آیت الله سعیدی

قوه قضاییه از امنیت مردم در برابر جنگ نرم دشمنان صیانت کند

قوه قضاییه از امنیت مردم در برابر جنگ نرم دشمنان صیانت کند


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از قم، آیت‌الله سید محمد سعیدی امام جمعه قم امروز در خطبه‌های نماز جمعه بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران قوه قضائیه را مورد توجه قرار داد و اظهار داشت: این بیانات منشور تحول قضایی است که باید در سطوح مختلف نصب العین مسؤولان دستگاه قضا قرار بگیرد.

تولیت آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (س) با اشاره به فرمایش امام خامنه‌ی در رابطه با سنت‌های الهی، خاطرنشان کرد: سنت‌های الهی قانون حاکم بر تاریخ و جوامع است که بر اساس وعده‌های تخلف ناپذیر الهی، قطعا به وقوع خواهد پیوست.

وی با بیان اینکه سنت‌های الهی مبتنی بر عزم و اراده ملت ها، عمل به تکلیف و حرکت عمومی جامعه است، گفت: برخی سنت‌های الهی مقید به مجموع شرایطی هستند، یعنی تغییر اجتماعی سازنده و اثرگذار که به سمت پیشرفت و تعالی باشد، متوقف بر ساخت جامعه بر مدار ایمان، تقوا و عمل صالح است.

سعیدی همچنین با بیان اینکه امنیت مردم، حقوق عامه است و احیای حقوق مردم و گسترش عدل، از وظایف قوه قضائیه است، تصریح کرد: همه قوای کشور به ویژه قوه قضائیه باید از امنیت مردم در برابر شایعه سازان و دروغ پردازان و جنگ نرم دشمنان در رسانه‌ها و فضای مجازی به هر نحو ممکن صیانت کنند.

وی با اشاره به فرارسیدن روز ۱۴ تیرماه «روز قلم»، قلم متعهدانه را با کرامت انسانی تلفیق شده عنوان کرد و افزود: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید ضمن حمایت از نویسندگان متعهد، با هرگونه نشر الحادی و بدعت گذار و افکار مسموم و آلوده و فتنه انگیز در هر جایگاه و لباسی که باشند، بدون هیچ تساهل و تسامحی بر اساس ضوابط شرعی و قانونی برخورد کند.

خطیب جمعه قم روز ازدواج امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) و صدیقه کبری حضرت زهرا (س) را نیز تبریک گفت و خاطرنشان کرد: جوانان باید با تأسی به این دو اسوه بزرگ بشریت، به این سنت حسنه اقدام کرده و در این امر هیچ سخت گیری نداشته باشند تا با گسترش ازدواج در جامعه، بسیاری از آسیب‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی نیز کاسته شود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

قوه قضاییه از امنیت مردم در برابر جنگ نرم دشمنان صیانت کند بیشتر بخوانید »

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس



خرجی خانه‌مان را هم به سختی درمی‌آوردیم. من در همان دستکش‌بافی کار می کردم و یک صاحب‌کار دیگر هم داشتم به نام آقاسید یحیی علوی رضوی از نوه نتیجه‌های امام رضا (ع). من خیلی دوستش داشتم. روحش شاد…

گروه جهاد و مقاومت مشرق – برایمان عجیب بود اما واقعیت داشت. پدر شهیدی که بارها نامش را شنیده بودیم و ارادت خاصی به او داشتیم، در حاشیه شهر پاکدشت، در آستانه بی‌خانمانی بود! بروبچه‌های سپاه برایش پولی جور کرده بودند تا خانه کوچکی بخرد اما جهش قیمت‌ها، دستش را کوتاه کرده بود. حالا حتی با آن پول نمی‌توانست همین خانه‌ای که در آن زندگی می کند را اجاره کند!

وقتی تلفنش را گرفتیم، غم از صدایش می بارید. مردی که از بچگی در خیابان‌های تهران کار کرده بود،  با سختی روزگارش را گذرانده بود و لقمه‌های حلالش، پسرش محمدهادی را جانفدای اهل بیت(ع)‌ کرده بود، حالا گرفتار تأمین سرپناهی برای خودش و دخترانش بود. کاری که از دست ما برمی‌آمد این که قبل از ظهر پانزدهمین روز از خرداد، زیر تیغ تیز آفتاب، خودمان را به خانه‌های مسکن مهر پاکدشت برسانیم و بنشینیم پای صحبت مردی که از چهره‌اش می‌شد سال‌ها سختی و مرارت را فهمید.

قسمت قبلی گفتگو را اینجا بخوانید؛

وقتی پدر شهید از گرسنگی از حال رفت +عکس

حدود سه ساعت یک جفت گوش دیگر هم قرض کردیم برای شنیدن درددل‌های بابا رجبعلی که محمدهادی‌اش در سامرا شهید شد و حتی نتوانست پیکر جوانش را ببیند و به دل خاک بسپارد. حرف‌هایش را شنیدیم به امید این که شاید گره‌های زندگی‌اش به دست کسی باز شود. ما امیدوار بودیم و او، امیدوارتر. محمدهادی که کنار مزارش در قبرستان وادی‌السلام نجف، حاجت می‌دهد، مگر می‌شود هوای پدرش را نداشته باشد؟…

آنچه در این چند قسمت می‌خوانید، متن کامل این گفتگوی سه ساعته است. برای حل مشکلات این پدر دردمند، یا کمک کنید، یا دعا…

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس

**: در قوچان، بعد از ازدواج، پیش مادرتان زندگی می‌کردید؟

پدر شهید: نه، جدا بودیم. بعدش آمدیم به تهران و در محله مسجد صدریه و خیابان مشهد (حوالی میدان خراسان) اتاقی اجاره کردیم. اینجا در تهران یک فامیلی داشتیم به نام شیخ کمال‌نیا که برای گرفتن آن اتاق، کمکمان کرد. کل زندگی‌مان همان یک اتاق بود. کم‌کم آمدیم کنار کلانتری ۱۴ در خیابان غیاثی (آیت الله سعیدی) پشت مسجد موسی بن جعفر(ع) که آقاسید مهدی طباطبایی امام جماعتش بود. روحش شاد. آدم خوبی بود. حاج تقی متبحری هم آنجا بودند. حاج آقا کاظمی هم بودند. آدم های خوبی بودند که هوای من را داشتند…

من از همان اول، همه نمازهایم را در مسجد می خواندم و اعتقادم محکم بود. حلال و حرام خیلی برایم مهم بود. گاهی که برادرم از پدرم صحبت می کرد، می گفت یک بار در روستا یک تومان پیدا کرده بودم و پدرم داشت می رفت قوچان. من هم گفتم می آیم. گفت کجا می‌آیی؟ گفتم من هم می‌آیم قوچان. گفت من می خواهم بروم وسائل بخرم. گفتم من هم پول دارم و می خواهم وسائل بخرم. گفت پسرم! چقدر پول داری؟ گفتم اینقدر (یک تومان). گفت می برمت اما این پول را از کجا آوردی؟ من هم گفتم آنجا پیدا کرده ام. گفت بیا برویم. من را برد به همانجا که یک تومانی را پیدا کرده بودم وگفت پول را بگذار سر جایش. من یک تومان را گذاشتم و گفت بیا برویم؛ پسر جان! هر چیزی هر جایی دیدی برندار. اصلا نگاه هم نکن… همان باعث شد من را به قوچان برد و هر چه می خواستم از اسباب بازی و کفش و چیزهای دیگر برای من خرید. تربیت خانوادگی ما اینطوری بود.

**: پدرتان چه شغلی داشتند؟

پدر شهید: کشاورز بود.

**: چه چیزی می کاشتند؟

پدر شهید: گندم، جو، نخود و…

**: زمین برای خودتان بود؟

پدر شهید: نه، رعیت بودیم.

**: وضع مالی‌تان خوب بود؟

پدر شهید: الحمدلله وضع پدرم از نظر مالی خوب بود. زمین‌هایی را از افرادی اجاره می کرد و کار می کرد. اما من چون کوچک بودم، بعد از فوت پدرم، حقم خورده شد. سال ۱۳۵۴ پدرم فوت کردند.

**: علت فوتشان چه بود؟

پدر شهید: ۱۲۰ سالَش بود. مادر من، همسر دومش بود. زن اولش فوت کرده بود و بعدش با مادرم ازدواج کرد. دایی من پالان می‌دوخت. با پدر من رفیق بود. یکبار وقتی وارد روستا می‌ شود، می گوید تو که زن نداری، من یک خواهر دارم که یک بچه دارد؛ با خواهر من ازدواج کن… مادر من قبل از پدرم یک همسر داشت که جوانمرگ شده بود. یک بچه کوچک هم داشت، وقتی که پدرم با مادرم ازدواج می کند. حالا سه برادر و یک خواهر ماند و البته چند تا از بچه های مادرم هم به خاطر بیماری از دنیا رفتند. مادرم جوان بود و پدرم خیلی پیر بود.

**: پس شما دو برادر شدید و یک خواهر از طرف مادرتان.

پدر شهید: بله؛‌ دو خواهر و یک برادر هم فوت کردند.

**: با برادرها و خواهرهایی که از طرف پدر یکی هستید هم ارتباط دارید؟

پدر شهید: بله، دو برادر و یک خواهر هم از آن طرف داشتیم که در همان قوچان بودند. یکی از آن پسرها هم فلج شده بود و چشم هایش هم ضعیف شده بود که مادرم از او پرستاری می کرد. آن برادرم هم فوت کرد. ماند یک خواهر و یک برادر که در قوچان هستند. آن برادرم که از سمت مادر یکی بودیم هم فوت کرد.

**: برادر خودتان که تهران هستند.

پدر شهید: بله، در تهران است. خواهرم هم در قوچان است. ما خیلی سختی کشیدیم.

**: وقتی تصمیم گفتید با همسرتان به تهران بیایید، از نظر شغلی چه برنامه ای داشتید؟

پدر شهید: می رفتم در میدان می ایستادم برای کارگری. من نخاله بار کرده‌ام، واکس زده‌ام؛ همه کار کرده ام.

**: چرا آمدید تهران؟

پدر شهید: خب آنجا کار نبود. خیلی تحت فشار بودیم.

**: وسائل زندگی را هم از همین تهران خریدید؟

پدر شهید: وسائلی نداشتیم. یک تخته فرش بود. یک صندوق کائوچویی هم داشتیم که داخلش یخ می گذاشتیم. اولین پسرم مهدی، سال ۱۳۶۳ در قوچان به دنیا آمد. بعد که به دنیا آمد، ما هم آمدیم تهران. مهدی ۱۳ اسفند ۱۳۶۳ به دنیاآمد. ما اوایل سال ۱۳۶۴ آمدیم تهران.

**: اینجا در تهران آشنا هم داشتید؟

پدر شهید: آقای شیخ کمال‌نیا آشنای ما بود.

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس

**: امام جماعت مسجد صدریه بودند؟

پدر شهید: اگر آقای خلخالی نمی آمدند، ایشان امام جماعت مسجد بودند. بعد رفتیم کنار کلانتری غیاثی، پشت مسجد موسی بن جعفر (ع). بعدش سال ۱۳۶۵ بود که صاحبخانه‌مان خانه‌اش را فروخت به ۹۰۰هزار تومان. با پولی که داشتم خانه‌ای پیدا نمی کردم و خیلی گرفتار شده بودم. یک روز در مسجد موسی بن جعفر(ع) نشسته بودم و خیلی گریه می کردم که حاج تقی متبحری که جزو هیأت امنای مسجد بود آمد سراغم و وقتی دید حالم خوب نیست، کنجکاو شد. گفت چی شده؟ گفتم صاحبخانه جوابم کرده. گفت بیا برو خادم مسجد فاطمیه (دولاب) شو. مسجد فاطمیه انتهای خیابن جهان‌پناه،‌ کنار پارک جهان‌پناه بود.

من هم گفتم باشد. یک روز رفتیم و دیدیم چند نفر از جمله آقای محمدی داشتند صحبت می کردند که حاج تقی متبحری گفت آقای ذوالفقاری را بگذاریم خادم مسجد فاطمیه. آقا سید (خادم قبلی) رفته و می توانیم ایشان را به عنوان خادم معرفی کنیم. خلاصه یک اتاق در آنجا به ما دادند و ما شدیم خادم. بقیه بچه هایم همانجا به دنیا آمدند و در حیاط مسجد بزرگ شدند.

**: بعد از آقا هادی، خدا چه فرزندانی به شما داد؟

پدر شهید: اول آقا مهدی؛ بعد زینب خانم، بعدش آقا هادی؛ بعدش زهرا خانم و آخری هم معصومه خانم.

**: چند سال آنجا بودید؟

پدر شهید: حدود ۱۳ سال آن جا بودیم.

**: از شرایط راضی بودید؟

پدر شهید: شکر خدا زندگی‌مان می چرخید.

**: بعد از کار مسجد، شغل دیگری هم داشتید؟

پدر شهید: در مسجد یک حاج حسین منوچهری بود که اهل دولاب بود. ایشان دستکش‌بافی داشت. طرف خیابان ۱۷ شهریور، حوالی بیمارستان سوم شعبان، کارگاه داشت. بعد از مدتی که با هم آشنا شدیم، ‌من را برد آنجا سرِ کار. من ساعت ۸ صبح می رفتم تا ۴ بعد از ظهر.

**: پس نماز ظهر مسجد چه می شد؟

پدر شهید: مسجد فاطمیه، ظهرها و صبح‌ها نماز نداشت. فقط مغرب‌ها نماز داشت. ظهر یک ساعت می آمدم خانه و درب مسجد را از ساعت ۱۲ تا ۱۳ باز می کردم تا اگر کسی می خواست، ‌نماز بخواند. دوباره می رفتم سرِ کار. یک ساعت مانده بود به اذان مغرب، از سر کار می آمدم و در را باز می کردم و آب و جارو می کردم تا نمازگزارها بیایند.

**: آن موقع چه کسی امام جماعت بود؟

پدر شهید: آن موقع آسید احمد امام جماعت بود. اتفاقا باعث شد ما بیمه هم شدیم. تازه آخوند شده بود و جوان بود. با شیرینی و مراسم خاصی آمدند و ایشان را برای امامت محله معرفی کردند. اهل همان محله بود. حاج رجب و آقای  محمدی و آقای پازوکی هم هیأت امنای مسجد بودند.

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس

**: آن ها از کار شما راضی بودند؟

پدر شهید: بله،‌ شکر خدا راضی بودند. اگر خانومم اصرار نمی کرد که از مسجد برویم، آن‌ها نمی خواستند از آنجا برویم. از ما خیلی راضی بودند. حدودا تا سال ۱۳۷۵ در آن مسجد زندگی می کردیم.

**: ماجرای بیمه شدنتان چه بود؟

پدر شهید: آقای پازوکی ما را بیمه کردند. گفت مدارکت را بیاور که بیمه‌ات کنیم. من زیر بار نمی رفتم اما ایشان خیلی اصرار داشت.

**: سر کارتان یعنی دستکش‌بافی شما را بیمه نکرده بود؟ چه دستکشی می‌بافتید؟

پدر شهید: نه، آنجا ما را بیمه نکرده بود. دستکش بافتنی برای زمستان می بافتیم. بالاخره، مسجد ما را بیمه کرد.

**: از چه طریقی؟

پدر شهید: از طرف مسجد و خادمان مسجد بیمه شدم. آقای پازوکی خودش در اداره بیمه کار می کرد و راه و چاهش را بلد بود. راهنمایی می کرد که هر چند ماه یک بار حق بیمه را می دادیم و مهر تأییدش را مسجد می‌زد. خودم حق بیمه را می‌دادم اما ارزش داشت. همینطوری ۱۳ سال سابقه بیمه برای ما رد شد. بعد از این که یک سال در مسجد بودیم، بیمه‌مان کرد. بعدش هم مدتی، حق بیمه را واریز کردم.

**: بعدش دیگر ادامه ندادید؟

پدر شهید: نه، پولی برای این کار نداشتم. خرجی خانه‌مان را هم به سختی درمی‌آوردیم. من در همان دستکش‌بافی کار می کردم و یک صاحب‌کار دیگر هم داشتم به نام آقاسید یحیی علوی رضوی از نوه نتیجه‌های علی بن موسی الرضا (ع). من خیلی دوستش داشتم. روحش شاد. خدا رحمتش کند. ایشان هم دست ما را می‌گرفت. ایشان با حاج حسین منوجهری در دستکش‌بافی شریک بودند. چند دستگاه از ژاپن آورده بودند که کامپیوتری دستکش می بافت و من هم زیگزال‌دوز بودم. من کار را که بلد نبوم. اولش دستکش ها را صاف و دسته می کردم. بعد از مدتی آنجا را بستند. دوباره آمدند و باز کردند. گفته بودند یک چرخ را دزدیده‌اند و این باعث اختلاف شد که شریک ها از هم جدا شدند و آقاسید یحیی، ‌کارگاه را برای خودش برداشت. من در همان مسجد بودم که آمد دنبالم و گفت اگر کار می کنی، بیا پیش ما. من هم قبول کردم و گفتم شرایط من برای مسجد طوری است که باید ظهرها و مغرب ها به مسجد بروم. قبول کرد و ما را گذاشت برای قسمت زیگزال‌دوزی. تقریبا دو هفته طول کشید تا دست من راه افتاد. باز هم من را بیمه نمی کرد.

تقریبا آن زمان بود که خانومم گفت من دیگر در مسجد نمی‌مانم. بالاخره آقاسید یحیی به ما کمک کرد و یک خانه در هشت‌متری نادر، حوالی خیابان عارف گرفتیم.

**: یعنی قرار شد که خادمی مسجد را تحویل بدهید؟ خانه تان در مسجد کوچک بود؟

پدر شهید: بله؛ قرار شد که دیگر آنجا نباشیم. اتفاقا خانه‌مان خوب بود. حیاط بزرگی هم داشتیم که برای بچه‌ها خیلی خوب بود. هر امکاناتی می خواستیم، بود. بچه ها در حیاط بازی می کردند،‌ دنبال هم می کردند. عکسی که دو تا بچه کنار هم هستند، برای همان حیاط مسجد فاطمه الزهرا(س) است. خیلی گلدان داشت و همه جای مسجد گل می گذاشتیم. عکس‌هایی که برای بچگی محمدهادی است در همان مسجد است.

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس
محمدهادی ذوالفقاری در کنار برادر و در مسجد فاطمیه

**: مسجد فاطمیه یا فاطمه زهرا؟

پدر شهید: اسم اصلی‌ش مسجد فاطمه الزهرا بود اما به مسجد فاطمیه معروف بود.

**: پس شما قبول کردید که از آنجا بیرون بیایید. پول پیش خانه را هم که آقای سید یحیی علوی رضوی داده بود…

پدر شهید: بله، یک مقدار هم خودمان جمع کرده بودیم. خانه ای گرفتیم که یک اتاق و یک هال کوچک و یک زیرزمین هم به عنوان آشپزخانه داشت. بالاخره زندگی کردیم و رسیدیم به وقتی که بچه ها بزرگ شده بودند. هادی را بردیم به مدرسه آیت الله سعیدی و ثبت نام کردیم.

**: شما هم که همچنان در دستکش‌بافی کار می‌کردید…

پدر شهید: بله،‌ من همچنان همانجا بودم. یادم نمی آید سال چند بود که خودم از آن کار بیرون آمدم و می رفتم برای نظافت خانه‌ها. در همان زمان خادمی مسجد هم روزها جمعه به خانه‌ها می‌رفتم و نظافت می کردم. بالاخره زندگی‌مان می گذشت.

هیئت کاظمیه هر هفته منزل یک نفر بود و هر هفته اسباب و اثاثیه هیئت را من با چرخ، جابه‌جا می کردم. هادی هم آن موقع کمکم می‌کرد. یک هیئت هم بود به نام قمر بنی هاشم(ع). اسباب این هیئت را هم من می بردم. در سال دو ماه برنامه داشتند که هر روز محرم و صفر برنامه داشت و من هر صبح، وسائل را به ۶۰ خانه می بردم. صبح‌ها زیارت عاشورا که خوانده می شد، ساعت ۲ و۳ بعد از ظهر می رفتم و وسائل را به خانه بعدی می بردم. از استکان و نعلبکی گرفته تا چراغ و کتری و… به همین خاطر در محله،‌ همه ما را می‌شناختند.

*میثم رشیدی مهرآبادی

ادامه دارد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس بیشتر بخوانید »

مسئولان با صبر و تحمل مشکلات مردم را رفع کنند/ برخی ناهنجاری‌ها در قم نیازمند مراقبت ویژه است

مسئولان با صبر و تحمل مشکلات مردم را رفع کنند/ برخی ناهنجاری‌ها در قم نیازمند مراقبت ویژه است



رئیس دستگاه قضا گفت: مسئولان باید توجه کنند که اگر جایی کسی حرفی زد برایشان غیر منتظره نباشد و با صبر و تحمل مشکلات مردم را بررسی و رفع کنند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حجت‌الاسلام والمسلمین غلامحسین محسنی اژه ای صبح امروز در دیدار با آیت الله سیدمحمد سعیدی تولیت این آستان مقدس که در سالن حرم مطهر بانوی کرامت برگزار شد، اظهار کرد: توفیقی حاصل شده که ضمن زیارت حضرت معصومه(س) امروز و فردا کارهایی که در استان قم جریان دارد را تا جایی که مقدور است از نزدیک بررسی کنیم.

مسئولان با صبر و تحمل مشکلات مردم را رفع کنند/برخی ناهنجاری‌ها در قم نیازمند مراقبت ویژه است

وی با بیان اینکه ما مسئولیت داریم که در شهرستان ها حضور پیدا کنیم و با مردم از نزدیک در ارتباط باشیم، افزود: قم با توجه به ویژگی هایی که دارد باید مسائلش هم در تراز این شهر مقدس دیده شود.

مسئولان با صبر و تحمل مشکلات مردم را رفع کنند/برخی ناهنجاری‌ها در قم نیازمند مراقبت ویژه است

رئیس قوه قضائیه با بیان اینکه برخی مکان هاو شخصیت ها به دلیل جایگاهشان احترام بیشتری دارند، گفت: نسبت به برخی از مسائل و ناهنجاری های اجتماعی در قم باید بیشتر توجه و مراقبت شود و این یک امر عقلایی و دینی است و اختصاص به اسلام ندارد بنابراین من از همکاران خودم در استان قم می خواهم که با این دید به مسائل قم نگاه کنند.

مسئولان با صبر و تحمل مشکلات مردم را رفع کنند/برخی ناهنجاری‌ها در قم نیازمند مراقبت ویژه است

وی با تأکید بر اینکه امروز برخی از مردم بخاطر مشکلاتی ممکن است تحت فشار باشند و ناراحتی‌هایی داشته باشند، افزود: مسئولان باید توجه کنند که اگر جایی کسی حرفی زد برایشان غیر منتظره نباشد و با صبر و تحمل مشکلات مردم را بررسی و رفع کنند.

محسنی اژه ای تصریح کرد: ما باید این را نعمت بزرگی از پروردگار بدانیم که امروز از جایگاه حقوقی خود بتوانیم گره ای از کار مردم باز کنیم، قدمی در راستای ارتقای نظام جمهوری اسلامی و تحقق ارزش‌های الهی قدمی برداریم؛ باشد که ما در سایه اسلام و ائمه(ع) و جمهوری اسلامی باشیم و سختی‌ها با این دید شیرین می‌شود.

مسئولان با صبر و تحمل مشکلات مردم را رفع کنند/برخی ناهنجاری‌ها در قم نیازمند مراقبت ویژه است

وی با بیان اینکه اگر در راه خدا تلاش کنیم خداوند وعده داده است که ما را یاری کند، افزود: به طور خاص از زحمات و تلاش های آیت الله سعیدی که در قم حضور دارند و تمام امور با محوریت ایشان سامان می گیرد تقدیر و تشکر می کنیم.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مسئولان با صبر و تحمل مشکلات مردم را رفع کنند/ برخی ناهنجاری‌ها در قم نیازمند مراقبت ویژه است بیشتر بخوانید »

آیین نام گذاری پل شهید امنیت «محمدعلی بایرامی»

آیین نام گذاری پل شهید امنیت «محمدعلی بایرامی»


به گزارش مجاهدت از گروه اجتماعی دفاع‌پرس، مراسم نام گذاری پل بهاران به نام شهید امنیت «محمدعلی بایرامی» روز پنجشنبه ۲۶ خردادماه از ساعت ۱۰ صبح در بوستان الهادی واقع در بزرگراه آیت الله سعیدی، خیابان شهید حمید عسگری جنب ایستگاه ۶۵ آتش نشانی با حضور سردار حسین رحیمی فرمانده انتظامی تهران بزرگ، حسین نظری معاون هماهنگی امور مناطق شهرداری تهران، امین توکلی زاده معاون امور اجتماعی شهرداری تهران، اعضای شورای اسلامی شهر و امت شهیدپرور دارالشهدای تهران برگزار خواهد شد.

شهید امنیت «محمدعلی بایرامی» از فرزندان برومند منطقه ۱۷ تهران بود که بهمن ماه سال ۹۶ در جریان آشوب‌های گلستان هفتم در محله پاسداران تهران به فیض شهادت نائل آمد. پیکر شهید در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) آرام گرفته است.

رهبر معظم انقلاب اسلامی تنها چند روز پس از این واقعه با خانواده این شهید والامقام در منطقه ۱۷ دیدار کردند.

انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آیین نام گذاری پل شهید امنیت «محمدعلی بایرامی» بیشتر بخوانید »

مراسم سالگرد شهید آیت الله سعیدی در قم برگزار شد

مراسم سالگرد شهید آیت‌الله سعیدی در قم برگزار شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از قم، مراسم بزرگداشت پنجاه و دومین سالگرد شهادت روحانی شهید والامقام نهضت اسلامی، شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی، با حضور جمعی از مسئولان استانی و خانواده‌های معظم شهدا برگزار شد.

در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین سید حسن سعیدی فرزند آن شهید والامقام در سخنانی، با اشاره به شواهد تاریخی از شهدای صدر اسلام، فضایلی را از رتبه و مقام شهیدان برشمرد.

این مراسم با مدیحه سرایی حاج عباس حیدرزاده در وصف شهدا و سالروز میلاد امام رضا (ع) همراه بود.

در مراسم فوق، حجج اسلام والمسلمین حسن هنرمند و علی لقمانپور مدیران کل بنیاد شهید و امور ایثارگران و حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان قم و فرماندهانی از سپاه و بسیج و اساتید حوزه و جمعی از پیشکسوتان دفاع مقدس حضور داشتند.

شهید آیت الله سعیدی ۲۰ خرداد سال ۱۳۴۹ بر اثر شکنجه ساواک در زندان قزل قلعه به شهادت رسید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مراسم سالگرد شهید آیت‌الله سعیدی در قم برگزار شد بیشتر بخوانید »