ابراهیم

واکنش جالب اصفهانی در اعتراض به غیبت

واکنش جالب اصفهانی در اعتراض به غیبت



ابراهیم اصفهانی حماسه‌های بسیاری آفرید که گوشه‌هایی از آن را در دفترچه خاطراتش می‌توان دید. وی بعد از سال‌ها جنگ و ستیز در راه اسلام در بهمن سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ و منطقه عملیاتی اروند شهید شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، شهید «ابراهیم اصفهانی» در تاریخ ۲۲ آبان سال ۱۳۴۱ در تهران چشم به جهان گشود و بعد از گذراندن دوران طفولیت وارد دبستان شد. از بارزترین خصوصیتی که می‌توان از این شهید نام برد علاقه شدید وی به عبادت مخصوصاً خواندن نماز بود و از همان اوان کودکی بر قرآن و ائمه علاقه وافری داشت به طوریکه از هفت سالگی به طور مرتب به واجبات عمل می‌کرد و علاقه بخصوصی به خواندن قرآن با قرائت داشت.

واکنش جالب اصفهانی در اعتراض به غیبت

دوره ابتدائی را در دبستان رمضانعلی بهرامی سپری کرد در سال ۱۳۵۳ وارد مدرسه راهنمایی نظام مافی شد و در سال ۱۳۵۶ وارد دبیرستان نظام مافی شد و تا سال سوم دبیرستان را در این دبیرستان مشغول به تحصیل بودند و در سال چهارم، تهران را به مقصد قم ترک کرد و در قم همراه درس حوزه‌ای درس دبیرستان را نیز می‌خواند و در همین دوران بود که شدیداً به تهذیب نفس پرداخت و بیشتر روزها را روزه بود بطوریکه یک سال و اندی بیمار شد و نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد و به همین علت در تهران بستری شد تا اینکه بعد از بهبودی در سال ۱۳۵۹-۱۳۶۰ به عضویت سپاه درآمد.

وی علاقه شدیدی جهت حضور در جبهه‌های جنگ علیه باطل داشت، اما بواسطه مسئولیت در ستاد مرکزی سپاه با رفتنش به جبهه موافقت نمی‌شد و اصرارهایش با رفتن به جبهه کارگر نیافتاد، تا اینکه بدون اینکه به ستاد اطلاع دهد به جبهه رفت و دیگر به ستاد مرکزی برنگشت و تا تاریخ شهادتش که حدود سه سال و اندی می‌شد در جبهه ماند.

در این سه سال و اندی چندین بار زخمی شد و حماسه‌های بسیاری آفرید که گوشه‌هایی از آن را در دفترچه خاطراتش می‌توان دید بعد از سال‌ها جنگ و ستیز در راه اسلام بالاخره در تاریخ ۲۱ بهمن سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ و منطقه عملیاتی اروند به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

رفتار عجیب ابراهیم در مقابل فرمانده غیبت کننده

محمد شریفی یکی از دوستان همرزم شهید، در خاطره‌ای از او می‌گوید: «یک روز قرار شد که من، برادر ابراهیم اصفهانی و یکی از فرماندهان سپاه به محل جلسه برویم. پشت فرمان نشستم. برادر اصفهانی‌ کنار من و آن فرمانده در کنار برادر اصفهانی نشست. در طی مسیر این فرمانده شروع به صحبت در مورد یکی از فرماندهان کرد. برادر اصفهانی با مهربانی گفت: برادر، در مورد کسی که در جمع ما نیست حرفی نزن شاید مبتلا به غیبت شویم. اما این بنده خدا بدون توجه به تذکرات به حرفش ادامه داد.

دوباره برادر اصفهانی گفت: دوست عزیز غیبت نکن من هم که شنونده غیبت هستم در گناه شما شریک می‌شوم. این فرمانده باز حرفش را ادامه داد و گفت: مگه دروغ میگم؟ یکباره دیدم شهید اصفهانی فندک جلوی ماشین را در آورد و بدون هیچ حرفی به پشت دست خودش چسباند!

من شوکه شدم و زدم روی ترمز… بوی دود و گوشت سوخته توی ماشین پیچید! آن فرمانده هم مثل من زبانش بند آمده بود. همگی پیاده شدیم. دست‌برادر ابراهیم اصفهانی سوخته بود. او بدون اینکه به ما چیزی بگوید به خودش نهیب زد و گفت:‌ می‌بینی ابراهیم تحمل سوختگی دنیا را نداری، عذاب خدا را چطور میخواهی تحمل کنی؟!»

منبع: دفاع پرس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

واکنش جالب اصفهانی در اعتراض به غیبت بیشتر بخوانید »

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه



چه می‌شود که کتابی، در یک نمایشگاه چند روزه خوب دیده می‌شود و خوب می‌فروشد؟ قطعاً دلایل زیادی برای موفقیت کتاب‌ها در رویدادهای این‌چنینی وجود دارد. بخشی از این دلایل به جذابیت خود کتاب برمی‌گردد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، کتاب «سلام بر ابراهیم» در نمایشگاه مجازی سال گذشته فروش خوبی داشت و البته همیشه یکی از پرطرفدارترین کتاب‌های ادبیات پایداری بوده است، چون تصویری واقعی و ملموس از شهید هادی را نشان‌مان می‌دهد. در این کتاب با مرد جوانی مواجه می‌شویم که سراسر فضایل اخلاقی است، اما پا روی زمین دارد و به‌ظاهر همه کنش و واکنش‌هایش زمینی‌اند. در گذر از همین زندگی عادی، همین حوادث ریز و درشتی که با آن‌ها مواجه می‌شود، فضایل اخلاقی‌اش را نیز بروز می‌دهد. کتاب «سلام بر ابراهیم» در معرفی شهید هادی به اغراق روی نمی‌آورد و فقط حقیقت را، تا حد ممکن به همان شکلی که بوده است روایت می‌کند.

می‌خوانیم: در ایام مجروحیت ابراهیم به دیدنش رفتم. بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم. صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود. خیلی تعارف می‌کرد. ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت! خلاصه کم نگذاشت. تقریباً چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد! جعفر جنگروی از دوستان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می‌رفت و دوستانش را صدا می‌کرد. یکی‌یکی آن‌ها را می‌آورد و می‌گفت: ابرام جون، ایشون خیلی دوست داشتند شما را ببینند و… ابراهیم که خیلی خورده بود و به خاطر مجروحیت، پایش درد می‌کرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسی کند. جعفر هم پشت سرشان آرام و بی‌صدا می‌خندید. وقتی ابراهیم می‌نشست، جعفر می‌رفت و نفر بعدی را می‌آورد! چندین بار این کار را تکرار کرد. ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت: جعفر جون، نوبت ما هم می‌رسه!

راوی می‌افزاید: آخر شب می‌خواستیم برگردیم. ابراهیم سوار موتور من شد و گفت: سریع حرکت کن! جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زیاد شد. رسیدیم به ایست و بازرسی! من ایستادم. ابراهیم با صدای بلند گفت: برادر بیا اینجا! یکی از جوان‌های مسلح جلو آمد. ابراهیم ادامه داد: دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه‌های سپاه هستند. یک موتور دنبال ما داره میاد که… بعد کمی مکث کرد و گفت: من چیزی نگم بهتره، فقط خیلی مواظب باشید. فکر کنم مسلحه! بعد گفت: بااجازه و حرکت کردیم. کمی جلوتر رفتم توی پیاده‌رو و ایستادم. دوتایی داشتیم می‌خندیدیم. موتور جعفر رسید. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدند! دیگر هر چه می‌گفت کسی اهمیت نمی‌داد و… تقریباً نیم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت. کلی معذرت‌خواهی کرد و به بچه‌های گروهش گفت: ایشون، حاج جعفر جنگروی از فرماندهان لشگر سیدالشهداء هستند. بچه‌های گروه، با خجالت از ایشان معذرت‌خواهی کردند. جعفر هم که خیلی عصبانی شده بود، بدون اینکه حرفی بزند اسلحه‌اش را تحویل گرفت و سوار موتور شد و حرکت کرد. کمی جلوتر که آمد ابراهیم را دید. در پیاده‌رو ایستاده و شدید می‌خندید! تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده. ابراهیم جلو آمد، جعفر را بغل کرد و بوسید. اخم‌های جعفر باز شد. او هم خنده‌اش گرفت. خدا را شکر با خنده همه‌چیز تمام شد.

نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ و پرفروش‌های ادبیات مقاومت

شهادت و حقیقت، خاطراتی از جنس پاکی و مظلومیت

کتاب «من میترا نیستم» نیز در فهرست پرفروش‌های نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ جای گرفته بود. این کتاب که کاری از معصومه رامهرمزی و بازنویسی یکی از آثار قبلی اوست، داستانی از پاکی و معصومیت را روایت می‌کند. داستان دختر نوجوانی به اسم زینت کمایی که به انقلاب دل بست و به سهم خود برای تحقق آرمان‌های آن کوشید، اما به دست دشمنان همین انقلاب به شهادت رسید. زمان شهادت چهارده سال بیشتر نداشت. سرشار از زندگی بود و مسیری طولانی پیش رو داشت. اما در همان نخستین قدم‌ها، قربانی ترور منافقین شد. منافقینی که شرارت را نمایندگی می‌کردند، شرارتی که تاب تحمل پاکی و درستی این دختر نوجوان را نداشت و نه فقط با او یا با انقلاب، که با همه زیبایی‌ها و خوبی‌ها دشمن بود. آنچه جذابیت این کتاب را بیشتر می‌کند، لحن صمیمی و ساده‌ای است که رامهرمزی برای مرور زندگی شهید کمایی انتخاب کرده است. همین مظلومیت و معصومیت قهرمان داستان است که خواه‌ناخواه خواننده را متأثر می‌کند و به درون روایت می‌برد. معصومیتی که به شهادت ختم شد و مظلومیتی که حتی بعد از این شهادت، ادامه داشت.

در جایی از کتاب، از قول مادرش می‌خوانیم: بعد از اینکه خودش را شناخت و فهمید از زندگی چه می‌خواهد، اسمش را عوض کرد. می‌گفت: «من میترا نیستم. اسمم زینبه. با اسم جدید صدام کنید.» از باباش و مادربزرگش به خاطر اینکه اسمش را میترا گذاشته بودند، ناراحت بود. من نُه ماه بچه‌ها را به دل می‌کشیدم؛ اما وقتی به دنیا می‌آمدند، ساکت می‌نشستم و نگاه می‌کردم تا مادرم و جعفر روی آن‌ها اسم بگذارند… بعد از انقلاب، دیگر دخترم نمی‌خواست میترا باشد. دوست داشت همه‌جوره پوست بیندازد و چیز دیگری بشود؛ چیزی به خواست و اراده خودش، نه به خاطر من، جعفر یا مادربزرگش… زینب برای اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن کند، یک روز روزه گرفت و دوستان همفکرش را برای افطار به خانه دعوت کرد. می‌خواست با این کار به همه بگوید که دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود.

همچنین باید از «تنها گریه کن» کاری از اکرم اسلامی نام ببریم، کتابی درباره شهید محمد معماریان که زندگی‌اش از زبان مادرش اشرف سادات منتظری مرور می‌شود. «برای بقیه سه سال از شهادت محمد گذشته بود، برای من هر روزِ این سه سال، به‌اندازه سی سال کش آمده بود.» اینجا با مادر شهید روبه‌رو هستیم، مادری که از خودش، از خاطراتش، و از پسرش صحبت می‌کند. «آن اوایل که جنگ شروع شد، ما فکر می‌کردیم خیلی زود تمام می‌شود. به خیالمان هم نمی‌رسید که هی جوان‌ها بروند و برنگردند، مردها سایه‌شان از سر زن و بچه‌هایشان کم شود و زن‌ها تلاش کنند قوی روی پا بمانند و بچه‌های‌شان را دست‌تنها بزرگ کنند. ما بارها و بارها هر چیزی را که به فکرمان می‌رسید، پشت کامیون‌ها بار بزنیم و هر دفعه توی دلمان دعا کنیم دفعه آخر باشد و خیلی زود شر جنگ از زندگی‌مان کم شود، ولی نشود و دوباره سبزی خشک کنیم و لباس بدوزیم و چشم به راه، بغض‌مان را فرو بخوریم و به هم دلداری بدهیم.»

حرف‌های مادر، خواننده را نه فقط درگیر می‌کند، که تکان می‌دهد. خاطراتش را می‌خوانیم و در بخش‌هایی از آن، با حقایقی بزرگ مواجه می‌شویم. «سرش را آورد بالا و این بار با التماس و بغض خیره شد توی چشم‌هایم و گفت: مامان جان! می‌دونید شهادت داریم تا شهادت. دلم می‌خواد طوری شهید بشم که احتیاج به غسل نداشته باشم؛ مثل امام حسین بدنم بمونه روی زمین، زیر آفتاب. دعا می‌کنی برام؟ نمی‌فهمیدم این بچه کجاها را می‌دید. غافلگیر شده بودم. من فوق فوقش دعا می‌کردم پسرم با شهادت عاقبت‌به‌خیر بشود، اما پسرم، فقط آن را نمی‌خواست؛ آرزو داشت تا آنجا که می‌شود، شبیه امامش باشد.»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه بیشتر بخوانید »

طرح کنگره برای تقویت پدافند هوایی صهیونیست‌ها و کشورهای عربی

طرح کنگره برای تقویت پدافند هوایی صهیونیست‌ها و کشورهای عربی



یک روزنامه آمریکایی نوشت، قرار است لایحه‌ای به کنگره آمریکا معرفی شود که پنتاگون را به هماهنگی پدافند هوایی رژیم صهیونیستی و شرکای عربی واشنگتن ملزم خواهد کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، نشریه «وال استریت ژورنال» روز پنجشنبه مدعی شد که قرار است طرحی در کنگره آمریکا ارائه شود که هدف آن الزام پنتاگون به همکاری با رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی سازش کننده با این رژیم است تا پدافند هوایی آن‌ها یکپارچه و هماهنگ شود.

به نوشته این روزنامه آمریکایی، این لایحه جدیدترین تلاش آمریکا برای تقویت همکاری نظامی بین رژیم صهیونیستی و کشورهای سازش‌گر و هماهنگی آن‌ها جهت «مقابله با تهدیدات از جانب ایران» است.

بر این، اساس، پنتاگون ۱۸۰ روز از زمان تصویب لایحه مذکور فرصت خواهد داشت تا راهبردی را تعیین کند که طبق آن «رویکردی در قبال ایجاد سامانه دفاع موشکی و هوایی هماهنگ» اتخاذ شود.

وال استریت ژورنال نوشت توانسته به متن این طرح دست پیدا کند. در این طرح اسامی کشورهای عربستان سعودی، قطر و چهار عضو دیگر شورای همکاری‌های کشورهای حاشیه خلیج فارس و همچنین مصر، عراق، رژیم صهیونیستی و اردن ذکر شده است.

احتمال معرفی این لایحه در حالی مطرح شده که رسانه‌های عبری و عربی طی چند روز گذشته با انتشار اخباری اذعان می‌کنند که روابط سیاسی رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی شاهد پیشرفتی قابل‌توجه بوده و احتمال عادی‌سازی روابط بین ریاض-تل‌آویو وجود دارد. (جزئیات بیشتر)

به نوشته وال استریت ژورنال، پنتاگون باید پدافند هوایی و موشکی این کشورها را در برابر «موشک‌های کروز و بالستیک، سامانه‌های هوایی دارای سرنشین و بدون سرنشین و حملات راکتی از سوی ایران و چند هدف دیگر» هماهنگ کند.

«جانی ارنست» سناتور جمهوری‌خواه حامی این لایحه ادعا کرده است: «توافقات ابراهیم نقطه عطفی در همکاری در حوزه‌های انرژی، اقتصادی، سفر و حتی فرهنگی و ایجاد درک مشترک بین اسرائیل و شرکای ما در خاورمیانه محسوب می‌شود اما تمام این اهداف بر تعهد به امنیت جمعی اتکا دارند».

از میان کشورهای اشاره شده در این لایحه، اردن و مصر از چند دهه قبل با رژیم صهیونیستی سازش کرده و بحرین و امارات متحده عربی نیز ذیل توافقات ابراهیم به عادی‌سازی روابط با این رژیم پرداخته‌اند. از سوی دیگر سعودی‌ها مذاکراتی مخفی با تل‌آویو را پیش می‌برند که برقراری روابط تجاری و توافقات امنیتی را شامل می‌شوند.

«جان آلترمن» معاون رئیس مرکز مطالعات راهبردی و بین‌الملل مستقر در واشنگتن در این‌باره به وال استریت ژورنال گفت، همکاری بیشتر میان کشورهای عربی و اسرائیل، قانون‌گذاران آمریکایی را به سمت دنبال کردن راه‌هایی برای تغییر در عملکرد نظامی آمریکا در منطقه سوق داده است.

یک دستیار کنگره آمریکا نیز گفت، یکی از نتایج احتمالی تصویب این لایحه، کمک به کشورهای عربی و اسرائیل برای توافق بر سر به اشتراک‌گذاری رادارها خواهد بود.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

طرح کنگره برای تقویت پدافند هوایی صهیونیست‌ها و کشورهای عربی بیشتر بخوانید »

عصرهای خون­‌آلود


کتاب عصرهای کریسکان - کراپ‌شده

سرگذشت و روایت فرارِ از روی هوشمندی سعید، خود یکی از هیجان­انگیزترین بخش­های کتاب است. راوی بدون هیچ اطناب و زیاده­‌گویی‌­ای شرح می­‌دهد که سعید چگونه و چطور از آنجا فرار می­‌کند.



منبع

عصرهای خون­‌آلود بیشتر بخوانید »

گرفتن رضایت با یک بوسه +عکس


مدافع حرم فاطمیون، شهید نعیم رضایی

یک مشکلی که خانواده اتباع دارند مخصوصا خانواده شهدا اشتغال است. مثلا فهیم بیکار است. کاش سازمانی یا ارگانی می آمد و یک کاری می‌کرد برای بچه‌های شهدا.

گرفتن رضایت با یک بوسه + عکس
مادر و برادر شهید نعیم رضایی



منبع

گرفتن رضایت با یک بوسه +عکس بیشتر بخوانید »