی بدست نمی‌آید و قطعا پیشینه قدرتمندی درپس آن وجود دارد.»

سبک زندگی شهیدبهشتی ازنگاه دختر بابا/ مردی از تبار خوبان

خود را برتر از دیگران نمی دانست

آیت الله بهشتی گرچه نسبت به بسیاری از مردم زمانه خود برتری داشت و از مردان بزرگ کشور به شمار می رفت اما نه جایگاه و نه شهرت، هیچ کدام اثری منفی بر شخصیت این شهید بزرگوار نگذاشت و شهید بهشتی از مردان بسیار متواضع آن دوران بود.

محبوبه سادات می گوید:«پدرم نه در محیط خانه و نه در بیرون از خانه، هیچ گاه خود را برتر از دیگران نمی‌دانستند. مثلا ما همیشه پدر و مادرمان را در کنار هم به عنوان ستون های اصلی خانواده می دیدیم و احساس نمی‌کردیم که یکی بخواهد برتری خودش بر دیگری را ثابت کند. آن ها همیشه و در تمام مراحل زندگی دوشادوش هم حرکت می‌کردند و پدر نیز همواره قدردان زحمات مادر بودند و حتی یک بار با صدای بلند با مادرمان صحبت نکردند. مادری که طی ۳۰ سال زندگی با شهیدبهشتی چه در شرایط طلبگی و چه در شرایط سیاسی، سختی های بسیاری متحمل شدند و با این‌حال به سبب عشق و علاقه ای مثال زدنی، پای تمام سختی ها و ناامنی ها ایستادند و هیچ گاه گله ای از شرایط نکردند.»

دختر شهید بهشتی همچنین به اخلاق مداری پدر در جامعه و در برخورد با عموم مردم اشاره کرده و توضیح می‌دهد:«  خصلت معلمی فطرتا در وجود شهیدبهشتی نقش بسته بود و به همین سبب نیز با همه افراد برخوردی متناسب با خود آن شخص داشتند و اصلا از بالا به افراد نگاه نمی‌کردند. از نگاه ایشان، هر فردی شخصیتی با خصوصیات منحصر به فرد بود و همین نیز باعث می‌شد تا همه افراد برایشان مهم جلوه کنند. ایشان همچنین در ارتباط با همه افراد خوش اخلاق و خوش مشرب بودند و شوخی‌هایشان در محدوده ای بود که منجر به مسخره کردن و غیبت نشود. اساسا با غیبت حتی نسبت به دشمنانشان نیز مخالف بودند و هیچ گاه لب به غیبت نمی‌گشودند و اجازه این کار را به اطرافیان و خانواده نیز نمی‌دادند.»

سبک زندگی شهیدبهشتی ازنگاه دختر بابا/ مردی از تبار خوبان
شهید بهشتی درکنار همسری فداکار

تنش های جامعه جایی در خانه نداشت

شهیدبهشتی بااینکه ازسیاست مداران زمان خود بود و با دغدغه های ذهنی بسیاری دست و پنجه نرم می‌کرد اما هیچ گاه اجازه نداد تا این دغدغه ها راهی به خانه باز کرده و آرامش خانواده را به هم بزند. محبوبه سادات می گوید:«گرچه هیچ کدام از افراد خانواده ما بی خبر از فضای بیرون و جدا از جامعه نبودند و حتی درگیر آن هم می‌شدند اما فضای خانه به شکلی بود که انگار هیچ مشکلی وجود ندارد. پدرمان همواره محیط خانه را در آرامش کامل نگه می‌داشتند و تنش‌های کاری خود را به هیچ وجه وارد محیط خانه نمی‌کردند. در واقع وقتی درب خانه بسته می‌شد، محیط خانه برای ما محیط بسیار امنی می‌شد و خبری از هیاهوی جامعه نبود.»

دختر کوچک شهیدبهشتی، آرامش خانه را حاصل نظم مثال زدنی پدر و عدم تداخل مسائل با یکدیگر دانسته و توضیح می‌دهد:” یکی از ویژگی های منحصر به فرد شهیدبهشتی که در میان دوستان و اقوام نیز شهرت داشت، نظم ایشان در امور مختلف بود. چه بساکه همین نظم باعث می‌شد تا ایشان بتوانند مسائل مختلف شخصی، سیاسی، علمی و…را به درستی و به بهترین شکل ممکن مدیریت کنند. پدرم در هر ساحتی از زندگیشان چه ساحت شخصی، چه ساحت خانوادگی و چه ساحت زندگی سیاسی خود با حضورقلب کامل زندگی می‌کردند و هیچ کدام با یکدیگر تداخل نداشتند که همین باعث می‌شد تا تمام کارهای ایشان به شکل کاملا منظم، تفکیک شده و به بهترین شکل ممکن پیش رود، بنابراین شهیدبهشتی در محیط خانواده، یک پدر کامل و به دور از هرگونه تنش بودند و بیشترین اثرگذاری را بر روی تک تک اعضای خانواده داشتند.»

سبک زندگی شهیدبهشتی ازنگاه دختر بابا/ مردی از تبار خوبان

حق مداری و مردم داری؛ میراثی ماندگار از پدر

بنا به فرمایشی از حضرت امیر(ع):«بهترین چیزی که پدران برای فرزندان به ارث می گذارند، آدابی است که به ان ها می رسد.» این میراث ارزشمند در وجود فرزندان شهیدبهشتی به خوبی دیده می شود و فرزندان ایشان تمام تلاش خود را کرده اند تا در مسیر پدر قدم بردارند. محبوبه سادات می گوید:« جدای از نظم که در زندگی تک تک خواهر و برادرهایم ساری و جاری است، حق مداری و مردم داری نیز به شکل خاصی دیده می شود. پدرم به شدت حق مدار بودند و این طور نبود که بخواهند حق را بر افراد تطبیق بدهند، بلکه افراد را بر حق تطبیق می دادند که بنده این ویژگی را به شکل خاصی در وجود خواهر وبرادرهایم نیز می بینم.»

او ادامه می دهد:«همچنین خوش اخلاقی و خوش مشربی ایشان هم به فرزندان به ارث رسیده و آن ها بسیار مردم دار هستند. همگی چهره آکادمیک و دانشگاهی محسوب می‌شوند اما با مردم و دربین مردم زندگی می‌کنند؛ درست مثل زمان حیات پدر که هیچ کدام، خود را جدا از مردم نمی‌دانستیم و مثل بقیه زندگی می‌کردیم. الان هم خوشحالیم و خدارا شکر می‌کنیم که هیچ وقت از بدنه جامعه فاصله نگرفتیم و تفاوت نجومی بین ما و دیگران وجود نداشته است. این ها بهترین یادگارها و میراث پدرم هستند و امیدوارم که بتوانیم جای پای ایشان بگذاریم و فقط نامشان را یدک نکشیم؛ هرچندکه کاری بسیار سخت است و ایشان محصول زمانه خود بودند.»

سبک زندگی شهیدبهشتی ازنگاه دختر بابا/ مردی از تبار خوبان
مجسمه شهیدبهشتی و محبوبه سادات در خانه موزه دکتر بهشتی برگرفته از عکسی واقعی

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سبک زندگی شهیدبهشتی ازنگاه دختر بابا/ مردی از تبار خوبان بیشتر بخوانید »