…
منبع
@
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.
اگر برای خدا جنگ می کنید ،
احتیاجی نداره به من و دیگری گزارش کنید !
گزارش را نگه دارید برای قیامت ،
اگر کار برای خداست
گفتنش برای چه ؟
?خادم الشهداء?
.
.
همت می گفت :
علی وار زیستن و علی وار شهید شدن و وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم….
?رقصی چنین میانه میدانم
.
.
.
.
.
هیچ وقت ندیدم که ابراهیم به دنبال لذت شخصی خودش باشد،لذت برای او تعریف دیگری داشت اگر دل کسی را شاد می کرد خودش بیشتر لذت میبرد.مثل آن حدیث زیبای امام علی(ع) که فرمود:انسانهای لئیم و پست از طعام لذت می برند و انسانهای کریم از اطعام دادن به دیگران.
.
اگر پولی دستش میرسید سعی میکرد به دیگران کمک کند،خودش به کمترین ها قانع بود اما تا میتوانست به دیگران کمک میکرد.در یکی از محله های اطراف ما پیرمردی مغازه داشت به نام عمو عزت،او از پهلوان های قدیم بود و هربار به مغازه او میرفتیم برای ما از زورخانه های قدیم تعریف میکرد.ابراهیم هر بار به بهانه ای به مغازه او میرفت و از او خرید میکرد.ما را هم با خودش میبرد تا لااقل درآمدی نصیب این پیرمرد شود.
.
مدتی گذشت و مغازه عمو عزت بسته شد، نمیدانستیم کجاست؟زنده است یا مرده؟راستش برای من زیاد مهم نبود.یک روز با موتور داشتیم عبور میکردیم.ابراهیم داد زد امیر وایسا! باتعجب گفتم چی شده؟!ابراهیم پرید پایین و رفت سمت پیاده رو.بعد با خوشحالی به سمت من برگشت و گفت:امیر بیا عمو عزت اینجاست.رفتم پایین و دیدم که عمو عزت در کنار خیابان یک ترازو گذاشته تا مردم برای وزن کشیدن مبلغی به او بدهند!ابراهیم جلو رفت و گفت:کجایی پهلوون؟مغازه ات چرا بسته است؟
.
عموعزت آهی کشید و گفت:ای روزگار!مغازه را از چنگ ما در آوردند.آدم دیگه به کی اعتماد کنه!پسر خود آدم که بیاد مغازه پدر رو بگیره و بفروشه و… آدم چیکار باید بکنه؛بعد ادامه داد من یک مدت بیکار بودم تا اینکه یکی از بازاری ها این ترازو رو برام خرید تا کاسبی کنم الان هم دیگه خونه خودم نمیرم تا چشمم به پسرم نیفته. منزل دخترم همین اطرافه میرم منزل دخترم.ابراهیم خیلی ناراحت شد و گفت:عمو بیا بریم برسونمت.الان هوا تاریک میشه.
.
با موتور عمو عزت را به منزل دخترش رساندیم.وضع مالی دختر عمو عزت بدتر از خودش بود.آنها در یک منزل ۳۰ متری زندگی میکردند،ابراهیم به من اشاره کرد چقدر پول همراه داری؟من هم که تازه حقوق گرفته بودم ۱۷۰۰ تومان به ابراهیم دادم این مبلغ در دوران انقلاب بسیار زیاد بود.او هم دسته اسکناس را گذاشت در جیب عمو عزت و از اینکه در این مدت از او غافل بوده کلی معذرت خواهی کرد. ابراهیم مدتی بعد قرضم را برگرداند.
.
.
سلام?
.
دوستای گلم استقبالتون از مسابقه بی نظیر بود،از تمام دوستانی که بانی خیر شدن و تو نذر فرهنگی کتابهای شهیدهادی و قران ها ومفاتیحهای مزین به عکس شهید شرکت کردن،صمیمانه تشکرمیکنم،ان شاالله همگی حاجت روا باشن.
.
چون جوایزمون خیلی زیاد شد،گفتم دوباره یه مسابقه بزارم براتون.
.
مسابقمون خیلی آسونه،بادقت بخونید کپشن رو?
.
1⃣اول این پست رولایک کنید.
.
2⃣ دوم پیج مهادگالری رو فالو کنید.
@mehad_gallery
@mehad_gallery
.
3⃣سوم یه کامنت قشنگ خطاب به شهید ابراهیم هادی بزارید.
.
⛔لطفا توجه کنید که هر سه شرط مسابقه رو باید انجام بدید تا اسمتون بیاد تولیست قرعه کشی.
.
⚠قرعه کشی سی ام اذر،روز ولادت حضرت زینب انجام میشه وبه ده نفر از شما مهربونا ده تا پک شهیدهادی(سه جلد کتاب +قران+مفاتیح مزین به عکس شهیدهادی+تسبیح+جاکلیدی شهیدهادی)تقدیم میشه.
.
✅علاوه بر ده تاجایزه که قرعه کشی میشه،به سه تا از کامنتا که بیشترین لایک رو بخورن هم جایزه تعلق میگیره.پس پست روبفرستید برای دوستاتون تا کامنتتون رو لایک کنن.
.
.
✅راستی میخوایم یه کارقشنگ هم بکنیم برای سالگرد شهیدهادی که بهمن ماه هست میخوایم قران نذری ببریم سرمزارشهیدهادی و به زائرای مزارشهیدهادی هدیه بدیم.هرکس نذر داره و میخواد تو این کار قشنگ سهیم بشه میتونه برای هماهنگی بامهادگالری هماهنگ کنه.
.
@mehad_gallery
.
.