آیت الله دستغیب

مزار سومین شهید محراب گلباران شد

مزار سومین شهید محراب گلباران شد


مزار سومین شهید محراب گلباران شد

به گزارش نوید شاهد، این مراسم صبح امروز، ۲۰ آذرماه با حضور آیت‌الله لطف‌الله دژکام، نماینده ولی فقیه در استان فارس و امام جمعه شیراز و همچنین جمعی از علما و مسئولان استانی و بیت شهید آیت‌الله دستغیب برگزار شد.

علاوه بر این‌ها مراسم بزرگداشت شهید آیت‌الله دستغیب شب گذشته، ۱۹ آذرماه در مسجد شهید دستغیب واقع در بلوار معالی‌آباد شیراز برگزار شد و همچنین بناست مراسم اصلی بزرگداشت ایشان امشب با حضور مسئولان ارشد استان فارس در مسجد جامع عتیق شیراز، سنگر ۴۰ ساله وی برگزار شود.

به گزارش ایسنا، شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب، سومین شهید محراب انقلاب اسلامی و امام جمعه فقید شیراز است که در ۲۰ آذرماه سال ۱۳۶۰ هنگام مراجعه برای اقامه نماز جمعه توسط منافقان کوردل به شهادت رسید.

انتهای پیام



منبع خبر

مزار سومین شهید محراب گلباران شد بیشتر بخوانید »

فیلم / معلم اخلاقی که سومین شهید محراب شد

فیلم / معلم اخلاقی که سومین شهید محراب شد

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فیلم / معلم اخلاقی که سومین شهید محراب شد بیشتر بخوانید »

عقدی که بیشتر شبیه مراسم راهپیمایی بود

تشبیه جالب یک رزمنده از مراسم عقد انقلابی ـ سیاسی خود!


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، علی عچرش از رزمندگان دوران دفاع مقدس درباره ماجرای جالب عقدش روایتی را تعریف کرده است که در ادامه می‌خوانید.

روز عقد ما، آیت‌الله دستغیب امام جمعه شیراز در راه رفتن به نماز جمعه به‌همراه محافظان و تعدادی از مردم شهید شدند. بعد از شنیدن این خبر، نمی‌دانستیم چه‌کار کنیم؛ بعدازظهر، مراسم عقد را برگزار کنیم یا عقد را به‌تأخیر بیندازیم. ننه‌اسحاق گفت: «امام جمعهٔ شهر، امروز شهید شده. خدا رو خوش نمیاد مجلس شادی برپا کنیم. عقد رو برای یه وقت دیگه بذارین.» عقد ما ساده و بدون هیچ سازوآوازی بود.

معصومه (خواهر همسرم) با خواهر‌های بسیج برای شرکت در مراسم عقد از آبادان به شیراز آمده بودند. خانوادهٔ من از راه دور آمده بودند، برای تغییر دادن تاریخ عقد به زمان دیگر حرفی نداشتم، ولی جمع‌کردن خانواده و دوستان که هر کدام در یک شهر، جنگ‌زده بودند، کار آسانی نبود. با چند نفر از دوستانم مشورت کردم، آن‌ها گفتند: «خیلی از علما تو روز شهادت بزرگان صیغهٔ عقد رو جاری کردن؛ پس انجام عقد اشکال شرعی نداره.» به‌سختی توانستم همه را قانع کنم که کار ما خیر است و نباید آن را به‌تأخیر بیندازیم. من و شهربانو روز جمعه ۲۱ آذر ۱۳۶۰ در یک مجلس ساده، روی سجادهٔ نماز رو به قبله نشستیم و عقد کردیم. شهربانو با مانتو و شلوار بسیج سر سفرهٔ عقد نشست. اسحاق و غلام، با زور و دعوا، کت و شلوار غلام را تنم کردند تا به‌قول خودشان، مجلس کمی شبیه مراسم عروسی شود.

مهریهٔ شهربانو یک جلد کلام‌الله مجید و یک دوره ترجمهٔ تفسیر المیزان علامه طباطبایی بود. با هم قرار گذاشتیم عمل به دستورات قرآن اساس زندگی ما باشد. پنجاه نفر مهمان از دوست و آشنا‌های جنگ‌زده دعوت کردیم. معصومه، خواهر عیال و دوستان امدادگر و بسیجی بعد از خواندن خطبهٔ عقد، مثل یک گروه سرود کارگشته همهٔ سرود‌های انقلابی را خواندند. خواهر‌ها از سرود «خمینی‌ای امام» شروع کردند و یک دور کامل سرود‌های انقلابی را که از بَر بودند، اجرا کردند. وسط سرودها، با صلوات و تکبیر و «مرگ بر آمریکا» مجلس را گرم می‌کردند عقد ما بیشتر شبیه راهپیمایی ۲۲ بهمن بود تا مراسم عروسی! شام هم چلوکباب دادیم. مراسم عروسی ما در هر دو خانواده بی‌سابقه بود؛ همه چیز ساده و بی‌تکلف، شبیه یک مهمانی فامیلی. مادر عیال به یاد پسر شهیدش اسماعیل، چند بار گریه کرد. عکس اسماعیل از اول مراسم، دست خواهر‌های بسیج بود. با شهربانو قرار گذاشتیم دو ماه بعد سر خانه و زندگی خودمان برویم.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تشبیه جالب یک رزمنده از مراسم عقد انقلابی ـ سیاسی خود! بیشتر بخوانید »

عقدی که بیشتر شبیه مراسم راهپیمایی بود

عقدی که بیشتر شبیه مراسم راهپیمایی بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، علی عچرش از رزمندگان دوران دفاع مقدس درباره ماجرای جالب عقدش روایتی را تعریف کرده است که در ادامه می‌خوانید.

روز عقد ما، آیت‌الله دستغیب امام جمعه شیراز در راه رفتن به نماز جمعه به‌همراه محافظان و تعدادی از مردم شهید شدند. بعد از شنیدن این خبر، نمی‌دانستیم چه‌کار کنیم؛ بعدازظهر، مراسم عقد را برگزار کنیم یا عقد را به‌تأخیر بیندازیم. ننه‌اسحاق گفت: «امام جمعهٔ شهر، امروز شهید شده. خدا رو خوش نمیاد مجلس شادی برپا کنیم. عقد رو برای یه وقت دیگه بذارین.» عقد ما ساده و بدون هیچ سازوآوازی بود.

معصومه (خواهر همسرم) با خواهر‌های بسیج برای شرکت در مراسم عقد از آبادان به شیراز آمده بودند. خانوادهٔ من از راه دور آمده بودند، برای تغییر دادن تاریخ عقد به زمان دیگر حرفی نداشتم، ولی جمع‌کردن خانواده و دوستان که هر کدام در یک شهر، جنگ‌زده بودند، کار آسانی نبود. با چند نفر از دوستانم مشورت کردم، آن‌ها گفتند: «خیلی از علما تو روز شهادت بزرگان صیغهٔ عقد رو جاری کردن؛ پس انجام عقد اشکال شرعی نداره.» به‌سختی توانستم همه را قانع کنم که کار ما خیر است و نباید آن را به‌تأخیر بیندازیم. من و شهربانو روز جمعه ۲۱ آذر ۱۳۶۰ در یک مجلس ساده، روی سجادهٔ نماز رو به قبله نشستیم و عقد کردیم. شهربانو با مانتو و شلوار بسیج سر سفرهٔ عقد نشست. اسحاق و غلام، با زور و دعوا، کت و شلوار غلام را تنم کردند تا به‌قول خودشان، مجلس کمی شبیه مراسم عروسی شود.

مهریهٔ شهربانو یک جلد کلام‌الله مجید و یک دوره ترجمهٔ تفسیر المیزان علامه طباطبایی بود. با هم قرار گذاشتیم عمل به دستورات قرآن اساس زندگی ما باشد. پنجاه نفر مهمان از دوست و آشنا‌های جنگ‌زده دعوت کردیم. معصومه، خواهر عیال و دوستان امدادگر و بسیجی بعد از خواندن خطبهٔ عقد، مثل یک گروه سرود کارگشته همهٔ سرود‌های انقلابی را خواندند. خواهر‌ها از سرود «خمینی‌ای امام» شروع کردند و یک دور کامل سرود‌های انقلابی را که از بَر بودند، اجرا کردند. وسط سرودها، با صلوات و تکبیر و «مرگ بر آمریکا» مجلس را گرم می‌کردند عقد ما بیشتر شبیه راهپیمایی ۲۲ بهمن بود تا مراسم عروسی! شام هم چلوکباب دادیم. مراسم عروسی ما در هر دو خانواده بی‌سابقه بود؛ همه چیز ساده و بی‌تکلف، شبیه یک مهمانی فامیلی. مادر عیال به یاد پسر شهیدش اسماعیل، چند بار گریه کرد. عکس اسماعیل از اول مراسم، دست خواهر‌های بسیج بود. با شهربانو قرار گذاشتیم دو ماه بعد سر خانه و زندگی خودمان برویم.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عقدی که بیشتر شبیه مراسم راهپیمایی بود بیشتر بخوانید »